آثار ماندگا موسیقی ایرانی با پنچههای پر از احساس کودکان بیان شد
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۳۶۴۹۵
میلاد کیایی گفت: این دوره از جشنواره نوای خرم، از آنچه که در ذهن داشتم خیلی پرجاذبهتر و بهتر بود، من با دیدن این نوجوانانهایی که اینطور با شور و شوق و در حد نبوغ، از شهرستانهای دور و نزدیک آمدهاند و با اینهمه عشق، آثار ماندگار بزرگان موسیقی ایرانی را با پنجههای پر از احساسشان بیان میکنند، امیدم به آینده، خیلی بیشتر میشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
به اذعان بسیاری از صاحبنظران موسیقی، برگزاری این جشنواره در 5 دوره متوالی، بستری شده است تا از یک سو استعدادهای زیر 18 سال موسیقی کشور، بیشتر شناخته شوند و از سوی دیگر، با پیوند دو نسل گذشته و حال، همچنان شاهد شکوفایی موسیقی اصیل ایرانی باشیم.
در این میان، فرصتی نیز برای اهالی فرهنگ و هنر فراهم شده است تا چند روزی را در کنار چهرههای بزرگ موسیقی کشور سپری کنند. یکی از اساتید مطرح کشورکه طی دورههای اخیر، جشنواره را همراهی کرده است، میلاد کیایی، استاد فرهیخته سنتور و آهنگساز چیره دست کشورمان است.
وی در گفتوگویی کوتاه با آفتابنیوز، درخصوص ارزیابی این دوره از جشنواره میگوید:
دومین سال است که به عنوان داور در جشنواره شرکت می کنم. البته جشنوارههای دیگری هم بوده که در سالهای گذشته به عنوان داور شرکت داشتم.
باید بگویم این دوره از جشنواره نوای خرم، از آنچه که در ذهن داشتم خیلی پرجاذبهتر و بهتر بود، من با دیدن این نوجوانانهایی که اینطور با شور و شوق و در حد نبوغ، از شهرستانهای دور و نزدیک آمدهاند و با اینهمه عشق، آثار ماندگار بزرگان موسیقی ایرانی را با پنجههای پر از احساسشان بیان میکنند، امیدم به آینده، خیلی بیشتر میشود. آیندهسازان ما این جوانها و نوجوانان هستد و من با این همه استعدادی که این نوجوانان در این خصوص دارند، دورنمای خیلی خوبی میبینم و این جای بسی مایه خوشحالی است.
نکتهای که باید بگویم این است که این استعدادها، راهنمایی و رهنمود صحیح و درستی هم میخواهند، که اگر درست هدایت نشوند خدایِ نکرده، دچار مشکلات روحی و افسردگی... میشوند، چرا که این بچهها انگار، توپهای پری دارند که احتیاج به میدان شلیک دارند. منظورم آن استعداد و احساس درونیشان است که مانند گلولهایست که اگر در یک اتاق بتونیِ دربسته بخواهند شلیک کنند به خودشان بر میگردد و ضربه میخورند. اینجاست که نقش معلمین و اساتید خیلی بارز است تا با فرهنگ درست و در مسیر صحیح، این عزیزان را هدایت کنند.
از قدیم گفتهاند، « فرهنگ و هنر». یعنی، فرهنگ و آداب بر هنر، مقدم بوده است. به قول بزرگانِ هنر کشور از جمله حسین تهرانی که میگوید: 80 الی 90 درصد هنر، اخلاق است و تنها 10 الی 20 آن، فنِ هنر میباشد.
نکته دیگر اینکه در این چند سالی که من حضور دارم و نظارت و داوری میکنم، نکتهای ذهنیتم را درگیر کرده است که این نوجوانان و جوانان بیشتر تمایل دارند که آهنگهای اصیل ایرانی را بنوازند. گاه در میهمانیها و ضیافتها میبینیم که حتی آهنگهای زمان کودکی ما را مینوازند، مانند مرغ سحر و...، یک دلیلش می تواند این باشد که آن موقع، روزگار، بوی عشق میداد. ارکسترها به صورت زنده و همزمان بود، اما الان نوازندهها به استودیو میروند و کارِ هرکدام به صورت تک تک ضبط میشود و سپس در کنار هم قرار میگیرد که در واقع، از آن حس واقعی موسیقی دور میشوند.
در این زمان، شعری را به آهنگساز میدهند و میگویند روی این شعر، آهنگ بساز. دیگر، آهنگساز نمیتواند رها باشد بلکه در یک قالب قرار میگیرد و از ریتم و ملودی دلخواه استفاده نمیکند. چون با ترانهسرا تبادل افکار نمیکند. درحالیکه باید احساسات خود را به اشتراک بگذارند و بگویند که من در چنین حالتی بودم و در این شرایط این اثر را ساختم...، چون در این صورت است که یک اثرِ جاودانه خلق میشود.
مثل آهنگ زیبای "بیداد زمان"، که داستانی دارد. پرویز یاحقی در حدود 37 سال پیش در یک محفل هنری تعریف میکرد که این اثر چطور پدید آمد. میگفت با بیژن ترقی که دوستی صمیمی داشتند به سمت میگون در حال حرکت بودند. غروب پاییزی هم بود و پرویز یاحقی رانندگی میکرد. بارانی آمده بود و طوفانی هم برپا شده بود. پرویز میگفت: در حین رانندگی زمزمه میکردم که یهو دیدم یک برگی از درخت جدا شد و چسبید به برفپاککن ماشین. هیش هیش هیش...، همین شد ریتم و این ملودی اومد به ذهنم: دالالای لای لای ...، زدم کنار جاده تا نت را بنویسیم که یادم نره...، همینطوری که داشتم آهنگ را زمزمه میکردم، بیژن ترقی هم گفت: به رهی دیدم برگ خزان، افتاده ز بیداد زمان، کَز شاخه جدا بود.
بعد میآیند تهران، یک آهنگ جاودانه میسازند که الان با گذشت 60 سال از تاریخ ساخت این آهنگ، هر بار به آن گوش میدهم دچار احساسات میشوم، اینقدر جاذبه دارد و اینقدرتاثیر جادویی بر شنونده دارد. من هر نسلی که دیدم از کودک 10 ساله تا پیرهای 80 و 90 ساله، هر کسی این آهنگ را میشنود لذت میبرد. چرا اینطور است؟ چون هموژن است. بعضی وقتها یک اتفاق ساده یک آهنگ جاودانه را میسازد.
الان کاری را به من دادهاند که برایش آهنگ بسازم. برای شب یلدا است. اما من هنوز نمیدانم خوانندهاش چه کسی است. من باید بشناسم خواننده را که جای صدایش را بدانم و آن منطقه صوتی خواننده را باید بدانم، که آهنگ را بنویسم.
به هر حال با دیدن جشنواره نوای خرم، بسیار خوشبین هستم به آینده هنری ممکلت. به این نواجوانان بسیار با استعداد که همه شاهد بودیم که خیلی خوش درخشیدند. به شواهد عکسها، فیلمها و حضور خانوادههایی که از شهرستانهای دور و نزدیک شرکت کرده بودند، همچنان استقبال از جشنواره بیشتر میشود.
دخترخانمی که نمیدانم از کدام شهر دوردستی آمده بود آنچنان با احساس مینواخت که من احساس کردم آن کاغذی که دستش بود نمیتوانست نت باشد، باید یک دست نوشته باشد. گفتم میتوانم نت شما رو ببینم. دیدم نت را خودش با الفبای معمولی نوشته، به صورت دو لا می ...، گفت آنجا کسی نیست که به من نت یاد بدهد، خودم اینطوری نوشتم...
درود فرستادم بر استعدادش.
من دوست دارم فقط به این کودکان یادآوری کنم. در برخی موارد، اجرا کنندگان، چشمهایشان بسته بود. اما باید همانطور که در ذهنشان ملودی را به یاد میآوردند و گوششان میشنود، بتوانند ارتباط چشمی هم برقرار کنند، حتی نباید به آسمان یا اطراف نگاه کنند چون از آداب صحنه به دور است.
در جشنواره نوای خرم، بخشی از امتیازدهی داوران، به آداب صحنه بخصوص طرز ایستادن و نشستن اجراکنندگان اختصاص یافته بود. یک آقا پسری می خواست ویلون بنوازد، بطوری که دوسوم بدنش به سمتی بود که عملا بییندهها نمیدیدند. این موضوعات را معلمشان باید به آنها بگوید.
باز هم تکرار میکنم که از قدیم گفتهاند «فرهنگ و هنر». توصیه من این بار به به آنهایی است که هنر را میآموزند، منظورم اساتید است: اول باید آداب، اخلاق، انسانیت و فرهنگ را آموخت، بعد فن هنر را. این خیلی مهم است. اینکه هنرمندان حتی لباس تمیز، مرتب و متین بپوشند، طرز صحبت کردن و طرز بیان خوب را یاد بگیرند...
این خیانت است که شاگرد شما درست تربیت نشود، چراکه بدآموزی، اشاعه مییابد.
در پایان، از ابتکار با ارزش«موسسه فرهنگی هنری راد نواندیش» و مدیریت عاشقانه، پدرانه و دلسوزانه «دکتر بردیا صدرنوری» و همکاران محترمشان که احساس کردم کار نمیکردند بلکه عشق میورزیدند، همچنین دوست هنرمندم، ناصر ایزدی، آهنگساز بسیار خوب و نوازنده لایق، تشکر میکنم و درود میفرستم بر این بزرگان...، آیندگان خواهند فهمید و تاریخ قضاوت خواهد کرد که خدمات آنها چقدر ارزشمند است و چه بزرگانی از دل همین جشنواره برخواهند خاست.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: جشنواره نوای خرم همایون خرم میلاد کیایی سنتور بردیا صدرنوری
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۳۶۴۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
راز ماندگاری آثار هنری خلاقیت و ابداع است/ هنرمند باید مهر و امضای خودش را داشته باشد
به گزارش خبرنگار فرهنگ و جامعه خبرگزاری علم و فناوری آنا، «مسعود راستین» خواننده و هنرمند موسیقی و آواز در زمینه مسائل اجتماعی و عرفانی است که در حال تولید و انتشار آثار ملی و میهنی فعالیت می کند. وی معتقد است صاحب نظران و صاحبان سبک و موسیقی دانان ما احساس سرخوردگی و بی میلی در تولید آثار ماندگار و تاثیر گذار دارند و مدت زمان طولانی است که خاموش شده اند و سر در گریبان خویش کردهاند.
راستین که در یک محیط فرهنگی پرورش یافته و با توجه به اینکه هر دو پدربزرگش صدای خوشی داشتند و به صورت سنتی آواز میخواندند، گوش او هم به این نواها آشنا شده، وی در نوجوانی استعداد ذاتی در زمینه آواز داشته و به خاطر عشق و علاقهای که به ادیبات و شعر و موسیقی و آواز خواندن داشته، هر از گاهی کاری را برای خود تولید میکند. راستین همیشه در طلب یک استاد و یک راهبر بود و سر کلاس چند استاد موسیقی و آواز حاضر شد و مشغول یادگیری شد ولی می گوید که متاسفانه آن چیزی را که به دنبالش بوده، نیافته و آن استادی که بتواند در این مسیر پر خطر و حساس مرا حمایت و راهبری کند، پیدا نکرده تا این که تصمیم گرفته به صورت خودآموز به یادگیری ادامه دهد…
وی در سن چهل سالگی با فرید حامدی و شرکت بینالمللی پیکادو آشنا شد و نقطه عطف فعالیتش از همان آشنایی شکل گرفت. مشروح این گفتوگو را می خوانیم:
شما اثری در مورد جنگ و شهدا منتشر کردید کمی در مورد آن صحبت کنید.
در تمام جوامع انسانی از ازل تا ابد با هر آیین و مذهبی، با هر زبان و گویشی، افرادی که از آرامش، خون و فرزندان خود برای حفظ آرامش، امنیت، آزادی و سربلندی وطنشان میگذرند قابل ستایش هستند. من این اثر را به تمام شهدایی که از گذشته تاکنون برای حفظ ارزشهای وطن جنگیدند تقدیم کردم. هرچند نمیتوان با انتشار این آثار ذرهای از دینی که بر گردنمان است را ادا کنیم؛ و جای تاسف دارد زمانی که اثری در جهت یادآوری هدف این بزرگواران منتشر میشود نه تنها هدفشان یادآور نمیشود بلکه به سازندگان این آثار بر چسبهای مختلفی زده میشود. باتوجه به اینکه زمانیکه این مردان بزرگ جان بر کف نهادند اهداف سیاسی را دنبال نمیکردند و برای وطن و حفظ آن پا به عرصه نبرد گذاشتند.
این اثر را خواندم که به خودم و تمام هموطنانم یادآور شوم که هدف از شهادت این عزیزان چیزی غیر از این است که میپنداریم. رسالتی که بر دوش داریم بسیار سنگین است و فقط با گذاشتن نام این شهدای بزرگ بر کوچه وخیابان دینی ادا نمیشود. این مهم در سطور و در یک اثر هنری نمیگنجد، بلکه حرکت در موازات اهداف مقدس این عزیزان است که گره از امور باز میکند، نه فقط استفاده از نام شهدا. صحبت را با کلامی از بزرگ مرد ایران زمین شهید باکری به پایان میرسانم. دعا کنید شهید شوید. بعداز جنگ، رزمندگان به سه دسته تقسیم میشوند دسته اول به گذشته خود پشت کرده و از آن پشیمان میشوند. دسته دوم با برگزیدن راه بی تفاوتی در زندگی مادی غرق میشوند و همه چیز را فراموش میکنند. دسته سوم کسانی هستند که به اصول خود پایبند بوده واز غصه دق میکنند.
چرا بیشتر آثار موسیقی سفارشی شده است؟
به نظر من یکی از مواردی که سبب سفارشی شدن آثار موسیقی شده است این است که اکثریت اهالی موسیقی بیشتر دید مادی به تولید دارند در نتیجه گاهی تهیه کنندگان موسیقی هم از این موقعیت به نفع خود استفاده کرده و برای رسیدن به اهداف شخصی خودشان آثاری مطابق میل و سلیقه خود سفارش میدهند. در این وادی هنرمند از بیان احساسات و اهداف خود دور میشود و ناگزیر به تولید آثاری میپردازد که مبتنی بر خواستههای یک سویه خواهد بود. اضلاع مختلفی در حوزه تولید آثار را از دست میدهد به نوعی تک قطبی میشود و در ادامه راه خلاقیت خود را از دست میدهد. بخشهای خصوصی با ورود به سرمایه گذاری در موسیقی و مشخص کردن اهداف متفاوتی میتوانند از سفارشی شدن آثار موسیقی جلوگیری کنند.
چرا خوانندگان امروزی دچار تکرار و تقلید شده اند؟
برخی از خوانندگان امروزی به لحاظ سطحی نگری و عدم نگرش طولانی مدت و عمیق به دنبال یک شبه مشهور شدن و مطرح شدن هستند به همین دلیل به تقلید از صدا و آثار صاحبان سبک روی میآورند که مورد استقبال عموم قرار گرفته اند غافل از اینکه راز ماندگاری و مورد قبول واقع شدن این آثار علم و آگاهی، ابداع وخلاقیت و ریشه دار بودن صاحب این گونه آثار است و نه فقط صدای خوش. خوانندگان امروز ما باید به این جمله ایمان داشته باشند که هر شخصی در این جهان صاحب اثر انگشت خودش است و کپی کردن اثر انگشت دیگری به هیچ کار نمیآید.
به عنوان مثال کسی که قصد ساخت عمارت و برجی را دارد باید بر پایه علم و آگاهی و دانش معماری این ساختمان را بناگذاری کند و اصول و قوانین ساخت و ساز را رعایت کند تا برجی ساخته شود که سالیان سال برپا باشد و مورد استفاده چندین نسل آینده باشد و نمیتواند با تقلید از ظاهر این بنا، یک عمارتی بدون فونداسیون و غیر اصولی بسازد که این کار نه تنها نتیجهای ندارد بلکه محکوم به فنا و فرو ریختن است.
چطور در حوزه موسیقی میتوانیم خلاقیت، مهر و امضای خودمان را داشته باشیم؟
همانطور که در سوال قبل بیان کردم که هرفردی اثر انگشت منحصر به فرد خود را دارد پس افرادی که دارای هدف و نگرش خاص خود باشند و جویای خلاقیت ابتدا زمانه خویش را میشناسند. نیازهای امروز و آینده جامعه را بررسی میکنند و به دنبال کسب علم و سواد در زمینههای مربوطه میپردازند. کسی که به دنبال خلق اثری منحصر به فرد است باید سبکهای مختلف و آثار بزرگان و موزیسینهای پیشین و ملل مختلف را مورد بررسی قرار داده و به این بینش برسد که علل ماندگاری و موفقیت ایشان در زمینه هنر و موسیقی چه بوده و با تحقیق، مطالعه و کسب علم در کنار تجربه میتوان اثر یا آثاری با خلاقیت و مهر و امضای شخصی تقدیم جامعه موسیقی کرد که موثر و ریشه دار باشد.
انتهای پیام/