داستان فرش، داستان آدمهاست/گزارش مکتوب
تاریخ انتشار: ۲۲ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۴۵۴۲۶
به گزارش خبرگزاری صداوسیمامرکزکردستان، زمانی را که وارد دنیای فرش شده به یاد نمیآورد، اما در دورترین نقطه حافظه اش زمزمههای مادرش را به یاد دارد که پای دار قالی نقشه را به شعر میخواند. خودش شش، هفت ساله بود که پای دار قالی نشست و برای آموختن این هنر از ۱۰-۱۲ سالگی نزد استاد حاج علی میرزا رفت.
حالا کاک محمود ۶۵ ساله است وسالها تجربه را در فرش و بازار خرید و فروش آن، در مغازه فرش فروشیش به نمایش گذاشته، فرشها را یکییکی ورق میزند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
فرشهای دستبافتی که از همه روستاهای کردستان جمع کرده، توی مغازه کوچکش، جهانها و داستانهایی دارد که گفتنش سالها طول میکشد. کاک محمود با دقت، یکی از فرشها را ورق میزند و میرسد به یک فرش خاص و بعد دستی روی فرش میکشد و میگوید: این فرش را از یک خانواده روستایی خریدم. دوباره به فرش نگاه میکند و میگوید: این فرش را یک مادر و دختر بافتند میخواستند خرج عمل جراحی پدر خانواده را تهیه کنند، من فرش را از آنها پیشخرید کردم که کارشان راه بیفتد. قیمت فرش را گران نمیگوید، پیداست که هم دلبسته فرش است و هم نمیخواهد سود خاصی روی این فرش کند. بعد دوباره به فرش خیره میشود و همانطور میگوید: فرش دستبافت کردستان، داستان دارد. من عاشق این داستانها هستم، میبینی داستان رو؟
کاک محمود میگوید:"من برای داستان حاضرم هزینه کنم". میگویم: داستان دیگری نشانم بده. چند فرش را ورق میزند و میرسد به فرشی که ۲ آدمک مرد و زن در دوطرف حاشیه فرش بافته شده است؛ ۲ آدمک بسیار کوچک، کمتر از یک کف دست. میگوید: تو داستانش را بگو. فکر میکنم و میگویم: عاشقانه است. لبخندی میزند و تعریف میکند بین برخی از روستائیان رسم است که مادر، همراه دخترش که قرار است ازدواج کند، فرشی میبافند. بعد شکل آدمک عروس را یک طرف حاشیه فرش میبافند و عکس داماد را طرف دیگر. کاک محمود میگوید: به گمانشان شگون دارد. اما کاک محمود از این همه داستان که در فرشها میبیند، خوشحال نیست، غمگین است. علتش را که میپرسم، میگوید: امروز صبح یکی از بهترین بافندههایم را دیدم، آمده بود شهر برای کارگری و این اصلا داستان شادی نیست.
در حال حاضر فرشبافان با ناامیدی فرش میبافند و همیشه این دغدغه را دارند که آیا فرششان به فروش میرسد یا خیر؟ کاک محمودمیگوید: جوانان، ذوق خود را از دست دادهاند. اگر رونق در بازار وجود داشته باشد، طرحهای نو و جدید هم وارد بازار خواهد شد.
کاک محمود مرد مهربانی است. لبخند تلخی میزند و به فرشی اشاره میکند که به دیوار آویزان است و میگوید: شبیه آخرین داستانی که از یک نویسنده چاپ شده باشد، امروز که دور همین میدان دیدمش، آمده کارگری، تصمیم گرفتم فرشی را که بافته به دیوار بزنم، مکث میکند و میگوید: داستانش چطوره؟ میگویم: بینظیره.
استاد محمد امین ساعدپناه را امروز به عنوان چهره ماندگار فرش دستباف کردستان میشناسند؛ فردی که از ۱۶-۱۷ سالگی قدم به عرصه هنر – صنعت فرش میگذارد و امروز ۵۰ سال است که در این حوزه فعالیت میکند.
او فرش را مجموعهای از چند هنر، اعتقادات، مذاهب قبل و پس از اسلام و سنت ایران میداند و میگوید: فرش، داستان یک ملت است... فرش، داستان آدم هاست و به همین زودی از بین رفتنی نیست.
استاد ساعدپناه فرق زیادی بین فضای کاری گذشته و امروز نمیبیند تنها تفاوت را در شور و هیجان دیروز و دلهره و ندانمکاریهای امروز میداند و معتقد است که اگر همتی باشد، همین الان هم فرش ایران حرف بسیاری برای گفتن دارد.
اسماعیل یکتا یکی دیگر از اساتید صنعت فرش استان که اصالتا بیجاریست میگوید: اگر در زمینه فرش کمی گشایش برای جوانان ایجاد شود نه چین، نه هند و نه هیچ کشور دیگری توان رقابت با بازار فرش کردستان را نخواهد داشت.
این هنرمند که در طی فعالیت خود به کشورهای مختلفی سفر کرده و فرشهای بسیاری دیده، معتقد است که فرش آن کشورها هیچ حرف گفتنی ندارد چرا که در چین، فرش را به مدت پنج سال تضمین میکنند در حالی که من فرش خودم را سه هزار سال تضمین میکنم. حتی برای رنگ آن پنج هزار سال استاندارد گرفتهام. با این حال آیا میتوان فرش کردستان ایران را با فرشهای سایر کشورها مقایسه کرد؟! فرش کردستان از آن فرهنگ ایرانی است.
برای تکمیل گزارشم، عصر یک روز زیبای پاییزی به یکی از فعالترین کارگاههای فرش بافی شهر سنندج رفتم کارگاه خانم نسرین محمدی که برای ۱۵ نفر از زنان اشتغال ایجاد کرده است.
بافندههای پیر و جوان با لباسهای یکدست و مرتب نشستهاند و میبافند. صدای شانه زدن دار قالی فضای کارگاه را پر کرده است. برخی از آنها سالهاست که هر روز هشت ساعت فرش میبافند.
خانم محمدی مدیر کارگاه میگوید: تولید فرش دستبافت در استان کردستان به دلیل استفاده از مواد اولیه مرغوب و بومی در سالهای نه چندان دور، اعتباری جهانی داشت، اما به دلیل عدم وجود انسجام لازم در این عرصه و همچنین استفاده از مواد اولیه صنعتی و نامرغوب امروز، این جایگاه را از دست داده و فرشهای استان که با دستان هنرمند زنان و مردان کردستانی بافته میشوند، در حسرت کسب اعتبار گذشته و از دست رفته خود هستند.
او میگوید: مهمترین مشکلات کارگاهها و مجتمعهای تولیدی فرش در کردستان نبود سرمایه در گردش و نبود نقدینگی برای تقویت و توسعه بخش تولید است.
حاجی کبری، فرشباف سنندجی که حدود ۴۰ سال است پشت دارقالی دراین رشته فعالیت میکند، میگوید: بیشتر فرشهای بافته شده ام نقشه بیجار بوده وقتی میدیدم که امروز چند رج بیشتر از دیروز بافته ام و با همین چند رج یکی دیگر از نقشهای زیبا مثل حوض و حتی ماهیهای آن پیدا میشد و ظرافت فرش چند برابر میشد، خوشحال میشدم.
این بافنده میان سال یادآور شد: امروز سالهای زیادی از آن ایام میگذرد و این گذشت زمان ذرهای از انگیزه ام برای بافتن طرح و نگار فرش کم نکرده است، چون با هر گرهای که از قالی میبافم گرههایی در زندگیم را به دست فراموشی میسپارم.
او میگوید: متاسفانه به دلیل مشکلاتی که فرشبافی برای فرد دارد امروزه استقبال بسیار کم و حتی ناچیزی از آن میشود و فرش بافی به دلیل نبود بازار عرضه و سختی کار، بافنده کمی دارد و ارزش اقتصادی آن نیز زیاد بالا نبوده و بیشتر سود آن به جیب دلالان فرش میرود و همین امر از ارزش این حرفه کاسته است.
بسیاری از بافندگان فرش کردستان این کار را از مادرانشان به ارث بردهاند و برخی از جوانان هم که به این کار رو آوردهاند، به گفته خودشان، بهدلیل فقر و نداشتن شغل به فرشبافی میپردازند.
از یکی از بافندههایی که ۶۰ ساله است، میپرسم فرزندانتان هم میتوانند فرش ببافند؟ او جواب میدهد: نه اجازه نمیدهم.
همین که با او گرم صحبت هستم بافنده کناری هم وارد بحث میشود و میگوید، خیلی از بافندهها دیگر اجازه نمیدهند فرزندانشان این کار را انجام دهند، زیرا شغل پردردسری است و عاقبتی هم ندارد.
خانم ناصری رئیس اتحادیه فرش استان کردستان هم میگوید: یکی از دلایل بی رونق شدن فرش کردستان وجود تابلو فرشهایی است که از تبریز وارد کردستان میشود.
او میگوید: ناتوانی بافندگان کردستانی به دلیل بالا رفتن سن یکی دیگر از دلایل بافته نشدن فرش کردستان است و زنان جوان کردستانی دیگر حاضر به فرش بافی نیستند و ترجیح میدهند تابلو فرش تبریز را با دستمزد مناسب انجام دهند و مدتها وقت خود را برای بافت فرش کردستان تلف نکنند.
ناصری یادآور شد: با وجود دستمزدی که بابت این نوع فرش به قالی بافان کردستانی داده میشود دیگر هیچ کس حاضر به بافت فرش کردستان نیست و در دو سال اخیر فرش کردستان نسبت به گذشته بیشتر از رونق افتاده است.
محمد دره وزمی رئیس سازمان صنعت، معدن و تجارت استان کردستان میگوید: هم اکنون ۹۰ هزار نفر در حوزه فرش دستبافت در بخشهای بافندگی و رنگرزی، رفوگری، طراحی و خرید و فروش آن اشتغال و ساماندهی شده اند که از این تعداد ۱۳ هزار و ۴۵ نفر تحت پوشش بیمه تأمین اجتماعی هستند.
با تلاش و هنرمندی فرشبافان کردستانی سالانه ۱۸۰ هزار متر مربع فرش دستبافت در این استان تولید میشود.
به گفته دره وزمی این میزان فرش در چهار کارگاه متمرکز و بیش از ۴۹ کارگاه غیرمتمرکز دارای مجوز، و بعضا کارگاههای خانگی در این استان تولید شده است.
بر اساس آمارهای اعلام شده از سوی سازمان صنعت، معدن و تجارت کردستان در کشور به ازای هر ۱۰۰ نفر جمعیت تنها سه نفر بافنده فرش وجود دارد، در حالیکه این آمار در کردستان به ازای هر ۱۰۰ نفر شش نفر به بافت فرش اشتغال دارند که در مقایسه این آمار، به این نتیجه میرسیم که مردم کردستان علاقه خاصی به انجام این کار دارند و باید مورد حمایت بهتری قرار گیرند.
محمد بختیار خلیقی معاون امور بازرگانی و توسعه تجارت سازمان صنعت، معدن و تجارت کردستان هم میگوید: تلاش در راستای شناسایی و ساماندهی فرشبافان واقعی از مهمترین اولویتهای خانه فرش استان است و در این راستا نیز سامانه و نرم افزار لازم تعریف شده است.
خلیقی میگوید:هر چند که خود بافندگان و حتی متولیان از روزهای ناخوش فرش کردستان سخن به میان میآورند، ولی در کنار این مهم باید در نظر داشت که در صورت برنامه ریزی مناسب دولت میتوان برای احیای این نام و نشان اقدام کرد و همچنین برگزاری نشستهای هم اندیشی و بررسی مشکلات و موانع در حوزههای مختلف قطعاً میتواند در رسیدن به راهکارهای مناسب برای خروج از مشکلات حوزه فرش، تاثیر گذار باشد.
تولید فرشهای ماشینی و همچنین تقلب کشورهای مختلف به ویژه هندوستان و چین و تولید فرشهایی با نامهای ایرانی در بازارهای جهانی و در کنار این مهم نبود سیاستگذاری یکپارچه در امر بازاریابی و حمایت از بافندگان فرش دستباف از جمله عواملی است که میتوان در خصوص عدم مقبولیت فرشهای استان کردستان، بایدمورد توجه مسئولان و متولیان امر قرار داد.
سعید نظری کارشناس فرش، در خصوص سابقه و دلایل مرغوبیت فرش کردستان میگوید: طرح، بافت و استفاده از مصالح و مواد اولیه مرغوب از جمله ویژگیهای اصلی و قابل توجه فرشهای تولیدی در استان کردستان بوده و متاسفانه امروز کمتر این موارد به چشم میخورد.
او میگوید: فرشهای استان کردستان در سه سبک سنه، بیجار و افشار بافته میشوند که هر سبک برگرفته از ویژگیها و شرایط خاص منطقه بوده و به همین دلیل تنوع در رنگها و نوع بافتها نیز متفاوت بوده است.
نظری میگوید: با وجود بی مهری به توسعه فرش دستبافت استان کردستان، همچنان فرش کردستان، زینت بخش خانههای بسیاری از مردم در کشورمان و سایر کشورهای جهان از جمله کشورهای ایتالیا، آلمان، چین، روسیه و کشورهای حاشیه خلیج فارس است.
متاسفانه باتوجه به اینکه انواع محصولات فرش دستبافت کردستان از پایانههای خارج از استان صادر میشود، از ارزش ریالی صادرات فرش این استان آماری در دست نیست و به همین دلیل است که باید برنامه ریزی و نظارت بهتری در این حوزه صورت گیرد.
بهمن احترامی مدیرشرکت سهامی فرش ایران دراستان کردستان خاطرنشان کرد: به گفته کارشناسان قدمت فرش دراین استان به ۴۰۰ سال پیش برمی گردد وهمچنان یکی از معروفترین فرشهای جهان است.
احترامی میگوید: به اعتبار قالیهای موجود در موزه فرش ایران میتوان قدمت فرشبافی در استان را طولانی دانست وفرشهای ۱۵۰ سال پیش در موزه تهران حاکی ازآن است که بیش از ۲۰ قطعه فرش متعلق به قالیهای استان کردستان است، واین استان بیشترین شهرت خود را مدیون بافندگان فرش شهرهای بیجار و سنندج است.
او با اشاره به بازار رکودفرش و افت صادرات دراین زمینه میگوید: حمایت از تولیدکنندگان فرش کردستان، پرداخت تسهیلات کم بهره به واحدهای تولیدی فرش، کاهش واسطههای تولید و فروش فرشهای دستبافت، افزایش حمایتهای دولتی از بافندگان و شناخت بازار و سلیقههای مشتریان از جمله راهکاریهایی است که باید بیش از همه مورد توجه مسئولان قرار گرفته شود و بازگرداندن جایگاه فرش کردستان در بازارهای جهانی را در راس فعالیتهای خود قرار دهند، چرا که؛ فرش دستباف کردستان آوازه جهانی دارد ومی توان با سرمایه گذاری روی این بخش، اشتغالزایی و رونق اقتصادی این استان را رونق بخشید.
نویسنده: ژیلا امامی
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: فرش کردستان بی نظیر آوازه جهانی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۴۵۴۲۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
نویسندهای که برای مخاطب دام پهن نمیکند
خون میچکید...خشم میخروشید و زمین میلرزید.
زنجیرها بریده و دشنهها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سرها میغلتید.
از گیوتینها خون میچکید...
کوچههای پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را میبیند که شاید به چشم کوچههای پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی میایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت میکند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی است که میکوشد پنهان بماند؛ شاهکاری است که میخواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بیرنگ و لعاب نشان داده میشود و بیشتر از آنکه جذاب به نظر برسد، ماندگار است. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمیفروشد؛ مشتش را میفشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خودنگهداری آگاهانه، توصیفاتی خیرهکننده را پدید میآورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زندهتر و شفافتر از هر تصویری است.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حالوهوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق میکند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیتها، به اعماق وجود آنها راه پیدا میکند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمیکند. دیکنز تعلیق نمیسازد، بلکه داستان را از نقطهای آغاز میکند که تعلیق متولد میشود بیآنکه مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز میکند.چینش موقعیتها بهگونهای نیست که از نقطهای شروع شود و به نقطهای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطهای آغاز میشود و به همان نقطه برمیگردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیتهاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیرههایی دورافتاده از هم میبیند، ولی بهتدریج میفهمد که این جزیرهها پیکرهای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوامبخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنههای موج اولیه را لمس میکند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرمزده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر میکند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینهای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم میزند. فرجامی که به سینما هم میرسد و الهامبخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن میشود.
تلاش دیکنز برای معمولی نگهداشتن حالوهوای داستان، قهرمان را دستیافتنی میکند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیکهایی مصنوعی تنزل نمیدهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکلگیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم میکند و به پاخاستن شخصیتها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیتها راه خودشان را میروند و خود فرجامشان را انتخاب میکنند.احساس استقلال شخصیتها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک میکند، آنقدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمیداند؛ هر کجا که رخوتی آرامشنما باشد، لندنی را هم میبیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا میکند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس میکند.
از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش میکرد که خانوادهشان را بهعنوان خانوادهای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض میزد. به دلیل همین نیرنگها و بدهیها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی بهدلیل بدهی راهی زندان میشد، تمام اعضای خانوادهاش را نیز با او به زندان میفرستادند. این قانون شامل حال خانواده دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهیهای پدر و مخارج خودش را تأمین میکرد. به همین دلیل به کارخانه واکسسازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.