Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش حوزه اندیشه خبرگزاری تقریب، گروهی در مباحثی مانند «ذهن جسمانی» سعی در نفی روح دارند. برخی از اینان همزمانی ترشح هورمون‌ها در مغز با مقولاتی همچون تفکر و نیز احساساتی مانند عشق و ایمان‌ورزی را دال بر جسمانی‌بودن ذهن می‌انگارند. در واقع این گروه دچار خلط میان همایندی و همانندی یا این‌همانی(Idendity) می‌شوند؛ بدین‌معنا که همزمانی را همانندی در نظر می‌گیرند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



در آن‌سو، گروهی دیگر مانند آلستون، دلسوزانه در اثبات خدا از «تجربه دینی» سخن گفته و چنین استدلال می‌کنند: «خدا تجربه می شود پس هست». این نوع مواجهه با خدا، از نظر برخی منتقدان دچار تقلیل‌گرایی و علم‌زدگی در قبال موضوعات الهیاتی است.

حوزه دیگری که سخت متأثر از علوم جدید (ساینس) در مطالعات دینی و الهیاتی است، الهیات عصب‌شناسانه است.

در ادامه در گفت‌وگویی کوتاه با استاد دانشگاه امام صادق (ع) به حوزه اخیرالذکر پرداخته‌ایم. گفتنی است وی همچنین رایزن فرهنگی سابق ایران در مالزی بوده است. وعده می‌دهیم که در ادامه و پس از فتح باب پیشِ رو، به منظور مواجهه تفصیلی در این موضوع، سراغ دیگران نیز خواهیم رفت.

* نیوبرگ، با  نگاهی فیزیکال به ذهن در پی ایجاد رابطه پیوندی - البته پیوندی از نوع سازگاری، نه از نوع تطابق- میان علم و دین است و با طرح الهیات عصب‌شناسانه یا نوروتئولوژیک، مقولاتی مانند خدا را حاصل اطوار و اکوار مغز دانسته و علاوه بر این، نوعی تقدم مغز بر ذهن را درمی‌‌‌افکند. به نظر شما نتیجه این رویکرد-یعنی منعزل از قصد اینان که چه‌بسا خدمت به دین و عقلانی‌کردن آن باشد- مشابه «مذهب علیه مذهب» نیست که برخی مارکسیست‌ها می‌‌‌گفتند برای انحلال مذهب باید تفسیر مادی از آن ارائه داد. افزون بر این، علامه طباطبایی از علمی‌‌ نشان گزاره‌های دینی برحذر می‌‌‌داشت، چراکه به نظر ایشان چه‌بسا گزاره‌های علمی‌‌ بعد از مدتی نسخ یا فسخ شود. راماچاندران را نگفتم که نگاهی بس ماتریالیستی به مقولات مانند عرفانی می‌‌‌افکند؛ صرفا نگاه نیوبرگ را به عنوان نگاهی تعدیل‌یافته مطرح کردم. دیگر این‌که نقش اختلالات روانی در تاریخ تصوف که شما نوشته‌اید بند را به یاد سخن کسانی مانند راماچاندران انداخت. این گفته او را که حالات عرفانی، اختلالی در مغز است، چگونه نقد می‌‌‌کنید؟

کتاب تجربه دینی و عصب‌شناسی الهیات آندرو نیوبرگ را ترجمه و با یک نقادی 70 صفحه‌ای منتشر کرده‌ام. نیوبرگ در بحث متافیزیک نسبتا منصفانه برخورد کرده است. وی بر خلاف مشی پرسینگر وارد حوزه اعتقادات متافیزیکی و نفی خدا و الهیات نشده است اما در هر حال رویکرد پوزیتیویستی به مقوله دین دارد که این دست‌کم نوعی تقلیل‌گرایی نسبت به دین و لاغرکردن آن است چه نتیجه آن مشابه مذهب علیه مذهب نباشد چه نباشد. در مقاله‌ای متدولوژی عصب‌شناسی الهیات یا نوروتئولوژی را نقد کرده‌ام و به اعتقاد من دهه آینده با سونامی‌‌ نوروساینس در حوزه دینی روبرو هستیم و متفکران الهی باید خطر نوروساینس و رویکرد ماتریالیستی به مقوله دین را جدی بگیرند و به نظرم نوروساینس خطری به مراتب سهمگین‌تر از پست‌مدرنیسم در نفی دین دارد. دیدگاه بنده که در مقدمه مقاله مذکور آمده است تفکیک بین تجربه دینی اصیل و غیراصیل در مقوله دین است و معیارهای آن بر اساس منابع دینی شمرده شده است. از این‌رو به هیچ‌وجه نمی‌‌‌توان گفت تجارب عرفانی جملگی اختلال‌اند. بنده طی مبحثی مفصل نشان داده‌ام که معیارهای تفکیک تجربه اصیل عرفانی یا شهودی از تجارب نااصیل چیست که به سبب تخصصی‌بودن خاص زبان این مباحث، جای طرح مفصل آن در گفت و گو نیست.

* نسبت مباحث این‌ها با معنادرمانی یا لوگوتراپی که ویکتور فرانکل درافکنده، چیست؟ آیا معناگرایی یا آن چه اروین یالوم تحت عنوان روان شناسی اگزیستانسیال مطرح و در آن بر فرارفتن از خود یا فراشد و معنا تأکید می‌‌‌کند نیز موجد اختلال خواهد شد؟ مقصود از اختلال دقیقاً چیست؟ این دست مطالعات مسبب خلط مفهوم بیمار و مفهوم عارف نخواهد شد؟

در مقدمه نقش اختلالات روانی به نظریه خودم درباره تجربه دینی اصیل و غیراصیل و معیارهای تفکیک بین شهود و توهم و معیار بین جذبه عرفانی و عبارت no space no time در هنگام تحریک سیستم لیمبیک مغز به تفصیل اشاره کرده‌ام.

پیشنهاد می‌‌‌کنم کتاب مذکور را مطالعه بفرمایید تا درباره آن قضاوت بهتری بشود کرد. تلاش مستمر نوروساینس در حوزه دینی اگر موشکافی فلسفی نگردد خطر جدی بشمار می‌‌‌آید. بنده تلاش کرده‌ام تا تلفیقی میان مباحث علمی‌‌ و کلامی‌‌ در این حوزه انجام دهم تا دین از خطر دیدگاه فروکاهندگی تحصلّی در امان بماند. در خصوص مکاتب و افرادی که اشاره کردید نیز می‌‌‌توان از کلام و علم کمک گرفت و آنها را مورد محک و بازبینی قرار داد.

اما در عین حال باید توجه داشت مطالعات و تحقیقات عصب‌شناختی می‌‌‌تواند -تا حدودی با حذف مضرات مادی‌گرایانه آن -برای درمان افراد اسکیزوفرنی و یا اختلالات دوقطبی و یا صرع در محیط‌های دینی کارائی داشته باشد و بنابراین نباید آن را کلاً و مطلقاً نفی و بررسی‌های آن را خارج از مشروعیت دینی دانست.

* بله بی‌تردید این هم دریچه‌ای برای شناخت و تکامل انسان است. اما برداشت اولیه خواننده ممکن است این باشد که رویکرد مورد اشاره، شباهتی رادیکال میان بیمار مصروع و  تجربه دینی یا شهود قایل شده است. باید پرسید مگر در صرع هم انسان به مکاشفه‌ای می‌‌‌رسد؟ از مُلک به ملکوت می‌‌‌رود؟ به ملکاتی می‌‌‌رسد؟ فکر می‌‌‌کنم  این نگاه عصب‌شناسانه دست بر قضا غیرعلمی‌‌ بوده و دچار رمانتیسیسم است. یاد افکار شارل بودلر و وصف او از اِتر و ابر و توهم افتادم و تقدسی که برای توهم بعد از مصرف حشیش قائل است. همچنین یاد افکار آندره برتون و سورئالیسم وی افتادم.

اگر بخواهیم بحث تخصصی‌تر در این خصوص بکنیم می‌‌‌توان گفت اختلال دوقطبی و صرع لوب گیجگاهی و حملات عصبی به لوب تمپورال و سیستم لیمبیک و اختلال اسکیزوفرنی فردی و جمعی همگی می‌‌‌توانند عامل بروز توهمات و هذیاناتی باشند که در کلینیک‌های پزشکی بوفور مشاهده می‌‌‌شوند و مورد درمان قرار می‌‌‌گیرند. اگر فردی به یکی از اختلالات مذکور دچار شود سه نظریه شکل می‌‌‌گیرد: یکی نظریه عصب‌شناسان افراطی چون پرسینگر است که می‌‌‌گوید همگی دارای منشأ مادی است و نگاه ماتریالیستی دارد، نگاه دوم عصب‌شناسان معتدل مانند نیوبرگ که می‌‌‌‌‌گویند اتفاقاتی در مغز افتاده است که با سیستم ام آر آی قابل پیگیری و در نهایت مشاهده فیزیکی هستند و طرف مقابل یعنی بعد متافیزیکی را هم نفی نمی‌‌‌‌کند و می‌‌‌‌گوید در دایره علوم طبیعی نیستند و قضاوتی نداریم، نظریه سوم که بنده مطرح کردم تفکیک بین تجربه دینی اصیل شامل وحی و الهام و مکاشفه و رؤیای صادقه و حالات عرفانی جذبه با تجربه دینی غیراصیل برگرفته از اختلالات روانی‌ای مانند اسکیزوفرنی یا پارانویا که عامل روانی عرفانهای کاذب و پیامبران دروغین است.

* تجارب شهودی بر کدام لوب اثر می‌‌‌گذارند؟

لوب تمپورال یا گیجگاهی تاثیر دارد و میز‌‌ان شلیک عصبی در این حوزه افزایش می‌‌‌یابد.

نیوبرگ معتقد است که در یک تجربه بخشهای متعددی از مغز درگیر می‌‌‌شوند و ممکن است سیستم عصبی فردی به گونه‌ای باشد که بخشهای مرکزی مغز تحریک گردد و نوع شهود از نظر ماهیتی دارای شکل خاصی است این دیدگاه هم بررسی می‌‌‌شود که آیا شهود عامل تحریک است یا بالعکس، علامه طباطبائی در بحث رابطه مغز و ذهن به نظرم دیدگاه نخست را قبول داشتند.

علم عصب‌شناسی بدون کارکرد علم الهیات و فلسفه بالمعنی‌الاخص گمراه‌کننده خواهد بود.

معیار اصالت‌داشتن تجارب دینی و هذیانات روانی مدعیان عرفان‌های کاذب توسط الهیات و علم کلام قابل‌تشخیص است و در اینجا علم کلام برای بازشناسی جایگاه اختلالات روانی نقش جدیدی می‌‌یابد.

انتهای پیام/

منبع: تقریب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.taghribnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «تقریب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۵۰۶۴۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی

در نظام تجلیات میان جلوه وجودی زن و مرد تفاوت‌های بازتابش وجود دارد. ولی مهم این است که ارزشمندی هر کدام از این بازتابش‌ها در حوزه خاصی پیدا می‌شود و به طور کلی نمی‌توان حکم کرد که کدام یک از این دو بر دیگری برتری دارد. - اخبار فرهنگی -

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، یکی از اصلی‌ترین موضوعات زنان در حوزه تحقیقات بنیادین، مقایسه میان ارزش جنسیت زنانه و مردانه است. به این دلیل که برخی از راهبردها در حوزه‌های کاربردی و توسعه‌ای مبتنی بر تبیین مبانی زیرساختی است. بر این اساس لازم است از منظره عرفانی و قرآنی به ارتباط میان جنسیت و رشد معنوی پرداخته شود و مسائل بنیادین جنس برتر یا فروتر بودن زن یا مرد و همچنین چرایی آن مورد تحلیل قرار بگیرد.

خبرگزاری تسنیم طی یادداشتی از مهدیه مستقیمی، استاد دانشگاه، به بررسی آثار جنسیت زنانه بر رشد معنوی و عرفانی پرداخته است.

رابطه جنسیت و معنویت

زمانی که عرفان دینی در استخدام قرآن کریم درآید، طبیعتاً عرفان از توحید قرآنی نشأت می‌گیرد. بر این اساس، نظرات عارفان و مفسران قرآن درباره این موضوع تفاوت زیادی با هم ندارد.

تحلیل جنسیتی در رابطه با ارزشمندی معنوی و جنسیت در نظام تجلیات و مظهریت زنان نشان دادن خاستگاه تفاوت‌های تکوینی زن و مرد در زمینه جسم و روح و روحیات آنها درباره مقایسه ارزشمندی این دو جنس هم مطالبی را ارائه می‌دهد و بررسی سرنخ‌های ظریف در موضوع جنسیتی از منظر عرفان مانند ساحت تناکح اسمائی، ساحت عشق عرفانی و مباحث مربوط به شعور عمومی و سیر حبی عالم وجود و نیز مراتب صدوری کتاب هستی، می‌تواند افق‌های روشن و گسترده‌ای را در تحلیل رابطه جنسیت و معنویت در اختیار جستجوگران قرار دهد. بررسی و تحقیق در میان آیات قرآن ما را به امکان رشد برابر معنوی مردان و زنان می‌رساند.

نقش روحیات زنانه بر میزان گرایش به معنویت

تحلیل رابطه جنسیت زنانه و رشد عرفانی

تعداد زیادی از عارفان این عقیده را دارند که حقیقت ذاتی مردان و زنان یک چیز است و تفاوت‌ها میان آنها به دلیل قالب و مسائلی خارج از حقیقت وجود است. بر اساس این نظر، رشد معنوی زنان و مردان برخاسته از حقیقت وجود آنهاست که همان ذات و ذاتیات آن دو محسوب می‌شود.

با این تعبیر، جنسیت زنانه مانع از رشد دینی و ارتقای فکری و اعتقادی زنان نخواهد شد و زنان در این زمینه همپای مردان می‌توانند افق‌های بلند و روشن معنویت را فتح کنند. چه‌بسا زنانی یافت می‌شوند که از رشد دینی به مراتب بسیار بالاتری از  بسیاری مردان رسیدند به طوری که مردان یا شاگرد چنین زنان معنوی شده‌اند و یا حتی از منظر فکری و استعداد توان نشستن در زمره شاگردان چنین زنانی را هم نداشته‌اند.

رشد معنوی هر انسانی فارغ از جنسیت او به حقیقت وجود انسانی و به روح ناطقه قدسیه او مربوط می‌شود و کثرات خارجیه همگی به منزله تعیناتی به حساب می‌آیند که بیرون از حقیقت روح انسان قرار دارند. باید دانست تعینات نوعی امور مجازی هستند که در سنجش حقایق ورود چندانی ندارند.

مصباح الانس که یکی از کتاب‌های مرجع در زمینه عرفان محسوب می‌شود، در تعریف تعین عنوان می‌کند: جز یک وجود چیزی در عالم خارج وجود ندارد و کثرات تعین یافتن و ظهور یک هستی است که آن را با واژه‌هایی مانند تعین، اتصاف، نسبت یا ظهور تعبیر کرده‌اند. (ابن فناری 1363 ص 45)

این نوع تعبیر را با مثالی می‌توان مشخص کرد که حقیقت آبی که در ظرفی به شکل دایره یا مربع می‌ریزند یکی است و آنچه که موجب می‌شود تفاوت‌هایی به وجود بیاید، قالب ظرفیتی و تعینات صوری و شکل ظاهری ظرف‌های آب است و این ظواهر موجب تغییر فرمول شیمیایی در آب نمی‌شود. در هر حال می‌توان عنوان کرد کثرات تعین یافتن و ظهور یک هستی هستند که آن را با کلماتی مانند تعین، اتصاف، نسبت، مظهر یا ظهور تعبیر کرده‌اند.

تعبیر عینیت حقیقت زن و مرد در بیان عارفان حتی به این نکته اشاره دارد که این نوع نیست که آبی که در ظرف جنسیت مردانه ریخته می‌شود، آبی باشد که مانند باران از آسمان نازل شده ولی آبی که در ظرف جنسیت زنانه ریخته می‌شود آبی است که از اعماق زمین استخراج شده باشد. بلکه حقیقت زن و مرد به مثابه آب بارانی است که در دو ظرف متعین ریخته می‌شود و با تعینات ظرف، شکل خاصی به خود می‌گیرد.

مثال دیگر درباره مفهوم تعین را می‌توان به دریای موج‌داری تعبیر کرد که موج‌ها کلیت، جزئیت و بزرگی و کوچکی دارند و این ویژگی‌ها همان تعینات موج دریا محسوب می‌شود.

سحر دانشور: حوزه زنان رسانه ندارد!

جنسیت زنانه در نظام تجلیات

طبق قاعده تجلیات عرفانی، وجود مرد و زن و تفاوت‌های تکمیلی بین آن دو ریشه در تفاوت تجلیات دارد. تجلیات با یکدیگر متفاوت هستند که در زمان تنزل در مراتب وجود این تفاوت‌ها بر حسب نشأت‌های مختلف متنزل می‌شوند تا در عالم ناسوت این تفاوت‌ها در زن و مرد و همچنین جسم و روحیات آنها ظهور پیدا کند.

از منظره عرفانی جهان‌های بالاتر، حقایقی محسوب می‌شوند که سایه آنها در جهان‌های پایین‌تر منعکس شده است. تشبیه عالم باطن به آفتاب و عالم ظاهر به عکس یا سایه، در ادبیات عرفانی تشبیه بسیار معناداری در نظام تجلیات است. در منظر عرفانی، خداوند نور آسمان‌ها و زمین است: «الله نور السموات و الارض». تجلیات نوریه او تمام هستی را روشن کرده است. پرتو آفتاب از مبداء خورشید فاصله می‌گیرد و پایین می‌آید و طی مراتبی تنزل کرده و به مرور ضعیف می‌شود، بدون اینکه این پرتو از مبداء صدور تا مقصد نزول پاره شده یا خللی در آن ایجاد شود. نور وجود به همین شکل بدون تجافی تنزل پیدا می‌کند. (طباطبایی، 1362، ص 17 و 18)

قابل توجه است که موضوع تجلی در کتاب عارفان به طور مفصل مطرح شده است و جناب ملاصدرا هم در جلد دوم اسفار به آن اشاره کرده است. (ملاصدرا، ج 2، ص 287 و 291)

طبق نظام تجلیات الهی، تمام انواع و نقش و نگارها تجلی یک نور واحد هستند و همه مانند هفت رنگ رنگین‌کمان محسوب می‌شوند که از شکست پرتوهای متفاوت یک نور به وجود آمده‌اند. هفت رنگ هر کدام به جای خود می‌نشیند و از ترکیب این رنگ‌ها، جهانی زیبا و تماشایی ایجاد می‌شود. عارف به یک جلوه قائل است و به نام وجود منبسط، اثراتی که حکیم قائل است از نظر عارف از لوازم وجود منبسط است.

زن و مرد و تقابلی که میان آنها به دلیل جنسی با یکدیگر وجود دارد، از پرتو نورهایی هستند که در نظام تجلیات ایجاد شده است. نور وجود در حوزه تعینات زنانه به رنگی و در حوزه تعینات مردانه به رنگ دیگری بازتابش می‌یابد.

اگر بتوان میان رنگ‌های نور سفید به لحاظ ارزشمندی ذاتی تفاوت قائل شد، شاید بتوان میان بازتابش این نورها هم تفاوت‌هایی قائل شد.

در نظام تجلیات حتماً میان جلوه وجودی زن و مرد تفاوت‌های بازتابش وجود دارد. ولی مهم این است که ارزشمندی هر کدام از این بازتابش‌ها در حوزه خاصی پیدا می‌شود و به طور کلی نمی‌توان حکم کرد که کدام یک از این دو بر دیگری برتری دارد.

ارتباط جنسیت زنانه با جمال الهی

بر اساس مبانی عرفانی در تمام موجودات، تجلی جمال و جلال الهی وجود دارد و غلبه نور جلال بر جمال یا نور جمال بر جلال است که موجب می‌شود برخی آیت لطف و جمال و برخی آیت جلال و عظمت الهی باشند. (سبزواری، 1372، ص 137 و 152)

در چنین فضایی نگرش به موضوع جنسیت افق‌های عرفانی در حل این معما باز می‌کند. انسان پرتو وجود خداوند است و نور الهی در آیینه وجود او به‌طور تام و تمام تابیده است، اما این نور وقتی به آینه تعینات جنسیتی می‌رسد، به نوعی بازتابش دارد. در جنسیت زنانه نور الهی به صورتی ظاهر می‌شود که برآیند مجموعه انعکاس‌ها این نور با مقتضیات صفات جمال سازگاری بیشتری دارد. بازتابش این نور در قالب تعین جنسیت مردانه نیز به گونه‌ای است که برآیند مجموع آن با صفات جلال توافق بیشتری دارد.

محی‌الدین ابن عربی در رساله جلال و جمال این مطلب را به بعضی از عارفان نسبت می‌دهد که: جمال چیزی است که مواجهه و مشاهده آن، انس و انبساط می‌بخشد و جلال امری است که از آن هیبت و شکوه تداعی می‌شود. (ابن عربی، 1361، ص 3)

در احادیث و روایات اسلامی هم به تفاوت ظهور جلال و جمال در آینه وجود زن و مرد اشاره شده است. حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام در این باره فرموده‌اند: «عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم.» (امالی شیخ صدوق، مجلس چهارم)

بنابراین شاید بتوان در تحلیل جنسیتی در نظام انوار جمال و جلال، این چنین ارزیابی کرد که: حقیقت زن و مرد یک حقیقت و نور واحد است که بازتابش آن در وجود زن با مرد تفاوت دارد. در عرفان ثابت شده است که هر جا نور جمال هویدایی بیشتری داشته باشد، انوار جلال تحت ساتریت آن محفوظ است. به تعبیر دیگر در باطن هر جمالی، جلال و در باطن هر جلالی، جمالی است.

بنابراین تفاوت حقیقی آیت جمال یا جلال بودن به نوع بازتابش و انعکاس برمی‌گردد و مربوط به ماهیت، هویت و حقیقت نور نیست.

جلوه بیشتر زنان در مظهریت الهی

از نظر بعضی از عرفا، زن و مرد هر دو مظهر خداوند هستند، اما زن از جهاتی در مظهریت الهی تابندگی بیشتری دارد. تبیین عرفانی این مطلب را تحلیل می‌کنیم.

تمام عالم وجود از بالاترین مرحله تا پایین‌ترین مرتبه آن، ارتباط واحدی با هم دارند و تمام ذرات کائنات با یکدیگر مرتبط هستند و با همه کثرت و تفصیل ظاهری موجود میان اشیا در عالم خارج، تمام آنها در باطن عالم یکی هستند و وحدت دارند. (صدرالدین شیرازی، 5 و 359)

هر چند که ذات، بسیط است و همین ذات بسیط تجلی می‌کند. اما هر یک از مجالی یکی از اوصاف و اسمای الهی را نشان می‌دهد، نه اینکه او با یکی از اوصاف و ظهور کند. چراکه متجلی با تمام نام‌ها و اسماء ظهور کرده است، اما گیرنده تجلی یکی از اوصاف را بر حسب عین ثابت خود نشان می‌دهد.

تفاوت‌های تکوینی زن و مرد در یک نگاه توحیدی ناشی از یک مبداء واحد و به منظور وصول به یک غایت واحد و در یک سیستم به هم مرتبط واحد متحقق می‌شوند و راز این تفاوت‌ها در قوس صعود این است که زن و مرد بتوانند مکمل وجود یکدیگر بوده و در مدار تکامل انسانی به سوی خدای یکتا بازگردند.

از این دیدگاه انسان‌ها مظهر خدای واحد هستند و ارتقای معنوی در نظام مظهریت بر این اساس است که کدام یک از انسان‌ها بهتر می‌تواند آینه الهی باشد. موضوع این است که سخن از مظهریت هم در قوس نزول مطرح می‌شود و هم در قوس صعود.

همان طور که آفتاب از یک مبداء نور تجلی و ظهور کرده است، جهان هستی هم به مثابه آفتاب از یک مبداء هستی تجلی و ظهور پیدا کرده است. (شیرازی 1360 ص 47)

در این نوع جهان‌بینی و نگرش عارفانه، هر نوری که بتواند با زبان تکوین خود از مبداء نور بیشتر حکایت کند، ارزشمندی ذاتی بیشتری دارد و معنویت بیشتری کسب خواهد کرد.

انتهای پیام/

دیگر خبرها

  • بانوان طلبه سنگربانان عرصه تربیت هستند
  • تمدن نوین اسلامی با وحدت محقق می‌شود/ عینت‌بخشی به وحدت اسلامی در دستور کارم بود
  • آثار جنسیت زنانه بر رشد عرفانی و معنوی
  • مأموریت ویژه جامعه قرآنی ارتقای ظرفیت‌های معنوی کشور است
  • شهر هوشمند را تبدیل به تجربه عملیاتی کردیم
  • تقویت معرفت و باور دینی کلید حل مشکلات فرهنگی
  • پایش سلامت روان در کشور؛ دومین اختلال روانی درمیان ایرانیان چیست؟
  • پایش سلامت روان ایرانی ها/ رتبه افسردگی در کشور
  • اعلام نتایج پایش سلامت روان ایرانی ها/ رتبه افسردگی در کشور
  • اعلام نتایج پایش سلامت روان ایرانی ها/ وضعیت افسردگی در کشور