تجربه مجردین دهه ۶۰ برای کشور کافی است/ مشاوره قبل از ازدواج خواسته رهبرانقلاب است چرا وزارت بهداشت اجرایی نمیکند؟
تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۵۷۵۹۳
کارشناس خانواده گفت: چرا جوان ایرانی به بهانه بچه بودن برای برآوردن نیازش باید مجبور به انحراف بشود؟ درحالیکه مشاوره قبل از ازدواج خواسته رهبری است، چرا وزارت بهداشت آن را اجرایی نمیکند؟
به گزارش خبرنگار اجتماعی خبرگزاری دانشجو، طرح افزایش حداقل سن ازدواج با پیگیریهای فراکسیون زنان مجلس دهم و معاونت زن و خانواده ریاست جمهوری در دست بررسی قرار دارد، اما این طرح همزمان با طی مراحل رسمی در مجلس مورد نقد بسیاری از استادان دانشگاه، پژوهشگران و فعالان حوزه زن و خانواده واقع شده است حتی تا جایی که عدهای آن را از مصادیق بارز کپیبرداری از غرب و نابودی خانواده برشمردهاند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در این زمینه با فهیمه محلاتی که دارای 30 سال سابقه تحصیل حوزوی و درس خارج و فقه و اصول پای درس امام خامنهای و همچنین دارای دکترای مطالعات زنان از دانشگاه ادیان و دکترای روانشناسی و 15 سال سابقه مشاوره است به گفتگوی تفضلی پرداختهایم که مشروح آن در اختیار مخاطبان قرار میگیرد.
سن بلوغ کاهش یافته است
بلوغ در دهه اخیر دچار چه تغییر و تحولاتی شده است و طرح افزایش حداقل سن ازدواج از کدام مسائل در بلوغ غفلت دارد؟
پایین آمدن سن بلوغ عوامل متعددی دارد. اما یکسری از عواملی که باعث شده که کلا بچههای ما دچار بلوغ زودرس شوند بیشتر مربوط به بحثهای تربیتی و محیط زندگی است و این بلوغ زودرس میتواند ناشی از فضای خانواده، فضای مجازی و یا جامعه و حتی نوع تغذیه باشد.
فضای مجازی خودش میتواند عامل بسیار موثری باشد حتی در حریم شخصی فرد به راحتی میتواند ورود پیدا کند به طوری که حتی خانوادهها از تحولاتی که در ذهن فرزندشان رقم میخورد بیاطلاع باشند.
به عنوان مثال حتی اگر کسی به عنوان یک فرد پایبند به اخلاق اصلا وارد فضاهایی چون اینستاگرام یا صفحات مستهجن نشود و یا هر نوع وسیله ارتباط با فضای مجازی را از دسترس فرزندش خارج کند ولی همین که میخواهد مثلا صفحه یاهو را باز کند با تصاویری مواجه میشود که اصلا نخواسته باشم آنها را ببیند و یا به جایگاه خاصی ورود کند .
فکر کنید فرزند نوجوان ما چه دختر و چه پسر در سنینی که هنوز به بلوغ نرسیدهاند وقتی با این تصاویر روبه رو میشوند غیر حس کنجکاوی که در انسان در همه شرایط هست، آنها را تحریک میکند که مطالب بیشتری را در ارتباط با آن مطلب یا تصویر بدانند قاعدتا این میتواند زمینهای برای مواردی چون دانلود فیلمهای پورن و تصاویر مستهجن باشد.
فرزندانمان را آگاه کنیم/ نشان دهیم که مسئله حفظ سلامت آنها است نه هزینههای مالی
به نظر میآید مراقبت دائمی فرزندان برای جلوگیری از ورود به محتوای نامناسب فضای مجازی چندان عملیاتی نباشد، نظر شما چیست؟
اگر به این مسئله به صورت باید و نباید بپردازیم بله حرف شما درست است. اما میدانیم حواس پنج گانه در انسان وجود دارد که این حواس میتواند در برخورد با جنس مخالف تاثیرات متقابل داشته باشد مثلا در قوه بینایی که در زن و مرد وجود دارد.
چرا در آیات قرآنی خداوند اول به مردان تذکر میدهد و بعد به زن به خاطر چیست؟ ممکن است بعضی چیزها در کنترل انسان نباشد یعنی وقتی که انسان چشم به چشم میشود، اگر در همان شرایط نتواند خودش را حفظ کند، دچار معضلات زیادی شود.
مشکلاتی که این موارد محرک و زمینهای ایجاد کردهاند را به وضوح در مراجعهکنندگانم میبینم. شاید خانوادهها بگویند که امکان ندارد که بتوانند گوشی تلفن همراه را از دسترس فرزندانشان دور کنند و از ورود آنها به صفحات غیراخلاقی در اینترنت جلوگیری به عمل آورند یا حتی همیشه از آن آگاه باشند.
راهش این است که فرزندمان را آگاه کنیم که هر چیزی مناسب سن آنها نیست و حتی بسیاری از موارد غیراخلاقی که در فضای مجازی وجود دارد در هر سنی هم که استفاده شود جز آسیب به امنیت روانی و سلامت جسمی و زندگی مشترک آنها در آینده چیز دیگری نخواهد داشت.
میتوان آسیبهای هر کدام از این موارد را متناسب با سن فرزندانمان به آنها آموزش بدهیم به گونهای که حرف ما را بپذیرند ولی متاسفانه پدر و مادرها از طریق باید و نبایدها ورود پیدا میکنند که اغلب هم نتیجهای ندارد.
در عصری زندگی میکنیم که بچههای ما با عقلانیت جلو میروند و مثل نسل ما نیستند که کاملا تابع پدر و مادر باشند و بگویند هر چه والدینم بگویند من گوش میکنم زمانه به گونهای است که باید فرزندمان اقناع شوند تا با ما در موضوعی همراهی کنند.
وقتی میفهمند که در واقع ما دوستشان داریم و با منطق توضیح میدهیم که آثار مخرب اینگونه تصاویر چیست طبیعتا بهتر همراهی میکنند.
می شود جایگزین هایی را ایجاد کنیم که بچهها احساس کمبود نکنند، شاید خودشان را بادیگر دوستانشان مقایسه کنند ولی وقتی می فهمند که مسئله ما هزینه یک گوشی همراه نیست بهتر کنار میآیند.مثلا میشود به جای گوشی پیچیده یک دوربین عکاسی با کیفیت برای آنها تهیه کرد که بچه متوجه شود ما مشکلی با پول خرج کردن برای او نداریم ولی در جای خودش.
وقتی که قرآن عنوان می کند که بچههای شما باید در زمان های خاصی به اتاق پدر و مادر آن هم با اجازه ورود پیدا بکنند، پدر و مادر باید مراقب ارتباط خودشان مقابل بچهها باشند، چگونه ممکن است دیدن هر رفتار یا تصویری در فضای حقیقی یا مجازی برای فرزند ما مناسب باشد؟
گاه گفته میشود که نباید به حریم فرزندانمان ورود کنیم اما وقتی همه جور تکنولوژی در دسترس بچه ما وجود دارد و به ذهن او آسیب میزند ما نباید به این مسئله بیتفاوت باشیم.
فضای مجازی کنونی در حال تجاوز به ذهن فرزندان ما است/ خواسته رهبر انقلاب شبکه ملی اطلاعات است
مشخصا در مورد خود فضای مجازی و محتوای آن فارغ از کنترل فرزندان چه پیشنهادی دارید؟
لازم است وقتی فرزند ما وارد فضای مجازی می شود محیط امنی برای او وجود داشته باشد و این از حقوق هر فردی است که امنیت و سلامت روانی داشته باشد اما تا زمانی که این فضای مجازی است که خیلی راحت میشود با کمترین زحمت به هر محتوای مستهجنی ورود پیدا کرد همچنان خطر در کمین فرزندان ما وجود دارد.
شاهد بودهایم که بارها رهبر انقلاب در مورد اهمیت فضای مجازی و اهمیت رسیدگی به آن و راهاندازی شبکه ملی اطلاعات هشدار دادهاند.
آنچه امروز در حال نابود شدن است حقوق جنسی و اخلاق فرزندان ما است که آینده آنها را دچار مخاطرات فراوانی میکند. می توانیم نام این نوع از فضای مجازی را که به حالت رها و بدون مدیریت فعالیت می کند را تجاوز به ذهن بدانیم.چگونه نسبت به فضای مجازی بیتفاوت باشیم؟
عدم تطابق بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی فرزندان ما را دچار بحران هویتی میکند
عدم تطابق سنی بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی چه مشکلاتی ایجاد میکند؟
ما به عنوان پدر و مادر باید نگران خلوت فرزندانمان باشیم نه اینکه حریم خصوصی آنها را زیر پا بگذاریم ولی تا جایی که می توانیم فضای سالمتری را برای آنها فراهم کنیم که کمتر آسیب بخورند.
چون هر محتوای نامناسب در فضای مجازی به راحتی در دسترس فرزند ما است و در فضای واقعی هم رفتارهای نادرست را مشاهده می کند باعث تحریک قوای جنسی میگردد و باعث میشود که سن بلوغ در پسران و دختران ما پایین بیاید، مثلا پسری که به شکل معمول باید در 14- 15 سالگی به بلوغ میرسیده است در 12 سالگی به بلوغ میرسد چون همه چیز در دسترس دید آنهاقرار دارد.
از سوی دیگر وقتی فرزنمان را درست تربیت نمیکنیم یعنی در سن نوجوانی هنوز رفتارهای کودکانه از خود بروز میدهد و فرد مستقلی بار نمیآید و او را دچار مشکل میکند، چرا که جسم او رسیده و بلوغ یافته ولی رفتار او هنوز ناپخته و بچهکانه است.
عدم تطابق بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی برای فرزند ما بحران هویتی ایجاد میکند چرا که اگر روح و جسم رشد و تکامل خود را در شرایط طبیعی که خداوند قرار داده پیش نبرد میتواند معضلات خاصی را برای فرد ایجاد کند و مشکلات هویتی و عدم اعتماد به نفس پیدا کنند.
بلوغ عقلی و اجتماعی از تربیت و آموزش پیروی میکند نه از سن/ ازدواج از سن خاصی پیروی نمیکند
گفتید که فضای مجازی نامناسب موجب بلوغ زودرس و بحران هویتی میشوند،برای اینکه بلوغ جنسی و عاطفی با بلوغ عقلی و اجتماعی انطباق پیدا کنند چه باید کرد؟
یکی بحث سن بلوغ است، سن بلوغ را عرض کردم آن چیزی که در شرع و قانون هست و از نظر بعد روانشناختی و جسمی و فیزیولوژیکی بخواهیم در نظر بگیریم طبیعی و عرف است برای پسران 14- 15 و در دختران از حدود 9 سالگی علائم بلوغ شکل میگیرد و نهایتا در سن 11تا 13 سال دختران این مرحله را کامل میکنند.
مورد دیگراین است که سن بلوغ میتواند به عوامل ژنتیکی هم مربوط باشد ببینیم پدر پسر یا مادر دختر چه شرایط بلوغ را داشتهاند و در چه سنی به بلوغ رسیدهاند سپس برای بلوغ پسر یا دختر هوشیاری داشته باشند.
البته بحث تاثیر ارث و ژنتیک روی سن بلوغ در کنار مبحثی است که عرض کردم فرد شرایط طبیعی و عادی رشد را پشت سر گذاشته باشد.
ولی نکته دیگر این است که وقتی بلوغ را مطرح میکنیم غیر از بلوغ جسمی و بلوغ عاطفی، بلوغ عقلی و اجتماعی و سیاسی هم مهم است.همه اینها مباحث به نظر من برمیگردد به شرایط تربیتی هم در بعد خانواده و هم در بعد اجتماع.
موارد متعددی از دختران و پسران مجرد در سنین مختلف برای مشاوره در مورد ازدواج به من مراجعه کردهاند که ممکن بوده فرد در سنین 14- 15 سالگی باشد اما دارای پختگی کافی برای ورود به زندگی مشترک باشد و در همه ابعاد رشد پیدا کرده و برعکس مراجعه کنندگانی هم داشتهام که فرد در سن 29-30 سالگی بوده اما آمادگی ورود به زندگی مشترک و پذیرفتن مسئولیت زندگی را نداشته است. این موارد اصولا از تربیت پیروی میکند نه سن.
وقتی بررسی کنید میبینید پدر و مادر و نوع تربیت در خانواده روی این موضوع بسیار اثرگذار است اینکه پدر و مادر مسئولیتپذیری را به فرزندشان آموختهاند یا او را تا بیست و چند سالگی به چشم یک کودک نگاه کردهاند؟
بنابراین به خاطر این می گویم که در بحث ازدواج ما نمی توانیم سن خاصی را تعیین کنیم،بلکه ما باید همیشه نگاه به شرایط روحی، روانی، تربیتی و شرایط جسمی یک دختر یا پسر داشته باشیم و بعد با توجه به آن مشاوره بدهیم.
چرا دختر و پسر ایرانی باید برای برآوردن نیازش مجبور به انحراف بشود؟/ چرا کسی نگران حرمت و کرامت دختر و پسر ایرانی نیست؟
یکی از دلایل مطرح شدن طرح افزایش حداقل سن ازدواج برای ضایع نشدن حق کودکی است، چقدر این دلیل قانع کننده به نظر میرسد؟
ببینید غلیان تمایلات عاطفی و جنسی در دختران در سنین راهنمایی و در پسران در سنین دبیرستان رخ میدهد و موارد متعددی از دختران در این سن دوست پسر و پسران دوست دختر دارند. اما از شما سوال دارم، چقدر از این دختران و پسران سالم میمانند؟ چه تضمینی هست که دچار مخاطرات جنسی یا سقط جنین نشوند؟
چرا دختر یا پسر باید در این سنین به جنس مخالف محبت کند و اگر اهل دوستی با نامحرم نباشد محبت خودش را صرف دوست همجنس خود بکند و وارد رابطه عاطفی قوی با او بشود؟
این حاکی از یک نیاز به نام محبت کردن و محبت دیدن است که به این شکل بروز پیدا میکند و اگر کنترلهای پدر و مادر نباشد به آسیبهای جدی برای فرد میانجامد لازم است که فضای صمیمی بین والدین و فرزندان شکل بگیرد که خرج کردن محبت در فضای خانواده باشد و یا فرزند به راحتی از نیاز خودش به همسر با والدینش حرف بزند.
آنهایی که می گویند ازدواج زیر 16 سال ظلم به دخترها یا زیر 18 سال ظلم به پسرهااست و یا حق کودکی ضایع میشود و باید سن ازدواج را بالا برد، چرا مدعی این بخش از حقوق زن نمیشوند؟
چرا دختری به خاطر نیازش باید به رابطه نامشروع کشیده شود و مخاطرات و لطمات روحی بعد از آن را تحمل کند و گاه برای همیشه از نعمت زندگی مشترک محروم میشوند به خاطر آسیبهای جدی که در آن رابطه غیرشرعی و غیر رسمی خوردهاند و مهمتر از آن به کرامت و حرمت آنها خدشه وارد شده که البته همین سوالات در مورد پسرها وجود دارد ولی آسیبهای چنین طرحی برای دختران بسیار بیشتر است.
میلیونها جوان مجرد روی دست جامعهباقی ماندهاند/ چگونه به حسن نیت بانیان طرح افزایش حداقل سن ازدواج شک نکنیم؟
در حوزه ازدواج به نظر شما کدام موارد در الویت بالاتری نسبت به طرح افزایش سن ازدوااج وجود داشته است؟
چرا دختر یا پسر باید آنقدر فشار تحمل کنند که مجبور به رابطه خارج از ازدواج و نامشروع شوند و بعد شرایط سالم برای ازدواج را از دست بدهند و با ترس وعذاب وجدان وارد زندگی مشترک شود؟
چگونه میتوان در حسن نیت افرادی که این طرح را در مجلس و دولت دنبال میکنند شک نکرد؟ این همه جوان در سنین 30 تا 40 سال مجرد داریم که ازدواج نکردهاند،این را معضل نمیدانند پیگیری نمیکنند و حتی گوشه چشمی به آنها ندارند بعد دغدغه شبانهروزیشان شده بالا بردن سن ازدواج.
ازدواج میلیونها جوان مجرد که کم کم دارند فرصت ازدواج را از دست میدهند بر مجرد کردن مابقی جوانها الویت بالاتری دارد.
خود والدین بزرگ شدن فرزندانشان را قبول ندارند
چقدر نگاه جامعه و والدین در عقب افتادن سن ازدواج جوانان نقش داشته است؟
بله متاسفانه مراجعهکنندگان دختر و پسر زیادی دارم که خودشان اعلام آمادگی برای ازدواج داشتهاند اما والدین مانع ازدواج آنها میشوند چون مثلا دختر 15 ساله یا پسری 16 ساله بودهاند. اغلب به خاطر حجب و حیایی هم که دارند نمیتوانند در مورد نیازشان صراحتا با خانوادههایشان صحبت کنند.
بدتر از آن نگاه بخشی از جامعه نسبت به کسانی است که میخواهند در این سن ازدواج کنند و مرتبا لقب بچه یا کودک به آنها میدهند در حالیکه بسیاری از آنها واقعا کودک نیستند و در حد سن خود رفتار میکنند. بسیاری از این مراجعه کنندگانم که ازدواج کردهاند از زندگی خود راضی هستند و میگویند که ای کاش زودتر ازدواج کرده بودند.
دخترم در 18 سالگی ازدواج کرده است و اگر میخواست زودتر ازدواج کند مشکلی با آن نداشتیم
دختر خودتان کی ازدواج کرده است؟
ببینید دختر من در 18 سالگی ازدواج کرده ولی اگر قبل از آن هم دوست داشت ازدواج کند مانع او نمیشدیم هم اکنون هم مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد است و اینکه گفته شود ازدواج در سن نیاز مانع عقب ماندگی تحصیلی میشوند کاملا غلط است اتفاقا چون ازدواج میکنند و فشار جنسی و عاطفی از روی آنها برداشته میشود راحتتر میتوانند تحصیل کنند و جلو بروند چون دیگر دغدغه ذهنی ندارند.
در ابتدا برخی از اطرافیان به من و پدرش خورده میگرفتند که چرا دخترتان را در این سن ازدواج دادید، پس تحصیلش چه میشود او نمیفهمد و از این دست مسائل ولی پاسخ ما این بود که فرزند ما به اندازه کافی رشد کرده و خودش هم دوست دارد که ازدواج کند چرا باید مانع او بشویم. به نظر میرسد که انگار خود والدین گاهی فرندانشان را قبول ندارند.
خوب غیر از مسائلی که در مورد سرکوب یا انحراف میل جنسی برای آنها ایجاد می کند مخاطرات دیگری چون بیماریهای افسردگی و انزوا را هم به همراه دارد.
درد دلهای جوانانی که نتوانستهاند به موقع ازواج کنند و تا کنون مجرد ماندهاند و دچار انحرافات جنسی و عذاب وجدانهایی شدهاند بسیار ناراحت کننده است.
طبق آمار میزان طلاقها در سنین پایین کمتر است
آمار جوانان به خصوص دختران مجرد و همچنین طلاقهای زودهنگام را چگونه توجیه میکنید؟ مورد اخیر را ناشی از ازدواج در سن پایین نمیدانید؟
ببینید آمار رسمی کشور میزان طلاق در سنین زیر 19 سال بسیار کمتر از میزان طلاقها در بازه 25-29 سال است یعنی در ابتدا این ادعای شما که ازدواج در سن پایینتر طلاق بیشتری به همراه دارد کاملا رد میشود.
موضوع دیگر هم تفکیک جوانان دهه 60 و دهه 70 است.
چرا کسی صدای دختران دهه 60 را نمیشنود؟/افراد زیادی تحصیلات عالیه دارند اما مجرد و بیشغل باقی ماندهاند
بسیاری از مجردین سن بالای ما بچههای دهه 60 هستند، دلیل اصلی دوری آنها از ازدواج چه بود؟
لازم است که جوانان به خصوص دختران دهه 60 را از جوانان دهه70 جدا کنیم. دختران دهه 60 اصلا به ازدواج فکر نمیکردند. چون بعد از انقلاب فضا برای حضور دختران در جامعه و بیشتر در قالب تحصیل و شغل ایجاد شده بود یعنی بعد از یک محدودیت شدید برای فعالیت اجتماعی خانمها ناگهان فضا در اختیارشان قرار گرفت.
اغلب این دختران تصمیم داشتند که تحصیل را بدون وقفه تا دکترا ادامه دهند اما زمانی که به 28-29 سالگی میرسیدند ناگهان خودشان زبان باز میکردند و از نیازها و فشارهایی که در این مدت طولانی تحمل کردهاند میگفتند و نگران از اینکه دارند فرصت ازدواج و مادری را از دست میدهند. اما متاسفانه خود این دختران هم میگویند که دیگر شرایط ازدواج برای آنها محدود شده است.
شما بااینکه صدای دادخواهی این دختران که جمعیت میلیونی هم دارند را میشنوید باز کسانی را میبینید که بجای رسیدگی به این جمعیت میلیونی تمام دغدغهشان شده افزایش سن ازدواج.
تحصیلات عالیه بد نیست اما نباید مانع زندگی فرد شود و او را از بقیه شقوق زندگیش محروم کند؟ مگر انسان صرفا دارای یک بعد است؟ از آن گذشته بر چه کسی پوشیده است که بسیاری از فارغالتحصیلان دانشگاه بیکارند؟ و با بالا رفتن مدرک تحصیلی شغل پیدا کردن مشکلتر است؟
متاسفانه این مشکل در پسرها دهه60 هم این گونه بروز پیدا کرد که حاضر نبودند زیربار مسئولیتهای زندگی مشترک بروند چرا که زندگی مشترک را مانعی بر سر راه پیشرفتهای شغلی و تحصیلی میدانستند.
علیرغم تجربه نسل قبلی، نسل دهه 70 از آموزشها و مهارت های زندگی محروم نگهداشته شدند
به نظر شما کدام اشتباهات در این زمینه در حال تکرار هستند که باید از آنها دوری کرد؟
عبرتی که بچههای دهه 70 و خانوادههایشان از بچههای دهه 60 گرفتند این بود که زودتر وارد زندگی مشترک شوند. اما عدهای میگویند چون بچههای دهه 70 زودتر ازدواج کردند میزان طلاق در آنها بالا است، که باید بگویم این تحلیل کاملا غلطی است میزان طلاق ممکن است ناشی از عوامل متعددی باشد و همانطور که گفتم آمار رسمی کشور حکایت از تعداد کم طلاق ها د ر ازدواجهای زیر 19 سال دارد.
یک عامل اصلی نوع تربیت فرد در خانواده است.هم خانواده و هم سیستم تربیتی جوانان را در امر ازدواج رها کردهاند و هیچ آموزش و مهارتی برای ورود به زندگی مشترک به آنها داده نمی شود لذا فرد وارد زندگی مشترک می شود ولی مهارتهای آن را ندارد.
در اینجا بجای اینکه نقش تربیتی پدر و مادرها و سیستم آموزشی را گوشزد و آنها را توانمند کنیم قربانی یعنی جوانان را مجازات میکنیم و میگوییم تو یک مشکل داشتی به نام عدم مهارت زندگی حالا یک مشکل دیگر هم برایت اضافه میکنیم به نام ممنوعیت ازدواج.
مشاوره قبل از ازدواج خواسته رهبر انقلاب است،چرا وزارت بهداشت آن را اجرایی نمیکند؟
به عنوان یک برنامه کوتاه مدت بهترین جایی که حداقلآموزشها را میتوان به جوانان برای زندگی مشترک داد، کجاست؟
چرا مرتبا آمار طلاق را میگویند اما زمانیکه داد میزنیم که چرا مشاوره بعد از ازدواج و زمان طلاق به صورت مجانی را برداشتید و در شورای حل اختلاف گذاشتید و یا چرا زمانی که رهبر معظم انقلاب تاکید کرد که مشاوره قبل ازدواج را جزو سیاستگذاری خانواده باشد هیچکس پاسخگو نشد؟
متاسفانه وزارت بهداشت در این زمینه بسیار منفعل است، اسامی ما را که تخصص دانشگاهی و حوزوی داریم را به صورت فرمالیته گرفتند ولی از روانشناسان خودشان که دیدگاه کاملا غربی دارند دعوت کردند. خوب کسی که غربی فکر میکند غربی هم راهکار میدهد و خروجیش هم این بلایی است که امروز بر سر جامعه ما آمده است.
40 سال از انقلاب میگذرد اما آموزش مهارتهای زندگی مشترک نه در مدارس وجود دارد و نه در دانشگاه/این نگاه غربی است یا اسلامی؟
به نظر شما چقدر زمان و چقدر تجربه دیگر لازم است تااین آموزش مهارتهای زندگی به سیستم رسانهای وآموزشی ما وارد شود؟
چرا آموزش مهارتهای زندگی با خانواده و یا زندگی مشترک هنوز بعد از 40 سال از انقلاب اسلامی به مدارس راه ندارد؟و همچنان در مدارس ما به دانشآموز متاهل نگاه درستی وجود ندارد؟این نگاهها اسلامی است یا غربی؟
امروز اگر بخواهیم یک درس برای آموزش مهارتهای زندگی به دروس دانشگاهی وارد کنیم با ممانعتهای زیادی مواجه می شویم،چقدر از این سنگاندازیها میتواند اتفاقی باشد؟
وقتی این همه تحجر در سطح دانشگاه وجود دارد میخواهید به دنبال افزایش سن ازدواج نباشند؟ قطعا چنین مواردی هم درو از تعقل است و هم دور از شرع.
به اسم نجات دختران، در حال ظلم بزرگتری به میلیونها جوان هستند
یک علت مطرح شدن این طرح جلوگیری از ازدواج اجباری برخی دختران در سن پایین است، چقدر چنین دلیلی منطقی به نظر میرسد؟
من منکر وجود دخترانی که در سن پایین توسط خانواده و پدرانشان به زور و بدون میل باطنی وادار به ازدواج میشوند،نیستم اما راهکار این نیست که به علت این موارد مانع ازدواج جمعیت میلیونی جوانان ایران شد، بلکه باید مانعی برای عملکرد بد آن پدر یا خانواده ایجاد کرد.
یعنی عدهای به اسم اینکه میخواهند مانع ظلم پدر یا مادر به دختر شوند خودشان ظلم بزرگتری را در حق همه جوانان مرتکب میشوند.مگر پدری که دخترش را به اجبار ازدواج میدهد با افزایش سن ازدواج متوقف میشود و دیگر این کار را نمیکند مگر الان که دارد اینکار را میکند از مراجع قانونی اجازه گرفته که بعد از تصویب این طرح دیگر این کار را نکند؟
منبع: خبرگزاری دانشجو
کلیدواژه: افزایش حداقل سن ازدواج مجلس شورای اسلامی نیاز جنسی بلوغ عاطفی مشاوره قبل از ازدواج
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت snn.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری دانشجو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۵۷۵۹۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دکتر مرندی: خانوادهام هیچ وقت به زندگی در خارج فکر نمیکنند
همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: دکتر مرندی، متولد۱۳۱۸ است و در آستانه پنجاه و هشتمین سالگرد ازدواجش با «معصومه طباطبایی» برایمان از عشق و محبتی میگوید که همچنان مانند روز اول ازدواج میان آنها وجود دارد. او می گوید:« در میان بستگان، هیچ فردی را به اندازه همسرم دوست ندارم.» دکتر مرندی در ازدواج دخترانش سختگیر نبوده است و می گوید:« مهریه دختران، نوه ها و عروسش بیشتر از ۱۴ سکه نبوده است. هیچکدام از آنها در زندگی بهدنبال تجملات نبودند و ازدواجهای بسیار سادهای داشتند.»
آقای دکتر، چه سالی ازدواج کردید؟
سال ۱۳۴۴ ازدواج کردیم و اردیبهشت امسال، ۵۸سال میشود که من و معصومهخانم زندگی مشترک خود را شروع کردهایم.
چند سال در ایران بودید؟
حدود یک سال بعد از ازدواجمان و برای گذراندن دوره سپاه بهداشت در ایران بودیم و بعد از آن برای گرفتن تخصص و ادامه تحصیل به آمریکا رفتیم و ۱۴سال در آنجا زندگی کردیم.
شما ۱۴سال در آمریکا زندگی کردید و بعد از انقلاب به ایران برگشتید. این بدان معنی است که از همان ابتدا، زندگی مرفهی داشتهاید؟
خیر! اصلا اینگونه نبود. پدر و مادر من هیچ وقت صاحب خانه نشدند. ما در خانه مادربزرگ که خیلی هم بزرگ نبود زندگی میکردیم. در گذشته چند برادر و عروس و نوهها در خانه پدری و با هم زندگی میکردند و غیرعادی بهنظر نمیآمد. ارتباط ما و بقیه اعضای فامیل خیلی خوب بود. پدر من تا آخر عمر حتی یک دانگ از هیچ ملکی نداشت. خانواده من شرایط اقتصادی نسبتا سختی داشتند و گاهی میدیدم پدر و مادرم از خوردن غذای ساده نان و پنیر هم صرفنظر میکردند تا بچهها بتوانند غذا بخورند. من از همان سال اول دانشکده پزشکی میخواستم ازدواج کنم، اما وضع مالیام مساعد نبود. پدرم نصف حقوقش را برای تحصیل من که در تهران بودم میفرستاد و میدانستم که خیلی در مضیقه است. با اینکه خیلی صرفهجویی میکردم، اما نمیتوانستم از عهده هزینه ازدواج و همسرداری بربیایم. از طرفی هم اگر ازدواج میکردم باید از خوابگاه دانشگاهی بیرون میرفتم. زمانی که من سپاهی بهداشت بودم و دوره آموزشی را گذرانده بودم، دو هفته به ما مرخصی دادند. در همین فاصله مراسم خواستگاری، عقد و ازدواجمان صورت گرفت. پدر و مادر همسرم انسانهای بسیار شریفی بودند. پدر همسرم فردی تحصیلکرده و کارمند بود. زندگی آنچنانی نداشتند و همسرم به زندگی معمولی عادت داشت. زمانی که ازدواج کردیم، شرایط مالی خوبی نداشتیم حتی بلیت رفتن به آمریکا را هم قسطی خریدیم.
در این ۵۸سال زندگی مشترک با همسرتان، مشاجره هم داشتهاید؟
مشاجره! خیر! اختلاف نظر طبیعی است که در مواردی وجود داشته، اما حتی یادم هم نمیآید که راجع به چه موضوعی بوده که مثالی برای شما بزنم.
شما بیشتر اهل کوتاه آمدن هستید یا همسرتان؟
حقیقتا چیزی به یاد ندارم، اما اگر هم موردی بوده، من وظیفه خودم میدانستم که کوتاه بیایم. اصولا ما مردها برخلاف آنچه اسلام از ما خواسته، پرتوقع هستیم و فکر میکنیم انجام همه کارهای خانه برعهده خانمهاست. انتظار داریم همه چیز مرتب باشد و گاهی ایراد هم میگیریم. مقام معظم رهبری در صحبتهایشان بیش از چند بار فرمودند که زن هیچ وظیفهای در قبال کارهای منزل ندارد و اصلیترین وظیفهاش همسرداری و فرزندپروری است. امروزه بانوان علاوه بر این مسئولیتها، در بیرون از منزل هم شاغل هستند و وقتی زن و مرد به خانه میآیند، متأسفانه مرد استراحت میکند و زن به تنهایی تمام کارهای خانه را انجام دهد. بنابراین بهنظرم بیشتر اشکالات احتمالا از طرف ما مردهاست. حقیقتا یادم نمیآید که دعوا و مشاجرهای بین من و همسرم پیش آمده باشد. مهر و محبت میان زن و شوهر و رعایت دستورات اسلامی بسیار مهم است. اگر آدم تقوی را رعایت کند، هیچ وقت با همسرش مشکل پیدا نمیکند و دلیلی ندارد با همسر و فرزندانمان به مشکل بخوریم.
مهمترین ویژگی همسرتان چیست؟
ایشان بسیار متدین هستند. در خانوادهای متدین بزرگ شدهاند. آدمی هم که متدین باشد و تلاش کند در قالب اعتقاداتش عمل کند، عیبهایش کمتر و محاسنش بیشتر میشود. همسرم کلاس یازدهم بود که ازدواج کردیم و بعد از آن، از تهران به روستایی که من بودم آمد و نتوانست دیپلم بگیرد. زندگی مشترکمان را در روستای کندجان شهرستان گلپایگان که آن زمان نه آب داشت و نه برق و نه جاده، شروع کردیم. وقتی هم به آمریکا رفتیم، آنجا هم زندگی سختی را شروع کردیم و همسرم سختی زیادی کشید اما همیشه روابط ما گرم و صمیمی بود. ایشان در آمریکا به اصرار من ادامه تحصیل داد، چون میخواست به فرزندان رسیدگی کند. چندین سال پیش، مادر من پایش شکسته بود، او را از اصفهان به تهران آوردیم و همسرم از مادرم مراقبت کرد. آن زمان همسرم مشغول تحصیل در سطح دکتری بود، اما درسش را برای مراقبت از مادرشوهر رها کرد. زمانی هم که پدر و مادر خودشان بهدلیل کهولت سن، نتوانستند به تنهایی زندگی کنند، به منزل ما آمدند و همسرم از آنها مراقبت کردند. اینها کارهای کوچکی نیست و فداکاری ایشان را نشان میدهد. خصلتهای نیک بسیاری دارند که برگرفته از اعتقادات مذهبی ایشان است. بههرحال وقتی آدم متدین باشد، دروغ نمیگوید، غیبت نمیکند خلاف وعدهاش عمل نمیکند. یک عمر با هم زندگی کردهایم، سختیهایی در زندگی داشتیم، اما خدا را شاکرم که با وجود مشکلات جسمیای که داریم، اما همچنان زندگی شیرینی داریم و همیشه به هم علاقهمند بودیم. من در میان بستگان، هیچکس را در دنیا بهاندازه همسرم دوست ندارم. فوقالعاده ایشان را دوست دارم، بیش از هر کسی.
این علاقه را به همسرتان هم ابراز میکنید؟
بله! از اول جوانی همیشه علاقهام را به ایشان ابراز کردهام و هنوز هم هر روز و به دفعات عشق و علاقهام را به همسرم ابراز میکنم. قربان صدقه همسرم میروم و همیشه به او ابراز محبت میکنم. محبت کلامی، عشق و علاقه میان زن و شوهر را بیشتر میکند. یادم هست تازه عقد کرده بودیم و من از روستا برای دیدن همسرم به تهران میآمدم. هفتههای اول در خانه پدر همسرم، وقتی به خانمم محبت میکردم، پدرش خجالت میکشید، اما بعد متوجه شد که من از روی محبت و عشق به ایشان ابراز علاقه میکنم.
ارتباط صمیمی زن و شوهر چه تأثیری بر تربیت فرزندان دارد؟
پدر و مادرها باید برای بچههایشان الگو باشند. ابراز محبت به همسر باید در مقابل فرزندان باشد تا آنها هم این رفتار را یاد بگیرند و به همسرانشان عشق بورزند. خیلی وقتها اگر بچهها ببینند که پدر و مادرشان با سختی مالی زندگی خود را شروع کردهاند، به هم سرکوفت نمیزنند و در اداره زندگی با هم مشارکت دارند، آنها هم درس میگیرند و در آینده و هنگام ازدواج سختگیری نمیکنند.
شما اهل سختگیری در ازدواج فرزندانتان بودید؟
خیر! مهریه دختران، عروس و نوههای من تا جایی که به یاد دارم ۱۴سکه بوده حتی ممکن است مهریه برخی از آنها ۱۲ یا ۵سکه بوده باشد، اما بیشتر از ۱۴سکه نبوده است. وقتی دختر بزرگ من ازدواج کرد، مراسم عقد و ازدواجش در یک روز و در آپارتمان کوچک مسکونی خودمان انجام شد.کاملا بیسر و صدا و در حد یک مهمانی ساده با پذیرایی چای و شیرینی، برگزار شد. همیشه به بچههای خودم و الان هم به نوهها توصیه میکنمکه زود ازدواج کنند. این یک نصیحت صرف نیست بلکه توصیه و حتی اصرار هم در آن هست. نوههای من با اینکه شغل هم نداشتند اما خوشبختانه زود ازدواج کردند.
در صحبتهایتان فرمودید نوههای شما هنگام ازدواج شغل نداشتند. هیچگاه با توجه به موقعیت شغلی و سیاسی شما، انتظار نداشتند که برای آنها توصیه و سفارشی بکنید؟
توصیه، خیر! نه این کار را بلدم و نه میکنم. در مراسم خواستگاری یکی از نوههایم، پدر عروسخانم به من گفت که برای پیدا کردن شغل برای نوهتان توصیهای بکنید. حتی یکی دو تا وزارتخانه را هم اسم بردند. آن موقع حرفی نزدم، اما بعدا متوجه شدند که من اهل توصیه کردن نیستم. در حد توان، به نوهها کمک مالی میکنم اما اهل توصیه و سفارش برای شغلشان نیستم. البته ممکن است تصور و برداشت مردم از مسئولان مملکت این باشد و شاید هم مردم مشاهداتشان از بعضی از مسئولان اینگونه باشد، اما من هیچ وقت این کار را نمیکنم، اما در مقابل خیلی دعا میکنم و خداوند هم همانطوری که فرموده است، دعاها را مستجاب میکند.
فرزندان و نوههای شما در رده آقازادهها جا نمیگیرند؟
خیر! من آقا نیستم که آنها آقازاده باشند! بچههای من الحمدلله موفق هستند. زمانی که از آمریکا برگشتیم، ۱۳ساله، ۱۰ساله و ۹ساله بودند و با اینکه فارسی هم بلد نبودند اما همینجا مدرسه رفتند و در همین ایران به دانشگاه رفتند. اینجا درس خواندند و الان همه عضو هیأت علمی دانشگاهها هستند. نوهها هم یا لیسانس یا فوقلیسانس دارند. در زندگی بهدنبال تجملات نبودند و ازدواجهای بسیار سادهای داشتند. شیرینی زندگی به خانه و ماشین نیست! اینها را خدا به لطف خودش فراهم میکند و برکاتی در زندگی میگذارد. همیشه هم این برکت، داشتن پول زیاد نیست. خانواده خوب و فرزندان خوب از برکات بسیار باارزش یک زندگی است که باید قدرشان را بدانیم و خدا را شاکر باشیم و از زندگی در کنار هم لذت ببریم.
فرزندانتان به فکر زندگی در خارج از ایران هستند؟
زمانی که در آمریکا زندگی میکردیم، استاد دانشگاه بودم و زندگی بسیار خوبی داشتم و فرزندانم هم آن زندگی را تجربه کردند. اما زندگی در ایران را بهشت میدانم. خانوادهام هم از صدر تا ذیل همین نظر را دارند و هیچ وقت به زندگی در خارج از ایران فکر نکردهاند.
حلقه هزار دلاری را پس دادم!قناعت یکی از ویژگیهای «معصومه طباطبایی» همسر آقای دکتر مرندی است که از آن با ذکر خاطرهای یاد میکند: «در آمریکا که بودیم حلقه ازدواج همسرم شکست و من حلقهای برای او خریدم. وقتی همسرم قیمتش را پرسید و من گفتم هزار دلار، خیلی ناراحت شد و گفت تو میدانی من اهل طلا نیستم. از من خواست که حلقه را پس بدهم و من هم همین کار را کردم. روز بعد دیدم یک حلقه بسیار زیباتر در دست همسرم است. وقتی قیمتش را پرسیدم گفت یک دلار خریدم! همسرم همیشه در زندگی اهل قناعت بوده و هست. فرزندانم هم این ویژگی مادرشان را از همان کودکی دیدهاند و در زندگیشان به همین شیوه رفتار میکنند و زندگیشان هم با قناعت شیرینتر است.»
نشان دولتی درجه یک خدمتدکتر سیدعلیرضا مرندی، متولد ۱۲ آذر ۱۳۱۸ متولد شهر اصفهان است. او دوره ابتدایی و متوسطه را در اصفهان گذراند و در سال ۱۳۳۶ وارد دانشکده پزشکی دانشگاه تهران شد. در سال ۱۳۴۳ در رشته پزشکی فارغالتحصیل شد و در ماه خرداد ۱۳۴۲ در خلال دوره دانشگاه ۳ ماه زندانی سیاسی بود. مرندی، در بین سالهای ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۰ دوره تخصصی کودکان را در دانشکده پزشکی ویرجینیای آمریکا گذراند و در سال ۱۳۵۰ بورد تخصصی اطفال و در سال ۱۳۵۶ بورد فوق تخصص نوزادان را در آمریکا دریافت کرد. دکتر مرندی، ابتدا استادیار و سپس دانشیار دانشگاه رایت - استیت آمریکا بود و تا سال ۱۳۵۸ رئیس بخش کودکان و همزمان رئیس بخش مراقبتهای ویژه نوزادان بیمارستان دانشگاهی میامی ولی بود. او وزیر بهداشت ۳ دولت، نماینده ادوار مجلس( دوره هشتم و نهم) بوده از حوزه انتخاباتی تهران و از سال ۱۳۸۸ تا کنون رئیس فرهنگستان علوم پزشکی جمهوری اسلامی ایران است. دکتر مرندی جوایز متعددی از سازمان ملل و سازمان جهانی بهداشت دریافت کرده و یکی از موفقترین وزرای بهداشت و درمان کشور شناخته میشود. او نشان دولتی درجه یک خدمت را هم از ریاست جمهوری اسلامی ایران دریافت کرد.
حتی یک دروغ از پدرم نشنیدمیکی از ویژگیهای دکتر مرندی که همکارانش به آن اشاره میکنند پایبندی به رعایت مسائل اسلامی است. دکتر مرندی معتقد است اگر پدر و مادر خود را ملزم به رعایت اخلاق اسلامی بدانند، روی تربیت فرزندان تاثیر مثبت دارد. او درباره پدر و مادرش خاطرهای برایمان نقل میکند: « پدر و مادرم تاکید خیلی زیادی روی اعتقادات مذهبی و رعایت اخلاق اسلامی داشتند. از ویژگیهای مهم پدرم این بود که هیچگاه از او حتی یک دروغ نشنیدم. او همیشه میگفت: «دروغ گفتن در زندگی ضرورتی ندارد و نباید دروغ گفت.» من هم یادم نمیآید جایی نیازی شده باشد که غیر واقعیت را بگویم. معتقدم اگر پدر و مادر به فرزندانشان بگویند دروغ نگو، اما خودشان به بهانههای مختلف دروغ بگویند، دچار دوگانگی میشوند و آنها هم دروغ خواهند گفت. وقتی میخواستم به مدرسه بروم، گاهی مادرم نخودچی یا انجیر در جیبم میگذاشت و سفارش میکرد تنها نخورم و به همکلاسیهایم هم تعارف کنم. میگفت اگر کم آمد، تنها کسی که نخورد خودت هستی! همیشه در ذهنم دیگران را مهمتر از خودم جلوه میداد و آنقدر این تکرار شده بود که جزو خلقیاتم شد و این را موهبت الهی میدانم.»
دلیل انتخاب رشته پزشکی چه بود؟دکتر مرندی معتقد است در انتخاب و تحصیل در رشته پزشکی چند نفر در زندگی اش نقش داشته اند و همیشه از آنها یاد میکند. او میگوید: «پسر داییام که با ما زندگی می کرد، از من ۵ سال بزرگتر بود و پزشکی میخواند. خیلی به او علاقهمند بودم و یکی از دلایلی که دوست داشتم در رشته پزشکی تحصیل کنم، او بود. دلیل دیگر هم طبیبی به نام دکتر میرعلایی بود که پزشک محلهمان بود و ما هر زمانی مریض میشدیم نزد او میرفتیم. رفتار و منشش بر من تاثیر زیادی گذاشته بود و دوست داشتم مانند او پزشک شوم و به مردم خدمت کنم. از همان به فکر دادن کنکور و قبولی در رشته پزشکی بودم و هم دانشکده اصفهان و هم تهران امتحان دادم. در دانشگاه تهران پزشکی خواندم. مرحوم دکتر قریب از من خواست که دستیار ایشان شوم ولی حقوق نمی دادند و چون شرایط مالی خوبی نداشتم، به پیشنهاد دکتر قریب ، برای گرفتن تخصص به امریکا رفتم که بتوانم حقوق داشته باشم و درس بخوانم. به دلیل علاقهام به نوزدان، علاوه بر بورد اطفال که وقتی در دانشکده پزشکی ویرجینیا بودم گرفتم، وقتی در شهر دیتون اوهایو بودم، بورد فوق تخصص نوزادان را گرفتم. البته امتحانات بورد همیشه ملی است ولی در چند شهر فقط برگزار می شود. تا آنجا که به یاد دارم در شهر واشنگتن (جائی که امتحان بورد اطفال را دادم) و شهر شیکاگو (که آنجا امتحان بورد فوق تخصص نوزادان را دادم) و شاید در شهری هم در کالیفرنیا.»
فیلم صحبت های دکتر مرندی را در این نشانی ببینید: hamshahrionline.ir/x9bK6
کد خبر 843588 برچسبها همشهری آنلاین چهرههای مشهور مجله زندگینامه چهرههای سیاسی ایران