Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش جهان نيوز، طرح افزایش حداقل سن ازدواج با پیگیری‌های فراکسیون زنان مجلس دهم و معاونت زن و خانواده ریاست جمهوری در دست بررسی قرار دارد، اما این طرح همزمان با طی مراحل رسمی در  مجلس مورد نقد بسیاری از استادان دانشگاه، پژوهشگران و فعالان حوزه زن و خانواده واقع شده است حتی تا جایی که عده‌ای آن را از مصادیق بارز کپی‌برداری از غرب و نابودی خانواده برشمرده‌اند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!



در این زمینه با فهیمه محلاتی که دارای 30 سال سابقه تحصیل حوزوی و درس خارج و فقه و اصول پای درس امام خامنه‌ای و همچنین دارای دکترای مطالعات زنان از دانشگاه ادیان و  دکترای روانشناسی و 15 سال سابقه مشاوره است به گفتگوی تفضلی پرداخته‌ایم که مشروح آن در اختیار مخاطبان قرار می‌گیرد.

 سن بلوغ کاهش یافته است
بلوغ در دهه اخیر دچار چه تغییر و تحولاتی شده است و طرح افزایش حداقل سن ازدواج از کدام مسائل در بلوغ غفلت دارد؟
پایین آمدن سن بلوغ عوامل متعددی دارد. اما یکسری از عواملی که باعث شده که کلا بچه‎های ما دچار بلوغ زودرس شوند بیشتر مربوط به بحث‌های تربیتی و محیط زندگی است و این بلوغ زودرس می‌تواند ناشی از فضای خانواده، فضای مجازی و یا جامعه و حتی نوع تغذیه باشد.

فضای مجازی خودش می‌تواند عامل بسیار موثری باشد حتی در حریم شخصی فرد به راحتی می‌تواند ورود پیدا کند به طوری که حتی خانواده‌ها از تحولاتی که در ذهن فرزندشان رقم می‌خورد بی‌اطلاع باشند.

به عنوان مثال حتی اگر کسی به عنوان یک فرد پایبند به اخلاق اصلا وارد فضاهایی چون اینستاگرام یا صفحات مستهجن ‌نشود و یا هر نوع وسیله ارتباط با فضای مجازی را از دسترس فرزندش خارج ‌کند ولی همین که می‌خواهد مثلا صفحه یاهو را باز کند با تصاویری مواجه می‌شود که اصلا نخواسته باشم آنها را ببیند و یا به جایگاه خاصی ورود کند .

فکر کنید فرزند نوجوان ما چه دختر و چه پسر در سنینی که هنوز به بلوغ نرسیده‎اند وقتی با این تصاویر روبه رو می‌شوند غیر حس کنجکاوی که در انسان در همه شرایط هست، آنها را تحریک می‌کند که مطالب بیشتری را در ارتباط با آن مطلب یا تصویر بدانند قاعدتا این می‌تواند زمینه‌ای برای مواردی چون دانلود فیلم‌های پورن و تصاویر مستهجن باشد.

فرزندانمان را آگاه کنیم/ نشان دهیم که مسئله حفظ سلامت آنها است نه هزینه‌های مالی
به نظر می‌آید مراقبت دائمی فرزندان برای جلوگیری از ورود به محتوای نامناسب فضای مجازی چندان عملیاتی نباشد، نظر شما چیست؟
اگر به این مسئله به صورت باید و نباید بپردازیم بله حرف شما درست است. اما می‌دانیم حواس پنج گانه در انسان وجود دارد که این حواس می‌تواند در برخورد با جنس مخالف تاثیرات متقابل داشته باشد مثلا در قوه بینایی که در زن و مرد وجود دارد.
چرا در آیات قرآنی خداوند اول به مردان تذکر می‌دهد و بعد به زن به خاطر چیست؟ ممکن است بعضی چیزها در کنترل انسان نباشد یعنی وقتی که انسان چشم به چشم می‌شود، اگر در همان شرایط نتواند خودش را حفظ کند، دچار معضلات زیادی شود.

مشکلاتی که  این موارد محرک و زمینه‌ای ایجاد کرده‌اند را به وضوح در مراجعه‌کنندگانم می‌بینم. شاید خانواده‌ها بگویند که امکان ندارد که بتوانند گوشی تلفن همراه را از دسترس فرزندانشان دور کنند و از ورود آنها به صفحات غیراخلاقی در اینترنت جلوگیری به عمل آورند یا حتی همیشه از آن آگاه باشند.

راهش این است که فرزندمان را آگاه کنیم که هر چیزی مناسب سن آنها نیست و حتی بسیاری از موارد غیراخلاقی که در فضای مجازی وجود دارد در هر سنی هم که استفاده شود جز آسیب به امنیت روانی و سلامت جسمی و زندگی مشترک آنها در آینده چیز دیگری نخواهد داشت.

می‌توان آسیب‌های هر کدام از این موارد را متناسب با سن فرزندانمان به آنها آموزش بدهیم به گونه‌ای که حرف ما را بپذیرند ولی متاسفانه پدر و مادرها از طریق باید و نبایدها ورود پیدا می‌کنند که اغلب هم نتیجه‌ای ندارد.

در عصری زندگی می‌کنیم که بچه‌های ما با عقلانیت جلو می‌روند و مثل نسل ما نیستند که کاملا تابع پدر و مادر باشند و بگویند هر چه والدینم بگویند من گوش می‌کنم زمانه به گونه‌ای است که باید فرزندمان  اقناع شوند تا با ما در موضوعی همراهی کنند.
 وقتی می‌فهمند که در واقع ما دوست‌شان داریم و با منطق توضیح می‌دهیم که آثار مخرب اینگونه تصاویر چیست طبیعتا بهتر همراهی می‌کنند.

می شود جایگزین هایی را ایجاد کنیم که بچه‌ها احساس کمبود نکنند، شاید خودشان را بادیگر دوستانشان مقایسه کنند ولی وقتی می فهمند که مسئله ما هزینه یک گوشی همراه نیست بهتر کنار می‌آیند.مثلا می‌شود به جای گوشی پیچیده یک دوربین عکاسی با کیفیت برای آنها  تهیه کرد که بچه متوجه شود ما مشکلی با پول خرج کردن برای او نداریم ولی در جای خودش.

وقتی که قرآن عنوان می کند که بچه‌های شما باید در زمان های خاصی به اتاق پدر و مادر آن هم با اجازه ورود پیدا بکنند، پدر و مادر باید مراقب ارتباط خودشان مقابل بچه‌ها باشند، چگونه ممکن است دیدن هر رفتار یا تصویری در فضای حقیقی یا مجازی برای فرزند ما مناسب باشد؟

گاه گفته می‌شود که نباید به حریم فرزندانمان ورود کنیم اما وقتی همه جور تکنولوژی در دسترس بچه ما وجود دارد و به ذهن او آسیب می‌زند ما نباید به این مسئله بی‌تفاوت باشیم.

فضای مجازی کنونی در حال تجاوز به ذهن فرزندان ما است/ خواسته رهبر انقلاب شبکه ملی اطلاعات است
مشخصا در مورد خود فضای مجازی و محتوای آن فارغ از کنترل فرزندان چه پیشنهادی دارید؟
لازم است وقتی فرزند ما وارد فضای مجازی می شود محیط امنی برای او وجود داشته باشد و این از حقوق هر فردی است که امنیت و سلامت روانی داشته باشد اما تا زمانی که این فضای مجازی است که خیلی راحت می‌‌شود با کمترین زحمت به هر محتوای مستهجنی ورود پیدا کرد همچنان خطر در کمین فرزندان ما وجود دارد.
شاهد بوده‌ایم که بارها رهبر انقلاب در مورد اهمیت فضای مجازی و اهمیت رسیدگی به آن و راه‌اندازی شبکه ملی اطلاعات هشدار داده‌اند.

آنچه امروز در حال نابود شدن است حقوق جنسی و اخلاق فرزندان ما است که آینده آنها را دچار مخاطرات فراوانی می‌کند. می توانیم نام این نوع از فضای مجازی را که به حالت رها و بدون مدیریت فعالیت می کند را تجاوز به ذهن بدانیم.چگونه نسبت به فضای مجازی بی‌تفاوت باشیم؟

عدم تطابق بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی فرزندان ما را دچار بحران هویتی می‌کند
عدم تطابق سنی بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی چه مشکلاتی ایجاد می‌کند؟
ما به عنوان پدر و مادر باید نگران خلوت فرزندان‌مان باشیم نه اینکه حریم خصوصی آنها را زیر پا بگذاریم ولی تا جایی که می توانیم فضای سالم‌تری را برای آنها فراهم کنیم که کمتر آسیب بخورند.

چون هر محتوای نامناسب در فضای مجازی به راحتی در دسترس فرزند ما است و در فضای واقعی هم رفتارهای نادرست را مشاهده می کند باعث تحریک قوای جنسی می‌گردد و باعث می‌شود که سن بلوغ در پسران و دختران ما پایین بیاید، مثلا پسری که به شکل معمول باید در 14- 15 سالگی به بلوغ می‌رسیده است در 12 سالگی به بلوغ می‌رسد چون همه چیز در دسترس دید آنهاقرار دارد.

از سوی دیگر وقتی فرزنمان را درست تربیت نمی‌کنیم یعنی در سن نوجوانی هنوز رفتارهای کودکانه از خود بروز می‌دهد و فرد مستقلی بار نمی‌آید و او را دچار مشکل می‌کند، چرا که جسم او رسیده و بلوغ یافته ولی رفتار او هنوز ناپخته و بچه‌کانه است.
عدم تطابق بلوغ جسمی و جنسی با بلوغ عقلی و اجتماعی برای فرزند ما بحران هویتی ایجاد می‌کند چرا که اگر روح و جسم رشد و تکامل خود را در شرایط طبیعی که خداوند قرار داده پیش نبرد می‌تواند معضلات خاصی را برای فرد ایجاد کند و مشکلات هویتی و عدم اعتماد به نفس پیدا کنند.

بلوغ عقلی و اجتماعی از تربیت و آموزش پیروی می‌کند نه از سن/ ازدواج از سن خاصی پیروی نمی‌کند
گفتید که فضای مجازی نامناسب موجب بلوغ زودرس و بحران هویتی می‌شوند،برای اینکه بلوغ جنسی و عاطفی با بلوغ عقلی و اجتماعی انطباق پیدا کنند چه باید کرد؟
یکی بحث سن بلوغ است، سن بلوغ را عرض کردم آن چیزی که در شرع و قانون هست و از نظر بعد روانشناختی و جسمی و فیزیولوژیکی بخواهیم در نظر بگیریم طبیعی و عرف است برای پسران 14- 15 و در دختران از حدود 9 سالگی علائم بلوغ شکل می‌گیرد و نهایتا در سن 11تا 13 سال دختران این مرحله را کامل می‌کنند.

مورد دیگراین است که سن بلوغ می‌تواند به عوامل ژنتیکی هم مربوط باشد ببینیم پدر پسر یا مادر دختر چه شرایط بلوغ را داشته‌اند و در چه سنی به بلوغ رسیده‌اند سپس برای بلوغ پسر یا دختر هوشیاری داشته باشند.

البته بحث تاثیر ارث و ژنتیک روی سن بلوغ در کنار مبحثی است که عرض کردم فرد شرایط طبیعی و عادی رشد را پشت سر گذاشته باشد.

ولی نکته دیگر این است که وقتی بلوغ را مطرح می‌کنیم غیر از بلوغ جسمی و بلوغ عاطفی، بلوغ عقلی و اجتماعی و سیاسی هم مهم است.همه این‌ها مباحث به نظر من برمی‌گردد به شرایط تربیتی هم در بعد خانواده و هم در بعد اجتماع.

موارد متعددی از دختران و پسران مجرد در سنین مختلف برای مشاوره در مورد ازدواج به من مراجعه کرده‌اند که ممکن بوده فرد در سنین 14- 15 سالگی باشد اما دارای پختگی کافی برای ورود به زندگی مشترک باشد و در همه ابعاد رشد پیدا کرده و برعکس مراجعه کنندگانی هم داشته‌ام که فرد در سن 29-30 سالگی بوده اما آمادگی ورود به زندگی مشترک و پذیرفتن مسئولیت زندگی را نداشته است. این موارد اصولا از تربیت پیروی می‌کند نه سن.  

وقتی بررسی کنید می‌بینید پدر و مادر و نوع تربیت در خانواده روی این موضوع بسیار اثرگذار است اینکه پدر و مادر مسئولیت‌پذیری را به فرزندشان آموخته‌اند یا او را تا بیست و چند سالگی به چشم یک کودک نگاه کرده‌اند؟

بنابراین به خاطر این می گویم که در بحث ازدواج ما نمی توانیم سن خاصی را تعیین کنیم،بلکه ما باید همیشه نگاه به شرایط روحی، روانی، تربیتی و شرایط جسمی یک دختر یا پسر داشته باشیم و بعد با توجه به آن مشاوره بدهیم.

چرا دختر و پسر ایرانی باید برای برآوردن نیازش مجبور به انحراف بشود؟/ چرا کسی نگران حرمت و کرامت دختر و پسر ایرانی نیست؟
یکی از دلایل مطرح شدن طرح افزایش حداقل سن ازدواج برای ضایع نشدن حق کودکی است، چقدر این دلیل قانع کننده به نظر می‌رسد؟
 ببینید غلیان تمایلات عاطفی و جنسی در دختران در سنین راهنمایی و در پسران در سنین دبیرستان رخ می‌دهد و موارد متعددی از دختران در این سن دوست پسر و پسران دوست دختر دارند. اما از شما سوال دارم، چقدر از این دختران و پسران سالم می‌مانند؟ چه تضمینی هست که دچار مخاطرات جنسی یا سقط جنین نشوند؟
چرا دختر یا پسر باید در این سنین به جنس مخالف محبت کند و اگر اهل دوستی با نامحرم نباشد محبت خودش را صرف دوست همجنس خود بکند و وارد رابطه عاطفی قوی با او بشود؟

این حاکی از یک نیاز به نام محبت کردن و محبت دیدن است که به این شکل بروز پیدا می‌کند و اگر کنترل‌های پدر و مادر نباشد به آسیب‌های جدی برای فرد می‌انجامد لازم است که فضای صمیمی بین والدین و فرزندان شکل بگیرد که خرج کردن محبت در فضای خانواده باشد و یا فرزند به راحتی از نیاز خودش به همسر با والدینش حرف بزند.
آنهایی که می گویند ازدواج زیر 16 سال ظلم به دخترها یا زیر 18 سال ظلم به پسرهااست و یا حق کودکی ضایع می‌شود و باید سن ازدواج را بالا برد، چرا مدعی این بخش از حقوق زن نمی‌شوند؟

 چرا دختری به خاطر نیازش باید به رابطه نامشروع کشیده شود و مخاطرات و لطمات روحی بعد از آن را تحمل کند و گاه برای همیشه از نعمت زندگی مشترک محروم می‌شوند به خاطر آسیب‌های جدی که در آن رابطه غیرشرعی و غیر رسمی خورده‌اند و مهمتر از آن به کرامت و حرمت آنها خدشه وارد شده که البته همین سوالات در مورد پسرها وجود دارد ولی آسیب‌های چنین طرحی برای دختران بسیار بیشتر است.

میلیون‌ها جوان مجرد روی دست جامعه‌باقی مانده‌اند/ چگونه به حسن نیت بانیان طرح افزایش حداقل سن ازدواج شک نکنیم؟
در حوزه ازدواج به نظر شما کدام موارد در الویت بالاتری نسبت به طرح افزایش سن ازدوااج وجود داشته است؟
چرا دختر یا پسر باید آنقدر فشار تحمل کنند که مجبور به رابطه خارج از ازدواج و نامشروع شوند و بعد شرایط سالم برای ازدواج را از دست بدهند و با ترس وعذاب وجدان وارد زندگی مشترک شود؟

چگونه می‌توان در حسن نیت افرادی که این طرح را در مجلس و دولت دنبال می‌کنند شک نکرد؟ این همه جوان در سنین 30 تا 40 سال مجرد داریم که ازدواج نکرده‌اند،این را معضل نمی‌دانند پیگیری نمی‌کنند و حتی گوشه چشمی به آنها ندارند بعد دغدغه شبانه‌روزی‌شان شده بالا بردن سن ازدواج.

ازدواج میلیون‌ها جوان مجرد که کم کم دارند فرصت ازدواج را از دست می‌دهند بر مجرد کردن مابقی جوان‌ها الویت بالاتری دارد.

خود والدین بزرگ شدن فرزندانشان را قبول ندارند
چقدر نگاه جامعه و والدین در عقب افتادن سن ازدواج جوانان نقش داشته است؟
بله متاسفانه مراجعه‌کنندگان دختر و پسر زیادی دارم که خودشان اعلام آمادگی برای ازدواج داشته‌اند اما والدین مانع ازدواج آنها می‌شوند چون مثلا دختر 15 ساله یا پسری 16 ساله بوده‌اند. اغلب به خاطر حجب و حیایی هم که دارند نمی‌توانند در مورد نیازشان صراحتا با خانواده‌هایشان صحبت کنند.

بدتر از آن نگاه بخشی از جامعه نسبت به کسانی است که می‌خواهند در این سن ازدواج کنند و مرتبا لقب بچه یا کودک به آنها می‌دهند در حالیکه بسیاری از آنها واقعا کودک نیستند و در حد سن خود رفتار می‌کنند. بسیاری از این مراجعه کنندگانم که ازدواج کرده‌اند از زندگی خود راضی هستند و می‌گویند که ای کاش زودتر ازدواج کرده بودند.

دخترم در 18 سالگی ازدواج کرده است و اگر می‌خواست زودتر ازدواج کند مشکلی با آن نداشتیم
دختر خودتان کی ازدواج کرده است؟
ببینید دختر من در 18 سالگی ازدواج کرده ولی اگر قبل از آن هم دوست داشت ازدواج کند مانع او نمی‌شدیم هم اکنون هم مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد است و اینکه گفته شود ازدواج در سن نیاز مانع عقب ماندگی تحصیلی می‌شوند کاملا غلط است اتفاقا چون ازدواج می‌کنند و فشار جنسی و عاطفی از روی آنها برداشته می‌شود راحت‌تر می‌توانند تحصیل کنند و جلو بروند چون دیگر دغدغه ذهنی ندارند.

در ابتدا برخی از اطرافیان به من و پدرش خورده می‌گرفتند که چرا دخترتان را در این سن ازدواج دادید، پس تحصیلش چه می‌شود او نمی‌فهمد و از این دست مسائل ولی پاسخ ما این بود که فرزند ما به اندازه کافی رشد کرده و خودش هم دوست دارد که ازدواج کند چرا باید مانع او بشویم. به نظر می‌رسد که انگار خود والدین گاهی فرندانشان را قبول ندارند.

خوب غیر از مسائلی که در مورد سرکوب  یا انحراف میل جنسی برای آنها ایجاد می کند مخاطرات دیگری چون بیماری‌های افسردگی و انزوا را هم به همراه دارد.
درد دل‌های جوانانی که نتوانسته‌اند به موقع ازواج کنند و تا کنون مجرد مانده‌اند و دچار انحرافات جنسی و عذاب وجدان‌هایی شده‌اند بسیار ناراحت کننده است.

طبق آمار میزان طلاق‌ها در سنین پایین کمتر است
آمار جوانان به خصوص دختران مجرد و همچنین طلاق‌های زودهنگام را چگونه توجیه می‌کنید؟ مورد اخیر را ناشی از ازدواج در سن پایین نمی‌دانید؟
ببینید آمار رسمی کشور میزان طلاق در سنین زیر 19 سال بسیار کمتر از میزان طلاق‌ها در بازه 25-29 سال است یعنی در ابتدا این ادعای شما که ازدواج در سن پایین‌تر طلاق بیشتری به همراه دارد کاملا رد می‌شود.

موضوع دیگر هم تفکیک جوانان دهه 60 و دهه 70 است.

چرا کسی صدای دختران دهه 60 را نمی‌شنود؟/افراد زیادی تحصیلات عالیه دارند اما مجرد و بی‌شغل باقی مانده‌اند
بسیاری از مجردین سن بالای ما بچه‌های دهه 60 هستند، دلیل اصلی دوری آنها از ازدواج چه بود؟
لازم است که جوانان به خصوص دختران دهه 60 را از جوانان دهه70 جدا کنیم. دختران دهه 60 اصلا به ازدواج فکر نمی‌کردند. چون بعد از انقلاب فضا برای حضور دختران در جامعه و بیشتر در قالب تحصیل و شغل ایجاد شده بود یعنی بعد از یک محدودیت شدید برای فعالیت اجتماعی خانم‌ها ناگهان فضا در اختیارشان قرار گرفت.

 اغلب این دختران تصمیم داشتند که تحصیل را بدون وقفه تا دکترا ادامه دهند اما زمانی که به 28-29 سالگی می‌رسیدند ناگهان خودشان زبان باز می‌کردند و از نیازها و فشارهایی که در این مدت طولانی تحمل کرده‌اند می‌گفتند و نگران از اینکه دارند فرصت ازدواج و مادری را از دست می‌دهند. اما متاسفانه خود این دختران هم می‌گویند که دیگر شرایط ازدواج برای آنها محدود شده است.

شما بااینکه صدای دادخواهی این دختران که جمعیت میلیونی هم دارند را می‌شنوید باز کسانی را می‌بینید که بجای رسیدگی به این جمعیت میلیونی تمام دغدغه‌شان شده افزایش سن ازدواج.

تحصیلات عالیه بد نیست اما نباید مانع زندگی فرد شود و او را از بقیه شقوق زندگیش محروم کند؟ مگر انسان صرفا دارای یک بعد است؟ از آن گذشته بر چه کسی پوشیده است که بسیاری از فارغ‌التحصیلان دانشگاه بیکارند؟ و با بالا رفتن مدرک تحصیلی شغل پیدا کردن مشکل‌تر است؟

متاسفانه این مشکل در پسرها دهه60 هم این گونه بروز پیدا کرد که حاضر نبودند زیربار مسئولیت‌های زندگی مشترک بروند چرا که زندگی مشترک را مانعی بر سر راه پیشرفت‌های شغلی و تحصیلی می‌دانستند.  

علی‌رغم تجربه نسل قبلی، نسل دهه 70 از آموزش‌ها و مهارت های زندگی محروم نگهداشته شدند
به نظر شما کدام اشتباهات در این زمینه در حال تکرار هستند که باید از آنها دوری کرد؟
عبرتی که بچه‌های دهه 70 و خانواده‌هایشان از بچه‌های دهه 60 گرفتند این بود که زودتر وارد زندگی مشترک شوند. اما عده‌ای می‌گویند چون بچه‌های دهه 70 زودتر ازدواج کردند میزان طلاق در آنها بالا است، که باید بگویم این تحلیل کاملا غلطی است میزان طلاق ممکن است ناشی از عوامل متعددی باشد و همانطور که گفتم آمار رسمی کشور حکایت از تعداد کم طلاق ها د ر ازدواج‌های زیر 19 سال دارد. 

یک عامل اصلی نوع تربیت فرد در خانواده است.هم خانواده و هم سیستم تربیتی جوانان را در امر ازدواج رها کرده‌اند و هیچ آموزش و مهارتی برای ورود به زندگی مشترک به آنها داده نمی شود لذا فرد وارد زندگی مشترک می شود ولی مهارت‌های آن را ندارد.

در اینجا بجای اینکه نقش تربیتی پدر و مادرها و سیستم آموزشی را گوشزد و آنها را توانمند کنیم قربانی یعنی جوانان را مجازات می‌کنیم و می‌گوییم تو یک مشکل داشتی به نام عدم مهارت زندگی حالا یک مشکل دیگر هم برایت اضافه می‌کنیم به نام ممنوعیت ازدواج.

مشاوره قبل از ازدواج خواسته رهبر انقلاب است،چرا وزارت بهداشت آن را اجرایی نمی‌کند؟
به عنوان یک برنامه کوتاه مدت بهترین جایی که حداقل‌آموزش‌ها را می‌توان به جوانان برای زندگی مشترک داد، کجاست؟
چرا مرتبا آمار طلاق را می‌گویند اما زمانیکه داد می‌زنیم که چرا مشاوره بعد از ازدواج و زمان طلاق به صورت مجانی را برداشتید و در شورای حل اختلاف گذاشتید و یا چرا زمانی که رهبر معظم انقلاب تاکید کرد که مشاوره قبل ازدواج را جزو سیاست‌گذاری خانواده باشد هیچ‌کس پاسخگو نشد؟

متاسفانه وزارت بهداشت در این زمینه بسیار منفعل است، اسامی ما را که تخصص دانشگاهی و حوزوی داریم را به صورت فرمالیته گرفتند ولی از روانشناسان خودشان که دیدگاه کاملا غربی دارند دعوت کردند. خوب کسی که غربی فکر می‌کند غربی هم راهکار می‌دهد و خروجیش هم این بلایی است که امروز بر سر جامعه ما آمده است.

40 سال از انقلاب می‌گذرد اما آموزش مهارت‌های زندگی مشترک نه در مدارس وجود دارد و نه در دانشگاه/این نگاه غربی است یا اسلامی؟
به نظر شما چقدر زمان و چقدر تجربه دیگر لازم است تااین آموزش‌ مهارت‌های زندگی به سیستم رسانه‌ای وآموزشی ما وارد شود؟
چرا آموزش‌ مهارت‌های زندگی با خانواده و یا زندگی مشترک هنوز بعد از 40 سال از انقلاب اسلامی به مدارس راه ندارد؟و همچنان در مدارس ما به دانش‌آموز متاهل نگاه درستی وجود ندارد؟این نگاه‌ها اسلامی است یا غربی؟

امروز اگر بخواهیم یک درس برای آموزش مهارت‌های زندگی به دروس دانشگاهی وارد کنیم با ممانعت‌های زیادی مواجه می شویم،چقدر از این سنگ‌اندازی‌ها می‌تواند اتفاقی باشد؟

وقتی این همه تحجر در سطح دانشگاه وجود دارد می‌خواهید به دنبال افزایش سن ازدواج نباشند؟ قطعا چنین مواردی هم درو از تعقل است و هم دور از شرع. 

 به اسم نجات دختران، در حال ظلم بزرگتری به میلیون‌ها جوان هستند
یک علت مطرح شدن این طرح جلوگیری از ازدواج اجباری برخی دختران در سن پایین است، چقدر چنین دلیلی منطقی به نظر می‌رسد؟
من منکر وجود دخترانی که در سن پایین توسط خانواده و پدرانشان به زور و بدون میل باطنی وادار به ازدواج می‌شوند،نیستم اما راهکار این نیست که به علت  این موارد مانع ازدواج جمعیت میلیونی جوانان ایران شد، بلکه باید مانعی برای عملکرد بد آن پدر یا خانواده ایجاد کرد.

یعنی عده‌ای به اسم اینکه می‌خواهند مانع ظلم پدر یا مادر به دختر شوند خودشان ظلم بزرگتری را در حق همه جوانان مرتکب می‌شوند.مگر پدری که دخترش را به اجبار ازدواج می‌دهد با افزایش سن ازدواج متوقف می‌شود و دیگر این کار را نمی‌کند مگر الان که دارد اینکار را می‌کند از مراجع قانونی اجازه گرفته که بعد از تصویب این طرح دیگر این کار را نکند؟

منبه: خبرگزاری دانشجو

منبع: جهان نيوز

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.jahannews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «جهان نيوز» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۵۸۵۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد

روزنامه شرق نوشت: بیستم اسفند‌ماه حوالی ساعت پنج عصر تنها چند روز مانده به نوروز ۱۴۰۳ یک زن ۲۷‌ساله به نام زیبا صیاد در ارومیه به دست همسر سابق خود با شلیک گلوله به قتل رسید. زیبا فقط ۱۰ روز بود که از همسرش طلاق گرفته بود. هنگامی که مأموران آگاهی به همراه احسان، برادر زیبا، به خانه قاتل مراجعه می‌کنند، مادر و خواهران قاتل با دیدن‌شان دست می‌زنند و کِل می‌کشند و فریاد می‌زنند که آخِیش دل‌مان خنک شد و پسرمان انتقامش را گرفت.

آخرین روز‌های اسفند ۱۴۰۲ است، عطر بیدمشک کوچه‌های ارومیه را پر کرده و خیابان‌های شهر مملو از خانواده‌هایی است که به دنبال خرید عید هستند. شور آخرین روز‌های سال را می‌شد از هوای بهاری آن روز کاملا حس کرد. در کلاس کوچک طراحی در خیابان عمار، ۱۲ دختر هنرجو و زیبای ۲۷‌ساله با عشق و علاقه مشغول نقاشی بودند. نقاشی زیبا، دختری بود با مو‌های بافته‌شده که چند سیب را در دستان خود گرفته و با نگاهی زیبا و سرشار از احساس به نقطه‌ای خیره شده بود. زیبا خبر نداشت که این آخرین باری است که قلم در دست گرفته و آخرین طراحی خود را به تصویر می‌کشد.

همگی در حال طراحی بودند. درِ کلاس با صدای بلند باز می‌شود و مردی با یک کاپشن سیاه و اسلحه به دست وارد می‌شود و به همه یک نگاه می‌اندازد و زیبا را صدا می‌زند. زیبا از جایش بلند می‌شود. شاهدان می‌گویند از ترس به خود می‌لرزید و دستانش را روی سرش گذاشت و فریاد زد وای وای....

مرد با خونسردی تمام نزدیک شد و یک گلوله به سر و دو گلوله دیگر به سمت قلبش شلیک کرد و زیبا در‌حالی‌که مدادش در دستش است، غرق در خون نقش بر زمین می‌‎شود. قبل از رسیدن آمبولانس دیگر جانی در بدن نداشت. مسئول آموزشگاه که نقاش جوانی است، بلافاصله دنبال قاتل می‌دود؛ اما دو نفر از اولیای هنرجویان که دم در آموزشگاه حضور داشتند، از ترس اینکه مبادا به معلم هم شلیک شود، مانع شدند. قاتل بلافاصله پا به فرار گذاشته بود و تا به امروز نیز دستگیر نشده است. بلافاصله با آمبولانس و پلیس تماس می‌گیرند. همه ترسیده بودند و در میان هنرجویان نوجوان‌های ۱۲، ۱۳‌ساله هم بودند که بیشتر از همه ترسیده بودند.

روایت مسئول آموزشگاه

روزی که خبرنگار برای مصاحبه و دیدن صحنه قتل زیبا به آموزشگاه مراجعه کرد، مسئول آموزشگاه چشمانش هنوز قرمز بود، با شوهرش درِ آموزشگاه را برای ما باز کرد. یک هفته گذشته بود. اثری از خون زیبا در صحنه نمانده بود. پری مداد زیبا را نشان داد که بر زمین افتاده بود و گفت ببین هنوز مدادش اینجاست.

پری با صدای بغض‌آلود و چشمان گریان گفت: صحنه بسیار دردناکی بود و روز حادثه چند نفر از هنرجویان زبان‌شان بند آمده بود و چند نفر دیگر هم کارشان به بیمارستان کشید. همه جای کلاس غرق در خون زیبا شده بود.

۲۰ روز بعد از مرگ زیبا در محل آموزشگاه برای زیبا مراسم یادبود گرفتند. خواهر زیبا فقط دو، سه کلمه توانست حرف بزند و بعد زد زیر گریه و مدام می‌گفت خواهرم خیلی سختی کشید، خیلی مظلوم بود.... وقتی مادر زیبا داخل آموزشگاه شد، با گریه و زاری در جایی که زیبا به قتل رسیده بود، ایستاد و می‌گفت فدای نقاشی‌هایت شوم دختر مظلوم من....

پدر زیبا کشاورز است و دو همسر دارد که مادر زیبا همسر دومش است و به همین خاطر زیبا در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده بود. بعد از آنکه دیپلمش را می‌گیرد، پسرعمویش جلال که ۱۰ سال از زیبا بزرگ‌تر بود، به خواستگاری‌اش رفت. جلال در بازار ارز فعالیت می‌کرد. پسر کوچک خانواده و نور چشم پدر و مادرش بود.

احسان، برادر زیبا که مهندس عمران است و حدود سه سال نیز از او بزرگ‌تر است، از نحوه ازدواج خواهرش می‌گوید: «همه ما به انجام این وصلت راضی بودیم و فکر می‌کردیم زیبا با این وصلت خوشبخت می‌شود و انگار زیبا هم باورش شده بود. زیبا عاشق جلال نبود و تنها بر اساس سنت‌های کهن و عقب‌مانده و اینکه در خانه عمویش خوشبخت می‌شود، ازدواج کرد. خانواده عمویم دو پسر داشتند و عاشق پسران‌شان بودند و خیال ما این بود که برای عروس‌های‌شان نیز همین‌طور خواهند بود که این تفکرات کاملا اشتباه و بی‌اساس بود.

در‌حالی‌که شهر حال‌وهوای عید را به خود گرفته بود، در میان ترافیک شدید خیابان‌ها و شور و اشتیاق مردم برای خرید عید، زیبا به همراه ۱۲ نفر دیگر از هنرجو‌های آموزشگاه برای جلسه آخر سال در آموزشگاه نقاشی حضور داشتند.

زیبا صیاد در ۱۸ سالگی به اصرار خانواده خود با پسرعمویش ازدواج می‌کند و خانواده زیبا از این ازدواج بسیار خوشحال بودند، به خیال اینکه دخترشان خوشبخت می‌شود. حاصل این ازدواج دو پسر هشت و پنج‌ساله بود.

احسان صیاد، برادر زیبا، با چشمان گریان و صدای لرزان مدام می‌گفت که «خواهر من مظلوم بود و تنها گناهش طلاق و نماندن در شکنجه‌گاه خانه همسر بود؛ تاوان طلاق مرگ نیست...».

آن‌طور که برادر زیبا می‌گفت، «از همان اوایل ازدواج زیبا با خانواده همسرش دچار مشکل می‌شود و بار‌ها انگ دزدی از طرف خانواده همسر به زیبا زده شده بود و همین امر باعث اختلاف بین دو خانواده شد. بعد از این ماجرا بار‌ها و بار‌ها زیبا از سوی همسرش بازدید بدنی می‌شود.

زیبا طبق سنن قدیم در یکی از طبقات خانه پدر‌شوهرش زندگی می‌کرد و همین امر باعث شده بود که همه اعضای خانواده در زندگی زیبا دخالت کنند و بار‌ها و بار‌ها نه‌فقط از سمت همسر بلکه از سمت همه اعضای خانواده همسرش مورد اذیت و آزار روانی و گاهی خشونت فیزیکی قرار می‌گرفت».

۲ سال زندانی درخانه 

بعد از دعوایی که میان دو خانواده انجام شد، زیبا به مدت دو سال تمام در خانه زندانی شده بود و حق بیرون‌رفتن از خانه را نداشت؛ حتی از تماس تلفنی با پدر و مادرش هم محروم بود و، چون زیبا در آن زمان دارای یک فرزند شیرخوار بود، خانواده‌اش در مدت این دو سال به خاطر فرزند شیرخوار زیبا هیچ اقدامی انجام ندادند تا زمانی که پسرش را از شیر گرفت. بعد از درست‌نشدن وضعیت زندگی زیبا و ادامه‌دارشدن حبسش در خانه، پدرش از طریق کلانتری اقدام و او را از خانه شوهرش خارج می‌کند و همین قضیه باعث تشدید اختلاف بین دو خانواده شد.

بعد از این ماجرا عزم زیبا و خانواده‌اش برای گرفتن طلاق جزم می‌شود. در مدت سه سالی که زیبا در خانه پدرش بود، با وجود حق قانونی اجازه دیدن فرزندانش را نداشت و طبق گفته احسان بار‌ها و بار‌ها پدر، برادر و خانواده همسر زیبا همه اعضای خانواده زیبا را تهدید به مرگ کرده بودند و حتی خود زیبا این موضوع را نیز در دادگاه مطرح کرده بود.

احسان درحالی‌که اشک‌هایش همچنان جاری است، ادمه می‌دهد: «خواهر من قربانی تبعات نگاه مالکیت در نزد برخی مرد‌ها شد. مرد مالک زن نیست، سند ازدواج سند مالکیت نیست. ما به‌هیچ‌عنوان حق نداریم حتی اگر زمانی رفتار نامناسبی از طرف زن انجام شود، او را بکشیم. این رفتار غیر‌قابل بخشش است و نه در هیچ کجای دین، نه قرآن و نه در سنت و احادیث ما آمده است. حتی بزرگان دین برای مسائل ناموسی هم شرط و شروط بسیار سنگینی گذاشته‌اند، چه برسد به کسی که تنها گناهش طلاق‌گرفتن و رهایی از برزخی بود که خانواده همسر برایش به وجود آورده بودند. تمام خانواده مثل کوه پشت زیبا بودیم و پدرم در مدت این سه سال با موی سفیدش هر روز به خاطر زیبا در دادگاه‌های شهر سرگردان بود و تا آخرین لحظه پشتیبان زیبا بود.

زیبا همواره از مرحله به مرحله پیشرفت‌هایش در هنر برایم می‌گفت. زیبا آرزو داشت یک روز به بزرگ‌ترین هنرمند کشور تبدیل شود، نقاشی‌هایش تماما احساسی و زیبا بود و همیشه در پیجش می‌نوشت که سلاح هنرمند هنر او است. سلاح زیبا اسلحه کلت نبود، سلاح او نقاشی‌هایش بودند».

برادر زیبا در انتهای صحبت‌هایش گفت: «ما می‌خواهیم قاتل زیبا هر‌چه زودتر دستگیر شود و مجازات او عبرتی شود برای تمام افرادی که می‌خواهند در این راه قدم بردارند؛ چرا‌که اگر این قاتل و قاتلانی مانند جلال دستگیر نشوند و برای جامعه روشن شود که می‌شود کشت و فرار کرد، دیگر سنگ روی سنگ بند نمی‌شود و شاهد قربانی‌شدن زیبا‌های دیگری در جامعه خواهیم بود».

احسان می‌گوید داستان زیبا باید شنیده شود تا پسرهایش وقتی بزرگ شدند، آن را بخوانند. با توجه به وضعیت روحی نامناسب و ترس و اضطرابی که تمام وجودش را فرا‌گرفته بود، به اصرار احسان، زیبا برای از‌بین‌رفتن استرس و افسردگی شدیدی که داشت پیش روان‌شناس می‌رود.

تهدید به مرگ

آن‌طور‌که دکتر ثریا انوری روان‌شناس می‌گفت «زیبا بار‌ها و بار‌ها از سمت همسرش تهدید به مرگ شده بود و همین امر باعث افسردگی و ترس و اضطراب شدید در او شده بود. درواقع زیبا دختر بسیار آرام و سازگار با شرایط بد زندگی بود و این صبر و شکیبایی زیبا را تبدیل به یک دختر بسیار قوی کرده بود و توانست بعد از جلسات روان‌درمانی راهش را پیدا کند. زیبا در حال تبدیل‌شدن به یک مربی حرفه‌ای در هنر مورد علاقه خودش بود و همه اینها نشان از این داشت که توانسته بود قدم‌های خیلی مؤثری برای زندگی خودش بردارد و قطعا چیزی که در تمامی جلسات خیلی ذهن من را درگیر می‌کرد، دلتنگی‌های شدید برای بچه‌هایش بود و به احتمال بسیار قوی با سرگرم‌کردن خود در زندگی روزمره‌اش می‌خواست یک سرپوش بر تمامی احساس دلتنگی خود برای بچه‌هایش بگذارد».

طبق گفته دکتر ثریا انوری، روان‌شناس زیبا، «مواردی مانند سرنوشت زیبا در شهر ارومیه بسیار اتفاق می‌افتد که اکثر آنها رسانه‌ای نمی‌شوند. نمونه واضح آن مراجع چهار سال قبل بوده که مرد با تشخیص دادگاه به کلینیک آمده بود و قاضی از روان‌شناس خواسته بود که تشخیص دهد آیا این شخص بیمار روانی است و حرف‌هایی که ادعا می‌کند، درست است یا نه؟ روان‌شناس بعد از نیم‌ساعت مصاحبه با این شخص متوجه می‌شود که این شخص پارانوئید یا همان شکاک است و شکی که داشت، این بود که خانم من با برادرم رابطه دارد و چنین ادعا‌هایی قطعا باید پیش یک فرد متخصص بررسی شود؛ چراکه تشخیص این ادعا پیش افراد دیگر بسیار سخت است و در این میان تا روان‌شناس تشخیص خود را به همراه نامه سربسته برای قاضی فرستاد، طرف فرصت پیدا کرده بود و همسر، برادر، پدر و مادر خودش را کشته بود؛ صرفا به خاطر یک‌سری توهمات و افکار نادرست و صرفا به خاطر اختلال روانی که قابل تشخیص نبوده حتی برای قاضی دادگاه چهار نفر بی‌گناه کشته شدند».

زیبا توانست تحت نظر روان‌شناس بعد از حدود یک سال روحیه از دست رفته خود را به دست آورد و ترس و دلهره‌اش کمتر شود؛ به همین خاطر تصمیم می‌گیرد که به دنبال آرزوهایش برود؛ آرزو‌هایی که با ازدواج زودهنگام و اجباری‌اش نتوانسته بود به آنها برسد. به همین جهت زیبا به کلاس آموزش نقاشی می‌رود و در مدت یک‌سال و نیمی که به آموزشگاه رفت، توانست به پیشرفت‌های زیادی در هنر مورد‌علاقه‌اش برسد. زیبا از دوران کودکی به نقاشی علاقه خاصی داشت و آرزو داشت نقاش شود.

بالاخره زیبا با گذراندن مشکلات و سختی‌های بسیار و با حمایت خانواده‌اش توانست بعد از سه سال از همسرش جدا شود، اما درست ۱۰ روز بعد از طلاق، شوهر سابق زیبا در کمال ناباوری با شلیک سه گلوله به زندگی او پایان می‌دهد.

آن‌گونه که رسول گله‌بان، مدیر یکی از رسانه‌های محلی ارومیه که درباره پرداختن به گزارش زن‌کشی و خودکشی زنان و عواقب آن تجربه داشت، می‌گوید: «پرداختن به اخبار و گزارش‌های زن‌کشی مخصوصا در جوامع سنتی و عشیره‌ای در عین اینکه بسیار ساده است، اما دشواری‌ها و عواقب خاص خودش را نیز دارد. ساده از این جهت که مثلا، چون در جوامع و خانواده‌های عشیره‌ای ارومیه روابط فامیلی بسیار نزدیک است و تقریبا همه این خانواده‌ها در ارومیه با هم نسبت فامیلی و خانوادگی دارند، پی‌بردن به دلیل یا دلایل چنین اقداماتی ساده و سریع است. در‌واقع تا یکی از رسانه‌ها می‌خواهد به ماجرا ورود پیدا کند، باید اول از خانِ فشار‌های خانواده و دوستان بگذرد؛ چرا‌که به محض ورود به حوادثی مانند زن‌کشی و خودکشی زنان باوجود در‌دست‌داشتن اطلاعات با فشاری که از طرف خانواده‌های مقتولان یا متوفیان به خانواده شخص رسانه‌ای وارد می‌شود، به‌ناچار و خلاف میل باطنی بسیاری از رسانه‌های محلی از ورود به چنین قضایایی به خاطر صیانت از خانواده خود دوری می‌کنند».

دکتر جعفر احمدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، به بررسی علت پدیده زن‌کشی در جوامع سنتی و عشیره‌ای با توجه به تکرار مکرر این پدیده و حساسیت این مسئله در چنین جوامعی می‌پردازد: «درباره چرایی پدیده زن‌کشی‌های اخیر از دیدگاه جامعه‌شناسی می‌توان از چند رویکرد مختلف به آن نگاه کرد. از رویکرد تضاد یا تعارض منافع می‌توان به این شیوه تحلیل کرد که زنان معمولا توسط مردان به قتل می‌رسند؛ بنابراین تعارض منافع زن و مرد یک تعارض سنتی است که از گذشته‌های دور در جامعه وجود داشته است.

 اگر فوکویی به این مسئله نگاه کنیم، این تضاد بیشتر به شکل اعمال قدرت در روابط بین این دو جنس خود را نشان می‌دهد. البته این اعمال قدرت در گذشته (یعنی جوامع سنتی) از طریق گفتمان مردسالار اعمال می‌شد. در آن زمان اعمال قدرت مردان بر زنان از طریق گفتمان مردسالار بود. به این معنا که یک سیستم شناختی و ارزشی در جامعه حاکم بود که بر ماهیت و نقش اجتماعی زنان تأثیر می‌گذاشت و این سیستم شناختی و ارزشی را همه افراد جامعه پذیرفته بودند. در نتیجه تبعیت زنان از مردان امری پذیرفته شده بود و اگر زنی از این گفتمان و شیوه اعمال قدرت تبعیت نمی‌کرد، تنبیه می‌شد و شکل تنبیه هم سلطه بر جان و زندگی او بود. از این منظر، در آن دوران به زن‌کشی نه‌تن‌ها به‌عنوان یک اعتداء جسمی بر زنان، بلکه به عنوان یک ابزار برای تقویت ساختار‌های قدرت و تثبیت نقش‌های جنسیتی نگاه می‌شد. اما به واسطه تحولات مدرن امروزه زنان نه‌تن‌ها گفتمان مردسالار را نمی‌پذیرند بلکه حاضر به پذیرش نقش‌های تحمیل‌شده این نظام و گفتمان هم نیستند. در بعضی از جوامع، هنوز ته‌نشست‌های فکری و ارزشی نظام مردسالار در بین برخی مردان باقی مانده است.

 این مردان در تقابل قدرت زنانه حاضر به پذیرش موازنه این قدرت نیستند. از طرفی هم زنان به‌واسطه پذیرش نقش‌های جدید اجتماعی حاضر به پذیرش سلطه مردانه نیستند. درنتیجه تقابل و تعارض منافع زن و مرد به وجود می‌آید. مردی که می‌خواهد اعمال قدرت کند و زنی که حاضر به پذیرش چنین قدرتی نیست؛ پس مرد اقدام به گرفتن جان زن می‌کند، چون تنها شکل تنبیهی که این مردان می‌شناسند، ستاندن جان و زندگی زنان است. در‌نهایت باید گفت زن‌کشی در عصر کنونی نشان‌دهنده تسلط گفتمان مردسالارانه نیست بلکه نشان از عدم پذیرش این نظام از سوی زنان دارد».

tags # قتل خانوادگی ، اخبار حوادث سایر اخبار آیا انسان می‌تواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام می‌شود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی می‌کنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه می‌شود؟

دیگر خبرها

  • نشانه‌های آمادگی برای ازدواج در دختران
  • پیرترین پدر و مادر‌ها کدام استان زندگی می‌کنند؟
  • سهم حدود ۱۴ درصدی وزارت بهداشت از بودجه دولت/ بودجه کدام دانشگاهها جهش داشت؟
  • مفاهیم قرآن بینشی عمیق به انسان می‌بخشد
  • تجلیل از ۲۹ زوج دهه شصتی در قزوین
  • دهه شصتی های متاهل، تجلیل شدند
  • عاقبت فرار از خانه به‌عشق خواستگار شیشه‌ای
  • تکرار قصه ناتمام زن‌کشی/ زیبا؛ زن ارومیه‌ای که تاوان طلاقش را با مرگ داد
  • پیگیری مهم‌ترین خواسته تهرانی ها | آن ۷۹۲ واگن چینی کی به متروی تهران می رسد؟
  • عکس‌| خواسته مشترک هواداران استقلال از هلدینگ خلیج فارس/اخراج علی خطیر