Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری میزان»
2024-04-23@19:48:23 GMT

درآمدی بر وحدت حوزه منتشر شد

تاریخ انتشار: ۲۴ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۶۱۹۸۹

درآمدی بر وحدت حوزه منتشر شد

خبرگزاری میزان- کتاب درآمدی بر وحدت حوزه و دانشگاه تالیف دکتر محمدمحمدرضایی استاد دانشگاه تهران توسط دبیرخانه شورای انقلاب فرهنگی منتشر شد.

به  گزارش خبرنگار  فرهنگی میزان، در بخشی از مقدمه کتاب چنین آمده است: وحدت حوزه و دانشگاه از یادگار‌های ارزشمند امام خمینی (ره) است که خلف صالح آن حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای (دامت معالیه)، همواره بر آن تأکید داشته و دارند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ایشان در این باره می‌فرمایند: وحدت حوزه و دانشگاه از یادگار‌های ارزشمند امام بزرگوار است. این مسئله هم مثل همة تدابیر و تصمیم‌های مهمی که راه جریان صحیح و اسلامی جامعة ما، آن حکیم عالی مقام و آن انسان والا و بصیر مطرح کردند، یکی از برکات وجودی ایشان بوده و هست و انشاء الله خواهد بود.

تعابیر گران‌سنگ حضرت امام در باب وحدت حوزه و دانشگاه بیان‌گر، این مهم می‌باشد که برای نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌نماییم:

۱. وحدت حوزه و دانشگاه موجب رشد واقعی و ترقی و تعالی حقیقی کشور می‌شود.
۲. وحدت حوزه و دانشگاه ضامن استقلال کشور و حفظ اسلام است، نه دانشگاهی بدون روحانی می‌تواند به استقلال برسد و نه روحانی بدون دانشگاهی.
۳. وحدت حوزه و دانشگاه، به معنی ائتلاف همه ملت.
۴. اصلاح کشور، محصول وحدت دو جناح حوزه و دانشگاه است.

بنابراین، حضرت امام اصلاح و استقلال و نیز رشد واقعی و تعالی حقیقی کشور را در گرو وحدت حوزه و دانشگاه می‌دانند و نیز ایشان، ضرورت وحدت را از جمله وحدت حوزه و دانشگاه را به حکم عقل و نقل ثابت می‌نمایند. حضرت مقام معظم رهبری نیز با توجه به تأکیدات حضرت امام بر وحدت حوزه و دانشگاه آن را یکی از مسائل اصلی انقلاب و کشور دانسته که مبنای آن در توحید و امامت می‌باشد که نقطه مقابل آن شرک و بت‌پرستی است.

معظم له ثمرات این وحدت را ایجاد یک جامعه اسلامی پیشرفته، مستقل و الگو می‌دانند که سعادت دنیا و آخرت در آن جمع می‌باشد. این مهم از طریق اسلامی شدن دانشگاه‌ها و به روز شدن حوزه‌های علمیه رخ می‌نماید. همچنین اختلاف و جدایی حوزه و دانشگاه را توطئه استکباری می‌دانند که برای نیل به مقاصد شوم خود، دانشگاه‌ها را بر پایه‌های غیر دینی بنا گذاشته و به تعبیری دین را از دانشگاه حذف نموده‌اند.

سخنان ارزشمند حضرت امام خمینی و حضرت مقام معظم رهبری در باب وحدت حوزه و دانشگاه حاکی از اهمیت و ضرورت این امر می‌باشد.

حوزه و دانشگاه، به عنوان دو نهاد علمی تأثیرگذار، بیشترین نقش را در ایجاد و تداوم انقلاب شکوهمند اسلامی ایران داشته‌اند. استعمارگران همواره در جهت راستای منافع خود، نهایت سعی و تبلیغات خود را به کار گرفته تا بذر کینه و عداوت را بین این دو نهاد بکارند. دانشگاه‌های جدید که دستاورد تمدن مغرب زمین است، بر اساس مبانی تجربی و مادی گرایانه و سکولاریستی، شکل گرفته است که بسیاری از متفکران علم‌گرا برآنند که آن را مخالف آموزه‌های وحیانی قرار دهند. برخورد نادرست متولیان کلیسا با دانشمندان علوم تجربی و نیز آموزه‌های تحریف شده کتاب مقدس و نیز رواج مکتب‌های فلسفی تجربی‌گرا و مادی‌گرا و علم گرایانه به تعارض علم و دین و در نتیجه به تعارض دانشگاه‌های جدید و مراکز علوم دینی دامن زد؛ و این فرهنگ جدایی به کشور ما نیز وارد شد و معمولاً فارغ التحصیلان دانشگاهی، تحت تأثیر این فرهنگ قرار می‌گرفتند.

قبل از انقلاب عالمان فرهیخته حوزوی نظیر علامه طباطبایی، علامه مطهری، آیت الله دکتر بهشتی، آیت الله دکتر مفتح و آیت الله دکتر باهنر و ...، بر آن بودند تا با فرهنگ مادی گرایانه و علم گرایانه به نحو عالمانه مقابله نمایند و اثبات نمایند که نه تنها نظریات علوم تجربی قطعی، هیچ گاه با دین ناسازگار نیستند، بلکه اسلام انسان‌ها را به مطالعه و سیر در آفاق و انفس دعوت نموده و آن را بر همگان تکلیف کرده است. علامه مطهری در بحث رابطه علم و دین، دیدگاه مکملیت را می‌پذیرد که انسان برای زندگی سعادتمندانه خود هم به دین و هم به علم نیاز دارد

اما بعد، اینجانب به عنوان فردی که حدود ۴۰ سال با مراکز دانشگاهی و حوزوی آشنا می‌باشد، قبل از این تحقیق نه معنای روشن و واضحی از معنای وحدت حوزه و دانشگاه در ذهن داشته و نه می‌توانستم دیدگاه صحیح را به حضرت امام و مقام معظم رهبری نسبت دهم. البته سؤالات جدی در باب وحدت حوزه و دانشگاه برایم مطرح بود.

حضرت امام هر گاه دانشگاه‌ها را مورد انتقاد قرار می‌داد، حوزه‌های علمیه را نیز از این امر بی‌نصیب نمی‌ذاشت. اگر از نظر حضرت امام هم دانشگاه و هم حوزه مصون از انتقاد نیست، بنابراین وحدت باید حول محور سومی صورت بگیرد. فرضیه‌ای در این باب در ذهنم شکل گرفت که حوزه و دانشگاه باید حول محور اسلام و قرآن با هم متحد شوند که در آن صورت هم حوزه و هم دانشگاه باید علم و فرهنگ و اخلاق و مدیریت و سیاست و ... خود را با میزان و معیار اسلام بسنجند، آنها به هر مقدار که خود را با آموزه‌های اسلام هماهنگ کنند به همان مقدار به وحدت نایل شده‌اند.

بر اساس این فرضیه و به جهت علاقه به این موضوع، تحقیق محوله از جانب کمیسیون حوزوی شورای انقلاب را پذیرفتم. هنگامی که فرمایشات حضرت امام و مقام معظم رهبری را در این باره مورد مداقه قرار می‌دادم، به مطالبی برخورد نمودم که فرضیه پیشنهادی در باب وحدت حوزه و دانشگاه را تقویت می‌نمود. از این رو به رسم ادب، فرضیه و دیدگاه پیشنهادی خود را در قالب دیدگاه حضرت امام و مقام معظم رهبری ارائه نموده‌ام.

در این تحقیق، مطالب ذیل در قالب شش فصل مورد بحث و بررسی قرار گرفته است:
1. تعریف حوزه و دانشگاه؛
2. عوامل بیرونی در جدایی حوزه از دانشگاه؛
3. عوامل داخلی در جدایی حوزه و دانشگاه؛
4. وحدت حوزه و دانشگاه از دیدگاه امام خمینی؛
5. دیدگاه‌های مختف در باب نظریه امام خمینی؛
6. دیدگاه مقام معظم رهبری در باب وحدت حوزه و دانشگاه؛
7. دیدگاه متفکران اسلامی در باب وحدت حوزه و دانشگاه؛
8. رویکردهای مختلف در باب وحدت حوزه ودانشگاه؛
9. راهکارها و سیاست‌های نیل به وحدت.

انتهای پیام/

 

منبع: خبرگزاری میزان

کلیدواژه: حوزه دانشگاه وحدت محمد رضایی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mizan.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری میزان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۶۱۹۸۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

جمع کردن کتب ضلال، گاهی اثر عکس دارد!

به گزارش «مبلغ»، استاد ابوالقاسم علیدوست هم مقبول سنتیها و هم مورد اعتنای نواندیشان است. او نواندیشی است که پایگاه سنتی خود را نیز حفظ کرده است. همین امر موجب شده است تا نظرات نوگرایانه وی کمتر با اعتراض و مخالفت جدی روبرو شود. این استاد خارج فقه و اصول حوزه علمیه قم اما به مقتضای ورودی که سالهاست به فقه‌های معاصر داشته است، بارها با اندیشه‌های مخالف روبرو شده و مناظرات متعددی را با مخالفین فکری خود انجام داده است. همین امر او را یکی از بهترین افراد برای گفتگو پیرامون شیوه صحیح برخورد با اندیشه‌های مخالف قرار داده است.

شبکه اجتهاد نوشت: با استاد ابوالقاسم علیدوست عضو هیئت امنای پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، درباره سیره اهل بیت در برخورد با اندیشه‌های مخالف گفتگو کردیم. او در این گفتگو، ضمن تأکید بر لزوم تحمل آرای مخالف اما ممانعت از نشر کتب ضلال را مقتضای حکم عقل دانست! رئیس انجمن فقه و حقوق حوزه علمیه قم، مدتی است که صریح و بی‌پرده نظرات خود را ابراز می‌کند. او در این گفتگو نیز این رویه جدید خود را نقض نکرد.

اهل‌بیت علیهم السلام با اندیشه‌های مخالف چگونه برخورد می‌کردند؟

وقتی فرمایشات و سیره‌ معصومین را رصد می‌کنیم می‌بینیم که اگر با یک اندیشه مخالف مواجه می‌شدند که واقعاً اندیشه و در حد یک تفکر بود، اگر قابل‌ترمیم بود ترمیمش می‌کردند و اگر نیازمند تکمیل بود، تکمیل می‌نمودند. اگر نیاز به توضیح بود، توضیح می‌دادند و نهایتاً اگر جایی می‌بایست رد کنند، رد می‌کردند. ما برای همه این‌ها نمونه داریم. آنچه خیلی روشن و درخشنده است مناظراتی است که اهل‌بیت علیهم‌السلام داشتند. به عنوان نمونه، ابن‌ابی‌العوجاء یک ماتریالیست است ولی وقتی‌ با بعضی از شاگردان کم‌تحمل امام مواجه می‌شود اعتراض می‌کند و می‌گوید: ما می‌رویم پیش جعفر بن محمد و راحت صحبت می‌کنیم و حضرت گوش می‌کند و جواب می‌دهد. اصل خدا را زیر سؤال می‌بریم ولی ایشان جواب می‌دهد.

یا وقتی‌ با آن اندیشه غلط دزدی که دزدی می‌کرد و بخشی از آن را به گمان ثواب، صدقه می‌داد روبرو شدند، حضرت توضیح می‌دهد و آیه «انما یتقبل الله من المتقین» را یادآور می‌گردد. البته اگر جایی باشد که فتنه باشد و برای امام معصوم احساس فتنه شود ممکن است برخورد تندتری هم داشته باشند اما آنچه غالب، عرف و هنجار بوده، تمسک و توسل به عنصر توضیح، ترمیم، تکمیل و رد اندیشه در حد بیان اندیشه خودشان بوده است.

آیا اینکه هیچ معصومی مجازات مرتد را اجرا نکرد را می‌توان از ادله عدم جواز مجازات مرتد قلمداد کرد؟

صرف عدم اجرا، دلیل بر رد یک گزاره نیست. اگر در یک فرآیند صحیح و مجتهدانه به این برسیم که مرتد با معنایی که دارد و جریانی که پشت ارتداد بوده و قرآن اشاره می‌کند، مجازات آن اعدام است ولی معصوم این کار را انجام ندهد، نمی‌توانیم بگوییم پس این گزاره غلط است؛ اما یک‌چیز را می‌توانیم بگوییم و آن اینکه زمان و مکان بر روی مجازات مخصوصاً مجازات سنگین می‌تواند خیلی تأثیر بگذارد؛ یعنی اگر پیامبر مجازات مرتد را اجرا نکرده باشد، در زمان حضرت امیر علیه‌السلام اجرا نشده باشد و در زمان حکومت امام حسن علیه‌السلام نیز انجام نشده باشد، پس معلوم می‌شود که اجرای حد، از یک مؤلفه‌هایی متابعت می‌کند که باید آنها را در اجرای حکم در نظر بگیریم.

در زمان اهل‌بیت مثلاً در زمان امام علی علیه‌السلام، کسانی که به امام نسبت الوهیت دادند. آیا امیرالمؤمنین علیه‌السلام با آن‌ها برخوردی داشتند؟

نقل شده است که حضرت در مقابل کسانی که معتقد به خداانگاری ایشان بودند برخورد سختی کردند. بخاری نقل می‌کند که حضرت امیر علیه‌السلام آنها را سوزاندند. البته این را از منبعی نقل می‌کند که حتماً جعل بنی‌عباس است؛ چون در آنجا می‌گوید که ابن عباس به امیر علیه‌السلام گفت: اگر پیامبر بود این کار را نمی‌کرد، یعنی این‌ها می‌خواهند یک ستایشی از ابن عباس بکنند و یک منقبتی را برای حضرت امیر داشته باشند، درحالی که این چنین نیست؛ زیرا اولاً ابن عباس ادب دارد. رابطه او با امیرالمؤمنین، رابطه استاد و شاگردی است و لذا این کار را نمی‌کند. به‌هرحال ما باید زندگی حضرت امیر را در یک پکیج و دریک بسته مطالعه کنیم و مطالعه زندگی حضرت امیر علیه‌السلام در یک بسته و در یک نظام حلقوی و کنار هم، این را رد می‌کند.

با توجه به احکامی نظیر حرمت نشر کتب ضاله و مجازات مرتد در تراث فقهی اسلامی، آیا اساساً می‌توان به شیوه برخورد حاکمان جور با اهل‌بیت اعتراض کرد؟

چه ربطی دارد؟ آیا معارف اهل‌بیت، کتب ضلال بوده است و آیا آن‌ها اهل‌بیت را مرتدان از دین به‌حساب می‌آوردند؟ توجه داشته باشید. ممکن است حاکمان جور، مثل یک شیعه منصف معتقد به مثلاً عصمت یا امامت نبوده باشند اما اهل بیت را به‌عنوان‌ انسان‌های امین و انسان‌های صادق می‌دانستند. اگر یک کسی مثل منصور دوانقی پیدا می‌شود و خبیثانه امام را به شهادت می‌رساند، آن‌یک حرف دیگر است؛ اما حتی او هم نگفت امام مرتد یا منشأ افکار ضلال است.

یک نکته‌ را خیلی باید توجه کنیم و آن اینکه متأسفانه مشکل کشور ما است این است که مبارزه با اندیشه، گاهی تبدیل می‌شود به مبارزه با صاحب اندیشه؛ یعنی اگر من بخواهم کسی را نقد کنم، نمی‌آیم کتابش را نقد کنم، نمی‌آیم پایان‌نامه‌اش را نقد کنم، بلکه می‌آیم خودش را نقد می‌کنم، در حالی که این کار بسیار بد است. حالا یک کسی کتاب ضلالی دارد. بسیار خب، باید کتابش را جمع کرد. البته اگر جواب بدهد. گاهی وقت‌ها هم برعکس جواب می‌دهد؛ اما آیا باید خودش را اعدام کرد؟ به نظر می‌رسد هیچ ملازمه‌ای بین این دو وجود ندارد. بلکه باید خودش را هدایت و دلالت کرد. حالا اگر به یک جاهای خطرناکی برسد، این‌یک حرف دیگر است.

بعد از شهادت امام حسین علیه‌السلام آمدند در مجلس یزید و گفتند که ما خارجی‌ها را آوردیم. خیلی‌ها هم قبول کردند و سنگ پرت می‌کردند به نیت این‌که خارجی هستند. پس معلوم می‌شود همه مخالفین، اهل بیت را انسان‌هایی پاک و مسلمانانی راستین نمی‌دانستند.

اگر یک‌ حرفی را یک عامی در یک‌ زمان خاصی بزند، نباید این را یک جریان حساب کنیم. من حواسم به این نقض شما بود اما در جهان اسلام، مسلمین، اهل‌بیت را به‌عنوان ناشران افکار ضلال می‌شناختند نه از مرتدان از دین. حالا یک یزیدی که بویی از اسلام ندارد و خودش اجنبی است، یک‌ حرفی برای توجیه کارش زده است که بعداً هم آن نقض می‌کند و اهل بیت را احترام می‌کند، ولی نباید کار او را به عنوان جریان جامعه اسلامی قلمداد کرد. موقعیت اهل بیت در میان مسلمانان به خصوص قرون اول و دوم هجری، به قدری ممتاز بوده است که جا دارد برای آن، یک پایان نامه نگاشته شود.

آیا قول به آزادی بیان با حرمت نشر کتب ضلال سازگار است؟

این خودش یک بحث مستقلی است. من اگر در مقام پاسخ شما بربیایم اولاً شاید مخاطب ما این‌گونه فکر کند که شاید من می‌خواهم از برخی از وضع‌های موجود دفاع بکنم یا می‌خواهم بگویم که هرچه در طول تاریخ رفتار شده درست بوده است. اما قصد من ابدا چنین چیزی نیست؛ اما ببینید در یک بحث دانشگاهی و علمی، آیا ما حق برخورد و مبارزه منطقی با اندیشه و بیان مخالف را داریم یا نداریم؟ گاه کسی مثل عبدالعلی بازرگان می‌گوید ما روایاتمان تازه از قرن سوم نگاشته شده است. خب، این کار یک کتاب سوزی نرم است. می‌دانید که امروزه با کتاب سوزی خشن مواجه نیستیم. نقل است که صلاح‌الدین ایوبی در یک هفته، حمام‌های لبنان را با کتاب‌های شیعه سوزاند و آب حمام‌ها را گرم کرد، ولی الآن اگر کسی این کار را بکند همه او را ملامت می‌کنند، لذا آن شخص می‌آید و می‌گوید اصلاً کتابتی نبوده است و تازه از قرن سوم یا چهارم، ثبت روایات شروع ‌شده است.خب، این حرف، خلاف واقع، خلاف تاریخ و خلاف عقل است.

وقتی این اندیشه پخش شود، بسیاری آن را می‌شنوند اما همه آنها به دنبال جواب نمی‌آیند. این همان مشکلی است که امروز من با امثال دکتر سروش و عبدالعلی بازرگان دارم؛ چرا که مخاطبان ما، عام و خاص من وجه هستند. در اینجا اگر برای کتاب‌های این شخص منحرف، ممنوعیتی ایجاد نشود، باعث انحراف افراد بسیاری می‌شود که به هر دلیل، فرصت شنیدن پاسخ مخالف را ندارند. البته باز هم می‌گویم که منظور من از ممانعت از انتشار، دفاع از هر سانسوری که در کشورهای مختلف انجام می‌شود نیست. بله بهترش این هست که اگر کسی می‌خواهد واقعاً اظهارنظر بکند باید تعهد برای اظهارنظرش داشته باشد. من در جواب آقای سروش که گفت روایات صحیح و معتبر مثل یک انگشتری است در تلی از زباله، مطالبی را گفتم؛ اما ایشان در جمع چه کسانی این حرف‌ها را می‌زند؟ یک عده مهندس، دکتر، دانشجو، طلبه سطح ۲ و ۳، زن و مرد و … . حالا چند نفر از این‌ها می‌روند پیش یک عالم تا به آن‌ها بگوید که آقایان خانم‌ها! ما با عصر پالایش احادیث مواجه هستیم، اهل‌بیت ما احادیث را پالایش کردند و …؟ عده کمی این کار را می‌کنند و بسیاری از آنها از شنیدن پاسخ محروم می‌مانند.

آیا می‌توان احکامی مثل مجازات مرتد و حرمت نشر کتب ضاله را در زمره احکام حکومتی و غیردائمی معصومین قلمداد کنیم؟

از نظر فنی و فقهی، اگر کسی ادعا کند و از عهده اثباتش بربیاید اشکال ندارد. در این صورت، دیگر حق نداریم ناراحت و عصبانی بشویم و رگ گردنمان ورم بکند که اسلام نابود شد! مگر نگفتند مقدار دیه حکم حکومتی بوده است؟ خب، حالا یک کسی ادعا می‌کند که این احکام هم حکومتی است. اینکه اشکالی ندارد؛ اما نکته‌ای که می‌خواهم به شما بگویم این است که بحث نشر کتب ضلال، یک بحث عقلی است. چرا ما فکر می‌کنیم این را اسلام آورده است؟ این ‌یک بحث عقلی است. درواقع یعنی آسیب زدایی و از بین بردن عوامل گمراه‌کننده. مگر این حکم، اساسا اختصاص به شرع اسلام و تشیع ندارد که بحث از حکومتی یا غیرحکومتی بودن آن مطرح شود بلکه یک حکم عقلی است، لذا این بحث، از اساس، جا ندارد. البته عرض کردم اگر کسی این ادعا را کرد نباید او را تخطئه کرد و گفت تو از دین خارج شدی یا کذا یا کذا.

آیا با احکامی نظیر نجاست کفار که در دنیای فعلی هتک تلقی می‌شود، اساساً امکان مراوده و گفتگو با ادیان وجود خواهد داشت؟

اولاً به‌هرحال پرونده این مسئله قابل بازخوانی است و اگر کسی بازخوانی بکند و بر اساس اقتضائاتی به خلاف این نتیجه برسد نباید ملامتش کرد. لذا اگر ملاحظه کرده باشید من در خیلی از صحبت‌هایم اشاره می‌کنم به فقه تعامل تا تقابل. ممکن است یک گزاره‌ای متناسب با دوران تقابل باشد. این مطلب، جای بحث و گفتگو دارد.

ثانیا: ما نجاست را به معنای پلشتی، پلیدی می‌گیریم و لذا می‌گوییم فلان حیوان چه پلیدی‌ای دارد که نجس است؟ درصورتی‌که نجاست یعنی وجوب اجتناب نه وجود پلیدی در فرد نجس. لذا می‌دانید که خیلی‌ها مثل شیخ انصاری می‌گویند این احکام وضعی هیچ چیزی غیر از تکلیف نیست یا مثل مرحوم امام خمینی در تحریر می‌گوید این‌یک حکم سیاسی است به معنای فاصله گرفتن و اجتناب، نه پلیدی و پلشتی طرف. اگر این‌طور باشد شاید ما نگاهمان به این حکم عوض بشود. من به صورت کلی به شما بگویم: کاری که فقیهان ما در دوران معاصر باید انجام بدهند، قدم برداشتن در مسیر تعامل است. ما اگر توقع داشته باشیم که دیگران با ما تعامل سازنده داشته باشند و هیچ حرکتی در راستای تقابل برندارند ما هم نباید برداریم.

از یک‌ طرف ما می‌گوییم دین را باید گسترش بدهیم و می‌خواهیم با دنیا تعامل داشته باشیم؛ اما مثلاً وقتی با فلان کشور می‌خواهیم مذاکره کرده و با آن‌ها دست بدهیم، میگوییم آقا ببخشید شما نجس هستید! ما نمی‌توانیم با شما دست بدهیم. این جای سؤال دارد که چگونه تعاملی است؟

ما باید ببینیم وقتی می‌خواهیم یک حکمی را اجرا بکنیم چگونه باید اجرا کنیم. من در این کتاب ای که اخیراً مشغول هستم یک بحثی دارم به نام انعطاف در قانون و انعطاف در اجرای قانون؛ یعنی حتی ما ممکن است که یک انعطاف‌ها و ترخیصانی در اجرای قانون داشته باشیم که اگر آن‌ها را اجرا کنیم مطمئن باشیم که به مشکلی بر نخواهیم خورد. بله، بر اساس برخی از فتاوای محدودکننده و اجراهای محدودکننده‌تر، حکم طور دیگری می‌شود، ولی خب، من که مدافع آن فتاوا نیستم. من دفاع از شریعت می‌کنم، نه دفاع از هر فقهی. فقه با شریعت فرق می‌کند. فقه، نظرات بزرگان است اما شریعت، حکم الهی است.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898195

دیگر خبرها

  • اثر جدید حسن روح‌الامین منتشر شد/ تصویرسازی دیجیتال از شعر رهبری
  • روایت تاریخ از کارنامه روحانیت
  • تربیت شاگرد و روحانی مبارز
  • سروده‌ای که رهبر انقلاب در آستانه عملیات «وعده صادق» خواندند
  • جمع کردن کتب ضلال، گاهی اثر عکس دارد!
  • سروده‌ای را که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در آستانه عملیات وعده صادق خواندند
  • نشست «درآمدی به اخلاق قرآنی» برگزار می شود
  • قدرت امت اسلامی در تحقق امت واحده و ایجاد جبهه واحد در مقابل صهیونیسم جهانی است
  • دریادار سیاری: وحدت ارتش و سپاه عامل اقتدار نظام اسلامی است
  • وحدت ارتش و سپاه عامل اقتدار نظام اسلامی است