Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-25@02:25:35 GMT

هزار راه رفته شعر و معمای اقبال عمومی

تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۷۳۷۳۰

هزار راه رفته شعر و معمای اقبال عمومی

خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ: حسنی محمدزاده از شاعران جوان معاصر در یادداشتی که در ادامه می‌خوانید نگاهی به دفتر شعر «به رنگ درنگ» سروده محمد مرادی انداخته است:

شنیده‌ایم که می‌گویند: «هر سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند» شاید منظور از آن این است که کلام، باید رابطه‌ی دوجانبه‌ی قدرتمندی داشته باشد از یک سو رابطه‌ای محکم و خلل‌ناپذیر با شاعرش برقرارکند تا او از اینکه توانسته مفاهیم و احساسات درونی‌اش را به واژه‌ بکشاند احساس رضایت نسبی داشته‌باشد و از سویی باید بتواند مفاهیم را بی کم وکاست به مخاطب منتقل‌کند و او را سر ذوق آورد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

تنها در صورت محکم بودن رابطه‌ی اول است که می‌توان به قدرت رابطه‌ی دیگر یعنی ارتباط گرفتن با مخاطب هم امیدوار بود و این مهم، اتفاق نمی‌افتد مگر بوسیله‌ی توأم شدن تفکر و تخیل شاعر و توانایی‌اش در سروسامان دادن به این دو ، ناگفته نماند که طرز بیان آنهاست که می‌تواند پاسخی باشد به چرایی دلچسب بودن و زیبایی برخی اشعار و در عین حال نادلچسبی برخی دیگر. مجموعه‌ی «به رنگ درنگ» سروده‌ی دمحمد مرادی مجموعه‌ای است در صد و چهار صفحه و شامل چهل و سه قطعه شعر که در آن، از لحاظ قالب، بیشترین سهم را غزل، و از لحاظ مضمون، بیشترین سهم را مفاهیم آیینی به خود اختصاص داده‌اند (منظور از شعر آیینی منحصرا اشعار مذهبی نیست بلکه شعر مذهبی هم می‌تواند یکی از زیرشاخه‌های آن باشد). این مجموعه توسط انتشارات شهرستان ادب در بهار نود و شش منتشر شده‌است و مدتی قبل به عنوان یکی از نامزدهای شانزدهمین دوره‌ی جایزه‌ی کتاب سال قلم زرین شناخته شد. هرچند که شاعر«به رنگ درنگ» پیش از این هم توانسته بود با مجموعه‌ای دیگر از اشعارش این جایزه‌ی معتبر ادبی را به نام خود ثبت‌کند.

مسلما شعری می‌تواند مورد توجه عموم سلایق واقع شود که بتواند از روزمرگی‌ها فراتر برود و تصاویری را در دامنش بپرورد که مخاطب را به دنیای نادیده‌ها و ناشنیده‌ها بکشاند. این مسأله ریشه در قدرت خلاقیت شاعر دارد و به هیچ وجه آموختنی نیست. در واقع تخیل عبارت است از ادراک ذاتی و مستقیم از شباهت‌های بین امور ناهمگون و غالبا در دامن طبیعت زیباتر به بار می‌نشیند برای مثال شاعرِ«به رنگ درنگ» از کسی نیاموخته‌است که با دیدن برخورد ابرها در آسمان جنگ ایران و روس را مجسم کند و یا برگ‌های بر زمین افتاده‌ی پاییز را در بی‌ارزشی به شکل سکه‌های از رواج افتاده‌ی عهد دقیانوس ببیند

(چه پاییز شگفتی! برگ‌های زرد را با تو/ شبیه سکه‌های عهد دقیانوس می‌بینم/ جدال ابرها را در رکود آسمان بی تو/ نهیب جنگ ایران با سپاه روس می‌بینم/ مگر تو از خیالم رد شدی دیشب که از سبزی/ تمام آسمان را جاده‌ی چالوس می‌بینم؟) (ص38)

و یا پایِ چشم‌های منتظر امام عصر(عج) را به داستان زنان مصر باز کند. یا شاخه‌ی درختی را در امتداد نورِ خورشید در حال نماز ببیند.

(ماجرای شهر ما در انتظار تو/ قصه‌ی زنان مصر و حسن یوسف است) (ص22)   

(یک پنجره باز شد: تو بودی/ گل قبله‌ی راز شد: تو بودی/ یک شاخه در امتداد خورشید/ مشغول نماز شد: تو بودی) (ص 46)

دقت در گزینش و چینش واژگان در قدرت و تاثیرگذاری شعر اثر مهمی دارد چه بسا برای بیان مفهوم مد نظر شاعر، واژگان متعددی وجود داشته‌باشد، هرچقدر شاعر از ذوق و توانمندی بیشتری برخوردار باشد انتخاب‌های بهتر و خیره کننده‌تری خواهد داشت برای مثال وقتی ، در جایگاه عاشقی قرار می‌گیرد که از انتظارکشیدن  و اعتراض از دوری معشوق خسته‌است و تصمیم می‌گیرد گلایه‌اش را به شاخه گلی شکسته تشبیه کند از میان انتخاب‌هایی که دارد گلایل را برمیگزیند و از جادوی مجاورتش با گلایه برای انتقال هرچه بهتر احساس، بهره‌ می‌گیرد  

(بیا عبور کن از چارمیخِ حوصله‌هایم/ که بی تو شاخه شکانده، گلایل گله‌هایم/اگرچه جدول مجهول‌هاست زندگی اینجا/ فقط به پاسخ تو می‌رسد معادله‌هایم/ بچرخ تا که بچرخند در هوای تو یک شب/ ورق ورق وسط باد شعر باطله‌هایم) (ص 20)

موسیقی از عناصر مهم شعر است که سبب تشخص و برجستگی کلام می‌شود و می‌تواند هر چه موثرتر احساس و مفهوم مد نظرشاعر را به خواننده منتقل کند موسیقی بیرونی اولین پل ارتباطی مخاطب با دنیای شاعر است آنگاه که مخاطب از تکرار و توالی هجاهای کوتاه و بلند متأثر می‌شود و ذهنش را آماده‌ی پذیرش مضامین او می‌بیند، در مجموعه‌هایی که از شاعران جوان منتشر می‌شود اقبال شاعر به یک یا چند وزن خاص، قابل لمس است به طوری که کل اثر حول همان چند وزن می‌چرخد اما از نقاط قوت «به رنگ درنگ» استفاده از وزن‌های متفاوت است به طوری که تعداد اوزان به کار رفته در چهل و سه شعر منتشر شده دراین کتاب، بیش از بیست وزن متنوع است که از آنها، بحر مجتث و خفیف (که طبق آمار یازدهمین وزن پرکاربرد در دیوان حافظ می‌باشد) سهم بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند و این تنوع موسیقیایی سبب می‌شود که مخاطب دچاراحساس رکود و یکنواختی در شعر نشود. از دیگر شاخصه‌های این مجموعه بسامد نسبتا بالای استفاده از اوزان دوری‌ست که از اختصاصات عروض فارسی‌اند و می‌توان گفت به لحاظ موسیقیایی غنی‌تر از سایر اوزانند آن هم به دلیل اینکه در آن، هر مصرع به دو بخش هماهنگ تقسیم می‌شود و تکرار هر بخش در مصراع، سبب افزایش موسیقی کلام می‌شود

یکی از توانمندی‌های شاعر انتخاب اوزانی‌ست که با مفاهیم شعر او هماهنگی بیشتری دارد. شاعر«به رنگ درنگ» اوزان دوری را بیشتر برای بیان مفاهیم مذهبی، اجتماعی و پایداری برگزیده که انتخاب هوشمندانه‌ای‌ست. از اصلی‌ترین دلایل این انتخاب می‌توان به بازتر بودن دست شاعر برای استفاده از تعداد هجاهای بیشتر و به تبع آن فضاسازی‌های بهتر در شعر اشاره‌کرد و دیگر اینکه پرداختن به مسائل اجتماعی و مفاهیم مذهبی معمولا در این اوزان دارای محدوده مانور بیشتری است و علاوه بر آن شاعر با استفاده‌ی مکرر از قافیه‌های درونی می‌تواند موسیقی درونی شعرش را پربارتر کند

سرمستیِ ما مملو از باده‌ست مستی تو سُکرای سجاده‌ست

ای آنکه نامت آبرو داده‌ست نام و نشان هر چه عابد را (ص 72)

در هوایت ای نفس ترین! ای بهار آخر زمین!

بادها هماره جاری‌اند ابرها دوباره سالک‌اند (ص58)

ای صد غزل شعر موکّد تو معنای ما کانَ محمّد تو

ای فضل و دانش را زبانزد تو ای حکمت لقمان...چه می‌گویم؟ (ص70)

نیمیم در چنگ اجل نیمیم بر بام زحل

با وسعت هفت آسمان از خویشتن بیرون زدم

چو غنچه در خود وا شدم، لا بودم و الّا شدم

در جمع زلفش ما شدم از بندِ من بیرون زدم (ص24)

علاوه بر آن، شاعر با انتخاب قوافی دیریاب و ردیف‌های خاص به غنای موسیقیایی شعرش کمک کرده و گاهی به مضمون‌های تازه‌ و بکری هم دست یافته‌است.

(ببین! تمام جهان پشت راه بندان است / به اضطراب خیابان مرگ خیره مشو/ دل پرنده‌ی من، وقت بال واکردن/ به چشم‌های هراسان مرگ خیره مشو) (ص 40)

( از آن عبای پیمبر نشان، نشانه گرفتم/ از آن محاسن مکی، از آن عمامه نوشتم/ به شیوه‌ی مدنی «السلام» گفتم و «ترحیب»/ سپس به لهجه‌ی کوفی «مع السّلامه» نوشتم) (ص 68)

از دیگر شاخصه‌های بارز «به رنگ درنگ» که به دلیل تعدد ، قابل ذکر است توجه شاعر به اسطوره‌ها و اتفاقات تاریخی، گنجاندن تمام یا بخشی از آیات و احادیث در شعر و خلاصه ارجاعات برون متنی گوناگون و پیوند دادنشان با مسائل روز جامعه است که نشان از تسلط شاعر به ادبیات کهن و مفاهیم قرآنی دارد و از دردمند بودن او و عکس‌العمل به موقع نسبت به آنچه در روزگارش می‌گذرد حکایت دارد چیزی شبیه آنچه در شعر "ابوذر" که برای آیت الله شهید شیخ نمر سروده شده، می‌خوانیم

نزد این قومِ عزتش هُبلی ارتداد است حکم حبّ علی

شافعی‌وار اگر گناه این است دو جهان را به ارتداد بخوان

این یهودی دلان بی‌پروا سرخوشانند خون یحیی را

زکریا شو و به لحن سکوت «کاف ها یا» و « عین صاد» بخوان (ص 74)  

کد خبر 4485785

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات شعر موسسه شهرستان ادب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۷۳۷۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرا شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ایسنا، محمدعلی اسلامی ندوشن متولد ۱۳۰۴ در ندوشن یزد بود که  برای دیدار با فرزندانش به کانادا رفت و بعد به‌خاطر عوارض کهولت سن و کرونا آن‌جا ماندگار شد و پنجم اردیبهشت سال ۱۴۰۱ چشم از دنیا فروبست و خانواده پیکرش را همان‌جا به امانت به خاک سپردند تا در فرصت مناسب، طبق وصیت خودش به ایران برگردد و در نیشابور در جوار آرامگاه عطار و خیام آرام گیرد؛ هرچند زادگاهش یزد بود و از ندوشن برخاسته بود.

پیکر اسلامی ندوشن ۲۸ آبان ۱۴۰۲ به ایران بازگشت و بعد از تشییع در دانشگاه تهران، یزد و نیشابور در خانه ابدی‌اش آرام گرفت.

این نویسنده و پژوهشگر دانش‌آموخته حقوق بین‌الملل از فرانسه بود و استاد پیشین دانشگاه تهران، که علاوه بر درس‌های حقوقی، به تدریس نقد ادبی، سخن‌سنجی و ادبیات تطبیقی نیز می‌پرداخت. او سال‌ها زندگی خود را صرف تحقیق در آثار علمی و ادبی ایران و ترجمه آثار نویسندگان جهان کرد و آثارش به‌صورت کتاب در بیش از ۵۰ جلد در زمینه‌های گوناگون اعم از ادبی، فرهنگی و اجتماعی به چاپ رسیده است.

 همزمان با سالروز درگذشت محمدعلی اسلامی ندوشن در اردیبهشت که با نام سعدی گره خورده و در هفته بزرگداشت این شاعر قرار داریم، بخش‌هایی از  جستار او را درباره سعدی که در کتاب «چهار سخنگوی وجدان ایرانی» (چاپ سوم - ۱۳۸۰) منتشر شده است می‌خوانیم. اسلامی ندوشن در این کتاب سعدی را حاضرترین فرد در متن جامعه ایرانی می‌داند و از این شاعر به عنوان اولین معلم و یک مصلح اجتماعی یاد می‌کند و او را «سخنگوی ضمیر آگاه ایرانی» می‌خواند که در دوره‌هایی کمتر به او توجه شده و کمتر درباره او حرف زده شده است.

اسلامی ندوشن در این کتاب نوشته است:

ز خلق، گوی لطافت تو برده‌ای امروز

به خوبرویی و سعدی به خوب‌گفتاری

سعدی تقریباً شادترین شاعر ایران است. شاعری است که کمتر ما را در دست‌اندازهای زمین و آسمان می‌اندازد، و یا در دست‌اندازهایی که وجدان ما را به تب و تاب افکند. خیلی آرام بیان می‌کند و در واقع می‌خواهد ما را آرام به راه راست بیاورد. نزدیک هفتصد سال سعدی در ایران معلم اول بوده. به عنوان «مصلح اجتماعی» می‌توان گفت که درس‌دهنده به همه خانواده‌ها بوده. اگر درسش را گوش نکرده‌اند، موضوع دیگری است. او درس خود را داده، مردم هم خوانده‌اند و تکرار کرده‌اند، از مکتب‌خانه‌ها تا بالاترین مجامع ایران. چه شد که طی این هفتصد سال، حاضرترین فرد در متن جامعه ایران بوده است؟ و چه شد که طی این پنجاه سال اخیر آن‌طور که می‌بایست، به مقام سعدی توجه نشد؟ کسان دیگری به عللی بیشتر در متن توجه بودند، بیشتر کتاب درباره‌شان نوشته شد، بیشتر بحث و حرف درباره آنها صورت گرفت، مثل حافظ و مولوی و فردوسی. از این چهار بزرگ، از سعدی کمتر حرفش زده شد. برای این موضوع چند علت هست:

یکی اینکه از زمانی که بیشتر سیاسی شدیم، یعنی از شهریور ۲۰ که ایران در اشغال قرار گرفت، قشری از جامعه ایران یکدفعه سیاسی شد، گروه‌های مختلف، مرام‌ها و حزب‌های مختلف و زیر و بم‌های مختلف پیش آمد و کسانی که خود را «پیشرو» می‌دانستند، سعدی خیلی به مذاقشان خوش نمی‌آمد؛ زیرا او را چنان که باید قاطع نمی‌دیدند که یک جهت را در پیش بگیرد؛ مثلا تکلیف با مولانا روشن‌تر است، یا فردوسی، یا حتی حافظ. سعدی چون همه‌جانبه است، همه مسائل بشری را مطرح کرده، هیچ جهتی را به تنهایی نگرفته و قصدش واقعا تربیت ساده اجتماعی برای جامعه بوده، باب طبع کسانی که بیشتر یک‌جهتی فکر می‌کردند، نبوده. سیاستْ قاطع است. یک حزب می‌گوید این باید بشود و آن نباید بشود، یک مرام نیز همین‌گونه فکر می‌کند. فکر یک‌جهتی باعث می‌شود که انسان‌ها پیشوایان فکری خود را آسان‌تر در جهت معینی انتخاب کنند، تا آنها کمک کنند به نظریه‌ای که آن حزب یا آن دسته و گروه به آن دلبسته است. این است که سعدی چنان که باید، باب طبع چپ‌روها و کسانی که اندیشه تند را دنبال می‌کردند و خواه ناخواه روی نظریاتشان تعصب داشتند، نبود. آنها هم چون تبلیغات وسیعی داشتند، در دیگران و به‌خصوص جوان‌ها اثرگذار شدند. البته پیش اهل نظر همیشه سعدی، سعدی بوده؛ اما نزد کسانی که با سیاست تند سروکار داشته‌اند، کمی نادیده گرفته شده و حتی کسانی سبکسرانه این جسارت را به خود دادند که لطیف‌ترین سخنور زبان فارسی را «ناظم» بخوانند، نه شاعر!

علت دوم این بود که سعدی جامعه ایرانی را واگو و ترجمانی می‌کند؛ یعنی آینه‌ای است در برابر ما. بدیهی است که او به این بسنده نمی‌کند. «مایی» که او می‌خواهد، آن است که بهتر از آنچه هست باشد، عیب‌هایش تا حد امکان کاهش گیرد. البته او اینقدر واقع‌بین هست که بداند بشر بی‌عیب نمی‌شود. کمال وجود ندارد و هر انسانی یک مقدار در معرض لغزش است؛ اما تا حد ممکن می‌خواهد جامعه را اصلاح کند؛ بنابراین آینه وجودی جامعه ایرانی است. عیب‌ها و حسن‌هایش، هر دو را می‌گوید و ما البته در این پنجاه‌ساله که دگرگونی سیاسی می‌خواسته‌ایم، این را خیلی خوش نداشته‌ایم. گذشتگان ما قدر این سخن‌ها را می‌دانستند و برایشان مسأله‌ای نبود. ما که در معرض فرهنگ غرب و چپ قرر گرفته بودیم و عوارض بعدی‌اش را هم به نوعی دیدیم، خوش نداشتیم که قیافه خودمان را در آینه سعدی نظاره کنیم! گرایش بر آن بود که اندیشه‌های حزبی و سیاسی جامعه را پیش ببرد، تا اینکه یک فرد اخلاقی بخواهد آن را اصلاح کند.

سومین نکته این است که اصلاح‌کردن فردی خود، قدری مشکل‌تر است تا دنباله‌روی از یک مرام و یک روش. این یکی آسان‌تر است؛ زیرا افراد جمع می‌شوند، دنبال هم راه می‌افتند، چند شعار را مدنظر قرار می‌دهند و امید دارند که فکر خود را بر کرسی بنشانند، در حالی که اصلاح فردی و اخلاقی کار آسانی نیست. انسان باید قدری تحمل محرومیت بکند، تحمل انضباط بکند، برای خود مقداری حفاظ اخلاقی قرار دهد تا بتواند انسان بهتری بشود، و چون این کار آسان نبوده، مردم آن‌طور که باید به طرف سعدی نرفتند.

دیگر خبرها

  • تجلیل از پدر دو بیتی لکی لرستان
  • چرا سعدی شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • چرا شادترین شاعر ایران سال‌ها نادیده گرفته شد؟
  • هوش مصنوعی دوربین‌ها را شاعر کرد!
  • کشف معمای هولدن کالفیلد: هویت‌جویی، انزواطلبی و صداقت‌گرایی
  • رونمایی از سومین اثر شاعر غزلسرای هرمزگان
  • درس‌گفتار‌های سعدی‌خوانی، به مناسبت بزرگداشت سعدی برگزار شد
  • اخترفیزیکدانان معمای ویژگی قلبی شکل در سطح پلوتو را حل کردند
  • معمای عجیب؛ رامین رضاییان بازی با پرسپولیس را از دست داد؟
  • معمای یک سیل مرموز در دبی