سرگذشت خبرنگار قزوینی در ۲۵ آذر ۸۲/ آمد بهار جانها
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۷۷۸۱۷
به گزارش ایکنا از قزوین، خبر حضور مقام معظم رهبری زبان به زبان میچرخید و مردم در اقصی نقاط استان خود را مهیای میزبانی از امام و مقتدای خود میکردند. آن روزها در تاکستان ساکن بودیم؛ روز 25 آذرماه سال 1382 من به همراه خانواده برای استقبال از رهبرمان عازم قزوین شدیم. شور حضور در مراسم استقبال و دیدار رهبر عزیزمان چنان بر من غلبه داشت که از خیر صرف صبحانه گذشتم، یادم میآید وسایل نقلیه چون اتوبوس و مینیبوس جوابگوی حجم بالای جمعیت مشتاق جهت حضور در مراسم دیدار نبود، ازاینرو قطاری را برای رساندن خیل عظیم مشتاقان به قزوین آماده کرده بودند، بعد از دیدن ترافیک سنگین در خطوط شهری تصمیم گرفتیم با قطار عازم شویم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی در راهآهن قزوین پیاده شدیم از دیدن حجم بالای جمعیت که با پای پیاده به سمت امامزاده حسین (ع)، محل دیدار عمومی مقام معظم رهبری عازم بودند شگفتزده شدم. دوست داشتم هر چه زودتر خود را به این موج جمعیت برسانم و برای اولین بار امام و مقتدای خود را از نزدیک زیارت کنم.
مسیر حرکت آکنده از شور و حالی وصفناشدنی بود، یکی اسپند دود میکرد و آن دیگری در حال نصب بنر خوشآمد؛ یکی عکس آقا را بر دستانش گرفته بود و دیگری پدر و مادر پیرش را همراهی میکرد.
هر چه به امامزاده حسین(ع) نزدیکتر میشدیم بر تعداد جمعیت نیز افزوده میشد و حرکت سخت و سختتر؛ مادر از سر دلواپسی نگران یکایک ما بود و گوشزد میکرد که از هم جدا نشویم، بالاخره رسیدیم؛ برای داخل شدن نباید چیزی با خود همراه میداشتیم ازاینرو همه وسایل و پول و کیف خود را به مادرم دادم تا در امانات بیرون از محل استقبال بسپارد.
بعد از گذر از چندین ایستگاه گشت و حفاظت داخل محوطه امامزاده حسین(ع) و گلزار شهدای قزوین شدیم؛ جمعیت از هر قشر و سن و جنس و قومی در تلاطم بود، همه در انتظار بودند، گویی ثانیهها تکان نمیخورد و زمان سخت میگذشت، دوست داشتم از نزدیک آقا را ببینم. کمی که جلوتر رفتم موج جمعیت مرا با خود برد و دیگر خانوادهام را ندیدم، هر چه گشتم کمتر پیدا کردم!
خیل عظیمی از عشاق با هر تحرکی که در جایگاه میشد به خیال آمدن حضرت آقا بلند میشد و شوری دیگر مییافت، جمعیتی که گلزار شهدای شهرشان را مأمنی برای دلهای بیقرار و ناآرام خود قرار داده بودند تا در کنار شهدای خود به دیدار رهبرشان بروند و برای ساعاتی فارغ از دغدغهها و نگرانیها، اندکی آرام بگیرند.
با هر صلوات، جمعیت نیمخیز میشود ولی خبری نبود، سؤال پشت سؤال؛ پُرتکرارترین سؤال آن لحظات پرسش از ساعت است. از بلندگوهای جایگاه اعلام شد اتومبيل حامل رهبر معظم انقلاب اسلامی در ساعت ۵۰/۹ دقيقه صبح وارد ميدان تهران قديم قزوين شده و اقيانوس بيكران مردم كه از ساعتها قبل در انتظار ديدن ايشان بودند، با امواج پرخروش تكبير و هلهله و شادی، اتومبيل حامل رهبر انقلاب را در برگرفتهاند. گویی شور شوق قشرهای مختلف مردم مؤمن و انقلابی قزوين بهویژه نوجوانان و جوانان پرطراوت نسل انقلاب برای ديدن ولی و مقتدای خویش بهگونهای بود كه مسير ۱ كيلومتری ميدان تهران قديم تا گلزار شهدا نزدیک به یک ساعت طول کشیده بود؛ این دیدار بیشک روح تازهای را بر کالبد شهر مینودری میدمید.
بالاخره انتظار به پایان رسید و چشم دهها هزار نفر از مشتاقان در گلزار شهدای شهر قزوین که بیصبرانه انتظار رهبر و مقتدا و پیشوایشان را میکشیدند به جمال امام و رهبرشان روشن شد؛ شعارهای انقلابی و ابراز احساسات پرشور مشتاقان که ساعتها در انتظار ديدن معظم له بودند لحظهبهلحظه پررنگتر و پرشورتر میشد و موج جمعیت به سمت جایگاه در حرکت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی سخنان خود را آغاز کردند و با تشكر صميمانه از استقبال گرم و پرشور مردم مؤمن و متدين قزوين، به تشريح خصوصيات فرهنگی و دينی مردم اين منطقه پرداخته و فرمودند «مردم قزوين در طول تاريخ پرافتخار خود بهخصوصياتی همچون تدين، مناعت طبع، فداكاری و سخاوتمندی مشهور بودهاند و صدها فقيه، حكيم، مورخ، ریاضیدان و هنرمند برجسته در اين منطقه پرورشیافتهاند كه جوانان قزوينی بايد به اين سابقه كهن و پرافتخار تكيه كنند.
ايشان از شهيدان رجايی،بابايی و مرحوم ابوترابی بهعنوان سه چهره فراموش ناشدنی قزوين در دوره انقلاب اسلامی ياد كردند و با تجليل از شهيدان سرافراز اين منطقه افزودند: مردم قزوين نيز مانند مردم ديگر مناطق كشور توقعات به حقی از مسئولان دارند كه رفع مشكلات اقتصادی از جمله تورم و بيكاري، حل مشكلات جوانان و عمران شهری و روستايی در اولويت آنها قرار دارد كه امیدواریم با اين سفر توجه مسئولان به اين منطقه بيشتر جلب شود و در حد امكانات و توان كشور، نيازهای مردم خوب استان قزوين تأمین گردد.
ايشان خدمت به مردم را نيت همه مسئولان بهخصوص مسئولان عالیرتبه كشور برشمردند و افزودند: نظام جمهوری اسلامی بر پايه خواست و گرايش و محبت مردم بنا شده است و مردم در صحنه عمل،عملكرد مسئولان منتخب خود را میبینند و ترتيب اثر میدهند».
نگاه به چهره دلربای رهبر انقلاب و دیدار از نزدیک ایشان آرزویی بود که اینک محقق شده بود. موج جمعیت مرا به جلو میبرد و دیگر اختیاری از خود برای برگشت نداشتم؛ کمکم احساس ضعف بر من غالب شد، چشمانم سیاهی میرفت، احساس میکردم از شدت فشار جمعیت توانی ندارم، نگاهی به عقب کردم و خواستم برگردم اما نمیشد! کمکم بر اثر افت فشار بیحال شدم، یکی از خانمها با دیدن حالوروز من گفت «ایوای؛ چرا اینطور شدی!» اما من توانی برای پاسخ نداشتم؛ همان بانوی خیرخواه با کمک دو نفر دیگر مرا به سمت عقب هدایت کردند، یکی راه باز میکرد و آن دو نفر دیگر بازوان مرا رفته بودند تا زمین نیفتم، با هر سختی بود بالاخره به عقب برگشتیم و کمی بعد یکی آب میداد و دیگری به دنبال تیم هلالاحمر مستقر در محل رفت.
اندکی بعد تعدادی از اعضای جمعیت هلالاحمر دورهام کردند، یکی حالم را جویا میشد و دیگری برانکاردی را آماده میکرد اما من نیمه بیهوش نظارهگر اقدامات آنها بودم که با چه سختی مرا از دل جمعیت با برانکارد به سمت آمبولانس میبردند؛ آن لحظات تنها نگرانی من این بود که مادرم مرا بااینحال نبیند چرا که نمیخواستم نگرانش کنم.
احساس کردم که در آمبولانس سُرمی به دستانم وصل و ماسک اکسیژن نیز بر دهانم گذاشته شد. دکتری که بالای سرم بود گفت «نگران نباش، الا میرسیم بیمارستان، حالت خوب میشه» من اما با وجود درک همه اتفاقات اطرافم نمیتوانستم کاری کنم؛ وخامت حالم چنان بود که اشکهایم ناخودآگاه جاری شده و احساس میکردم در حال مرگ هستم، زیر لب شهادتین میخواندم و اندک توانم نیز کمکم از دست میرفت. فکر میکردم دقایق آخر زندگی را میگذرانم؛ لحظات دردآوری بود، بازخوانی عمرم در آن چند دقیقه که بهاندازه عمری برایم گذشت، در آن لحظات به خانوادهام فکر میکردم، به آرزوهایی که داشتم و کارهایی که انجام داده بودم و در دل از خدای خود طلب غفران و گذشت میکردم.
در بیمارستان پرستارها و دکترها احاطهام کردند و هر کدام به کاری مشغول بودند؛ بعد از ساعتی کمکم توانم برگشت، ناراحت شدم از اینکه دیدار با حضرت خورشید بهطور کامل قسمتم نشده بود و این حسرت برای همیشه در وجودم میماند.
ساعتی بعد حالوروزم بهتر شد، وقتی دکتر برای بار آخر فشارم را گرفت به من گفت «به خاطر نخوردن صبحانه دچار ضعف شدید شدی و بعد هم فشار جمعیت بر خرابی حالت نقشی مضاعف ایجاد کرده، مرخصی اما به خونه که رفتی استراحت کن تا حالت کامل خوب بشه». با شنیدن این حرف استرس دیگری بر من غالب شد «هزینه بیمارستان!».
من تمام مدارک و کیف خود را به مادرم سپرده بودم و حال جز اندکی پول چیزی با خود نداشتم، نمیدانستم چه کنم اما گویی خدا صدای مرا شنید، وقتی موضوع را با یکی از پرستاران بیمارستان در جریان گذاشتم فردی به نزدم آمد و خبر داد از تمام کسانی که در مراسم امروز دچار بدحالی شدهاند هزینهای دریافت نمیشود.
خوشحال از شنیدن این حرف با سختی بلند شدم، تمام مانتو و شلوار و چادر من به خاطر زمین افتادنهای پی در پی در محوطه گلزار گلآلود شده بود، با سختی به محوطه بیمارستان رفتم و با دیدن شیر آبی لباسهای خود را پاک کردم. بالاخره با هر جان کندنی بود به خانه برگشتم، خانوادهام تازه رسیده بودند و هر کدام از شیرینی دیدار امروز خود میگفتند اما با دیدن من همه شوک زده نگاهم کردند، مادرم با نگرانی جویای حالم شد و من با گریه از آنچه بر من گذشت تعریف کردم.
حسرت دیدار با مقام معظم رهبری چیزی بالاتر از آن بود که فکر میکردم، در تلویزیون نظارهگر تصاویر استقبال و حضور رهبر انقلاب در قزوین بودم و اشکهایم در حسرت از دست دادن امروز رهایم نمیکرد. اما خداوند مهربانتر از آن است که ما بندگان در تصور داریم؛ همان شب یکی از دوستانم با من تماس گرفت و گفت «اگر میخواهی در دیدار دانشجویان و اساتید با مقام معظم رهبری حاضر شوی فردا صبح دانشگاه باش»؛ و اینگونه شد که من روز 26 آذرماه توفیق دیدار با رهبرمان را نزدیکتر از قبل یافتم.
من شاید تا آخر عمر مستِ همین دیدار باشم. مست ِ آن یک نگاهی که گره خورد به نگاه رهبر، به نگاهی که ترکیبی از حلاوت و صلابت است و دیداری که برای همیشه در خاطرم ماندگار شد.
آری 15 سال از آن روزها میگذرد، روزهایی که شاید تکرار نشود اما گرمای مهر و محبت مردم متدين و انقلابی قزوين نسبت به امام و رهبر خویش چنان بود که سرمای سخت آن روزها را كمرنگ میکرد و در پرتو این استقبال وصفناپذیر مردم خونگرم استان از معظم له برای همیشه روزی بهراستی پرشكوه در تاريخ پرافتخار اين شهر تاريخی آفريده شد.
خاطراتی از رقیه ملاحسنی
منبع: ایکنا
کلیدواژه: 25 آذرماه 82 خاطره دیدار با رهبر انقلاب هلال احمر قزوین دیدار دانشجویان با رهبر انقلاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۷۷۸۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی: