خواب جدید آمریکایی ها برای منطقه با طعم تحقیر
تاریخ انتشار: ۲۵ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۷۸۸۶۶
تهران - ایرنا - سناتور آمریکایی با این جمله جنجالی 'اگر آمریکا نبود حالا عربستانی ها فارسی صحبت می کردند'، دنبال چیست، آن هم زمانی که قاطبه جمهوری خواهان طرفدار 'دونالد ترامپ' به رغم فشارهای سنگین بین المللی، در خصوص قتل 'جمال قاشقچی' بر حمایت از رژیم سعودی پافشاری می کنند.
آمریکایی ها که این روزها در عرصه سیاست خارجی کمتر برگ برنده ای دارند، به دنبال ایجاد نوعی 'آنارشی' در نظام بین الملل هستند تا شاید از این به هم ریختگی هم دوره گذار افول خود را طولانی تر کنند و هم با ایجاد بحران های متعدد، رقبایشان را درگیر مسائل منطقه ای و دوجانبه نمایند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از همین رو وقتی خوب به جمله 'لیندزی گراهام' که گفته، اگر آمریکا نبود عربستانی ها طی چند هفته فارسی صحبت می کردند، دقت کنیم ، می توان در متن آن نوعی شیطنت و فتنه انگیزی را درک کرد.
از این سخنان اینگونه به نظر می آید که آمریکایی ها برای ایجاد یک فتنه جدید در منطقه، اسب های خود را زین کرده اند و برای ریختن بنزین به آتش اختلافات، بهترین راه را دامن زدن به قوم گرایی تشخیص داده اند.
اینکه سناتور گراهام و سایر آمریکایی ها برای دوشیدن رژیم سعودی، محور را بر ضعیف جلوه دادن آنها و خوفناک نشان دادن جمهوری اسلامی ایران قرار داده اند، نکته جدیدی نیست، اما جمله عجیب و غریب گراهام جای تامل بیشتری دارد.
همه و از جمله خود آمریکایی ها خوب می دانند که در عالم واقعیت چنین امری محال است که زبان یک ملت در عرض چند هفته حتی با زور سرنیزه تغییر کند، چنانچه قرن ها سیطره اعراب بر ایران نتوانست مرگ زبان مادری ایرانی ها را رقم بزند، پس هدف آمریکایی ها از طرح این مسائل ، به غیر از تحقیر قومی و ملی چه می تواند باشد.
گراهام که این حرف را در واکنش به اخبار منتشر شده درباره کاهش فروش نفت عربستان به کشورش تکرار کرده ، گفت که عربستانیها یا باید نفتشان را بفروشند یا گرسنگی را تحمل کنند.
این جملات بار تحقیرآمیز شدیدی دارد، اولین بار وقتی ترامپ به صراحت سعودی ها را تحقیر کرد و گفت، 'عربستان گاوی شیرده است'، تصور این بود که او از سر سادگی این سخن را به زبان آورده است، اما در سخنان بعدی اش مشخص شد که او از این جمله اهداف مشخصی دارد.
مهمترین نکته ای که بعدتر در حرف های ترامپ درباره سعودی ها جلوه کرد، آنجا بود که گفت آنها باید هزینه حفاظت از خود را در برابر ایران به آمریکایی ها بپردازند.
این سخنان ترامپ در حالی به صورت های مختلف مانند توئیت های روزانه اش ابراز می شد که سعودی ها قبلا می گفتند، حاضر هستند هزینه های حمله نظامی آمریکا به ایران را بطور کامل بپردازند.
با این شرایط که آمریکایی ها به دنبال پول هستند و سعودی ها هم آماده پرداختن آن هستند، پس مشکل کجا است.
این موضوع نشان می دهد که آمریکایی ها حاضر به پذیرش ریسک یک عملیات نظامی در منطقه آن هم با ایران نیستند و در مقابل مشتاق هستند که سعودی ها را به داخل این باتلاق بکشانند.
اگر فرض را برهمین امر بگذاریم، آنگاه سخنان اخیر سناتور گراهام قابل فهم تر خواهد بود؛ اما نکته ای که باید به آن توجه نشان داد آن است که گراهام نفهمیده که عربی برای ایرانی ها زبان دین است و با این حیله جدید نمی تواند ملت های منطقه را تحریک کند.
خاورم**1770**1651
منبع: ایرنا
کلیدواژه: سياسي ليندزي گراهام سعودي زبان عربي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۷۸۸۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حکایت قالیایرانی و موکتآمریکایی/ ترجمه یادداشت تحلیلی سردبیر روزنامه البناء لبنان درباره شرایط جدید منطقه
به گزارش قدس آنلاین، ایران که در اوج ظهور قدرت آمریکا موفق شد از رویارویی اجتناب کند و در سایه تحریمها و محاصره، بر زخمهایش مرحم بگذارد؛ سه محور ثابت را حفظ و پیرامون آن دستاوردهایی کسب کرد: نخست؛ استقلال، ساختن کشور و اندوختن عناصر قدرت؛ دوم، انسجام اتحاد منطقهایاش با سوریه و سوم، موضع ایران در قبال فلسطین و جنبشهای مقاومت و پافشاری در حمایت از آنها.
۲. نتانیاهو محاسبات خود را روی دوگانه بنا کرد؛ اینکه آمریکا همچنان قادر به رویارویی و ایران هنوز در مرحله اجتناب از رویارویی است. او دچار غافلگیری مضاعف شد. همهچیز گویا بود که آمریکا – همانطور که جنگ در عراق و افغانستان نشان داد - دیگر نشاط اجتماعی و برتری نظامی لازم برای جنگیدن را ندارد. در جنگ علیه سوریه، آمریکا به گروههای تروریستی متوسل شد؛ با این حال، جنگ آنطور که آمریکا میخواست به پایان نرسید. اگر غافلگیری از آماده نبودن آمریکا برای رویارویی - فقط برای نتانیاهو بود، غافلگیری دوم هم برای او و هم برای دیگران بود؛ اینکه ایران برای رویارویی آماده است.
۳. پاسخ اسرائیل - که متکی به آمادگی آمریکا بود - شاهدی بر غافلگیری نخست بود؛ در حالی که پاسخ ایران - پیش از آن - بر اساس آمادگی ایران تعیین شده بود و مانور توان بازدارندگی، ایرانی - اسرائیلی نبود، بلکه ایرانی - آمریکایی بود. در جریان واکنش ایران، آمریکا تمام عناصر لازم برای شناخت توانایی ایران در بهکارگیری قدرت را آزمایش و نیروها و متحدان خود را بسیج کرد، اما نتایج آن، او را ناکام گذاشت و نشان داد ایران دست بالا را دارد. دلیل نخست اینکه جمهوری اسلامی قادر است تمام نقاط حرکت نیروهای آمریکایی، حرکت هواپیماهای جنگی از مدیترانه به سمت خلیج فارس و کشورهای عربی و پراکندگی شبکههای موشکی را زیر نظر بگیرد و پهپادها و موشکهای ایران، آمادهباش را به تمام نیروهای آمریکا، اسرائیل و متحدانشان تحمیل کرد؛ در حالی که ایران فقط بخشی از آنچه در اختیار داشت را استفاده کرد و بخشی از آنچه که تصمیم به افشای آن داشت را در معرض رصد قرار داد. دوم، ناتوانی در تسلط الکترونیکی بر پهپادها و موشکهاست. دو ناوشکن ویژه پارازیت الکترونیکی برای انجام این مأموریت آماده شدند و نتیجه آن شکستی ناگوار بود؛ با وجود آنکه هواپیماهای ایرانی به مدت ۹ساعت، اهدافی در دسترس بودند. سوم اینکه موشکهای معدود و مشخص ایران، بدون آنکه پدافندهای آمریکا و اسرائیل قادر به مقابله با آنها باشند، به اهداف خود رسیدند.
۴. نبرد تمام شد؛ آزمون اذهان، ارادهها و توان فنی به پایان رسید و نتیجه «یک - صفر» بهنفع ایران شد. این نتیجه نهایی است؛ زیرا دور بعدی پس از آن وجود نخواهد داشت و با توجه به نتایج این دور، در منطقه بسیار نوشته خواهد شد، بهویژه در مورد پروندههای جاری که در انتظار تعیین مرزهای قدرت میان آمریکا و ایران بود که ترسیم شد. پرونده اول، جنگ غزه است که تلاش نتانیاهو برای فرار از آن به سمت رویارویی ایران و آمریکا ناکام ماند. او اکنون باید به چالشهای خود بازگردد، یا دنبال کردن جنگی که منجر به شکست بیشتر میشود یا تسلیم شدن در برابر شرایط مقاومت و تحمل ذلت. چشمانداز منطقه، سرنوشت عادیسازی روابط عربستان و اسرائیل و سرنوشت موضعگیری ترکیه هم از مسیر این جنگ و مسائل پیرامون آن عبور میکند.
این منطقه، از جو پرفشار اسرائیلی خارج شده و وارد جو کمفشار ایرانی میشود؛ در حالی که جوهره این گذار، بر برتری «بافنده فرش» بر «پوکرباز» در صبر، مهارت و پشتکار و برتری «قالی ایرانی» بر «موکت آمریکایی» استوار است.
مصطفی لشکری