جوان فوتبالیست:تعرض به دختر17ساله را قبول دارم/ مسئولیت فرزندی را که از این رابطه بدنیا آمده می پذیرم/ حاضرم با او ازدواج کنم
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۱۹۸۹۱۴۹
دو سال قبل دختر نوجوانی به همراه مادرش نزد پلیس رفت و شکایت کرد و گفت جوان فوتبالیستی به همراه دوستش به او تعرض کرده است. آفتابنیوز : شرق نوشت:دو سال قبل دختر نوجوانی به همراه مادرش نزد پلیس رفت و شکایت کرد و گفت جوان فوتبالیستی به همراه دوستش به او تعرض کرده است.
این دختر که باردار بود، به مأموران گفت قصد نداشت موضوع را علنی کند اما وقتی زندگی خانوادگی او تحت تأثیر این موضوع قرار گرفت، تصمیم به شکایت گرفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
او در توضیح آنچه اتفاق افتاده بود، گفت: من با جوان فوتبالیستی دوست بودم و با هم بیرون میرفتیم؛ حدود سه سال بود که با هم رابطه داشتیم. روز حادثه او به همراه دوستش مقابل دبیرستان آمد و من و دوستم را سوار ماشین کرد، بعد از اینکه دوستم را به خانهاش رساندیم، قرار شد که من را به خانهام برسانند اما آنها مرا مورد تعرض قرار دادند. پسر جوان که دوستم بود و دوستش هر دو من را مورد تعرض قرار دادند. وقتی به خانه برگشتم خیلی حالم بد بود و اصلا وضعیت خوبی نداشتم. ترسیدم موضوع را به مادرم بگویم. مدتی بعد متوجه شدم باردار هستم و همان موقع بود که همه چیز را به مادرم گفتم؛ هردوی ما گیج بودیم و نمیدانستیم باید چه کنیم. هفت ماه از این ماجرا گذشته بود که پدرم موضوع را فهمید و آنقدر از دست من و مادرم عصبانی شد که مادرم را طلاق داد و زندگی ما تحت تأثیر این اتفاق قرار گرفت؛ به همین خاطر هم شکایت کردم؛ ضمن اینکه من واقعا نمیدانم با این بچه چه کنم.
تحقیقات پلیس نشان داد پسر جوان و دوستش بعد از این حادثه فرار کردهاند. مدتها بعد و درحالیکه کودک به دنیا آمده و به بهزیستی تحویل داده شده بود، پلیس موفق به شناسایی یکی از متهمان شد. فوتبالیست جوان بعد ازبازداشتشدن، ادعای دختر نوجوان درخصوص تجاوز را رد کرد و گفت: من به او تجاوز نکردم؛ ما سه سال بود که با هم دوست بودیم و من واقعا عاشق این دختر شدم و در این مدت خیلی با هم رابطه داشتیم اما هیچکدام به زور نبود. روز حادثه هم من نمیدانم که دوستم هم به او تعرض کرد یا نه اما وقتی دختر نوجوان ما را تهدید به شکایت کرد، ترسیدیم و فرار کردیم؛ ضمن اینکه من مسئولیت کودک را درصورتیکه ثابت شود فرزند من است، قبول میکنم.
زمانی که دادگاه از بهزیستی خواست درباره کودک اطلاعاتی را به دادگاه بفرستد، آنها گفتند چند ماه قبل از نامه دادگاه کودک را به زوجی سپردهاند و کنترلهای انجامشده نشان میدهد این کودک وضعیت بسیار خوبی دارد و خانواده جدیدش خیلی با او مهربان هستند.
با شناسایی خانواده جدید کودک مشخص شد زوجی که این کودک را بهعنوان فرزند قبول کردند، از خانوادهای با سطح اقتصادی متوسط به بالا و هر دو بسیار خوشسابقه هستند.
در ادامه پدرخوانده کودک برای ادای توضیحات به دادگاه رفت. او گفت: من زمانی این کودک را بهعنوان فرزندم قبول کردم که بسیار بیمار بود. پزشکان گفته بودند زنده نمیماند اما آنقدر با همسرم تلاش کردیم و او را نزد پزشکان مختلف بردیم و مشورت گرفتیم و از بچه مراقبت کردیم که حالش خوب شد و حالا بچهای شیرین و تپل شده که با ما هم بسیار اخت شدهایم و مادرش را خیلی دوست دارد. من درخواست میکنم بچه را از ما نگیرید و آرامش ما و کودک را به هم نزنید. بااینحال با توجه به درخواست فوتبالیست جوان آزمایشات دیانای روی این کودک انجام شد.
روز گذشته بعد از پایان تحقیقات مقدماتی پرونده مورد رسیدگی قرار گرفت. در ابتدای جلسه رسیدگی دختر شکایت خود را مطرح کرد و مصرانه بر تجاوز به خود تأکید کرد. سپس پدر و مادر او در جایگاه حاضر شدند و درخواست کردند به تجاوزی که به دخترشان شده، رسیدگی کنند. پدر دختر درباره اینکه چرا همسرش را طلاق داد، گفت: همسرم واقعیت را به من نگفت؛ او هفت ماه میدانست دخترمان حامله است اما هیچچیز نگفت درحالیکه اگر همان ابتدا واقعیت را به من میگفت، کاری میکردیم که زندگی دخترمان اینطور تحت تأثیر قرار نگیرد. زنی را که به شوهرش دروغ به این بزرگی بگوید،باید طلاق داد.
سپس متهم در جایگاه قرار گرفت؛ او گفت: من این دختر را دوست داشتم و هنوز هم دوستش دارم و حتی گفتم حاضرم با او ازدواج کنم اما خانوادهاش قبول نمیکنند و خود دختر هم قبول نمیکند؛ من به او تجاوز نکردم و رابطه ما به خاطر علاقهای بود که به او داشتم.البته متهم نگفت چرا دوستش را هم همراه خودش برده بود.
این در حالی بود که آزمایشات پزشکی قانونی نشان داد پدر کودک فوتبالیست جوان است و زمانی که این موضوع مشخص شد؛ او گفت: من مسئولیت کودک را قبول میکنم و درصورتیکه دختر جوان قبول کند، با او ازدواج میکنم تا بچه را با هم بزرگ کنیم.
او در آخرین دفاعیاتش هم دوباره تأکید کرد که تجاوزی در کار نبوده و او از ترس شکایت متواری شده است.
با پایان جلسه دادگاه قضات برای صدور رأی در شعبه 12 وارد شور شدند.
منبع: آفتاب
کلیدواژه: فوتبالیست باردار بهزیستی ازدواج
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۸۹۱۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ماجرای خودروی شراکتی دکتر معتمدی و دکتر مرندی و خرید بلیت قسطی هواپیما
همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: دکتر سیدمحمدرضا کلانترمعتمدی، فوقتخصص جراحی عروق و متخصص جراحی عمومی است؛ کسی که سابقه آشناییاش با دکترسیدعلیرضا مرندی به دهه۴۰ و دوران دبیرستان برمیگردد. این دوستی تا زمان تحصیل در آمریکا ادامه یافت و بعدها مستحکمتر شد. دکترکلانترمعتمدی گوشهای از خاطرات بیش از ۶۰سال رفاقت با دکتر مرندی را برایمان بازگو کرد.
به ما میگفتند ۳تفنگدار!
آشنایی من با دکتر سیدعلیرضا مرندی از دوران دبیرستان شروع شد. با هم در مدرسه سعدی اصفهان درس میخواندیم. من و دکتر مرندی و دکتر ایرج فاضل، هر ۳در رشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شدیم. از اصفهان به تهران آمدیم و در یک اتاق اجارهای در چهارراه لولاگر زندگی دانشجویی خود را شروع کردیم. هر روز ما ۳نفر با اتوبوس به دانشگاه میرفتیم. دانشجویان اسم ما را گذاشته بودند ۳تفنگدار! وقتی به دانشگاه میرسیدیم میگفتند: ۳تفنگدار آمدند! حدود سال۱۳۴۳ بعد از پایان یافتن دانشگاه، به سپاه بهداشت رفتیم.
توصیه پدرم به من و دکتر مرندی
هنگام رفتن از ایران، پدرم ما را تا فرودگاه بدرقه کرد و همان جا به من و دکتر مرندی گفت: «روز عاشورا، حضرت امام حسین(ع) به لشکریان یزید فرمودند: «شکمهای شما از حرام پر شده که حرف حق به گوشتان نمیرود.» مبادا به آمریکا که میروید، گوشت غیرذبیحه استفاده کنید!» این توصیه همیشه در ذهن ما بود. زمانی که به آمریکا رفتیم، همسر دکتر مرندی باردار بود و ما گوشت استفاده نمیکردیم. بالاخره یک روز من و دکتر مرندی به مرکز شهر یا اصطلاحا به داونتاون رفتیم تا شاید آنجا مرغ زنده پیدا کنیم. هر چه میگفتیم چه میخواهیم کسی متوجه منظورمان نمیشد. بعد از کلی گشتن، توانستیم از فروشنده مسلمان سیاهپوست (دفعات بعد فهمیدیم مسلمان است) مرغ زنده بخریم. خودمان مرغها را ذبح کردیم و به خانه بردیم. آنجا بود که از تعجب همسرانمان تازه متوجه شدیم که باید پَر این مرغها را در آپارتمان بکنیم!
مراسم عقد و ازدواج خیلی ساده برگزار شد
من و دکتر مرندی دوران دبیرستان، دانشگاه و حتی دوران سربازی هم با هم در یک سربازخانه بودیم؛ بنابراین کاملا روحیات ایشان را میشناختم. میدانستم که میخواهد ازدواج کند، اما خب در آن دوره بهدلیل مسائل مالی شرایط ازدواج را نداشتند. من زودتر ازدواج کرده بودم و بعد از رفتن به سپاه بهداشت، واسطه ازدواج دختر دایی همسرم با آقای دکتر مرندی شدم. به همسرم گفتم که دختری را میشناسی که مناسب علیرضا باشد؟ همسرم دختر داییاش را پیشنهاد داد. بعد هم من و همسرم به همراه دکتر مرندی برای خواستگاری به منزل دایی همسرم رفتیم. آن زمان وضع مالی هیچکدام از ما خوب نبود. پدر معصومه خانم (همسر دکتر مرندی) مردی بسیار شریف و از آن مسلمانان اهل علم بودند. میدانستند ما صداقت داریم و دکتر مرندی هم پسر پاک و متدینی است. مراسم عقد و ازدواج خیلی ساده و بدون تشریفات برگزار شد. هر دوی ما برای خدمت به سپاه بهداشت رفته بودیم. دکتر مرندی در روستای کنجدجان گلپایگان و من هم در فریدن مشغول خدمت بودیم.
پول بلیت هوایپما را قسطی خریدیم
من و دکتر مرندی تصمیم گرفته بودیم برای ادامه تحصیل و گرفتن تخصص به امریکا برویم، اما پول خرید بلیت هواپیما را هم نداشتیم. خدا بیامرز پدر همسرم ضمانت ما را به شرکت هواپیمایی کرد تا بتوانیم بلیت بخریم و پول آن را قسطی پرداخت کنیم. یک سال بعد دکتر فاضل هم به امریکا آمدند. آنجا در دوران کارورزی به ما خانه دادند و ضمن تحصیل، از حقوقمان، اقساط بلیت را پرداختیم.
دو نفر وسط از سمت راست: دکتر کلانتر معتمدی و دکتر مرندی
غذایی دلچسب با نان خانگی
در آمریکا همهچیز پیدا میشد به جز نان ایرانی! همسرم در فر نان میپخت و هر وقت دکتر مرندی و همسرش به خانه ما میآمدند میگفتند فقط نان و پنیر میخوریم! ارتباط خانوادگی ما خیلی زیاد بود. دکتر مرندی از برادر به من نزدیکتر است. زمانی که در آمریکا بودیم سعی میکردیم مسائل اسلامی را آنطور که باید و شاید انجام دهیم و اگر هم هر کداممان مرتکب اشتباهی میشد به همدیگر تذکر میدادیم بدون اینکه از همدیگر ناراحت شویم. در این سالها علاوه بر ارتباط خانوادگی، همکار هم بودهایم.
ماشینی که خریدیم مشترک بود
تا مدتها تمام وسایل زندگی ما مشترک بود؛ حتی ماشینی که خریدیم هم بهصورت مشترک استفاده میکردیم. بعد از پایان دوره انترنی، دکتر مرندی در همان ایالت ویرجینیا ماند و من هم به پنسیلوانیا و به شهر فیلادلفیا رفتم. ماشینمان تا آن موقع شراکتی بود و طبیعتا نمیشد ماشین را نصف کنیم! دکتر مرندی ماشین را برداشت و من ماشین دست دومی را قسطی خریدم. اجاره خانه من ۱۴۹دلار و ۹۵سنت بود و حقوقم ۱۵۵دلار؛ چون همه حقوق من خرج اجاره خانه میشد، دکتر مرندی گفت قسطهای ماشین را من میپردازم.
نام «مژده» با پیروزی انقلاب گره خورد
زمانی که به آمریکا رفتیم من ۲پسر داشتم. پسر سومم در آمریکا به دنیا آمد. با اینکه دختر دوست داشتم، اما نگران تربیت دختر در فضای آمریکا بودم. بارداری چهارم همسرم مصادف با وقایع انقلاب ایران شد. دوست داشتم فرزندمان دختر شود و به ایران برگردیم. درست به یاد دارم که دراز کشیده بودم و به اخبار ایران از رادیو گوش میدادم که خوابم برد. با زنگ تلفن از خواب بیدار شدم. خانم دکتر مرندی پشت خط بود و میگفت: «مژده! مژده! انقلاب ایران پیروز شد!» با شنیدن خبر پیروزی انقلاب، حسابی خوشحال شدیم. وقتی دخترم به دنیا آمد، اسمش را مژده گذاشتیم.
نظم؛ مهمترین ویژگی دکتر مرندی
مهمترین ویژگی دکتر مرندی نظم ایشان است. اگر کسی در جلسهای حتی چند دقیقه هم دیر بیاید، حتما به او تذکر میدهد. گاهی دکتر مرندی به من ایراد میگیرد که چرا در جلسه چرت میزنم! من هم میخندم و میگویم به هر حال سن و سال که بالا میرود این اتفاق میافتد. راستش آنقدر در روز مشغول کارم و کمبود خواب دارم که گاهی در جلسه چرت میزنم! دکتر مرندی بسیار انسان متدینی است و دوستی با او نعمتی است که خداوند در زندگی به من داده است. چه زمانی که آمریکا بودیم و چه در ایران، اگر ایمان من حفظ شده، بهدلیل دوستی با ایشان است.
فیلم صحبت ها ی دکتر مرندی را اینجا ببینید:
hamshahrionline.ir/x9bK6
کد خبر 843583 برچسبها همشهری آنلاین همشهری محله خانواده مجله زندگینامه چهرههای سیاسی ایران