Web Analytics Made Easy - Statcounter

عباسی گفت: در اقتصاد لیبرالیستی، فساد را خوب می‌دانند و از آن دفاع می‌کنند. شما در صفحه‌های اینستاگرامی خیلی از افراد می‌بینید که سگ بغلشان است. این‌ها از این دفاع می‌کنند. یعنی یک سلبریتی باید با یک حیوان زندگی کند. مؤلفه دیگر سازوکاری است که لیبرال‌ها در داخل کشور برای دفاع از مفسدین اقتصادی طراحی می‌کنند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

مسئله کلیدی این است که اگر بپذیرند این عمل بد است و کار این‌ها اشتباه بوده است، باید به خیلی چیزهای دیگر هم اعتراف کنند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ پیشتر در مطلبی با عنوان «وقتی رکن چهارم دموکراسی در خدمت مفسدان اقتصادی قرار می‌گیرد!» به موضوع رفتار متناقض برخی از رسانه ها در مواجهه با مفاسد اقتصادی اشاره شد. فرهنگ سدید در گفت‌وگوهای مختلفی با چهره‌های مختلف فرهنگی، سیاسی و رسانه‌ای به ریشه‌یابی این موضوع و چرایی دروغ پردازی جریاناتی پرداخته است که در عین حال که رسانه را رکن چهارم دموکراسی می دانند، این ابزار مهم را در خلاف جهت حقوق مردم استفاده کرده و در اختیار مفسدان اقتصادی قرار می دهند. البته با توجه به اینکه چهره‌هایی که مخاطب گفت وگو قرار گرفته اند از جناح های مختلف فکری هستند طبیعتا نظرات آن‌ها نیز در موضوعاتی متفاوت است. فرهنگ سدید در چهارمین گفت‌وگو از سلسله گفت‌وگوهای مورد اشاره به سراغ حسن عباسی تحلیل‌گر و پژوهش‌گر سیاسی و رئیس اندیشکدهٔ یقین رفته است که بخش اول آن در ادامه می‌آید:

در جهان امروز، تصور اینکه جامعه‌ای بدون فساد باشد، تقریباً امری محال است. اگر فساد بدون هیچ واکنشی از سوی جامعه مواجه شود، خیلی زود تبدیل به رویه عادی می‌شود. در جامعه نقش افشا کننده فساد و آگاهی‌دهنده، بر عهده رسانه است. سؤال این است که رفتار رسانه‌ای در مقوله فساد و پیگیری آن چگونه باید باشد؟

این سؤال بسیار مهم و حساس است. قبل از پاسخ به سؤال شما، باید مقدمه‌ای را بیان کنم. فضای سیاسی کشور در حال حاضر به دو بخش کلی «انقلابی» یا «غیرانقلابی» تقسیم می‌شود. چرا جریان غیرانقلابی که عمدتاً لیبرال هستند، تلاش می‌کند افرادی که درگیر فساد اقتصادی و محکومیت قطعی دارند را مطرح کند یا -به قول شما- بزرگ کند.

در پیکره جریان لیبرال سه عامل اصلی را می‌توان نام برد. اول اینکه فساد اقتصادی جزء ملزومات حیات اقتصادی افراد لیبرال است. اگر کسی در یک تعمیرگاه مکانیکی کار کند و دستش به روغن و گریس آلوده نشود، معلوم نیست چه‌کار می‌کند. اقتضاء کار در یک تعمیرگاه و در یک تعویض‌روغنی اتومبیل، آلوده شدن لباس و دست است. در آمریکا یکی از مهم‌ترین بورس بازها آن‌که از دانه‌درشتان آمریکایی نه از طبقات پایین جامعه آمریکا بود بیش از 60 میلیارد دلار غارت کرد. وقتی این فرد دستگیر شد، بسیار خونسرد بود. درباره این فرد فیلم و مستند ساختند و کتاب برایش نوشتند. در دادگاه این فرد محکوم شد ولی محکومیتش سنگین نبود.

صدسال قبل، پونزی به‌عنوان یک قمارباز خیلی مشهور، سازوکاری را رقم زد که امروزه به آن مدل پونزی در علم مدیریت مالی می‌گویند. پونزی یک قمارباز حرفه‌ای و یک بورس باز بود. این چیزی که شما در قالب ساختار شرکت‌های هرمی می‌بینید، برگرفته از مدل پونزی است. این شیاد قالتاق، یک روشی را باب می‌کند و از طریق آن مردم را سرکیسه می‌کند. دستگاه قضایی آمریکا او را به زندان می‌اندازد. بعد از پایان محکومیت، روش او تبدیل به علم می‌شود و آن علم در بخش مدیریت مالی دانشگاه‌ها تدریس می‌شود. شما امروز از کسانی که مدیریت مالی می‌خوانند سؤال کنید مدل پونزی چیست؟ در فضای سایبر در مورد پونزی تحقیق کنید، ببینید وی چه فرد خبیثی بوده است. همین روش بعدها در شرکت‌های هرمی استفاده می‌شود و در طول حداقل 15 سال گذشته تبدیل به یکی از مصیبت‌های اقتصاد ایران می‌شود.

آقای الیور استون فیلم وال‌استریت را ساخت. این فیلم روایت زندگی شخصی به نام «گوردون گکوی» است که در آن، موضع کارگردان به شخص اول فیلم، انتقادی است. این فیلم داستان زندگی یک بورس باز معروف آمریکایی است که پدر خیلی‌ها را درآورده بود. کارخانه‌ها را به هر شکلی بود می‌خرید و بورس را ورشکست می‌کرد و حتی سر دختر خودش هم کلاه گذاشته بود. این فرد به زندان می‌افتد و بعد از سال‌ها آزاد می‌شود. او تمام مدت پول‌هایی را که چپاول کرده بود، در سوئیس بدون اطلاع دخترش، به نام وی ذخیره کرده بود. او بعد از آزادی بازهم کار را به دست می‌گیرد و دامادش را هم به این کار وارد می‌کند. این‌ها زرنگی‌های یک آدم لیبرال محسوب می‌شود. یعنی در یک جامعه‌ لیبرالیست این هنر است که کسی خطای مالی، تجاری و اقتصادی کند و دادگاه هم برود ولی سودش را برده باشد. در سبک زندگی کاپیتالیستی یا لیبرالیستی، محکومیت قضایی چیز بدی نیست بلکه فرد قهرمان است. در این اقتصاد، پونزی یک اسطوره است.

 

ارتباط این فیلم با وضعیت فساد در ایران چیست؟

ببینید در ایران سخنگوی حزب کارگزاران سازندگی ده سال پیش رسماً گفت ما لیبرال دموکرات مسلمانیم و افراد نزدیک به این حزب کم‌وبیش می‌گویند ما لیبرالیم. گروه‌های دیگر لیبرال در جناح موسوم به اصلاح‌طلب و غیرانقلابی اگر لیبرال هستند، پس باید به همان سبک زندگی لیبرالی مثل آمریکا پایبند باشد. ازاین‌رو اساساً محکومیت قضایی به خاطر تخلفات مالی و اقتصادی یا تجاری و... نه‌تنها گزاره منفی و بد برای یک لیبرال نیست بلکه نکته مثبت محسوب می‌شود. از این حیث که توانایی داشته که سود ببرد. یعنی گکوی قهرمان در فیلم وال‌استریت، با ربع قرن فاصله قسمت دومش ساخته می‌شود از زندان بیرون می‌آید. شاه‌بیت کتابی که این فرد می‌نویسد این است که «حرص و طمع و ولع خوب است». در یک صحنه‌ای از فیلم، سهامداران کارخانه ورشکسته‌ای نشسته‌اند و گکوی می‌خواهد کارخانه را خریداری کند. مردم اعتراض می‌کنند که این فرد ما را بیچاره کرده و حالا می‌خواهد کارخانه ما را بخرد؟ گکوی می‌گوید من کارخانه‌ شما را نجات می‌دهم. با طمع می‌شود یک کشور ورشکسته را از ورشکستگی نجات داد این‌که یک کارخانه است. می‌گوید من استاد طمع هستم. از طریق این موتور محرک کار را جلو می‌برم.

در جامعه لیبرال انسان طمع‌کار، یک هنرمند است. رسماً می‌گوید شما نگران نباشید من با تزریق طمع، کارخانه شما را نجات می‌دهم. حالا اگر کسی در جامعه ایران هم طمع‌کار باشد بابت این طمعش به یک‌چیزهایی مشروع یا نامشروع رسیده است. حالا اگر دستگاه قضایی با این فرد برخورد کند، همچنان قهرمان است. حالا هزینه‌ای هم باید بابت این طمع‌کاری می‌داده که با زندان داده است.

پس در جامعه‌ای که گکوی شخصیت قهرمان است؛ در جامعه‌ای که پونزی روش غلطی را ایجاد می‌کند و آن روش، روش مدیریت مالی در دانشگاه‌های دنیا ازجمله دانشگاه ایران می‌شود. گکوی 63 میلیارد دلار از گردن‌کلفتان در وال‌استریت چپاول کرده است. من خواهش می‌کنم فیلم مستند زندگی‌اش را ببینید. ببینید به چه خونسردی از محل کارش بیرون می‌آید و سوار ماشین می‌شود. در ایران هم این مدل در حال شکل‌گیری است. ما وقتی می‌گوییم سبک زندگی آمریکا در ایران به وجود می‌آید، منظورمان فقط این نیست که سلبریتی ها در هنر و در ورزش چهره شده باشند. فقط این نیست که ما می‌گوییم بخشی از این سبک زندگی که الآن در توده‌ها و در عوام جامعه شکل می‌گیرد، سبک زندگی آمریکایی است.

در اقتصاد لیبرالیستی، فساد را خوب می‌دانند و از آن دفاع می‌کنند. شما در صفحه‌های اینستاگرامی خیلی از افراد می‌بینید که سگ بغلشان است. این‌ها از این دفاع می‌کنند. یعنی یک سلبریتی باید با یک حیوان زندگی کند. مؤلفه دیگر سازوکاری است که لیبرال‌ها در داخل کشور برای دفاع از مفسدین اقتصادی طراحی می‌کنند. مسئله کلیدی این است که اگر بپذیرند این عمل بد است و کار این‌ها اشتباه بوده است، باید به خیلی چیزهای دیگر هم اعتراف کنند.

یعنی دلیل عدم پذیرش برخی مسائل را، پذیرش مسائل دیگر می‌دانند؟

در ماجرای فتنه 88 دیدید که در خلوتشان اعتراف کردند که تقلب نشده است اما هیچ‌کدام حاضر نشدند رسماً اعلام کنند زیرا می‌گویند اگر عدم تقلب را بپذیرند مجبورند از خیلی چیزها عقب‌نشینی کنند. در فرهنگ، سیاست و اقتصاد می‌دانند اشکالات زیادی دارند اما زیر بار نمی‌روند. در اقتصاد به‌هیچ‌وجه زیر بار نمی‌روند بلکه دفاع هم می‌کنند.

نکته دیگر، روانشناسی و جامعه‌شناسی سیاسی جریان لیبرال داخل کشور است. نکته بسیار مهم این است که ازنظر ساخت سیاسی، جناح لیبرال در کشور هویت خودش را در نفی مطلق مؤلفه‌ها و به قول خودشان اسطوره‌های نظام می‌دانند. نظام یک موضع ضد استکباری و ضدآمریکایی دارد؛ آن‌ها باید برخلاف این موضع بگیرند. نظام یک مؤلفه ضدصهیونیستی دارد و این‌ها می‌گویند ما رژیم صهیونیستی را به رسمیت می‌شناسیم. شما دیدید که بعضی از این‌ها از روی پرچم آمریکا راه نمی‌روند. هویت این‌ها در این اقدامات است. جمهوری اسلامی از محرومین و مستضعفین و گروه‌های مقاومت دفاع می‌کنند ولی این‌ها علیه آن موضع می‌گیرند. یکجا می‌گویند که این‌ها مدافع اسد هستند و غیره . جمهوری اسلامی اصرار دارد که حکومت پهلوی غلط بوده است و مردم انقلاب کردند و 98% به جمهوری اسلامی رأی دادند اما این جریان اصرار دارد که پهلوی خودش رفته و این‌طور نبوده است که انقلاب شده باشد! می‌گویند رضاخان بد نبوده و خیلی هم خوب بوده است. می‌گوییم سازمان منافقین 17 هزار نفر را شهید کرد اما می‌گویند سازمان «مجاهدین خلق» خیلی هم خوب است.

ازنظر روانشناسی و جامعه‌شناسی سیاسی جناح لیبرال داخل کشور هویت خودش را در نفی مطلق اسطوره‌های جمهوری اسلامی می‌بیند. موضع رسمی جمهوری اسلامی هر چیزی باشد آن‌ها نقطه مقابلش را مبنای هویتشان تعریف می‌کنند.

 

چرا جناح لیبرال از مفسدین اقتصادی دفاع می‌کند؟

به دلیل اینکه اگر بخواهد روبروی این ماجرا بایستد، هویت خودش را از دست می‌دهد؛ پس باید روبروی جمهوری اسلامی بایستد. حالا دستگاه قضا اعلام می‌کند فلان فرد در محاکم قضایی محاکمه شده است؛ این‌ها باید بیایند با این حکم مقابله کنند و بگویند این‌طور نیست. البته فقط محدود به مفسدین اقتصادی نمی‌شود. هر مفسد سیاسی، فرهنگی، اخلاقی و...که با جمهوری اسلامی در تعارض است و می‌خواهد علیه جمهوری اسلامی در محاکم قضایی شکایت کند، موردحمایت این جریان است.

در ذات لیبرالیسم طبیعی است کسی که درگیر کار اقتصادی هست، به خاطر مسائل اقتصادی کارش به دادگاه بکشد. اسم این مفهوم چیزی به نام فساد نیست و لذا باید از این افراد که قهرمان حرص و طمع هستند، دفاع کرد. جمیع این ویژگی‌ها و موارد زمینه را برای جناح لیبرال ایجاد کرده که صراحتاً از مفسدین اقتصادی دفاع کند.

 

دفاع این نظام رسانه‌ای از مفسدین اقتصادی، بر اساس منافع اقتصادی است یا مبانی ایدئولوژیک؟

من معتقدم بیشتر بر اساس مبانی ایدئولوژیک است زیرا اگر مبانی ایدئولوژیک باشد، منافع اقتصادی هم هست. نظام رسانه‌ای جزئی از آن سازوکاری است که عرض کردم. این خط‌مشی به رسانه‌هایشان تسری دارد. برای این‌ها خیلی عجیب است که جریان انقلابی یک روز از هاشمی دفاع می‌کند و بعدازاینکه هاشمی تغییر مسیر می‌دهد، او را کنار می‌گذارد. یک روز از احمدی‌نژاد دفاع می‌کند و بعد ازاینکه احمدی‌نژاد تغییر موضع می دهد، او را کنار می‌گذارد. این جریان لیبرال می‌گوید مرغ یک‌پا دارد. از دیدگاه این‌ها یک کسی اگر مشکلی هم داشت همیشه خوب است. این‌ها می‌خواهند این مشی ایدئولوژیک را داشته باشند و بگویند در فضای لیبرالیسم آنچه جمهوری اسلامی در اسطوره‌های خودش تعریف کرده که یک کسی در فرهنگ، سیاست و یا اقتصاد فاسد می‌شود، فساد نیست و الزامات سیاست است.

سیاست می‌گوید که جمهوری اسلامی اسطوره‌ای به نام مواجهه کلیدی با این مجموعه‌ها دارد. این‌ها باید در مقابل جمهوری اسلامی با این مواجهه برخورد جدی صورت دهند. این کلیت یک چهارچوب است. صراحتاً عرض می‌کنم دفاع از مفسدین اقتصادی، سیاسی و فرهنگی ایدئولوژیک است و منافع مادی هم دارد.

 

اگر بتوانند این شیوه مواجهه را در جامعه تبدیل به امری عادی کنند، چه تبعاتی به دنبال خواهد داشت؟

این عادی‌سازی چه وجهی دارد؟ بر اساس نگاه این جریان، اگر یک مجرم محاکمه و زندانی شد و بعد از آزادی، دوباره به حیات اقتصادی ادامه داد، باید قبح این مجرم بودن در جامعه زدوده شود. اگر این رویه جاری در جامعه شود، حربه دستگاه قضایی در مبارزه با فساد و حربه حکومت و جامعه مردم در زدود‌ن مفسدین اقتصادی، ناکارآمد و این تیغ کند می‌شود. ازاین‌رو این جریان اصرار جدی دارد که در سیاست، فرهنگ و اقتصاد هرکس دستگیر شد و برایش پرونده درست شد، از  او یک قهرمان بسازند.

در غرب به دلیل اینکه همه لیبرالیست هستند، دعوایی باهم ندارند. اما اینجا قضیه فرق دارد. امروز در 24 کشور غربی مثل آمریکا، کانادا، بلژیک، فرانسه، استرالیا و انگلیس هم‌جنس‌بازی تصویب‌شده است. در جامعه لیبرالی غرب هم‌جنس‌بازی قانون است و مقبولیت عمومی ‌دارد، هیچ مشکلی بر لیبرالیسم و غرب نیست. یکی از سؤالات عمومی حقوق بشر این است که چرا با هم جنس بازها که نزدیک به جناح لیبرال در فرهنگ هستند برخورد می‌کنید؟ این‌ها بلافاصله مدافعشان در حقوق بشر می‌شوند. اما اگر در جناح مقابل کسی باشد که بگویند این شائبه در موردش به وجود آمده که این مثلاً هم‌جنس‌باز باشد، سروصدا راه می‌اندازند. این‌ها مشکل باهم جنس بازی ندارند ولی برای منافعشان، حمله می‌کنند.

 

شاید در برخورد با جرائم سیاسی، اوضاع کمی متفاوت باشد و بیشتر این جوسازی‌ها را ببینیم؟

در سیاست ‌باز به همین شکل است. اگر کسی مشکل سیاسی داشته باشد و زندانی شود، بعد از آزادی از دید این‌ها قهرمان است اما اگر این زندانی از جناح مقابل باشد، زندانی و مجرم بودنش را برجسته می‌کنند چون می‌گویند جناح مقابل وابسته به حکومت و حاکمیت است اما ما روبروی حکومت و حاکمیت هستیم پس ما قهرمان هستیم. پس در مسائل اخلاقی، فرهنگی و رسانه‌ای این کار را می‌کنند.

 اگر کسی لیبرال باشد، جزء جناح اصلاح‌طلب باشد و ریخت‌وپاش، اختلاس و زد و بند کرده باشد و فیش نجومی داشته باشد، به دلیل اینکه مبنای ایدئولوژی مشترکی با این جریان دارد، برای آن‌ها ارزش است. حالا چرا طرف مقابل را می‌کوبند؟ چون طرف مقابل شعارش ضد این است و این‌ها باید بیایند این را برجسته کنند. این‌ها در این قضایا از کاه طرف مقابل، کوه می‌سازند.

هنگامی‌که نقشه خانواده منتشر شد و در آن آمار سالانه وضع زنازادگی در کشورهای مختلف مشخص شد، شهرداری در دوره قبل، بعضی از این آمارها را روی بیلبورد و پل هوایی نصب کرد. در شورای شهر یکی از نماینده‌های لیبرال، بلند شد فریاد و داد و بیداد کرد که آقا همه مشکلات حل‌شده است و شما رفتید دنبال زنازادگی اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها؟ بالاخره باید مردم بدانند که همه‌چیز غرب خوب نیست و در فرانسه 57 درصد جمعیت جوان‌ها حرام‌زاده‌اند. این مطلب را وقتی مطرح می‌کنیم خبرنگارهای رسانه‌های آن‌ها برای اینکه موضوع را محو کنند از مراجع استفتاء کردند که اگر فرزندی بدون ازدواج رسمی به دنیا بیاید حرامزاده است؟ بعد نظر همه مراجع را گرفته بودند و خبرگزاری آن‌ها زده بود. ببینید مراجع نظرشان چه است بعد جناح انقلابی در ایران دارد چه می‌گوید. جناح انقلابی این را از خودش درنیاورده است و  آمار سازمان ملل را منتشر کرده است. این‌ها ولی دفاع می‌کنند که شما به حرامزادگی غربی‌ها چه‌کار دارید. جنبش وال‌استریت به وجود آمد گفتند، می‌گویند نگویید. خیلی خب همه این‌ها را نگوییم.

ما کشوری با دو پارادایم هستیم. تقریباً هیچ جای جهان با این دو پارادایم با این شدت و غلظت روبروی هم نیستند. پارادایم خدا گرایی و پارادایم لیبرالیسم. این دو پارادایم در تقابل باهم هستند. شرق و غرب؛ شوروی و آمریکا؛ کمونیسم و لیبرالیسم درروی زمین در چه نقطه‌ای از هم جدا می‌شدند؟ در وسط برلین. امروز هم شرق و غرب به‌اصطلاح معرفت فکری یعنی بین تفکر انقلابی و خدا گرا با تفکر شیطانی و نفسانی لیبرال در داخل ایران از هم جدا می‌شوند. داخل ایران دو جناح هستند که این دو تفکر را نمایندگی می‌کنند. جناحی که تفکر غرب را نمایندگی می‌کند این را باید با متر و میزان آن‌ها پارادایم غربی کنید و متقابلاً جناح مقابلشان را با همین نسبت. اگر غیر این باشد نمی‌توانیم به نتیجه برسیم و افکار عمومی را توجیه کنیم که آن‌ها چه نگاهی دارند و ما چه نگاهی داریم. ما غالباً در اطلاعات استراتژیک می‌گوییم که اطلاعات استراتژی یعنی اینکه حریف در مقابل ما چطور است و چطور فکر می‌کند؟ جهان‌بینی‌اش در مورد ما چیست؟ سوءتفاهم یعنی اینکه جریان انقلابی در ایران بخواهد با متر و میزان خودش جناح مقابل را در کارکرد اصلی و در مواجهه با افکار عمومی بسنجد و متقابلاً آن‌ها هم بخواهند جناح انقلابی را با خودشان بسنجند. جناح لیبرال در ایران همان رویه‌های غربی را - البته به‌صورت خام- پیاده می‌کند. به هر جهت ما با یک جناح و جریان رسانه‌ای-معرفتی-فکری روبرو هستیم که هویتش در نفی جناح مقابلش می‌گیرد. وقتی هویتش را در این تعریف کرده، یک اصل دارد که در اباحه‌گری حرام و حلال، معنا ندارد.وقتی اباحه است برای شما بد است که کسی به زندان برود اما غلامحسین کرباسچی اگر محکوم اقتصادی است برای آن‌ها قهرمان است. همان‌طور که تاج‌زاده وقتی محکوم سیاسی می‌شود، قهرمان است؛ اکبر گنجی قهرمان است؛ فلان وبلاگ نویس غربی و کانال تلگرامی وقتی دچار مشکل می‌شود، قهرمان است.

با این دیدگاه که جامعه را در رسانه‌ها دو قسمت می‌کند، اگر سراغ تحلیل برویم، به‌راحتی متوجه می‌شویم چرا این اتفاق می‌افتد. من البته یک نگاه آینده نگارانه‌ای را مدنظر دارم و آن‌هم این است که این جریان به سمتی در حال حرکت است که حربه برخورد قضایی در مسائل اقتصادی را خنثی و بی‌اثر کنند.

 

چگونه می‌توانند برخورد قضایی را خنثی کنند؟ توضیح می‌دهید

ببینید ما 3 لایه محکومیت قائلیم و آن‌ها 2 لایه. ما می‌گوییم که یک‌بار در دادگاه دستگاه قضایی محکوم می‌شویم، بک بار در افکار عمومی و  یک‌بار در محضر خدا. ما معتقدیم مهم این است که ما در پیشگاه خداوند محکوم نشویم. اگر افکار عمومی یا دادگاه ما را محکوم کرد ولی خدا ما را محکوم نکرد، ما بردیم. اگر در دادگاه، در قضاوت مردم و در محضر خدا حق با ما بود، نور علی نور است. ولی لیبرال‌ها می‌گویند مهم نیست در محضر دادگاه شما محکوم شویم؛ مهم این است که در افکار عمومی محکوم نشویم . این روشی است که از اواسط دهه هفتاد در ایران باب شده است.

ممکن است دستگاه قضایی در مورد کسی اشتباه کرده باشد و حکمی که نباید را صادر کرده باشد. این فرد خودش می‌گوید که من محکوم نیستم اما دستگاه قضایی من را محکوم کرده است. ممکن است جامعه او را محکوم نداند ولی دستگاه قضایی محکوم بداند. جریان لیبرال در این فضای سیاسی، بازی را شروع کرد. بعد به فضای اقتصادی و فرهنگی توسعه داد. در دهه هفتاد اگر دستگاه اطلاعاتی کشور باکسی برخورد می‌کرد و دستگاه قضایی فرد را محاکمه می‌کرد، می‌گفتند این قهرمان مبارزه یا مثلاً فرض کنید استبداد در کشور است. این فضا وقتی به اواخر دهه هفتاد و محاکمه کرباسچی و مواردی ازاین‌دست یا شهرام جزایری رسید، قهرمان سازی از مجرم اقتصادی شروع شد.

از سال 78 به بعد و ماجرای کوی دانشگاه، افراد رسانه‌ای، خبرنگار و شخصیت مثلاً هنری و آکادمیک را تبدیل به قهرمان کردند. این روند یک استراتژی و خط‌مشی است. این خط‌مشی تقریباً از 74 تا هم اکنون یعنی بیش از 23 سال ادامه داشته است.

هم اکنون این شیوه در سیستم رسانه‌ای طرف مقابل هم اجرایی شده است. می‌گویند اگر دستگاه قضا با هر عنصر سیاسی ما در جناح لیبرال برخورد قضایی کرد، حق با عنصر ماست. در مقام سیاسی و اقتصادی هم همین است. برای آن‌ها مهم نیست که حکم طرف چه بوده است. همین‌که روبروی سیستم ایستاده، برای آن‌ها کافی است. هم اکنون بیش از 22 سال است که این روش توسط جناح لیبرال دنبال شده است. به‌قدری این تکرار شده که این در به‌اصطلاح امپراتور رسانه‌ای جناح لیبرال و پشتیبانان خارج نشینشان مثل بی‌بی‌سی و VOA هم عملیاتی و تبدیل به یک گزاره شده است.

این جریان با هجوم رسانه‌ای و اتحادی که دارند، هیچ‌گاه حاضر نیستند خطاهای خودشان را بپذیرند و بگویند در سیاست اشتباه کردند.

 

مثالی در این زمینه‌دارید؟

بله. مثل فتنه 88 که حاضر نیستند بگویند که در مسائل اقتصادی، مفسد اقتصادی داشتند. حاضر نیستند در مسائل فرهنگی بگویند که فلان هنرپیشه یا فلان روزنامه‌نگار اشتباهی کرد. برای این جریان یک استراتژی رسانه‌ای در افکار عمومی تعریف‌شده تا در مقابل حربه دستگاه قضایی چه‌کار کنند تا تیغش نبرد و افکار عمومی همیشه حق را به آن‌ها بدهد. لازمه این قضیه آن است که این‌ها مطلقاً زیر بار خطای خودشان و افراد طرفدار خودشان نمی‌روند. در بدنه اجتماعی این‌گونه جا انداختند که با هر کس از مجموعه ما  برخورد شود، حق با ماست.

آن‌ها هر کاری دوست داشتند انجام دادند. اما مردم دیدند که نمره اخلاق و کارت اخلاق را باید به‌طرف مقابلی که این بازی‌ها را درنیاورد بدهند. از انتخابات یک سال و نیم گذشت و تصویری که در ذهن مردم ماند، تصویر برخلاف انتظاری بود که این‌ها تصور داشتند. اخیراً احزاب جناح لیبرال خودشان نظرسنجی کردند و بخشی از کسانی که به روحانی رأی دادند، گفتند به رئیسی رأی می‌دهیم. این خیلی مسئله مهمی است.

در ماجرای ساختمان پلاسکو دیدید مسائل رسانه‌ای را به وجود آوردند. اما در ماجرای سقوط هواپیمای ATR یاسوج و یا غرق شدن کشتی سانچی، ندیدید که رسانه جناح مقابل جناح لیبرال، خودش را وارد این بی‌اخلاقی‌ها کند.

به انتخابات ریاست جمهوری نگاه کنید. جهانگیری به‌عنوان کاندیدای پوششی در انتخابات کنار دست رئیس‌جمهور مستقر در مناظرات انتخاباتی حضور داشت. هشت ماه بعد وقتی‌که خبرنگار خارجی از وی درباره رابطه‌اش با رهبر انقلاب اسلامی می‌پرسد، می‌گوید رابطه‌ام خوب است ولی هشت ماه دیداری نداشتم و در مناظره‌های انتخاباتی زیاده‌روی کردم. خودش اعتراف می‌کند که روش ما درست نبوده است و رویمان نمی‌شود دیدار رهبری برویم. شما بدانید کانال ارتباطی اصلاح‌طلبان با رهبری همین فرد بوده است. نکته ‌این است امروز دیگر جریان لیبرال و اصلاح‌طلب نمی‌تواند در افکار عمومی دستگاه قضایی را محاکمه کند. این دیگر جواب نمی‌دهد.

 

منبع: دانا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۱۹۹۶۴۰۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

میکرو بلاگرهای اقتصادی در کمین جیب مردم

پانیذ رحیمی در روزنامه فرهیختگان نوشت: در چند سال اخیر و علی‌الخصوص از زمان شیوع پاندمی کرونا، زیست مردم بیش از پیش با سوشال‌مدیا گره خورد. در روز‌هایی که کسب‌وکار‌ها یکی‌یکی در حال تعطیلی بودند و بعضا کارمندان خانه‌نشین می‌شدند، همه به دنبال راهی برای نجات خود می‌گشتند. در همان زمان بود که پدیده بلاگری، به‌عنوان یک پدیده نو بیش از پیش جدی شد، زیرا بلاگری اقتصادی بخشی از این اکوسیستم را تشکیل می‌داد.

طی سال‌های اخیر و به‌ویژه پس از شیوع کرونا در جهان، مردم به واسطه تسهیلات بانکی و کمک‌های دولتی که می‌گرفتند یا به واسطه پس‌اندازی که در دوره خانه‌نشینی عاید آنها شد (ذخیره منابع به دلیل محدودیت سفر و مسافرت) بیش از پیش احساس نیاز به سرمایه‌گذاری را احساس کردند. در این شرایط، در کنار اقتصادخوانده‌ها و متخصصان حوزه‌های مالی، سیل انبوهی از بلاگر‌های اقتصادی نیز پیدا شدند که گرچه تحصیلات عالی در زمینه اقتصاد و حوزه‌های مالی نداشتند، اما اقدام به تولید انبوهی از مطالب در حوزه سرمایه‌گذاری در بازار دارایی‌ها کردند. کارشناسان حوزه‌های اقتصاد و مالی می‌گویند این وضعیت مختص ایران نبوده و در دنیا نیز با شدت کمتری وجود داشته و حتی چهره‌هایی مانند ایلان ماسک نیز از این فضا سوءاستفاده‌های خود را کرده‌اند، اما با این تفاوت که میزان آسیب‌پذیری فالوور‌ها از مشاوره‌های عمدتا غلط و کانالیزه شده و جهت‌دار بلاگر‌های اقتصادی در ایران بیش از دنیا بوده است. دلیل این امر هم عدم تمایل ایرانیان به استفاده از نهاد‌های مالی و مشاوره‌ای برای سرمایه‌های خرد و تمایل به سرمایه‌گذاری مستقیم و فردی به جای سپردن منابع به صندوق‌های سرمایه‌گذاری است.

آرش صفری، پژوهشگر بازار‌های مالی و مهدی دولت، فعال اقتصادی در گفتگو با مردم می‌گویند گرچه بلاگر‌های اقتصادی بعضا به سواد مالی مردم هم افزوده‌اند، اما هر دو متفق‌القولند که فعالیت بلاگر‌های کم‌سواد و سودجو می‌تواند آسیب‌های جدی به سرمایه‌های مردم و تقویت بخش‌های غیرمولد وارد کند. به گفته این کارشناسان، بهترین پروتکل برای کاهش آسیب‌های ناشی از فعالیت بلاگر‌های اقتصادی، تقویت سواد مالی جامعه و فرهنگ‌سازی برای استفاده مردم از روش‌های غیرمستقیم سرمایه‌گذاری است.

پدیده‌ای که از دل کرونا متولد شد

آرش صفری، پژوهشگر بازار‌های مالی در گفتگو با ما درباره تاثیر بلاگر‌های اقتصادی در رفتار سرمایه‌گذاری مردم اظهار داشت: «در ۱۰ تا ۱۲ سال اخیر که فضای مجازی و سوشال‌مدیا در دنیا و ایران پررنگ شده تاثیرات، ضریب نفوذ و ضریب استفاده جامعه و رسانه از طریق فضای مجازی بسیار بالا رفته است. اوج رفتار‌های موثر بر بازار‌های سرمایه‌گذاری توسط بلاگر‌ها در دوران شیوع پاندمی کرونا مشاهده می‌شد، یعنی زمانی که ضریب نفوذ اینترنت و فضای مجازی بین سال‌های ۲۰۱۹ تا ۲۰۲۲ شدت یافت. در آن زمان به‌واسطه تعطیلی کسب‌وکار‌ها تمایل به سرمایه‌گذاری، ترید و دریافت سیگنال نه‌تن‌ها در ایران بلکه در همه جای دنیا افزایش پیدا کرد که این موضوع در انتهای سال ۹۸ و ابتدای سال ۹۹ در ایران رخ داد.

 یکی از دلایل جدی ورود مردم به این عرصه فضای مجازی و فعالیت بلاگر‌ها بود. در دنیای امروز روزنامه‌ها در حال پارادایم شیفت هستند و مردم بیشتر تمایل دارند از طریق تلفن همراه و سوشال‌مدیا محتوا‌ها را دنبال کنند و محتوای خود را بارگذاری کنند. این محتوا‌ها کاملا آزادانه و بدون نظارت جدی و حتی بدون اینکه تخصص افراد به اثبات برسد یا دارای مدرک مالی خاصی باشند در هر حوزه‌ای منتشر می‌شود.»

سبقت انسان رسانه‌ها از رسانه‌های رسمی

صفری در ادامه گفت: «امروز ممکن است یک بلاگر با بازدید‌های میلیونی و با لایک‌های چند صد هزارتایی از یک رسانه یا اخبار رسمی بیشتر دیده شود. این امر سبب می‌شود بلاگر‌های اقتصادی بتوانند به ذهن مردم سمت و سو بدهند؛ این تاثیر در بازار‌های مختلف متفاوت است. به‌طور مثال اگر بازار سرمایه و کریپتوکارنسی را از یکدیگر جدا کنیم تا حدودی سازمان بورس و دولت تلاش کردند با اعمال تنبیهات و اعمال قانون که در بورس هم وجود دارد و همچنین تشکیل کمپین‌ها به فعالیت فضای مجازی سر و سامان بدهند.

در این شرایط اگر شخصی سیگنال‌دهی خلاف واقع انجام می‌داد یا به‌صورت علنی کلاهبرداری می‌کرد توسط سازمان بورس رصد و حتی کد‌ها و حساب‌های کاربری تعدادی از این افراد بسته می‌شد. در کریپتوکارنسی، بازار بسیار آزادتر از بازار سرمایه است. دولت در آن نقشی ندارد، فضا بسیار پیچیده‌تر است و متمرکز نیست و فضا برای فعالیت بلاگر‌ها بسیار راحت‌تر است. هنوز مکانیسمی در دنیا برای پدیده بلاگری و اینفلوئنسری تبیین نشده است و هنوز بسیاری از دولت‌ها نمی‌دانند چگونه باید با این موضوع نو برخورد کنند.»

از ایلان ماسک تا ترامپ

آرش صفری تکمیل کرد: «در دنیا می‌بینیم که برخی افراد مانند ایلان ماسک با یک سیگنال در توییتر شخصی خود می‌توانستند یک ارزی مانند دوج‌کوین را به‌شدت جابه‌جا کنند و پامپ و دامپ رخ می‌داد. ترامپ، به‌عنوان یکی از فعال‌ترین رئیس‌جمهور‌های تاریخ ایالات‌متحده با صحبت‌های خود تاثیر شگرفی در بازار سرمایه به جا می‌گذاشت. در بازار کریپتو نیز مارک سیلور با یک توییت نرخ بیت‌کوین را جابه‌جا می‌کرد. این تاثیرات قابل کتمان نیست. در بازار‌های بزرگ‌تر که حجم آن بیشتر است رسانه‌هایی مانند بلومبرگ، جی‌پی‌مورگان تاثیرات بیشتری بر بازار‌ها دارند تا یک تک‌بلاگر، اما در بازار‌های کوچک‌تر مثل بازار کریپتو افراد با قد و قواره کوچک‌تر می‌توانند تاثیرات جدی‌تری به جا بگذارند.»

بالاترین تاثیر بلاگر‌ها روی نسل Z است

این کارشناس اقتصادی ادامه داد: «در طرف دیگر ماجرا باید توجه داشت که برخی افراد حتی برای جلب نظر و توجه مخاطب راضی هستند به مردم به‌صورت رایگان آموزش بدهند. همچنین برخی بلاگر‌ها با تولید محتوا در فضای مجازی سواد مالی مردم را افزایش داده‌اند به‌گونه‌ای که سواد مالی مردم قابل قیاس با چند سال گذشته نیست. مخاطب می‌تواند با یک سرچ ساده در بازار رقابتی جلب فالوور و کمی هوشمندی سواد مالی و اقتصادی خود را افزایش دهد و محتوا‌های خوب و فاخر نیز پیدا کند.

تاثیر این بلاگر‌ها روی نسل‌های متفاوت نکته حائز اهمیتی است. من فکر می‌کنم بالاترین تاثیر بلاگر‌ها روی نسل Z است و به همین دلیل تاثیر زیادی در جهت‌دهی به بازار کریپتو دارند. به نظر می‌رسد سایر نسل‌ها تاثیرات کمتری از این موضوع می‌گیرند.»

مکانیسم برخورد با بلاگر‌های متخلف

صفری درباره مکانیسم‌های برخورد با تخلفات بلاگر‌ها عنوان کرد: «آنچه امروز می‌تواند به بهبود اوضاع کمک کند مکانیسم‌های پلتفرم‌هایی است که بلاگر‌های اقتصادی در ذیل آن فعالیت می‌کنند. پلتفرم‌ها این امکان را فراهم کرده‌اند که اگر یک بلاگر کلاهبرداری می‌کند، از این راه اخاذی می‌کند یا یک فرآیند پانزی را دنبال می‌کند با بلاک و ریپورت کردن آن شخص به پلتفرم اطلاع می‌دهیم و می‌توانیم بستر فعالیت آن شخص را از او بگیریم. این مکانیسم بسیار به مکانیسم بازار آزاد نزدیک است و خود کاربر و مشتری می‌تواند از این طریق بهتر از دولت به کنترل فعالیت این افراد کمک کند و در این فضای باز و آزاد که مشخص نیست آیا افراد گواهینامه یا تحصیلات مرتبط دارند یا از محل خاصی تایید شدند یا خیر، مردم می‌توانند بهترین کنترل را داشته باشند. در آخر مردم در بلندمدت خلاف واقع عمل نمی‌کند.

در طولانی‌مدت فعالان اقتصادی که فهم صحیحی از ماجرا‌های اقتصادی دارند فعالیت می‌کنند. وظیفه دولت در این زمینه فرهنگ‌سازی است. دولت می‌تواند با فرهنگ‌سازی، نحوه انتخاب آموزش بهتر و ارائه راهکار‌هایی برای جلوگیری از درگیر شدن مردم در کلاهبرداری و... اقدام کند.»

وی درباره تاثیر برخی بلاگر‌ها در حبابی شدن قیمت‌ها تکمیل کرد: «قطعا تاثیر می‌گذارد و نمونه تاثیر آن ایلان ماسک است. در ایران دیدیم به‌واسطه تشدید رفتار گله‌ای و خصوصا در بازاری که عمق کمی دارد و سهام و ارز‌های دیجیتالی که عمر کمی دارند عملیات سفته‌بازانه و قیمت سهام را به‌شدت تحت تاثیر قرار می‌دهد.

در بلندمدت یک فرد نمی‌تواند چنین تاثیری به جای بگذارد؛ چراکه همیشه افراد نمی‌توانند آینده را بفروشند. در یک بازار با در نظر داشتن اینکه اغلب بازار‌ها و عمل سفته‌بازانه جمع صفر هستند، در آخر همه متوجه می‌شوند که یک شخص در حال سوءاستفاده از دنبال‌کنندگان خود است و بازی سیگنال یک بازی همیشگی نیست.»

تفاوت بلاگر‌های ایرانی و خارجی

آرش صفری درباره تفاوت تاثیر بلاگر‌ها در ایران در مقایسه با جهان گفت: «علت اصلی این موضوع این است که فرهنگ سرمایه‌گذاری غیرمستقیم در کشور ما زیاد باب نیست. در سایر کشور‌ها اغلب مردم سهام خود را به صندوق‌ها، شرکت‌های بزرگ و سبدگردان‌ها می‌دهند و عملا به متخصصان برون‌سپاری می‌کنند و متخصصان امر تحت تاثیر بلاگر‌های اقتصادی نیستند.

در ایران دلیل اصلی پررنگ بودن تاثیر بلاگر‌ها این است که اغلب مردم فکر می‌کنند خودشان بهتر و به‌طور مستقیم می‌توانند دارایی خود را مدیریت کنند و همین امر سبب می‌شود با تبلیغات وارد فضای سیگنال گرفتن و پیدا کردن سهام شوند. وقتی شما در کشوری زندگی می‌کنید که چند سال پیاپی ۴۰ درصد تورم دارد و افراد تحت فشار هستند و دائما فقیرتر می‌شوند مردم بیشتر در تقلای این هستند که بتوانند سرمایه خود را با سوددهی بهتر مدیریت کنند. از سوی دیگر نیز نسل جدی از فرزندان ما، یعنی نسل Z به شغل تریدری و معامله‌گری علاقه‌مند شده و به آن ورود کرده‌اند. این موضوع نیز تمایل به دریافت سیگنال از بلاگر‌ها را تشدید می‌کند.»

وی در پاسخ به سوالی درباره عمده تاثیرگذاری بلاگر‌ها حسب نوع و حجم سرمایه اظهار داشت: «من فکر می‌کنم بخش جدی تاثیر بلاگر‌ها روی سرمایه‌های خرد است؛ چراکه مخاطب این افراد مردم و فالوور‌های آنها هستند. بحث اصلی این است که تعدادی از این بلاگر‌ها که قوی هم هستند جذب نهاد‌های مالی می‌شوند، عموما مدیران سرمایه‌گذاری و تحلیلگران شرکت‌های سرمایه‌گذاری هستند و سرمایه گذاران بزرگ، نهادی و حقوقی نیز به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم از آنها استفاده می‌کنند. آن نهاد حقوقی و سرمایه‌گذاران بزرگ تحلیلگر، بلاگر یا اینفلوئنسر خوب و درست را که شاید لزوما تعداد دنبال‌کننده خیلی بالایی نداشته باشد، اما دارای اعتبار باشد را جذب می‌کند. اگر یک تیم یا مجموعه بخواهد در بازار دست‌کاری کند، امروز یکی از راه‌های جدی آن فضای مجازی است.»

تفاوت سرمایه‌گذاری ایرانیان با دنیا

مهدی دولت، فعال اقتصادی در گفتگو با ما تصریح کرد: «در گذشته رسانه‌ها به شکل امروزی فعالیت نمی‌کردند، دارای محدودیت بودند و افراد شانس کمی برای حضور در رسانه و ابراز نظرات و تحلیل‌های خود داشتند. به همین دلیل تریبون رسانه‌ها بیشتر در اختیار سازمان‌ها و نهاد‌های بزرگ بود و جهت‌دهی به افکار عمومی و پول‌های خرد بیشتر براساس سلایق، استراتژی و تحلیل‌های این نهاد‌ها شکل می‌گرفت. امروزه اوضاع این‌گونه نیست و هر فردی با داشتن یک رسانه شخصی در سوشال مدیا این امکان را دارد که نظرات و تحلیل‌های خود را به مردم ارائه بدهد و بسته به اقبال فرد، مردم می‌توانند از تحلیل‌ها و نظرات او پیروی کنند.

در کشور‌های بزرگ‌تر و پیشرفته‌تر نگاه مردم هم به افراد از طریق رسانه‌های شخصی است و هم به سازمان‌ها و نهاد‌هایی که سرویس‌های مختلف ارائه می‌دهند و این‌گونه نیست که مسیر سرمایه‌گذاری خود را صرفا به یک نهاد یا سازمان خاص بسپارند. سرویس‌های حال حاضر پیشرفته است و می‌توان گفت تحلیل‌های مختلف در قالب مجلات دیجیتال ارائه می‌شود و مردم می‌توانند بر این اساس اوضاع را بسنجند. همچنین در همه کشور‌ها بلاگر‌ها حضور دارند و نظرات خود را بیان می‌کنند، اما اوضاع به شکلی که در کشور ما اتفاق افتاده، نیست و تصمیم‌گیری‌های مردم بیشتر متکی به نهاد‌های مالی بزرگ و تاثیرگذار است.

 در کشور‌های بزرگ افراد ثروتمندی وجود دارند که خودشان تا حدودی مرجع هستند و مردم پشت دست خیلی از این افراد مشهور هم بازی می‌کنند و سرمایه‌های خود را جا‌هایی می‌برند که این افراد در آن حضور دارند. مثال این موضوع وارن بافت است که گاهی پرتفو‌های سرمایه‌گذاری خود را منتشر می‌کند و در معرض دید مردم قرار می‌دهد.»

اثر بلاگر‌ها در بازار دارایی‌ها

دولت ادامه داد: «حباب‌های قیمتی به دو مدل حباب منفی و مثبت تقسیم می‌شوند. می‌توان گفت بازار‌های مالی ما به قدری بزرگ است که بلاگر‌ها نمی‌توانند تاثیرات عمده‌ای در آن بگذارند. معمولا این افراد می‌توانند تاثیرات خیلی کوچک و مقطعی به جای بگذارند و بازار را حبابی کنند، اما این حباب خیلی زود تخلیه می‌شود. در بسیاری از مواقع حبابی شدن قیمت‌ها به قصد فریب و سوق دادن مردم برای نقد کردن یک دارایی است. برخی از بلاگر‌ها با توجه به حجم دنبال‌کننده‌ای که دارند، از سمت نهاد‌های مختلف به آنها پیشنهاد می‌شود و سعی می‌کنند با استفاده از این فرصت بعضا سیگنال‌های غلط بدهند.

 اما این موضوع برای همه صادق نیست. افراد بسیار صادقی در این حوزه هستند و فعالیت می‌کنند. با توجه به اینکه این فضا و شرایط جدید است، مردم به مرور زمان با آن آشنا می‌شوند. شاخص‌های اقتصادی ما ارتباطی به رفتار مردم ندارد، رفتار مردم ما دنباله‌رو شاخص‌ها و تصمیمات اقتصادی کلانی است که در کشور اتخاذ می‌شود.

من در این‌باره مردم را مقصر نمی‌دانم؛ هرچند که شاید علم پایین و بعضا ترس از جاماندن سبب شود مردم ما دست به کار‌هایی بزنند یا به حرف افرادی گوش بدهند. درنتیجه ممکن برخی از مردم به واسطه تبلیغ سود‌های بزرگ یک یا دوبار فریب بخورند و مرتکب اشتباه شوند، اما درنهایت بعد از مدتی خود مردم این افراد را از گردونه خارج می‌کنند.»

کانالیزه شدن سرمایه‌ها به بخش غیرمولد

مهدی دولت افزود: «به نظر من نمی‌توانیم بلاگر‌ها را به حدی بزرگ ببینیم که بگوییم سرمایه‌های مردم را به بخش‌های غیرمولد کانالیزه می‌کنند. به نظر من آن قسمتی که سرمایه را به بخش‌های غیرمولد کانالیزه می‌کند نهاد‌ها و سازمان‌های مالی هستند. زمانی که اقتصاد کشور مولد نیست و سود تولید بسیار پایین‌تر از سود سرمایه‌گذاری در هر جای دیگری است، پول به سمت بازار‌های غیرمولد می‌رود.

 بزرگ‌ترین مقصر هم شاید بانک‌ها و نهاد‌های مالی بزرگ باشند که سپرده‌های مردم را جذب و به بازار‌های غیرمولد هدایت می‌کنند. بلاگر‌ها صرفا در سرمایه‌های خرد می‌توانند موثر باشند، شاید از این افراد به‌عنوان مشاور هم در برخی بنگاه‌های حقوقی استفاده شود. سرمایه‌های کلان تا حدی که اطلاع داریم از تیم‌های تحلیلی استفاده می‌کنند و شاید بخش کوچکی از آن نهاد‌ها یا سازمان‌های بزرگ از کمک این افراد بهره‌مند شوند یا از آنها مشاوره دریافت کنند.»

فرهنگ‌سازی راهگشا خواهد بود

مهدی دولت، در پایان درباره الزام فرهنگ‌سازی در حوزه مالی یادآور شد: «در کشور‌های توسعه‌یافته‌تر فعالیت‌های مشاوره‌ای شرکت‌ها به صورت سرویس‌های متفاوت و متنوع از صندوق‌های سرمایه‌گذاری و مجلات تحلیلی مالی، بولتن‌های دوره‌ای و فصلی ارائه می‌شود و مردم بر این اساس از این اطلاعات، مشاوره‌ها و سرویس‌ها و خدمات استفاده می‌کنند و بلاگر‌ها نیز آزادی کامل دارند که نظر خود را بیان کنند.

درصورتی‌که جرم یا خطایی از سوی این افراد رخ بدهد قاعدتا با توجه به قوانین هر کشوری قابل پیگرد قانونی است. با توجه به فضایی که در آن قرار داریم که هنوز فرهنگ‌سازی برای آن شکل نگرفته، زمان نیاز است تا مردم متوجه ترفند‌ها و شیوه‌های کلاهبرداری و فریب بشوند. نمی‌توان پروتکلی برای این فضا ایجاد کرد؛ چراکه هرکسی که دنبال فریب مردم باشد، هرروز شیوه‌های خود را به‌روز‌رسانی می‌کند.

 باید بیشتر مردم را به سمت فرهنگ‌سازی و پیگیری اطلاعات درست سوق داد تا متوجه مضرات سرمایه‌گذاری‌های اغواکننده و فریبنده بشوند. بازار‌ها دائما در حال تغییر و به‌روز‌رسانی هستند، از این جهت که ابزار‌ها و افراد تغییر می‌کنند. اگر افراد خود را با این شرایط تطبیق ندهند از بازار‌ها جا می‌مانند و متضرر خواهند شد.»

tags # اینستاگرام ، اقتصاد سایر اخبار غذای ویژه انسان‌های اولیه چه بود و چه مزه‌ای داشت؟ | دستور پخت یک غذای مخصوص نئاندرتال‌ها! چه کسی لباس را اختراع کرد؛ آیا انسان‌های اولیه همیشه لخت بودند؟ اولین قتل در جهان چگونه اتفاق افتاد؟! انسان‌های نخستین چگونه صحبت می‌کردند؟

دیگر خبرها

  • سواد رسانه چه جایگاهی در زندگی افراد دارد؟
  • دستگیری ۴۰۰ نفر مجرم فعال آزمون سراسری در فضای مجازی + فیلم
  • هوش مصنوعی در همدلی با انسان پیشرفت کرده است
  • میکرو بلاگر‌های اقتصادی در کمین جیب مردم
  • میکرو بلاگرهای اقتصادی در کمین جیب مردم
  • نظارت هوشمند بر زنجیره تامین تجهیزات و ملزومات پزشکی
  • چرا از تورم متنفریم؟
  • از آموزش و اقتصاد تا فرهنگ و سبک زندگی با پدیده‌ بلاگری
  • برای نکونام حاشیه می‌سازند؛ مدیریت نمی‌خواهد حواشی جمع شود!
  • با افزایش نرخ رسمی ارز، بازار غیررسمی مهار نمی‌شود