بهمن فرمانآرا: دلال پول داریم تا تهیهکننده درست و حسابی
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۰۹۲۳۳
بهمن فرمان ارا گفت: تهیهکننده درست و حسابی در سینما نداریم بلکه دلال پول داریم که خیلی زیاد هم هستند.
به گزارش ایسنا،طبق گزارش رسیده، در سیصد و هشتاد و پنجمین برنامه سینماتک خانه هنرمندان ایران و در دوازدهمین برنامه «بازی بزرگان» دوشنبه ۲۶ آذر فیلم «سایههای بلند باد» به کارگردانی بهمن فرمانآرا در سالن استاد ناصری به روی پرده رفت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کیارستمی گفت فکر نمیکردم دوباره فیلم بسازی
فرمان آرا در ابتدا توضیحاتی درباره روند تولید «سایههای بلند باد» داد و گفت: داستان هوشنگ گلشیری چهار صفحه بود و شکل نامهای دارد که شخصیت مدیر برای برادرش در تهران نوشته است. حدود دو سال طول کشید تا به همراه گلشیری این چهار صفحه را به ۲۵ صفحه رساندیم و بعد بر اساس آن فیلمنامهای نوشتم که ۸۵ صفحه شد و فیلم نیز بر اساس همین فیلمنامه ساخته شد. موسیقی متن فیلم را احمد پژمان با همراهی ارکستر فیلارمونیک لندن ساخته است و کار او شاهکار بود؛ طوری که وقتی موسیقی را روی فیلم گذاشتیم صرفا دو فریم از فیلم را بیرون آوردیم و موسیقی دقیقا به اندازه شاتهای فیلم بود. دو فرد انگلیسی نیز در صدابرداری «سایههای بلند باد» کنار ما بودند. از حضور آنها بسیار رضایت داشتم و حتی زمانی که ما کار نمیکردیم آنها مشغول کار بودند. با تمام این مسائل هزینه ساخت فیلم در آن زمان یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان شد. وقتی که این فیلم را ساختم، عباس کیارستمی به من گفت فکر نمیکردم بعد از «شازده احتجاب» باز هم فیلم بسازی ولی مثل کسانی هستی که ترک تحصیل کردهاند و بهشکل متفرقه امتحان میدهند و دیپلم میگیرند.
وی ادامه داد: «سایههای بلند باد» هیچگاه پیش از انقلاب نمایش داده نشد؛ آنونسی برای فیلم تهیه کرده بودیم که در آن سرودهای اوستا با سکانسهای مختلف فیلم ترکیب شده بود و همین آنونس باعث شد که بیایند و نگاتیوهای فیلم را ببرند. اما دوستانی در لابراتوار داشتیم و شبانه یک نگاتیو از فیلم کپی کردیم که به مدت ۱۱ سال زیر تخت مادر یکی از دوستانم پنهان شد و نگهداری در چنین شرایطی باعث شد بسیاری از رنگهای فیلم را از دست بدهیم. هزینه کردم تا یک کپی از «سایههای بلند باد» باقی بماند، اما الان نمیدانم نگاتیوهای «شازده احتجاب» که در اختیار صدا و سیماست در چه شرایطی نگهداری شده است. حفظ کردن هر کدام از این فیلمها به هر قیمتی که باشد، فارغ از اینکه فیلم من باشد یا نباشد، از نظر تاریخ سینما اهمیت دارد. به هر حال فیلم در آن زمان نمایش داده نشد. بعد از انقلاب و در زمان مسئولیت محمدعلی نجفی در ارشاد، به فیلم پروانه الف دادند و قرار بر نمایش فیلم شد. سینما عصر جدید، صحرا و مرکزی فیلم را نمایش دادند اما بعد از سه روز به من زنگ زدند و گفتند دستور داده شده که فیلم از پرده پایین آورده شود.
کار من ایجاد پرسش است
کارگردان «خانهای روی آب» اضافه کرد: بعد از «شازده احتجاب» تصمیم گرفتم فیلم قاجاری و مستقیما سیاسی نسازم. داستان ۴ صفحهای گلشیری ارجاعات زیادی به اتفاقات رخ داده دارد، اما کوتاه و یک خطیاند. در آن زمان هوشنگ به تهران آمده بود و در خیابان «خوش» زندگی میکرد و همزمان روی متن کار میکردیم. شانس من این بود که ما اختلاف نظر آنچنانی نداشتیم و برای من گستردگی و زیبایی ده مثل یک اجتماع بدوی که در حال شکل گرفتن است، اهمیت داشت. در این مکالمه که ۲ سال طول کشید، هسته اصلی داستان را گسترش دادیم تا به متنی رسیدیم که ابتدا و میانه و آخر داشت و بعد در سناریوی ۸۵ صفحهای چند چیز را به آن اضافه کردم. ضمن اینکه سعی کردیم وجه سمبلیک فیلم را حفظ کنیم. هر زمان که نمیتوانیم مستقیم صحبت کنیم، سراغ استعاره میرویم. کار من بهعنوان فیلمساز ایسنت که سنگی در آب بیندازم و موج ایجاد کنم؛ اینکه این امواج دایرهای تا کجا میروند در اختیار من نیست. کار من نهایتا ایجاد پرسش است.
فرماآرا ادامه داد: شانس آوردم که در این فیلم با افراد حرفهای همراه بودم. زمانی که با افراد حرفهای کار میکنید باید اجازه دهید خودشان کار را انجام دهند. من در بهترین شرایط یک رهبر ارکسترم. اگر قرار است امشب سمفونی شماره ۵ بتهوون را اجرا کنیم، من باید نتها را حفظ باشم و اگر کسی نتی را اشتباه نواخت اشتباهش را گوشزد کنم. این همان مکالمه کارگردان با طراح صحنه، فیلمبردار، مونتاژکار، بازیگران و.. است. گاهی شما شانس هم میآورید و در مملکت ما و در حین انجام کار جمعی عنصر شانس مهم است.
دلال پول زیاد داریم اما تهیهکننده درست و حسابی نداریم
وی درباره کمرنگ شدن ارتباط ادبیات و سینما گفت: نسل ما با کتاب بزرگ شد چون تلویزیون وجود نداشت و رادیو نیز ساعات محدودی پخش داشت؛ دریچهای به جهان دیگر، از طریق کتاب و شعر گشوده میشد. من اقتباسهای دیگری نیز داشتهام که بهدلیل شرایط موجود امکان تبدیل شدن به فیلم را پیدا نکرده است. ما نویسندگان و داستانهای خوبی داریم ولی وقتی سراغ تهیهکننده میرویم و خواستار خرید حقوق نویسنده میشویم، متوجه تفاوت میان نویسندگی و اقتباس در فیلمنامهنویسی نمیشوند. نویسنده برای تک خوانندگان کتاب مینویسد، یعنی هر جلد کتاب را در آن واحد یک نفر مطالعه میکند. ولی ما در سینما برای ۵۰۰ نفر فیلم میسازیم. نویسندهای هم که به حذف دو جمله کتابش در فیلمنامه ایراد میگیرد، اساسا مدیوم سینما را درک نمیکند.
فرمانآرا افزود: بعضی تهیهکنندگان به ما پیشنهاد میدهند انتهای داستان را تغییر دهیم و معتقدند نویسنده اگر شکایت کند و تا فرآیند دادگاه را طی کند، ما فیلم را ساختهایم و تمام شده است. پس تهیهکننده درست و حسابی نداریم. دلال پول داریم، خیلی زیاد هم هستند، اما تهیهکننده با دانش سینمایی نداریم که ارزش اثر ادبی را درک کند و حاضر باشد برای آن پول خرج کند. کار تهیهکنندگی در واقع این است که تهیهکننده داستانی را انتخاب و بعد برای آن سناریست و کارگردان پیدا میکند. هر زمان تهیهکننده بودهام به این موضوع فکر کردهام که اسم من هم روی فیلم است. بزرگترین دلیلی که ادبیات وارد سینمای ایران نمیشود این است که تهیهکنندهها تن به این ماجرا نمیدهند که بالاخره برای نوشتن رمان وقت صرف شده است و نویسنده حق دارد پول مناسبی بابت تبدیل آن به فیلم دریافت کند. اکثر تهیهکنندگان با این موضوع مخالفند. در هر صورت من اینجا زندگی میکنم و همینجا فیلم میسازم. هیچ جای دیگری نیز نمیروم چون مملکتم را دوست دارم و فکر میکنم اگر چیزی بلد باشم باید صرف آموزش جوانان ایران شود تا اینکه مثلا به زبان انگلیسی به دیگران آموخته شود.
میخواهند بین افراد را بهم بزنند
کارگردان «خاک آشنا» درباره رابطه شاملو و گلشیری گفت: این روزها خاطرهنویسی مد شده است. یادداشتی در یکی از مجلات چاپ شد که در آن گفته شده بود عباس کیارستمی فلان حرف را در مورد احمد شاملو زده است. در حالیکه در تمام این سالهایی که عباس را میشناختم، حتی یکبار کلمهای علیه شاملو به زبان نیاورد. زمانی که به مدیر آن مجله زنگ زدم و نسبت به انتشار چنین مطلبی اعتراض کردم، گفت ما این مطلب را صرفا نقل قول کردهایم و نمیتوانید به ما اعتراض کنید. مگر آدم هر چیزی را نقل قول میکند؟ آنهم در مجلهای که عنوانش میگوید مُبلغ اندیشه نو است. دیگر نه این مجله را میخوانم و نه با آنها مصاحبه میکنم. شاملو و گلشیری با هم در یک بیمارستان بودند و شاملو زمانی که گلشیری را در آن وضعیت بیماری دید بسیار ناراحت شد. شاملو شعر تقدیمی به گلشیری دارد. اما این روزها با هجمهای از خاطرات قلابی مواجهیم که میخواهند بین افراد با همدیگر را بهم بزند. البته که همواره اختلاف نظرها وجود داشته است، اما هیچوقت کسی از اینها نرفت آن یکی را لو بدهد یا حرف بدی پشت سرش بزند. کسانی که این دروغها را تکرار میکنند، مرتکب گناه کبیره میشوند چون این افراد دیگر در میان ما نیستند که بتوانند از خود دفاع کنند.
کارگر هفت تپه چطور زندگی میکند؟
فرمانآرا در پاسخ به سوالی درباره مرگاندیشی در آثارش گفت: دوستان منتقد ما برای ارتباط سادهتر با خوانندگان خود، یکسری دستهبندیها درست میکنند؛ مثلا میگویند این سه اثر فرمانآرا به مرگ میپردازد و آن سه تا به زندگی. اما واقعیتش این است که وقتی مشغول نوشتن میشوم، چیزی که بر من غلبه میکند یک افسردگی کلی است که رهایم نمیکند. من ناامید نیستم، اما حساسیتهایی شخصی نسبت به فضا دارم. ما چیزی جز آزادی بیان نمیخواهیم. هیچ زمانی دنبال پست و مقام نبودهام و شغل دولتی هم قبول نمیکنم چون مسئولیتها و الزامات خاص خود را به همراه دارد که من تمایلی به انجام آنها ندارم. اما من از جهان بیرون ایزوله نیستم. اگر شما کارگر هفت تپه هستید و پنج ماه حقوق نگرفتهاید، چطور زندگی میکنید؟ آنهم در شرایطی که اگر دستمزد هم بگیرید تا پایان ماه داوم نمیآورد. ما در عمرمان سیب زمینی کیلویی هشت هزار تومان نخریده بودیم.
وی در پایان گفت: کار من فیلمساز این است که تا جایی که اجازه دارم به این مسائل اشاره کنم. هر برچسبی هم بخواهند به من بزنند. من به مردم بدهکارم که با آنها صادق باشم. در نهایت هم تشخیص با خود مردم است. من در پی سیاهنمایی نیستم، آن چیزی را که میبینم تصویر میکنم، اگر چیز شادی به من نشان دهید آنرا هم میسازم. من هم مثل تمام مردم ایران از پیروزی تیم فوتبال شادمان میشوم. به هر حال کار سختی داریم، آنهم در این شرایط اقتصادی. «بوی کافور عطر یاس» را با ۷۲ میلیون ساختم، «خانهای روی آّب» را با ۱۲۰ میلیون و «یک بوس کوچولو» را با ۲۲۰ میلیون ساختم. اما فیلم آخرم که فیلم گرانی هم نیست یک و نیم میلیارد هزینه داشته است. به هر حال باید کار کنیم و علاج درد ما کار کردن و تشویق دیگران به کار کردن است.
فرمانآرا آغازگر سینمای پرسشگر بود
شادمهر راستین نیز در بخشی از این نشست گفت: «سایههای بلند باد» اتفاق مهمی در سینمای ایران به حساب میآید. طی سالهای ۵۴ تا ۵۷ اتفاقات مهمی در سینمای ایران رخ میدهد؛ مدلی از حرفهایگری وارد سینمای متفاوت ایران میشود و موج نو صاحب ساختاری جدید میشود. این اتفاق زمانی میافتد که گیشه فیلمهای عمومی سینمای ایران در برابر هجوم فیلمهای آمریکایی و ایتالیایی دچار بحران شده بود. درست در همین لحظه است که ساختارمند شدن سینمای ایران رخ میدهد. این تفاوت بیش از هر چیز به بهمن فرمانآرا و نگاه او برمیگردد که از ادبیات کمک میگیرد. این چیزی بود که در آن زمان فراموش شده و سینمای ایران درگیر پاورقی و داستانهای تکرارشونده شده بود. همچنین باید به اهمیت آموزش در سینمای ایران اشاره کرد؛ تمام کسانی که در تیتراژ این فیلم هستند پس از چند سال تبدیل به بدنه اصلی سینمای ایران شدند.
این منتقد سینمایی ادامه داد: سینمای پرسشگر را نیز فرمانآرا آغاز کرد؛ او به اعتراض و انتقاد و نمایش آن چیزی که شاید بقیه نمیدیدند بسنده نکرد، بلکه سوالی فلسفی نسبت به فرهنگ کشور خود را وارد سینما کرد. کسانی مانند تئو آنجلوپولوس، سرگئی پاراجانف و تارکوفسکی میپرسند از کجا مدل تفکر در کشورهایشان شکل گرفته است. در اینجا نیز اگر عناصر موجود در «سایههای بلند باد» را تحلیل کنیم، میبینیم که پایه تصویری بیشتر فیلمهای ایرانی را شامل میشوند. شاید این عناصر در کتابها موجود بود، اما برای اولینبار آنها را بهصورت فشرده و تصویری و بهشکل نمادهای سینمایی همراه با قصه و شخصیتپردازی در «سایههای بلند باد» میبینیم. یعنی مجموعهای از نشانههای اسطورهای ایرانی را در یک قصه خیلی ساده مشاهده میکنیم.
راستین در پایان این نشست که اجرای آن را کیوان کثیریان برعهده داشت، گفت: در آن دوره، رفتن به روستا و ساخت فیلم در آنجا یک اعتراض تصویری نسبت آن چیزی بود که سینمای شهری ارائه میکرد. این فیلم مجموعهای از فرهنگ دوران است؛ اگر وضعیت شهری ایران را در فیلم «گزارش» میبینیم، در «سایههای بلند باد» وضعیت ایران را مشاهده میکنیم. فشرده شدن تصاویر و دیالوگها به نحوی که همه چیز را مطرح میکند ویژگی مهم این فیلم است. به اضافه اینکه یک نوع نگاه به اسطوره مبتنی بر نظریه ترس را در «سایههای بلند باد» میبینیم؛ ترس اسطورهسازی میکند، تا به آرامشی که قرار است از اسطوره بگیریم برسیم. یعنی زندگی در سایه ترس که همراه با خود آرامشی نیز میآورد و این چیزی است که «سایههای بلند باد» را یکپارچه میکند.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: بهمن فرمان آرا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۰۹۲۳۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سلمان فارسی؛ روایت درست تاریخ
یکی از پروژههای الف ویژه تلویزیون مجموعه «سلمان فارسی» است. مجموعهای به کارگردانی داوود میرباقری که قرار است مثل مجموعه «مختارنامه» اثر فاخر و پرمخاطب دیگری را بسازد.
نگارش این سریال را هم خودش بهعهده داشته و حسین طاهری، تهیه کننده این اثر است. جالب اینکه امرا... احمدجو که ید طولایی در نویسندگی و کارگردانی دارد هم به عنوان مشاور با این پروژه همکاری میکند. تصویربرداری این سریال از ۱۰ دی ۱۳۹۸ آغاز شده و قرار است در ۶۰ قسمت ساخته شود. جالب اینکه در ۱۱فروردین۱۴۰۲ مستندی با نام سلمان درباره مراحل تولید و پشت صحنه فصل اول این مجموعه پخش شد که در نوع خود دیدنی بود. این مجموعه تاریخی به دوران زندگی، زمانه و مهاجرت سلمان فارسی میپردازد و طبق برنامهریزیها تا واقعه غدیر خم ادامه خواهد داشت. سلمان فارسی در نوجوانی ایرانشهر را ترک میکند و مسیحی میشود. او حدود ۷۰ سال در شهرها، کلیساها و دیرهای مختلف بیزانس سیر و سلوک میکند. این مجموعه یکی از پربازیگرترین و پرلوکیشنترین سریالهایی است که در حال ساخت است و طبق پیشبینیها قرار است در سال ۱۴۰۵ پخش شود. به پشت صحنه این مجموعه رفته و گزارشی از روند تولید آن داشتهایم و با برخی عوامل آن از جمله حسین طاهری، امرا... احمدجو، حامد میرباقری و مهدی نقویان (رئیس سیمافیلم) هم به گفتگو پرداختیم که در ادامه میخوانید.
سلمان درآتشکده ماربین
در انتهای یکی از خیابانهای شهرک سینمایی غزالی و درست پشت کاروانسرای مرمر مجموعه سلمان فارسی قلعهای ساخته شده که نام آن آتشکده ماربین است. یکی از لوکیشنهای اصلی این مجموعه که عوامل گروه مدتی است برای ضبط سکانسهای مربوط به ایران در این لوکیشن حضور دارند و زیر تیغ آفتاب و همراه با باد و خاک در حال ضبط سکانسهایی از این سریال هستند. نزدیک ورودی در اصلی یک پرده کروماکی آبی رنگی وصل و مقابل آن اسبی به یک درخت بسته شده است. اسب گاهی شیههای سر میدهد، اما مانعی برای ضبط سریال نیست. فقط رفت و آمدهای بک قاب دوربینها بررسی میشود. گروه در حال ضبط است و ما باید چند دقیقهای را منتظر بمانیم تا کات داده شود. سکانس شلوغ و سختی است.
هنرورهای بسیاری با پوشش و گریم مناسب آن سکانس در هر نقطهای از این قلعه ایستادهاند. حتی سربازان و برمکیها نیز با لباس و گریمی که برایشان تعریف شده در میزانسن کارگردان جای گرفتهاند. کمی جلوتر میرویم. انوش معظمی را با گریم و سبیل از بناگوش دررفته و چهره بسیار متفاوتی میبینیم. گرچه ابتدا قابل شناسایی نیست، اما همین که دیالوگهایش را میگوید و صدایش را میشنویم، متوجه میشویم که امروز او مقابل دوربین است. هوا بهشدت گرم است و خورشید وسط آسمان قرار دارد. با این حال مانعی برای ادامه کار نیست. از یکی از عوامل میشنویم که حسام منظور، فرخ نعمتی و امیررضا دلاوری در اتاق گریم هستند و خودشان را برای ضبط سکانسهای بعد آماده میکنند. از آنجا که داوود میرباقری حساسیت و دقت بسیاری روی کار خود دارد، این سکانس بارها ضبط میشود تا مورد تایید او قرار بگیرد. البته در این میان صدای هواپیما هم گهگاهی شنیده میشود که یکی از عوامل بهشوخی میگوید: «جالبه که همیشه پروازها تاخیر دارن، اما امروز همه پروازها داره بهموقع انجام میشه!»
داوود میرباقری، امرا... احمدجو و حسین طاهری داخل یک چادر نشستهاند و از مانیتور مقابلشان کار را دنبال میکنند. یکباره بادی میوزد و یکی از صندلیهای پلاستیکی به هوا رفته و مقابل پای یکی از اسبها پرتاب میشود و او را عصبانی میکند. سایر اسبها هم که در گوشهوکنار این قلعه ایستادهاند، سروصدا میکنند. نگاهی به اطراف میاندازیم. سربازها و نگهبانان قلعه در برج و باروی قصر مشغول محافظت هستند. فضاسازی میرباقری مثل همیشه حرف ندارد. انگار مخاطب را با خود به قلب تاریخی میبرد که شاید هزاران سال با آن فاصله دارد. یکی از هنروران با سبدی در دست و با اشاره دستیار کارگردان به نقطهای میرود و میایستد که به او گفته شده است. داخل سبد نان و خرما دارد.
یکی از هنروران شوخی لقمهای نان و خرما از او طلب میکند و باعث خنده میشود. لباسها و کفشها و گریم هنروران همه نشانگر است که در حال ورقزدن تاریخ چندهزارساله هستیم. نسیمی میآید و صورتها را نوازش میکند، اما همچنان هوا گرم است و گروه باید تا شب سکانسهای بسیاری را ضبط کنند. زمان بهسرعت درحال گذراست و گروه هیچ ثانیهای را نباید از دست بدهد. به همین خاطر است که سرما و گرما هم مانعی برای کارشان نشده است. به نظر میرسد این مجموعه از کار قبلی میرباقری سختتر است و به همین دلیل او انرژی بیشتری روی آن میگذارد. در گوشه دیگری از این شهرک هم کارگاههای چرم و کهنهکاری سریال قرار دارد و همزمان تیم دیگری در حال ساخت ادوات جنگی است. لوکیشنهای دیگری هم در حال ساخت است. خلاصه اینکه همه در تلاش هستند تا یک سریال شستهرفته و ماندگار دیگر در تاریخ این رسانه ثبت شود.
استاندارد بالای ۱۵دوربین روشن
مهدی نقویان، رئیس سیمافیلم در پشت صحنه این سریال حاضر است و درباره روند تولید این پروژه و دقتی که میرباقری در ساخت این اثر دارد و زمانبندی آن میگوید: خوشبختانه با حمایتی که ریاست سازمان از این پروژه دارد و بهصورت هفتگی جلساتی برای این پروژه میگذارد، مشکلاتی که در پیشتولید وجود دارد، خیلی زود رفع میشود و حمایتهای لازم از این اثر صورت میگیرد. میتوانم بگویم برای اولینبار طی این ۳-۴سالی که این سریال تولید میشود، لوکیشنهای این بخش تا پایان سال ۱۴۰۳ ساخته شده و آماده است. اما در سالهای قبل اینگونه نبود. به همین دلیل برنامهریزیهای تولیدی نامنظم انجام میشد و ساخت لوکیشن در برنامهریزی سریال تاثیرگذار بود. وی ادامه میدهد: امسال هم دنبال این هستیم که لوکیشنهای مربوط به سال بعد همین امسال ساخته شود تا مانع تولیدی نداشته باشیم و کار با سرعت پیش برود. البته این سرعت با همان استانداردها و کیفیتی است که باید باشد و مدنظر کارگردان و ریاست سازمان هم هست. نقویان همچنین میافزاید:خوشبختانه چرخه تولید درسال۱۴۰۳ راه افتاد، سرعت تولید کارهای الف ویژه بیشتر شد ومدتهاست به استاندارد بالای ۱۵دوربین روشن رسیدهایم که نیاز آنتن است تا زیر ۱۵ تا دوربین روشن نداشته باشیم و همین طور حمایت میشود. ما الان شش سریال درمرحله پستولید داریم که منتظر آنتن هستند.
حضور ۴۰ بازیگر خارجی
حسین طاهری، تهیهکننده سریال درباره تدراک گسترده برای تولید این سریال عنوان میکند: شایسته کشوری مثل ایران که تاریخ کهن و همچنین سابقه فیلمسازی غنی دارد این است که در تولید آثار نمایشی ارتقا پیدا کند. سریال سلمان فارسی مجموعهای است که سازمان صداوسیما با آن در کنار آقای میرباقری قدم بزرگی برداشته است. ما براساس برنامهریزی تولید را جلو میبریم و از این برنامه عقب نماندهایم. همانطور که قبلا گفتم، اینجا یک دانشگاه است. دوستان و همکاران ما تلاش میکنند از بزرگان در این مجموعه بیاموزند. وی میگوید: بخشهای ایران باستان بسیار جالب توجه است، البته همچنان ساخت و ساز ادامه دارد وماتاپایان فصل ایران باستان بیش از۳۰لوکیشن داریم. طاهری درباره انتخاب هنرورها هم توضیح میدهد:۲۰هزار نفر را از میان تئاتریهای سراسر ایران انتخاب کردیم. رزومه دادندو۶۰۰۰نفر از میانشان گزینش شدند که حرفهای هستند، البته در این دانشگاه بیشتر میآموزند. وی در مورد حضور چهرهها نیز عنوان میکند: بیشتر بازیگران ایران علاقهمندی خود را برای حضور در این پروژه اعلام کردهاند و این برای ما باعث افتخار است. اما علاوه بر آنان، چهرههای تازه نیز معرفی میشوند و حدود ۴۰ بازیگر خارجی نیز تا کنون در این سریال حضور پیدا کردهاند. بازیگرانی از مراکش، تونس، یونان، ارمنستان و... از این جمله هستند. برخی از آنان اصلا با ایران آشنایی نداشتند و بهواسطه بازی در این سریال با ایران آشنا شدند. این تهیهکننده درخصوص ادامه تصویربرداری در شهرک غزالی نیز میگوید: دو سه هفتهای در شهرک غزالی هستیم تا فصل زمستان را تصویربرداری کنیم. برای تصویربرداری فصل بهاربه شاهرودبازمیگردیم ویکی دوماه آنجامیمانیم. بازبه تهران بازمیگردیم ودوره پرشکوه ایران باستان را تصویربرداری میکنیم.
میرباقری سنگ تمام گذاشته است
امرا... احمدجو یکی از نویسندگان و کارگردانان پیشکسوت عرصه سینما و تلویزیون است که آثار بسیاری را در تلویزیون ماندگار کرده است. هنوز هم مخاطبان بسیاری با «روزی روزگاری» این هنرمند خاطره دارند. تفنگ سرپر، پشت کوههای بلند و سردار جنگل از جمله آثاری است که برای تلویزیون ساخته است. وی که بهعنوان مشاور با این پروژه همکاری میکند، در اینباره میگوید: داوود میرباقری قصه سلمان را اززمان تولداین شخصیت آغاز کرده است. البته از آنجایی که از آن تاریخ اطلاعات جزئی در دسترس است بخشی از فیلمنامه باید دراماتیزه میشد. بهطور مثال پدر سلمان از ملاکان جی در اصفهان بوده و ثروت زیادی داشته است ولی ما از پدر او اطلاعات دیگری نداریم و بخشی از داستان درباره شرایط زندگی وی در ایران و همچنین مسائل پیرامونی او بهصورت داستانی در فیلمنامه وارد میشود. وی همچنین میافزاید: با توجه به تجربیاتی که داوود میرباقری دارد، این سریال آنطور که پیشبینی کردهایم در حال انجام است. البته بهدلایل مختلف ازجمله کرونا توافقهایی داشتهایم، اما خللی در کار ما ایجاد نکرده است؛ ضمن اینکه همه شرایط مهیاست و تصور میکنم نتیجه درخشانی هم خواهد داشت.
احمدجو در ادامه بیان میکند: میتوانم بگویم سلمانفارسی یک اثر ماندگار و فاخری خواهد بود و از آن سریالهایی میشود که میتواند برای نسلهای مختلف آموزنده و جذاب باشد؛ چون من چند سال است شاهدم که میرباقری برای این کار سنگتمام گذاشته و با تجربه زیادی که در این زمینهها دارد و با همه وجود پلان به پلان این سریال را جلو میبرد. وی با اشاره به منابعی که به آنها در نگارش سریال رجوع کرده است، میگوید: همه زحمات را آقای میرباقری کشیده ومن در کنارش به او کمک میکنم، اما برای نگارش، کتابهای زرتشتی ازجمله اوستا مرجع من شده است. تحقیقاتی هم جدا ازفیلمنامه توسط سازمان صداوسیما انجام شده است و من از آنها استفاده میکنم. همزمان برای اینکه در آن فضا قرار بگیرم به این تحقیقات و کتابهای دیگر هم مراجعه میکنم. با همه این احوال گاهی برای یک دقیقه دیالوگ دو یا سه روز وقت میگذارم و گاهی هم گفتگوها بهراحتی به ذهنم میآید و روی کاغذ مینویسم. وی همچنین درباره زبانی که در سلمان فارسی بهکار برده شده و نحوه گویشها عنوان میکند: اگر بخواهیم زبان را نزدیک به آن زمان انتخاب کنیم، نامفهوم خواهد بود؛ بنابراین من سعی میکنم دستور زبانی را که قابل فهم است با گویش امروزی استفاده کنم ونظرخود میرباقری هم براین مبنابود که دیالوگهابه زبان امروز ومحاوره نزدیکتر باشد. احمدجو در پایان هم میگوید: چند سالی است یک سریال جنگی به نام «تولد» را دارم که اگر بعد از سریال سلمان فارسی همچنان زنده باشم و ویلچرنشین نشوم، میخواهم آن را بسازم. بخشی از کارهایش هم انجام شده است.
بازیگرانی که به عشق سلمان آمدهاند
حامد، فرزند داوود میرباقری است که همواره در کنار پدر تلمذ میکند و در آثاری که او میسازد، هم بازی میکند و هم در پشتصحنه حضور دارد و پدر را همراهی میکند. وی در این سریال هم بهعنوان دستیار کارگردان فعالیت میکند و قرار است نقشی را هم بازی کند که در اینباره میگوید: درباره نقشم فعلا صحبتی نمیکنم، اما مدتی است که بخش مربوط به ایران را ضبط میکنیم که بخشی از لوکیشنهای این بخش در شهرک غزالی است و بخشی هم در شهرک دفاعمقدس و شاهرود ضبط میشود. از آنجا که طبق زمانبندی پیش میرویم، حدود هشت روز دیگر در شهرک هستیم و بعد به شاهرود میرویم. وی در ادامه در توضیح لوکیشن آتشکده ماربین بیان میکند: این آتشکده در جی یا همان اصفهان سابق است که بیشتر کارهای اداری در این مرکز رخ میدهد. اینجا یکی از لوکیشنهای اصلی بخش ایران است که میتوان گفت ۲۵ درصد بخش ایران در این لوکیشن مقابل دوربین میرود. میرباقری درباره حضور هنروران و انتخاب آنها توضیح میدهد: تمام این افراد از نقاط مختلف کشور انتخاب شدهاند.
به همین دلیل اسم آنها را منتخبان گروه کارگردانی گذاشتهایم. چون همه این افراد جزو بازیگران استانهای مختلفی هستند که تجربه بازیگری دارند و به عشق سلمان وارد این پروژه شدهاند. برای اولین بار است که این اتفاق در یک پروژهای افتاده است، چون آقای میرباقری ترجیح میدادند با افرادی کار کنند که تجربه بازیگری داشتند. ما برای انتخاب آنها سفرهای بسیاری رفتیم و دو سال قبل از فیلمبرداری شروع کردیم و به همه استانهای ایران سفر کردیم تا این افراد انتخاب شدند. در حال حاضر برای هر فاز این سریال باز سفر میرویم و افراد دیگری را میبینیم. چون همچنان کار انتخاب بازیگر ادامه دارد و در حال انجام است. در جمع بازیگران اصلی چهرههای جدیدی داریم که پیش از این تجربه تئاتر داشتند و با این سریال معرفی میشوند.
میرباقری درباره لوکیشنهای این سریال بیان میکند: هنوز ساخت و سازها و لوکیشنهای این سریال در حال انجام است. اگر فاز ایران را بخواهیم تقسیم کنیم، بخش جی دو لوکیشن اصلی دارد و همین آتشکده و خانه بودخشان، فرماندار جی و پدر سلمان که در شاهرود در حال ساخت است. یکی دیگر از لوکیشنهای اصلی ایران، کاخ تیسفون است و در واقع آن چیزی که در عکسها داریم، نمانده و در حال ساخت است. وی در ادامه درباره تحقیق و پژوهش این سریال میافزاید: پیش از کار، تحقیق و پژوهش انجام شده، اما برای هر فاز از کار باز هم تحقیق و انتخابها انجام میشود. میتوانم بگویم هر دو قسمت از این سریال مثل یک سینمایی حرفهای گرفته شده؛ با همان دقت، حساسیت و انتخاب لوکیشن و بازیگر و.... میرباقری در پایان هم میگوید: فصل بیزانس کار شد و زمان زیادی گذاشتیم. چون لوکیشنهای بسیاری داشت و مدام درسفربودیم. لوکیشنهای فصل حجاز آماده است و برای فصل ایران هم متمرکزتر بودیم. به هر حال در تلاشیم تا کار به موقع تمام شود.
منبع: جام جم آنلاین
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی