خوش به حال وزیر جوان با این دفتر کارش!
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۱۵۳۱۵
قرار است دفتر کار وزیر ارتباطات به عمارت "کلاه فرنگی بی سیم" منتقل شود.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ روزنامه شهروند نوشت: «محترمخانم» آرزو دارد یکبار دیگر عمارت «کلاهفرنگی بیسیم» را ببیند. همان بنایی که روزگاری در زمان جنگ جهانی دوم خبر اشغال ایران از سوی متفقین از آن مخابره شد و امروز که روزگاری دیگر است، قرار است دفتر کار وزیر ارتباطات باشد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر شانههای ساختمان بیسیم کلاهفرنگی گرد تاریخ نشسته؛ از سال ۱۳۰۳ که آجر به آجر ساختندش تا اسفند سهسال بعد که در سالروز کودتای رضاشاه افتتاح شد و سالهای بعد، بسیاری از رویدادهای مهم از آن به بیرون مخابره شد. ۷۶سال طول کشید تا کلاهفرنگی جایی در فهرست آثار ملی برای خود پیدا کند و شماره بگیرد؛ سال ۸۸ که تابلوی موزه روی دیوارش نصب شد و امروز قرار است دفتر کار «وزیر جوان» باشد.
عمارت کلاهفرنگی خارج از شهر بود و آنطور که محترمخانم در خاطرش است، تا دوردستهایش، تا آنجا که به کوه میرسید، جز بیابان و دشت، از شهری که اینچنین امروز احاطهاش کرده، خبری نبود. کارکنان رادیو، راهی طولانی را با درشکه تا آنجا میآمدند، اما خانه بابا بیسیمی، درست پشت سر عمارت بود.
حالا که سالهای سال گذشته، در کلاهفرنگی ۶ ژنراتور، دستگاه بیسیم و تعدادی تابلوی نقاشی و فایلهای تصویری و میزها و صندلیهای قجری باقی مانده و اینطور که در خبرهای تازه گفتهاند، قرار نیست هیچکدام اینها از عمارت خارج شود. مدیر کل روابطعمومی وزارت ارتباطات گفته دلیل اینجابهجایی، علاقه وزیر به حفظ بناهای تاریخی است و هدف، حفظ بنای عمارت و احترام به کارکرد آن. حالا قرار است کار تعمیر تأسیسات بنا آغاز شود و محمدجواد آذری جهرمی صندلی وزارتش را آنجا برپا کند. محترمخانم میگوید: «خوش به حال وزیر.» و از آرزوی همیشگیاش حرف میزند؛ دیدن خانه کودکی و یادآوری خاطرات درختان توت و قناتها مانده؛ دیدن غلامحسین بنان و حمیدرضا نوربخش و شنیدن آوازشان از رادیوی بزرگ خانه.
محترمخانم! شما در همین عمارت کلاهفرنگی به دنیا آمدید؟
خانه ما پشت این عمارت بود، توی خانههای سازمانی. ۶ساله بودم که آمدیم توی این ساختمان. عمارت را که افتتاح کردند، پدرم زودتر آمد و بعد ما را با خودش آورد. پدرم مسئول اتاق فرستنده بود.
تا کی آنجا بودید؟
۱۶ سال آنجا زندگی کردم، بعد ازدواج کردم و از تهران رفتم اما مدام میآمدم به خانوادهام سر میزدم و پیششان میماندم.
حتما خاطرات زیادی از آنجا دارید. یادتان هست، نخستینبار که رادیو را روشن کردید و نخستین صدایی که شنیدید؟
بله؛ رادیو تازه آمده بود. نمیدانم آن وقتها در تهران هنوز بقیه رادیو داشتند یا نه اما یادم هست که پدرم یک رادیو خرید و آورد خانه؛ زنان همسایه آمدند خانه ما که بشنوند. پیچ رادیو را میچرخاندیم و همه میگفتند: «آقای مشیری یک قوطی خریده که از توش صدا درمیاد.» هیچ وقت یادم نمیرود.
همسایهها -همه کارمندان ساختمان بیسیم- هم در خانههای سازمانی بودند؟
نه؛ اینطور نبود. خیلیها از راه دور میآمدند؛ اما کارمندان مسئول اتاق فرستنده یا آنهایی که کارهای حساس داشتند، پشت کلاه فرنگی، ۵۰۰ متر آن طرفتر از آن ساختمان بلند (اداری)، زندگی میکردند. مثلا آن طرفتر خواهرم و شوهرش که مسئول تأسیسات بود، زندگی میکردند. عمارت هم زیر دست آقای زاهدی بود؛ رئیس رادیو ایران. تمام دور و بر آنجا بیابان بود؛ از خود ساختمان بیسیم تا ته باغ که نگاه میکردی، یک دست صحرا بود تا کوه -مثل امروز نبود با این همه ساختمان.
پس چطور مدرسه میرفتید در آن- به قول خودتان- صحرا؟
مدرسهام نزدیک چهارراه قصر بود. نمیگذاشتند تنها برویم و برگردیم، باغبانی آنجا بود که من و بچههای دیگر را میبرد و برمیگرداند. یادم هست سر راه از سر شیطانی میرفتیم کمی بالاتر از باغ، در آنجا قهوهخانه «سید خندان» بود.
داخل عمارت بیسیم را یادتان هست؟
کمی یادم هست؛ هر کسی را نمیگذاشتند برود آن تو. یادم میآید از طرف مدرسه به من گفتند «پدر تو که آنجا کار میکند، پس میتواند به رئیس بگوید که بچه مدرسهایها بیاییم آنجا آواز بخوانیم.» این شد که من هم اتاق فرستنده را دیدم. با بچههای مدرسه و گروه موسیقی رفتیم آن اتاق بالایی و «ای ایران ای مرز پرگهر» را خواندیم و از رادیو پخش شد.
آدمهای معروفی که آنجا دیدید، چطور؟
پایین تلفنخانه یک اتاقک نگهبانی بود. خوانندهها میآمدند از آنجا رد میشدند و بعد میرفتند در سالن بزرگ اتاق اولی تمرین میکردند. من محمدرضا نوربخش، غلامحسین بنان و چند نفر دیگر را یادم هست. کارم این شده بود که میرفتم همان قسمت ورودی، روی پنجه میایستادم و از پشت پنجره تماشا میکردم که تمرین میکنند و بعد میروند طبقه بالا؛ اتاقک فرستنده صدا. من بچه بودم و خیلی آدمها را نمیشناختم؛ فقط میرفتم برای تماشا. اما پدرم همه را میشناخت. شبهای جمعه که آقای راشد یزدی صحبت میکرد، مادرم گوشش را میچسباند به رادیو و میگفت شما حرف نزنید تا من سخنرانی این آقا را گوش بدهم. آخ که چه خاطرههایی من آنجا دارم.
چرا رفتید مشهد؟
بعد از ازدواج به واسطه شغل شوهرم که آموزشوپرورشی بود و مدیرکل چند تا استان در شهرهای مختلفی زندگی کردیم؛ اهواز، اصفهان و بلوچستان. هر کدام از بچهها را یک جا دنیا آوردم. شده بودیم مارکوپلو؛ دست آخر هم آمدیم مشهد. من تنها بودهام در این سالها. خیلی جوان بودم که تنها شدم. ۵۱ سالم بود که همسرم سکته کرد. اواخر جنگ بود. آن زمان در ایران قلب عمل نمیکردند، بردیمش آمریکا برای جراحی و برگشتیم؛ ۹ رگش بسته بود، ۶۱ سالش بود؛ تقریبا ۳۰سال است که تنها هستم.
بعد از آن دیگر نرفتید عمارت و خانه قدیمیتان را ببینید؛ تغییری نکرده از آن سالها؟
آخرینبار ۴۰ سال پیش بود. یک آقایی آنجا بود ، ما را دعوت کرد خانهاش؛ خانه قدیم خودمان. رفتم یک ساعتی نشستم، دیدم خیلی قیافه خانه عوض شده است. ساختمانها همان است، ظاهرش عوض نشده اما داخلش تغییر کرده است. بوستان اندیشه هم یادم هست که میدان چوگان بود؛ ما بچهها هم میرفتیم تماشا. عمارت نباید عوض شده باشد؛ چون ثبت ملی است تا من آنجا بودم، همه چیز خوب بود.
از اتفاقات مهم تاریخی چیزی خاطرتان هست؟
یادم هست وقتی میخواستند مصدق را بگیرند، من خانه پدرم بودم؛ آنجا باغ بود. زمستانها گوسفند ته باغ داشتیم شاگرد باغبان میچراند، ریختند و اداره را گرفتند. این دو گوسفند را هم همان دو نفر ریختند که ببرند. مامور باغ دوید و گفت اینها را کجا میبرید؟ مال دولت نیست، مال آقای مشیری است.
آن موقع چند سالتان بود؟
به نظرم سال۱۳۳۲ بود. آن وقتها یک بچه داشتم. آمده بودم خانه پدرم میهمانی. بعد از انقلاب هم که دیگر پدرم بازنشسته شده بود. سالهای بعد هم که دیگر از رادیو بیرون آمده بود و تلویزیون آمد و آخرش عمارت از رونق افتاد.
بعد از آن تلاش نکردید که عمارت را دوباره ببینید؟
نوهام خیلی تلاش کرد. نشد، اما خیلی دوست دارم آنجا را ببینم. میدانید، مرور خاطرات کودکی خیلی لذتبخش است. آدم از زندگی چه میخواهد؟ هر زمان هم از مشهد میآیم تهران، میروم موزه رضاعباسی جلوی در باغ مینشینم، برای پدرم حمد و سوره میخوانم و برمیگردم و توی راه عمارت را از دور نگاه میکنم. به نوهام گفتم، رضا جان، من دلم میخواهد فقط یک بار دیگر آنجا را ببینم. اجازه نمیدادند برویم داخل.
خبر دارید که قرار است عمارت به دفتر کار وزیر ارتباطات تبدیل بشود؟
چه خوب. اتفاقا لازم است کسی آنجا باشد و تنها رهایش نکنند. آن عمارت تاریخ بلندی پشت سرش دارد، کاش هر که آنجا میرود، خوب از آن نگهداری کند. امیدوارم وزیر خوش قدم باشد و شکل ساختمان را عوض نکند.
انتهای پیام
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۱۵۳۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
دفتر حماس تا زمانی که برای میانجیگری با اسرائیل «مفید و مثبت» باشد در دوحه باقی میماند
قطر روز سهشنبه اعلام کرد که دفتر سیاسی حماس تا زمانی که حضورش به نفع میانجیگری میان فلسطینیها و اسرائیلیها باشد، در دوحه باقی خواهد ماند.
این اظهارنظر پس از انتشار چندین گزارش درباره احتمال انتقال دفتر حماس از قطر به کشوری دیگر منتشر شد.
مجید الانصاری، سخنگوی وزارت امور خارجه قطر در یک کنفرانس مطبوعاتی در خصوص این خبر گفت: تا زمانی که حضور رهبران حماس در اینجا در دوحه برای تلاشهای میانجیگری مفید و مثبت باشد، دفتر آنها در اینجا باقی خواهند ماند.
الانصاری تأیید کرد که دفتر حماس در دوحه با هماهنگی ایالات متحده و سایر طرفها برای اطمینان از وجود کانال ارتباطی برای هر گونه میانجیگری به رهبری قطر بین دو طرف ایجاد شد و در سالهای اخیر موفق شد بسیاری از میانجیگریها را تکمیل کند.
وی افزود: تا زمانی که دفتر حماس این نقش را ایفا میکند، یعنی تلاشهای میانجیگری همچنان ادامه دارد، هیچ توجیهی برای پایان دادن به حضور آن وجود ندارد.
وی با تکرار اظهارات شیخ محمد بن عبدالرحمن آل ثانی، نخست وزیر و وزیر امور خارجه قطر در چهارشنبه گذشته که گمانه زنیهایی را در مورد احتمال خروج حماس از دوحه ایجاد کرد، تاکید کرد که "قطر متعهد به میانجیگری است، اما در مرحله ارزیابی مجدد است. "
الانصاری با انتقاد از اظهارات مقامات اسرائیلی در مورد قطر خاطرنشان کرد: این اظهارات یکی از دلایلی بود که دوحه را وادار کرد تا در نقش خود به عنوان یک میانجی تجدید نظر کند.
وی گفت: بر کسی پوشیده نیست که اظهاراتی از سوی تعدادی از مقامات اسرائیلی از جمله وزرای کابینه بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم صهیونیستی در مورد میانجیگری قطر مطرح شده است و همه آنها میدانند که نقش قطر چیست.
آمیچای شکلی، وزیر امور دیاسپورا اسرائیل (جامعه و مبارزه با یهودی ستیزی)، هفته گذشته مدعی شد: «پذیرش قطر به عنوان یک میانجی اشتباه بزرگی است، بلکه یک بازیکن و بخشی از حمله ۷ اکتبر است»، زیرا «قطر و ایران دشمن هستند».
روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال روز شنبه اعلام کرد که جنبش حماس با حداقل دو کشور منطقه در مورد انتقال دفتر خود تماس گرفته است.
این روزنامه به نقل از منابع دیپلماتیک نوشت که اقدام حماس در نتیجه فشار میانجی گران مصر و قطر بر جنبش برای تسهیل شرایط مذاکرات با اسرائیل صورت گرفت.
باشگاه خبرنگاران جوان بینالملل خاورمیانه