یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند؟
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۱۸۶۷۳
در دو جای قرآن از یاجوج و ماجوج نام برده شده است. در آیه ۹۶ انبیاء و در انتهای سوره کهف که در باره ذوالقرنین و سفرهایش سخن گفته میشود.
“حَتَّى إِذا بَلَغَ بَیْنَ السَّدَّیْنِ وَجَدَ مِنْ دُونِهِما قَوْماً لا یَکادُونَ یَفْقَهُونَ قَوْلاً.
قالُوا یا ذَاالْقَرْنَیْنِ إِنَّ یَأْجُوجَ وَ مَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ
لَکَ خَرْجاً عَلى أَنْ تَجْعَلَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُمْ سَدًّا”
((و هم چنان به راه خود ادامه داد) تا به میان دو کوه رسید، و در آنجا گروهى غیر از آن دو را یافت که هیچ سخنى را نمىفهمیدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ذوالقرنین به سرزمینی میرسد که مردمش در سطح پایینی از تمدن بودند و در سخن گفتن (یا فهم و درک سخن) که یکی از نشانههای تمدن است ضعیف و عقب مانده بودند و بین دو کوه زندگی میکردند، این مردم از دست اقوام یاجوج و ماجوج در رنج و عذاب بودند که از پشت کوهها به آنها حمله میکردند و آنها را غارت میکردند.
مردم این سرزمین به ذوالقرنین پیشنهاد کردند که مالى را از ایشان بگیرد و میان آنان و یاجوج و ماجوج سدى ببندد که مانع از تجاوز آنان بشود. ذوالقرنین پیشنهاد آنها را پذیرفت و به آنها گفت: ” آنچه را خدا در اختیار من گذارده بهتر است (از آنچه شما پیشنهاد مىکنید) مرا با نیرویى یارى کنید، تا میان شما و آنها سد محکمى ایجاد کنم. ” (۹۵ کهف)
سپس از آنها خواست یاریش کنند. ”قطعات بزرگ آهن براى من بیاورید (و آنها را به روى هم چیند) تا کاملا میان دو کوه را پوشانید، سپس گفت: (آتش در اطراف آن بیافروزید و) در آتش بدمید، (آنها دمیدند) تا قطعات آهن را سرخ و گداخته کرد، گفت: (اکنون) مس ذوب شده براى من بیاورید تا به روى آن بریزم. (سرانجام آن چنان سد نیرومندى ساخت) که آنها قادر نبودند از آن بالا روند و نمىتوانستند نقبى در آن ایجاد کنند. ” (۹۶ و ۹۷ کهف)
پس از بنای سد، ذوالقرنین گفت: “این از رحمت پروردگار من است، اما هنگامى که وعده پروردگارم فرا رسد آن را در هم مىکوبد و وعده پروردگارم حق است. ”
این سد خود رحمتى از پروردگار بود، یعنى نعمت و سپرى بود که خداوند با آن اقوامى از مردم را از شر یاجوج و ماجوج حفظ فرموده و وقتی وعده خدا رسد آن را در هم میکوبد و منظور از وعده، وعدهاى است که پروردگار در خصوص آن سد داده بوده که به زودى یعنى در نزدیکىهاى قیامت آن را خرد مىکند، در این صورت وعده مزبور پیشگویى خدا بوده که ذو القرنین آن را خبر داده و یا همان وعدهاى است که خداى تعالى در باره قیام قیامت داده است و گفته شده شکسته شدن سد ذوالقرنین از نشانههای قیامت است.
درباره اینکه ذوالقرنین چه کسی بوده نظرات متعددی وجود دارد، اما در روایات پیامبر (صلی الله علیه وآله) و اهل بیت (علیهم السلام) آمده:” او پیامبر نبود بلکه بنده صالحى بود. ”
و درباره اینکه این دو قوم یاجوج و ماجوج که بودند نیز نظرات زیادی وجود دارد.
در برخی روایات آمده که از نژاد ترک از اولاد یافث بن نوح بودند، و در زمین فساد مىکردند. ذو القرنین سدى را که ساخت براى همین بود که راه رخنه آنان را ببندد.
در بعضى روایات دیگر آمده که این قوم از نظر نیروى جسمى و شجاعت به حدى بودهاند که از هیچ حیوان و یا درنده و یا انسانى نمىگذشتند مگر آنکه آن را پاره پاره کرده مىخوردند؛ و نیز از هیچ کشت و زرع و یا درختى نمىگذشتند مگر آنکه همه را میچریدند، و از هیچ نهرى برنمىخورند مگر آنکه آب آن را میخوردند و آن را خشک مى کردند؛ و نیز روایت شده که سه طائفه بودهاند، یک طائفه مانند ارز بودهاند که درختى است بلند. طائفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بودهاند، و طائفه سوم که از آن دو طائفه شدیدتر و قوىتر بودند هر یک دو لاله گوش داشته اند که یکى از آنها را تشک و دیگرى را لحاف خود مى کرده، یکى لباس تابستانى و دیگرى لباس زمستانى آنها بوده اولى پشت و رویش داراى پرهایى ریز بوده و آن دیگرى پشت و رویش کرک بوده است. بدنى سفت و سخت داشتهاند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را مى پوشانده؛ و روایت شده که قامت هر یک از آنها یک وجب و یا دو وجب و یا سه وجب بوده است؛ و همچنین در روایات آمده که یاجوج یک قوم و ماجوج قومى دیگر و امتى دیگر بوده اند، و هر یک از آنها چهار صد هزار امت و فامیل بودهاند، و به همین جهت جز خدا کسى از عدد آنها خبر نداشته.
در تورات در کتاب “حزقیل” فصل سى و هشتم و فصل سى و نهم، و در کتاب رۆیاى “یوحنا” فصل بیستم از آنها به عنوان “گوگ” و “ماگوگ” یاد شده است که معرب آن یاجوج و ماجوج مىباشد.
به گفته علامه طباطبائى در “المیزان” از مجموع گفتههاى تورات استفاده مىشود که ماجوج یا یاجوج و ماجوج، گروه یا گروههاى بزرگى بودند که در دوردستترین نقطه شمال آسیا زندگى داشتند و مردمى جنگجو و غارتگر بودند. منبع: ایران ناز
منبع: پارسینه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.parsine.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «پارسینه» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۱۸۶۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چه کسانی نهی از منکر را از حریم «منطق و عقل» دور کردند؟!
امر به معروف و نهی از منکر مانند نماز یک واجب تعبدی صِرف نیست. بلکه یک واجبی است که در فقه با شرطهای متعددی مطرح شده است و جامع همه شروط «امربه معروف و نهی از منکر» یک کلام است و آن اینکه باید در امربمعروف و نهی از منکر «منطق و عقل» حاکم باشد، بدین معنا که باید؛ «منطق در رفتار» و «معیارهای عقلانی در ارزیابی نتیجه» در نظر گرفته شود.
شهید استاد مطهری بر این باور است وقتی در «نهی از منکر» نیروها تضییع میشوند و نتایج ناچیز است، حتما نهی از منکر در آنجا با «منطق» قابل تطبیق نیست.
ایشان صریحاً اعلام داشته؛ اولین گروهی که «نهی ازمنکر» را از پوشش عقلانیت و منطق بیرون بردند؛ «خوارج» بودند که میگفتند؛ امربهمعروف منطقبردار نیست!
روایات متعدد در باب امربهمعروف در «فقه» که متضمن تبیین شروط و رعایت جوانب مختلف در مسئله امربهمعروف و نهی از منکر است؛ به تمامه ناظر به این انحراف خوارج است.
نویسنده: حجه الاسلام هادی سروش
منبع: کانال سروش معرفت[هادی سروش]
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: اجرای آزمایشی طرح تذکر لسانی نهي از منكر بار ديگر به قيمت جان تمام شد