تکریم مهاجر افغانستانی با برنامه های توانمندسازی
تاریخ انتشار: ۲۸ آذر ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۰۲۶۳۲۵
تهران- ایرنا- وجود 258 میلیون جمعیت مهاجر در جهان، دغدغه حمایت از این جمعیت منجر به نوشتن سند مهاجرت در سازمان ملل شده است و بنا به گفته مدیرعامل یک انجمن، ایران نیز با توانمندسازی و آموزش مهاجران افغانستانی گام های موثری در جهت تکریم آنها برداشته است.
به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، افزایش روز افزون مهاجرت در سراسر جهان عاملی بود که سازمان ملل متحد در سال 2000 میلادی این روز را به نام روز جهانی مهاجرت برای احترام به میلیون ها مهاجر نام گذاری کند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
بر اساس آمار سازمان ملل، شمار مهاجران در سال 2017 در سراسر دنیا بالغ بر 258 میلیون گردیده و شعله های جنگ و نفرت پراکنی ها در جهان به خصوص در منطقه خاورمیانه در سالهای اخیر بر موج جهانی مهاجران افزوده است، چنانکه یکی از عوامل موثر بر مهاجرت، جنگ و کمبود امنیت است. از طرف دیگر تغییرات اقلیمی دیگر عامل دافعه و مهاجرت فرستی کشورها محسوب می شود. چنانکه خشکسالی ها، بلایای طبیعی و به تبع کمبود غذا در کشورهای آفریقایی موج های مهاجرت فرستی را شکل داده است.
دغدغه مهاجرت های روزافزون در جهان از سال 2016 منجر به تهیه سند مهاجرت توسط سازمان ملل شده است که از میان 193 کشور عضو سازمان ملل، 164 نماینده کشورها این سند را امضا کرده اند و در 19 دسامبر 2018 به طور رسمی به تصویب نهایی خواهد رسید.
در بخش هایی از این پیمان متذکر شده اند که مهاجران و پناهجویان باید با کلمات مثبت مورد خطاب قرار گرفته و توصیف شوند، چرا که بر اساس این پیمان مهاجران می توانند برای کشور پذیرنده به عنوان «منبع رونق، نوآوری و توسعه پایدار» تبدیل شوند و حقوق بشر و حقوق کودکان نیز رعایت شود.
در این میان، موقعیت ایران در بحث مهاجرپذیری در بازه های مختلف زمانی به عنوان کشوری مهم مطرح بوده است.
چنانکه با شروع جنگ های افغانستان در اواخر قرن بیست، موج مهاجرتی افغان ها به ایران افزایش پیدا کرد. طبق آخرین آمار اعلام شده از سوی وزیر امور مهاجران افغانستان، بیش از 2 میلیون و 400 هزار پناهجو و مهاجر در ایران زندگی می کنند. بدنبال حمله آمریکا به عراق و تشدید بحران دراین کشور نیز تعدادی از مهاجران عراقی به ایران آمدند. براساس اعلام مرکز آمار ایران در سرشماری سال 1395 ، شمار مهاجران عراقی در ایران 34 هزار و 500 نفر بوده است.
آموزش و حق دسترسی به تحصیل مهاجران به عنوان یکی از ارکان حقوقی شان در ایران با بحث هایی همراه بود. در طی چندین دهه از حضور افغانستانی ها در ایران آنها حق رسمی برای تحصیل در مدارس دولتی نداشتند اما با فرمایش مقام معظم رهبری در سال 1393 مبنی بر «هیچ کودک افغانستانی، حتی مهاجرینی که به صورت غیرقانونی و بیمدرک در ایران حضور دارند، نباید از تحصیل بازبمانند و همه آنها باید در مدارس ایرانی ثبتنام شوند» آموزش و پرورش ملزم شد که کودکان افغانستانی را در مدارس دولتی ثبت نام کند.
تا پیش از این افغانستانی ها تنها در تعداد انگشت شماری از مدارس خودگردان قادر به تحصیل بودند. با اعلام این فرمان تاریخی، دانش آموزان فاقد مدارک هویتی و یا اقامتی می توانند از طریق کارت ویژه حمایت تحصیلی که از سوی اداره کل امور اتباع خارجی وزارت کشور صادر می شود در مدارس ایران ثبت کنند. براین اساس تعداد ثبت نام دانش آموزان اتباع خارجی در مدارس کشور 480 هزار نفر عنوان شده است اما با این حال شماری از آنان همچنان نتوانسته اند به سیستم آموزش رسمی وارد شوند.
علاوه بر مدارس دولتی، مدارس خودگردان و انجمن های حامی سوادآموزی کودکان نیز نقش مهمی در آموزش مهاجران و بهبود زندگی آنان در ایران دارند. در همین ارتباط پژوهشگر ایرنا با «طاهره شجاعی»مدیر عامل انجمن دوستداران کودک پویش، به مناسبت روز جهانی مهاجرت به گفت و گو پرداخت.
این انجمن در طی ده سال گذشته نه تنها قدم های خوبی برای آموزش کودکان در منطقه جنوب شرقی تهران، کوره های آجرپزی برداشته بلکه توانمندسازی خانواده های مهاجر، فعالیتهایی برای ارتقای بهداشت، ارزاق و هرآنچه ضرورت کار با کودکان محروم از تحصیل بوده را در دستور کار خود قرار داده است.
** توانمندسازی و آموزش مهاجران
شجاعی درباره خانه کودک محمودآباد گفت: در این منطقه غالب جمعیت افغانستانی هستند و از جمعیت ثبت نامی مدارس روستا را حدود 40 درصد دانش آموزان افغانستانی تشکیل می دهد. ما در مقاطع پایه حدود 150 نفر دانش آموز و 100 نفر والدین سوادآموز داریم. هدف از سوادآموزی هم تنها خواندن و نوشتن نیست بلکه بیشتر آموزش مهارت های زندگی است. خانواده ها به خصوص پدرها معمولا کارگران فصلی هستند و مادرها در کارگاههای روستاهای اطراف مشغولند.
وی افزود: تاسیس انجمن توسط دانشجویانی صورت گرفته که غالبا علوم اجتماعی خوانده بودند ولی الان به تدریج کار را به افراد بومی آنجا سپرده اند. الگوی بومی و محلی شدن کار را رواج می دادیم. چرخاندن و اداره کارهای انجمن به افرادی که ساکن همان منطقه هستند سپرده شده است. حتی آموزش خود دانش آموزان ها توسط خانم های افغانستانی صورت می گیرد و در کنار آنان خانم های ایرانی با تحصیلات مرتبط تدریس دارند. به نظر ما افراد بومی منطقه خیلی بهتر می توانند به توانمندسازی افراد شبیه به خودشان کمک کنند چون اعتماد و برابری شکل می گیرد و کار بسیار بهتر انجام می شود. در ایران گرچه انجمنهایی هستند که آموزش و توانمندسازی کودکان افغانستانی را برعهده دارند ولی تعداد آنها کافی نیستند.
مدیرعامل انجمن دوستداران کودک پویش گفت: به طور کلی در مهاجرت عادی مثل جا به جایی زندگی از یک خیابان به خیابان دیگر، یک زمانی را برای پذیرش اجتماعی نیاز است تا محیط، من نوعی را قبول کند که این بازه زمان متفاوت است تا آن عدم تعادل روانی به وجود بیاد.
وی در ادامه افزود: مهاجرت حتی در بهترین شرایط نیز مشکلاتی را در پی دارد، چه برسد به اینکه دوستان افغانستانی نیز در شرایط جنگ و درگیری و ناامنی وارد کشور ما شدند. این مهاجران نیاز به توانمندسازی داشتند تا خودشان را در شرایط مکانی دیگری پیدا کنند و خودشان را شکوفا کنند. با این اتفاق آنها متوجه می شوند که با تمام سختی های موجود و مهاجرتی که داشتند، به آخر دنیا نرسیده اند و دست از زندگی بردارند با توانمندسازی آنها امکان بازگشت به زندگی خوب و برابری را خواهند داشت.
شجاعی درباره وضع مهاجران گفت: دست و بال افغانستانی ها بسته است و برای تحصیل همچنان برای دنبال مجوزها باشند. اوضاع انقدرها خوب نیست ولی ما کنارشان هستیم تا احساس خوب مثل دوباره متولد شدن و بازگشت به خود را داشته باشند. تا اندکی وضعیت مهاجرتی را برای شان بهتر کنیم. ما در سطح پایین به آنان امید می دهیم. توانستیم امکان تحصیل بیشتری را برای آنها فراهم کنیم و تنها یک خلا کوچک را پر می کنیم.
وی گفت: خیلی از افغانستانی ها نمی توانند مشاغلی را که دوست دارند، در ایران داشته باشند و کارهایی را انجام می دهند که ایرانی ها چندان مشتاق نیستند. در خیلی از موقعیتها تمایلی از منِ ایرانی برای ورود آنها به مشاغل دیگر نیست. ما شغل مربی افغانستانی داریم اما چنین مشاغلی در جاهای دیگری نیست.
شجاعی درباره سند مراکش گفت: ما جزو کشورهایی هستیم که سند مهاجرت مراکش را امضا کردیم و متعهد شدیم که ما جامعه مهاجران را با جامعه میزبان با کمال احترام ادغام کنیم ولی تاکنون بسترهای این اتفاق در ایران فراهم نشده است مگر در مواردی انگشت شمار.
وی در انتها تصریح کرد: یکی از مشکلات فراوان مهاجران، عدم پذیرش آنها در ایران بعد از این همه سال است. دلمان برای بچه هایی که زیر بمب و ترکش هستند میسوزد ولی توجه ای به بچه هایی که با فرار از جنگ به کشور ما آمدند، نداریم. ما باید در کشور برنامه منسجمی برای پذیرش و ادغام آنان داشته باشیم
پژوهشم**ر-ش**1552
منبع: ایرنا
کلیدواژه: اجتماعي مهاجرت اتباع افغانستاني توانمندسازي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۰۲۶۳۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
پشتپردهی «بحران مرزی» در آمریکا/ مهاجرت سیلآسا: سلاحی برای نابودی مرزهای جغرافیایی و هویت ملی؟ +عکس
بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود.
سرویس جهان مشرق- در فوریه سال جاری، مصاحبهای از یکی از مسوولان ارشد سابق کشور پاناما منتشر شد که با وجود ماهیت افشاگرانهی آن، توسط رسانههای جریان اصلی مورد توجه قرار نگرفت، یا این که {آنچنان که از سوابق قبلی برمی آید} در واقع توسط آنها بایکوت شد.
اوریل اورتگا، فرمانده پیشین گشت مرزی پاناما که اکنون مشاور امنیتی و دفاعی رئیس جمهور پاناما، لورنتینو کورتیزو، است، در مصاحبه ای در 22 فوریه گفت که "در سال 2016، همزمان با ورود سازمان های غیردولتی (NGO) بیشتری به پاناما. ، این کشور شاهد جهش در مهاجرت بوده است. "
این افزایش مطابق با نشست جهانی سازمان ملل متحد برای «مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه» در سال 2016 بود. دو سال بعد، 152 کشور - از جمله پاناما - به توافق برای مدیریت مهاجرت جهانی رای مثبت دادند. آمریکا، در زمان ریاست جمهوری ترامپ، به آن رای منفی داد.
آقای اورتگا گفت، اما بر خلاف شعار آن نشست، تحت مدیریت سازمان ملل، روند مهاجرت چیزی غیر از «منظم» بوده است. در عمل، شاهد آشوب و هرج و مرج بودهایم.
او تاکید کرد:
" در حال حاضر کاملاً برعکس است. اسناد نشان می دهد که در سال 2023 رکورد 500000 مهاجر از طریق جنگل متراکم معروف به Darien Gap از کلمبیا به پاناما سفر کردند. مهاجران از سراسر جهان برای شروع سفر خود به آمریکای جنوبی و مرکزی پرواز می کنند زیرا کشورهایی مانند سورینام و اکوادور برای ورود نیازی به ویزا ندارند. مقصد نهایی آنها آمریکا است. "
کتاب «سلاحهای مهاجرت جمعی: جابهجایی تحمیلی، اجبار و سیاست خارجی» نوشته کلی گرینهیل، نشان میدهد که کشورهای ضعیفتر از مهاجرت برای بیثبات کردن دشمنان قدرتمندتر خود استفاده میکنند.
جوزف هومیر، مدیر اجرایی مرکز یک جامعه آزاد امن و کارشناس جنگ های غیرمتعارف، به روزنامه کانادایی اپوخ تایمز گفت او معتقد است این چیزی است که آمریکایی ها اکنون در مرز جنوبی ایالات متحده می بینند.
او گفت:
"این یک تئوری توطئه نیست. «تهاجم» به مرز جنوبی ایالات متحده "مهاجرت مهندسی شده استراتژیک" است. "
آقای اورتگا کاملا موافق این ایده است که سازمانهای غیردولتی مشکلات مهاجرت انبوه را «تشدید» کردهاند.
او گفت:
"به جای کمک، آنها بخشی از مشکل هستند. «این خود مهاجران نیستند که تهدید ملی ایجاد می کنند. این جنایت سازمان یافته است و این سازمان های بین المللی {در پشت پرده} هستند. "
به بیان دیگر، آقای اورتگا به عنوان مقام مسوولی که مستقیما با مساله «بحران مرزی» در آمریکا سر و کار داشت، به صراحت تایید کرد که این «بحران» در ذات خود یک «توطئه» است که سازمان ملل متحد به نمایندگی از یک «دولت عمیق» جهانی که بهعنوان «گلوبالیستها» شناخته می شوند، آن را هدایت می کند و مجری میدانی آن هم «سازمانهای غیردولتی» (NGO) زیر پرچم حقوق بشر و حقوق اقلیتها ...هستند.
دو سه ماه پیش از این افشاگری، در 26 سپتامبر 2023، تحلیلگر سیاسی آمریکایی، آن وندرستیل، در برنامه خود با عنوان « Right Now with Ann Vandersteel» فاش کرد که «مجمع جهانی اقتصاد» (WEF) با در اختیار گرفتن چند پایگاه نظامی آمریکا در خاک پاناما، عملیات هجوم سیلآسای مهاجرین به خاک آمریکا را هدایت می کند.
بعد از افشاگری اورتگا، خبرنگار آمریکایی، «ایتان وایت» در مقالهای در پایگاه تحلیلی « gazetteller»(24 مارس 2024) از «تهاجم سازمانیافته» به مرزهای آمریکا توسط مهاجرین سخن گفت. از باب اهمیت موضوع و این که این سرفصل کاری شوم، به احتمال قوی در حال انجام در نقاط مختلف دنیا(از جمله منطقه غرب آسیا) است، متن کامل یادداشت وایت در ادامه می آید:
در زیر بطن تاریک سیاست جهانی، جایی که روکش دیپلماسی دسیسههای ماهیت شومتری را میپوشاند، بحران مرز جنوبی ایالات متحده نه بهعنوان یک اتفاق مهاجرت، بلکه بهعنوان یک حمله عمدی و برنامهریزیشده{با خونسردی و حسابگری} به حاکمیت ملی آمریکا ظاهر میشود. این یک حدس و گمان صرف نیست؛ این افشاگری خوفناک توسط اوریل اورتگا، یک مقام ارشد پانامایی با ارایه مدارک و نشان دادن جراحات میدانی برای اثبات آن است. اورتگا، با بیرون آمدن از سایهها، تصویری را به قدری زمخت و خشن ترسیم می کند که روایتِ به دقت تنظیمشده توسط نهادهای بینالمللی و توابع آنها را از هم می گسلد.
سازمان ملل متحد، زیر نقاب ترویج صلح و کمک های بشردوستانه، متهم متهم اول سازماندهی این بحران عامدانه است، اقدامی آنقدر جسورانه که بوی توطئهای شوم برای تضعیف مرزهای ملی و تحمیل یک برنامهی گلوبالیستی بر کشورهای بی خبر، از آن به مشام می رسد. پیمان جهانی سازمان ملل برای مهاجرت ایمن، منظم و روی برنامه، که توسط 152 کشور به تصویب رسیده است، به عنوان یک اسب تروا در معرض نمایش قرار می گیرد، قراردادی که وعده نظم می داد، اما چیزی جز هرج و مرج بر دروازههای آمریکا به ارمغان نیاورده است.
شواهد؟ هجوم سرسامآور نیم میلیون روح که در مسیرهای سرشار از خطرهای پنهان در Darien Gap {به سمت خاک امریکا} پرسه می زنند. دارین گَپ جنگلی است به قدری متراکم و نابخشنده که زنده بیرون آمدن از آن جای شگفتی است. با این حال، آنها دستهجمعی ظاهر میشوند و با نوای مسحورکنندهی «یک زندگی بهتر» انگیزه می گیرند و امور آنها توسط شبکه پیچیدهای از سازمانهای غیردولتی و حامیان مرزهای باز که خود را به عنوان «انساندوستان» معرفی میکنند، تسهیل میشود.
این «تهاجم» - حقیقتا نام دیگری نمی شود بر آن گذاشت- نتیجه جنگ یا بلای طبیعی نیست، بلکه محصول یک استراتژی حساب شده «مهاجرت مهندسی شده استراتژیک» است، اصطلاحی که باید دلِ هر میهندوستی را بلرزاند. صحنهگردانها؟ گروهی از طرفداران حذف مرزهای ملی(اصطلاحا «بینالمللگرایان») و سازمانهای غیردولتی، به همراه سازمان ملل متحد که سرنخها به دست آن است و میلیونها دلار را به جیب سازمانهایی مانند HIAS سرازیر میکند، نه برای کاهش درد و رنج مهاجران، بلکه برای اطمینان از باز ماندن دریچهها به روی این سیل انسانی.
همدستی سازمان های غیردولتی در این هرج و مرج مهندسیشده، خیانت به آرمان های بشردوستانه است و کمکها را به «سلاح مهاجرت دسته جمعی» تبدیل می کند. نقشههای ارائهشده توسط این سازمانها، جزئیات مسیرهای مملو از ایستگاههای اتوبوس و کیوسکها، فقط کمک نیستند. آنها دعوتهایی هستند که هزاران نفر را به سفرهای پرخطر دعوت میکنند، اما هیچکس حواسش نیست.
شهادت اورتگا حقیقتی رسواکننده را آشکار می کند: بودجه برای کمک به مهاجران در حال ناپدید شدن در چاه ویل است. کارکنان سازمان های غیردولتی صرفا حضوری در اردوگاههای مهاجرین به هم می رسانند تا صرفا ابراز وجود کرده باشند و برخی اقدامات سردستی و از سر رفع تکلیف انجام می گیرد. صلیب سرخ و پزشکان بدون مرز هم هر کاری که می توانند انجام می دهند، اما این سوال بزرگ است: بقیهی این کمکهای مالی عظیم کجا می رود؟
این فقط یک شکست سیاست نیست؛ این یک اقدام عمدی براندازی است که سازمان ملل در راس آن قرار دارد. سلاحی برای مهاجرت علیه ایالات متحده، تبدیل رویای آمریکایی به یک کابوس برای منافع سیاسی. این یک حمله تمام عیار به مرزهای کشور است، تلاشی عمدی برای فرسایش بافت جامعه آمریکا از درون.
همانطور که اورتگا اشاره می کند، پیامدهای این دستور کار در حال حاضر آشکار شده است، با شهرهایی مانند نیویورک که بار عمده این جریان کنترل نشده را به دوش می کشند، زیرا "افراد بد" باعث "خسارات و اختلالات زیادی" می شوند. این فقط مربوط به مهاجرت نیست. این در مورد بقای هویت ملی، یکپارچگی مرزها، و حاکمیت دولت ها در مواجهه با تلاش سازمان یافته برای تضعیف و بی ثباتکردن عامدانه است.
بحران مرز جنوبی ایالات متحده، از طریق افشاگریهای اورتگا، یک زنگ بیدارباش است، یک فراخوان شفاف برای اقدام علیه معماران این دستورکار جهانی. این امر مستلزم حسابرسی، دفاع شدید و تسلیم ناپذیر از حاکمیت ملی، و امتناع از مهره بودن در بازیای است که سهام آن چیزی کمتر از جوهر ملیت ما نیست.
در برابر این گونه افشاگریها سکوت کردن، همدستی در جرم است و عمل، تنها راه پیش رو. زمان دیپلماسی مودبانه به پایان رسیده است. این لحظه مستلزم یک رویارویی زمخت و بیانعطاف و بدون فیلتر با نیروهایی است که به دنبال تضعیف ملتها هستند. این فقط یک نبرد برای مرز نیست. این مبارزه برای روح ملی است. "
***
شاید بسیاری از خوانندگان که این سطور ایتان وایت را خواندند، آن را بیش از حد «توطئهپندار» یا «تاریکاندیش» در نظر بگیرند، لیکن، وقتی به ریشهها و بسترهای قدیمیتر موضوع «سیل مهاجران» می نگریم، آنگاه قرائن و شواهد تایید یک «طرح» هدفمند و برنامهریزیشده بسیار بیش از آن است که به راحتی از کنار دعاوی امثال وایت عبور کنیم.
وقتی در سال 2017، «ویکتور اوربان»، سیاستمدار ملیگرای مجارستان، موفق شد در راس حزب متبوع خود دولت را در این کشور به دست بگیرد، نوک پیکان حملات خود را متوجه یک چهرهی یهودی اصالتا مجارستانی کرد که نام او با شورشها، کودتاها و فروپاشی سیاسی در شرق اروپا گره خورده است: جرج سوروس.
اوربان سوروس را متهم کرد که آشکارا دشمن «مرزهای جغرافیایی» و «هویتهای ملی» است و با بهرهگیری از سرمایه و لجیستیک موسسه تحت امر خود، «بنیاد جامعه باز» عملا اروپا را با «سیل مهاجران» غرق کرده است. [1] [2]
این که چه میزان از سخنان و اتهامات اوربان علیه سوروس و بنیاد او حقیقت داشت و چه میزان به پروپاگاندای سیاسی ملیگرایانهی او مربوط می شد، بحثی مستقل است، اما در یک نکته تردیدی وجود ندارد و آن این که در پس پروژهی «تبدیل مهاجرت به یک سلاح» علیه تمامیت ارضی، هویت ملی، ساختارهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و دینی ملتها باز هم ردپای «صهیونیزم جهانی» قابل مشاهده است.
جای تعجب نیست که وقتی به سخنان صهیونیستهای متعصبی مانند باربارا لرنر اسپکتر، بنیانگذار Paideia، «مؤسسه اروپایی مطالعات یهودی برای ترویج چندفرهنگی» در مصاحبهی از او در سال 2010 دقت می کنیم، سوالات و ابهامات ما درباره راهبرد «تبدیل مهاجران به اسلحه» به طرز چشمگیری افزایش می یابد. اسپکتر در ان مصاحبه گفته بود: "اروپا چندفرهنگی و چند نژادی خواهد شد و یهودیان به خاطر «نقش پیشرو» شان در این تلاش، مورد کینه قرار خواهند گرفت. "[3]
و این دقیقاً همان چیزی است که به گفته «Gearóid Ó Colmáin» در مقالهی «مهاجرت مهندسیشدهی اجباری: جنگ صهیونیسم علیه اروپا» رخ داده است:
"سازمانهای «بشردوستانه» یهودی... که هیچ علاقهای به مصیبت میلیونها پناهنده فلسطینی صهیونیسم ندارند، فعالانه به آوارگان سوری در اردوگاههای اردن، «اسکان مجدد» در اروپا و آمریکا را وعده میدهند. "[4]
او با ارجاع به مقالهای در وبسایت infodirekt اشاره میکند که طبق آن، "سازمانهای آمریکایی هزینه قایقهایی را که هزاران پناهجو را به اروپا میبرند، پرداخت میکنند... آنها «یک طرح تأمین مالی مشترک» ایجاد کردهاند که «هزینههای حملونقل» را پرداخت میکند. هیچ پناهندهای از شمال آفریقا 11000 یورو پول نقد{برای پرداخت کرایه} ندارد. "
کولمین همچنین بر نحوه ارائه گذرنامههای جعلی سوری به پناهندگان تاکید کرد:
"تا زمان خشونتها در سوریه در سال 2011، گذرنامههای سوری توسط دولت فرانسه چاپ میشد... این نشاندهنده دخالت دولت فرانسه است. "[5]
او همچنین فاش کرد که دولتهای اروپایی نه تنها برنامههای صهیونیستی را پیش میبرند، بلکه مدیریت بحران مهاجران را به شرکتهایی مانند ORS Services واگذار میکنند که در یک قلم، ۲۱ میلیون یورو از دولت آلمان دریافت کردهاند. این شرکت یکی از شرکتهای وابسته به بانک بارکلیز متعلق به خاندان زرسالار صهیونیست «روچیلد» است. سازمان دیگری که مهاجران را قاچاق می کند، «جمع آنارشیست پِنگ» است که توسط مؤسسه جناح راست افراطی «آین رند» که مدیر آن یارون بروک اسرائیلی و صهیونیست است، تأمین مالی می شود! [6]
به گفته امدادگران در جزیره یونانی لسبوس، موسسهی اسراییلی «IsraAid» پناهجویان عیالوار تحت پوشش خود را با اتوبوس به اروپا می فرستاد، [7] و بسیاری از مردم را به این سوال سوق داد که چرا اسرائیل به پناهجویان کمک «خیرخواهانه» می پردازد در حالی که در اسرائیل پناهجویان جرمانگاری شده و به اردوگاه های کار اجباری پرتاب می شوند؟
در واقع نتانیاهو به خوبی می دانست که چگونه پناهجویان خطر "دموگرافیک" را برای رژیم اسرائیل ایجاد می کنند. او به صراحت گفت: "اگر ورود آنها را متوقف نکنیم، مشکلی که در حال حاضر 60000 نفر است می تواند به 600000 افزایش یابد و موجودیت ما را تهدید می کند. "[8] به نظر میرسد صهیونیستها هیچ نگرانی از وجود اروپاییها یا جمعیت سفیدپوست ندارند، و بسیاری از رهبران شاخص این رژیم به وضوح میگویند که چگونه میخواهند سفیدپوستان را از طریق «نسلکشی فرهنگی» نابود کنند.
به گفته «توماس پی. ام. بارنت»، مدیر موسسه مشاورهی نظامی اسرائیل «هدف نهایی هماهنگی اجباری همه کشورهای جهان است. این باید با مخلوط کردن نژادها با هدف ایجاد یک نژاد قهوه ای روشن در اروپا به دست آید. به همین دلیل، سالانه 1.5 میلیون مهاجر از جهان سوم به اروپا مهاجرت می کنند.»[9]
ظاهراً طرح نابودی اروپا دهها سال پیش توسط یک کنت برجسته صهیونیست، ریچارد فون کودنهوو- کالرگی، بنیانگذار معنوی اتحادیه اروپا، در کتاب praktischer idealismus خود در سال 1925 ترسیم شده بود. [10] یک گلّهی چند ملیتی بدون کیفیت که به راحتی توسط نخبگان حاکم کنترل می شود. او به صراحت نوشت:
"ما قصد داریم اروپا را به نژاد مخلوطی از آسیایی ها و سیاهپوستان تبدیل کنیم که توسط یهودیان اداره می شود. "
ریچارد فون کودنهوف-کالرجیهدف اختلاط و درهمآمیزی نژادی و فرهنگی برای کالرگی و پیروان گلوبالیست او، تضعیف هویت نژادی، ملی و فرهنگی و ایجاد یک حکومت جهانی واحد است که کنترل آن آسانتر باشد. و این ممکن است توضیح دهد که چرا ناگهان در تلویزیون و رسانه ها فقط چهره های سیاه و مختلط را می بینیم. این حد از «نفاق» بسیار آزادهنده است، چرا که هر کسی که کمی به ماهیت «دولت پنهان» جهانی آگاه باشد، می داند که سرسوزنی شان و کرامت و حتی جان سیاهپوستان برای آن ارزشی ندارد و این صرفا یک سوءاستفاده ابزاری از مسائل نژادی است. وگرنه در کشوری چون انگلستان، نژادپرستی تا بیخ و بنیان نهادینه شده است.
الکساندر دوگین، فیلسوف روسی، نوشت:
«قدرت گلوبالیستها... بر تلقینات و «معجزه های سیاه» استوار است. آنها نه به خاطر قدرت واقعی، بلکه بر اساس ایجاد توهم، شبیهسازیها و تصاویر مصنوعی حکومت میکنند که دیوانهوار سعی میکنند آنها را در ذهن بشر القا نمایند.»
هدف از قدرت متقاعدسازی جهانی گرایان از طریق رسانه کنترلشده و پیشبینیهای خود-محققگر این است که اطمینان حاصل شود که توده ها سردرگم می مانند و نمی توانند مه های دروغ و دوگانگی را ببینند. این البته زمانی امکانپذیر است که تعدادی از الیگارش های صهیونیست از جمله روپرت مرداک صاحب اکثر رسانه ها باشند و همین الیگارشها بر نهادهای جهانی مانند سازمان ملل و مجمع جهانی اقتصاد کنترل داشته باشند.
این واقعیت توسط کلاوس شواب موسس و رئیس WEF برجسته شد، زمانی که در سال 2017 اظهار داشت:
"چیزی که ما به آن بسیار افتخار می کنیم این است که با رهبران جوان جهانی WEF خود در کابینه های جهانی کشورها نفوذ می کنیم. "
کلاوس شواببرنامه «رهبران جهانی جوان» که توسط WEF مدیریت می شود، شامل رهبران جهانی مانند جاستین ترودو، امانوئل مکرون و مارک زاکربرگ است. حامیان اصلی این برنامه عبارتند از بنیاد بیل و ملیندا گیتس و گوگل. این به خوبی گویا هست که چرا غول فناوری اطلاعات، یعنی گوگل تا همین امروز، اجازهی کوچکترین خدشه به روایت «WEF» از داستان کووید و واکسیناسیون را نمی دهد.
کووید یک آزمایش واقعی توسط WEF بود تا ببیند دستکاری افکار عمومی و دستیابی به انطباق چقدر آسان است. از طریق برنامههای تکراری رسانهای «القای» ترس، آنها توانستند بیشتر جمعیت جهان را قرنطینه نمایند و صدها میلیون نفر را با واکسنهایی ژنتیکپایه که هنوز مراحل کارآزمایی بالینی آنها هم انجام نشده بود، واکسینه کردند.
کلاوس شواب و گلوبالیستها در WEF در چند سال گذشته برنامهریزی کرده بودند تا جامعه را اصلاح کنند و کنترل را به چند الیگارشی غیرمنتخب موسوم به دولت عمیق واگذار کنند، اما نتوانستند، زیرا میدانستند که مقاومت خواهد شد. به همین دلیل است که شواب اظهار داشت که این بیماری همهگیر یک "پنجرهی نادر اما باریک از فرصت برای انعکاس دوباره تجسم و تنظیم مجدد جهان ما است. "
به گفته مشاور اسرائیلی WEF، یووال نوح هراری، اهداف «بازتنظیم بزرگ» شامل کنترل جمعیت، حذف فرآیندهای دموکراتیک و واگذاری مالکیت و کنترل به دولت عمیق است. هراری مدافع این است که انسانها اکنون «قدرت مهندسی مجدد زندگی» را دارند و برای نظم جهانی علمی و تکنوکراتیک، که در آن دولت تنها تأمینکننده خواهد بود و نیازی به خانوادهها نیست، میخواهد. او استدلال میکند که «روحهای انسانی» و «ارواح آزاد» از طریق «نظارت کامل بیومتریک» به پایان خواهند رسید. چون نمیخواهیم مردم را زیر نظر بگیریم، میخواهیم بدانیم چه چیزی زیر پوست است.»
یووال نوح هراریاز مارک زاکربرگ گرفته تا مدیر عامل صندوق بینالمللی پول و همچنین مدیرعامل کمپانی اکسل اسپرینگر، بزرگترین ناشر اروپا و... در میان ارادتمندان هراری برخی از قدرتمندترین افراد جهان حضور دارند و مانند پادشاهان باستانی به پیشگاه او میرسند.
در حالی که همکیشان هراری می خواهند از طریق "مهندسی اجباری" مرد سفیدپوست را نابود کنند، هراری از طریق مهندسی اجتماعی می خواهد تراشه هایی را در بدن انسان وارد کند و "انسان ها را به خدایان ارتقا دهد". گرچه هراری اهداف شوم را در کلمات آکادمیک خود «شکلاتپیچ» می کند، لیکن هر دوی آنها ایجاد یک نظم نوین جهانی را، که در ذات خود یک دیکتاتوری جهانی است، ترویج می کنند و این امر تنها پس از نابودی جهانی که ما می شناسیم می تواند اتفاق بیفتد. به تعبیر تلمودی، به گفته متعصبان سوپرصهیونیست «کاهانی» در اسراییل، "نابودی نژاد سفید و اعراب باعث ظهور ماشیاخ(مسیح) یهودی نیز خواهد شد. "[11]
بنا بر این، جای تعجب نبود که امام خمینی(ره)، چند دهه پیشتر از تعبیر دقیق «شیطان بزرگ» برای آمریکا استفاده کرد، چرا که به تعبیر ایشان، این کشور با تبلیغات گستردهای که توسط صهیونیسم بینالمللی برایش هماهنگ میشود، مردم جهان را سرکوب میکند. امروز، پس از چند دهه، طنین همان استدلال امام توسط برخی رهبران ابراز می شود. رییس جمهور روسیه، ولادیمیر پوتین به صراحت گفت:
"غرب آماده است برای حفظ سیستم استعماری نوین که به آن اجازهی انگلی کردن دنیا را می دهد، و ترویج سیاستهایی که شیطانی است، پا روی همه چیز بگذارد. "[12]
همانطور که دکتر کوین بارت می نویسد:
"اشاره پوتین به شیطانپرستی توبیخ تند الیت نظم نوین جهانی بود، که سکولاریسم ستیزه جویانه را بر جوامعی که قصد تضعیف آنها را دارند، تحمیل می کنند، در حالی که خود در نهان، شیطانپرست هستند. "
بارت به عنوان مصداق، تصریح می کند:
"هر کسی که در این مورد شک دارد باید نام «سرهنگ مایکل آکینو» را جستجو کند. آکوینو، شیطان پرست مشهور و متهم به کودکآزاری دسته جمعی، به دلیل جنایات خود علیه کودکان با انتصاب به عنوان رئیس واحد جنگ روانی ارتش ایالات متحده جایزه گرفت. "[13]
[1] https://humansbefree.com/2018/11/george-soros-organizations-work-tirelessly-to-flood-the-european-continent-with-illegal-migrants.html
[2] https://www.politico.eu/article/hungary-lashes-out-at-soros-with-poster-campaign/
[3] https://www.thechristiansolution.com/doc2019/912_NeoHitler.htm
[4] http://en.alalam.ir/news/1578365
[5] https://www.voltairenet.org/article188864.html
[6] https://www.tagesspiegel.de/berlin/politaktivisten-wollen-fluchthelfer-auszeichnen-5072161.html
[7] https://veteranstoday.com/2016/02/13/israaid-refugee-crisis-and-clash-of-civilizations/
[8] https://www.theguardian.com/world/2012/may/20/israel-netanyahu-african-immigrants-jewis
[9] http://entityart.co.uk/multiculturalism-is-being-used-against-humanity-to-help-bring-about-the-zionist-new-world-order-kalergi-plan-white-genocide-immigration/
[10] https://expose-news.com/2022/03/19/the-genocide-of-the-peoples-of-europe/
[11] https://imeu.org/article/fact-sheet-meir-kahane-the-extremist-kahanist-movement
[12] https://www.washingtontimes.com/news/2014/jan/28/whos-godless-now-russia-says-its-us/
[13] https://www.veteranstodayarchives.com/2014/03/22/putin-nwo/