معنویت، هماهنگ شدن با نظام هستی است/ معنویت و عقلانیت پیوندی ناگسستنی دارند
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۳۹۲۱۷۶
معنویت نوعی احساس روحی و کشش درونی در انسان است که سعی میکند انسان را از جهان ماده رها سازد و او را به عالم ماورای ماده نزدیک کند. معنویت نوعی ارتباط قلبی و روحی انسان با مبدأ هستی و به تعبیری با معبود خویش است. عصر مدرن که به سبب توسعه فناوری و تکنولوژی، به نام مئدرنیته و حتی پسامدرن نیز تعریف میشود و در این چارچوب مورد بررسی قرار میگیرد و جهانی شدن بخشی از زندگی انکارناپذیر بشر تبدیل شده و عقلانیت ابزاری بر زندگی او غلبه پیدا کرده است، تا حدودی معنوی زیستن و معنویت داشتن را دچار چالشهای جدیدی کرده است، اینکه معنویت چیست و چه نسبتی با دینداری، سنت و در عین حال با مدرنیته دارد و زیست معنوی در عصر مدرن بر اساس کدام زمینهها و الزامات شکل میگیرد؛ موضوعی است که خبرنگار ایکنا درباره آن با حجتالاسلام محمد سپاهی، مدیر گروه معارف دانشگاه اصفهان گفتوگو کرده که متن آن را در ادامه میخوانید:
ایکنا: منظور از معنویت چیست و چه نسبتی با دین و دینداری دارد؟ آیا معنویت نوعی قرائت و فهم از دین است یا امری فراتر از آن محسوب میشود؟
سپاهی: معنویت در مجامع علمی و برخی از نوشتههای روشنفکران به معنای این است که زندگی بشر امروز با وجود گرایش به مظاهر تکنیکی جذابی که در آن وجود دارد، نیازمند این است که از معنا و هسته اصلی خود خالی نشود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
معنای دیگری که بیان کردم، این بود که انسان خودش را با نظام هستی هماهنگ کند، یعنی احساس کند که این نظام با او هماهنگ است و نباید با آن قهر کند، اگر قرار است از این نظام بهرهمند شود، احساس کند که دیگران نیز باید از آن بهرهمند شوند، نباید فقط به سمت خودش دعوت کند، بلکه همه عالم هستی باید محور باشد. اگر چیزی را برای خود میپسندد، برای دیگران نیز بپسندد، یعنی غایت و هدف ما این است که به مرحلهای برسیم که کلان و کلی فکر کرده و از خودمان عبور کنیم، این همان دستیابی به معنویتی است که انسان وقتی در هر شرایطی زندگی میکند، چون با سایر انسانها و نظام هستی هماهنگ است، احساس شعف و شهود درونی و رضایت به او دست میدهد؛ بنابراین داشتن معنای زندگی یعنی اینکه ما آرامش داشته باشیم، به دلیل اینکه در یک سیر تکاملی قرار گرفتهایم و متوقف نیستیم.
اساسا یکی از اهداف بلند ادیان الهی، معنا بخشیدن به زندگی انسانها است، یعنی ادیان الهی تعریف خاصی از انسان، هستی و رابطه انسان و هستی ارائه میدهند و تمام اینها در این جهت است که برای انسان مقصدی در این عالم وجود دارد و باید بتواند در این تناسباتی که قرار گرفته است، آن هدف و معنا را کشف کند. اتفاقا ادیان به شدت انسانها را با معنویت گره میزنند، به دلیل اینکه انسانها را از جذابیتهایی که در سیر زندگی ممکن است آنها را به خود جذب کرده و باعث غفلتشان شود، نجات دهند؛ بنابراین اصل و اساس و جوهر دین این است که انسان به قله معنویت و اخلاق دست پیدا کند و در آنجا به موجودی تبدیل شود که علاوه بر به فعلیت رسیدن استعدادهایش، آنها را در خدمت نظام خلقت و انسانهای دیگر قرار دهد. در واقع جوهره دین، معنویت است. نمیتوان گفت که ادیان الهی یک چیز هستند و معنویت چیز دیگر؛ معنویت زاییده ادیان و معناگرایی جوهره اصلی زندگی است و امکان دارد انسانها در طول تاریخ به دلیل محدودیت شناخت نسبت به نظام خلقت، در میانه راه دچار بیمعنایی شده و این بیمعنایی باعث افسردگی، تنازع در بقا و رقابتی خودسوز و کشنده شود.
پیام انبیا این بود که به انسان نشان دهند اگر در خودش تأمل جدی کند، میبیند که معنای فراختری در انتظار او است، بنابراین باید به طرف آن معنا حرکت کند و در واقع لب معنا در ادیان الهی این است که خداوند معنای اصلی محسوب میشود، یعنی آنچه میتواند به انسان جهت، شعف و نشاط بدهد، این است که احساس کند به سمت یک حقیقت و کمال بینهایت در حرکت است؛ به خصوص انبیای الهی با زمینهسازی درک و فهم عمیق از وجود حق تعالی در زندگی بشر، به دنبال این هستند که انسانها با تمام وجود خود این معنای حقیقی را که معنابخش به همه سطوح هستی است، درک کنند تا شادمانی و رضایتمندی به دست آورند؛ بنابراین نمیتوان گفت که خود معنویت دین جدایی است، من معنویت را در سایه ادیان مطرح میکنم. معنویتهایی که جدا از دین هستند، نوعا در ادامه کار با مشکل مواجه میشوند. صرف اینکه انسان به عالمی فراتر از این عالم نگاه کند، ولو اینکه نداند چیست و در تنهایی و توهم خود اسیر شود، نمیتواند معنویتزا باشد، ولی ادیان حقیقتی فراتر از عالم ماده، ولی محیط بر آن را مطرح میکنند که انسان میتواند با تکیه بر آنها، معنویت لازم را به زندگیاش ببخشد.
ایکنا: شاخصها و مصداقهای زیست معنوی چیست؟
سپاهی: بزرگترین شاخصههای یک زیست معنوی که برآمده از تفکری عمیق باشد، رضایتمندی در این دنیا، امید داشتن در زندگی، داشتن یک زندگی اصیل، شادمانی درونی و فراخور یک انسان، خدمت و دلسوزی فوقالعاده عمیق نسبت به بشریت و ایجاد زمینه تعالی در آینده است. انسانهایی که معنویتی عمیق به خصوص برآمده از دین داشته باشند، تمام تلاششان این است که بشر را به تعالی خودش نزدیک کنند و هر چه بتوانند به او اوج دهند. بشر هر چقدر بتواند از خودش رها شود، افکار متعالیتری ایجاد میکند و افکار متعالیتر باعث بهرهمندی رضایتمندانه از این دنیا خواهد شد. هر چقدر آگاهی بشر افزایش یابد، از جنگ فراری شده و هر چقدر معنویتر باشد، به عدالت، اخلاقی زیستن، نشاط درونی و خدمت صادقانه نزدیکتر میشود. اساسا وجود بسیاری از رفتارهای غیر انسانی در مواردی است که هیچ گونه معنویتی وجود ندارد، چون وقتی معنویت در جایی نباشد، انسان بیشتر به تمایلات خود محورانه و طاغوت منشانه خود تکیه میکند و چون خودش محور است، اگر قدرت داشته باشد، همه چیزهایی را که در مقابلش قرار میگیرد، حذف میکند. اگر انسانی واقعا رضایتمندانه، خدمتگزارانه و دغدغهمندانه زندگی میکند، سیر و سلوک هدفمندانهای دارد و همیشه جاری و ساری بوده و از نوعی شادمانی درونی برخوردار است، انسانی معنوی به شمار میرود و اصلا ملاک اینها، داشتن یا نداشتن امورات دنیا نیست. ممکن است انسانی از مواهب مادی بسیار کم بهره باشد، ولی انسانی متعالی است که با شادمانی عمیقی زندگی میکند و نظام هستی را خوب فهمیده است و از گذرگاهها و عقبههای مختلف این دنیا به راحتی عبور میکند، پس همه امکانات میتواند در اختیارش باشد، ولی به اندازه رفع نیازش از آنها بهره میبرد.
ایکنا: معنویت چه ارتباط و نسبتی با مدرنیته دارد؟ آیا در عصر مدرن که عصر ارتباطات و تکنولوژی است، امکان زیست معنوی وجود دارد؟ یعنی میتوان هم انسانی مدرن بود و هم انسانی معنوی؟ آیا معنویت درصدد ایجاد قرائتی سنتگرایانه از زندگی نیست؟
سپاهی: ما باید مدرنیته و تجدد را خوب معنا کنیم. اگر مدرنیته به معنای بهرهمندی منطقی، معقول و همگانی از نظام طبیعت و توانمندیهای آن باشد، فرقی نمیکند یک انسان غیر معنوی از این توانمندیها بهره ببرد یا یک انسان معنوی، مهم این است که بر طبیعت تسلط پیدا کنید؛ ولی اگر منظور از مدرنیته این است که انسان تمام انسانها و طبیعت را در خدمت رفاه و شهوات نفسانی خودش قرار دهد و سر در آسمان و معنویت نداشته باشد، بلکه فقط از زمین بروید و به زمین برگردد، یعنی انسانی را تعریف کنیم که قد و قواره او فقط در حد افکار تکنیکیاش باشد و در حد حیوانات جنگل قرار بگیرد، مثل حیوانی که در جنگل زندگی کرده و در همان جا میمیرد، قطعا این مدرنیته نمیتواند معنویتزا باشد و با معنویتی که ادیان و مکاتب اخلاقی عمیق به انسان ارائه میدهند، سازگاری نخواهد داشت.
اگر بگوییم مدرنیته یعنی تفکری که توانست طبیعت را در چنگ انسان قرار دهد، ولی به معنای این نیست که انسانشناسیای که ارائه میدهد، جدا از انسانشناسی انبیا باشد، معتقدم انسانشناسی انبیا در اوج معنویت میتواند به اوج استفاده از معنویت نیز دست پیدا کند و اصلا تعارض و تنافی میان آنها نخواهد بود. آیا اگر پیامبران امروز مبعوث شوند، محصول دنیای مدرن ما را از بین خواهند برد؟ آیا از محصولات دنیای مدرن بهرهمند نخواهند شد؟ اگر امام زمان(عج) که در اوج معنویت است ظهور کند، از محصولات دنیای مدرن استفاده نخواهد کرد؟ قطعا استفاده خواهد کرد. در حقیقت، تکنولوژی نسبت به معنویت خنثی است، خودش نمیتواند معنویت بسازد. بستگی دارد ما چه معنویتی را در نظر بگیریم. میتواند چنین اتفاقی رخ دهد که در اوج استفاده از تکنولوژی و صنعت، معنویت نیز داشته باشیم. کسانی که میان این دو تعارض ایجاد میکنند، مدرنیته را به معنای نفی معنویت در نظر میگیرند، یعنی معتقدند کسانی که مدرن زندگی میکنند، باید به هر نوع معنویت دینی و الهی پشت پا بزنند. البته اینها هم در گذر زندگی خودشان مجبور میشوند به یکسری معنویتهای کاذب و دروغین دست یازند.
اکنون در دنیای متجدد امروز، عرفانهای نو ظهور کاذبی که حاصل تخیلات و توهمات خود آن افراد است، ایجاد میشود، چون اینها در زندگی مدرن پیشرفت کردهاند، ولی احساسات فطری خود را نمیتوانند جواب دهند، به همین دلیل، به جای اینکه به سراغ ادیان الهی بروند، عرفانها و معنویتهای نو ظهور جعلی از پیش خود و با توقعات خودشان میسازند، همین باعث شد که بسیاری از انحرافات در دنیای امروز ایجاد شود، به این صورت که به استفاده از مواد مخدر، آهنگها، سبک زندگی و پرستشهای مدرن رو میآورند. تمام اینها اگر مدرن است، به این معنا نیست که خیلی خوب است، اتفاقا از اوج جهالت و عدم انسانشناسی انسان ناشی میشود و افرادی که در این مسائل عمیق نیستند، جذب آنها خواهند شد که طبیعی هم است.
ایکنا: معنویت و عقلانیت چه نسبتی میتوانند با یکدیگر برقرار کنند تا پاسخگوی نیازهای انسان در عصر مدرن باشند؟
سپاهی: اگر بگوییم عقلانیت آن است که بتوان تمام نظام عالم را در تفکری حکیمانه دریافت، قطعا عقلانیت، انسان را به معنویت و معنویت صحیح، انسان را به عقلانیت دعوت میکند. اتفاقا این دو میتوانند مکمل هم باشند، ولی معنویتی که ما را به دستگاه الهی و به خصوص خدا برساند، نه هر نوع معنویتی که اسمش معناگرایی است، یعنی عقلانیت اصیل با معنویت اصیل، الهی و برخاسته از حقیقتی متعالی پیوند فوقالعاده عمیقی دارد و نمیتوان آنها را جدا از هم تصور کرد. عقلانیت اصیل یعنی اینکه بتوان در یک تحلیل هماهنگ و یک پارچه، هارمونی عمیق حاکم بر نظام هستی را کشف کرد، جزء جزء نگاه نکرد، یعنی تفکر وحدت در کثرت و کثرت در وحدت را عمیقا فهمید. اگر کسی این عالم را عمیق درک کند، حتما به معنویت عمیقی هم که در این عالم وجود دارد و به دستگاه انبیا وصل میشود، دست خواهد یافت و از نظر من، پیوند میان این دو، ناگسستنی است. اگر معنویتی ما را به عقلانیت نرساند، مطمئن باشید که معنویت اصیل نیست و اگر عقلانیتی ما را به معنویت نرساند، آن نیز عقلانیت اصیل نیست.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا اصفهان معنویت دین مدرنیته عقلانیت
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۹۲۱۷۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ما باید به دنبال پرورش نخبگان معمولی باشیم
به گزارش خبرنگار مهر، محسن رنانی صبح سه شنبه در نشست بررسی کتاب «آسیب شناسی نخبگی در ایران» با انتقاد از نظام آموزشی کشور اظهار کرد: ترس من آن است که مدارس استعدادهای درخشان ما تبدیل به مدارسی شوند که تنها ذهن دانش آموزان ما را با دادهها پر میکنند. این در حالی است که اشخاص باید دادههای پیرامون خود را بجوند و با کشف روابط علی و معلولی، آنها را به اطلاعات تبدیل کنند. وقتی توانستند این دادهها را هضم و جذب کنند تا به انرژی وجودی تبدیل شود، میتوانیم از تولید «علم و دانش» صحبت کنیم.
این استاد دانشگاه تاکید کرد: امروز بخش عظیمی از دبیرستانها و دانشگاههای ما به انتقال دادهها و حفظیات معطوف شده و در بهترین حالت ما دانشجویان را در پایان نامهها به تولید اطلاعات تبدیل میکنیم و خبری از تولید علم و دانش نیست. به ما میگویند اگر میخواهی استاد بشوی باید چندین مقاله بنویسی و با این شیوه دیگر انسان دانشگاهی فرصتی برای آنکه خودش بر روی مسائل کشورش فکر کند، ندارد.
وی خاطرنشان کرد: نظام آموزشی را وقتی میتوانیم مفید بدانیم که نیازهای کشور را پاسخ دهد و اگر امروز نمیتوانیم از این سیستم آموزشی راه حل خلق کنیم به خاطر این است که این نهادهای آموزشی ما در فراگیری داده و نهایتاً در سطح تولید اطلاعات باقی ماندهاند. امروز دانش آموزان انبوهی از حفظیات و کسب دادههایی هستند که نمیتوانند آن را به سطح بالاتر تبدیل کنند.
رنانی با انتقاد از تربیت انسان تک بعدی در مدارس تیزهوشان ابراز داشت: نظام آموزشی ما امروز دانش آموزان را در عرصه رقابت پرتاب کرده است و تمرکز مدارس تیزهوشان بر پرورش هوش و آی کیو است این در حالی است که تمرکز ما باید بر تربیت با روشهای معمول زیستی باشد. باید از تمامی ویتامینهای اجتماعی حد قابل قبولی در وجود دانش آموز باشد نه آنکه مانند انیشتین، شخص در یک بعد نابغه باشد اما در زندگی شخصی خود شکست بخورد.
نویسنده کتاب آسیب شناسی نخبگی در ایران ادامه داد: اگر امروز پژوهشی صورت گیرد متوجه میشویم که میزان موفقیت بقالها از میزان موفقیت المپیادیها در زندگیشان بالاتر بوده است! در مدارس خاص تنها به پرورش هوش ریاضی و امثالهم میپردازند حال آنکه برای زیست مقول نیاز به پرورش انواع هوشها مانند هوش اجتماعی و هوش معنوی داریم. نخبهها اگر چه به جامعه بشری خدمت میکنند اما لزوماً این گونه نیست که بتوانند زندگانی خودشان را ارتقا دهند.
وی افزود: ما برای طی مسیر زندگی بیش از سه نوع بازی سراغ نداریم. حالت اول بازی موفقیت است که در آن شخص کل زندگی خود را بر مدار موفقیت تنظیم میکند. حالت دوم، بازی مفید بودن است که شخص میخواهد در آن پیوسته برای دیگران و جامعه مفید باشد و حالت سوم بازی خوشبختی است که در این بازی شخص در نهایت با خود میگوید «چه خوب شد که به دنیا آمدم». در دو حالت شما بعد از موفقیت و مفید بودن به دنبال مرحله بعدی هستید ولی در بازی خوشبختی، مسئله اصلی خود شما هستید.
این استاد دانشگاه اصفهان تصریح کرد: در بازی خوشبختی مسیر اصالت دارد و در بازی موفقیت رسیدن به هدف و نتیجه. کسی که مسیر را فقط گاز میدهد از مسافرت تنها خستگی نصیبش میشود در حالی که میتوان از کل مسیر لذت برد. بازی خوشبختی زیستن برای خویشتن است و در ادامه میتواند به موفقیت شخصی و مفید بودن برای جامعه هم برسد.
رنانی در ادامه صحبتهای خود در جمع دانش آموزان مرکز استعدادهای درخشان اصفهان هشدار داد: اگر بگوییم بچهها را طوری تربیت کنیم که بعداً دقیقاً این طور از آن استفاده کنیم، نگاهی ابزاری به آنها داریم. این در حالی است که اگر کسی در مسیر تربیت طبیعی قرار گیرد، خودش در موقعیتی مناسب، استعدادش را بروز میدهد. هر کس در مسیر طبیعی و سیر با لذت خود قرار گیر بالاخره روزی خواهد درخشید و بسیاری از فشارها به بهانه تربیت، اضافی است.
وی افزود: انسان سالم کسی است که در سایه «خردورزی» به زیستی متعادل برسد. به همین منظور ما باید به دنبال پرورش نخبگان معمولی باشیم. یعنی در مدارس تیزهوشان باید افراد خوب ورزش کنند، تغذیه خوب و تفریحات سالم داشته باشند. نظام روابط انسانی خود را گسترش دهند. امروز در نظام آموزش ما خبری از بسط خردورزی نیست. این خرد است که جایگاه تمام دادهها و اطلاعات را از نو مشخص میکند.
این استاد اقتصاد بیان کرد: نشانه رشد یافتگی یک نخبه آن است که در تلاطمات به هم نریزد. ناراحتی و سوگ طبیعی است اما در نهایت تعادل زندگی شخص نباید به هم بخورد. جامعه جهانی به دنبال آن است که از نخبهها برای پیشبرد مرزها استفاده کند و این خوب است اما آنچه برای مهم است، سرنوشت خود شخص است.
رنانی خطاب به دانش آموزان گفت: درجه انسان بودن ما به میزان انتخابگر بودنمان است. اولین کار شما اثبات انسانیت خودتان به خودتان است و این با انتخاب بزرگ صورت میگیرد. شما باید از انتخابهای گله وار بیرون بیایید. کسی که جایگاه خودش را پیدا کرده و در بازی خوشبختی میگوید خدا را شکر که هستم، دیگر صورت مسئله مهاجرت برایش معنایی نخواهد داشت. کسی که در ایران نتواند مسیر خوشبختی را پیدا کند، در هیچ جای دنیا هم نمیتواند. مهاجرت وقتی معنا دارد که در راستای مسیر طبیعی رشد فرد باشد و در غیر این صورت فرار هیچ دردی را دوا نمیکند و چه بسا انسان برای رسیدن به زیستی متعادل و معقول از قرار گرفتن در موقعیتی با جایگاه اجتماعی ویژهتر و یا درآمد بالاتر پرهیز میکند.
کد خبر 6086207