Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «بلاغ مازندران»
2024-04-18@23:34:37 GMT

بزرگترین گناه محمدرضا پهلوی چه بود؟

تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۳۹۸۸۸۶

کتاب «شب ظلمانی شاهنشاهی» که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده، مجموعه بیانات مقام معظم رهبری دربارۀ حکومت‌های پادشاهی ایران را جمع‌آوری، تنظیم و در قالبی حتی‌الامکان منسجم ضمن پنج فصل ارائه کرده استبه گزارش بلاغ،کتاب «شب ظلمانی شاهنشاهی» که از سوی انتشارات انقلاب اسلامی منتشر شده، مجموعه بیانات مقام معظم رهبری دربارۀ حکومت‌های پادشاهی ایران را جمع‌آوری، تنظیم و در قالبی حتی‌الامکان منسجم ضمن پنج فصل ارائه کرده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

به مناسبت سالروز فرار شاه معدوم از ایران، به مطالب بخشی از این کتاب که به یکی از سیاه‌ترین ابعاد حکومت پهلوی پرداخته، مروری مختصر خواهیم داشت:


ابعاد وابستگی در کارنامۀ سیاه پهلوی

کشور ایران تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، یک کشور وابسته بود. این وابستگی به‌خصوص در پنجاه‌وچند سالی که نظام منحوس وفاسد پهلوی برسرکار بود، به اوج خود رسیده بود. به عقیدۀ آیت‌الله خامنه‌ای، یکی از بزرگ‌ترین جرائم و گناهان رژیم محمدرضا پهلوی، این بود که کشور را در جهات مختلف، از فنّی و صنعتی و اقتصادی و فرهنگی وابسته نگه داشت و وابسته‌تر کرد.  لذا این حکومت در بی‌کفایتی و فساد و سرسپردگی به بیگانگان در میان حکومت‌های فاسد این منطقه، از همه روسیاه‌تر بود.  ایشان با بیان این حقیقت که «مادرِ همه ی آفت‌های ملی، وابستگی است»، برخی از موارد و مصادیق این وابستگی را بیان می‌کند تا معلوم شود که وجه‌ درونی و ایرانی انقلاب، چه عظمتی برای این ملت به وجود آورده  و چه کار بزرگی انجام داده است.

1- در حوزه سیاست

برای یک ملت هیچ ننگی بالاتر از این نیست که حکام، فرمانروایان، سیاستمداران و سررشته‌داران امور کشورش را دولت دیگری به وسیله‌ سفارتخانه خود بیاورد و ببرد! کدام ننگ برای یک ملت، از این بالاتر است‌؟!

رضاخان قلدر که در مقابل مردم خودش اینجور وحشیانه، وقیحانه، بی‌ملاحظه و ستیزه‌گرانه رفتار و برخورد می‌کرد، در مقابل انگلیسی‌ها خوار و ذلیل بود. چون از ابتدا او را انگلیسی‌ها در ایران بر سر کار آوردند و به حکومت رساندند. این حرفی نیست که مخالفین رضاخان بگویند. خود وابستگان به آن رژیم و همه‌ی مورخین بی‌طرف و بی‌نظر هم به همین مطلب تصریح واعتراف کرده‌اند. خود انگلیسی‌ها هم رضاخان را بردند؛ چون در اثنای سلطنت او احساس کردند که رژیم پهلوی به قدرت آلمان، که آن وقت‌ها -در اثنای جنگ بین‌الملل دوم- پیشرفت‌های مختصری به دست آورده بود، گرایشی پیدا کرده است. همچنین، به‌خاطر اینکه اخلاق رضاخانی با اخلاق هیتلری به هم شبیه بود؛ به طوری که رضاخان به هیتلر علاقه‌مند و دلبسته شده بود؛ انگلیسی‌ها این را احساس کردند. طاقت نیاوردند و رضاخان را برداشتند. مثل یک عبدِ ذلیل از ایران خارجش کردند و بعدش هم محمدرضا را به حکومت رساندند. این، مطلبی است که خود آنها هم به آن اعتراف کرده‌اند و جزو مسلمات و واضحات است.

اما بعدش هم، پس از آنکه در سال 1320 رضاخان را بردند، پسر او محمدرضا تا چند روز نمی‌دانست که آیا پادشاه خواهد بود یا نه! من نقلی را از یکی از وابستگان به رژیم محمدرضا عرض میکنم؛ شما ببینید این وابستگی در چه حد پست‌کننده و ذلت‌آور بوده است.

می‌رسیم به محمدرضا پهلوی؛ در اوایل رفتن رضاخان که هنوز تکلیف سلطنت در ایران درست معلوم نشده بود، سفیر انگلیس در تهران به کسی که از طرف محمدرضا به او مراجعه کرده بود تا تکلیف خودش را بداند، می‌گوید که چون برطبق اطلاعات ما، محمدرضا به رادیو برلین گوشی می‌کند و پیشرفت‌های آلمان را روی نقشه پی می‌گیرد، پس مورد اعتماد ما نیست. آن شخص، خبر را به محمدرضا می‌دهد. او هم گوش‌کردن به رادیو برلین را ترک می‌کند و کنار می‌گذارد! آن وقت سفیر انگلیس می‌گوید: «حالا دیگر عیبی ندارد؛ می‌شود او را به سلطنت انتخاب کرد.» طبعاً رژیم و دولتی که در رأس آن کسی قرار دارد که تا این حد به یک سفارت بیگانه وابسته است که آنها برای سلطنت او شرط‌های حقیر و ذلت‌آوری از این قبیل معین میکنند و او هم آن شرط‌ها را می‌پذیرد و عمل می‌کند تا آنها او را به سلطنت برسانند، دیگر معلوم است که در طول سلطنتش هم چقدر به بیرون از این مرزها و به قدرت‌های خارجی وابسته است. اینها حقایق تاریخ این کشور است.

نمونۀ دیگر از این وابستگی را در ماجرای مصدق می‌توانیم مشاهده کنیم؛ وقتی نهضت مصدّق در این کشور پیش آمد –که یک نهضت ملی بود- جایی که احساس‌خطر بیشتری کرد، دستگاه حکومت و سلطنت نبود؛ بلکه انگلیسی‌ها بودند! بعد هم که دیدند از عهدۀ کار برنمی‌آیند، آمریکایی‌ها را وارد گود کردند که آمریکایی‌ها در نهایت صحنه را از دست انگلیسی‌ها ربودند و حاکم شدند. یک نفر بلند شد و با یک چمدان دلار به اینجا آمد و با ایجاد یک بحران مصنوعی، حکومت ملّی را سرنگون کرد و رژیم محمدرضا پهلوی را بر کشور مسلّط کرد.

2- در حوزه فرهنگ

یک روز به جامعه‌ی ما اینجور تفهیم کرده بودند که راه پیشرفت این است که ما از غربی‌ها تقلید کنیم؛ آن هم نه تقلید در دانش‌آموزی و دانش‌اندوزی، تقلید در ظواهر؛ یعنی زن‌هایمان بی‌حجاب بشوند؛ مردهایمان کلاه فلان‌جور و  لباس فلان‌جور بپوشند. می‌دانید در کشور ما، دوره‌ای بر مردم ماگذشت که گذاشتن یک کلاه مخصوص به نام کلاه پهلوی اجباری شد و اگر کسی این کلاه را بر سر نمی‌گذاشت، مجرم شمرده می‌شد! بعد یک قدم جلوتر رفتند، گفتند یا کلاه پهلوی یا شاپو؛ چون غربی‌ها و اروپایی‌ها این لباس را می‌پوشند. انواع و اقسام لباس‌هایی که در داخل کشور –لباس‌های محلی- پوشیده می‌شد، همه منسوخ و ممنوع شد؛ برای اینکه لباس متحدالشکلِ ازغرب‌آمده، پوشانده بشود. برای چی؟ برای پیشرفت! پیشرفت کشور را در این دانستند که مردها و زن‌های ما رسوم و آداب پوشش غربی را تقلید کنند!! ببینید چقدر خسارت‌بار و مایۀ شرمندگی است! البته آن روز نه فقط شرمنده نمی‌شدند، کمه افتخار هم می‌کردند و با صدای بلند هم این را فریاد می‌زدند!

مسئله این است که یک‌وقت انسان خودش آگاهانه انتخاب می‌کند که یک غذای خاص را بخورد؛ اما یک‌وقت شخص را بی‌هوش می‌کنند یا می‌خوابانند و پایش را می‌گیرند و با آمپول چیزی را به او تزریق می‌کنند! کاری که رژیم و خاندان فاسد پهلوی سعی می‌کردند با مردم ایران بکنند، همین بوده، یعنی با انواع شیوه‌ها و روش‌ها سعی کردند «فرهنگ غربی» را بر کشور ما حاکم کنند.

درواقع استعمار این برنامه‌ریزی را کرد تا از شرّ و تعرّض و بیداری مردم جلوگیری کنند و امپراطوری قدرت شیطانی خود را حفظ کند. البته این جریان قبل از سلطنت پهلوی شروع شد، اما در آن رژیم منحوس، این روند را شدّت بخشیدند. در اشاعۀ فرهنگ غربی در جامعه زیاد کوشیدند و متأسفانه موفق هم شدند. امروز اگر تمایلات برخی خانواده‌های ایرانی داخل کشور را به انجام آن آداب و اطوار و لباس و معاشرت می‌بینید، نتیجۀ همان فرهنگ‌سازی‌ها است. این حقیقتاً یکی از آفات اجتماعی جدّی ما است که ریشه‌اش به دوران طاغوت برمی‌گردد. همینکه افراد دلبستۀ تولیدات بیگانه باشند. یعنی خوششان می‌آید که بگویند فلان نشان خارجی روی لباس‌شان یا روی وسایل شخصی‌شان هست. این یک بیماری است.

3- در حوزه اقتصاد

یک روزی در این کشور مسئولان دولتی ما می‌گفتند که ایرانی یک لولهنگ هم نمی‌تواند درست کند! عملاً هم همه چیز را وارد کردند. در همان دوره‌ی طاغوت یک فردی از بلندپایگان دولتی که تصادفاً بنده را در یک مجلسی دید –ما که با این‌ها هیچ‌وقت ارتباطی نداشتیم، ملاقات هم نمی‌کردیم- من داشتم انتقاد می‌کردم. این روکرد به ما وگفت: «چی‌چی را انتقاد میکنید؟ ما مثل آقا نشسته‌ایم، کشورهای دیگر مثل نوکر دارند برای ما کار می‌کنند، کالا می‌فرستند داخل؛ این بد است؟» شما ببینید؛ این منطق دولتمردان دوره‌ی طاغوت بود. حالا ظاهرش این منطق است، باطنش چیزهای دیگر بود؛ فسادهای اقتصادی فراوان و فسادهای اخلاقی فراوان بود.

 

لذا صنعت دقیق ما که جای خود دارد، حتی کشاورزی ما را وابسته کردند و بیگانگان و قدرت‌های حاکم و رژیم منحطّ پهلوی و قبلی‌ها، کاری کردند که کشاورزی ما با پیشرفت‌های علمی دنیا ناآشنا باشد. سرنوشت کشور را در نانش، در گندم و سیلوی گندم و وسیلۀ آردکردنِ گندم و در مواد غذایی‌اش و در همه‌چیزش به خارج وابسته کرد! به‌طوری که اگر یک‌وقتی دشمنان اراده کنند، بتوانند این ملّت را از همه‌چیز محروم کنند و از پا در بیاورند.

آن‌ها با نابودکردن کشاورزی ملی و وابسته‌کردن صنعت ناقص و معیوب و بازگذاشتن دست بیگانگان حریص و نوکران دربار و غارت منابع نفتی و بذل و بخشش ثروت ملی به اربابان آمریکایی و اروپایی و ویران کردن روستاها و تبدیل ایران به بازارِ کالاهای بی‌ارزش خارجی و پس‌مانده‌ محصولات کشاورزی آمریکا و برنامه‌های خائنانه‌ی دیگری از این قبیل، اقتصاد کشور را دچار انحطاط مزمن و وابسته به اراده‌ی قدرت‌های خارجی کرده و رگ حیات ملت را به دست دشمنان سپرده بودند.

4- در حوزه عمران

آن روزی که راه‌آهن به این کشور آمد، آنچه که در وهله اول به ذهن هرکسی می‌رسید، این بود که مرکز کشور را از راه این استان‌های مرکزی -یعنی اصفهان و فارس- به خلیج‌فارس متصل کنند؛ این طبیعی‌ترین کاری بود که در این کشور ممکن بود انجام بگیرد. اما آن‌ها این کار را نکردند. آن نویسنده‌ی سیاسی انگلیسی که خودش سیاستمدار است وابسته‌ به همان دستگاه استعماری خائن به منافع این کشور، در کتابی که نوشته و ترجمه شده به فارسی به نام «ایران و قضیه‌ ایران»، اعتراف می‌کند که راه آهن ایران باید از تهران می‌آمد، از مرکز کشور از استان اصفهان، از استان فارس عبور می‌کرد، می‌رفت تا می‌رسید به خلیج فارس؛ اما این کار انجام نگرفت. راه‌آهن ایران را در دوران طاغوت، در دوران رضاخان، با محاسبه‌ منافع قدرت‌هایی که دشمنان بزرگ این کشور محسوب می‌شدند، یعنی انگلیس و روس آن روز کشیدند، اسمش را هم گذاشتند راه‌آهن سراسری! دروغ محض؛ کدام سراسری؟ برای اینکه جبهه‌ی آن روز متفق جنگ -یعنی انگلیس و روس۔ بتوانند در دو طرف کشور ما سلاح و مهمات منتقل کنند، از نفت کشور بتوانند استفاده کنند، آمدند از بخشی از خلیج‌فارس، آن هم با یک فاصله‌ای، راه‌آهنی کشیدند به تهران؛ از آنجا هم به بخشی از دریای خزر، برای اینکه قشون روس و قشون انگلیس بتوانند به همدیگر متصل شوند و سلاح و تجهیزات و امکانات منتقل کنند و نفت ایران را بردارند ببرند هرجایی که می‌خواهند، مصرف کنند؛ یعنی سیاست حاکم بر یک عمل عمرانی در کشور که عبارت است از ساخت خط آهن اینقدر تحت‌تأثیر سیاست‌های استعماری در کشور انجام می‌گرفت. آن‌وقت نتیجه این می‌شود که شیراز در قلب کشور راه‌آهن ندارد.

این نمایی بود از شدّت وابستگی حکومت پهلوی به اجانب و استعمارگران سیاه تاریخ؛ به همین دلیل است که می‌بینیم آمریکایی‌ها با چنین دشمنی و لجاجت و بُغضی به ملت ایران و انقلاب اسلامی و نظام اسلامی نگاه می‌کنند؛ به‌خاطر این‌که چنین دورانی را گذرانده‌اند؛ چنین کشور و نظامی از دست آن‌ها رفته است. لذا دشمنی آن‌ها با انقلاب تمام‌شدنی نیست.

منبع: بلاغ مازندران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۳۹۸۸۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

صادق خلخالی در فروردین ۵۸: زمانی می‌خواستیم جنازه‌ی منحوس پهلوی را آتش بزنیم/ اعدام هویدا یک عمل انقلابی بود

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «۳۵ سال است در حوزه‌های علمیه هستم. ۴ سال در جلسه‌ی درس مرحوم آیات عظام بروجردی و حجت شرکت کرده‌ام. در زمان تلمذ ۱۳ ساله جز یکی دو مرتبه همواره در جلسه‌ی درس امام حاضر شده‌ام. قبل از انقلاب امام را به همین صورت امروز شناخته‌ام و می‌دانم هیچ عامل خارجی و تعارف در امام تاثیر نداشت، امام همواره در اوضاع بحرانی نظر به عظمت حوزه‌ها داشته و هیچ‌گاه جز فضیلت و تقوای حوزه‌ها نظر دیگری نداشته است. من در جلسات درس امام نضج گرفته‌ام و خود را هیچ‌گاه جدا از امام ندانسته و عمرم را وقف راه امام کرده‌ام. در دوران طلبگی فعالیت سیاسی را شروع کرده و زمانی با تهیه‌ی بنزین می‌خواستیم جنازه‌ی منحوس پهلوی را آتش بزنیم. به خاطر هم‌کاری با فداییان اسلام یک سال از ورود به مدرسه‌ی فیضیه محروم شدم. در تمام جریانات سیاسی بعد وارد بودم ولی کورکورانه هم وارد هیچ راهی نشدم. زندان رفتم، تبعیدم کردند و... شاید بتوانم بگویم زندگی من مثل سدیف (۱) و کمیت (۲) شاعر است. من از سال ۴۶ فقط یک حاجت داشتم که در سفر مکه هم از خدا خواستم: سقوط شاه، سقوط شاه... این را هم بگویم فقط با حرکت‌های ما و ادامه‌ی حرکت انقلابی می‌توان انقلاب کرد. من حتی آن زمان که دوستان آیه‌ی یأس می‌خواندند در سرنگونی رژیم شک نداشتم.»

این معرفی صادق خلخالی حاکم شرع دادگاه‌های انقلاب (از پس از پیروزی انقلاب تا اسفند ۵۸) است از خودش، وقتی که اندکی پس از اعدام‌های پی‌درپی سران رژیم پهلوی خبرنگار کیهان برای گفت‌وگو به نزد او رفت و خواست خودش را معرفی کند. حاصل این‌ گفت‌وگو روز چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۵۸ در روزنامه‌ی کیهان منتشر شد، که بخش‌هایی از آن را در پی می‌خوانید:

نظرتان نسبت به هدف‌هایی جمهوری اسلامی باید دنبال کند و شعاع گسترش این جمهوری چیست؟

اهمیت جمهوری اسلامی استقرار آن در منطقه‌ی خاورمیانه است که منابع و جنبه‌های سوق‌الجیشی آن ماشین جنگی امپریالیسم غرب و صهیونیزم و اتحاد جماهیر شوروی را به حرکت درمی‌آورد. ما دل‌مان می‌خواهد ملت‌های اسلامی از خواب غفلت بیدار شوند و دست سرسپردگان شیاطین‌صفت امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم از منابع غنی این منطقه کوتاه شود. همه‌ی مرزهای دیکته‌شده‌ی قبلی باید نابود شود و نفت و دیگر منابع زیرزمینی و روی زمینی از آن خودشان باشد و خود سرنوشت خود را تعیین کنند. وقتی ملت‌های خاورمیانه بیدار شدند و در زیر پرچم اسلامی جمع آمدند دیگر نمی‌توان با ایجاد بحران‌های مصنوعی و مشکلات [...] مسلمان‌ها را رو در روی هم قرار داد.

مثلا در کردستان مسئله‌ی تجزیه‌طلبی بود. آن‌ها می‌خواستند برادران سنی را رو در روی ما قرار دهند و چون مردم و رهبران کرد آگاه هستند تیرشان به سنگ خورد. در اسلام کرد و عرب و عجم و بلوچ و لر نداریم. ما می‌خواهیم مرزهای‌مان را به هم نزدیک کنیم. زمانی در ترکیه فرهنگ اسلامی را در زمان آتاتورک از بین بردند و در ایران هم می‌خواستند همین کار را به دست نوکر انگلیسی‌ها رضاخان بکنند ولی موفق نشدند که مسئله‌ی تجزیه‌طلبی شروع شد. ما می‌خواهیم جمهوری اسلامی ایجاد کنیم که در آن غارت و چپاول ثروت ملی [به] وسیله‌ی امپریالیسم و در رأس آن آمریکا از بین برود و برادری و یگانگی برقرار شود و فرقی بین مردم ایران از هر نژادی که باشد نباشد.

تا آن‌جا که من می‌دانم کردها نه تجزیه‌طلب هستند و نه استقلال می‌خواهند، بلکه آن‌ها فقط خودمختاری داخلی را تقاضا می‌کنند؟

بله عرض کردم مسئله‌ی خودمختاری اگر این باشد که با زبان خودشان حرف بزنند، لباس خود را بپوشند و آداب و رسوم ملی خود را آزادانه انجام دهند قابل قبول است ولی اگر تجزیه‌طلبی و استقلال‌خواهی باشد قابل قبول نیست و سرکوب می‌شود. مثلا همان‌هایی که در چپاول مردم در زمان عثمانی‌ها شریک بودند و یا در سوریه و عراق بودند نغمه‌ی تجزیه را ساز کردند. مثلا در همین اواخر بارزانی می‌خواست کردستان را مستقل کند. آخر آیا او می‌توانست با پشتیبانی محمدرضاخان و آمریکا و اسلحه‌های اسرائیلی و آمریکایی برای ملت کرد استقلال بگیرد؟ او بزرگ‌ترین خیانت را به ملت کُرد کرد. مردم کردستان عموما امروز نفرین و لعنت نثار بارزانی می‌کنند چون او خود را به آمریکا فروخته بود. ملا مصطفی به عوض این‌که از خون شهیدان کرد از قبیل ملا آواره و یارانش دفاع کند،‌ آن‌ها را تحویل ژاندارمری داد تا بتواند چند صباحی به خیانت خود ادامه دهد. آخر هم دیدی که چه بر سر کردها آورد. آری امروز کشور ما با مسائل حساس و بحرانی روبه‌روست و دشمنان انقلاب می‌خواهند مانع پیشرفت انقلاب ایران بشوند و از تحقق آرمان‌های انقلابی جلوگیری کنند.

شما دشمنان انقلاب را چه کسانی می‌دانید؟

دشمنان انقلاب در درجه‌ی اول عمال صهیونیسم بین‌الملل و سیا و ساواک می‌باشند که خود ساواک نوچه‌ی آن دو است و نیز سرسپردگان رژیم شاهنشاهی که به زباله‌دان تاریخ فرستاده شده است. بقایای آن‌ها با این‌که رژیم سقوط کرده و از بین رفته و دیگر هم برنخواهد گشت با خصیصه‌ی ذاتی خود شب‌ها مشغول تحریکات هستند و گاهی در تهران و شهرستان‌ها به پاسداران حمله می‌کنند و تلفاتی به بار می‌آورند. غافل از این‌که ملت‌ آن‌ها را هم نابود می‌کند.

گروه دیگری فرصت‌طلبانی هستند که از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. این‌ها با تلاش مذبوحانه می‌خواهند با علم کردن مسائل حاد جامعه مانند بی‌کاری و مسکن چوب لای چرخ انقلاب بگذارند. بدیی است که ملت ایران با حل این مشکلات فرصت فعالیت به آن‌ها را نخواهد داد. همگان می‌دانند در بحران‌های انقلاب همه‌ی این مسائل پیش می‌آید. در تاریخ انقلاب‌های مختلف مانند انقلاب کوبا، انقلاب فرانسه و شوروی که اصیل هم نبوده‌اند این مسائل در شکل حاد و تندترش وجود داشته است. امام در فکر مسکن می‌باشد. جامعه‌ی انقلابی کنونی ایران اجازه نمی‌دهد که عده‌ای انگل مفت در خانه‌های اشرافی زندگی کنند ولی عده‌ای فقیر و بی‌چاره که انقلاب کرده‌اند محتاج دو اتاق باشند. انقلاب را پابرهنه‌ها کرده‌اند نه این آقایانی که در ادارات در رأس می‌باشند و می‌خواهند بگویند ما انقلاب کرده‌ایم و خیلی مواقع هم برای خودشان نطق‌های عریض و طویل ترتیب می‌دهند. در مورد بی‌کاری ما دو نوع کارگر بی‌کار داریم: کارگر فصلی و کارگران کارخانه‌ها، دشمنان ما می‌خواهند از مشکلات جامعه بهره‌برداری کنند. جوانان ما مسلما در روشن کردن افکار مردم نقش حساس دارند و کوشا خواهند بود.

فرصت‌طلبان می‌خواستند با عنوان کردن مسئله‌ی تشیع و تسنن در جریان‌های کردستان و گنبد پیروان آن‌ها را رو در روی یکدیگر قرار دهند. اختلافی بین تشیع علوی و تسنن محمدی نیست. اگر کسی خیال کند در بین تشیع علوی و تسنن راستین محمدی اختلافی هست اسلام را نفهمیده است[...] اختلافات مذهبی را از زمان صفوی برای ما درست کردند ولی در ایران همه دست به دست هم داده و انقلاب بزرگ ایران را به نتیجه رساندند. امیدوارم جوان‌ها و علمای کردستان و گنبد به این واقعیت توجه کنند و مجال عمل به فرصت‌طلبان و مترجعین ندهند.

نظر شما نسبت به کارهای دولت چیست؟

بعضی انتقادات به دولت وارد است. دولت حرکت انقلابی قاطعانه ندارد. دولت نتوانسته است آن حرکت انقلابی که مردم و امام توقع دارند داشته باشد و شاید هم علتش این باشد که می‌خواهند از الگوی دموکراسی غربی استفاده کنند و دولت هم خود اعلام کرده است قدم به قدم حرکت می‌کند. اما واقعیت این است که انقلاب خود مسئله‌ی قدم به قدم را حل کرده است. انقلاب ویژگی خاصی دارد. تصمیم قاطعانه‌ی بدون وقفه به نحوی که هر نوع بهانه‌گیری را از بین ببرد، باید از ویژگی‌های دولت انقلابی باشد. خیلی از اشکالات هم وارد نیست که مهندس بازرگان خودش خوب به آن جواب داده است.

مسئله‌ی مهم این‌که خدمت در این دولت و شورای انقلاب یا هر کجای دیگر باید داوطلبانه باشد. مسئله‌ی مقام و منصب نباید مطرح باشد. آن‌هایی که نمی‌خواهند در یک مقام بمانند و یا نمی‌توانند کاری را انجام دهند باید کنار بروند. کسانی که به قدرت چسبیده‌اند و حاضر نیستند کنار بروند اشتباه می‌کنند اگر کنار نروند دولت و ملت آن‌ها را کنار خواهند زد. اگر کسی چه در دولت و چه در شورای انقلاب نمی‌تواند مقامی را دارا باشد و اهمیت آن مقام را ندارد، نمی‌تواند به صرف این‌که به فرمان امام و یا دولت منتخب امام به این یا آن شغل گمارده شده هم‌چنان دودستی به آن بچسبد. فرمان امام برای همه‌ محترم است و بدان احترام می‌گذاریم ولی مسئله‌ی کار و اهمیت دارا بودن یک مقام و ملت مطرح می‌باشد.

نظر شما در مورد دادگاه‌های انقلاب چیست؟

دادگاه‌های انقلاب اسلامی با یک حرکت انقلابی همه‌ی نقشه‌های امپریالیسم آمریکا و اسرائیل را نقش بر آب کرد و با اعدام مزدوران و سرسپردگان خودفروخته درجه یک رژیم جنایت‌پیشه‌ی محمدرضا پهلوی خط ارتباطی آمریکا و اسرائیل را به هم ریخت و به نابودی کشانیده است.

اعدام هویدا یک عمل انقلابی بود که به زندگی ننگین این جرثومه‌ی کثافت پایان داد و دنیا را لوث وجودش پاک کرد. این‌ها (هویدا و امثالش) را ملت محکوم کرده است. اسناد جنایات آن‌ها فاش خواهد شد. به نظر من اعدام این‌ها احتیاجی به دادگاه و تشریفات نداشت. النهایه ما برای راضی کردن و بستن دهان طرفداران حقوق بشر هم دادگاه علنی تشکیل دادیم. این‌ها می‌خواستد هویدا یکی دو سال در گلوی ما گیر کند و مسئله‌ی بوتو تکرار شود. بعد هر روز دسته‌ای به عنوان [...] وکیل و وصی راه بیفتند و بیایند ایران و راجع به هویدا صحبت کنند. حقیقت موضوع این است که دادگاه‌های ما جز به خدا و خلق خدا به چیزی دیگر نمی‌اندیشند و مفسدین را مجازات می‌کند و به مقصران کم‌تقصیر تا آن‌جا که لازم است ارفاق خواهد شد. جنایت‌کاران باید محاکمه شوند و «ترحم بر پلنگ تیزدندان...» روا نیست.

چرا در دادگاه‌ها اسرار بازجویی‌ها را فاش نمی‌کنید؟

اسرار بازجویی‌ها به خاطر دلایل امنیتی در این شرایط منتشر نمی‌شود ولی در آینده که شبکه‌های جنایت‌کاران را شناختیم همه‌ی این اسرار در اختیار جراید قرار می‌گیرد تا افکار عمومی قضاوت کند. در بازجویی‌ها بسیاری از جنایت‌کاران لو رفته‌اند و این‌ها شناسایی شده‌اند. برای آن‌که خود را از چنگال عدالت مخفی نکنند بازجویی‌ها را فعلا منتشر نخواهیم کرد. آن‌چه که در مورد جنایت‌کاران تاکنون بیش‌تر مورد اعتراض قرار گرفته اعدام هویدا و علامه وحیدی است، ولی آن‌ها که از هویدا دفاع می‌کنند به یاد نمی‌آورند آن وقت‌ها که او ثروت مملکت را غارت می‌کرد و جوانان ما را می‌کشت چرا در آن موقع از ملت دفاع نمی‌کردند. در مورد علامه وحیدی می‌گویند وی مجتهدی ۸۰ ساله بود و مستحق مرگ نبوه است اما ایشان تاکنون از ارکان عمده‌ی رژیم بوده و با استفاده از پول‌هایی که در دست داشتند از جمله موقوفات مسجد سپهسالار علیه انقلاب ایران و مجاهدین توطئه‌چینی می‌کرد. وی جاعل اصطلاح قلابی «مارکسیست اسلامی» بود و به علاوه زمانی آیت‌الله خمینی را غیرایرانی نامیده بود (آیت‌الله العظمی از حق خود گذشتند) علامه وحیدی از ثناگویان دربار بود و چهار دوره‌ی متوالی سناتور کرمانشاه بوده است. فراموش نکنید از آزادی‌های به دست آمده سوءاستفاده کرد.

به نظر شما چه کسانی از انقلاب سوءاستفاده می‌کنند؟

آن‌ها از انقلاب سوءاستفاده می‌کنند که طرفدار جمهوری اسلامی هم می‌باشند ولی تا دیروز سکوت کرده بودند و می‌خواستند از طریق قانون اساسی مبارزه کنند.

آن‌هایی که گروه مسلح را سازمان می‌دهند و به شهرستان‌ها می‌فرستند از آزادی به دست آمده سوءاستفاده می‌کنند. مسائل را بزرگ می‌کنند و با بزرگ‌نمای رویدادها افکار را مشوب می‌سازند. به عنوان یک طلبه‌ی امام بگویم آن‌ها که گروه مسلح تشکیل می‌دهند باید بدانند که امام در عین رقت قلب و نرمشی که دارند ممکن است عکس‌العمل نشان دهند و مچ این‌ها را باز کنند. مدارا و تحمل امام هم حدی دارد.

ما نباید در برابر هر مشکل که پیش می‌آید مایوس شویم. یأس از انقلاب نباید بر ما حاکم شود. نباید گفت چون در فلان مورد اشتباه شده پس هیچ چیز درست نمی‌شود. همه‌ی کارها به توفیق خدا درست خواهد شد.

پی‌نوشت:

۱- سدیف بن میمون مکی (م ۱۴۷ هـ)، فردی محدث، شاعر، ادیب، خطیب و از اصحاب و راویان امام باقر (علیه‌السلام) و از شعرای عباسیان و اهل‌بیت (علیهم‌السلام) بود. وی ابتدا خلفای عباسی را مدح می‌کرد و بعدا به تشیع گرایید و در زمره اصحاب نفس زکیه درآمد. – ویکی ‌فقه

۲- ابومُستَهَل کُمَیْت بن زید اَسَدی هلالی کوفی (۶۰-۱۲۶ق)، ایشان از جمله شاعران عرب‌زبان شیعه و از مدیحه‌سرایان اهل بیت(ع) است. لغت‌شناسی آشنا به تاریخ عرب و از سخنوران قبیله مُضَر بوده است. وی محضر امام سجاد(ع)، امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را درک کرد. کمیت در روزگار خلافت بنی‌امیه می‌زیست و از روی تقیه شعری نیز نزد هشام بن عبدالملک در مدح بنی‌امیه سرود. معروف‌ترین اشعارش را قصاید هاشمیات دانسته‌اند. – ویکی ‌شیعه

۲۵۹۵۷

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1895818

دیگر خبرها

  • گناه دروازه‌بان استقلال چیست/ باید با مشت بر سر دختر جیمی جامپ می‌کوفت؟!
  • گناه دروازه‌بان استقلال چیست/ با مشت بر سر دختر جیمی جامپ می‌کوفت؟
  • بورکینافاسو ۳ دیپلمات فرانسوی را اخراج کرد
  • بالای ۸۰ درصد از تشخیص بیماری‌ها در ایران وابسته به آزمایشگاه‌ها است
  • تجمع اعتراضی مقابل سفارت اردن در تهران
  • بایدن: اسرائیل و اوکراین برای دفاع از خودشان به ما وابسته‌اند
  • نگاهی به روابط رژیم پهلوی و رژیم صهیونیستی/ آنها چگونه حافظ منافع اسرائیل بودند؟ + عکس ها
  • (تصاویر) رقص دلقک با کودکان بی‌گناه قربانی جنگ غزه
  • صادق خلخالی در فروردین ۵۸: زمانی می‌خواستیم جنازه‌ی منحوس پهلوی را آتش بزنیم/ اعدام هویدا یک عمل انقلابی بود
  • تجمع اردستانی‌ها در حمایت از اقدام سپاه + فیلم