دستهایش بوی پاییز میداد
تاریخ انتشار: ۲۶ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۰۰۳۰۵
نیاز نیست از شغل سختش چیزی بگوید. زُمختی دست هایش هست. صورتِ زنانه ای که بادهای پاییزی محوش کرده اند.
به گزارش قدس آنلاین، نه معدن کار بود، نه پزشک و آشپز و معلم و پلیس و معمار، اهل یکی از این شغل های کمتر توی چشم بود.
کارگر ارتفاع نه، گاریچی نه، مسگر نه، دکل بند هم نه؛ او یک کارگر باغ بود. زنِ کارگرِ باغ.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وقتی اورژانسی تختش را مستقر کردند کنار صندلی ام که منتقلش کنند برای عکسبرداری، نتواستم با او همصحبتی نکنم.
«زری نساء» با آن هیبت تنومند و صورتِ سرخِ خندان، روی برانکارد دراز کشیده بود. توضیح داد که از یک نردبان ناقلا اُفتاده است؛ از روی درختِ خوش قد و بالای چهارمتری.
دلم لرزید. گفت سه تا بچه دارد؛ وقتی که از درخت روی جعبه ها سقوط می کرد، فقط یادش می آید که گفته «یاابالفضل» و به دخترهایش فکر می کرده است.
نیاز نیست از شغل سختش چیزی بگوید. زُمختی دست هایش هست. صورتِ زنانه ای که بادهای پاییزی محوش کرده اند. چادرشبی که پاره و گلی شده. و خراشیدگی هایی که دیگر جزئی از این بانوی خوش مَشرَب اند انگار.
با وجود درد فراوان دست از مزاح نمی کشید و خطاب به خودش گفت: چه کم بختی زری جان،چاشت از دستت پرید، قوتِ دندانگیرِ شکم پُر، ای دلِ غافل!
پنجاه سالی داشت و همراه سَرکارگر و یکی از زنان چادر به کمر آوردنش برای MRI؛ خودش انگار نخواسته بود خانواده اش را در جریان بگذارند.
یک لحظه آرام نمی گرفت. وقت گپ زدن دستانش را بو کرد و با خوشرویی گفت: ای جان! بوی خالص پرتقالِ خونی می دهد. از آن درشت ها. به به!
اصلاً راضی ام به رضای خدا؛ درد، مال آدمیزاد است دیگر؛ ان شاالله که بلا دور باشد از همه، از من... درست عرض نمی کنم خانوم جان؟
بعد بی آنکه منتظرِ جوابم بماند روسری همکارش را می کشد که: ها «سیما سروی»، کوفت بشود به شما اگر امروز همه با تیلر برگردید، اما من را ببرند مریضخانه بخوابانند، آنوقت دوتایی پُشت پَرِ چارقدشان ریسه رفتند بی صدا.
وقت بردنش احساس می کردم چقدر «زری نساء» مثل میان پرده شیرین پانزده دقیقه ای آمد اما تمام نشد و روحیه خوشش به داد حال وارفتهمان رسید.
بعد از خداحافظی به تقلید از او، دست هایم را بو می کشم! نه، از عطر خودکار و کاغذ و لپ تاپ خبری نیست، بیشتر که سعی می کنم ذره ای رایحه لیمو و برگ نصیبم می شود، انگار دست دادن با زری بانو کار خودش را کرده است.
پس نوشت: از دیروز دیگر چشمم دنباله رو ماشین حمل مرکبات شده است؛ دنبالهروی بادی که برگِ میوه ها را میجنباند و از سیماها و زری نساها خبر دارد.
انتهای پیام /
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: باغ مرکبات پاییز درخت شمال کارگر باغ مرکبات
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۰۰۳۰۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ایران یک خیابان به نام خودش در پاکستان دارد + فیلم
دریافت 3 MB
به گزارش همشهری آنلاین، دولت فدرال پاکستان همزمان با سفر رئیسی به این کشور، در مصوبهای، نام خیابان یازدهم اسلامآباد را به خیابان «ایران» تغییر داد.
در اینباره بیشتر بدانید:
نامگذاری خیابانی در پاکستان به نام ایران + جزئیات کد خبر 846504 منبع: میزان برچسبها خبر ویژه پاکستان سید ابراهیم رئیسی