Web Analytics Made Easy - Statcounter

ساعت24-اردشیر هوشی از دوستان قطب‌زاده گفت‌وگویی با سایت تاریخ ایرانی درباره نخستین رئیس صداوسیما انجام داده است.

بخش‌های مهم این مصاحبه به شرح زیر است: 

‌ *قطب‌زاده‌ در اروپا مثل موتور محرکه از این شهر به آن شهر می‌رفت و تمام فعالیت جمع‌آوری نیرو و ازاین‌دست کارها را خودش انجام می‌داد. از نظر سیاسی نیروی پرتحرکی بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

بنی‌صدر و حسن حبیبی حرکت نداشتند. بنی‌صدر خوب سخنرانی می‌کرد، حبیبی خوب می‌نوشت اما قطب‌زاده خوب حرکت می‌کرد. این سه با هم هماهنگی خوبی داشتند. هیچ‌کس توان رقابت با این گروه سه نفره را نداشت. ما اسمشان را گذاشته بودیم سه تفنگدار. 


*‌ اولین کسی که به ملاقات آقای خمینی در ترکیه رفت، قطب‌زاده بود... تنها کسی که آن زمان از بین دانشجوهای مقیم خارج با آقای خمینی در ارتباط بود، قطب‌زاده بود. هر چندوقت یک‌بار هم برای دیدار ایشان به عراق می‌رفت. آقای خمینی یک مقرری از سهم امام و... برای قطب‌زاده در اروپا و یزدی در آمریکا تعیین کرده بود اما مبلغ قابل‌توجهی نبود. قطب‌زاده خیلی از هزینه‌ها را از جیب خودش می‌پرداخت. 


‌* قطب‌زاده تمام اعلامیه‌ها و نوارها و... را برای من می‌فرستاد. دفتر من در خیابان بزرگمهر بود. دو دستگاه زیراکس، یک دستگاه پلی‌کپی و یک دستگاه افست کوچک هم داشتم. زمانی که شرکت تعطیل می‌شد و همه کارکنان به خانه‌هایشان می‌رفتند، با برادر آقای دکتر کارگشا که از دوستان بسیار نزدیک من بود، شبانه اعلامیه‌ها را چاپ می‌کردیم. صبح زود هم آقایان هاشم صباغیان و محمد توسلی با موتور می‌آمدند، اعلامیه‌ها را می‌گرفتند و در بازار و قم و جاهای مختلف توزیع می‌کردند. 


*‌ با بنی‌صدر دوست بودیم و بچه‌هایش من را عمو صدا می‌زدند. در پاریس به دیدارش رفتم. نشانی که به من داده بود، خانه‌باغی متعلق به مجاهدین بود. بنی‌صدر با مسعود رجوی یک جا بودند... بنی‌صدر گفت: «جایی ندارم بروم». گفتم: برایت جا فراهم می‌کنم. پرسید: کجا؟» گفتم: اگر خانه‌ای را که برای امام خریدیم، برایت درست ‌کنم، می‌آیی؟ گفت: آره. گفتم: پس پاشو. به‌این‌ترتیب آقای بنی‌صدر را به ویلای ورسای بردم... بنی‌صدر یک اشتباه بسیار بزرگ کرد که وقتی از آن خانه رفت آنجا را به یکی از همراهانش داد. این فرد هم بعدا به انگلیس رفت و متأسفانه آن خانه را به یک فرانسوی اجاره داد. در همین حین قطب‌زاده را اعدام کردند. شخص فرانسوی هم که خانه را از بنی‌صدر اجاره کرده بود، از وضعیت آن مطلع شد، برای همین نه اجاره‌ای داد و نه خانه را برگرداند. امیر، برادر قطب‌زاده برای پس‌گرفتن آن خانه حتی یک بار به فرانسه رفت اما چون برادر دیگر و خواهر قطب‌زاده که در خارج از ایران بودند، فوت کرده بودند، تعداد وراث زیاد شده بود و دیگر کاری از پیش نمی‌رفت. آن خانه الان حداقل نزدیک 50 میلیون یورو قیمت دارد. دولت ایران اگر پیگیر ماجرا شود، می‌تواند آن خانه را پس بگیرد. 

 
*‌ قطب‌زاده وقتی از هواپیما پیاده شد، حتی یک چمدان هم همراه نداشت. خودش بود و لباس تنش. با ما به بهشت‌زهرا نیامد. اولین کارش این بود که همه را رها کرد و به دیدن مادرش در تهران رفت. بعد هم به منزل ما آمد. منزل ما در خیابان ایران بود. مدرسه علوی هم در همین خیابان قرار داشت. قطب‌زاده شب‌ها برای خوابیدن به منزل ما می‌آمد. صبح‌ها با هم به مدرسه‌های رفاه و علوی می‌رفتیم. واقعا لباس نداشت. هیچی. با همان یک دست کت و ‌شلواری که سوار هواپیما شد، آمده بود. لباس دیگری نداشت. من رفتم از برادرش، فریدون (اسماعیل) که هم‌اندازه قطب‌زاده بود، برایش لباس گرفتم. به‌خاطر دارم در یک نطق تلویزیونی گفت: «من شلوار برادرم را می‌پوشم» [خنده]. من گفتم: «چرا این حرف را زدی؟» گفت: «مگر دروغ گفتم». گفتم: «بابا مرد حسابی برایت جوک درست می‌کنند». 


*‌ پنج، شش روز از پیروزی انقلاب گذشته بود، با قطب‌زاده خدمت آقای خمینی در مدرسه علوی رسیدیم. قطب‌زاده گفت: آقا اجازه بدهید من به فرانسه برگردم و به کارهایم برسم». امام گفت: به تو حکم شرعی می‌کنم، بروی تلویزیون. ماهی دو هزار تومان هم به‌عنوان حقوق طلبگی خودم به تو پرداخت می‌کنم».ما که از کار تلویزیون چیزی سرمان نمی‌شد. کارکنان تلویزیون اصلا ما را قبول نداشتند. می‌گفتند اداره تلویزیون شورایی باشد. اما قطب‌زاده خیلی مشتی‌وار گفت: «شورایی بی‌شورایی من به فرموده امام آمدم اینجا، حقوقم را هم از امام می‌گیرم. همه باید از من حرف‌شنوی داشته باشید»...

*بنی‌صدر نفوذ بیشتری در میان جوان‌ها داشت. در مقابل قطب‌زاده محبوبیتی بین جوان‌ها نداشت. گروهی که از قطب‌زاده حمایت می‌کردند، تقریبا بازاری‌ها و سنتی‌ها و ورزشکاران بودند. خب به همین دلیل هم جوان‌ها و دانشگاهی‌ها منتقد تلویزیون بودند و انتظار داشتند تلویزیون کارهای دیگری کند.


‌*به اعتقاد من اختلاف بازرگان و قطب‌زاده از اروپا شروع شد و در این میان نقش آقای یزدی را نباید نادیده گرفت چون انجمن اسلامی دانشجویان آمریکا زیر نظر آقای دکتر یزدی و گروه آنها بود. انجمن دانشجویان اسلامی در اروپا چند نفر بودند از جمله حبیبی، بنی‌صدر و قطب‌زاده و این دو گروه از همان‌جا اختلافاتی با یکدیگر داشتند. وقتی هم به ایران آمدند دامنه مخالفت‌ها به ایران کشیده شد. اما فارغ از اینها من فکر می‌کنم علت اصلی ناراحتی آقای قطب‌زاده از آقای بازرگان بر سر حرفی بود که ایشان به قطب‌زاده زد. ایشان گفت: «آقای قطب‌زاده مثل تیمورتاش است در دولت». با این حرف خیلی به قطب‌زاده برخورد. 


‌*اگر فکر کنید که تلویزیون در قبضه آقای قطب‌زاده بود اشتباه کرده‌اید. برخی اخبار از طرف احمد خمینی می‌آمد. یک بار من همراه با قطب‌زاده و نوربخش به قم رفتیم... به قطب‌زاده گفتم «مواظب باش شما و آقای مهندس بازرگان را مقابل هم قرار می‌دهند. از آن به بعد یک نفر را به عنوان نماینده دولت به تلویزیون فرستادند که کارهای دولت را انجام بدهد. یک مدت هم داماد آقای بازرگان را برای این کار فرستاده بودند. در رادیو تلویزیون در ابتدا مسئله‌ای میان دولت و آقای قطب‌زاده وجود نداشت اما از وقتی آقای خوئینی‌ها و معادیخواه به سازمان آمدند مسائل آغاز شد. بازرگان منتقد بود که چرا تلویزیون دولت را می‌زند. عده‌ای هم مدام این دو را علیه هم تحریک و آتش به‌ پا می‌کردند. 

*در مسئله گروگان‌گیری اتفاقا قطب‌زاده یکی از مخالفان صددرصد بود. 


‌*هر روز صبح احمد آقا یا آقای اشراقی از دفتر امام زنگ می‌زدند که این کار را بکنید، آن کار را نکنید. ما هم که درست به کار تلویزیون وارد نبودیم. صبح تا غروب هم که نمی‌شد سخنرانی پخش کرد. موزیک هم که نمی‌توانستیم پخش کنیم. به محض اینکه یک موزیک پخش می‌کردیم یکدفعه می‌دیدیم دو تا اتوبوس معترض به تلویزیون آمده و تهدید می‌کنند که آنتن تلویزیون را قطع می‌کنیم...مثلا آقای اشراقی از دفتر امام، آقای قرائتی را همراه با شخص دیگری معرفی کردند که برنامه کودک اجرا کنند. 
*آقای قرائتی با لهجه کاشانی غلیظ صحبت می‌کرد. شخص همراه ایشان هم روحانی کوتاه‌قدی بود که با دو دست می‌نوشت - نامش را به خاطر نمی‌آورم. قرار شد اینها به جای خانم عاطفی که قصه‌گوی برنامه کودک بود کار کنند. رجایی هم پسرش کمال را برای اجرای برنامه کودک به تلویزیون می‌آورد. 


*‌در سالگرد شهدای سی تیر به ابن‌بابویه رفته بودیم، یکدفعه دیدیم پیرزنی به سمت قطب‌زاده خیز برداشت که او را ببوسد. قطب‌زاده اجازه نداد. آن زن شروع کرد به تعریف از قطب‌زاده که «تو جوان رشید اسلامی و... ما حتی اسمش را هم نمی‌دانستیم. چه می‌دانستیم کیست. بعد دیدیم عکسش را در جلد تهران مصور منتشر کردند با این توضیح که زهرا خانم از قطب‌زاده دستور می‌گیرد. قطب‌زاده به من گفت زهرا خانم کیست؟ من را فرستاد بروم ته و توی ماجرا را دربیاورم. من هم پرسان‌پرسان به سراغ زهرا خانم رفتم. گفتند صبح‌ها می‌آید جلوی دانشگاه. وقتی رفتم جلوی دانشگاه تازه متوجه شدم که زهرا خانم به اندازه رئیس‌جمهور آمریکا در آنجا معروف است. همه می‌شناختندش الا ما. دیدم زنی حدود ۶۰-۵۰ ساله چادرش را دور گردنش پیچیده و چوبی هم دستش بود. از پشت موتور پیاده شد و هجوم برد به سمت دختران دانشجو و... پرسیدم این کیست؟ گفتند: جزء گروه هادی غفاری است...»سال‌ها بعد در اروپا بهنود را دیدم. گفتم «آقا چرا این عکس را در تهران مصور انداختی؟ چرا چیزی را که نمی‌دانستی نوشتی؟ چرا آن‌قدر با قطب‌زاده مخالفت می‌کردید؟» گفت: «ما قهرمانان شنای استخر بودیم، در دریا شنا نکرده بودیم برای همین وقتی به دریا افتادیم غرق شدیم.

منبع: ساعت24

کلیدواژه: احمدی نژاد

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۰۷۴۰۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نامزدهای جایزه داستان کوتاه گارنت معرفی شدند

به گزارش خبرگزاری مهر، پیمان سرحدی رییس هیأت امنای نخستین جایزه بین‌المللی داستان کوتاه گارنت گفت: اولین دوره این جایزه به دبیری سارا سالار در دو گروه سنی برگزار شد و در گروه نوجوان (۱۲ تا ۱۸ سال) و جوان (۱۸ سال به بالا) به ترتیب ۱۷۸ و ۱۲۷۰ داستان به دبیرخانه رسید.

وی افزود: امیلی امرایی، فلامک جنیدی، کیوان سررشته و پژند سلیمانی داوران مرحله اول این رقابت بودند. داوری نهایی این جایزه را هم فلامک جنیدی، لیلی رشیدی، آتوسا صالحی، پوریا عالمی، احسان عبدی پور و فرزاد فربد برعهده دارند.

اسامی نامزدهای راه یافته به مرحله نهایی اولین جایزه بین‌المللی داستان کوتاه گارنت به شرح زیر است:

گروه نوجوان:

زرتشت چاوشی (ماه پرتقال)، اشکان محمودی (راهِ موسی)، ماهور هژبری (ما سه تاییم با گوسفندها می‌شویم هزارتا)، ستایش بهرام نژاد (تنهاتر از تهی)، مبینا ستاری (کبیسه‌ها در اسفند)، رها باقری مطلق (تاریکی)، ابوالفضل حقی (ماموسیک)، رایان بابق (نامه)، مبینا فروغی موحد (مداد شمعی)، هومان روحی (معما در مدرسه من: دختر گمشده)، سیده فاطمه طاهری (حاف)، سیاوش علیزاده (دنیای سفید او)، فاطمه احمدی (عکس‌های فشرده)، نارگل نصیری (خانه سپید پرده آخر)، فاطمه جعفری (آب شدن)، امیرحسین مددکار بی ریا (من کجا، اینجا کجا؟)، سیده فاطمه انژوی نژاد (این داستان را عاشقانه صدا بزنید)، نگار شریفیان (آش شعله قلمکار)، سام چهره نگار (زمانیکه همسفر هیتلر بودم).

گروه جوان:

فاطمه ایمانلو (بیست مثقال گوشت)، محمدامین ایزدی (همای کوچک)، فائزه مرزوقی (بالاخره این زندگی مال کیه؟)، درسا جمالی (ناگهان، دوست نداشتم)، سمیه حسینی رچی (وزیر)، نگار صفری (چهارشنبه به چهارشنبه)، ریحانه علویان (مقبرهِ ی خانوادگی)، ندا علیپور (عالیه، ماهی‌ها، یک اسب آبی و دو تا خرچنگ)، فاطمه یوسفی (بهمن)، حدیث کردی (جمعه نه زوج است و نه فرد)، مریم رجبی (هفتاد و چهار ضربه)، سمیرا نعمت اللهی (امشب که برمی‌گردم)، ارسلان کریم زاده (به جهنم سبز خوش اومدید)، نفیسه مصیبی (گفتمان چای)، هانیه مقدس (حاشیه در حاشیه)، فرح ملک (آژیر آبی)، مرضیه کهرانی (بیست سال)، بهروز یزدانی (بوی خون و کثافت)، رعنا جلالی (در سیاهی)، مهشید پارسایی (اجاره خانه برای کلاس پیانو)، مریم فریدونی (چراغ‌ها را من روشن می‌کنم)، مریم پور انصاری (دست‌های نارنجی)، الهام خطایی (ترمه پیچ)، فائزه عبائی (هیچ کجا)، نگار ابهائی (لکه‌های روی بالشت)، مریم نوزاد (دوم شخص مفرد)، مینا خازنی اسکویی (اورست)، یگانه شیخ الاسلامی (رویاهای آخر هفته)، یاسین کیانی (ابن السبیل)، مریم مشهدی هاشمی (ترازوی اسد)، علی معینی (آسیاب آبی)، مهدیس رجب بیگی (بوی ترمه، عطر پیپ)، لیلا سروش (سایه‌ای که در کنج اطاق شکست)، وحید آذرشب (دست‌های آبی مترسک)، مهدی پورفرد (خاکِ سی‌ساله)، حسین رمضانی (OVS)، سلمان کریمی (خوابگاه اموات)، فاطمه اکبرزاد سراج (فاسق)، فاطمه شربتی (تونل)، فاطمه لیالی (پرده آخر)، ساناز جوینده پور (باغ آلبالو)، گلاره چگینی (بدون اسم)، معصومه قدردان (خانه)، فاطمه چنگیزی (دختر احمدآباد)، فهیمه سجادیه (نه گفت)، شیرین جلوه (نیمازینی)، مریم اخوان بزاز (خانه ننه کجاست؟)، مژگان سلمان زاده (گاو صندوق سیاه)، سعیده شاهسوندی (هفت هفته و چند روز)، مهدی علیپور اصل (به روزرسانی)، محمد نیما همتی (چهارپاره)، آیدا نوشالی (آتش باز)، رحیم رشیدی تبار (دُم دی که ها)، حامد گراوندی (صحرا)، نفیسه صادقی (لکه‌ها)، ناهید عصمتی ثمرین (باوان)، احمدرضا ناطقی (گرگ و میش)، مهسا غفاری مقدم (بین ما فقط یک دریای شمال فاصله است)، شقایق بهزادی پور (آفتاب که بتابد، بوی خون هم بلند می‌شود)، فروغ بصیری (دست‌های پنهان را ببینید)، مرتضی شمالی (بُزلیسَک)، احسان منصف خوش حساب (دایی مُشیر)، سمیه نوری (واروژ)، محسن رئیسی (احمد با من میرد)، محمدرضا عزیزی (درخت کلاغ)، مونا نصرتی حسینی (پای دیوار نیمروز)، فریبا نساج پور (برف)، منا میرزایی (شهر در شب)، سمانه صلواتیان (بو میاد)، آتنا خان پناه (---)، زهرا خرم (کافردل)، سید وحید میرحسینی (تیغ و مکینه)، سبحان افشار (گردن بندِ آرزو)، محمد زاهدی (یک راه بیشتر نداشتم)، منیژه آقاجانی (زارغلوم)، مژده ترک زبان (سایه‌های شوم گردو)، زهرا خانمیرزایی (سه ماه و نوزده روز)، فاطمه بیک خراسانی (بهشت بی بی گل)، غزل محمدی (همدست)، محمدحسین عبدی (خرچنگ‌های مردابی)، فردین علیخواه (آمدن آقای رئیس جمهور)، مریم رزقی (چشم‌هایش)، پویا واحدی (گلادیاتور)، هشام ابوقداره (هیچ چیز از هیچکس بعید نیست)، دیانا نوری (ماتادور)، محمدصالح کنگرانی فراهانی (قاب سرد)، سپیده آبکار (لیلا ادامه دارد)، مینا هاشمی فراز (سکوت صد ساله)، فرشته داداشی امیر (خاک سرخ)، تینا آقامحمدی (خرند حاج عنایت)، شهرزاد شهدوست (کسی من را حَدی صدا زد؟)، داود کیاکجوری (مرگ و زندگی: مرگ به مثابه تولدی دیگر)، علیرضا شهبازی (اشک‌ها و کلمات)، غزال شاهمردانی (در باغ عدن)، حسین (خشایار) پیرعلمی (کفش‌های ورنی براق من)، آمنه اربابون (آبی)، نرگس عسکری (دوست دارید چطور بمیرید؟)، فرزانه غلامی (یک شیشه "مربای خیار شور" برای فرشته)، مرتضی رنجبران (تلفن احمد)، معصومه نوروزی (راز نیمکت)، فاطمه واحدی (شعر بود)، فراس رمضانی (رؤیای سیاه)، تهمینه جاجَرمی (جنیفرلوپز شاکی خصوصی دارد)، حامد بهمنی (خواب)، محمدحسن بیگدلی شاملو (کارت پستال)، حسن نصرتی (پاردوکس عشق)، امیرشایان قندی (خنده‌های تلخ آقای ریاحی)، فاطمه افشاری (تمام، نیمه)، زینب (رها) ذوالفقاری (نانا)، لیلا امانی (سودابه)، علیرضا رضایی (در انتظار مونا)، ناهید ریحانی (بند)، سمانع قانع فرد (راه پله)، نیما صالحی کرمانی (شبِ هتل بولوار)، زهرا رضایی پور (سی سخت)، درسا شرق (سومین شب انتظار)، امین پاک فطرت (مرد)، سارا جهان آرای (سایگی)، مژده کشاری نژاد (سنگ سیزیف)، صبا آقاجانی (دندان شیری)، حمید حاجی خانی (بوی چوب)، لعیا عالی نیا (در برابر بازجو)، الهه زینعلی (دویست و بیست قدم)، سیده مریم مظفری کمساری (دویست و بیست قدم)، احمد سوسرائی (مراسم خاکسپاری)، سحر احسانی (کارم داشتی دور میدون وایسادم)، مهشاد صدرعاملی (راز الف)، رامین غیاثی (شب نشینی اثاث خانه)، مهرنوش فکوری (تولد لیلی)، پگاه صراف (لیلی و مجنون خانه ما)، بهار اصلانی مقدم (در تمنای سانستول)، سو را منتظر (بر موج‌های یاد تو میرقصم)، آیدا پالیزگر (نگاه آغازین)، عارفه حاج حسینی (آقای خانواده)، فرشته مهدوی هزاوه (جمعه به جفت افتاده بود)، پریا منظوری (سونات پاتتیک)، سمیه لطف محمدی (مورس)، عاطفه صالحی (گنجشک‌های آزاد)، فرزانه هادی نژاد (پای مرغ)، احمد فامیل زوار جلالی (نفتی)، آیسان قهرمانی (:)، فاطمه السادات حسینی (هاجس).

هوشنگ مرادی کرمانی، سارا سالار، پیمان سرحدی، سالار شریفی و اباذر صالحی اعضای هیات امنای جایز گارنت هستند.

کد خبر 6081103 زینب رازدشت تازکند

دیگر خبرها

  • آدینه با داستان/ مرد خیلی پیر با بال‌های خیلی بزرگ
  • ناگفته‌های عملیات «وعده صادق»/ پیامی خطاب به جهانیان
  • ناگفته‌های عملیات وعده صادق/ پیامی خطاب به جهانیان
  • معرفی نامزدهای اولین دوره جایزه داستان کوتاه گارنت
  • نامزدهای جایزه داستان کوتاه گارنت معرفی شدند
  • روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور | ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از دلیل مرگ او
  • ساره خسروی؛ مترجم: روانشناسان خواندن «سلام زیبا» را به مراجعین خود پیشنهاد می‌کنند
  • ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • ناگفته های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • بهترین فیلم‌های ایرانی دهه شصتی (+عکس)