Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-18@10:11:49 GMT

گفتگو با همسر تنها بازمانده سانحه بوئینگ ۷۰۷

تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۰۹۸۹۵

پیام این بود: «فرود اضطراری»، بعضی از پیام‌ها لرزه بر اندام هرکسی می‌اندازد، چه افراد معمولی و چه شخصی که سالهاست زندگی و جانش با آسمان و زمین پیوند خورده است.

به گزارش ایران، وقتی پیام از سوی خلبان مخابره شد همهمه زیادی داخل هواپیمای بویینگ ۷۰۷ به وجود آمد. چشم‌ها نگران شد و ذهن‌ها مغشوش. وحشت از آنکه شاید این آخرین لحظات عمرشان است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

چند ثانیه لازم بود تا هرکدام آخرین تصاویری را که از عزیزانشان در ذهن دارند، مرور کنند. همسر، فرزندان، پدر، مادر، برادر و خواهری که دیگر تا قیامت نخواهند دید. هواپیما قصد فرود در پایگاه هوایی فتح را دارد؛ پایگاهی که انتهایش آخر زندگی ۱۵ سرنشین است. آخر دنیا برای دلاورمردان ارتشی و خدمه هواپیما. اولین تماس هواپیمای باری با زمین نشان از آن دارد که قرار نیست فرود معمولی باشد. لرزه بر اندام همه سرنشینان افتاده، انتظار می‌کشند تا شاید از این هیاهوی وحشت زنده بمانند، اما وقتی دیواره انتهای باند هم نمی‌تواند این تابوت مرگ را کنترل کند، دیگر همه سرنشین‌ها خودشان را برای سفری دیگر آماده می‌کنند؛ سفری که دیگر مقصدش «پیام» نیست.

اما برخورد با ویلای مسکونی کنار باند، آخر ماجرا نیست. ۱۵ مسافر بارشان را بستند و رفتند، اما یکی از مسافران برگشت. برگشت به این دنیا تا وقتی همگان پیکر سوخته هواپیمای ۷۰۷ را می‌بینند، متعجب شوند از اینکه او چگونه تنها بازمانده آخرین سفر است.

سرهنگ «فرشاد مهدوی قلعه» مهندس پرواز، تنها بازمانده این هواپیما حالا در بستر بیماری است. او جراحت‌های زیادی برداشته که در آینده‌ای نزدیک ترمیم می‌شود، اما زخمی که از سفر همیشگی یاران و همسفرانش بر دلش مانده شاید هیچگاه التیام نیابد. هر چند به علت جراحت و شوک شدید پزشکان به وی اجازه گفتگو نداده‌اند، ولی موفق شدیم تا با «نازی بهاری» همسر وی درباره آن روز تلخ و وضعیت همسرش به گفتگو بنشینیم.

زن جوان در حالی که اشک می‌ریخت گفت: خدا را شکر می‌کنم که همسرم زنده است و از مردم می‌خواهم برای سلامتی‌اش دعا کنند و به خانواده‌هایی که عزیزانشان را در این حادثه غم‌انگیز از دست داده‌اند تسلیت می‌گویم و امیدوارم خداوند برای تحمل این مصیبت به آن‌ها صبر بدهد.

چند سال است که با مهندس فرشاد مهدوی قلعه ازدواج کردید؟

۲۱ سال است و دو پسر ۱۷ ساله و ۱۱ ساله داریم.

همسرتان چند سال است که در نیروی هوایی خدمت می‌کند؟

حدود ۲۷ سالی می‌شود که به عنوان مهندس پرواز در نیروی هوایی فعالیت دارد.

خبر حادثه را کی شنیدید؟

من خانه بودم که تلفن زنگ خورد. وقتی گوشی را برداشتم از ستاد موضوع سانحه هوایی را به من خبر دادند و گفتند که از جزئیات بیشتر بی‌خبر هستند، اما ظاهراً همسرم شهید شده است. دیگر نمی‌دانم چه اتفاقی افتاد. چشمانم سیاهی رفت و از شدت ناراحتی بیهوش شدم.

کی متوجه شدید که مهندس مهدوی قلعه زنده هستند؟

در تماس‌های بعدی به من اطلاع دادند که همسرم زنده هستند و او را به بیمارستان شریعتی استان البرز منتقل کرده‌اند. خودم را به سرعت به آنجا رساندم وقتی شوهرم را دیدم که روی تخت است و سر و صورتش را بسته‌اند شوکه شدم، ولی همین که او زنده بود سجده شکر به جا آوردم.

ماجرای نجات همسرتان را می‌دانید؟

من بعد از اینکه همسرم از بیمارستان شریعتی به بیمارستان بعثت تهران منتقل شد متوجه شدم فردی که در ساختمان‌های مجاور محل حادثه کار می‌کرده او را نجات داده است.

آیا با این مرد صحبت کرده‌اید؟

هنوز شرایطی فراهم نشده که با او ملاقات داشته باشیم، ولی من و فرزندانم مدیون او هستیم. او جان همسرم را از مرگ حتمی نجات داد و تا پایان عمرمان دعاگوی او هستیم.

می‌گویند لحظه نجات، همسر شما از زنده بودن سه همکارش در هواپیما اطلاع داده است. آیا این موضوع صحت دارد؟

خیر، من چنین حرفی نشنیدم ضمن اینکه شرایط جسمی و روحی همسرم طوری بوده است که توانایی صحبت‌کردن در این مورد را ندارد.

هم‌اکنون وضعیت جسمانی او چگونه است؟

او بشدت از ناحیه سر و دست آسیب دیده است، اما خدا را شکر رو به بهبودی است. بیشترین مشکلی که دارد، شوک شدید روحی است که از شنیدن خبر شهادت همکارانش به او وارد شده است. او بهترین رفیق و هم‌خدمتی‌اش را که ۲۷ سال با یکدیگر دوست بودند به نام سرهنگ علیزاده در این حادثه از دست داده و بشدت شوکه شده است و پزشکان از ما خواسته‌اند از تداعی‌کردن این حادثه تلخ برای او خودداری کنیم.

آیا در پرواز‌های قبلی خطراتی را تجربه کرده بود؟

نه. درست است که پرواز‌های زیادی داشتند، اما تا کنون چنین حادثه تلخی را تجربه نکرده بود. همسرم رزمی‌کار است و بیشتر تکواندو کار می‌کند و قدرت بدنی خوبی دارد.

منبع: فرارو

کلیدواژه: سقوط هواپیما بویینگ 707

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۰۹۸۹۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال

به گزارش «تابناک»، پس از ۱۸ سال اما «فاطمه فهیمی» همسر«ناصر عبداللهی» در گفت‌وگو با «فراز» ناگفته‌های زیادی را به زبان می‌آورد. 

زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اول

فاطمه فهیمی می‌گوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچه‌ها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچه‌ها بود، حتی برخی از وسایل بچه‌ها را که می‌توانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدت‌ها خبری از او نبود، ۶ سال بچه‌ها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی می‌کردند. از بچه‌ها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».

او ادامه می‌دهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدت‌ها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانه‌ای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال می‌شود در تهران است و می‌خواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانه‌ای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آن‌جا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».

فهیمی می‌گوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعه‌ای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را می‌رسانم. همه بچه‌ها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».

او با بیان این‌که یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه می‌دهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچه‌ها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر به‌من گفت شما برو من خودم به دنبالت می‌آیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچه‌ها که تماس گرفتم آن‌ها خانه بودند. یک‌بار گفتند پدرشان خواب و بار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت می‌آید».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر می‌کنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچ‌کس به من حرفی نمی‌زد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود این‌که ناصر در بیمارستان بود».

تن بی‌جانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…

او ادامه می‌دهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیه‌ها زیاد بود. می‌گفتند کار ما بوده و ما ناصر را زده‌ایم».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «تنها یک تن بی‌جانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیه‌ها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بی‌جان است را در بیمارستان دیده‌ام. این‌که چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیده‌ام».

او ادامه می‌دهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که می‌خواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت می‌کنم و حالا ما را به این‌که ناصر را کشته‌اید محکوم می‌کنند».

قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «وقتی من به‌خاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمی‌توانید به‌عنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».

او ادامه می‌دهد: «بار‌ها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه می‌سازند گفته‌ام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچ‌کدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمی‌گویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری می‌روم، می‌گویند شما نمی‌توانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بوده‌ام فامیل درجه یک محسوب نمی‌شوم. می‌گویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، این‌ها می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «وقتی من برای پیگیری می‌روم و می‌گویند شما نمی‌توانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را به‌من می‌دهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آن‌ها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمی‌دانم چرا، فقط می‌شنوم که به من می‌گویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آن‌ها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون می‌گوید؟ برادرهایش می‌توانند این موضوع را پیگیری کنند، اما این‌کار را نمی‌کنند».

پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!

فاطمه فهیمی با اشاره به این‌که خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمی‌شود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه می‌دهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمی‌دانم و متوجه نمی‌شوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچه‌هاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچ‌کدام جواب درستی به من ندادند. من نمی‌توانم در خصوص این‌که آیا آن‌ها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».

او می‌گوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که می‌توان از او به‌عنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیده‌ام. من هم دوست‌دارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمی‌دانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمی‌روند».

فهیمی با بیان این‌که من به‌خاطر تمام شدن حاشیه‌ها می‌روم سراغ پرونده، ادامه می‌دهد: «اما نمی‌شود، زیرا تمام پرونده‌های قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آن‌ها هم یک کلام می‌گویند پرونده بسته شده و این اختیار به‌من داده نمی‌شود».

مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاد

او با تاکید بر این‌که ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه می‌دهد: «ناصر را زده بودند، اما این‌که چه کسی این‌کار را کرد من هیچ‌وقت نفهمیدم. هیچ‌کس پیگیری نکرد. من می‌دانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده می‌شد مشخص بود. هیچ‌کس نمی‌تواند جوری به سر خودش بزند که جمجمه‌اش ترک خورده و نرم شود. هیچ‌کس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمی‌زند. هیچ‌کس نمی‌تواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیده‌ام نمی‌توانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».

او با اشاره به قتل روح‌الله داداشی، ادامه می‌دهد: «چند سال پیش وقتی که روح‌الله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همان‌جا گفتم که قاتل روح‌الله داداشی یک شبه با این‌که متواری شده و فرار می‌کند پیدا می‌شود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدن‌اش بود هیچ پیگیری انجام نشد»

محکومیتِ بی اساس

فاطمه فهیمی می‌گوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان می‌گویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر می‌گویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبرده‌اند؟ خیلی‌ها من، برادر و پدرم را محکوم می‌کنند. ناصر تمام زندگی‌اش با من و خانواده‌ام بود. اما نمی‌دانم یک‌دفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشته‌ایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده من هیچ‌جوره مشکلی نداشت. من آن‌ها را هم محکوم نمی‌کنم با این‌که مشکلاتی بین آن‌ها بوده من می‌گویم بالاخره زن و مرد بودند».

او ادامه می‌دهد: «من کسی را محکوم نمی‌کنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با این‌که من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد می‌آیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه می‌گویند کار زن دوم او و دایی‌هایش بود».

اخباری که می‌تواند خانمان‌سوز باشد

فهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، می‌گوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آن‌ها گفتند کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایت‌های خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی می‌گوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمی‌شود کنید از ما چه کاری بر می‌آید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچه‌اش را آزار می‌دهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت می‌کنی، چون مادرت قاتل است؟».

او ادامه می‌دهد: «نینا به‌دلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی می‌شود. او را پیش دکتر برده‌ام و می‌گوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این می‌تواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوک‌های عصبی. خدا می‌داند من چگونه با کمک خانواده‌ام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کرده‌ام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او می‌گوید».

ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده است

همسر ناصر عبداللهی با اشاره به این‌که روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آن‌جا بودند، می‌گوید: «خانواده‌اش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط می‌دانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».

او ادامه می‌دهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجه‌اش نرم شده بود. آدم چه ضربه‌ای می‌تواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچ‌کس این شکلی نمی‌تواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمی‌کنند؟ چرا در گوش همه می‌گویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکرده‌اند؟».

دیگر خبرها

  • مصدومیت دو تن در سانحه رانندگی محور مهاباد- سردشت
  • شب پرحادثه در قزوین / ۳ سانحه در ۲ ساعت
  • مقایسه‌ بوئینگ و ایرباس در سوانح و حوادث هوایی آمریکا + اینفوگرافیک
  • قتل عجیب زن اول به دلیل ازدواج مجدد شوهر
  • ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • قتل همسر اول به خاطر ازدواج دوم
  • قتل همسر اول به علت اختلافات خانوادگی در فلاورجان
  • قتل همسر پس از اقدام به خودکشی
  • خودکشی ناکام پس از همسرکشی
  • مقایسه‌ بوئینگ و ایرباس در سوانح و حوادث هوایی آمریکا