Web Analytics Made Easy - Statcounter

پرونده دو دانش‌آموز پسر که در دو حادثه جداگانه در مدارس کرج و تهران جان خود را از دست داده‌اند در اختیار بازپرس جنایی تهران قرار گرفت.به گزارش بلاغ،صبح سه‌شنبه مأموران کلانتری 156 افسریه در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ پسری 10 ساله به‌نام امیرحسین در یکی از بیمارستان‌های پایتخت خبر دادند. خاله امیرحسین درباره این ماجرا گفت: ساعت 7:30 دقیقه صبح روز 16 دی امیرحسین مثل همیشه به مدرسه‌‌اش در محدوده مشیریه رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

ساعت 12:15 بود که از مدرسه با مادرامیرحسین تماس گرفتند و مدعی شدند که وی در مدرسه خوابیده است.

از آنجایی که مادر امیرحسین ابتدا باید پسر کوچکش را نزد یکی از بستگان می‌گذاشت و بعد به مدرسه می‌رفت و این کار زمان بر بود از خواهر کوچکترمان خواست تا به‌دنبال امیرحسین برود. او ادامه داد: زمانی که او به مدرسه رسید امیرحسین را دید که خوابیده و از دهانش کف بیرون آمده است.

بلافاصله به خواهرم خبر داد و زمانی که خواهرم به مدرسه رسید به کمک مدیر و معاون او را به درمانگاه نزدیک مدرسه می‌برند که پزشک درمانگاه می‌گوید بچه در کماست و باید او را هر چه سریع‌تر به بیمارستان منتقل کنید.

امیرحسین را به بیمارستان می‌برند و همان موقع سی پی آر می‌شود. دکتر می‌گوید بچه مرگ مغزی شده با این حال تمام تلاش خودمان را می‌کنیم. 3 روز بعد مرگ مغزی امیرحسین تأیید شد و ساعت 8:30 دقیقه صبح 25 دی هم فوت کرد. خاله امیرحسین در رابطه با علت این حادثه گفت: زنگ تفریح اول، دو تا از دانش‌آموزان کلاس ششم موقعی که او خواسته بود از بوفه مدرسه خرید کند با او درگیر می‌شوند.

یکی از بچه‌ها او را هل می‌دهد و سرش به بوفه می‌خورد. امیرحسین زمانی که به کـــــــــــــــــــلاس برمی گردد دچار حالت تهوع شده در کلاس به همکلاسی‌هایش می‌گوید که کتک خورده و به مامانم زنگ بزنید. اما کسی به او توجه نمی‌کند و به معلمش می‌گوید که خوابم می‌آید، معلم هم می‌گوید لابد دیشب دیر خوابیدی. امیرحسین هم کاپشنش را زیر سرش می‌گذارد و روی صندلی مدرسه می‌خوابد. ساعت مدرسه که تمام می‌شود معلم او را صدا می‌زند و چون جوابی نمی‌شنود با کمک پرسنل مدرسه او را از کلاس به طبقه پایین منتقل می‌کنند و با مادرش تماس می‌گیرند ولی نمی‌گویند که چه اتفاقی رخ داده است.زن جوان ادامه داد: دکتر به ما گفت ضربه‌ای که به سر امیرحسین خورده کشنده نبوده و اگر او را همان موقع به بیمارستان منتقل کرده بودند او زنده می‌ماند. ما از مدیر و معاون و معلم امیرحسین شکایت داریم و قصور آنها در انتقال او به دکتر و خبر ندادن به خانواده‌اش باعث این اتفاق شده است.بازپرس جنایی تهران دستور بررسی دوربین‌های مداربسته مدرسه و تحقیق از کادر آموزشی و دانش‌آموزان را صادر کرد.

دومین حادثه

صبح سه‌شنبه مأموران کلانتری 109 بهارستان در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از مرگ پسر 8 ساله‌ای به‌نام آرمان در بیمارستان خبر دادند. بررسی‌ها نشان می‌داد که آرمان نیز مانند امیرحسین در مدرسه‌ای در خرمدشت کرج درحال بازی بوده که با یکی از بچه‌ها دعوایش شده و به سرش ضربه خورده بود. آرمان برای درمان به بیمارستانی در تهران منتقل می‌شود اما او نیز تسلیم مرگ شد.

بازپرس جنایی باتوجه به اینکه آرمان در مدرسه‌ای در کرج دچار حادثه شده بود، با قرار عدم صلاحیت پرونده را به کرج ارجاع داد

منبع: بلاغ مازندران

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.bloghnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «بلاغ مازندران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۱۷۹۷۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

دعوای ۲ مشتری نانوایی با کندن گوش

 ساعت ۸:۳۰ صبح شنبه یکم اردیبهشت، مأموران کلانتری ۱۱۲ ابوسعید در تماس با بازپرس محمد‌مهدی براعه از کنده‌شدن گوش پسر جوانی در صف نانوایی خبر دادند.

با گزارش این خبر، بازپرس جنایی دستور تحقیقات را صادر کرد و بررسی‌های اولیه نشان می‌داد دو مرد در صف نانوایی باهمدیگر دعوایشان شده و یکی از آنها گوش دیگری را با دندان کنده است.

به دستور بازپرس جنایی، متهم بازداشت و مرد جوان نیز برای درمان و پیوند گوش به بیمارستان منتقل شد. صبح روز گذشته، مرد جوان مصدوم، به دادسرای امور جنایی پایتخت رفت.

او که از ناحیه گوش چپ آسیب دیده بود به خبرنگار ایران گفت: نیم ساعتی بود که حوالی میدان حسن آباد در صف نانوایی بربری ایستاده بودم. نوبت من که رسید شاطر ۵ نان روی میزش گذاشت و متهم هم بدون توجه به اینکه نوبت من است چهار تا از آنها را برداشت و یک نان خمیر را به جا گذاشت.

او ادامه داد: نمی‌دانستم اعتراضم بر سر نان به کنده‌شدن گوشم ختم می‌شود وگرنه هرگز شکایت نمی‌کردم. به متهم که مرد میانسالی بود، گفتم چرا تمام نان‌های برشته و خوب را برای خودت برداشتی و نان خمیر را برای من گذاشته‌ای؟ او هم در جواب گفت یک نان که بیشتر نمی‌خواهی؛ همین را بردار. من در حوالی میدان حسن آباد ابزارفروشی دارم و نیم‌ساعتی بود که در صف منتظر مانده بودم، از حرف‌های او ناراحت شدم و با هم جر و بحثمان شد.

شاکی ۲۴ ساله گفت: دعوا بالا گرفت و دست به یقه شدیم، اما یک دفعه متهم با دندانش گوش چپم را کند و شروع به فرار کرد.

مردم او را گرفتند و تحویل پلیس دادند، من هم به کلانتری رفتم، اما چون تکه گوشم مقابل نانوایی افتاده بود و برای پیوند آن را نیاز داشتم دوباره به آنجا برگشتم. دو ساعتی از درگیری گذشته بود که تکه گوش را پیدا کردم و برداشتم و داخل دستمالی گذاشتم و به بیمارستان رفتم. دکتر می‌گفت، چون زمان زیادی از قطع عضو گذشته ممکن است پیوند نگیرد.

متهم ۵۳ ساله که او نیز توسط مأموران کلانتری به دادسرا منتقل شده بود از کار خود ابراز پشیمانی کرد. با تلاش بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی پایتخت، شاکی رضایت قطعی و نهایی خود را منوط به درمان قطعی و پیوند گوشش دانست.

گفتگو با متهم

چه شد که دست به چنین کاری زدی؟‌

نمی‌دانم. مدتی است که فشار زندگی‌ام خیلی زیاد شده و تحملم کم شده است. روز حادثه یک ربعی بود که داخل صف ایستاده بودم و منتطر نان بودم که ناگهان با شاکی بحثم شد.

چرا فرار کردی؟

ترسیده بودم. وگرنه همان موقع با اورژانس تماس گرفتم.

دعوایتان چقدر طول کشید؟

۵ دقیقه بیشتر نبود. من متهم هستم و گناهکارم، اما از کسانی که در صف نانوایی بودند و شاهد درگیری شکایت دارم. اگر آنها وارد درگیری شده بودند و با چند کلمه حرف ما را از هم جدا می‌کردند، کار به اینجا نمی‌کشید. هیچ کدام از ما چاقو یا وسیله خطرناکی به همراه نداشتیم.

چرا نان را به او ندادی؟

این کار را کردم. اما او گفت که نان دست خورده است و دیگر به درد او نمی‌خورد.

شغلت چیست؟

۱۰ سالی معلم بودم، اما به علت یک‌سری مشکلاتی که داشتم استعفا دادم و الان کار آزاد می‌کنم.

پشیمانی؟

خیلی. دخترم چند سالی از شاکی کوچکتر است. اگر این اتفاق برای بچه خودم می‌افتاد، من چه کار باید می‌کردم؟!.

باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامی

دیگر خبرها

  • پرونده مرگ خانم بازیگر بار دیگر بسته شد
  • قتل هولناک آقای مدیرعامل با ۳۷ ضربه چاقو
  • دعوای ۲ مشتری نانوایی با کندن گوش
  • وضعیت تلخ و دردناک مچ پای فرنکی دی یونگ پس از برخورد با فده والورده + عکس
  • ترانه علیدوستی در بیمارستان بستری شد
  • ارتکاب قتل در روز دوم آزادی از زندان
  • 11 بازیکن تارتار برای شکست دوباره مورایس
  • ترانه علیدوستی درگیر با بیماری سخت ؛ بستری در بیمارستان
  • پیانیچ: الگری مقصر نتایج و عملکرد یوونتوس نیست؛ جدایی از رم برایم دردناک بود
  • واکنش احساسی تیاگو سیلوا به شکست چلسی مقابل منچسترسیتی / عکس