آتشبس در جنگ قرهباغ با تدبیر ایران برقرار شد
تاریخ انتشار: ۱ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۵۲۵۹۴
کارشناسان معتقدند به رغم هجمه های فرهنگی و ضعف دیپلماسی در برخی مقاطع حساس تاریخی، برادری دو کشور ایران و آذربایجان تداوم داشته و با این وجود حفاظت آن مستلزم تغییر رویکرد است. ۰۱ بهمن ۱۳۹۷ - ۰۱:۱۰ استانها اردیبل نظرات - اخبار استانها -
به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، اشتراکات مدنی، فرهنگی، تاریخی، مذهبی و زبانی ایران با هیچ کشوری به مانند آذربایجان قوت و قدرت نداشته است؛ تا جایی که برخی آذریها ایران را وطن دوم خود قلمداد میکنند و ایرانیان چه ترک و چه فارس زبان به لحاظ فرهنگی و عقیدتی خود را به برادران آذری نزدیک میدانند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این اشتراکات که همواره خارچشمی برای معاندان بوده فراز و نشیب قابل توجهی را در تاریخ روابط دو کشور رقم زده است اما حتی جنگ، حتی ایستادگی در مقابل آرمان مردم و حتی بر هم زدن آرامش فرهنگی با هجمه های مختلف موجب نشده تا این برادری گسسته شود.
جنگ لفظی وزارت خارجه جمهوری آذربایجان و روسیههشدار کارشناس سیاسی در آستانه تفاهمنامه همکاری اتحادیه اروپا و جمهوری آذربایجان: آذربایجان نباید سادهلوح باشدگزارش تسنیم| اعتصاب غذای وبلاگنویس محبوس و فشارهای سیاسی غرب بر دولت جمهوری آذربایجانامروز کارشناسانی که در جریان روابط دو کشور هستند معتقدند در برخی مواقع ضعفهایی در روابط فیمابین مشاهده میشود که منجر شده ناخواسته معاند به اهداف خود دست یابد؛ موضوعی که عبدالله بحرالعلومی کارشناس فرهنگی و روابط بین الملل در گفتگو با خبرنگار تسنیم به آن اشاره و به ضرورت اتخاذ برخی رویکردهای جدید به واسطه تحولات جهانی، تحولات منطقه قفقاز و تحولات دو کشور ایران و آذربایجان تاکید کرد.
تسنیم: اساس رابطه فرهنگی احترام و پذیرش توانمندی طرف مقابل است.به اعتقاد شما آیا غنای مدنیت و فرهنگ جمهوری اسلامی ایران از سوی حاکمیت جمهوری آذربایجان پذیرفته است؟
بحرالعلومی: مدنیت ایران نه تنها در جمهوری آذربایجان بلکه در منطقه قفقاز جای بحث ندارد و آذریها به غنای فرهنگی ما تاکید و اعتقاد دارند؛ این مهم از سوی حاکمیت این کشور نیز پذیرفته است و هرچند سیاستهای خاصی در کشور همسایه به لحاظ ارتباطات فرهنگی برون مرزی اتخاذ شده اما این به منزله کوچکترین تردیدی در غنا و پشتوانه فرهنگی ایران نیست.
زمانی در ورای مرزهای ایران بالاخص قفقاز بر این مهم اقرار و تاکید بود که غنای فرهنگی ایران به مراتب یک سر و گردن بالاتر از کشورهای منطقه است و چنین سبقه تاریخی و فرهنگی است که موجب شده ایران با آغوش باز صلح و دوستی با کشورهای دیگر را طلب کند.
بین ایران و آذربایجان به جهات مختلف اشتراکات فرهنگی مشاهده میشود؛ هر چند جدایی آذربایجان از ایران به حدود دو سده میرسد اما در بحث مسائل دینی اشتراکات قوی و ریشه دار داریم و اتباع آذری مرتب جهت زیارت مرقد امام رضا (ع) به ایران سفر میکنند. از سویی مرقد دو خواهر امام رضا (ع)، بی بی حکیمه و بی بی رحیمه نیز در جمهوری آذربایجان واقع شده است که زیارت این دو مکان مقدس نیز میتواند یکی از اصلیترین دلائل سفر ایرانیان به این کشور باشد.
به لحاظ نسبت جمعیتی، میتوان جمهوری آذربایجان را اولین کشور شیعه محسوب کرد و در ایران نیز شیعه به عنوان مذهب رسمی کشور شناخته میشود و این موضوع نقطه قوت بلامنازعی در اشتراکات فرهنگی دو کشور را رقم زده است.
تسنیم: شما به آغوش باز و دعوت به دوستی ایران اشاره کردید. در طول تاریخ چه نمونههای مستحکمی از حمایت جمهوری آذربایجان توسط کشور دوست و همسایه جمهوری اسلامی ایران دیده میشود که به اعتقاد شما مورد بی توجهی قرار گرفته است؟
بحرالعلومی: ایران هرچند هنوز به سطحی از مناسباتی که به آن تاکید دارد دست نیافته است اما در عرصه بین الملل نمیتوان حمایتهای این کشور از برادر دینی و فرهنگی خود را کتمان کرد.
به عنوان مثال تنها راه دستیابی جمهوری آذربایجان به نخجوان از ایران است و ایران تا سالها در تامین ارزاق و نیازمندیهای نخجوان تلاشهای بیشائبه و بیمنتی داشته است. در صحنههای بین المللی ایران همیشه حامی جمهوری آذربایجان بوده و هست. برای مثال در مقطعی به درخواست جمهوری آذربایجان موضوع تمامیت ارضی این کشور در سازمان ملل به رای گذاشته شد، ایران از جملهی انگشت شمار کشورهایی بود که به اینموضوع رای مثبت داد؛ این در حالی بود که کشورهایی نظیر آمریکا، انگلیس، فرانسه، و رژیم صهیونیستی که از طرف بعضی مقامات رسمی جمهوری آذربایجان به عنوان متفق و متحد شناخته میشوند از رای دادنبه موضوع فوق سرباز زدند.
در جنگ قرهباغ به روایت اسناد تاریخی ایران حمایتهای حیاتی و بلاواسطهای از جمهوری آذربایجان داشته است، با این وجود این حمایتها اغلب به تحریک دشمنانی که خواهان نزدیکی روابط دو کشور ایران و جمهوری آذربابجان نیستند کم رنگ جلوهگر شده و متاسفانه برخی مقامات رسمی و رسانههای آن کشور نیز آب به آسیاب دشمن ریخته، سعی در کتمان حقایق نمودهاند.
یکی از موضوعاتی که بهانه گلایههای تند و گاها هجمه از طرف جمهوری آذربایجان علیه ایران بوده مناسبات جمهوری اسلامی و ارمنستان است، در حالیکه به نظر بنده در مقابل ارمنستان هیچ کشوری به اندازه ایران از آذربایجان حمایت نکرده، به طوری که ما در جنگ قرهباغ شهدای ایرانی هم داشتهایم و آتشبس در این جنگ به تدبیر ایران برقرار شد.
البته مناسبات ایران و ارمنستان غیر قابل انکار است و برخی به اشتباه این موضوع را ایراد و اشکالی در حمایت از آذربایجان میدانند در حالی که باید توجه داشت ارمنستان کشور همسایهی ایران است و مناسبات میان دو کشور همسایه ناگزیر است؛ نمونه بارز اینگونه مناسبات را در روابط تجاری میان ترکیه و ارمنستان میتوان مشاهده کرد.
علیرغم ادعاهای مطروحه از طرف ترکیه و برخی مقامات جمهوری آذربایجان که میگویند ترکیه به منظور حمایت از جمهوری آذربایجان روابط خود با ارمنستان را تعطیل کرده، بازارهای ارمنستان در تسخیر اجناس ترکیهای است و نه اقلام و کالاهای ایرانی.
تسنیم: در کنار حاکمیت، رویکرد مردم آذربایجان در خصوص ایران و ایرانی به چه شکلی است؟
بحرالعلومی: در مسیر رفع کدورت ها و بهبود روابط دو کشور ملتها وظیفه خطیر و سنگینی دارند و به نظر بنده ملتها حتی در برهههایی از تاریخ که برخی سیاستهای قهر آلود مانع از رشد روابط دیپلماتیک بوده توانستهاند با صیانت از اشتراکات فرهنگی، تاریخی، دینی و غیره پتانسیلهای روابط فیمابین را از گزند حوادث حفظ نمایند؛ عنایت داشته باشید که در دوره جنگ سرد که مرزها بسته بود و گذر از مرزها غیرممکن بود، مردم آنسوی ارس چگونه با حداقل امکانات و تحت شدیدترین فشارهای سیاسی در جهت حفظ اصالت فرهنگی، تاریخی و دینی خود کوشیدند.
نقش دو ملت در گسترش روابط با تکیه بر اشتراکات غیر قابل انکار است.
در کنار ملتها نقش مجامع علمی و دانشگاهها را نیز باید جدی گرفت؛ با برگزاری کنفرانسها و کنگرهها و سمپوزیومهای علمی و فرهنگی پیرامون موضوعاتی که با اشتراکات گستردهی فیمابین گره خورده، میتوان به رشد تفاهم بین دو کشور کمکهای شایانی کرد؛ برگزاری مستمر هفتههای فرهنگی، سفرهای علمی متقابل، برگزاری ساتید و دانشجو در رشتههای مختلف، برگزاری مستمر نشستهای علمی- تحقیقی با محوریت شخصیتهای ادبی و فرهنگی از آن جمله نظامی، خاقانی، ابوالعلا گنجوی و سایر ادبا از جمله تدابیری است که به جد باید پیگیری و عملیاتی شود.
تسنیم: برخی شیطنتها در خصوص جدایی استانهای آذری زبان و پیوستن به آذربایجان شنیده میشود. ریشه آن را در چه مسائلی میدانید و آیا به لحاظ تاریخی این مطالبه به حق است؟
بحرالعلومی: اجازه بدهید برای پاسخ به این سئوالتان از نظر تاریخی به عقب برگردیم و اتفاقات بعد از جنگ جهانی اول را مرور کنیم. شاید هم لازم باشد حوادث دوره جنگهای صلیبی را مرور کنیم. بیگمان آرزوی اضمحلال قدرت و هیمنهی مسلمانان از طرف صلیبیون و جهان غرب پیشینه تاریخی طولانی دارد.
حوادث و تحریکاتی که موجبات فروپاشی امپراطوری عثمانی و تبدیل آن به کشورهای کوچک و خرد و ضعیف حاصل ترفند و سیاستهای تخریبی بود که در مجامع علمی غربی- صهیونیستی اندیشیده شده بود و اصلیترین هدف و نتیجه آن ظهور پدیده شوم رژیم صهیونیستی بود؛ در این باب به نقش عوامل خارجی محرک اقوام مختلف در دل امپراطوری عثمانی از آن جمله جاسوس مشهوری که به اسم "لورنس عربستان" مشهور است در تحریک قبایل عرب علیه حکومت عثمانی میتوان اشاره کرد.
تحرکات پان ترکیستی در مناطق آذری نشین ما هم ریشه در همان سیاست دارد. زمانی تحریکات قومگرایی و ناسیونالیستی هدف ایجاد غده سرطانی بنام اسرائیل را دنبال میکرد، امروزه این تحریکات با هدف حفظ امنیت این جرثومه فساد از طرف ایادی و سرسپردگان صهیونیزم پیگیری میشود.
بنده بر اساس مستندات علمی و تاریخی که اثبات آن مستلزم رجوع به مجامع علمی - تحقیقاتی است عرض میکنم که ما در منطقه آذربایان ایران، قفقاز و حتی آناتولی و ترکیه امروز قومیت و نژادی به نام ترک نداریم. اقوام ترک در آسیای مرکزی ساکن هستند. تاکید دارمکه حتی مردم ترکیه نیز از نظر نژادی ترک محسوب نمیشوند و از نژاد رومی هستند. اما زبان آنها ترکی است. کما اینکه زبان آذری نیز از شاخههای زبان ترکی محسوب میشود.
اینکه مثلا آذربایجان باید مستقل شده و از ایران جدا شود خواب و خیال دشمنان انسجامملی ایرانیان است که از زمان به قدرت رسیدن حکومت وحدت آفرین اقوام ایرانی توسط صفویه در تحت لوای مقدس و متبرکبه نام نامی حضرت امیرالمومنین ( ع) و همزمان با تحریکات برای به اضمحلال کشیدن امپراطوری عثمانی شروع شده است. این سیاست شوم تداوم همان سیاستهای مداخلهجویانهای است که سالهای متمادی امپراطوری ایران شیعه را در برابر امپراطوری عثمانی سنی قرار داد تا در سایه مشغول شدن این دو ابر قدرت اسلامی، جهان کفر به نقشههای شیطانی خود علیه اسلام و مسلمین بپردازد.
تسنیم: شما به امپراطوری صفویه اشاره کردید. برخی معتقدند انتخاب زبان فارسی در عصر صفویه به عنوان زبان رسمی با هدف مقابله با عثمانی بود. نظر شما در این خصوص چیست؟
بحرالعلومی: بنده شدیداً مخالف این دیدگاه هستم چرا که اساسا زبان دیوانی و درباری امپراطوری عثمانی فارسی بوده و تمامی مکاتبات رسمی آن دوره به زبان فارسی با الفبای عربی است. در آن دوره فارسی به نوعی نقش زبانی بینالمللی را ایفا کرده و اعلام زبان فارسی از طرف صفویه به عنوان زبان رسمی ایران مبتنی بر این واقعیت است؛ از طرف دیگر باید توجه داشت که حکومت ایران در عصر صفویه اولین حکومت وحدت ملی ایرانیان بعد از ظهور اسلام است و ایران با آن شکوه و احتشام نیازمند زبانی قدرتمند برای ایجاد ارتباطی وحدتآفرین میان اقوام ایرانی از قبیل کردها، لرها، عربها، آذریها بوده که این مهم با استفاده از زبان فاخر فارسی به انجام رسیده است.
اتفاقا خود صفویه در کنار استفاده از زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور زمینههای گسترس زبان ترکی را نیز به منظور گسترش نفوذ فرهنگی در میان اقوام ترک زبان پی گرفتهاند که تاثیرات شگرف آن تا روزگار ما همرسیده و نمونههای بارز آنرا در ادبیات و هنر علویانی که از ترکیه گرفته تا اقصی نقاط اروپا و آمریکا و حتی استرالیا به نشر فرهنگمبتنی بر حب اهل بیت (ع) مشغولند میتوان مشاهده کرد.
تسنیم: یکی از دغدغههای فعلی اهالی فرهنگ، نابودی و تحریف اسناد تاریخی و مصادرهی مظاهر فرهنگی و شخصیتهای علمی و ادبی سلف است. اتخاذ چه سیاستی را در وضعیت فعلی ضروری میدانید و حفظ کدام اسناد و مظاهر تاریخی را اولویت میدانید؟
بحرالعلومی: ضرورت حفظ و صیانت از استاد و شخصیتهای تاریخی بر کسی پوشیده نیست، اما نکته مهم در این جهت طرز نگاه به این اسناد و شخصیتهاست؛ به نظر بنده حتی تاکید بر مالکیت این اسناد و شخصیتها از طرف دولت و حکومتی خاص اشتباه است، همه اسناد ادبی و تاریخی حاکی از آن است که شخصیتهایی همانند فارابی، ابوعلیسینا، بیرونی، نظامی، خاقانی، مولوی و غیره متعلق به فرهنگسترگ و غنی ایران پر احتشام است. اما امروزه در جایگاه آنجغرافیای سترگ و گسترده کشورهای مستقلی بخ وجود آمدهاند که هر کدام به نوبه خود مدعی مالکیت به بخشی از آن میراث مشترک هستند. بنده تاکید میکنم " میراث مشترک".
همه اسناد خطی و تاریخی مربوط به پیشینه غنای فرهنگی ایرانیان در هر جای دنیا که باشند آیینه تمام نمای کیان با عظمت ایرانیان هستند. خواه در مسکو، خواه در باکو، خواه در دوشنبه، خواه در استانبول و هر نقطه و مرکز علمی جهان که سندی از این ردیف موجود باشد متعلق به همه ماست و حتی در کلان مسئله متعلق به بشریت است اما باید دید که چه کسانی میتوانند واقعیتهای موجود در این لسناد را بازگو کنند؟ چه کسانی قادر به خواندن این اسناد هستند؟ چه کسانی میتوانند آثار نظامی گنجوی را که برای ننونه حتی یکمصرع ترکی ندارد را بخوانند و معنا کنند و مفاهیم آنرا برای دیگران قابل استفاده کنند؟
وقتی به این اسناد و شخصیتها چنین نگاهی داشته باشیم دیگر فرقی نمیکند قبر فلان چهره ادبی و عرفانی و دینی و علمی در شیرلز باشد یا قونیه و یا گنجه و هر کجای دنیا. کافی است ما خاستگاه آن شخصیت را بدانیم و بفهمیم که کدام پیشینه و متانسیل فرهنگی و علمی چنین پدیدههایی را پرورش داده است تا با تکیه بر همان پتانسیل زمینه ساز ظهور گنجینههای دیگری برلی بشریت را فراهم کنیم.
گفتوگو از ونوس بهنود
انتهای پیام/
R41374/P4001/S6,49/CT2منبع: تسنیم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.tasnimnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «تسنیم» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۵۲۵۹۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سرنوشت غریب ایرانیها در روسیه!
جبر روزگار گروهی از ایرانیان را در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی به خاک روسیه (جماهیر شوروی) کشاند؛ مهاجرانی که پس از گذشت حدود دو قرن، در خاک روسیه هنوز غم غربت دارند. مرتضی رضوانفر، عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی در پژوهشی به شناسایی و بررسی اسناد تاریخی این گروه از کهنهمهاجران ایرانی و روستاهای ایرانینشین در روسیه و چرایی مهاجرت آنها پرداخته است.
به گزارش ایسنا، مرتضی رضوانفر، عضو هیأت علمی پژوهشگاه میراث فرهنگی و گردشگری در نتیجه این بررسیها نوشته است: «در فروردین ۱۳۹۶ که برای بررسی آثار ایرانیان مهاجر در روسیه به جمهوریهای اوستیا، چچن و داغستان رفته بودم با راهنمایی دکتر نوری محمدزاده، مدیر وقت گروه ایرانشناسی دانشگاه دولتی داغستان به مناطقی از این جمهوری که مامن مهاجران ایرانی بود عزیمت کردم.
از جمله مناطقی که مورد بررسی قرار گرفت روستای پارسی در منطقه «قیزلار» در شمال داغستان است. این روستا که تا آن زمان در ایران ناشناخته بود مامن ایرانیانی از مناطق شمالی کشور خصوصا تبریز و برخی سادات مازندران است.
کدخدای روستا که لقبش «سید مازندرانی» بود نمونهای از یک سند حکومتی داشت که به جدش اجازه داده شده، وجوهات نذری مردم را برای ارسال به آستان مقدس امام رضا (ع) و حضرت ابوالفضل (ع) جمعآوری کند.
بخشی از سند جمعآوری نذورات برای آستان امام رضا (ع) و حضرت عباس (ع)پس از گفتوگو با اهالی روستا و کدخدا، اطلاعات لازم در باره علل مهاجرت، استقرار در این نقطه و سنگ مزارهای فارسی، تهیه و به سفارت و رایزنی جمهوری اسلامی ایران تحویل شد تا مورد توجه و بررسی بیشتر قرار گیرد.
در دیماه امسال نیز با مساعدت کنسول فرهنگی سفارت ایران و دکتر نوری محمدزاده، بار دیگر به این منطقه مراجعه و اسناد جدیدتری از روستای «پارسی» و دیگر روستاهای ایرانینشین داغستان تهیه کردم که امیدوارم با کمک دانشگاه داغستان و پژوهشگاه میراث فرهنگی آمادهسازی و منتشر شود.
جمعیت روستا حدودا ۲۵۰ نفر است که در نیمه دوم قرن ۱۹ میلادی به دلیل مشکلات معیشتی در ایران و نیاز روسیه به نیروی کار، به قفقاز مهاجرت کردند. بیشتر مهاجران پس از انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ میلادی به ایران بازگشتند و تعداد زیادی نیز که مجوز گرفته بودند، در روسیه باقی ماندند. اهالی به زبانهای ترکی آذری و روسی تکلم میکنند و تا سالها از خط و زبان فارسی در مزارات و اسناد خود استفاده کردهاند.
کدخدا و اهالی روستای پارسیسنگهای آرامستان ایرانیان در این منطقه متاسفانه توسط شهرداری جمعآوری شده و بنا بود برای جادهسازی استفاده شود که به همت اهالی، سنگها مجددا به منطقه بازگشت، اما سنگهایی که بوی غربت صاحبان خود را میدهد منتظر ساماندهی است.
سنگهای آرامستان که از شهرداری باز پس گرفته شده استجدا از روستای پارسی در جمهوری داغستان، روستایی نیز به نام «ایران» در شمال جمهوری اوستیا قرار دارد که اهالی آن روسی و خود را آریایی میدانند و اجدادشان نام ایران را برای روستا برگزیدهاند. روستای «ایران» قبلا در کشور ایران معرفی شده است و اینجانب نیز با کمک خانم مدینه سُخییوا، مدیر مرکز فرهنگ ایرانی در دانشگاه اوستیا و دکتر البرز سادسایف، مدیر گروه زبانشناسی انستیتوی علوم اجتماعی اوستیا فرصت بررسی میدانی و گفتوگو با اهالی و مدیران روستا را داشتم.
دکتر البرز و دانش آموزان روستای ایرانمدیران این روستا علاقه داشتند نمادهایی از تمدن ایرانی در این روستا نصب شود و تبادلات فرهنگی با ایران داشته باشند. لازم به ذکر است مردم جمهوری اوستیا، خود را آریایی میدانند و جمهوری خود را «ایرستون» و زبان خود را «ایُرنی» مینامند.»
روستای ایران در جمهوری اوستیا (ایرستون) مسجد روستای پارسیعکسها از مرتضی رضوانفر، پژوهشگاه میراث فرهنگی
انتهای پیام