Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایسنا»
2024-04-24@10:15:00 GMT

شهری با نذری‌های عجیب

تاریخ انتشار: ۲ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۶۶۳۱۵

شهری با نذری‌های عجیب

در این شهر هیچ فرد غیرمسلمانی کافر خطاب نمی‌شود و حتی، مسیحیان نیز با عنوان مردمان خارجی یاد می‌شوند؛ زرتشتی و یهودی و مسلمان در مجاورت هم خانه دارند و عقیده‌ی اصلی همگان بر پایه‌ی فرهنگ نوع‌دوستی و رعایت حقوق بشر است.

این‌ها بخشی از سخنان امیر رضا وزیری، هنرمند یزدی و از پیشکسوتان حوزه گردشگری این دیار است که در قالب خاطراتش از گذشته‌های نه چندان دور این کهن‌شهر و مردمانش بیان می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وزیری در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا پیرامون حال و هوای آن دوران به خاطراتش از زمان کودکی‌ و قدم زدن با پدر در کوچه و خیابان‌های کاهگلی شهر یزد اشاره و آن را این گونه توصیف می‌کند: «دستم را محکم گرفته بود و با گام‌های مردانه‌اش هم قدم شده‌ بودم، البته گاهی هم ناگزیر مجبور به دویدن همراهش می‌شدم. پدر با کت و شلوار اتو کشیده، کفش براق واکس زده و کلاه مشکی دور دار بر سر، گام برمی‌داشت و یقه پیراهن سفیدش را مرتب می‌بست، گویی در یک چشم به هم زدن پوشش مردان اصیل یزدی را به رخ همگان می‌کشید. »

وی در ادامه راجع به ادب و احترام یزدی‌ها نیز این چنین می‌گوید: «گاهی با سلام و احترام و احوال‌پرسی‌های گذرا و دست به سینه شدن و حالتی نیمه تعظیم در مقابل رهگذران از الفاظی مانند «ارادتمندم» و «سایه شما مستدام» استفاده می‌کنند و به مسیرش ادامه می‌دهند؛ ما هم از کوچه‌های کاهگلی بازارچه‌ی محله‌ی قدیمی زرتشتی‌ها می‌گذریم، محله‌ای که در آن، برخی از زنان رهگذر با پوشش و لباس غیرمعمول و چادرهای گلدار و خوش‌رنگی که بر سر پیچده و تا زیر زانوهایشان آویزان است جلوتر سلام می‌کنند.

پدرم می‌گوید «آن‌ها زنان زرتشتی هستند که اصالت ایرانی و دیرینه‌ای دارند، زنانی مهربان، با ادب، درستکار، نجیب، با اخلاق و آرام هستند و قرن‌ها در این شهر و در کنار ما مسلمانان زندگی دوستانه‌ای دارند.»

وزیری از قول پدرش اضافه می‌کند: در این شهر هیچ فرد غیرمسلمانی کافر خطاب نمی‌شود و حتی، مسیحیان نیز با عنوان مردمان خارجی یاد می‌شوند.

او صحبت جمع‌های مردانه‌ی یزدی‌ها را نیز محدود به تشریح حال همشهریان می‌داند و باز هم از قول پدرش این گونه توصیف می‌کند:" در جمع‌های مردانه اغلب حرف از این است که فلانی وضع مالی خوبی دارد و خیرمند است و مومن."

وی با بیان این که گاهی نذرهای عجیب مردمان یزد هم در این جمع‌ها نقل محفل می‌شده است، تصریح می‌کند: مثلاً عنوان می‌شد که فلانی مقداری پول نذر کرده تا سنگ‌های سر راه مردم را که در تاریکی شب باعث زمین خوردن آن‌ها می‌شود، جمع کنند. البته نذرهای فرهنگی عجیب‌تری هم ادا و نقل می‌شد که برای این مردمان جای تعجبی نداشت.

این هنرمند پیشکسوت یزدی از حال و هوای مهردوستی و مهربانی و صمیمیت گذشته این دیار تفتیده نیز می‌گوید و بیان می‌کند: «گاهی از میدان خان و از زیر بازارچه که می‌گذشتیم حتی جز در ایام سوگواری نیز آوای دسته‌های سینه‌زنی و روضه‌ها، طنین می‌انداخت. گاهی هم مردی با شال سبز رنگِ پیچیده بر سر، نزدیک می‌شد و با پدر صمیمانه حرف می‌زد؛ از کنار دیگ‌ها و ظروف مسی و آن سر و صدای کوبه‌ها و چکش‌ها که می‌گذشتیم، وارد مغازه‌ای می‌شدیم و در کاسه‌های سفالی میبدی، فالوده می‌خوردیم.»

وی در ادامه ذکر خاطراتش از آن دوران، ادامه می‌دهد: «یخ‌های سرد داخل کاسه‌های فالوده را در دهان نگه می‌داشتیم، انگار همان یخ‌ها و برف‌های کوهستانی سردخانه طزرجان بود که مرد فالوده‌پز داخل کاه و گونی پیچیده و نگهداری می‌کرد. »

این هنرمند یزدی دست خیر یزدی‌ها و اندیشه‌ی نیکی که پشت هر اقدامی داشتند را از گذشته این گونه توصیف می‌کند: «یزدی‌ها در امور خیر همیشه شریک بودند و دستشان به کارهای خیر زیادی می‌رفت. دارندگان، آب‌انبارهایی برای رفاه حال مردم می‌ساختند و گاهی براساس باورهای اشتباه در آن زمان، دو شیر آب نصب می‌کردند تا زرتشتیان نیز بتوانند از آن آب استفاده کنند. »

وزیری در مورد فرهنگ صرفه‌جویی یزدی‌ها نیز تصریح می‌کند: «آن روزها مردم یزد، پشت بام‌های گلین خانه‌های خود را آب پاشی می‌کردند تا شب هنگام، تشک‌هایشان را بر آن پهن کنند و در خنکای شب‌های کویر بخوابند. البته غروب‌ها که کمی از آب‌پاشی می‌گذشت، عطر خوش آب و گل مانند عطر کاهو و سنکنجبین یزدی‌ها در فضای خانه می‌پیچید.»

وی در بخش دیگری از خاطراتش از دوران قدیم اضافه می‌کند: «خانه‌های یزدی‌ها همیشه مرغ و خروس‌هایی هم داشت تا از ته‌مانده‌های غذای سفره اهالی خانه استفاده کنند. خلاصه که در این شهر چیزی دور ریخته نمی‌شد و حتی باران هم بیهوده در گل فرو نمی‌رفت. »

وزیری با بیان این که حیوان‌دوستی در خون مردم یزد است، می‌گوید: « آن روزگار تمام کوچه‌های شهرمان گربه داشت، سگ‌ها نیز در برخی از کوچه‌های شهر  پرسه می‌زدند و من که همیشه قران بدست به خانه‌ی «ملا منّور» برای یادگرفتن قران می‌رفتم، این سگ و گربه‌ها را نظاره می‌کردم و گاهی هم می‌ترسیدم.»

او ادامه می‌دهد: خیرمندان یزدی به فکر همین سگ و گربه‌های کوچه‌های شهرشان نیز بودند به طوری که به خاطر دارم که پدر هم می‌گفت، یک مرد خوب که تجارتش روبه‌راه بوده و دستش به دهانش می‌رسد، نذر کرده و افرادی را فرستاده تا هر روز آشغال گوشت و استخوان از قصابی بگیرند و به سگ و گربه‌های ولگرد بدهند.

وزیری خاطرنشان می‌کند: «حتی حکایت بادگیرها هم این گونه است که این سازه‌های دربردارنده فرهنگ و تمدن مردم یزد، آغوششان به سوی پرندگان باز است به طوری که زمان ساختن بادگیر، صاحبان آنها سفارش می‌کردند تا نوعی ظرف سفالی در کف بام کوچک بادگیر برای ذخیره آب باران نصب شود تا پرندگان برای رفع تشنگی از آب درون این ظروف استفاده کنند. »

این هنرمند یزدی تاکید می‌کند: «هنوز هم در این شهر جهانی، زرتشتی و یهودی و مسلمان در مجاورت هم خانه دارند و عقیده‌ی اصلی برپایه‌ی فرهنگ نوع دوستی و رعایت حقوق بشر محسوب می‌شود. مردمانش به همه احترام می‌گذارند و حتی برای حیوانات و طبیعت نیز ارزش قائل هستند.»

انتهای پیام

منبع: ایسنا

کلیدواژه: زرتشتیان مسلمانان منطقه یزد نذری دادن یهودیان

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۶۶۳۱۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

انکار عجیب یک قتل | قاتل می‌گوید مقتول زنده است

همشهری آنلاین - حوادث : بیست و هشتم اسفند پارسال مردی به اداره چهارم پلیس آگاهی تهران رفت و از ناپدید شدن پسر ۲۴ ساله اش خبر داد. او گفت:پسرم فرهاد در آپارتمانش در غرب تهران به تنهایی زندگی می‌کرد اما حالا ۴ روزی می شود که به طرز عجیبی ناپدید شده و هیچ کس از او خبر ندارد.

شروع تحقیقات

تحقیقات ماموران اداره چهارم پلیس آگاهی تهران زیر نظر قاضی غلامحسین صادق زاده، بازپرس شعبه هفتم دادسرا، آغاز شد و کارآگاهان در بررسی‌های اولیه دریافتند که یک روز پس از ناپدید شدن فرهاد، مبلغ ۴ میلیون تومان از حساب وی برداشت شده است.

بررسی تراکنش انجام شده نشان می داد که پول از یک مغازه تجهیزات پزشکی و لوازم آزمایشگاهی برداشت شده است. در ادامه مشخص شد که با این پول یک بشکه، ۲۲۰ لیتر اسید و دستکش خریداری شده است. بازبینی تصاویر دوربین مداربسته مغازه نیز حاکی از آن بود که این وسایل را دختری جوان خریداری کرده و بعد سوار بر خودروی ام وی ام شاسی بلند خود شده و آنجا را ترک کرده است. به جز دختر جوان، پسری هم سرنشین خودروی شاسی بلند بود که تصاویر هر دو در دوربین مداربسته ضبط شده بود.

سرنخ مهم

اطلاعات به دست آمده نشان می‌داد که فرهاد(جوان گمشده) احتمالا گرفتار سرنوشتی هولناک شده است. ماموران در ادامه دختر جوانی که با کارت فرهاد بانکی فرهاد اقدام به خرید کرده بود را شناسایی و بازداشت کردند. او که از دستگیری‌اش شوکه شده بود، گفت: فرهاد از دوستان نامزدم به نام شاهین بود. شاهین می گفت یک سال قبل از طریق معامله یک موتورسیکلت با فرهاد آشنا شده و دوستی آنها ادامه داشت تا اینکه می‌خواستند باهم یک کافه راه اندازی کنند.

او ادامه داد: چند روز قبل، حدود ساعت ۴ صبح بود که شاهین با من تماس گرفت. پریشان و مضطرب بود. گفت بدبخت شده‌ام. وقتی پرسیدم چه شده؟ گفت که یک نفر را کشته است. هر چه از او پرسیدم چی شده و چه کسی را کشته؟ گفت که حضوری همه چیز را توضیح می‌دهد. او کمی بعد به دنبال من آمد اما این بار مدعی شد که دروغ گفته است. او می‌گفت که دروغش یک چالش اینستاگرامی بوده و فقط می خواسته مرا امتحان کند.

لکه های خون مقتول

دختر جوان در رابطه با خرید بشکه و اسید نیز گفت: آن روز شاهین گفت برای یکی از مشتری‌هایش وسایل می خواهد و وقتی به مغازه مورد نظر رفتیم، یک کارت بانکی به من داد و خواست که خرید را من انجام بدهم. بعد هم وسایل را به خانه‌ای درغرب تهران بردیم که مدعی بود خانه مشتری‌اش است. اما زمانی که به آنجا رسیدیم، ‌ من مقابل خانه منتظر ماندم و شاهین وسایل را به تنهایی به آپارتمان مورد نظرش برد. یک ربع که گذشت، شاهین ناراحت و نگران آمد. عرق کرده بود و حال خوبی نداشت. از او پرسیدم چرا آنقدر پریشانی، که گفت ساختمان آسانسور نداشته و خسته است.

دختر جوان مدعی بود که از سرنوشت فرهاد(پسر گمشده) هیچ خبری ندارد اما نشانی‌ای که او از آپارتمان مورد نظر در غرب تهران داد، نشانی خانه فرهاد بود. ماموران در ادامه راهی آنجا شدند و بازرسی داخل خانه، آثار خون کشف شد و آزمایشات تخصصی نشان ‌داد که آثار خون، متعلق به فرهاد(پسر گمشده) است.

سرنخ های به دست آمده، نشان می‌داد که فرهاد به قتل رسیده و شاهین در این ماجرا نقش دارد. این فرضیه وقتی جدی‌تر شد که کارآگاهان پلیس متوجه شدند شاهین چند روز قبل برای یکی از دوستانش به نام بهنام پیامک فرستاده و در آن نوشته: «بیل را خریدی؟»

از آنجا که احتمال می‌رفت شاهین و بهنام قصد دفن جسد را داشته‌اند، هر دوی آنها بازداشت شدند اما شاهین منکر قتل شد و گفت که فرهاد(پسر گمشده) زنده است. او مدعی شد که فرهاد فردی را به قتل رسانده و از کشور گریخته و به ترکیه رفته است.

ادعای شاهین در حالی مطرح می‌شد که همدستش بهنام در بازجویی‌ها گفت: اواخر اسفند پارسال شاهین با من تماس گرفت و گفت یک نفر را کشته است. او از من خواست کمک کنم تا جسد را از خانه خارج کنم. همراه او به آپارتمانی در غرب تهران رفتم. جسد داخل بشکه بود و با اسید سوزانده شده بود. قرار بر این بود که من جسد را به خارج تهران ببرم و دفن کنم. طبق خواسته شاهین عمل کردم و به سمت لواسانات رفتم اما زمانی که خواستم جسد سوخته را دفن کنم، ترسیدم. با خودم گفتم اگر کسی مرا ببیند، لو می روم و به همین دلیل بشکه را در همانجا رها کردم.

کشف جسد

هر چه تحقیقات پلیس جلو می‌رفت، ابعاد تازه‌ای از این پرونده جنایی فاش می‌شد. کارآگاهان در جریان بررسی‌ها متوجه شدند در نخستین روز فروردین امسال بشکه‌ای در زمین های کشاورزی لواسان کشف شده بود که جسد سوخته فردی داخل آن بود. بررسی های اولیه نشان می‌داد که جسد متعلق به پسری با سنی حدودا ۲۰ تا ۳۰ ساله است اما با توجه به اینکه قابل شناسایی نبود، به پزشکی قانونی منتقل شده بود تا با آزمایش دی‌ان‌ای هویتش فاش شود.

با این اطلاعات دیگر شکی باقی نماند که جسد کشف شده در روز اول فروردین متعلق به فرهاد(پسر گمشده) است و قاتل نیز کسی جز شاهین نیست. در این شرایط او به همراه دوستش بهنام دستگیر شده و تحقیقات از آنها ادامه دارد.

انکار عجیب

تکه‌های پازل که کنار هم قرار می‌گیرد، انگشت اتهام به سمت شاهین نشانه می‌رود اما او عجیب‌ترین شکل ممکن است قتل را انکار می‌کند. اظهارات عجیب او را در ادامه می‌خوانید.

انگیزه ات از قتل چه بود؟

من کسی را نکشته‌ام!

اما همه شواهد نشان می دهد که قاتل هستی؟

بدشانسی آورده‌ام که همه شواهد علیه من است.

آن روز تو همراه نامزدت رفتی بشکه، اسید و ... خریدی. آن هم با کارت عابربانک فرهاد. این را که قبول داری؟

فرهاد(جوان گمشده) رفیقم بود و من هر کاری به خاطر رفیقم انجام می دهم. به من گفت برو این وسایل را با کارت من بخر و من هم رفتم خریدم. بعد هم بردم به دستش رساندم.

چرا از تو خواست این وسایل را بخری؟

چون یک نفر را کشته بود و می خواست از شر جسدش رها شود.

اما همه شواهد نشان می‌دهد که خودش مقتول است. خونی که در خانه‌اش پیدا شده متعلق به خودش است نه فرد دیگری؟

واقعا!؟ چطور ممکنه؟ من فکر می کردم فرهاد تا الان به ترکیه رسیده است. آخرین بار که دیدمش گفت یک نفر را کشته و می خواهد به ترکیه فرارکند. حالا شما می گویید خودش کشته شده است؟ چه دنیای عجیبی داریم ما. طرف قاتل بوده بعد شده مقتول. شاید از طرف همان فردی که فرهاد جانش را گرفته، به سراغش رفته‌اند و او را به قتل رسانده‌اند.

به تو گفته بود یک نفر را کشته است؟

بله. اواخر پارسال به من زنگ زد و خیلی پریشان بود. او گفت یک نفر را کشته است و از من کمک خواست. بعد گفت به برادرم بگو که من از ایران فرار می کنم و به ترکیه می روم. من هم برای برادرش پیامک فرستادم و گفتم که فرهاد به ترکیه رفته.

چرا از تو خواست بشکه بخری؟

نمی دانم. شاید می خواست جسد فردی را که کشته بود داخلش مخفی کند.

اما تو نزد دختر موردعلاقه ات هم اعتراف کردی که یک نفر را کشته ای؟

نه. آن روز قصد شوخی با نیوشا را داشتم. یک جور چالش اینستاگرامی بود. می گفت به دخترموردعلاقه تان زنگ بزنید و بگویید یک نفر را کشته اید. آن هم در زمانی که او در خواب است. بعد ببینید آیا دوستتان دارد که پای شما بایستد؟ اگر ارتباطش را قطع کند پس نباید به خواستگاری اش بروید اما اگر خواست ادامه بدهد پس حتما او را به عنوان شریک زندگیتان انتخاب کنید!

اما دوستت بهنام هم اعتراف کرده که تو فرهاد را به قتل رسانده‌ای و بعد از او خواستی در جابه جایی جسد کمکت کند. حتی روز حادثه خودت او را به خانه مقتول بردی و جسد را نشانش دادی؟

اشتباه شده است! من بیگناهم!

کد خبر 846307 برچسب‌ها خبر مهم سارق - سرقت قتل - قاتل حوادث ایران

دیگر خبرها

  • ابتلا به یک بیماری عجیب، موراتا را خانه‌نشین کرد
  • سخنگوی شورای شهر: باید به نمای خانه ها دقت بیشتری شود | معماری خیلی از ساختمان ها در شان شهر ایرانی اسلامی نیست
  • آغاز اجرای طرح آزمایشی جمع‌آوری زباله از جلوی در منازل در تبریز
  • درگیری شدید و عجیب زن رسمی و زن صیغه‌ای در کلانتری
  • بازگشت حمید لولایی به محله خانه به دوش بعد از ۲۰ سال؛ خانه‌ای وجود ندارد + ویدئو
  • انکار عجیب یک قتل / قاتل می‌گوید مقتول زنده است
  • انکار عجیب یک قتل | قاتل می‌گوید مقتول زنده است
  • بشار اسد: گاهی دیدار‌هایی با آمریکایی‌ها داریم
  • آسیب دیدن منزل، نتیجه متصل نبودن به شبکه فاضلاب
  • فرونشست بخشی از یک ملک مسکونی