Web Analytics Made Easy - Statcounter

سیدرضا صالحی امیری گفت: پیروزی انتخابات 92 را پیروزی گفتمان اصلاحات و اعتدال می‌دانیم. گفتمان اعتدال به‌تنهایی توان پیروزی نداشت و نیازمند ظرف و ظرفیتی بود که این ظرف و ظرفیت در اصلاح‌طلبان به‌طور بالفعل وجود داشت، اما بهمن رأی با حرکت «رأی خاموش» شکل می‌گیرد. آفتاب‌‌نیوز : صالحی امیری درباره مسائل گوناگون از جمله اختلافات اخیر اطرافیان درجه‌یک روحانی با اصلاح‌طلبان، انتخابات آینده مجلس و ریاست‌جمهوری، احتمال تداوم ائتلاف اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان و.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

.. صحبت کرده است.
مشروح گفت‌وگوی انتخاب با صالحی امیری به شرح زیر است:
در هفته‌های اخیر بحث‌ها پیرامون انحصارطلبی حلقه اطرافیان آقای روحانی با محوریت آقای واعظی و نوبخت بالا گرفته، اخیرا آقای واعظی گفته‌اند اساساً ائتلافی در کار نبوده و خودشان را نقش اصلی ماجرای انتخابات 92 و 96 می‌دانند. نظر حضرتعالی در این باره چیست و رفتار این حلقه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟
در خصوص انتخابات 92 و 96 معتقدم که حضور آقای روحانی نتیجه یک اجماع ملی بود. جامعه به‌دلیل مجموعه فشارهای سختی که در دوره آقای احمدی‌نژاد متحمل شده بود، به دنبال تغییر بود.
از بین کاندیداها، در میان اصلاح‌طلبان آقای عارف و در میان اصولگراها آقای قالیباف محور بودند و تنها چهره ملی که به اعتقاد من فراجناحی بود آقای روحانی بود؛ چنانکه ما از ایشان به‌عنوان چهره اعتدال نام می‌بریم. بنابراین در حقیقت در تحلیل یا کالبدشکافی انتخابات 92 و 96 باید آن را ناشی از چهار پدیده، عامل و شاخص اصلی دانست؛ اولین عامل، تغییرخواهی در متن اجتماع بود، بدین معنا که جامعه به‌شدت نیاز به تغییر را احساس می‌کرد و به‌دنبال چهره‌ای بود که فاقد ادبیات خشن، رفتارهای عجولانه، تصمیم‌گیری‌های شتابزده و رفتار ناصحیح درمواجهه با نظام‌های جهانی باشد و در یک کلام هزینه سنگینی را به ملت تحمیل نکند. در حقیقت، جامعه، دولت و رئیس دولت را در تراز ملت تلقی نمی‌کرد و به‌دنبال رئیس‌جمهوری بود که در تراز ملت باشد.
نکته بعدی اینکه سه جریان در انتخابات حاضر بودند: اصولگراها، اعتدالیون و اصلاح‌طلبان. پیروزی آقای دکتر روحانی محصول اجماع اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان بود. البته من نقش اصولگرایان معتدل را نیز انکار نخواهم کرد.
سومین نکته با اهمیت، شخصیت آقای روحانی به‌عنوان یک چهره ملی بود که در تراز ملت بود. تصویری که جامعه از آقای روحانی داشت تصویری مثبت بود. ایشان در دوران مدیریت خود پس از انقلاب چهره‌ای میانه، معتدل و عقلانی از خود به نمایش گذاشته بود. در جریان مذاکرات هسته‌ای در دوره قبل، رویکرد ایشان حل مسئله، نگاه استراتژیک، توجه اساسی به منافع و مصالح ملی و همچنین ایجاد بستری برای وفاق ملی بود.
در حقیقت در میان سه گفتمان موجود، گفتمان آیت‌الله هاشمی که گفتمانی اجماع‌ساز بود ـ یعنی گفتمان اعتدال ـ پیروز شد. بنابراین تحلیل من این است که این حرکت ریشه در گفتمان آیت‌الله هاشمی دارد. آقای دکتر روحانی پرچمدار گفتمان اعتدال بعد از آیت‌الله هاشمی است و در مقطع حیات آیت‌الله هاشمی نیز نسبت آقای روحانی و آیت‌الله هاشمی برای افکار عمومی کاملاً روشن بود.
به همین دلیل، پیروزی انتخابات 92 را پیروزی گفتمان اصلاحات و اعتدال می‌دانیم. گفتمان اعتدال به‌تنهایی توان پیروزی نداشت و نیازمند ظرف و ظرفیتی بود که این ظرف و ظرفیت در اصلاح‌طلبان به‌طور بالفعل وجود داشت، اما بهمن رأی با حرکت «رأی خاموش» شکل می‌گیرد. به‌طور کلی، تجربه ما در دوران بعد از انقلاب این است که هرگاه کاندیدایی بتواند رأی خاموش جامعه را بیدار کند و حرکت دهد، می‌تواند اجماع ملی به وجود آورده و پیروز شود.
با توجه به شرایط اقتصادی پیش آمده در یک سال اخیر برخی اعتقاد دارند که سرمایه اجتماعی آقای روحانی به‌شدت ریزش کرده. این را قبول دارید؟
ما در تحلیل سرمایه اجتماعی دو سطح داریم: سطح اول این است که با ظهور یک پدیده، سرمایه اجتماعی افزایش پیدا می‌کند مثل برجام، یا با بروز پدیده‌ای مثل افزایش نرخ ارز، گرانی و تورم، سرمایه اجتماعی کاهش پیدا می‌کند. این یک امر طبیعی و قطعی است، اما پاسخ ما به این سؤال که آیا امکان بازسازی سرمایه اجتماعی وجود دارد، مثبت است.
معتقدم که جامعه در فضای فعلی دچار نوعی نارضایتی نسبت به وضعیت معیشتی و اقتصادی است. اگر دولت بتواند دو عامل انسجام در سطح ملی و کارآمدی در سطح اقتصادی را به اثبات برساند، اعتماد قابل بازسازی است. باید توجه داشت که مسئله اعتماد اجتماعی و سرمایه اجتماعی را به‌عنوان یک متغیر مستقل غیرقابل بازگشت تعریف نمی‌کنیم. اگر بخواهم صریح و شفاف سخن بگویم، معتقدم که افول سرمایه اجتماعی دولت غیرقابل‌انکار است، اما این سرمایه اجتماعی با پرداختن به دو بحث انسجام و کارآمدی قابل بازسازی و احیا است. بر این باورم که آقای دکتر روحانی ظرفیت بازسازی شرایط فعلی برای بازگشت به شرایط مطلوب را دارد. به عنوان مثال در همین دو ماه اخیر، ثباتی نسبی در بازار ارز شکل گرفت و می‌بینیم که این سرمایه به‌تدریج در حال بازسازی است.
از نظر من، نگرانی و تهدید اصلی، از دست رفتن سرمایه اجتماعی است به نحوی که قابل بازسازی نباشد. با ایجاد اصلاحات در فضای اقتصادی و تغییر وضعیت سفره مردم و بهبود وضعیت معیشت و اشتغال جامعه بلافاصله امکان بازسازی سرمایه اجتماعی وجود دارد.
 آیا تغییر تیم اقتصادی دولت در این زمان اخیر از جمله رئیس بانک مرکزی و وزیر اقتصاد این ظرفیت را ایجاد نکرده که سرمایه اجتماعی برگردد؟
معتقدم هر تغییری ضرورتاً دربردارنده مفهوم رویش است. به هر صورت قطاری درحال حرکت است و هر از چند گاهی عده‌ای سوار و عده‌ای پیاده می‌شوند. از این امر به «گردش مدیریتی» تعبیر می‌شود. تجربه همین دو سه ماه اخیر این پیام را منتقل می‌کند که مدیران جدیدی که در وزارت راه و شهرسازی، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد آمدند عملکرد مثبتی از خود نشان دادند البته قضاوت قطعی درباره آن حداقل یک سال زمان نیاز دارد، اما قضاوت محدود ما این را نشان داده است که تغییراتی مثبت در فضای مسکن، شهرسازی و حوزه اقتصادی و ارز رخ داده است.
تغییر در همه دولت‌ها بوده و خواهد بود و یک ضرورت اساسی است لذا نباید برای در مواجهه با تغییرات حساسیت زیاد به خرج دهیم، چراکه امروز به لحاظ ظرفیت منابع انسانی در شرایطی به سر می‌بریم که جمع زیادی از نسل جدید ظرفیت به‌عهده گرفتن مشاغل اصلی و کلیدی کشور را پیدا کرده‌اند. به‌ عنوان مثال، حدود صدها نفر از مدیران ارشد بازنشسته شدند و بلافاصله بازسازی مدیریتی شکل گرفت. به نظرم کشور دارای فقر مدیریتی نیست، لذا باید اعتماد کرد و افراد جوان را به صحنه آورد و به آنها مسؤلیت داد.
تحلیل‌های زیادی در مورد انتخابات 1400 و مشکلاتی که آقای روحانی بخصوص در عرصه بین‌الملل با آن دست و پنجه نرم می‌کنند وجود دارد. به نظر شما تا انتخابات 1400 چه اتفاقی قرار است برای کشور بیفتد؟ در حوزه روابط بین‌الملل و مسائلی از این قبیل؟
آن چیزی که به اعتقاد من در تحلیل‌های داخلی کمتر به آن پرداخته می‌شود بحث دشمن خارجی است. ما نمی‌توانیم این واقعیت تلخ را انکار کنیم که دشمن نه جناح می‌شناسد، نه دولت و نه ملت. بلکه دشمن همواره به دنبال تحقق اهداف خود است، اما در شرایط فعلی با روی کار آمدن یک چهره رادیکال و بی‌منطق در آمریکا مناسبات سیاسی جهان ـ از جمله ایران ـ به هم ریخت. رفتار اروپا، چین و سایر کشورهای دنیا با آمریکا مؤید این امر است. به طور کلی می‌توان گفت که آمریکای دوران ترامپ، غیر قابل پیش‌بینی، غیرقابل اعتماد و نگران‌کننده است.
پس شرایط کشور را به لحاظ فشارهای خارجی نگران‌کننده می‌دانید؟
شکی نیست که شرایط ما در عرصه خارجی نگران‌کننده است و ما باید تدبیر دائمی داشته باشیم. اما نکته کلیدی این است که دشمن همیشه حضور داشته اما ابزارش برای فشار در طول زمان تغییر کرده است. کسانی که خواسته یا ناخواسته، آگاهانه یا ناآگاهانه، یأس و ناامیدی را در جامعه تزریق می‌کنند، مرتکب خطای استراتژیک خواهند شد. ما باید تلاش کنیم نسل جوان و جامعه را به این باور برسانیم که این دولت، این کشور، این امکانات و این سرزمین ظرفیت عبور از بحران را دارد و به‌جای دمیدن دائمی روح یأس و ناامیدی در جامعه تولید امید کنیم، البته منظور من ایجاد امید کاذب نیست، بلکه منظورم این است که برای امیدواری جامعه ظرفیت‌سازی کنیم و این امر، ممکن و شدنی است.
مسئله مهاجرت‌های بی‌رویه و فرار مغزها یکی از دغدغه‌های اصلی ماست؛ زیرا اصولاً مهاجرت در فضای ناامیدی و یأس صورت می‌گیرد. یعنی در شرایطی که افراد نسبت به آینده خودشان احساس خوبی نداشته باشند.
انتخابات 98 و 1400 را چگونه می‌بینید؟
من معتقدم که جامعه ایران غیرقابل پیش‌بینی است، لذا حتی بزرگان حوزه علوم سیاسی و جامعه‌شناسی نمی‌توانند تحلیل دقیقی از رفتارشناسی جامعه ایران داشته باشند. تعبیری داریم که می‌گوید میان آنچه جامعه ایرانی اعلام می‌کند و اعمال می‌کند تفاوت وجود دارد. بدین معنا که نمی‌توانیم بر مبنای یک تصویر و تحلیل ساده از رفتارشناسی جامعه نتیجه‌گیری قطعی داشته باشیم.
اگر فرض کنیم که همین فردا انتخابات برگزار شود آیا شرایط کشور به گونه‌ای است که مردم در انتخابات شرکت کنند؟
تجربه من بعد از انقلاب می‌گوید ما باید شناخت‌مان را نسبت به جامعه دقیق‌تر کنیم. اینکه مردم مشارکت می‌کنند یا نمی‌کنند به سه عامل بستگی دارد: عامل اول، کاندیدای مطلوب است؛ عامل دوم کارآمدی است یعنی اینکه فرد مورد نظر توان کاهش فقر و بیکاری و ارتقای معیشت مردم را داشته باشد؛ عامل سوم اقتدار نظام سیاسی در عرصه داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. این مجموعه عوامل ذهنیت یک فرد را برای رفتن یا نرفتن به پای صندوق‌های رأی شکل می‌دهد.
نکته مهم این است که بین مشارکت و رضایت رابطه وجود دارد، البته ممکن است فردی با وجود نارضایتی از وضعیت خود، باز هم در انتخابات شرکت و در سرنوشت خود مشارکت کند. این دو مسئله با هم تضاد ندارند، زیرا جامعه به این باور رسیده است که عدم مشارکت مسئله‌ای را حل نمی‌کند. در مشارکت نیز ممکن است گزینة مطلوب را در میان کاندیداها پیدا نکنند، اما بین کاندیداهای موجود به یک نفر که شرایط بهتری دارد، رأی خواهند داد.
فضایی در کشور بخصوص در شبکه‌های اجتماعی ایجاد شده که می‌گویند « اصلاح‌طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا»؛ یعنی بخشی از مردم اساساً به هیچکدام از جریان‌های داخل هیچ گرایشی ندارند. این را قبول دارید؟
از نظر من این بحث اهمیت فراوانی دارد. مطالعات و سنجش‌ها نشان می‌دهد که به لحاظ مشارکت در بهترین وضعیتی که در گذشته تاریخی داشتیم، آرای سیاسی حداکثر 30 درصد بوده که به‌طور متوسط 20 درصد آن به اصلاح‌طلبان و 10 درصد به اصولگرایان تعلق داشته است. این بدان معناست که هفتاد درصد رأی جامعه غیرحزبی و غیرتشکیلاتی است.
همان آرای خاموش ؟
الزاماً نمی‌توان از عبارت رأی خاموش استفاده کرد، بلکه می‌توان آن را رأی غیرسیاسی نامید. بخشی از این رأی قومی، جنسیتی، اعتقادی و بخشی نیز اعتراضی است، بدین معنا که می‌خواهند یک کاندیدا انتخاب نشود. تجربه نشان می‌دهد که در هر انتخاباتی، بخشی از آرا از جنس اعتراضی است. به عنوان مثال، در انتخابات 76 بخشی از آرای آقای خاتمی، اعتراض به کاندیدای دیگر بود. در سال 96 هم این وضعیت تکرار شد یعنی بخشی از رأی آقای روحانی «نه به آقای رئیسی» بود.
چه کسی می تواند پیروز انتخابات 1400 باشد؟
البته الآن برای این بحث زود است اما به‌طور کلی کسی پیروز است که بتواند اولاً، انسجام و وفاق ملی ایجاد کند، ثانیاً، کارآمدی لازم برای پاسخ به مطالبات اقتصادی و معیشتی جامعه داشته باشد و ثالثاً، شخصاً از کاریزما و سرمایه اجتماعی برخوردار باشد.
به نظر شما در انتخابات آینده، اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان باز هم با یکدیگر ائتلاف خواهند کرد و یا این که روند دعوایی که اخیراً تشدید شده باعث جدایی‌شان می‌شود؟
مصالح و منافع ملی اقتضا می‌کند که اصلاح‌طلبان و اعتدالیون دارای یک انسجام قوی و درونی باشند، چراکه تداوم حیات سیاسی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان در گرو ایجاد انسجام، وفاق و اجماع است. معتقدم در شرایط فعلی امکان قضاوت قطعی نداریم و باید سیر تحولات جامعه را رصد کنیم تا در آینده بتوانیم تحلیل شفاف‌تری ارائه نماییم. اما باور دارم که هیچ شکاف جدی بین بزرگان اصلاح‌طلب و بزرگان اعتدال‌گرا وجود ندارد.
نوع ارتباط اصلاح‌طلبان با آیت‌الله هاشمی و آقای روحانی بیانگر نوعی وفاق درونی و مستمر است اما باید اجازه بدهیم و ببینیم مهندسی سیاسی جامعه در افق نزدیک به 1400 چگونه شکل می‌گیرد تا بتوانیم تحلیل دقیق‌تری ارائه دهیم.

منبع: آفتاب

کلیدواژه: صالحی امیری حسن روحانی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۸۵۳۰۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

زریبافان: بهترین زمان برای تغییر و اصلاح دولت سیزدهم است /رئیسی نباید زیر بار فشار جریانات سیاسی و فامیلی برود

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مسعود زریبافان، چهره سیاسی اصولگرا و از دولتمردان دولت احمدی نژاد، در گپ و گفتی با خبرآنلاین درباره انتظارات برای تغییر و اصلاح کابینه رئیسی گفت،«در ابتدای سال سوم دوره اول هر رئیس جمهور، بهترین زمان برای این اتفاق مهم و ضروری است.»

سخنگوی امناء تلویحا به فشارهای سیاسی و حتی فامیلی به رئیسی برای عزل و نصب ها اشاره می کند و می گوید؛«ممکن است برخی افراد و جریانات سیاسی، جناحی و حزبی و حتی فامیلی بخواهند خود و نیروهای خود را به رئیس جمهور تحمیل و در ایجاد تحول و تغییر در مجموعه دولت، خواسته یا ناخواسته، مانع ایجاد کنند، که البته زیر بار اینگونه تحمیل ها رفتن درشأن دولت اسلامی نیست.»

در ادامه گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با مسعود زریبافان، سخنگوی امناء را می‌خوانید:

*****

*رهبر انقلاب سال جدید را سال جهش تولید با مشارکت مردم نامگذاری کردند، این نامگذاری‌های پی در پی اقتصادی، چقدر دولت را به بازسازی کابینه و تیم اقتصادی برای پیشبرد اهداف اقتصادی مدنظر رهبری ملزم می کند؟

رهبر انقلاب هر سال براساس شرایط کشور، نامی را برای سال انتخاب می‌کنند و عملاً این اقدام نوعی سیاست گذاری راهبردی است که انجام می شود تا محور و اولویت فعالیت‌ها در آن سال باشد. در حقیقت طبق قانون اساسی سیاست‌گذاری برعهده رهبری است و این سیاستگذاری براساس قانون اساسی و شرع صورت می‌گیرد و برمبنای این سیاستگذاری است که قانون برنامه و قوانین موضوعی دیگر وضع می‌شوند، لذا هر کسی که مسئول است، برای تحقق سیاست‌ها و راهبردها، از جمله شعار سال که حلّال و راهگشا برای رفع مشکلات و ایجاد زمینه برای پیشرفت کشوراست، باید با تلاش، برنامه ها و فعالیت های خود و سازمان تحت نظر خود را با آن هماهنگ کرده و طبق شعار سال کار خود را به پیش ببرد، به این معنی که، نام و شعار سال چراغ راه مسئولین در آن سال و حتی سال‌های بعد است و قطعاً به عنوان یک راهبرد شرعی و قانونی به لحاظ اینکه توسط رهبری و به استناد اختیاراتی که قانون اساسی به رهبری داده، تعیین وابلاغ شده، باید مورد توجه و اهتمام همه مسئولین در رده‌ها و سطوح مختلف قرار بگیرد.

از این‌رو قطعاً دولت رئیسی که مدعی و انصافاً خود را ملتزم به اجرای فرامین رهبری می‌داند، باید بیش از دولت‌های دیگر به این نامگذاری‌ها توجه کند و خودش و برنامه‌هایش را منطبق و هماهنگ با آن به پیش ببرد و اگردر این زمینه مشکلی و یا کم کاری وجود دارد آن را رفع و برای تحقق حداکثری آن شعار تلاش کند.

دولت به جای تغییر قانون، افراد را عوض کند

*به نظر می‌رسد یکی از راهکارهای مورد نیاز شرایط فعلی، تغییر و تحول در کابینه است. به نظر شما رئیسی در راستای عمل به شعار سال نیاز به بازسازی و یا اصلاح کابینه دارد؟

وقتی سیاست، راهبرد و یا قانونی تصویب و ابلاغ می‌شود، مسئول و مجری، که با آن هماهنگ نیست، ابتدا توجیه کند و اگر این اتفاق نیفتاد باید توسط مسئول ارشد تغییر داده شود. به این معنی که دولت نباید به دنبال تغییر سیاست و قانون برود بلکه باید به دنبال تغییر فردی برود که با آن سیاست، راهبرد و قانون هماهنگی ندارد و این یعنی برنامه محوری نه شخص محوری.

برخی مجریان اعتقاد به برخی قوانین ندارند، برخی اعتقاد دارند ‌ولی توانایی اجرای آن را ندارند و برخی همراهی نمی‌کنند، در این شرایط، دولتی که دلسوز مردم و نظام است و در خط ولایت و رهبری قرار دارد، باید این افراد را تغییر دهد.

بهترین زمان برای اصلاح کابینه

*فکر می کنید در بخش های دیگر از جمله سیاست داخلی و خارجی، نیازمند بازسازی کابینه هستیم؟ و از طرفی بازسازی در سال آخر دولت چقدر تاثیرگذار است؟

معمولاً دولت‌ها در چهار سال دور اول، برای اینکه موفق شوند و به شعارها و اهدافی که زمان انتخابات داده‌اند، دست پیدا کنند، باید عملکرد مثبت و قابل توجهی داشته و ارائه بدهند. ممکن است ابتدای کار دولتی سرکار آمده، برخی افراد حاضر در این دولت باهم کار نکرده و ازتوان یکدیگر اطلاع دقیق و کاملی نداشته باشند، بعد از مدتی که باهم کار کردند متوجه نقاط ضعف و قوت و توان هماهنگی یک دیگر می‌شوند و در این وضعیت است که ضرورت استمرار و یا تغییر در دولت، خود را نشان می دهد و قطعا ضرورت و تکلیف شرعی و قانونی ایجاب می‌کند که فراتر از دوستی‌ها، خویشاوندی‌ها و جناح بندی‌ها، هم دانشکده‌ای‌ها و مصلحت اندیشی‌ها، با تدبیر و برای به کارگیری بهترین افراد متعهد، متخصص، کارآمد، باانگیزه، انقلابی و ولایی و هماهنگ اقدام شود.

در ابتدای سال سوم دوره اول هر رئیس جمهور، بهترین زمان برای این اتفاق مهم و ضروری است . در حال حاضر نیز که یک سوم عمر دولت سیزدهم باقی مانده، وقت خوبی است که رئیس جمهور ارزیابی کند مجموعه دولت با اهدافی که او درانتخابات ریاست جمهوری تعریف کرده و قول‌هایی که به مردم داده، چه میزان همخوانی داشته و به نتیجه رسیده است. اگر فردی و یا بخشی از مجموعه دولت نمره قابل قبولی کسب نکرده، در خصوص آن تصمیم گیری شود.

برخی جریان‌های سیاسی می‌خواهند افراد خود را به دولت تحمیل کنند

البته ممکن است برخی افراد و جریانات سیاسی، جناحی و حزبی و حتی فامیلی بخواهند خود و نیروهای خود را به رئیس جمهور تحمیل و در ایجاد تحول و تغییر در مجموعه دولت، خواسته یا ناخواسته، مانع ایجاد کنند، که البته زیر بار اینگونه تحمیل ها رفتن درشأن دولت اسلامی نیست.

به عبارت دیگر ممکن است برخی جریانات بگویند: ما از آقای رئیس جمهور در انتخابات ریاست جمهوری حمایت کرده ایم و باید در کابینه و دولت ایشان سهم داشته باشیم و با این ادعا مانع شایسته سالاری در دولت شوند زیر بار اینگونه تحمیل ها رفتن را در شأن دولت اسلامی نمی دانم.

مجلس نمی‌گذارد دولت وزیر تغییر دهد

در گذشته مشاهده کردیم که دولت و یک وزیر می‌خواهد مسئول یک سازمان را تغییر بدهد اما فلان جریان سیاسی در مجلس و بیرون مجلس فشار آورد و مانع آن شد. نتیجه اینکه آن سازمان که وظیفه مهمی در خدمت به مردم برعهده دارد، ماه‌هاست که از کارآیی افتاده است.

این رفتار نه برای دولت و نه برای آن جریان سیاسی خوب نیست و قطعا هر وقفه‌ای که بخاطر این مداخلات غیر موجه و غیر قانونی در خدمت رسانی به اقشار خاصی رخ بدهد، تبعات شرعی و قانونی آن متوجه مسئولین مربوطه و آن جریان سیاسی است.

رئیسی گفته بود وامدار هیچ فرد و جریانی نیست

معتقد هستم در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ کسی و جریانی نمی‌تواند مدعی شود که به صرف حمایت او، رئیسی حمایت شده است. بلکه مردم ولایی و انقلابی با تشخیص خودشان پشت سر رئیسی قرار گرفته و به او رای اعتقادی دادند و به این لحاظ رئیسی وامدار هیچ فرد و جریانی نیست و فقط و فقط وامدار مردم و رهبری است.

لذا انتظار این است که رئیسی که پیش‌تر هم گفته بود: "ما با کسی عقد اخوت نبسته ایم و بر سر مصالح انقلاب، نظام و مردم با کسی تعارف نداریم" به توقع اشخاص و جریانات سیاسی مدعی در به کارگیری افراد و در تغییر و تثبت افراد در مسئولیت ها، اعتنا نکند. بلکه بر اساس رهنمودهای رهبر معظم انقلاب و مطالبات مردم و بر اساس شایسته سالاری عمل کند واگر این اتفاق صورت بگیرد، قطعاً رئیس جمهور و دولت او می‌تواند به موفقیت‌های بیشتری دست پیدا کند.

نظر شورای ائتلاف روی فردی به جز رئیسی بود اما...

*شورای ائتلاف و شورای وحدت از جمله مدعیان حمایت از رئیسی برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری بودند

البته همه جریان‌ها مدعی حمایت از رئیسی هستند، اما به نظر من آنها در رای‌آوری او سهمی نداشتند. در زمان انتخابات وقتی گرایش مردم ولایی و انقلابی به آقای رئیسی در انتخابات ۱۳۹۶ به گونه ای رخ نشان داد و در ۱۴۰۰ بیشتر شد و رای آوری آقای رئیسی حسب نظرسنجی های مختلف قطعی به نظر می رسید، جریانات مختلف هم به نوعی از رئیسی حمایت و حتی برخی برای عقب نیفتادن از قافله مردم، خود را مجبور به حمایت از او مشاهده کردند.

اتفاقا شورای ائتلاف ابتدا هم در انتخابات ۱۳۹۶ و هم در انتخابات ۱۴۰۰ نظرش روی فرد دیگری بود. اما وقتی گرایش مردم به رئیسی را به مراتب خیلی بیشتر از فرد مورد نظر خودشان دیدند، دیرتر از دیگران اما برای جبران این دیرکرد، پر سر و صدا، از آقای رئیسی حمایت کرد.

لذا شورای ائتلاف نمی‌تواند هیچ ادعایی در این زمینه داشته باشد. کما اینکه بقیه هم نمی‌توانند ادعایی داشته باشند چرا که اگر این جریان‌ها هم نبودند مردم به رئیسی رأی می‌دادند، بعد از این هم اگر رئیسی و دولت او عملکرد خوبی داشته باشند، مردم در دور بعد نیز به او رأی خواهند داد. تجربه ادوار گذشته نشان داده که مردم در انتخابات ریاست جمهوری، توجهی به نظر جریانات و احزاب سیاسی ندارند. به عبارت دیگر در انتخابات ریاست جمهوری مردم به خود فرد کار دارند نه اینکه چه حزب و جریانی از او حمایت می کند.

رئیسی باید حسب بررسی و ارزیابی دقیق عملکرد اعضاء دولت و مسئولین سازمان های مهم و فارغ از فشار افراد و جریانات مختلف سیاسی در حفظ افراد کارآمد، متخصص، متعهد، انقلابی و ولایی وهماهنگ با رویکردهای مجوعه دولت و تغییر افراد فاقد کارآمد، غیر متخصص، فاقد تجربه لازم و ناهماهنگ با رویکردهای مجموعه دولت، به تکلیف شرعی و قانونی خود در قبال نظام، مردم و کشور عمل کند.

۲۷۲۱۱

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1894635

دیگر خبرها

  • مسأله حجاب و اهمیت همگرایی ملی
  • آذربایجان شرقی تنها استانی که در انتخابات اسفند ۱۴۰۲، اصلاح طلبان در آن پیروز شدند
  • عکسی از پسر آیت الله هاشمی در یک دیدار عیدانه
  • هاشمی: واکنش قهرمانان به اجرایی شدن وعده صادق نشان از درک بالای جامعه ورزش دارد
  • «معارف قرآن» استاد مصباح نظام فکری منسجمی از معارف را شکل می دهد
  • تصاویری از روز شلوغ حسن روحانی/سیاسیون به دیدار رئیس جمهور سابق رفتند /از ظریف، واعظی، نوبخت و زنگه تا مهدی و محسن هاشمی، ابتکار و ...
  • فعال سیاسی اصولگرا: بهترین زمان برای تغییر و اصلاح دولت سیزدهم است
  • پیشرفت عدالت در جامعه متناسب با ظرفیت موجود نیست
  • زریبافان: بهترین زمان برای تغییر و اصلاح دولت سیزدهم است /رئیسی نباید زیر بار فشار جریانات سیاسی و فامیلی برود
  • سند مهندسی فرهنگی تبدیل به گفتمان غالب جامعه شود