«اولین انسان» برای فرار از معناباختگی
تاریخ انتشار: ۴ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۴۹۲۹۰۰
معناباختگی یا برخورد پی در پی و تکراری با معانی یکسان گاه هنرمندان را علاوه بر کشف راههای بیان تازهتر و بیشتر به کشف معانی جدید ترغیب میکند. جریان اصلی سینمای آمریکا علاوه بر جنبه سرگرمی تلاشی مداوم بر تولید مضامین دارد و حال سینماگرانی که با وجود وابستگی به جریان اصلی به جنبههایی از سینمایی آلترناتیو نزدیک هستند که میتواند جدا و متصل به جریان اصلی و مستقل باشد در این میان میتوانند جریانی ساخته و تحولی ایجاد کنند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
سینمایی که دیمین شزل با سه فیلم «شلاق»، «لالا لند» و «اولین انسان» ارائه داده سینمایی جریانساز است و در این بین امروز جایگاهی ویژه دارد. او در کنار جنبههای سرگرمکننده بودن آثارش به دنبال خلق فضایی منحصر به خود است که شاید به زیباییشناسی مخصوص به آثار این فیلمساز نیز منجر شود. شزل در جدیدترین اثر سینماییاش با عنوان «اولین انسان» دنیای متفاوتی نسبت به دیگر آثار خود را دنبال کرده، او این بار هم در صدد تولید مضمونی است که در تکرار هر روزهاش برابر چشم انسان امروزی کمرنگ شده است.
یک اتفاق مهم در اولین رخدادش هرچقدر جذاب و مملو از معنا باشد با تکرار، همه چیز خود را از دست میدهد، اولین اتفاقها همیشه میتوانند برای اکتشاف معانی گزینههای مناسبی باشند و از همین رو اولین قدمهای انسان بر کره ماه میتواند قصهای با خود به همراه داشته باشد که در مواجهه با فرمی سینمایی انسان را به وجد آورد.
شزل با تیزهوشی به سراغ این قصه رفته و به واقعیت ماجرا چندان وفادار نمانده تا بتواند آن چیز که مد نظر دارد را روایت و مضمونی که میخواهد را تولید کند. کاراکتر اصلی فیلم نیل آرمسترانگ (رایان گاسلینگ) با مرگ دخترش دچار یک فروپاشی درونی میشود که او را از جامعه اطرافش دور میکند و به تلاشش برای رسیدن و پا گذاشتن بر کره ماه معنایی متفاوت و شاید منطقی درست میدهد. به طور کلی مطمئنا روایت قصه اولین انسانی که پا بر کره ماه گذاشته، میتواند با تاکید بر بزرگی اتفاق تلنگری به تکرار موضوعات و از بین رفتن معانی در اذهان بزند.
با وجود اینکه تلاش شزل در راستای نمایان کردن معناباختگی در هنر امروز نیست «اولین انسان» بیش از هر چیز چنین مضمونی را تولید و گوشزد میکند. نگاه متفاوت فیلمساز به پا گذاشتن یک انسان بر کره ماه و تأکید او در سکانسی که آرمسترانگ پا بر ماه میگذارد قصد شزل را برای تأکید بر بزرگ بودن اتفاق میتوان حس کرد اما اگر چنین حسی در مخاطب شکل میگیرد دلیلش بر تجربیات مخاطب است، مطمئنا کسانی که این فیلم را میبینند و تجربه قدم زدن بر کره ماه را ندارند میتوانند موقعیتی که نیل در آن قرار گرفته را خاص بدانند و فیلمساز در راستای شکلگیری حسی متفاوت در کنار این حس تلاشی به کار نبرده و کاری که نیل در ماه به یاد دخترش انجام میدهد اتفاقی جدا در دل فیلم و شخصیتهایش نیست که بتوان آن را مسألهای خصوصی دانست که فیلمساز با مخاطبش در میان میگذارد. در واقع اتفاقی که برای دختر نیل رخ میدهد و درونیات او را متحول میکند چندان پرورش پیدا نمیکند که بتواند به یک مسأله بین مخاطب و فیلم تبدیل شود.
«اولین انسان» قصهای ندارد که پتانسیل تبدیل شدن به یک اثر سینمایی دو ساعته را داشته باشد، تکیه فیلمساز بر قصههای جانبی به حد کافی نیست و در متن، «اولین انسان» به اثری منسجم تبدیل نمیشود. فیلمساز نمیتواند شخصیتش را تبدیل به انسانی اسطورهای کند، گویا نیل از انسان بودن فاصله دارد و در نتیجه مخاطب که میتوانست به راحتی دغدغههای او را درک کند هیچ ارتباطی با آن برقرار نمیکند و حتی مسأله سادهای چون مرگ دختر نیل و تلاش او برای رسیدن به ماه برای انجام کاری که در ذهن دارد نیز چندان قابل درک نیست و بیننده را نمیتواند به وجد آورد.
مطمئناً جدیدترین فیلم سینمایی دیمین شزل اثری جسورانه برای او خواهد بود. او از سینمایی که در دو اثر قبلیاش ارائه داده کمی فاصله گرفته ولی این فاصله نتوانسته قدمی محکم در راستای معرفی بیشتر او به عنوان یک مؤلف در سینمای امروز باشد. «اولین انسان» ضعیفترین اثر سینمایی شزل است و او در کارگردانی و فیلمنامه افت شدیدی داشته و همانطور که نتوانسته قصهای شکل دهد و تلاشش برای به وجد آوردن مخاطب بی اثر مانده در کارگردانی نیز اثری نامنسجم از لحاظ بصری خلق کرده که از طرفی تدوین معیوب «اولین انسان» نیز به طور کلی ریتم روایی اثر را دچار ضعف و ایراد کرده است. شزل میخواهد زیبایی شناسی منحصر به فرد خود را در این فیلم به گونه دیگری ارائه دهد که ابزارهای مورد استفادهاش در جهانی متفاوت کارکردی مناسب ندارند و او را به هدفش نمیرسانند. «اولین انسان» نشان از این دارد که کارگردان دو فیلم سینمایی «شلاق» و «لالا لند» هنوز نتوانسته زبان سینمایی خود را پیدا کند و سینمای او که شاید موجی در دل سینمای آمریکا به وجود آورد هنوز به بلوغ کافی نرسیده است.
نویسنده: علی ناصری
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: جشنواره فیلم ونیز ذهن ساخت فیلم سینمای جهان مد
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۴۹۲۹۰۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تو فرار کن، داد زدنش با من!
حماقت، شاخ و دم آنهاست!حتما میدانید که پرواز هرگونه شیء پرنده در آسمان ایران اسلامی هرچند، بیاهمیت و کوچک باید دارای اجازه رسمی و حتی حضورفرد نماینده از سازمان امنیتی مربوط باشد، خواه یک پرنده کوچک جهت فیلمبرداری یک تیزر باشد یا یک پهپاد تفریحی ساخت چین که میتوانید از یک اسباببازی فروشی تهیهاش کنید. اگر ارتفاع ممنوع را رد کنید در کسری از ثانیه پرندهتان منهدم و خودتان جهت پاسخگویی احضار خواهید شد، امنیت آسمان ایران چیزی جدای از گنبد بیدر و پیکر اسرائیلیهاست، هرچه باشد ما اینجا ریز پرنده میگیریم و آنها در آنجا دو جین دوجین موشک و شاهد رد میکنند! حال تمام اینها را گره بزنید به یک شب آرام در آسمان ایران که پدافند هوشیارمان اصطلاحا داغ میزند و چیزی هم این وسط داغ میخورد! اصطلاح داغ زدن به آتش گلولهزن پدافند در آسمان شب برای انهدام ریزپرندهها یا اشیای سبک پرنده در ارتفاع کم اطلاق میشود یعنی آتش سبک برای پرنده سبک! چیزی شبیه آنچه عوام در سالن چلوکبابیهای قدیم وقتی پشههای مزاحم در لابهلای المنتهای جوشان میترکیدند دیده و شنیدهاند. چیزی که حماقت و بیآبرویی صهیونیستها را بیش از پیش و با پرترهای بیمثال در چشمها و انظار نمایان کرد!
دقیقا چه شد؟!
این چند روز پس از گوشمالی ما بر اسرائیل سختترین روزهایی بود که در خواب هم ندیده بودند، از عصبیشدن و پرت کردن کاغذها در نشست کابینه جنگ در صورت هم بگیر تا سعی در عادی جلوه دادن شرایط جلوی دوربین و لبخندهای مضحک نتانیاهو و کابینهاش هنگام مثال تصمیمگیری در شبکههای اسرائیل، جایی که مثال داشتند قول تلافی بیسابقه پس از عید ملعون پسح را به مردمشان میدادند و گفتند احتمالا در اواسط اردیبهشت خواهید فهمید ما چقدر مقتدر و ترسناکیم. تمام این وعده وعیدها تنزل پیدا کرد به بازی نتانیاهو شش ساله از تلآویو با پرنده اسباببازی کنترلیاش که اشتباها آسمان تلآویو را ترک کرده بود. خصومت و درگیری در کابینه جنگ اسرائیل به قدری بالاست که خودشان این عمل را مسخره و مضحک و منافی غرور ملی خواندند و دعواها تا جایی بالا گرفت که تن کابینه جنگ نتانیاهو شد همان تخم مرغ و کاهوی شب عیاشی پسح!
زنگ را بزن و فرار کن!
فروپاشی استراتژی جنگ غرب و اسرائیل تا جایی مهلک و گسترده است که اگر آمریکا فقط ۳۰درصد احتمال به پیروزی در میدان علیه ایران داشت هیچگاه دست از شانه اسرائیل بلند نمیکرد، آمریکا ترسیده از کن لم یکن شدن منافع و سرمایههایش در محدوده عملیاتی خاورمیانه و واهمه زده از تخریب کلی معنای اسرائیل بهعنوان مدینه فاضله سوم و غایی استعمار چنان از میدان پا پس کشیده که کارش به تهدید علنی اسرائیل بر مبنای عدم هرگونه دخالت در صورت اقدام اسرائیل در برابر ایران کرد، حالا شما اسرائیل را دارید که عملا هیچکس برایش تره هم خرد نمیکند، اسرائیلی که بخش گستردهای از شهروندان سرزمینهای اشغالی علیه حاکمیتهستند، عدهای بابت ترس از ایران و تخریب زار و زندگیشان معترضند، عدهای بابت شرایط اجتماعی خفقانزا و دیکتاتوری نظامی نوین و عدهای هم تندرو که نتانیاهو و کابینه جنگش را تف سر بالا و مایه شرمساری عقاید ضد شیعی و ضد ایرانیشان میدانند. اسرائیلی که تصویر شد همان اسرائیلی است که تحت فشارهای فراوان یادشده، نه مشروعیت عام دارد و نه مشروعیت خاص، اسرائیلی که نه توان درگیری دارد و نه میتواند منفعل بنشیند، همان اسرائیلی که دست به هر کاری بزند، مفتضح و ویران و گویای مضحکه درون فروپاشیده اوست، اسرائیلی که تصمیم گرفت شباهنگام در آسمان ایران با ارتفاع حداقلی پرنده بازی کند و سرش را زیر بالش ببرد تا صدای نفسهای مضطربش را کسی نشنود، چیزی شبیه کودکی که روی ماشین بزرگترها خط میکشد یا زنگ خانهای را میزند و پا به فرار میگذارد تا خشمش را فرو بنشاند، عکسالعملیزاده از ضعف و کوچکی پندار و البته محدوده عمل قرار گرفته در تنگنای کودکی.
دادزنهای آمریکایی
اسرائیل ناتوانی که حالا بساط دوربین و دستکش هم محدود شد به آمریکاییهای دادزن و تیترنویسهایش، جایی که خودت باید سکوت کنی که ناگهان نکند سیلی بخوری یا آبرویت بیش از این برود و لاجرم باید شخص سومی هم این وسط باشد که بشود نقال داستان و اصطلاحا بزم رزم رستمگونهات را با احتیاط بخواند!جایی که اسرائیل از دو جنبه سکوت میکند تا یک وقت پای بر نزدیکی دم شیرنبرده باشد و یک زمانی ایران با خاک یکسانت نکند و از طرفی هم سکوت کرد تا از حجم حقارت و ناچیزی این عکسالعمل توفانی آبرویش پیش جماعت خودی بیشتر به زردی ملبس نشود، این وسط هم آمریکاییها تیتر زدند «حمله بامدادی اسرائیل علیه ایران» و نوشتند معلوم نیست چه بوده و هیچکس از آقایانشان اظهار نظر نکردند تا برای ملتها مبهم بماند که این چیزی که از آن بهعنوان حمله یادشده دقیقا چه بوده و چه ابعادی داشته، بساط دادزنی آمریکاییها، تیترهایش را زد و در برابر ارائه جزئیات سکوت کرد تا باز هم با رسانه خلأ عملیاتی خود و سگ پاسوزش را پر کند.
ببخشید اما ککمان هم نگزید!
درجواب ملت بیدار و غیور ایران این گوشه را مینویسم که ما را ببخشایید اما شأن و غرور میدانمان اجازه نمیدهد راجع به پاسخگویی به اسرائیلیها سخن بگوییم.اسرائیل واقدامش درحد پاسخ ما نیستند و برادرانمان در دیگر نقاط از خجالتشان درآمدهاند. تنگنای اسرائیل را در میان تیتر بعد بخوانید.
اسرائیل کجای کار است؟
اسرائیل درگیر و دار چنگال عملیاتی ایران در چندین جبهه نظامی است؛ چیزی که باعث انهدام استراتژی و تمرکز عملیاتی آن شده است، یکی از چند شاخه جنگ گسترده بر مبنای عدم تمرکز و اصطلاحا جنگ چریکی ما علیه غربیها در منطقه، نوعی از جنگ نه تجهیزات و نه تعداد نیروهای ائتلافی میتواند دردی از دشمن دوا کند؛ نوعی از میدان ابداعی ایران و نیروهای مقتدر و نخبه که عملا معیارهای جداگانهای از جنگ در نظر غرب دارد و معادلاتش را ما چیده و میچینیم، نه کس دیگر!میدانی که در آن ابرناوهای آمریکایی برای آمریکاییها نقطه ضعف و وبال گردن است، نه مزیت عملیاتی که در دیگر نقاط جهان محسوب میشود. غربیها خوب میدانند که چه خوششان بیاید یا نه ما متخصص و طراح جنگ در خاورمیانه و میداندار آنیم و آنها متخاصمانی که تنها میتوانند خرابکاری کنند، ماهواره و نتفلیکس راه بیندازند و مغزها را بخرند یا بشویند. در این میدان آمریکا و اروپا هیچ نسبتی با اسرائیل ندارند و به هیچ قیمتی حتی تا کیلومترها اطراف او نمینشینند، چراکه خوب میدانند نباید خودشان را صرف میدان متعلق به ایران بکنند و اسرائیل میکوشد از طریق خرابکاریهای ریزنقشانه بغض مانده در گلو و تعصب مانده بر چهرهاش را بدون هیچگونه تحریک ایران فرو بخورد؛ جایی که سعی کرد در حباب پوشالی رسانه نظامیاش ادای ما را در بیاورد و بگوید من خواستم هشدار بدهم.
اشغالگر در جایگاه هشدار نیست
وامانده از این مفهوم که اسرائیل بهعنوان مفهومی که کل آبرو و تمامیتش توسط ایران به زیر خاک کشیده شد و با موشک و پهپاد تأسیساتش سرنگون شد و مردمش در خود لرزیدند، عملا در جایگاه هشدار نیست و اگر اقدامی را لازم بداند، آن حمله در جواب حمله است. گذشته از اینها اسرائیل باید میدانست که باید حسابشدهتر برای هشدار قدم بردارد،نه آنکه واهمه عدم تحریک ایران آنقدر به او فشار بیاورد که به پرندهپرانی کم ارتفاع در آسمان ایران و انهدام پرندههایش بسنده کند چرا که این امر بیش از آنکه به ترمیم وجههاش یاری رساند، باعث تخریب آنچه مانده میشود؛ جایی که حتی دهاندریدگی و هیجانافروزی رسانههای بیوجه فارسیزبانشان هم دیگر جوابگو نیست و خودشان، خودشان را مورد تمسخر قرار میدهند.
ایران همچنان پایبند و مصمم
اگر بخواهم تصویری صادقانه از درون نیروهای مسلح ایران ارائه دهم این است که تنفر نسبت به اسرائیل و موجودیت آن با فاصلهای دهشتناک از تمامی دیگر دشمنانمان در روحیه نیروها نهادینه است؛ تنفری برخاسته از بطن فرمایشات قرآن کریم و اقدامات ضاله صهیونیسمها، تنفری که سینه به سینه و ورای روحیات سازمانی قدرت میگیرد و براساس معادلات میدان و استراتژیهای سیاسی تبیین شده از جانب رهبری، عملا ما بر عهد خود بر مبنای تخریب و ایجاد تنگنا بر اسرائیل ایستادهایم و در صورت هرگونه اقدام جدی از جانب صهیونیستها، چشم بر هر چیزی برای سرنگونی آنها خواهیم بست چرا که ایران اسلامی هیچگاه در جنگهای خود راضی بر ریخته شدن خون غیرنظامیان نبوده و نیست! چیزی که در صورت به توبره بستن خاک اشغالی شاید لاجرم جلوه کند؛ خواه آنها شهروندان خاکی اشغالی باشند اما در زمره دفاع از اسلام و ملت مسلمان ایران حق اتمامحجت خود را محفوظ میداند. این تمام دستمایه غرب در برابر ایران است؛ رسانهای که به قولی همان خر دجال است و دجال بدون آن، چنان کیسهای شن به هیبت کوهی منفعل میماند؛ مرکبی که کارش دروغ و القای آن بر ذهنهاست؛ مرکبی که حربهاش در برابر شیران رهیده از بیشه که قرآن نوید آنها را میدهد تنها یک چیز است؛ صدا، دوربین، حرکت... .