Web Analytics Made Easy - Statcounter

من حضرت فاطمه زهراء(س) را بسیار دوست دارم و این کتاب را با عواطف انسانی زیاد، اشک فراوان و احساس سرشار خوشبختی نوشتم. تصور می کنم فاطمه زهراء حقیقتی است که قلبم آن را احساس می کند. قلب، منبع حقیقت است.

به گزارش مشرق، آقای «هشام قاسم به فرانسوی: Hichem Kacem» یکی از نویسندگان تونسی است که این عشق و ارادت را در قالب تألیف رمانی با نام " از ابراهیم تا فاطمه به زبان اصلی: D'Abraham à Fatima" نشان داده است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این کتاب که به زبان فرانسوی نگاشته شده است، در چند فستیوال اروپایی نیز نظرها را به خود جلب نموده و برنده جوایزی شده است.

نام کامل این کتاب D'Abraham à Fatima; La fille préférée du prophète است که ترجمه عنوان اصلی آن " از ابراهیم تا فاطمه" و معادل فارسی عنوان فرعی آن "دختر مورد علاقه پیامبر" می شود؛ و به وسیله انتشارات Arabesques چاپ شده است.

در سالروز شهادت حضرت صدیقه طاهره (س) گفتگو با این نویسنده تونسی را بخوانید:

حضرت فاطمه زهراء (س) به دلیل شخصیت بزرگشان در نظر مردم تونس دارای مقامی عالی هستند؛ اما برای نخستین بار است که یک نویسنده تونسی با این حجم از محبت از ایشان سخن می گوید. شاید هنوز در ذهن برخی از مردم تونس باقیمانده هایی از تفکر اموی و عباسی وجود داشته باشد؛ تفکری که ذره ای رأفت در قبال محبان امام علی (ع) و اهل بیت (ع) نداشت. اما اکنون یک نویسنده تونسی بی توجه به چارچوب های سنتی و مذهبی پیرامونش که همیشه پرداختن به سیره اهل بیت (ع) را خروج از مسیر حقیقت می دانسته، رمان تاریخی " از ابراهیم تا فاطمه" را خلق کرده است؛ قصه ای که یک کشف واقعی محسوب می شود.

خوشحالم که شما کتاب من را دوست داشتید. هدف من از نگارش این قصه، پاسخ به تمام کسانی بود که می خواهند چهره رسول اکرم (ص) و اهل بیت (ع) را خدشه دار کنند. در دین ما، در زمان رسول اکرم، فاطمه زهراء، امام علی، حسن و حسین [علیهم السلام] این تفرقه ها و اختلافاتی که امروز می بینیم وجود نداشت. اسلام، یکی است که همان دین محبت و صلح است. رسول اکرم (ص) انسانی پر از محبت، سخاوت و لطف بودند که اثرات خودشان را در عصور مختلف برجای گذاشتند. سخنان شخصیت های تاریخی همچون «آلفونس دو لامارتین»، «ویکتور هوگو» و «گاندی» اهمیت رسول اکرم (ص) و صداقت و لطافت ایشان را مشخص می کند.

چرا حضرت فاطمه زهراء (س) را انتخاب کردید؟

من حضرت زهراء (س) را انتخاب نکردم؛ بلکه ایشان من را انتخاب کردند و خودشان به سراغ من آمدند! من برای یافتن حقیقت جستجو کردم و حقیقت را در فاطمه زهراء (س) یافتم.

چگونه؟

مثلاً رسول اکرم (ص) که فرمودند: «من شهر علم هستم و علی باب آن شهر است». در این میان، جایگاه حضرت زهراء (س) کجاست؟ پاسخی که می دهم این حقیقت است: اگر پدر او شهر علم است و همسر او در یا در واقع کلید آن شهر؛ پس خود فاطمه زهراء (س) در داخل این خانه و در واقع "علم بالذات" است.

در این سیر و سلوک، چه چیزی از زندگی حضرت فاطمه زهراء (س) توجه شما را بیشتر جلب کرد؟

رابطه عمیق و عاطفی ایشان با پدرش بسیار جذاب است. یک صحنه را به یاد می آورم که موقع نگارش آن در کتاب به گریه افتادم: در یکی از روزهای ابتدایی دعوت مردم به اسلام توسط رسول اکرم (ص) که ایشان در مکه و بین قوم قریش بودند، در حالی که پیامبر (ص) در حال سجده به خداوند بودند با اهانت از جانب کفار قریش رو به رو شدند و شکمبه شتر را بر روی ایشان ریختند.

در این حالت، هیچکس به جز حضرت زهراء (س) به کمک رسول اکرم (ص) نیامد. فاطمه زهراء که در سن کودکی بودند به کمک پدرشان شتافتند، در حالی که هیچکس از جای خود تکان نخورد. از اینجا عمق ارتباط بین این دو بزرگوار را درک می کنیم.


این علاقه عمیق را می توان از احادیث نبوی که در وصف حضرت زهراء (س) بیان شده است هم فهمید. مثلاً می توان به این احادیث اشاره کرد که: "خداوند با خوشحالی فاطمه خوشحال و با غصب او غضبناک می شود." و "فاطمه پاره تن، نور چشم، میوه دل و عقل من است و فرشته ای در لباس انسان است." و "هر آنچه که فاطمه را ناراحت می کند، من را ناراحت می سازد؛ هر آنچه او را غضبناک کند، من را به خشم می آورد؛ و هر آنچه که او را راضی سازد، من را راضی ساخته است.".


این احادیث نشان از عمق علاقه بین رسول اکرم (ص) و حضرت زهرا (س) به رغم همه سختی ها و جنگ ها و غزوات دارد. به همین سبب بود که فاصله وفات ایشان با ارتحال پدرشان کوتاه و تنها ۶ ماه بود؛ زیرا این بانوی بزرگوار نتوانست زندگی را در غیاب پدرش رسول اکرم (ص) تحمل کند؛ پدری که خانواده اش را دوست داشت و به آنها احترام می گذشت، پدری که برای همه و به خصوص حضرت زهراء (س) احترام قائل بود.

به اخذ علم از پیامبر (ص) اشاره کردید. چه نمونه ای از آن را در قالب رمان خود آورده اید؟

از حضرت فاطمه (س) سخنان عالمانه و حکمت آمیزی نیز به ما رسیده است. فاطمه زهراء (س) بانوی بانوان بهشت است و رسول اکرم (ص) همه چیز را به ایشان آموختند؛ آنگونه که «عائشه» گفته است: "شباهت زیادی بین فاطمه و پدرش در راه رفتن و سخن گفتن وجود داشت".

نباید از یاد ببریم که ایشان تسبیح را برای شیعه و سنی به میراث گذاشت. چگونه حضرت زهرا (س) تسبیح را ساختند؟ براساس منابع در دسترس من، زمانی که ایشان با امام علی (ع) ازدواج کرده بودند، همسرش فرماندهی لشکر اسلام را برعهده داشت و کمتر در منزل بود. آن دو در آن زمان فقیر بودند و توان استخدام خادمه نداشتند. علی (ع) به ایشان گفت: شما خسته هستید؛ چرا از پدرتان درخواست کمک نمی کنید؟ اما حضرت زهراء (س) از مطرح کردن این درخواست خجالت می کشید. این بانوی بزرگوار خدمت پدرش رسید. زمانی که وارد منزل پیامبر (ص) شد، رسول اکرم (ص) به احترام ایشان برخاست و حضرت زهرا (س) را بوسید و در جای خود نشاند.

این رفتار وجود محبت فراوان بین این دو بزرگوار را می رساند. حیای فاطمه زهراء (س) اجازه نداد که چیزی را درخواست کند و منزل پدر را ترک کرد و به خانه خود برگشت. اما پیامبر (ص) درخواست آنان را فهمیدند و فرمودند: "می دانم که چه چیزی می خواهید.

من به شما خادم نمی دهم، بلکه چیزی بهتر از آن به شما می دهم و کلماتی را به شما می آموزم که هر شب آنها را پیش از خواب تکرار کنید که کلید نجات و نور راه شما است." در منابع من آمده است که علی بن ابی طالب (ع) گفتن: "از آن روز این کلمات را فراموش نکردم و هر شب قبل از خواب آنها را می خوانم". از اینجا تسبیح شکل گرفت تا مردم آن کلمات را به عنوان ذکر بگویند. این میراث فاطمی، تا به امروز ادامه دارد و به دست ما نیز رسیده است.

دختران و زنان مسلمان چه چیزی می توانند از حضرت فاطمه زهراء (س) بیاموزند؟

مثلاً اینکه این بانوی بزرگواردر دوره جنگ ها به همسر و پدرشان بسیار کمک کرد. ایشان از کودکی پشت سر پیامبر (ص) بود. فاطمه زهراء (س) یک زن ممتاز بود که از مادرش حضرت خدیجه (س) بسیاری از صفات را به ارث برده بود.

علاوه بر اینها، مردان ما نیز می توانند چیزهای زیادی از حوادث زندگی آن حضرت بیاموزند. مثلاً اینکه پیامبر (ص) به ایشان فرصت برای انتخاب همسر دادند. یعنی فارغ از مقام پیامبری الهی، رسول اکرم (ص) به فاطمه زهراء (س) آزادی و حق انتخاب دادند و ایشان را به چیزی اجبار نکردند.

فکر می کنیم که قصه شما هنوز جا برای کار دارد! مثلاً در بازنویسی دوباره این قصه، می توان مانند رابطه بین حضرت محمد (س) و حضرت زهراء (س)، رابطه این بانوی بزرگوار با فرزندانش را نیز پرداخت. یا اینکه چگونه فرزندان حضرت زهرا (س) شهادت ایشان را پذیرفتند؛ بخصوص که «ام کلثوم» یک دختر بسیار کوچک بود و چگونه توانست روزهای بعد را بدون مادر مهربانش بگذراند؟ یا تعامل امام حسن (ع) و امام حسین (ع) با فقدان مادرشان چگونه بود؟

بله؛ باید بدانیم که آنها با محبت ویژه ای مواجه بودند. پدربزرگشان آنها را به مسجد می بردند و اجازه می دادند که بازی کنند؛ صحنه هایی که الان در جوامع خودمان نمی بینیم. یا علی (ع) با فرزندانش بازی می کرد و به آنها شیوه دفاع از خود را یاد می داد و فاطمه زهراء (س) از این مساله خوشحال بود. پیامبر (ص) زمانی که از غروات برمی گشت، برای دیدن حسن (ع) و حسین (ع) به خانه زهراء (س) می رفتند. اما مهم تر از این روابط خانوادگی، نزول آیه در حق آنان است. یعنی زمانی که جبرئیل این فرشته الهی با آیه ای برای تأکید بر جایگاه اهل بیت (ع) به زمین آمد، آن آیه فقط در وصف پنج نفر از اهل بیت (ع) که زیر کساء یمانی بودند نازل شد. همچنین در روز مباهله هم رسول اکرم (ص) تنها فاطمه زهراء (س)، علی بن ابی طالب (ع)، حسن (ع) و حسین (ع) را با خود بردند.

نام این کتاب را " از ابراهیم تا فاطمه" گذاشته اید. چه رابطه ای بین حضرت ابراهیم (ع) و حضرت فاطمه زهراء (س) وجود دارد؟

ابراهیم (ع) سرسلسله همه موحدان و پدر ادیان سه گانه آسمانی است. نسب حضرت محمد (ص) با چهل واسطه به ابراهیم (ع) می رسد؛ و ابراهیم نیز مانند محمد (ص) از مردمش رنج برد. پس رابطه ای قوی بین فاطمه زهراء و ابراهیم وجود دارد. به همین دلیل، من قصه را از ابراهیم شروع کردم و به حضرت محمد (ص) و فاطمه زهراء (س) رسیدم. از نظر من، این دین صحیح است.

در بخشی از کتاب به حضرت ابوطالب (ع) پرداخته اید؛ در حالی که از نظر برخی نویسندگان اهل سنت، ایشان اسلام را نپذیرفت! اما به نظر ما شیعیان و برخی اهل سنت، ابوطالب (ع) مؤمن بوده است. نظر شما چیست و در این رمان، چگونه آن را مطرح کرده اید؟

به نظر من ابوطالب مسلمان بود؛ چرا که او اساساً و از پیش از بعثت هم موحد بود. اما ایشان برای حمایت از حضرت محمد (س) و خانواده اش اسلام خود را علنی نکرد. او قطعاً مسلمان بود. همچنین نباید فراموش کنیم که فرزند او یعنی علی (ع) اولین شخصی بود که به رسالت پیامبر (ص) ایمان آورد.

از چه منابعی در نوشتن این رمان استفاده کردید؟

از منابع زیادی بهره بردم. غیر از قرآن کریم و برگردان فرانسوی آن (با ترجمه صلاح الدین کشرید)، از این منابع عربی استفاده کردم: "تاریخ طبری"، "سیره ابن هشام"، "مجموعه ای درباره سیده فاطمه زهراء" از انتشارات الهلال بیروت ۲۰۰۶، "او فاطمه زهراء است" اثر دکتر محمد عبده یمانی از شرکت کتب فرهنگی بیروت ۱۹۹۷، "پیامبران الهی" اثر احمد بهجت از دارالشروق بیروت ۱۹۸۲ و "درباره ازدواج معلم ما فاطمه زهراء" نوشته دکتر احمد الطویل از مخططات قیروانیه تونس ۲۰۰۸.


همچنین از برخی کتاب ها که به زبان فرانسوی نوشته شده یا به این زبان ترجمه شده اند نیز استفاده کردم؛ مانند: "قصیده ویکتور هوگو در خصوص پیامبر اکرم (ص) " منتشر شده در ژانویه ۱۸۵۸، "زندگی محمد" نوشته آلفونس دو لامارتین از انتشارات Cérès چاپ ۲۰۰۷، "بدانید که من فاطمه دختر پیامبر هستم" چاپ بیروت ۱۹۹۹ و "کتاب مقدس زنان؛ سارا" اثر مارک هالتر از انتشارات روبیر لافون ۲۰۰۳ و

و سخن آخر؟

امیدوارم که این رمان به عربی، فارسی و هر زبان دیگری ترجمه شود. من این کتاب را با عواطف انسانی زیاد، اشک فراوان و احساس سرشار خوشبختی نوشتم. تصور می کنم فاطمه زهراء حقیقتی است که قلبم آن را احساس می کند. نظر مذهب تسنن یا هر دین و مذهب دیگری مهم نیست و مشکلی حساب نمی شوند؛ بلکه کافی است که حقایق را با قلبت احساس کنی. قلب منبع حقیقت است. من حضرت فاطمه زهراء (س) را بسیار دوست دارم و شاید نمی دانم که دلیل اینهمه علاقه چیست!


این رمان با افتخار زیادی نوشتم؛ اما متأسفانه پایان آن یک تراژدی بود، چون با ارتحال رسول اکرم (ص) به انجام رسید که سختی های فراوانی را برای حضرت زهرا (س) به جا گذاشت.


مصاحبه را با کلماتی از قصیده حضرت زهرا (س) در هنگام رفتن به سر مزار پدرش ختم می کنم. او روزهایش شان را در کنار قبر پدر سپری می کرد و می گفت: "ای چشم گریه کن چون گریه مرا آرام می کند؛ ای اشک با شدت جاری شو؛ مرگ پیامبر را اعلام کنید زیرا تنها مصیبتی است که ارزش گریه کردن دارد، گریه کنید او تنها کسی است که با ما پیمان بست و خدا او را با الهام آسمانی جزا داد"...

* شناسنامه این کتاب به شرح زیر است:

نام کتاب (به زبان اصلی): D'Abraham à Fatima; La fille préférée du prophète
ترجمه نام به زبان فارسی: از ابراهیم تا فاطمه؛ دختر مورد علاقه پیامبر
زبان: فرانسوی
موضوع: رمان تاریخی
نویسنده: Hichem Kacem (هشام قاسم)
ناشر: Arabesques (نقوش عربیة)
تاریخ نشر چاپ اول: مارس ۲۰۱۳
محل چاپ: تونس
شماره شابک: ۷-۰۳۴-۰۷-۹۹۳۸-۹۷۸

منبع: ابنا

منبع: مشرق

کلیدواژه: بودجه 98 تحولات ونزوئلا جشنواره فجر رمان و داستان شهادت حضرت زهرا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mashreghnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مشرق» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۶۸۸۶۹۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایت سینمایی پرونده‌های قضـــایی

«براساس یک داستان واقعی»، این فقط نام یک فیلم فرانسوی به کارگردانی رومن پولانسکی لهستانی نیست، بلکه عنوانی است که گاهی پیش از شروع فیلم بر تیتراژ برخی از فیلم‌ها می‌بینیم؛ فیلم‌هایی که قصه‌شان نه از تخیل نویسنده که از رخدادی واقعی می‌آید. از یک اتفاقی که نویسنده یا فیلمساز در کوچه و بازار شنیده یا در محیط پیرامونش دیده است یا از یک پرونده قضایی و جنایی آمده یا حوادت روزنامه و حتی تجربه روزانه خود فیلمساز. این‌گونه فیلم‌ها شکل خالص‌تری از سینمای رئالیستی را تعیّن می‌بخشد و هم می‌توان آن را نوعی سینمای اقتباسی هم دانست؛ اقتباسی که از پرونده‌های قضایی و جنایی صورت می‌گیرد تا یک رخداد را در شمایلی دراماتیک صورت‌بندی کند.

به گزارش هم‌میهن، بااین‌حال برخی فیلمسازان تلاش می‌کنند تا از واقعیتی که فیلم را به آن منتسب می‌کنند دوری کنند و با تکیه بر تخیل و خلاقیت فردی، جهان سینمایی خود را بسازند، اما نمی‌توان رد آن واقعه را در قصه فیلم انکار کرد. البته این نکته را هم باید لحاظ کرد که اتفاقات واقعی وقتی در شکل و قالب داستان و فیلم قرار می‌گیرند با تخیل، تحلیل و خوانش مؤلف هم تنیده شده و دچار قبض و بسط دراماتیک می‌شوند. در این گزارش به بهانه فیلم در حال اکران «بی‌بدن» که براساس پرونده غزاله و آرمان ساخته شده، به مرور فیلم‌های ایرانی می‌پردازیم که پرونده جنایی را از واقعیت به فیلم تبدیل کرده‌اند.

می‌خواهم زنده بمانم/ ایرج قادری

یکی از پرونده‌های پرهیاهوی جنائی در دهه ۶۰، ماجرای مرگ مرموز پدرام تجریشی بود. او که به همراه پدر و نامادری‌اش زندگی می‌کرد ظاهراً خودکشی کرده بود، ولی نامادری‌اش در مظان اتهام به قتل قرار داشت؛ پرونده‌ای مبهم که هم دلایل قانع‌کننده‌ای برای قتل پدرام داشت، هم اثبات اینکه قاتل او نامادری‌اش بود کار ساده‌ای نبود. روزنامه‌های آن زمان خیلی به این پرونده پرداخته بودند و این می‌توانست برای پردازش دراماتیک و تبدیل شدن به یک فیلم سینمایی، مورد جذابی باشد. مجله زن‌روز گزارش‌های دنباله‌دار و مفصلی درباره این پرونده جنجالی منتشر کرد و درنهایت نامادری از قتل پدرام تجریشی تبرئه شد.

رسول صدرعاملی که سابقه کار روزنامه‌نگاری داشت، موضوع قتل پدرام تجریشی را دنبال کرد. صدرعاملی تصمیم گرفت مستندی درباره این موضوع بسازد و با دوربین ۱۶ میلی‌متری از جلسات دادگاه فیلمبرداری کرد؛ مستندی که درنهایت هرگز از تلویزیون پخش نشد، اما صدرعاملی براساس این ماجرا فیلمنامه‌ای با نام «اما من شما را دوست داشتم» نوشت و سال‌ها بعد ایرج قادری آن را کارگردانی کرد و نامش را گذاشت: «می‌خواهم زنده بمانم».

صدرعاملی، اصغر عبداللهی و فریدون جیرانی این فیلمنامه را بار‌ها بازنویسی کردند و درنهایت رگه‌های واقعی پرونده پدرام تجریشی کمرنگ‌تر شد و درنهایت با بازنویسی نهایی تنها خط اصلی داستان در سناریو باقی ماند. «می‌خواهم زنده بمانم»، پرفروش‌ترین فیلم سال ۷۴ شد. منتقدان آن‌را بهترین فیلم قادری خواندند و مجله فیلم نوشت، این خوش‌ساخت‌ترین فیلمفارسی تاریخ سینمای ایران است؛ فیلمی که از سوی مخاطب هم مورد توجه قرار گرفت و با استقبال خوبی همراه شد. در سال ۹۹ سریالی با عنوان «می‌خواهم زنده بمانم»، توسط شهرام شاه‌حسینی ساخته شد که ربطی به این پرونده و ماجرایش نداشت.

قرمز/ فریدون جیرانی

فریدون جیرانی که در نگارش فیلمنامه «می‌خواهم زنده بمانم» دستی بر آتش داشت، این‌بار خود دست به ساخت فیلمی براساس یک پرونده جنائی زد و فیلم «قرمز» را ساخت که هنوز هم خیلی‌ها این کارگردان را با این فیلمش به یاد می‌آورند. فیلمی جسورانه که در دوره خودش یک نوع ساختارشکنی بود و توانست خشونت خانگی علیه زنان را به‌خوبی به تصویر بکشد و البته بازی‌های درخشان محمدرضا فروتن و هدیه تهرانی در ماندگار شدن فیلم نقش مهمی داشت.

ابتدای سال ۷۶ بود که خبر شکنجه‌ی زنی به نام «ام‌البنین» در صفحه‌ی حوادث روزنامه ایران چاپ شد، زنی که بر اثرِ شکنجه‌های همسر و مادرِ همسرش در بیمارستان جان باخت؛ اما قبل از آن توانست برای پرستاران تعریف کند که شوهرش، مدت‌ها او را در زیرزمین خانه شان حبس کرده و تا سرحد مرگ، کتکش زده است. فریدون جیرانی که از روزنامه‌نگاری به سینما و کارگردانی آمده بود، این پرونده را خواند و قصه‌ی روایتِ آزار زنان را فیلم کرد، اما با نگاهِ و خوانش خودش. او داستانِ هستی مشرقی را به تصویر کشید؛ زنی مطلقه که دوباره ازدواج کرده و همسری عاشق، اما روان‌پریش دارد که مُدام او را موردِ سوءظن قرار می‌دهد و ضرب و شتم.

اما هستی مشرقی شخصیتی متفاوت از ام‌البنین داشت و کنشی متفاوت از او از خود بروز داد و همین پایان فیلم را نسبت به سرنوشتِ ام‌البنین متفاوت کرد. پرونده‌های قضایی از داستان واقعی درباره خشونت علیه زنان، کم نیست که می‌تواند دستمایه ساخت فیلم شود، اما هنوز فیلمی در اندازه قرمز ساخته نشده است که به این موضوع پرداخته باشد.

رنگ شب/ محمدعلی سجادی

یکی از کارگردان‌های جنایی‌ساز سینمای ایران که کمتر مورد توجه قرار گرفت، محمدعلی سجادی است. او در فیلم «رنگ شب» که در سال ۷۹ ساخته شد، سراغ یک پرونده جنایی رفت که نگاهی به ماجرای پرونده جنجالی خفاش شب دارد. گرچه نویسنده اشاره چندانی به این موضوع و پرونده غلامرضا خسرو که به خفاش شب معروف شده بود نمی‌کند و تنها وجه تشابه آن را می‌توان در به قتل رساندن تعداد زیادی زن و دختر در شب‌های تهران دانست.

قصه با اساس این الگوی روایی بنا می‌شود که ورود یک زنِ غریبه، عاملی است برای اینکه یک زندگی آرام و ظاهراً روبه‌راه را دچار تنشی عمیق و همه‌چیز را از مسیرِ عادی خود دور کند. رسول به‌عنوان کارمند بانک یک زندگی معمولی دارد که با زنی تصادف می‌کند و متوجه می‌شود که زن دچار فراموشی شده است. همسرِ رسول، زن را به خانه می‌آورد، این زن در ادامه‌ی داستان مدعی می‌شود همسر رسول است و وقتی رسول برای مأموریتی به شمال رفته بوده، با هم آشنا شده‌اند و این پسر هم فرزند رسول است.

دادگاه برای روشن شدن قضیه، رسول و پسر بتول را به آزمایشگاه می‌فرستد. در آنجا مشخص می‌شود رسول اساساً نمی‌تواند بچه‌دار شود و همین سبب می‌شود تا او به همسرِ خود شک کند و در خیابان‌ها به کشتنِ تعداد زیادی زن و دختر بپردازد. در انتهای فیلم، بازجو به رسول می‌گوید زود قضاوت کرده، چون جواب آزمایش‌اش اشتباه بوده و زهره هیچ‌وقت به او خیانت نکرده و مجازات رسول، اعدام است. در این فیلم قصه از خانواده رسول آغاز شد و درواقع فیلمساز تلاش کرده تا داستانش را از جزء به کل روایت کند. درواقع نگاه سجادی در پردازش این قصه بیشتر سویه‌های روانشناسی دارد، یعنی از فرد و انگیزه‌های او آغاز کرده و به آسیب‌های اجتماعی رسیده است.

شب‌های تهران/ داریوش فرهنگ

پرونده خفاش شب آنقدر پرسروصدا شد و ابعاد وسیعی داشت که در همان سال ۷۹، داریوش فرهنگ هم سراغ آن رفت و فیلم «شب‌های تهران» را ساخت. فیلم درباره‌ی دو دختر به نام شیرین و میناست که در حال تحقیق روی پرونده‌ای از قتل‌های زنجیره‌ای هستند که شباهت زیادی به قتل‌های خفاش شب دارد؛ البته داریوش فرهنگ از دلِ این پرونده جنجالی، داستان خودش را روایت کرد که اگرچه تفاوت‌هایی با اصل ماجرا داشت؛ اما اشاره و ارجاعات زیادی به این پرونده در آن قابل تشخیص است.

فرهنگ، این فیلم را براساسِ فیلمنامه «خیابان عشق ممنوع» نوشته تهمینه میلانی ساخت، هرچند آن‌چه روی پرده آمد، تفاوتِ بسیاری با فیلمنامه داشت؛ اما درعین‌حال کارگردان (برخلافِ فیلم خفاش) تلاش کرده بود تا آسیب‌شناسی‌هایی نیز درباره عوامل وقوع جرم انجام دهد. این فیلم همچنین به روزنامه‌نگاران حوادث که با وجود مشقت‌های فراوان، در زمینه‌ی انعکاس اخبار تلاش می‌کنند نیز ادای‌دین کرده است. درواقع برخلاف محمدعلی سجادی، داریوش فرهنگ سعی کرد تا نگرشی جامعه‌شناختی به این ماجرا داشته باشد و با رویکردی پاتولوژیستی به ماجرا نگاه کند.

خشم و هیاهو/ هومن سیدی

گرچه هومن سیدی «خشم و هیاهو» را متأثر از پرونده جنجالی شهلا جاهد و ماجرا‌های قتل زن ناصر محمدخانی نمی‌داند و زمان اکران فیلم، مدعی شد «خشم و هیاهو» ارتباطی به ماجرای شهلا ندارد و اقتباسی از آن ماجرا نیست، اما لحن فیلم بسیار به آثار مستند و زندگی‌نامه‌ای نزدیک می‌شود. پرونده‌ای که هنوز هم درباره آن حرف و حدیث‌ها بسیار است که مهناز افضلی در مستند «کارت قرمز» به‌شکل دقیق‌تری به آن پرداخته است.

نام و شیوه روایت این فیلم، برگرفته از رمان خشم و هیاهو، نوشته ویلیام فاکنر است. «خشم و هیاهو» داستان زندگی خواننده‌ای مشهور به نام خسرو را روایت می‌کند که عاشق همسرش است، اما به‌دلیل ارتباط زیاد با طرفداران و مخاطبان خود با دختری به نام حنا آشنا می‌شود. خسرو، عاشق حنا شده و می‌خواهد که زن اول خود را طلاق دهد، اما همسر اولش به قتل می‌رسد.

درواقع سیدی ساختاری را برای فرم روایی قصه برمی‌گزیند که در آن تمثیلی از یک واقعه خیالی که در ذهن حنا شکل گرفته و بدون پر و بال دادن‌های اضافی، نحوه ارتکاب به جرمی که مرتکب نشده را تعریف می‌کند. واقعیت این است که این پرونده به‌دلیل پیچیدگی خاصی که دارد همچنان از ظرفیت دراماتیک بالایی برای ساخت فیلم برخوردار است و می‌توان از زاویه‌های مختلفی به آن پرداخت. برخی از پرونده‌های جنایی واجد سطوحی از واقعیت هستند که در پس آن می‌توان به تحلیل بسیاری از آسیب‌های فردی و اجتماعی پرداخت و قصه شهلا جاهد، یکی از بهترین نمونه‌های آن است.

لانتوری/ رضا درمیشیان

ازجمله موضوعاتی که پرونده‌های جنجالی جنایی و قضایی پیرامون آن شکل گرفت، اسیدپاشی بود. اتفاق بغرنجی که بار‌ها وجدان جمعی را آزرد و حتی موجب افزایش رعب و وحشت در جامعه شد. پرونده «آمنه بهرامی» یکی از مهمترین آن‌ها بود به این دلیل که مرد اسیدپاش در آن پرونده، به قصاص محکوم شده بود، اما آمنه او را بخشید. همین مسئله دستمایه قصه فیلمی شد که رضا درمیشیان در «لانتوری» در سال ۹۵ به تصویر کشید.

«لانتوری» داستان یک اسیدپاشی را روایت می‌کند که توسط پسر جوانی به نام «پاشا»، سردسته باند تبهکارانه‌ای به نام لانتوری انجام می‌شود. اعضای لانتوری بر اثر آنچه به‌واسطه بی‌عدالتی‌های اجتماعی تجربه کرده‌اند، گردهم آمده‌اند. لانتوری بن‌مایه‌اش افرادی آسیب‌دیده است که از بطن اجتماع سربرآورده‌اند. فیلم درباره پسری به نام پاشاست که سردسته‌ی یک باند خلافکار است و عاشق مریم. مریم، اما روی خوشی به او نشان نمی‌دهد و پاشا بعد از تلاش‌های بسیار برای به دست‌آوردنِ دلِ او و ناکام ماندن در این جریان، تصمیم می‌گیرد روی صورت مریم اسید بپاشد.

زن که حال زندگی خود را باخته، تقاضای قصاص چشم در برابر چشم می‌کند. اسیدپاشی در ایران همواره قصه‌ای پر از غصه بوده و درمیشیان، تنها کارگردانی است که این ماجرا را فضایی مستندگونه به تصویر کشیده و درامی پرهیجان خلق کرده است. فیلم اگرچه صحنه‌های خشونت‌آمیزِ بسیار دارد، اما درعین‌حال به موضوع بخشش و عفو نیز می‌پردازد. بعد از این هم باز پرونده‌هایی از اسیدپاشی تشکیل شد، اما سینمای ایران سراغ این سوژه ملتهب نرفته است؛ سوژه‌ای که ساخت فیلم درباره آن یک ضرورت اجتماعی و اخلاقی است.

عنکبوت/ ابراهیم ایرج‌زاد

یکی دیگر از پرونده‌های جنجالی که می‌توان آن را هم‌وزن پرونده خفاش شب دانست، قتل‌های زنجیره‌ای زنان خیابانی در مشهد، توسط سعید حنایی بود که به مرد عنکبوتی مشهور شد. به‌همین‌دلیل ابراهیم ایرج‌راد وقتی سراغ ساخت فیلمی درباره این موضوع رفت، نام فیلم را «عنکبوت» گذاشت. البته فیلم دیگری هم بیرون از ایران با همین موضوع به نام «عنکبوت مقدس» ساخته شد که حاشیه‌های حضور آن در جشنواره کن، جنجال‌هایی ایجاد کرد. فیلم «عنکبوت» با برشی از زندگی سعید آغاز می‌شود، نقاش ساختمانی با تعصبات اعتقادی سفت و سخت که به‌تدریج به یک قاتلِ سریالی تبدیل می‌شود و تعداد زیادی زن خیابانی را می‌کشد.

یک‌روز، راننده‌ای قصدِ تعرض به همسرش را دارد و سعید گمان می‌کند ریشه‌ی این اتفاق، فسادی است که در شهر وجود دارد و عاملش زنانِ خیابانی هستند. او بی‌هیچ عذاب وجدانی و با ایمان به این باور که دارد فساد را از زمین پاک می‌کند، آن همه قتل انجام می‌دهد؛ فیلمساز روش قتل‌ها را به تصویر می‌کشد و جنون و ترس قاتل را به مخاطب نشان می‌دهد.

کارگردان هم‌چنین نشان می‌دهد، روسپی‌هایی که توسط سعید کشته می‌شوند، تنها زنان بی‌بضاعتی هستند که مجبورند بدن خود را بفروشند تا فرزندان‌شان از گرسنگی نمیرند. نویسنده و کارگردانِ «عنکبوت» اگرچه داستانِ فیلم را از ماجرای سعید حنایی وام گرفته، اما اقتباسِ وفادارانه‌ای به آن پرونده ندارد، برای مثال شخصیتِ اصلی فیلم برخلافِ حنایی از هیچ بیماری روحی‌ای رنج نمی‌برد. هم‌چنین حنایی یک مرتبه به دام پلیس افتاده بود که توانست قسر در برود و این ماجرا در فیلم نیست؛ کارگردان هم‌چنین اصراری به نمایش جنبه‌های شخصیتی قاتل ندارد و همه‌چیز را به مخاطب واگذار می‌کند. بااین‌حال محسن تنابنده در نقش سعید حنایی بازی می‌کند که توانمندی او در بازیگری کمک می‌کند تا بخشی از روانشناسی شخصیت این قاتل بازنمایی شود. فیلمی که در پس قصه خود به نقد تعصب و باور‌های غلط دینی دست می‌زند که می‌تواند زمینه‌ساز جنایت در جامعه شود.

علفزار/ کاظم دانشی

تجاوز، یکی دیگر از سوژه‌های داغ پرونده‌های جنجالی قضایی است که اتفاقاً سوژه پربسامدی در سینماست و فیلم‌های زیادی درباره این موضوع در سینمای جهان ساخته شده است. در سینمای ایران البته به‌دلیل برخی ملاحظات فرهنگی و اخلاقی یا کمتر به آن پرداخته شده یا پرداختن به آن با چالش‌های زیادی همراه است.

کاظم دانشی در نخستین فیلم بلند خود سراغ این موضوع رفته تا «علفزار» هم به جمع فیلم‌های ایرانی که براساس یک اتفاق واقعی رخ داده است، بپوندد. تجاوز به مهمانان یک باغ در برابر شوهران‌شان که وجدان جمعی را خیلی آزرد، قصه این فیلم است. بازپرسی به نام «امیرحسین»، درگیر پرونده‌ای می‌شود که در آن عده‌ای شبانه، به باغی در خمینی‌شهر اصفحان حمله کرده و به زنانِ مهمانی تعرض کرده‌اند؛ فیلم خرده‌روایت‌هایی، چون شناسنامه نداشتنِ یک بچه‌ی نامشروع یا کشته‌شدنِ یک کودکِ خردسال توسط پلیس را نیز روایت می‌کند. به‌طور کلی روایت فیلمساز صرفاً به مسئله تجاوز محدود نمی‌شود و به‌واسطه آن، فیلمساز آسیب‌های اجتماعی دیگری مثل فحاشی، استعمال موادمخدر، مشروبات الکلی و روابط جنسی خارج از ازدواج را هم به خط اصلی قصه‌اش می‌تند تا تصویری کامل‌تر از بحران‌های جامعه را به نمایش بگذارد.

طلا خون/ ابراهیم شیبانی

اگر «عنکبوت» و «خفاش شب» به نماد قاتل‌های سریالی مرد تبدیل شده‌اند، فیلم «طلا خون» به کارگردانی ابراهیم شیبانی سراغ یک قاتل زنجیره‌ای زن رفته است که قصه آن در قزوین اتفاق افتاده است. البته پیش‌ازاین مستندی به اسم «مهین»، به کارگردانی محمدحسین حیدری ساخته شد که ماجرای «مهین قدیری» و قتل‌هایش را ثبت کرده بود.

«طلاخون» داستان زندگی ناهید (یک مادر فداکار و مهربان) است که در خارج از خانه یک قاتل سریالی است؛ فیلم به ما درباره‌ی انگیزه‌های روانی مهین چیزی نمی‌گوید و زوایای چندانی از زندگی گذشته‌ی او را روشن نمی‌کند، شاید به همین خاطر است که شخصیتِ «ناهید» آن‌طور که باید در ذهنِ بیننده باقی نمی‌مانَد. فیلم هیچ صحنه قتلی را نشان نمی‌دهد و بیشتر نگاهی آسیب‌شناسانه به جامعه‌ای دارد که از یک زن مهربان، قاتلی زنجیره‌ای می‌سازد. زنی که حتی باور‌های مذهبی هم داشته و نماز هم می‌خوانده است. ضمن اینکه فیلم بر تاثیر مخرب فقر بر سقوط اخلاقی انسان‌ها، تاکید می‌کند. گرچه مستندی که دراین‌باره ساخته شده، بیش از فیلم تماشایی است.

بی‌بدن/ مرتضی علیزاده

آخرین فیلمی که با ارجاع و الهام به یک پرونده واقعی ساخته شده و هم‌اکنون در حال اکران است، «بی‌بدن» به کارگردانی مرتضی علیزاده است که پرونده جنایی غزاله و آرمان، یکی از پرسروصداترین پرونده‌های قتل در دهه‌ی ۹۰ که سرانجام با اعدامِ آرمان در سوم آذرماه ۱۴۰۰ به پایان رسید را دستمایه قصه خود قرار داده است. مفقود‌شدن جسدِ غزاله، یکی از ابهاماتِ این پرونده بود و این اتفاق در «بی‌بدن» یکی از نقاطِ عطفِ درام را شکل می‌دهد.

علیزاده، اما تاکید دارد که آن‌چه در این فیلم به نمایش درآمده، ساخته و پرداخته‌ی ذهنِ نویسنده و او به‌عنوان کارگردان است و نباید آن را نعل‌به‌نعل با واقعیت منطبق دانست: «من فیلمی ساخته‌ام و مخاطب هم می‌تواند روایت آن را به پرونده‌های واقعی منطبق بداند، اما آنچه می‌توانم به‌عنوان کارگردان «بی‌بدن» تأکید کنم این است که آن را براساس پرونده واقعی (آرمان و غزاله) نساخته‌ام.»

کاظم دانشی (نویسنده‌ی این اثر) که فیلم علفزار را به‌عنوان کارگردان در پرونده‌ی خود دارد، سال‌هاست در نگارش و پژوهش سوژه‌های قضایی فعالیت دارد. او فیلمنامه‌ی این اثر را در بستر ماجرای غزاله و آرمان روایت کرده؛ اما تنها بر بستر آن و هم‌اکنون آنچه نوشته، نعل‌به‌نعل با واقعیت منطبق نیست. او و علیزاده در فرآیند تحقیق و پژوهش این پرونده، چندین پرونده قضایی واقعی را مطالعه کرده و به سوژه‌های متعددی رسیده‌اند و داستان فیلم، تجمیعی از همه مشاهداتِ آن‌ها از چند پرونده واقعی بوده است. یکی از سایت‌های خبری نوشت که خانواده‌ی عبدالعالی از ساخت این فیلم راضی نیستند. این یکی از چالش‌های ساخت فیلم براساس پرونده‌های واقعی جنائی است که در خیلی از مواقع به مذاق نزدیکان صاحبان این پرونده‌ها، خوش نمی‌آید.

جاذبه و دافعه داستان‌های واقعی در سینما

همانطور که در ابتدای این مطلب اشاره شد، شاید هیچ جمله‌ای به اندازه این جمله که «این فیلم براساس واقعیت ساخته شده است!»، نتواند یک پیش‌تعلیق در ذهن مخاطب ایجاد و او را با التهاب و اضطراب این تعلیق همراه کند. تجربه‌ی آنچه زمانی بر دیگری وارد شده، بستری است که قصه‌ای رئال را در قالبی از روایات سینمایی به‌حرکت درمی‌آورد و مستقیم روی روانیات مخاطب‌اش می‌نشاند.

آثاری که داستان‌شان زمانی، جایی بیرون از ذهن نویسنده توسط کسی تجربه شده، قطعاً تماشاگر را هیجان‌زده می‌کند، چراکه آدم‌ها ذاتاً به‌دنبال چشیدن طعم تجربیات یکدیگرند. فیلم‌های ساخته‌شده براساس این رویکرد، یا طبق تجربیات فردی شکل گرفته‌اند یا تجربیات جمعی؛ اتفاقاتی که یا یک ملت یا گروهی خاص درگیرش بوده‌اند یا فردی تک و تنها به درک آن رسیده است.

هنگام تماشای این دسته از آثار، می‌توانید مدام به خود یادآور شوید که آنچه روی صفحه در جریان است، واقعاً اتفاق افتاده و حال شما نیز نیازمند این هستید که داستان را با تمام وجود درک کنید. چه به دنبال یک درام تاریخی باشید یا داستانی تراژیک از یک زندگی، اصلاً فرقی نمی‌کند. تنها چیزی که اینجا اهمیت دارد، آن ارتباط یا حسی است که باید بین شما و این قصه‌ها برقرار شود.

گاهی احساسی که مخاطب از خواندن یک حادثه و واقعه جنایی تجربه می‌کند، قوی‌تر از حسی است که از تماشای آن واقعه بر پرده سینما تجربه می‌کند. گاهی فیلم، انتظار مخاطب از روایت جنایتی که نسبت به آن آگاهی دارد را برآورده نمی‌کند. به‌همین‌دلیل ساخت فیلم براساس داستان‌ها و پرونده‌های واقعی، حرکت کردن روی لبه جاذبه و دافعه دراماتیک است و ازاین‌حیث آنچه در این آثار اهمیت مضاعفی پیدا می‌کند، شیوه روایت آن است.

دیگر خبرها

  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • شخصیت و جایگاه حضرت حمزه سید الشهدا(ع) و عزاداری برای او به دستور رسول الله(ص)
  • ویژگی‌های حضرت حمزه(س) در بیان قرآن و روایات
  • مسجد الاقصی به آغوش امت اسلامی بازخواهد گشت/ عمل به سنت رسول خدا(ص)؛ راهکار نجات مسلمانان
  • روایت سینمایی پرونده‌های قضـــایی
  • چگونه در دنیا و آخرت عاقبت به خیر شویم؟
  • دیدار شهردار و مدیران شهرداری کرمانشاه با فرمانده سپاه حضرت نبی اکرم(ص)+گزارش تصویری
  • یادواره شهدای فردو در حرم حضرت فاطمه معصومه (س) برگزار می‌شود
  • «جامعه برف» برنده بزرگ جوایز پلاتینو شد/همدردی با سینمای آرژانتین
  • یادواره شهدای فردو در حرم حضرت فاطمه‌ معصومه(س) برگزار می‌شود