چارچوب سازی «گام دوم» و درهم تنیدگی آرمان و واقعیت
تاریخ انتشار: ۲۵ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۴۱۲۱۰
روزنامه خراسان: انقلاب مثل هر موجود زنده و بالنده، وقتی به آستانه ۴۰ سالگی میرسد، باید برگردد و به پشت سر خودش نگاه کند. «راه طیشده» را با دقت ببیند؛ گامهای بلند پیشرفت یا کجرویها و سستیهای خودش را به یاد بیاورد؛ نگاهی هم به مختصات خودش روی نقشه راه کند و موانع و امکانات را تشخیص بدهد. فراتر از این، وقتی انسان و جامعه پخته در کوره رخدادهای تلخ و شیرین میخواهد دستاوردهایش را تحویل نسل بعدی بدهد و از آنها انتظار تداوم شایستهتر و بهینهتر داشته باشد، وسواس بیشتری به خرج میدهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
آیتا... خامنهای رهبر انقلاب در یک کنش راهبردی، این چارچوبسازی را در پیامی با عنوان «گام دوم» در کمتر از ۶۰۰۰ واژه پیش روی مردم ایران گذاشته و فراخوان گام دوم انقلاب اسلامی را برای ۴۰ سال آینده منتشر ساخته است. این چارچوب مبتنی بر یک نوع عقلانیت است که از سویی بر مقایسهای میان خود با دیگران و اکنون با گذشته استوار است و از سوی دیگر در شناسایی مسائل و همچنین درباره راهکارهای پیشنهادی مدبرانه خردمندانه «تفکیک» میکند و در نهایت دعوتی است به توسعه روشنفکری واقعی در مقام تحلیل سیاسی.
مخاطب عام این پیام، همه مردم ایران ـ. فارغ از گرایشهای مذهبی، سیاسی و... ـ. هستند. این را از طلیعه پیام که با درود به اصحاب برگزیده و شایسته پیامبر (ص) آغاز شده، میتوان به روشنی دریافت. از سوی دیگر در جای جای پیام، مخاطب هدف بهطور صریح جوانان هستند و در واقع با آنان مکاتبه و مخاطبه شده و در پایان نیز به آنان سلام ویژه داده شده است. تأکید رهبری آن است که چشم امید به تداوم مسیر و حل مشکلات به چشم جوانان است؛ از اجرای موسع عدالت و رفع محرومیت و فساد تا تحقق سبک زندگی اسلامی ایرانی.
میتوان احتمال داد که واکنشهایی از سنخ تخریب خصمانه یا تملق متعصبانه بلافاصله با حجمی بالا فضای رسانههای بیگانه یا خودی را در این مورد پر کند. اما مرور چند نکته راهبردی، میتواند مهندسی کلی این پیام را به دست مخاطب بدهد تا دچار اعوجاج تحلیلی نشود.
پیشینه
آنهایی که دنبال پیشینه چنین کنشهایی در طول رهبری ایشان هستند، خوب است پیام رهبری در نخستین سالگرد رحلت امام خمینی (۱۴ خراد ۱۳۶۹) و نیز پیام در بیستمین سالگرد پیروزی انقلاب (۲۲ بهمن ۱۳۷۷) را بخوانند. یکمی با ۱۲ اصل در واقع رهیافت رهبری آیتا... خامنهای را نشان میدهد و دومی پنج دستورالعمل برای تداوم جریان انقلاب را با ملت ایران در میان میگذارد.
درهم تنیدگی آرمان و واقعیت
پیش از هر چیز باید دقت کرد که این یک متن مکتوب است و طبیعتاً دقتها در گزینش مضامین و کلمات و عبارات در آن به حداکثر رسیده است. پس خوانش آن نیز درخور فرصت گسترده و دقت بیشتری است.
سویههای آرمانگرایانه در این متن به دقت با بایستههای واقعبینانه تنیده شده؛ چه هنگامی که اصول آرمانی انقلاب را سر دست میگیرد و به دنبال کردن آنها افتخار میکند و چه هنگامی که نقد عملکرد نیروهای انقلاب در فاصلهگیری از همان اصول یا محققسازی آنها را به مخاطب عرضه میکند. برای این منظور، هم به یادآوری دستاوردها میپردازد، هم مخاطب را به مقایسه تطبیقی کارنامهها فرا میخواند؛ هم انعطاف و نقدپذیری را به رسمیت میشناسد و هم نوید عدم تجدیدنظر و انفعال میدهد. هم شروع سازندگی انقلاب را از نقطه صفر یادآوری میکند که میراث حکومت خودکامه وابسته پهلوی بوده و هم سنگاندازی همیشگی دشمن در مسیر را میبیند. با اینهمه مطابق روال، دشمن اصلی را در درون میجوید و موانع بیرونی را قابل عبور معرفی میکند. ضمن آن که تکلیف برخی مباحث چالشی در ذهنیت عمومی مثل «نقش حکومت در مورد بهشتی یا جهنمی شدن مردم» و «نقش اقتصاد در دین و دنیای مردم» را روشن میکند.
بهطور فشرده، رهبر چارچوبساز در هفت سرفصل عمده توضیح میدهد که بعد از انقلاب «از کجا شروع کردیم؟»، در این مسیر «رویکردمان چه بوده؟»، اکنون «چه ظرفیتهایی داریم؟» و برای آینده «برنامه عملمان چیست؟». از جمله چیزهایی که باعث این فشردگی و در عین حال رسایی متن پیام شده، استفاده بهجا از «استعاره» هاست. این استعارهها هم به ارائه تصویری سرراست کمک میکند و هم به انگیزش برای تصمیم و عمل دامن میزند.
تصویری آماری
شاید نگاهی به بسامد برخی واژگان، برای داشتن تصویری اولیه از محتوای این پیام در فهم عمیقتر از متن و فرامتن آن موثر باشد. به این ۱۳ واژه و میزان تکرارشان در متن دقت کنید:
کیفیت و تکرار واژگان نیز به خوبی نشانگر ترکیب واقعبینی و آرمانگرایی در متن است؛ ضمن آن که لنگرگاههای مضمونی را برجسته و روشن میکند.
ترسیم چارچوب در هفت گام
چارچوبسازی یک کنش آگاهانه است برای این که مسائل پیچیده را با استفاده از سرنخهایی سادهتر، اما روشنتر ببینیم و از این طریق بتوانیم تصمیمات مناسبتری بگیریم و اقدامات بهینه برای رسیدن به نتایج مطلوب داشته باشیم. رهبر انقلاب در این پیام، دست به کنشی چارچوبسازانه زدهاند. این چارچوب تصویری درباره مسائل ذیل ارائه میکند که موجب برانگیختن تصمیم در مخاطب میشود:
۱. مسئله: پیش از همه تصویری از مسئله ارائه میشود. این که ۴۰ سال پس از پیروزی انقلاب اسلامی کجا هستیم؟ و حال میخواهیم چه کنیم؟ طرح شفاف مسئله بهخصوص از این جنبه اهمیت دارد که «دیگران» تلاش میکنند مسئله را وارونه یا صورت مسئله را پاک کنند. مسئله اصلی در این متن، اعتمادبهنفس و مدیریت ما بر منابع مادی و معنوی خودمان است.
۲. مقصر: اگر مسئله یا اشکال یا معضل یا خلأ یا نقص و ضعفی در کار نبود، نیاز به چارچوبسازی نیز چندان جدی نمینمود. اما حال که پای اینها درمیان است، حتماً باید دنبال علت آن هم بود. در این متن مقصر خود ما هستیم و دشمن درونمان؛ وقتی آرمانها را فراموش میکنیم یا در عملکرد خود از آنها فاصله میگیریم یا با مدیریتی ضعیف از پس تحقق آن برنمیآییم.
۳. موقعیت: قصور یا تقصیر در خلأ رخ نمیدهد. باید موقعیت و مختصاتی را که در آن چنین مسئلهای رخ داده شناخت. این جاست که پای طاغوت و استکبار به میان کشیده میشود. واقعیت این است که عقبماندگی میراث تاریخی سلطه خاندان خودکامه وابسته پهلوی برای ایرانیان بوده و رقیبان مستکبر هم بعد از انقلاب به تماشای پیشرفت ملت ایران ننشسته و از هیچ تحمیل و هجمهای فروگذار نکردهاند. در حالی که ما تنها و از صفر و بدون هیچ تجربهای شروع کردیم.
۴. راهحل: ارائه چارچوب بدون راهحل بیفایده است. رهبر انقلاب نشانی درست همه راهحلها را به اعماق ظرفیتهای ملت میدهند؛ ظرفیتهای اصلی بالقوه این جاست، نه تکیه به نسخههای کرنشآمیز در برابر دشمنانی که از در بیرون راندهایم و میخواهند از پنجره تغییر محاسبات ملت بازگردند. نسخه جایگزین نیز تکیه به درون با محوریت جهادی علمی و مدیریت جهادی است. ضمن آن که باید واقعبین، منعطف و نقدپذیر باشیم تا نقاط کاستی و آسیب خود را در طی مسیر به درستی شناسایی کنیم.
۵. انگیزش: نشان دادن راهحل هم به تنهایی کفایت نمیکند برای آن که یک چارچوب عملاً پیروی شود و پیامدهای مثبت خود را نشان دهد. به این ترتیب، متن چارچوبساز نیاز به میزانی از انگیزش به کنش دارد. این جاست که رهبر انقلاب همگان و بهخصوص قشری خاص را که در ادامه از آن سخن میگوییم به کنار گذاشتن یأس و ترس ترغیب میکنند. دعوت به خیزش یا انقلاب یا جهاد یا حماسه در عرصههای علمی و مدیریتی عنصر محوری این انگیزش است که در «ما میتوانیم» چکیده شده است.
۶. کنشگر: هر چارچوب طیفی از کنشگران را به میدان عمل فرا میخواند، اما با تصویری که در مراحل پیش ارائه میکند، میدان داری کنش را بر دوش قشر یا گروهی خاص میگذارد. در متن پیام رهبر انقلاب به وضوح و با تصریح و تأکید، جوانان هستند که به عنوان پایگاه رشد انقلاب در گام دوم معرفی میشوند.
۷. نسخه بدل: وجه سلبی این چارچوبسازی در واقع هشدار و جلوگیری از القای راهحلهای بدلی و انحرافی به مردم و تصمیمسازان/تصمیمگیران داخلی است. به این ترتیب، مسئله «پایبندی به ارزشهای دینی و انقلابی» نیست؛ برای مقصرسازی از دیگران ـ. چه طاغوت پهلوی و چه نظام سلطه ـ. فرافکنی نمیکنیم، اما منفعل نمیشویم و موقعیت خودمان را نیز فراموش نمیکنیم. راهحل کوتاه آمدن از ارزشهای دینی و انقلابی که اقتدارآفرین و پیشرفتساز بودهاند، نیست. انگیزهها را نباید با ترس و یأس از دشمن فرسود. میداندار این حرکت عظیم هم نه پیرـژنرالها بلکه جوانان مومن، انقلابی، پرانگیزه، دانا و کاردان هستند.
منبع: فردا
کلیدواژه: گام دوم گام دوم انقلاب چهل سالگی انقلاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۴۱۲۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
رهبر انقلاب: تاثیر رسانهها در عقب راندن دشمن بیش از موشک و پهپاد است / پیامهای تمدنی ایرانیها میتواند با شعر منتقل شود
رهبر انقلاب تاکید کردند: رسانهها بیش از موشک و پهپاد و هواپیما در عقب راندن دشمن تاثیر میگذارند و دلها و ذهنها را تحت تاثیر قرار میدهند.
به گزارش گروه سیاسی خبرگزاری دانشجو، در شب میلاد کریم اهل بیت، حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسلام) جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و ادب به دیدار رهبر انقلاب رفتند.
در ابتدا تعدادی از شاعران با حضرت آیتالله خامنهای گفتگو کردند. سپس نماز مغرب و عشاء به امامت رهبر انقلاب اقامه شد و حاضران روزه خود را به همراه ایشان افطار کردند.
در ادامه این دیدار، شعرای جوان و پیشکسوت در وصف امام حسن مجتبی (ع) و موضوعات دیگر به شعرخوانی پرداختند.
رهبر انقلاب سپس به ایراد سخترانی پرداختند که متن کامل آن به این شرح است:
بسم الله الرّحمن الرّحیم
و الحمد لله ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام علی سیّدنا محمّد و آله الطّاهرین و لعنة الله علی اعدائهم اجمعین.
تصویری که از شعر امروز در ذهن بنده هست و بود و سال گذشته هم آن را گفتم، (۲) امشب روشنتر و تثبیتتر شد. شعر بحمدالله در کشور ما رو به پیشرفت و رو به اوج است، به معنای واقعی کلمه، نه فقط به معنای کمّیّت؛ این را باید قدر دانست و باید دنبال کرد.
من چند نکته عرض میکنم. یکی اینکه شعر «رسانه» است. امروز در دنیا چالشها و درگیریها چالشهای رسانهای است. بیش از آنچه موشک و پهپاد و هواپیما و ابزارهای جنگی و مانند اینها تأثیر بگذارند در عقب راندن دشمن، رسانهها هستند که تأثیر میگذارند و دلها را تحت تأثیر قرار میدهند، ذهنها را تحت تأثیر قرار میدهند. جنگ، جنگ رسانهای است؛ هر کس رسانهی قویتر داشته باشد، در اهدافی که دارد ــ هر هدفی ــ موفّقتر خواهد بود. بنابراین، تکلیف شعر و شعرا معلوم شد. میراث شعری ما ایرانیها در دنیا کمنظیر است. علّت اینکه نمیگویم «بینظیر»، چون من از خیلی از تمدّنها و مانند اینها خبری ندارم؛ تا آن مقداری که من میدانم، من نظیری برایش نمیشناسم از لحاظ میراث شعری، البتّه جز شعر عربی که آن هم خیلی برجسته و دارای اوج است. بنابراین، ما با این میراث ادبی و شعری، سلاحِ رسانهایِ شعریمان قدرتمند و قوی و اثرگذار و نافذ است.
نکتهی بعدی این است که این اثرگذاری شرط دارد؛ شرطش این است که شعر، به معنای واقعی کلمه هنر باشد، هنری ساخته شده باشد. شعرهایی داریم که اسمشان «شعر» است، لکن در آنها مایهی هنر یا نیست یا خیلی کم است؛ اینها اثرگذار نیستند. شعر بایستی اثر هنری باشد. در شعر فارسی، شما ببینید مثلاً شعر حافظ که در واقع در اوج شعر هنری ما است، روی گوته (۳) اثر میگذارد، روی اقبال (۴) اثر میگذارد، روی کسانی که فارسی را بلد نیستند اثر میگذارد. اقبال فارسی بلد نبوده؛ اقبالِ معروف که دیوان شعر فارسی دارد، هیچ وقت فارسی نخوانده بوده و خانوادهاش هم فارسی بلد نبودند؛ از طریق همین شعر حافظ و مانند اینها با فارسی آشنا شده که توانسته آن دیوان شعر مفصّل را به فارسی بسراید. این تأثیر شعر است؛ شعر هنری اینجور اثر میگذارد. یا گوته و بقیّهی کسانی که شماها کاملاً میشناسید.
خب حالا اگر بخواهیم شعر هنری باشد، روی چه چیزی بیشتر باید تکیه کنیم؟ معلوم است: روی جسم و روح، روی لفظ و مضمون. با الفاظ سست، با الفاظ نه چندان محکم و استوار و پُرمعنا، نمیشود اثر هنری ساخت. بنده گاهی در بعضی از روزنامهها شعرهایی را میخوانم که اگر انسان همهی آن قطعهی شعر را بخواند ــ که مثلاً غزل است یا هرچه هست ــ آخرش واقعاً عصبانی میشود؛ یعنی اثرش فقط عصبانی شدن و اوقاتتلخی آدم است، هیچ جنبهی هنریای الفاظ ندارد.
وانگهی مضمون؛ مضمون، هم از موضوع برمیخیزد، هم از کیفیّت بیان موضوع برمیخیزد. شما اگر چنانچه یک موضوعی را ــ که یک موضوع قابل توجّهی نیست ــ در شعر بیاورید، امّا با نوع بیان بدیع و اثرگذاری آن را ذکر نکنید، این، شعر را اعتلا نمیبخشد. شما ببینید خیلی از موضوعاتی که در اشعار هندیگوهایی مثل صائب یا کلیم وجود دارد، در اشعار دیگران هم هست، منتها کیفیّت بیان اینها جوری است که مرتبهی شعر را بالا میبرد. بنابراین، هم مضمونیابی و هم لفظ استوار ــ این دو عنصر ــ لازمند.
یک نکتهی دیگر در مورد پیام است. خب حالا ما مضمون را انتخاب کردیم و الفاظ خوبی هم برایش انتخاب کردیم؛ ما چه پیامی میخواهیم به مخاطبمان بدهیم؟ حالا مثلاً فرض کنید پیام بعضیها عبارت است از همین شکوهی از وضع که غالب شعرای طولانی در طول تاریخ، همینجور بودند؛ یعنی کمتر شاعری را شما پیدا میکنید که از وضع زمانهی خودش گله و شکایت نکند؛ حالا بعضی شدیدتر، بعضی کمتر؛ [امّا]این پیامی نیست که برای مخاطب، یک معنای معتنابه و فایدهی قابل قبولی داشته باشد؛ بله، حالا بعضی از اینها یک مقدار تاریخ را نشان میدهد ــ به همین اندازه؛ بیشتر نیست ــ لکن آنچه مورد نظر است که میتواند پیام خوبی باشد، پیام دین است، پیام اخلاق است، پیام تمدّن است، [برای]ما ایرانیها پیام ایرانیگری ما است. ما خیلی پیام داریم، خیلی حرف داریم برای گفتن؛ ما پیامهای تمدّنی بیشماری داریم که معارف دینی ما، معارف اخلاقی ما، معارف ایرانی ما، پیام ایستادگی شجاعانهی ملّت ایران، اینها همه چیزهایی است که قابل انتقال است؛ اینها را بایستی در پیام [شعر بیاوریم]. الان یکی از مایههای اعتبار ملّت ایران ایستادگی شجاعانهی او در مقابل ظلم، در مقابل زورگویی و زیادهطلبی در دنیا است که حالا مظهرش آمریکا و صهیونیستها و مانند اینها هستند. [ملّت ایران]صریح، بدون ملاحظه، بدون اجمال، موضع خودش را بیان میکند؛ خب این مسئلهی خیلی مهمّی است، این در دنیا خیلی مطلوب است. عناصر سیاسی کشور ما [مثل]بعضی از رؤسای جمهور و دیگران، وقتی به کشورهایی رفتند، حالا با دولتها چندان نه، امّا با مردم وقتی در مساجد و در اجتماعات روبهرو شدند و از این حرفها زدند، مردم به هیجان آمدند. خود من در پاکستان (۵) یک سخنرانی در مقابل چند هزار [نفر کردم]، رئیسجمهورشان هم نشسته بود؛ این جلسه واقعاً جلسهای بود که مثل نبضی که تپش دارد و حرکت میکند، همینطور داشت حرکت میکرد! [این]به خاطر مطلب است، وقتی که استقامت ملّت ایران و ایستادگی ملّت ایران بیان میشود؛ و دیگرانی هم از همین قبیل بودهاند که ما شنیدهایم و اطّلاع داریم. بنابراین، اینها را باید منتقل کرد؛ پیام ما اینها است: پیام ایستادگی است، پیام تمدّن است، پیام اسلام است.
این جلسهی سالانهی ما جلسهی بسیار خوبی است، جلسهی بابرکتی است. برجستگانی هم در این جلسه بودند و به جلسه آبرو دادند؛ همین بزرگانی که آقایان اسم آوردند، مکرّر در این جلسه میآمدند، حضور پیدا میکردند، شعر میخواندند؛ جلسه، جلسهی خوبی است. آنچه در ذهن من هست این است که این جلسه زینتی نباشد؛ ما حالا نمیخواهیم بگوییم در جمهوری اسلامی مثلاً یک جلسهی شعریِ در این سطح تشکیل میشود! مسئله این نیست؛ میخواهیم این جلسه امتداد داشته باشد؛ یعنی کمک کند به مقاصدی که در زمینهی شعر وجود دارد، پیگیری بشود و حلقههای شعری، انجمنهای شعری، محافل شعری تشکیل بشود و این مطالبی که حالا به یک نحوی در این جلسه مطرح میشود ــ چه شما در شعرتان مطرح میکنید، چه بنده در عرایضم مطرح میکنم ــ امتداد پیدا کند.
من چند توصیه یادداشت کردهام که اینها خیلی خوب است. یکی مسئلهی ترجمه است؛ ما از لحاظ ترجمه ضعیفیم. بعضی از شعرای معروف عرب، در ایران شناختهشدهاند، همه میشناسند اینها را، چون شعرشان به فارسی ترجمه شده. ما از شعرای خودمان در کشورهای عربی، در کشورهای غیر عربی، ظاهراً اثری نمیبینیم؛ حالا ممکن است من خبر نداشته باشم، امّا تا آنجایی که من خبر دارم اثری نیست؛ چرا؟ خب این شعر، شعر خیلی خوبی است، این باید در معرض استفادهی افکار عمومی دنیا قرار بگیرد. به قول شاعر:
مِی نابی، ولی از خلوت خُم
چو در ساغر نمیآیی چه حاصل؟
باید از این شعر و از این بیان شما استفاده بشود؛ باید دنیا استفاده کند، افکار استفاده کنند. بنابراین، ما باید یک نهضت ترجمهی شعر درست کنیم.
ترجمهی شعر هم با ترجمهی نثر فرق دارد؛ چون میدانید شعر معمولاً با شعر ترجمه نمیشود، با نثر ترجمه میشود. گاهی کسانی تلاش کردهاند که مثلاً شعر مولوی را به عربی ترجمه کنند و دیدهایم که نتوانستهاند. بنده یک کتاب ترجمهی عربی مثنوی را دارم و گاهی نگاه کردهام؛ عبدالعزیز جواهرکلام ــ برادر بزرگ جواهری معروف، (۷) شاعر بزرگ معروف عراق ــ که ساکن ایران بود، پیش بنده هم آمده بود و او را دیده بودم، ترجمه کرده مثنوی را، انصافاً شاعر خوبی هم هست، امّا نمیتواند. شعر را با شعر، خیلی دشوار میشود ترجمه کرد. مرحوم سیّدمهدی بحرالعلوم که از علمای قرن سیزدهم هجری است، وقتی که به مرجعیّت میرسند، سفر پیادهای از نجف میروند کربلا. علمای نجف گاهی این کار را میکردند که از نجف پیاده میرفتند کربلا؛ ایشان هم در اوّل مرجعیّت، یک سفر پیادهای میرود کربلا و یک عدّه همراهانش بودند. خود ایشان اهل شعر و اهل ذوق و شاعر بود ــ شاعر است و به زبان عربی و به زبان فارسی شعر میگوید ــ چند نفر شاعر هم با خودش برده بود. این هم یک نکتهای است که یک مرجع تقلیدی در سفر بین نجف و کربلا، بدون همراهی شاعر حرکت نمیکند؛ سه چهار شاعر [همراه ایشان]بودند. به یک منزلی میرسند، ایشان خسته میشود؛ دیگران میخواستند بروند، ایشان میگفته من دیگر نمیتوانم، بعد این بیت طالب آملی را میخواند:
از ضعف به هر جا که رسیدیم وطن شد
وز گریه به هر سو که گذشتیم چمن شد
این شعر را میخواند؛ آن شعرای عرب میگویند که معنای این چیست، ایشان برایشان توضیح میدهد، بعد اقتراح (۸) میکند میگوید این را بسازید. در کتابها، شعری که آنها ساختهاند هست؛ همین بیت طالب آملی را اینها به عربی ترجمه کردهاند و به صورت شعر ساختهاند، شعرای درجه یک عرب هم بودند، [امّا]وقتی آدم نگاه میکند، میبیند بین شعر آنها و شعر طالب آملی خیلی فاصله است. خود مرحوم سیّدمهدی بحرالعلوم هم میسازد؛ او هم ساخته، که در این کتابها هست. [ترجمهی شعر را]نمیشود با شعر ساخت؛ باید با نثر ساخت، منتها نثر شاعرانه، نثر گویا، نثر قوی. چه کسی میتواند این کار را بکند؟ کسی که به هر دو زبان مسلّط باشد و به نظر من، زبان [مقصد]مورد ترجمه زبان مادری او باشد؛ این [جوری]باید باشد. به نظر من این کار مهمّی است، کار دولت هم هست؛ یعنی این کار، کار آحاد مردم نیست، کار سختی است. بنابراین، یک توصیه، توصیهی ترجمه بود.
یک توصیهی دیگر، ورود شعر به کتابهای درسی است که این مربوط به وزارت آموزشوپرورش است؛ شعر را بیاورند داخل کتابهای درسی. البتّه هست، [امّا]بیشتر از این باید بیاید. کودک باید از کودکی تا نوجوانی و تا جوانی، با شعر اُنس بگیرد؛ شعر بخش مهمّی از تمدّن ما و فرهنگ ما و معارف ما است؛ خیلی از معارف ما در شعر بیان شده.
یک نکتهی دیگری که من یادداشت کردهام، تحریک حافظهی ادبی مردم و خلّاق کردن ذهن مردم و جوانان است. حافظهی ادبی مردم ما ضعیف است؛ یعنی در جاهای مناسب، شعرهایی که باید بهتناسب یادشان بیاید، یادشان نمیآید؛ یعنی نمیدانند. گاهی شعرهایی میخوانند، غلط میخوانند، که گاهی در تلویزیون هم ما میشنویم؛ پای تلویزیون نشستهایم، مجری یک شعر غلط میخواند که اعصاب انسان خُرد میشود. یک وقتی یک پیرمردی که موسیقیدان بود، به من میگفت اینهایی که در یک دستگاهی آواز میخوانند و بعد خارج [دستگاه]میروند، مثل این است که یک میخی در گوش آدم فرومیکنند؛ اینجوری آدم ناراحت میشود. حالا واقعاً وقتی شعر را غلط میخوانند، گاهی اوقات اینجوری است، مثل اینکه یک میخی در گوش انسان فرومیکنند. این نشاندهندهی آن است که حافظهی ادبی مردم ضعیف است. این راه دارد؛ باید راهش را پیدا کنند و جوری بشود که مردم با شعر اُنس پیدا کنند، آشنا بشوند.
یک توصیهی من به شعرای عزیزمان، بخصوص جوانها، مطالعهی آثار شعری و برجستگیهایی است که در شعرها وجود دارد. حالا لابد شماها مثلاً حافظ، شاهنامه یا خمسهی نظامی را میخوانید؛ لابد اینها را میخوانید ــ اگر بخوانید ــ، امّا فقط اینها نیست. ما شعرای زیادی داریم که واقعاً شعرهای برجستهای دارند؛ همین شعرای سبک هندی، همین شعرای سبک وقوع، واقعاً شعرهایشان گاهی اوقات در اوج است؛ یعنی انسان حیرت میکند از زیبایی شعر؛ یعنی واقعاً انسان متحیّر میشود که این شعر چقدر زیبا و پُرنکته و خوشلفظ و پُرمعنا است. اینها را بخوانند: کارهایی که کردهاند، هنرهایی که به خرج دادهاند، همین مادّهتاریخهایی (۹) که بعضیها گفتهاند؛ واقعاً انسان تعجّب میکند. دُور همین صحن قدیم قم ــ بهاصطلاح، صحن کهنهی قم یا صحن کوچک قم ــ یک کتیبهای هست، اسمش «کتیبهی معجزیّه» است؛ (۱۰) هر بیتِ این قصیده مادّهتاریخِ ساختِ این صحن است. (۱۱) هر بیتش مادّهتاریخ است، جزئیّات دیگری هم دارد که من حالا یادم نیست، مال قدیم است؛ [مثلاً]وقتی دو بیت را با هم جمع کنند یک جوری میشود، سه بیت را جمع کنند یک جور میشود! خب اینها خیلی مهم است. شعر هم شعر محکمی است؛ یعنی شعر سبُکی نیست، شعر بسیار خوبی است. قم دو صحن دارد؛ شما [اگر]الان بروید صحن قدیمی قم ــ صحن کوچک یا صحن کهنه که ایوان طلا و گنبد طلا در آن هست ــ این کتیبهای که در بالای [ایوان]نوشته شده همین قصیده است، اسمش را هم میگویند «قصیدهی معجزیّه»؛ یعنی واقعاً مثل معجزه میماند. خب اینها را ببینند شاعرهای جوان ما؛ این قدرتِ لفظ و معنای شاعر را نشان میدهد. نه اینکه بخواهیم توصیه کنیم که حتماً بروید مثلاً مادّهتاریخ بگویید؛ نه، توجّه کنید که این شاعر چقدر قوی است که لفظ قوی و معنای متین را با این محدودیّت به وجود میآورد و تولید میکند؛ این خیلی مهم است. این هم یک نکته که خواستیم عرض کنیم.
یک مسئله، مسئلهی پاسداشت زبان فارسی است. به نظر من زبان فارسی کاملاً دارد مظلوم واقع میشود. حالا این اواخر یک کارهایی دارد میشود، بعضیها در انجمنهایی یک کارهایی دارند انجام میدهند، امّا ما بیش از این احتیاج داریم به تقویت زبان فارسی. زبان فارسی زبان کششداری است، جزو زبانهایی است که میتواند توسعه پیدا کند، چون زبان ترکیبی است و ترکیبهای زیبا [دارد که]انسان برای بیانِ هیچ معنایی گیر نمیکند. معنای دقیق علمی، معنای دقیق روحی و هر مفهوم دقیق و ظریفی را با زبان فارسی میشود بیان کرد؛ با بعضی زبانها واقعاً نمیشود بیان کرد، امّا با این زبان [میشود]. بعضی از تعبیرات اصلاً قابل انتقال نیست. من یک وقتی گفتم:
شادم که از رقیبان، دامنکشان گذشتی
گو مشتِ خاکِ ما هم بر باد رفته باشد
خب این «دامنکشان گذشتی» را به عربی چه جوری معنا میکنیم؟ این «دامنکشان گذشتی» را میخواهیم ترجمه کنیم؛ بنده به عربی واردم؛ چه جوری میشود ترجمه کرد این را؟ نمیشود ترجمه کرد، اصلاً قابل ترجمه نیست، امّا این [شاعر]یک مفهومِ لطیفِ ظریفِ مهمّی را با همین کلمهی «دامنکشان» در این شعر آورده؛ یعنی یک چنین چیزهایی در زبان فارسی هست. ما از زبان فارسی داریم غفلت میکنیم. حالاها متأسّفانه هجوم زبانهای بیگانه هم زیاد شده؛ هجوم زبانهای اروپایی، غربی و بالخصوص انگلیسی زیاد شده، همینطور بیدریغ مصرف میکنند. به نظر من عکسش باید انجام بگیرد؛ بایستی معادلهای فارسی [ترویج بشود]. ما «هلیکوپتر» را تبدیل کردیم به «بالگرد»؛ هم قشنگتر از «هلیکوپتر» است، هم آسانتر از «هلیکوپتر» است، هم ایرانی است، هم [معنا را]نشان میدهد. البتّه افغانها این را «چرخبال» معنا کرده بودند که درست نبود؛ «بالگرد» بهتر از «چرخبال» است. ما از این کارها خیلی زیاد میکنیم. چند نفر برای دیدار امشب نوشتههایی برای من فرستاده بودند، من در نوشتهی آقای فیض یک کلمهای دیدم که خیلی خوشم آمد: «رایانهسپهر». نمیدانم چه کسی این را تولید کرده؛ خب قشنگ است! به جای «فضای مجازی» [گفته]«رایانهسپهر». از این قبیل خیلی زیاد است. عجیب هم به نظر نیاید؛ یک مقداری که انسان عادت بکند، میبیند خیلی هم قشنگ است. به نظر من این کار هم بایستی انجام بگیرد و امیدواریم که دوستان بتوانند اینها را دنبال کنند؛ یعنی واقعاً نگذارند حجم لغات فرنگی در داخل زبان فارسی، دیگر بیش از این بشود؛ یک مقداری از این کم کنند و به زبان فارسی یک خلوصی بدهند تا یک زبانِ نابِ فارسی باشد انشاءالله.
به هرحال، امشب شب خوبی بود. امیدواریم انشاءالله همهی دوستان موفّق باشند. آنهایی هم که توفیق پیدا نکردیم شعرشان را بشنویم، انشاءالله بعدها بتوانیم از شعرشان استفاده کنیم.
والسّلام علیکم و رحمةالله و برکاته.