Web Analytics Made Easy - Statcounter

رکنا: حدود دو ماه قبل، هنگامی که از مدرسه به خانه باز می گشتم متوجه شدم موتورسواری مرا تعقیب می‌کند. من هم طوری که او متوجه نشود زیرچشمی نگاهش می کردم و در یک آن نگاه چشم هایمان به هم گره خورد و ...

آن روز در یک کوچه خلوت شماره تلفنش را داد. من هم بعد از این که به خانه رسیدم، با او تماس گرفتم و آن روز حدود دو ساعت تلفنی با یکدیگر صحبت کردیم، با ابراز علاقه و جمله های عاشقانه او در آسمان ها اوج می گرفتم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

وقتی از زیبایی من تعریف می کرد، احساس می کردم هیچ دختری خوشبخت تر از من نیست.

بعد از مدتی، دوستی من و آرمان به دیدارهای مخفیانه کشید ه شد و او هر روز از ازدواج و خوشبختی هایمان سخن می گفت. روزی به مادرم گفتم قصد ازدواج دارم، اما او خندید و موضوع را به شوخی گرفت، تا این که چند روز بعد پدرم متوجه ارتباط خیابانی من و آرمان شد و در حالی که بسیار عصبانی بود سیلی محکمی به صورتم زد، ولی من در مقابل پدرم ایستادم و گفتم او را دوست دارم.

پدرم تحقیق کرده بود و می دانست آرمان، ترک تحصیل کرده است و با دوستان خلافکارش رفت و آمد دارد بنابراین مرا نصیحت کرد که دست از این عشق خیابانی بردارم، اما من به جز رسیدن به او فکر نمی کردم. وقتی پدرم شرایط را این گونه دید، گوشی تلفنم را گرفت و مرا در خانه حبس کرد طوری که دو روز به مدرسه نرفتم. روزی که او در خانه نبود به آرامی شیشه در اتاق را شکستم و از خانه فرار کردم و در خیابان از یک تلفن عمومی با آرمان تماس گرفتم و به او گفتم به خاطر تو از خانه فرار کرده ام، اما او خیلی خونسرد گفت که من و تو به درد هم نمی خوریم، ضمن این که من نه کاری دارم و نه پولی، حتی خدمت سربازی نرفته ام! به او گفتم من هم سر کار می روم تا با هم زندگی کنیم، اما او با گفتن جمله گم شو دختر خیابانی، گوشی تلفن را قطع کرد.

دیگر روی بازگشت به خانه را نداشتم و به حال خودم تاسف می خوردم تا این که به پارک رسیدم، آن جا یک دختر فراری مانند خودم را دیدم. او گفت آخر عشق خیابانی همین است، سپس سیگاری به من تعارف کرد تا به اصطلاح خودش غم هایم را فراموش کنم. اولین پک را که به سیگار زدم، سرفه های پی در پی امانم را گرفت و تا چشمانم را باز کردم مأموران انتظامی را بالای سرم دیدم.

حالا منتظر هستم که مددکار کلانتری با پدرم صحبت کند چون خودم هیچ رویی ندارم که با او مواجه شوم زیرا در بین اقوام پخش شده است که با پسری فرار کرده ام.برای ورود به کانال تلگرام ما کلیک کنید.

حوادث اختصاصی رکنا را اینجا بخوانید:

منبع: رکنا

کلیدواژه: اخبار حوادث مدرسه پنهانی خیابانی بازگشت به خانه من عکس جوان پسر زن قتل پلیس حادثه تهران دام مرگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.rokna.net دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «رکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۸۶۸۴۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تازه‌ترین جزئیات از وضعیت جسمانی سعید راد

 نگاه راد اظهار داشت: بازیگر نام آشنای سینما و تلویزیون تازه‌ترین اطلاعات درباره وضعیت جسمانی پدر خود را ارائه کرد.

به گزارش ایرنا، دختر سعید راد بازیگر سینما و تلویزیون درباره وضعیت این هنرمند، گفت: پدرم هنوز تحت درمان است و همچنان در بیمارستان به سر می‌برد. او چندی پیش دچار شکستگی استخوان لگن شد و به همین دلیل به بیمارستان انتقال یافت. چندین جراحی روی او انجام شده، اما هنوز بهبود کامل پیدا نکرده است.

وی افزود: پدرم همزمان در حال انجام فیزیوتراپی و تحت درمان است و پزشکان هنوز زمان مرخصی پدرم را اعلام نکرده‌اند و باید تحت درمان باشد.

دیگر خبرها

  • غربت موسیقی متعهدانه در خوزستان!
  • تازه‌ترین جزئیات از وضعیت جسمانی سعید راد
  • آخرین وضعیت هنرمند پرسولیسی که در بیمارستان بستری شد
  • زمان ترخیص سعید راد مشخص نیست
  • آخرین وضعیت سعید راد در بیمارستان
  • معین پنهانی به ایران آمده است؟
  • معین پنهانی به ایران آمده؟
  • شکوفایی ذوق و هنر پس از باز نشستگی
  • معین پنهانی و مخفیانه به ایران آمد!
  • معین پنهانی به ایران آمد