Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «مهر»
2024-04-25@15:55:43 GMT

عریضه‌ای کوتاه برای آقای نویسنده

تاریخ انتشار: ۲۹ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۷۸۸۷۸۴

عریضه‌ای کوتاه برای آقای نویسنده

به گزارش خبرنگار مهر، نشر شهرستان ادب به تازگی رمانی با عنوان «تحریر دیوانگی» اثر مهدی زارع را منتشر کرده است. به همین مناسبت سعید تشکری از داستان‌نویسان و منتقدان ادبی معاصر یادداشتی را به روی این اثر نوشته است و برای انتشار در اختیار مهر قرار داده است. این یادداشت را در ادامه می‌خوانیم:

آقای نویسنده، جناب زارع.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

کتاب تحریر دیوانگی شما به من چسبید. ولم نکرد، کمی زخمی شدم و البته ناسور. اینقدر خوب، این  قهرمان شرِ شما، پی جویِ من شد.

عدالت مُرد و قضاوت، در  قصیترین  شکلی به خودم واگذارشد! من بی نهایت برای قهرمان ِبد شما، در این رمان، احترام قایلم! اینقدر خوب، میشود بد بود و اینقدر خوبتر، آن حالِ نحس و طالع ِ فرسوده شرارت را نو کرد!

امسال تو در  «تحریر دیونگی»   و صادق کرمیار در «مستوری»   انگار که خیلی حالتان خوب بوده. دراین شرایط باید برایتان دست زد.

خوب این از حال من به شما. اما گزارشهای داخل رمان، وضعیتهای دیگری هم دارد، مثل اینکه  قهرمان شما در پروتیپ ٌمدرس داستانگویی با حقوقِ تمامِ شّرها بیانیه امضا کرده و البته با شما هم زیست کرده!

برای من این بسیار باذوق است. فاصله گزاری رمان، با شخصیت بسیار میلیمتری و سالینجری دررمان نشسته و کتابتی با متانت میکند. گاهی در برابرش  کور می‌شوم، در برابر گشاده دستیهای شَرِش! این همه،  نشان از شناخت شما از ترفند  ِگوتیک دارد.

رمان  پراز تئوری داستان نویسی است! اما ٌگل درشت نیست، غنی پیش میرود. سفر در اتاق کتابت جناب پل استر نازنین و البته که نقال فیلم از ارنان ریورالتلیئز اهل شیلی را که وقتی خواندم ، همین حال رو داشتم. حتی در  «آیاس پنامیر» اثر رابین اسلوان.   اینها گزارشی است که چقدر احوال رمان شما در تحریر دیوانگی خوب بوده، اینها را  که میگذرانم، به جوانی شما میرسم، نورَس و بَرآمده و به گٌل نشستهاید!

برای من خوب است، چون  اهل جزایر ادبی نیستید و با جایزه نویسنده نشدهاید و محفلی ادبی هم شمارا عِلم نکرده و اهل آن هواها هم  نیستید. اینها برای نویسنده بودن و نویسنده ماندن خیلی مهم است. رمانهای این نوع نویسندگان، گشودن رمان ایرانی است. به قول خودتان در ص١١٥  در رمان تحریر دیوانگی که راوی گفته این  دفعه می‌نویسم ، که به یاد بیاورم من همیشه از این به بعد، شمارا با تحریر دیوانگی یه یادم خواهم سپرد!

کد خبر 4545314 حمید نورشمسی

منبع: مهر

کلیدواژه: ادبیات سعید تشکری موسسه شهرستان ادب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۷۸۸۷۸۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند

  خون می‌چکید...
خشم می‌خروشید و زمین می‌لرزید.
زنجیر‌ها بریده و دشنه‌ها در دست، خون زیر پوست شهر دویده بود.
سر‌ها می‌غلتید.
از گیوتین‌ها خون می‌چکید...
کوچه‌های پاریس در آن روزها قهرمانان زیادی را دید اما چارلز دیکنز قهرمانی را می‌بیند که شاید به چشم کوچه‌های پاریس هم نیامده باشد، قهرمانی که در تاریکی می‌ایستد تا دیده نشود. چارلز دیکنز، داستان از خود گذشتن را روایت می‌کند. داستان پیدا نشدن و در کرانه ماندن.
«داستان دو شهر»، پیدایی‌ است که می‌کوشد پنهان بماند؛ شاهکاری ا‌ست که می‌خواهد معمولی باشد. شاید به همین دلیل بی‌رنگ و لعاب‌ نشان داده می‌شود و بیشتر از آن‌که جذاب به نظر برسد، ماندگار ا‌ست. چارلز دیکنز با توصیف فخر نمی‌فروشد؛ مشتش را می‌فشارد تا قدرت توصیفش سرازیر نشود و این خود‌نگه‌داری آگاهانه، توصیفاتی خیره‌کننده را پدید می‌آورد؛ مانند توصیف آتش گرفتن یک خانه که زنده‌تر و شفاف‌تر از هر تصویری ا‌ست.
توصیفات دیکنز بریده از داستان نیست و متناسب حال‌و‌هوای سکانس است؛ طلوع خورشید در آرزوهای بزرگ و داستان دوشهر فرق می‌کند، چون محتوای این دو داستان متفاوت است.چارلز دیکنز با توصیف دنیای پیرامون شخصیت‌ها، به اعماق وجود آنها راه پیدا می‌کند؛ نویسنده برای مخاطب دامی پهن نمی‌کند. دیکنز تعلیق نمی‌سازد، بلکه داستان را از نقطه‌ای آغاز می‌کند که تعلیق متولد می‌شود بی‌آن‌که مخاطب دست نویسنده را در ایجاد تعلیق ببیند. نویسنده داستان را از اوج یک موج آغاز می‌کند.چینش موقعیت‌ها به‌گونه‌ای نیست که از نقطه‌ای شروع شود و به نقطه‌ای دیگر ختم شود، بلکه خطوطی دوار است که از نقطه‌ای آغاز می‌شود و به همان نقطه برمی‌گردد؛ بازگشتی که همراه با تکامل درونی شخصیت‌هاست.مخاطب در ابتدای داستان، خودش را در جزیره‌هایی دور‌افتاده از هم می‌بیند، ولی به‌تدریج می‌فهمد که این جزیره‌ها پیکره‌ای واحدند که یک زلزله آنها را از هم دور ساخته و این زلزله همان نقطه اصلی و همان موج است. چگالی بالای نقطه مرکزی، قوام‌بخش تمام داستان است و مخاطب تا پایان داستان، دامنه‌های موج اولیه را لمس می‌کند. فرجام غافلگیرکننده داستان، فرم‌زده نیست؛ بلکه اوج گرفتن محتواست که مخاطب را در پایان غافلگیر می‌کند.فرم در نگاه دیکنز، تنها آیینه‌ای برای نشان دادن محتواست و فنای فرم در محتوا، فرجامی ماندگار را در تاریخ ادبیات رقم می‌زند. فرجامی که به سینما هم می‌رسد و الهام‌بخش کریستوفر نولان، برای فرجام بتمن می‌شود.
​​​​​​​تلاش دیکنز برای معمولی نگه‌داشتن حال‌و‌هوای داستان، قهرمان را دست‌یافتنی می‌کند؛ نویسنده جایگاه قهرمان را با تکنیک‌هایی مصنوعی تنزل نمی‌دهد تا مخاطب آن را باور کند. دست نویسنده در شکل‌گیری قهرمان پیدا نیست. انگار نویسنده فقط گردابی فراهم می‌کند و به پا‌خاستن شخصیت‌ها از این گرداب، انتخاب خودشان است.گویی شخصیت‌ها راه خودشان را می‌روند و خود فرجام‌شان را انتخاب می‌کنند.احساس استقلال شخصیت‌ها از نویسنده، مخاطب را به آنها نزدیک می‌کند، آن‌قدر نزدیک که داستان دوشهر را تنها داستان پاریس و لندن نمی‌داند؛ هر کجا که رخوتی آرامش‌نما باشد، لندنی‌‌ را هم می‌بیند. هر کجا که تلاطمی درونی باشد پاریسی را هم پیدا می‌کند و هر کجا که وجدانی باشد، گردابی را هم حس می‌کند.

از زندان معاف شد!
چارلز دیکنز با نام کامل چارلز جان هافِم دیکنز، در۷فوریه‌۱۸۱۲ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او کارمند یکی از ادارات سازمان نیروی دریایی پادشاهی بریتانیا بود. اوهمیشه تلاش می‌کرد که خانواده‌شان را به‌عنوان خانواده‌ای مرفه و ثروتمند به دیگران بشناساند و در این راه حتی دست به فریب و نیرنگ با گرفتن وام و قرض می‌زد. به دلیل همین نیرنگ‌ها و بدهی‌ها بود که پدر چارلز دیکنز مدتی را هم در زندان گذراند.در آن زمان اگر کسی به‌دلیل بدهی راهی زندان می‌شد، تمام اعضای خانواده‌اش را نیز با او به زندان می‌فرستادند. این قانون شامل حال خانواده‌ دیکنز نیز شد و تنها چارلز دیکنز که در آن زمان ۱۲سال داشت، از زندان رفتن معاف شد. این اتفاق بار زیادی را روی دوش چارلز دیکنز جوان گذاشت. حالا او باید تمام بدهی‌های پدر و مخارج خودش را تأمین می‌کرد. به همین دلیل به کارخانه‌ واکس‌سازی رفت و تا آزادی پدر، در آنجا مشغول به کار شد. او پس از آزادی پدر مجددا توانست به مدرسه برگردد و تحصیل را ادامه دهد.

دیگر خبرها

  • تحریر زندگی شهدای کودک و نوجوان حادثه تروریستی گلزار شهدای کرمان
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/ «بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • رمان جدید اکبر والایی چاپ شد/«بر فراز کشتزار» در بازار نشر
  • معرفی نامزدهای جایزه ادبیات داستانی زنان
  • ۱۱ حقیقت سریع در مورد صفحه‌کلید/ طراحی رایج صفحه‌کلید به منظور گیر نکردن دکمه‌هایش است!
  • ورود «مسافر و مهتاب» با «فرقه خودبینان» به کتابفروشی‌ها
  • نویسنده‌ای که برای مخاطب دام پهن نمی‌کند
  • عقب‌گرد قیمت کاغذ در بازار آزاد
  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر
  • کشف معمای هولدن کالفیلد: هویت‌جویی، انزواطلبی و صداقت‌گرایی