اگر کسی ادعای شناگری دارد، باید میان آب بپرد/ ملوانان صاحب فکر برای نجات فارابی
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۱۱۱۸۶
به گزارش گروه فرهنگ و هنر خبرگزاری برنا؛ بنیاد سینمایی فارابی فعالیت خود را از دهه شصت و پس از انقلاب آغاز کرد که از آن سال ها به عنوان سال های طلایی سینما یاد می شود. دورانی که در آن سینماگرانی مطرح چون کیا رستمی، بهرام بیضایی و امیر نادری حضور داشتند و آثار سینمایی کم نظیر که بعدها نمونه آن را کمتر به چشم دیدیم، تولید شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
معمولا این سؤال مطرح می شود که مأموریت اولیه فارابی چه بود و حالا چه مأموریتی را دنبال می کند و چگونه و بر اساس چه اولویت هایی از فیلم ها حمایت می کند. با استناد به مصاحبه های علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی، معمولا فارابی از سوژه های مورد نیاز سینما و در قالب 5 کارگروه تخصصی، فیلمنامه ها را بررسی و حمایت می کند و مبنای حمایتی این سازمان چه در رابطه با کارگردانان اول و دوم و چه فیلمسازان حرفه ای «فیلمنامه» است، اما آیا تمام فیلم هایی که با حمایت بنیاد سینمایی فارابی ساخته می شود، مثل گذشته و سال های طلایی دهه 60 و 70 جذابند و چیزی به گیشه یا فرهنگ این کشور اضافه می کنند. برای پاسخ به این سوال بد نیست با گفت و گویی با کارشناسانی مانند ابوالفضل جلیلی کارگردان، سید جمال ساداتیان تهیه کننده و تهماسب صلح جو منتقد به بررسی و نقد فعالیت های بنیاد سینمایی فارابی در طی این سال ها بپردازیم.
ابوالفضل جلیلی: فارابی وقتی کشتی نجات می شود که ملوانان صاحب فکر باشند
ابوالفضل جلیلی در خصوص لزوم تشکیل بنیاد سینمایی فارابی گفت: اگر بنیاد سینمایی فارابی تشکیل نمی شد، ما سینمایی به نام سینمای پس از انقلاب نداشتیم. آن سال ها گفتند بیایید، فیلم بسازید و هنرمندان با استعداد با کمک فارابی کنار هم جمع شدند و کار جالبی در آن زمان انجام دادند که آدم های خوب قبل و بعد از انقلاب را حفظ و حمایت کردند. اوایل جشنواره فجر می گفتند نام آن را مسابقه کارگردانان قبل و بعد از انقلاب بگذارید و یادم می آید در جلسه ای مخالفت کردم و گفتم یا فردی شناگر نیست یا هست.
او ادامه داد: اگر کسی ادعای شناگری دارد، باید میان آب بپرد. خوشبختانه این اتفاق افتاد و همه دست به دست هم دادند و بچه های قبل و بعد از انقلاب خود را با یکدیگر تطبیق دادند و سینمای خوب و قدرتمندی در زمان مهندس بهشتی تشکیل شد.
این کارگردان سینمایی خاطرنشان کرد: بعد از آن در هر زمینه ای به خصوص در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان که مهندس زرین خیلی خوب پیش می رفت، به یکباره تندروی هایی صورت می گرفت که همه چیز نابود می شد. بعد از بهشتی 52 مدیرعامل پشت هم آمدند و تا زمانی که علیرضا تابش آمد، ادامه داشت.
او در ادامه تصریح کرد: هیچ وقت فارابی به من کمک نکرده بود و کمک نخواستم و من هم آقای تابش را نمی شناختم و اصلا ناراحت نیستم، چون هیچ تفاوتی در دیدگاهم به وجود نمی آورد. در زمان آقای بهشتی خیلی به من ظلم کردند و حداقل شش فیلمم توقیف شد، اما بهشتی برای کل سینما مفید بود، چون فرد اندیشمند و با سوادی بود و همین قدرت طلبی باعث شد سینمای مستقل جمهوری اسلامی به وجود بیاید. بعد از آن افراد تندرویی آمدند و این ساختارها را ویران کردند.
کارگردان فیلم شناخته شده «گال» یادآوری کرد: خودم هم از همان اول تارانده شده بودم و بعد از آن هم حمایتی نکردند تا به دوره آقای تابش رسیدیم. هیچکدام به دیگری کاری نداشتیم، اما معتقدم چون عملکرد خوبی داشت، آوازه اش پیچید.
جلیلی با تمجید از علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی بیان کرد: یکبار از من پرسید که چه کار می کنم و این خیلی خوب است که بپرسند چرا بیکار هستی و گفتم می خواهم کار کنم و او هم گفت ما کمک می کنیم. کمک آن ها وام دادن برای فیلمی بود که می سازم. مهم این بودجه نیست، بلکه هم نفس شدن یک مسئول با ما اهمیت دارد. اگر تابش بماند و با او همدلی کنند، آینده خوبی داریم.
او خاطرنشان کرد: این طور نیست که ما فیلمسازان بخوریم و بخوابیم و بعد فکر کنیم فارابی کشتی نجات است. فارابی کشتی نجات است، اما ملوانان باید صاحب فکر باشند.
جلیلی درباره میزان تأثیرگذاری فارابی در حوزه بین المللی تشریح کرد: از همان آغاز که فارابی آمد، سینمای ایران را بین المللی کرد. سینمای ما در آن زمان چندان بین المللی نبود و یک یا دو کارگردان مثل امیر نادری، بهرام بیضایی و سهراب شهید ثالث داشتیم که در آن زمان هنوز کیا رستمی بین المللی نبود.
او با بیان اینکه همیشه می گویم خورشید سینمای نوین ایران شهید ثالث و ماه آن کیا رستمی است، افزود: این خورشید از شهید ثالث طلوع و بعد افول کرد، اما با آمدن فارابی به یکباره خورشید طلوع کرد و در همه جای دنیا فارابی به همراه کانون حرف اول را می زد.
جلیلی اضافه کرد: هر جای دنیا می رفتیم و نام فارابی را می بردیم، جلوی پای ما بلند می شدند، اما بعدها که مدیران دیگر آمدند این وضع ثابت نماند و حالا نیز اوضاع رو به بهبود است.
سید جمال ساداتیان: ورود فارابی به حوزه های اجرایی کارآمد نیست
سید جمال ساداتیان تهیه کننده فیلم «متری شیش و نیم» نیز درباره کارکرد فارابی توضیح داد: بعد از انقلاب سینماهای قبل از بین رفت و قرار بود سینماهای جدیدی پایه گذاری شود، اما به دلیل اینکه بر اساس یارانه شکل گرفت و فارابی دائم باید این یارانه را پرداخت می کرد، به تدریج به ضد خودش تبدیل شد. شاید در روزهای آغاز ایجاد چنین سازمانی خوب بود، اما وقتی طرز فکر یارانه ای استمرار پیدا کرد، به ضد خودش تبدیل شد و ماهیت خود را خدشه دار کرد.
ساداتیان افزود: در حقیقت فارابی تبدیل به دکانی برای کاسبی افرادی شد که می خواستند از صندوق استفاده کنند و در عین حال از اهداف خود دور شدند؛ یعنی سعی کردند کارهایی انجام دهند که بعدها به عنوان سفارشی شناخته شد و تأثیری در سینما نداشت و حتی باعث ایجاد اختلاف در سینما شد؛ چرا که عده ای به منابع مالی دسترسی داشتند و عده ای نداشتند و گله ها را روز به روز بیشتر کرد.
این تهیه کننده اضافه کرد: به نظرم این چندسالی که سینما در حوزه دیجیتال تولید می شود، عملا حمایت تجهیزاتی که فارابی در آغاز انجام می داد، خاصیت خود را از دست داد. چیزی که باقی ماند، حمایت های مالی بود که اگر این حمایت ها بخواهد شکل بگیرد و سینما را سرپا نگه دارد، قطعا باید حمایت های این شکلی قطع شود که اختلافات کمتر شود.
تهیه کننده فیلم «جامه دران» درباره کارکرد بین المللی این سازمان عنوان کرد: معتقدم بنیاد فارابی به عنوان یک جای ستادی که می تواند با مجامع بین المللی ارتباط برقرار کند و فیلم اسکار سال را معرفی کند یا در کشورهای مختلف به عنوان نماینده ایران حضور پیدا کند، خوب است، اما وارد شدن این بنیاد به کارهای اجرایی چندان کاربرد ندارد. چندان نقاط قوتی در فارابی نمی بینم و اخیرا که موسسه رسانه های تصویری آمار حمایت های خود را اعلام کرد، ولوله ای در اهالی سینما راه افتاد که این افراد چه کسانی هستند و چرا بعضی به این بودجه ها دسترسی دارند و بعضی دیگر ندارند.
ساداتیان با طرح موضوعی دیگر افزود: پرسش دیگر این بود که در صورت دسترسی به این منابع چه آثاری ساخته اند و چند کار قابل قبول ارائه دادند که تبدیل به الگوی فیلمسازی کشور شده و ذائقه مردم را به لحاظ محتوایی تغییر داده است. هیچکدام از این ها محقق نشده است و همین کار را بنیاد سینمایی فارابی هم انجام می داد.
این تهیه کننده یادآوری کرد: فیلم هایی وجود دارد که هم بنیاد سینمایی فارابی و هم رسانه های تصویری از آن حمایت کرده است و این سوال مطرح می شود که چطور این حمایت اتفاق افتاده و افراد با چه مکانیزم هایی به این منابع دسترسی دارند که بقیه ندارند.
تهماسب صلح جو: فارابی در آغاز سینما را از فضای عامه پسند دور کرد
تهماسب صلح جو منتقد قدیمی سینما در خصوص عملکرد بنیاد سینمایی فارابی تشریح کرد: بنیاد فارابی نقش خیلی مؤثری در سینمای بعد از انقلاب داشت. سینمای قبل از انقلاب به دلیل رعایت نکردن موازین اخلاقی، بعد از انقلاب از صحنه حذف شد و تعداد معدودی باقی ماندند. تمام ساختار سینمای قبل از انقلاب را مدیران انقلابی حذف کردند و دور ریختند و حتی بسیاری از فیلم های آن ها را نابود کردند. در این شرایط باید چیزی به عنوان جایگزین به وجود می آید.
صلح جو ادامه داد: در آن سال ها بین علمای دین این بحث وجود داشت که آیا سینما حلال است یا مکروه، اما مدیران جدید به دلیل علاقه تلاش کردند سینما دوباره با ساختار جدیدی شکل بگیرد. به همین دلیل بنیاد فارابی و وزارت ارشاد شکل گرفت و کارهای بنیاد به سرپا شدن مجدد سینما کمک کرد.
این منتقد خاطرنشان کرد: پس از آن فیلمسازان و بازیگران جدید آمدند و بنیاد فارابی واسطه ای شد تا به فیلمسازان جدید بودجه و سرمایه دهند. یکی از اهرم های فارابی و نهادهای نوین سینمایی جشنواره فجر بود. در آن سال ها جشنواره فجر به واسطه سینمای نوین بعد از انقلاب پایه ریزی شد و به موازات هم پیش می رفتند. در مجموع با آن مدیریت، سینمای آن سال ها از مرگ احتمالی نجات پیدا کرد.
او در خصوص چگونگی عملکرد مدیران اولیه بعد از انقلاب، توضیح داد:عملکرد اولیه مدیران بعد از دید من جای انتقاد داشت؛ یعنی سعی کردند سینما را از فضای پسند عامه مردم دور کنند و نوعی سینمای متفاوت روشنفکرانه دارای پیام و محتوا پی ریزی کنند. یکی از سیاست هایی که پیش گرفتند، این بود که آمدند به تمام فیلم ها درجه الف، ب و جیم دادند.
این منتقد با سابقه سینما ادامه داد: اتفاق جالب در آن سال ها این بود که مردم از فیلم هایی استقبال کردند که مدیران سینمایی آن ها را به عنوان رده جیم و بی ارزش می شناختند. اصلا در یک دوران بخصوص در شهرستان ها صاحبان سینماها دنبال فیلم های رده جیم بودند. به عنوان مثال، سوپراستارها و هنرپیشگان مطرح مردمی در آن دوران معمولا در فیلم های رده جیم بازی می کردند و اوج شهرت جمشید هاشم پور همان دوران است.
صلح جو افزود: این تناقضی بود که در زمان اولیه مدیران فارابی به وجود آمد و فیلم های سفارشی، ارزشی و معناگرا در آن دوران پایه ریزی شد. البته فیلم ها بی ارزش نبودند و در حقیقت چون مدیران تلاش می کردند فیلم ها محتوای ارزشی داشته باشند، خوب بودند، اما با مردم ارتباط برقرار نمی کردند.
خبرنگار: نسرین بختیاری
منبع: خبرگزاری برنا
کلیدواژه: بودجه فرهنگ و هنر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان کشتی مرگ
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.borna.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری برنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۱۱۱۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فیلم سینمایی آپاراتچی ،روایتی از سینما برای سینما
آپاراتچی تازهترین روایت سینما از سینما است و آنچه این فیلم را از دیگر آثار مشابه در این زمینه متمایز میکند، پرداختن به سینمای مردمی است و تقابل آشکاری که این نوع از سینما با دو جریان تحجر و شبه روشنفکری دارد.
آپاراتچی داستانی اقتباسی از کتابی به همین نام است درباره جوانی به نام جلیل که عشق به سینما او را با مشکلات زیادی رو به رو میکند. آپاراتچی درامی کمدی است که به شیرینی از وقایع تلخ دهه 60 ایران و تقابل دو جریان تحجر و شبه روشنفکری صحبت میکند؛ بدون آنکه دچار شعارزدگی شود و یا حقیقت را سانسور کند. بازی بازیگران خوب است و انتخاب لوکیشنی بجز تهران مخاطب را از کلیشههایی نجات میدهد که غالب فیلمهای سینمایی تولیدشده در سالهای اخیر سعی دارند از دهه 60، فضای فرهنگی آن دوران و حتی آدمهایش به ما تحمیل کنند.
آپاراتچی همچنین در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر با استقبال مخاطبان مواجه شد و توانست سیمرغ بلورین و جایزه ویژه کارگردانی بخش نگاه نو را از هیئت داوران دریافت کند. به بهانه اکران نوروزی و آغاز اکرانهای مردمی فیلم آپاراتچی، به معرفی و بررسی این فیلم میپردازیم:
خلاصه و داستانداستان فیلم آپاراتچی درباره یک نقاش ساختمان جوان به اسم جلیل است که سواد و تحصیلات ندارد اما شیفته سینما است و بعد از تجربه ساخت چند فیلم سوپر هشت (فیلمی که با دوربینهای سوپر هشت میلی متری فیلمبرداری شده است)، به دنبال تولید فیلمی سینمایی است که او را به رویای دیرینهاش، یعنی سیمرغ بلورین برساند.
این فیلم اقتباسی آزاد از کتاب آپاراتچی، نوشته روح الله رشیدی است که در دهه 60 میگذرد و در کنار قصه اصلی، رویدادهای اجتماعی این دوره از جمله جنگ تحمیلی و ترور را به تصویر میکشد.
قاضی نوری که از شخصیتهای مخوف شهر است، ترور میشود و جلیل رشیدی تصمیم میگیرد با ساختن فیلمی از زندگی نوری، شانس خود را برای راه یافتن به جشنواره فیلم فجر و دریافت سیمرغ امتحان کند.
جلیل طائفی یا همان جلیل فیلم آپاراتچیشخصیت جلیل رشیدی برگرفته از کارگردانی به نام جلیل اسد طائفی است که ساکن تبریز است. آقا جلیل سواد خواندن و نوشتن نداشته اما به دلیل علاقه فراوان به فیلمسازی، یک دوربین عکاسی میخرد و با همکاری گروهی از دوستانش (جوانان توحید) چند فیلم کوتاه تولید میکند که از جمله آنها میتوان به فیلم نوری در تاریکی اشاره کرد. وی تا کنون 120 فیلم ساخته که تقریباً 80 تا از آنها از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مجوز پخش گرفتهاند.
برخی معتقدند جلیل طائفی را میتوان به عنوان یک بنیاد سینمایی کامل در نظر گرفت؛ چرا که تمامی مراحل تولید و اکران فیلمها را شخصا جلو میبرد. او حتی برای نهادها و سازمانها اقدام به بلیت فروشی میکرد تا سرمایه اولیه خودش را به دست بیاورد. برخی از دوستان جلیل که در گذشته مقابل دوربین او میرفتند، اکنون جزو پیشکسوتان سینمای تبریز هستند؛ افرادی همچون رضا ناجی، کریم هاتف و جواد درخشان
بازیگران و عواملتورج الوند، فاطمه مسعودیفر و رضا ناجی در کنار بازیگرانی، چون هومن برقنورد، بهنام تشکر، امید روحانی، وحید مبصری، امین گلستانه، حسین عابدینی، ولی فروتن و علیرضا استادی در این فیلم ایفای نقش کردهاند.
قربانعلی طاهرفر کارگردان و سجاد نصراللهینسب تهیهکننده آپاراتچی هستند.
کارگردان فیلم آپاراتچی
قربانعلی طاهرفر در سال متولد ۱۳۵۱ تبریز و در حال حاضر عضو شورای بررسی فیلم و فیلمنامه همین استان است. او از سال ۱۳۶۱ وارد انجمن سینمای جوان شده و در سال ۱۳۷۲ اولین فیلم خود را با نام خاک آشنا ساخته است. طاهرفر در سال ۱۳۷۵ اولین مجموعه تلویزیونی خود را با موضوع کودک و نوجوان، به نام «سحرخیزان کوچک» تولید نموده و «ترمینال غرب»، ازجمله آثار اوست که فانوس هفتمین جشنواره عمار را کسب کرده است.
همچنین نویسندگی و کارگردانی ۶ فیلم بلند، کارگردانی بیش از ۱۰ فیلم کوتاه و ۸ مجموعه تلویزیونی نیز در کارنامه او به چشم میخورد. کارگردانی و تهیه کنندگی بیش از ۶۶ مجموعه مستند و دهها فیلم مستند، و نگارش دهها فیلمنامه از دیگر فعالیتهای هنریاش محسوب میشود. طاهرفر در دوره هفتم و نهم جشنواره مردمی فیلم عمار عضو هیئتداوران بخش فیلمنامه بوده است.
قربانعلی طاهرفر، کارگردان تبریزی فیلم آپاراتچی است که در هفتمین دوره جشنواره مردمی فیلم عمار، فانوس بهترین فیلم را برای سینمایی «ترمینال غرب» دریافت کرد. به گفته سازندگان فیلم آپاراتچی، مجری طرح این فیلم، مسعود ملکی، اصرار داشته که کارگردان اثر اهل تبریز باشد.
جایزه ها و افتخارات فیلم آپاراتچیجایزه ویژه هیئت داوران در بخش بهترین کارگردان نگاه نو (فیلمهای اول) | چهل و دومین جشنواره فیلم فجر – ۱۴۰۲
نقد و بررسیفیلم سینمایی آپاراتچی یک کمدی درام است و علی رغم جدیت سوژه (همچون سکانسهای مربوط به تشییع پیکر شهید و یا نماز جمعه)، مخاطب را به خنده وامیدارد. با این حال قربانعلی طاهرفر، کارگردان آپاراتچی، معتقد است با وجود موقعیتهای کمدی در دل کار، این فیلم کمدی نیست؛ بلکه این موقعیتها به زعم بیننده شیرین خواهند بود. شاید یکی از دلایل اینکه از دیدن آپاراتچی خسته نمیشویم یا نمیتوانیم آن را دوست نداشته باشیم هم، همین باشد.
آپاراتچی فیلمی نیست که کسی بتواند از آن بدش بیاید. فیلم بهوضوح از جذابیت نوستالژیها بهره میگیرد اما در روزگاری که فیلمهای نوستالژیک سینمای ایران بسیار پرتعداد شده آنچه آپاراتچی را متفاوت میکند، اولا بخشی از نوستالژیهای جامعه ایران است که سراغ آن رفته یعنی شهرستانها و روستاهای دور از مرکز و ثانیا نوع نگاهی است که به آن نوستالژیها دارد. فیلم از بعضی مناسبات آن دوران انتقاد میکند اما برخلاف نمونههایی که در فضای همعصر آن قصه میگویند با نگاه طبقه متوسط امروزی، مناسبات دیروز را قضاوت نمیکند و حتی تا آخرین لحظه حرمت نسل پدران را نگه میدارد. آپاراتچی یکی از شیرینترین فیلمهای سینمای ایران است که درباره عشق به خود سینما ساخته شده است.
اعضای واحد تاریخ شفاهی در دفتر جبهه مطالعات فرهنگی انقلاب اسلامی در تبریز، پروژهای را برای ضبط و جمع آوری تاریخ شفاهی مربیان پرورشی این شهر در دهه 60 آغاز میکنند. پس از آنکه در طول این مصاحبهها، نام فیلم «نوری در تاریکی» به عنوان فیلمی که در مدارس اکران میشد، توسط اکثر مربیان تکرار میشود، تیم پژوهش دست به کار میشود تا کارگردان گمنام این فیلم را پیدا کند.
نتیجه ساعتها گفتگو با آقای جلیل طائفی میشود کتاب «آپاراتچی» که روح الله رشیدی مطالب آن را گردآوری کرده است. حسین تراب نژاد، نویسنده فیلم آپاراتچی، بعد از مواجهه با این کتاب به فکر نوشتن فیلمنامهای بر پایه آن میافتد؛ آن هم به سبب اتفاقات منحصر به فردی که آقا جلیل پشت سر گذاشته؛ از جمله تلاشهای او برای گرفتن مجوز، دستگیرشدن توسط کمیته و البته نام بردن از او در آنتن بی بی سی! و اینگونه فیلم سینمایی آپاراتچی ساخته میشود.
نقد فیلم سینمایی آپاراتچی از دیدگاه منتقدان:
سید مهرزاد موسوی
فیلم آپاراتچی همان جنس فیلم ارگانی (به قول امیر قادری؛ سینمای نفتی) است که در شرایط ایدهآل باید باشد! حالا اینکه در شرایط ایدهآل باید فیلم ارگانی داشته باشیم یا نه، بحث دیگری است… یعنی فیلمی که اگرچه موضوعی خاص را سوژه کرده ولی -مثل بینهایت فیلم ارگانی مشابه- پول را دور نریخته است. هم ارزانساز است و هم میتواند مقداری از سرمایه هزینهشده را برگرداند. از سویی، در شهر و لهجه محل ساختش متوقف نشده و با اینکه در تبریز میگذرد ولی بیشترِ فیلم لهجه ترکی لحاظ شده و دیالوگهای محدود ترکی دارد.
ایده ابتدایی فیلم آپاراتچی، پرداخت آن و اغلب بازیها خوب یا قابل قبولند، بهخصوص که در انتهای فیلم، نقبی هم به منبع اقتباس اصلی میزند و مستند بودنش را به رخ میکشد. فیلم بیادعایی که نباید انتظار زیادی هم از آن داشت. کاش کارگردان فیلماولی (که انصافا این فیلم برای اولین تجربه سینمایی، قابل قبول است) در فیلمنامه و اجرا، به شوخیهای بیشتر و متنوعتر و گرهگشایی قویتری فکر میکرد تا اثر اولش با همه این داشتههای مثبت، شایستهتر توصیه و تماشا شود.
محمد تقیزاده
آپاراتچی عجیبترین فیلم این سالهای سینمای ایران است؛ گاهی آنقدر دم دستی و ساده و ابلهانه به نظر میرسد که تماشاگران جدیتر سینما را پس میزند و در مقابل حرفها و مضامینی را روایت میکند که از به روزترین چالش برانگیزترین و پیچیدهترین مسائل سیاسی اجتماعی ایران بعد از انقلاب است.
تصویر شهید نوری و تشابهات آن با ایت الله خلخالی و تداعی و موضعی که فیلم از اعدام نشان میدهد در نوع خود کمنظیر است. فیلم در انتها به مردم و عاشقان سینما تقدیم میشود اما در موارد زیادی مواضع حاکمیتی غلیظ و سنگینی را در قامت شوخی و سادگی مطرح میکند تا آپاراتچی، از عجیبترین و در عین سادگی پیچیدهترین فیلمهای این سالها باشد.
آراز مطلبزاده
در میان حجم انبوهی از فیلمهای متبختر ارگانی و فیلمهای حقیر بیش بها داده شده «آپاراتچی» فیلمی است بیریا، متواضع و تاحدی دلنشین در رثای عشق به سینما. فیلم با لحنی شیرین و خودمانی _ خواسته یا ناخواسته_ به بازخوانی دهه 60 پرداخته است. قهرمان فیلم در دل هیاهوهای دهه 60 به دنبال معشوق خود، سینماست و در پی این هدف به هر روشی متوسل میشود تا خانواده، جامعه و حاکمیت این عشق را به رسمیت بشناسند. عشقی سحرآمیز که قادر است آدمها، روابط و باورها را دگرگون سازد و گفتمان دگماتیک حاکم بر آن سالها را دستخوش انعطاف کند. فیلم در این مسیر ابدا به ورطه نوستالژیپروری نمیافتد، ارجاعاتی خوشایند و دقیق به سینمای ایران و جهان دارد و با خلاقیتی کمیاب با مفاهیمی مقدس مثل شهید شوخی میکند. البته آپاراتچی خالی از ایراد نیست. ایراد عمدهاش هم به بحران هویت بومی/زبانیاش بازمیگردد. فیلم اگر به زبان ترکی ساخته میشد و از عناصر جغرافیایی و هویتی آذربایجان بهرههای بهتری میجست، قطعا نتیجه مطلوبتر میشد. با این حال همچنان هم جزء انگشتشمار آثار جشنواره است که مخاطب را آزار نمیدهد، به شعورش توهین نمیکند و تا پایان در سالن سینما نگهش میدارد.
محمد قربانی
با پارادیزوبازی و معرفی پسرکی شروع میشود که میخواهد در سالهای اول پس از انقلاب، درباره یکی از شهدای ترورشده تبریز فیلم بسازد. اما در پایان، فیلم با مرد چاقوکشی بسته میشود که به واسطه بازی در نقش شهید، متحول شده است. علت این تشویش و بلاتکلیفی در روایت را باید در حرفی که از سوی سرمایهگذاران فیلم به آن تحمیل شده، جستوجو کرد. حضرات به دنبال حل مسائل روز در گذشته هستند و سعی میکنند فضا و اتفاقات دهه 60 را با نوستالژیبازی ماستمالی کنند. چند باری به این مساله اشاره میشود که شهید مدنظر، در بین مردم به بیرحمی معروف است و او را بهعنوان قاتل میشناسند. درحالیکه هیچ «مردم»ی در فیلم نمیبینیم و ارجاع اثر به مردمی است که در سال ۱۴۰۲ فیلم را تماشا میکنند. شخصیتها بیآنکه چیزی در فیلم ببینیم، مرتب به موانع فیلمسازی اشاره میکنند اما تنها نماینده خشکهمذهبهای ضدسینمای دهه 60، یک پیرمرد چلاق سنتی است که پسرش -نقش اول فیلم- را مرتب از فیلمسازی منع میکند. مساله همینقدر تقلیلیافته و دمدستی شده است. حاکمیت کاملا حذف شده و تنها یک امید روحانی پشتمیزنشین داریم که عکس تارکوفسکی و پاراجانف را پشت سرش زده و جلوی فیلم را میگیرد. راست میگویید: همه چیز زیر سر پاراجانف بود.
ایمان عظیمی
بالاخره در پنجمین روز از جشنواره فجر چشممان به جمال فیلمی روشن شد که میتوان روی کیفیت خوبش به اجماع دست یافت. «آپاراتچی» روایت یک جوان عشق سینماست که میخواهد شانس خود را برای ساخت فیلم بلند سینمایی در ابتدای شکلگیری حکومت جمهوریاسلامی امتحان کند و با جادوی سینما ره 100 ساله را یکشبه به سامان برساند. فیلم موفق میشود با هجو مناسبات موجود در بطن اجتماع آن دوران و همینطور افراد سرشناس در دستگاه قضای جمهوریاسلامی توقع مخاطب را از تماشای یک اثر موجه و نسبتا خوب برآورده سازد. آپاراتچی به برههای از زمان اشاره دارد که تکلیف سینمای ایران مشخص نبود و هر دسته و گروهی سعی داشت سازش را در دستگاه خودش کوک کند. عدهای با تغییر مضمون فیلمهایشان خواستند همان اسلوب فیلمفارسی را به دوران تازه بیاورند و حرفشان را به کرسی بنشانند و عده دیگری نیز درصدد صادر کردن نسخه پاراجانف و تارکوفسکی و حقنه آن به ذائقه مخاطب بودند. با فیلمی خوشریتم طرف هستیم که بههیچوجه تماشاگرانش را اذیت نمیکند و میتواند با جلوههای صوتی و همینطور بازیهای خوب بازیگرانش تا انتها از مخاطب خنده بگیرد. حرفهای بیشتر بماند برای اکران عمومی.
فیلم آپاراتچی برای رده سنی بالای 13 سال مناسب است و مفاهیمی از جمله تلاش برای رسیدن به اهداف، هر چند موانع و افراد مختلف اجازه ندهند و همچنین احترام به خانواده، به ویژه پدر در این فیلم به چشم میخورد.
نیایش احمدی _ خبرنگار تحریریه جوان قدس