سینمای ایران باید رو به صنعتی شدن برود/ دلم گرفته بود گفتم می روم/ متروپل ساخته پدرم است اما کار ضعیفی بود/ کسانی تنهایم گذاشتند که دستیار پدرم بوده اند/ جوان هستم و باید تشویق شوم
تاریخ انتشار: ۵ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۲۸۶۵۲۶۶
پولاد کیمیایی بازیگر گفت: داوری جشنواره مانند بازی فوتبال است، به عنوان مثال در بازی ایران و ژاپن دیدیم که بازیکنان ما به داور اعتراض کردند اما داور کار خودش را کرد، من با این قضیه مشکلی ندارم، شاید این گونه دیده اند و معیارشان چیز دیگری بوده است، خصوصا در حالی که فیلم من در هیچ بخشی کاندید نشد و به نظرشان احترام می گذارم امیدوارم که کسانی که لیاقت داشتند و جایزه گرفتند، در واقع شایستگی اش را داشته باشند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
پولاد کیمیایی بازیگر و کارگردان سینما و تلویزیون در خصوص داوری های سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر در گفتگو با خبرنگار شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ گفت: داوری جشنواره مانند بازی فوتبال است، به عنوان مثال در بازی ایران و ژاپن دیدیم که بازیکنان ما به داور اعتراض کردند اما داور کار خودش را کرد، من با این قضیه مشکلی ندارم، شاید این گونه دیده اند و معیارشان چیز دیگری بوده است، خصوصا در حالی که فیلم من در هیچ بخشی کاندیدا نشد و به نظرشان احترام می گذارم امیدوارم که کسانی که لیاقت داشتند و جایزه گرفتند، در واقع شایستگی اش را داشته باشند.
وی افزود:در مورد فیلم هایی که جایزه گرفتند نمی خواهم کارشناسی کنم و نظر بدهم و بگویم که یک فیلم خوب یا بد است؛ در کل اگر بخواهم که بگویم این است که سینمای ما اسوه هایی پیدا کرده جدا از این که رانت و پول و رابطه و دستمزهای نجومی و روابطی که در سینما وجود خیلی تمیز نیست ولی اتفاقی که امسال برای سینمای ایران افتاد که به نظر من حسنی که در آن بود در زمینه کارگردانی بود، یعنی در نگاه های متفاوتی که فیلم ها ساخته شد، چه از لحاظ تکنیکی افرادی را داشتیم که جسارت هایی را کردند، بودجه های خوبی هم داشته اند، بودجه که باشد همه چیز حل است و وقتی که زمانی داشته باشید و همین طور عوامل خوب داشته باشید قطعا حاصل کار خوب می شود، از این بابت قابل تقدیر است که فیلم های در جشنواره حضور داشتند که از پروداکشن (امکانات تولیدی) خوبی برخوردار بودند و گستردگی تکنیکی بالایی داشتند.
کارگردان سینمایی معکوس اظهار داشت: سینما اگر به این جسارت برسد که بودجه های بالاتری در نظر بگیرد و برای تماشاچی هزینه کند و برای او ارزش قائل باشد و همان گونه که سینمای ما به دلیل مسائل اقتصادی دست به عصا راه می رفت، اما الان سینماهای گسترده تر و بهتری در سطح کشور داریم، در مراکز خرید سینماهای خوبی ساخته شده است و تبادل مالی سینما در طول این سال ها بالا رفته است، گیشه فیلم های پرفروش ما از مرز 25 میلیارد عبور می کند، این نشان دهنده پتانسیل فروش و دریافت است و گردش مالی بهتر را نشان می ده، وقتی که ما چنین شرایطی داریم و بر سر یک کالای فرهنگی رقابت می کنیم که برایش هزینه می کنیم، مثلا فیلم هایی که اخیرا کار شده است هزینه های نسبتا خوبی کرده بودند، امسال دیدیم که رقابت خوبی شکل گرفت و فیلمسازهای جوانی در جشنوراه شرکت کردند، ما باید سعی کنیم سینما را به سمت صنعتی شدن ببریم و برایش راه حل پیدا کنیم.
پولاد کیمیایی اذعان داشت: خودم را فیلم اولی نمی دانستم به جهت این که سال ها تجربه داشتم و پشت دوربین کار کرده بودم، سعی کردم که فضای آپارتمانی اطرافم را در فیلم بشکنم و وارد ادبیات تصویری، سینمایی شوم و از گرامر سینما تبعیت کنم و بتوانم تصاویری خلق کنم که دارای ارزش باشند و تماشاگر که وقت می گذارد و به سینما می رود تا فیلمم را ببیند، با فیلمی مواجه شود که ارزش بصری داشته باشد؛ متاسفانه ما بسیاری از تجهیزات سینمایی در سطح جهانی را نداریم و این مساله مهمی است، سینمای ما امسال به یک دستآوردی که رسید این بود که فیلم های بزرگ تری از نظر پروداکشن داشت؛ این که این وسط حق برخی از فیلم ها ضایع می شود یک بحث دیگر است که باید کارشناسی شود که چرا یک فیلم مورد پسند قرار نمی گیرد، به اعتقاد من 5، 6 نفر نمی توانند به عنوان هیات داوران دقیق و درست کار کنند، باید از سال ها قبل این اتفاق می افتاد و سینما صنف گرا می شد و بر مبنای صنوف تصمیم بگیریم، به عناون مثال اگر قرار است تدوین فیلمی مورد داوری قرار بگیرد، یک کارگردان نمی تواند نظر درست ارائه دهد. قطعا یک تدوینگر بهتر می تواند نظر کارشناسی بدهد؛ مثلا می بیند که فیلم من در هیچ عنصری کاندیدا نشد و در بخش نگاه نو کاملا یک گوشه قرارش دادند، در صورتی که این فیلم عناصر زیادی برای دیده شدن داشت.
وی در ادامه بیان داشت: اگر بخواهیم من را به عنوان کارگردانی خوب نپذیریم، آیا فیلمبرداری بد بود؟ فیلمبرداری را که نمی شود نادیده گرفت؟ تدوین را که نمی توان نادیده گرفت و یا همینطور صدابرداری فیلم؛ متاسفانه این اتفاقات می افتد، امیدوارم روزی جشنواره ای داشته باشیم که چندتا چندتا جایزه ندهد، به کسی جایزه بدهد که از لحاظ فنی و فارغ از علایق سلیقه ای کارشناسی و مورد بررسی قرار گرفته باشد، به این شکل که صنف نظر بدهد مانند تمام آکادمی هایی که وجود دارد، یعنی در جهان فستیوالی نداریم که همینجوری رای دهند بلکه به صورت آکادمی های جداگانه به عناصر مختلف فیلم ها رای داده می شود.؛ به نظرم این اتفاق امسال هم در جشنواره فجر نیفتاد و اکثر جوایز به یک فیلم داده شد و دلایل آن هم کاملا معلوم است که به چه جهت یک فیلم این گونه دیده می شود، به نظرم هر وقت از این پوسته بتوانیم خارج شویم و یک ذره موضوع را کلان تر ببینیم و خیلی جدی تر کارشناسی کنیم سینما رونق بهتری خواهد گرفت.
بازیگر سریال ماتادور خاطر نشان کرد: کمتر کسی هست که در ارتباط با جشنواره فجر مساله سفارشی بودن را نداند و مطرح نکند، این را من نمی گویم بلکه جامعه می گوید، شما می بینید که این اتفاق می افتد، اتفاقاتی که برای فیلم خودم افتاد را مثال می زنم؛ وقتی که یک فیلم که آماده نیست بنا به هر دلیلی پذیرفته می شود و فیلمی که از ماه ها قبل آماده شده است را سانس های خوبی به آن نمی دهند، آن فیلم تمام شیرازه و برنامه ریزی اش بهم می ریزد؛ من در تلویزیون هم اعلام کرده ام ما در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی و سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر قرار داریم و انتظار می رود فیلم هایی در این ارتباط ساخته شود، من نمی توانم بگویم دست چه کسی پشت این ماجرا است، اگر توجه کنید متوجه می شوید که یک طیف از فیلم ها هستند که هر سال دیده و مطرح می شوند، همین ها هستند که در سال های بعد هم جوایز را می گیرند و کمتر نگاه به سمت افراد دیگری می رود.
وی در ادامه گفت: در مورد افرادی مانند سیروس الوند که در جشنواره حضور داشتند و به فیلمشان بها داده نشد، می شد به گونه ای بهتر با این افراد برخورد کرد، یا یک مقدار بیشتر احترام به این دست افراد می گذاشتند؛ یک سیاست باید وجود داشته باشد که بُرنده نباشد و با فیلم ها بهتر برخورد شود، مثلا من در فیلمم گفته ام که چرا باید کارخانه های ما بسته باشند؟ مگر ما نمی گوییم اقتصاد مقاومتی؟ خب این کارخانه ها باید راه بیفتند، چرا باید خودروهای خارجی در کشور ما جولان دهند؟ یک سری آدم کار نابلد باعث این اتفاقات شده اند که خودشان را به خواب زده اند.
کیمیایی تشریح کرد: من در فطرت نقد هیچ مسئله و مشکلی ندارم، شما وقتی نقد می شوید یعنی زنده اید، وقتی که نقد می شوید یعنی مهم هستید و دیده شده اید اما نقد یک چهارچوبی دارد، یعنی منتقد باید تاثیرش را روی سازنده بگذارد و بتواند او را اصلاح کند؛ هر چه جلو رفتیم دیدیم که این نقد ها بیشتر به بی احترامی بدل شده است، مثلا در مورد آقای مهرجویی این اتفاق دیدیم که افتاده است، در مورد آقای بیضایی این اتفاق افتاد و ایران را ترک کرد.
وی این چنین ادامه داد: در مورد پدر من، 2 فیلم آخرش خیلی مورد نقد قرار گرفت به خصوص فیلم مترو پل که به نظر خودم فیلم ضعیفی هم بود، ولی می خواهم بگویم شکل و شمایل نقد باید حرفه ای باشد و دلایل درستی بیاورند که چرا یک فیلم خوب یا بد است، ولی از این که صرفا بگوییم فلانی افتضاح بود، فیلم مزخرف بود، فیلم بالا و پایینش با هم یکی نبود، قصه نداشت و یا از این مدل کلی گویی ها باید پرهیز کنیم؛ مثلا آقای فراستی می گوید فلان فیلم در نیامده است، این را دیگر همه یاد گرفته اند، وقتی راجع به یک فیلم صحبت می کنیم و آن را نقد می کنیم، باید هم خوبی های آن را بگوییم و هم بدی ها را ، این که فیلم مطلق مزخرف یا مطلق خوب باشد خیلی درست نیست، وقتی یک فیلم مثلا در مورد مسائل اجتماعی با ما صحبت می کند نباید آن را کاملا بکوبیم و چشم مان را روی خوبی آن ببندیم، بعد که می خواهیم ریشه این گونه نقد ها را بدانیم به این می رسیم که در جایی مثلا جواب سلام فلان منتقد را نداده ایم و به او برخورده است.
این بازیگر کشورمان در ادامه عنوان کرد: مثلا یک منتقد جوان آمد و فیلم من را دید و کلی از آن تعریف کرد اما چند روز بعد که به تلویزیون رفته بود از ابتدا تا انتها فیلم من را کوبید، اقای جوانی است که دوست دارد دیده شود و مانند آقای فراستی فیلم ها را بکوبد؛ اگر عواطفمان تحت کنترلمان باشد به قلب دیگران آسیب نمی زنیم، من 2 سال وقت گذاشتم و از همه چیزم زدم تا این فیلم را بسازم و کلی تلاش کردم و با افراد حرفه ای بسیاری کار کردم، من جوان هستم و باید تشویق شوم و انگیزه بگیرم اما وقتی که به نا حق مورد تخریب قرار بگیرم، باعث می شود دل شکسته شوم و از فردا بی رحماننه من هم دیگران را بکوبم، باید جلوی این رفتارها گرفته شود؛ مثلا می بینیم نسلی به وجود آمده که می رود می گوید من سیمرغ نمی خواهم و یا این را نمی خواهم آن را می خواهم، این ها چیزهایی است که حتی در اسکار هم نمی بینیم؛ من خرده نمی گیرم چرا که جشنواره هر ساله این مشکلات را داشته و در بین مردم، در حال عقب نشینی است، من در خودم این را حل کرده ام که دیگر اهمیت آن چنانی به جشنواره ندهم.
وی اظهار داشت: فیلمسازی و بازی کردن چیزی است که بلد هستم اما این که به چه قیمتی کار کنم برایم خیلی مهم است، من در زندگی اصولی برای خودم دارم، اگر قرار باشد در یک فیلمم مجبور باشم به جای فرهنگ سازی، تخریب فرهنگی کنم یا فقط حواسم پی کاسبی باشد و از بخش هنرمندانه ام دور شوم و با مردم رفتاری کنم که شایسته هنر نیست، هرگز این کار را نخواهم کرد و فیلم نمی سازم، ترجیح می دهم یک سوپرمارکتی داشته باشم و شریف زندگی کنم.
بازیگر سینمایی گشت ارشاد در ادامه گفت: دلگیری هایی که در طول این سال ها برای من به وجود آمده است، یعنی نادیده گرفته شدنم در زمینه بازیگری، برچسب هایی که به من زده شد در ارتباط با پدرم و این شکل خصومتی که در طی این سال ها با من وجود داشته است، من را دلگیر کرد در صورتی که من سال های زیادی است که در این حرفه کار می کنم، تقریبا 25 سال است که کار می کنم، سریال های و فیلم های متعددی کار کرده ام و علیرغم همه این تلاش و این بعد از این همه سال فیلمی ساختم که فکر می کردم یک مقدار با محبت تر با آن برخورد شود و مشکلات کلی ای که گریبان گیر همه ما ایرانی ها است، فشاری بر آدم می آورد که آزار دهنده است.
وی اذعان داشت: این سینما برای من از لحاظ مالی خیلی دستاورد نداشته است، دستمزدهایی که من برای بازی می گرفتم در برابر این دستمزدهایی که بازیگران حال حاضر می گیرند بسیار ناچیز است، از لحاظ پرستیژ هم هر سال باید خودم را ثابت می کردم و از حاشیه دور باشم و در هر چیزی اظهار نظر نکنم، سعی می کردم کارم را بکنم و خودم باشم، اما وقتی که می بینم نمی شود به رفتن فکر کردم، حالا سوال این است که چطور این همه خبرگزاری در تمام این سال ها که من خداحافظی نکرده بودم سراغم نیامدند اما حالا که از خداحافظی حرف زدم همه منتشر کردند که پولاد کیمیایی رفت؟ انگار که دوست داشتند این اتفاق بیافتد.
این کارگردان جوان اظهار داشت: از افرادی در این سینما ضربه خورده ام که سینما را از پدر من آموخته اند، سال ها دستیار پدرم بوده اند و آرزو داشته اند که با پدرم کار کنند، همه این ها من را در ساخت فیلم تنها گذاشتند و کسی باور نداشت که پولاد کیمیایی می خواهد این فیلم را بسازد، خیلی ها گفتند که این فیلم را نسازم اما من پای فیلمم ایستادم و آن را ساختم؛ بعد از این که در اینستاگرام پستی منتشر کردم که می خواهم از ایران بروم خیلی از بزرگان سینما و از دوستان قدیمی پدرم با من تماس گرفتند و دلیلش را پرسیدند من فقط گفتم که دلم گرفته است؛ وقتی که آدم دلش می گیرید بی خودی که لبخند نمی زند.
پولاد کیمیایی در پایان گفت: در این جشنواره متوجه شدم که مردم از فیلمم استقبال کردند و من از این راضی هستم؛ احساس کردم که اگر اعلام کنم از ایران می روم و دیگر این جا کار نمی کنم، می توانم روی حرفم بمانم اما با این حال حاضر شدم زیر تبعات آن بروم و با این که می دانستم ممکن است خیلی ها مسخره کنند، اما ترجیح دادم که بمانم و از بودن کنار این افرادی که به من و پدرم محبت دارند، دیدم که واقعا برای یک عده مهم است که من باشم.
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۲۸۶۵۲۶۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
«پرویزخان» شبیه پدرم نیست
همشهری آنلاین: فیلم سینمایی «پرویزخان» به نویسندگی و کارگردانی علی ثقفی و تهیهکنندگی عطا پناهی، برشی است از زندگی مرد اخلاق فوتبال ایران که با درایت و سختی فراوان توانست تیم ملی را از بحران عبور دهد. این فیلم محصول سازمان هنریرسانهای اوج است و در آن سعید پورصمیمی در نقش مرحوم دهداری ایفای نقش کرده است. شیدا دهداری، دختر پرویز دهداری، که این روزها فیلمی درباره پدرش با عنوان «پرویزخان» روی پرده سینماست، میگوید: «این فیلم را خیلی دوست دارم به این دلیل که نشان میدهد چگونه پدرم با اقتدار، عشق، فداکاری و تمام وجود در آن برهه و مقطع زمانی باعث موفقیت تیم ملی فوتبال ایران میشود. اما باید بگویم این فیلم اثری درباره شخصیت پدرم نیست، بلکه تصویری از تاریخ و برههای از فوتبال کشور است که مصادف با دوران مربیگری پدرم میشود.» شیدا دهداری همچنین در این گفتوگو از خودش و برادرش شاهین میگوید برادرش تا مقطع تحصیلی دیپلم در ایران بوده و بعد بهخاطر بیماری و نیاز به عمل به آلمان رفته و آنجا ماندگار شده است.
«پرویزخان» فیلمی درباره زندگی و دوران فوتبالی پدرتان است. این فیلم چقدر به حالوهوای زندگی شخصی و کاری پدرتان نزدیک است؟
راستش من در طول ساخت فیلم و در مقاطع مختلف فیلمبرداری حضور پررنگی نداشتم؛ چراکه تصور میکردم فرصت زیاد است ولی فیلم سریعتر از آنچه در فکرم بود ساخته شد. بااینحال در همان یکی دو جلسهای که با دوستان صحبت کردیم، من را راهنمایی کردند. میدانم زحمات بسیاری برای این فیلم کشیده شده و دوستان کار بسیار سختی انجام دادهاند که نمیتوان و نباید نادیده گرفت؛ اما باید به این نکته هم اذعان کنم که در برخی موارد آنچه در فیلم بود مبنای واقعی نداشت.
بههرحال همیشه وقتی از زندگی یک شخصیت شناختهشده، سیاسی یا ورزشی یا در حوزههای دیگر، فیلمی ساخته میشود، نقدهایی وجود دارد.
بله درست است. برخی از دوستان پدرم این انتقاد را داشتند که شخصیت پرویز دهداری آنگونه که در برخی سکانسها نشان داده میشود نیست. مثلا پدرم تندتند راه نمیرفت یا کنار زمین داد نمیزد و اینها مطابق با واقعیت نبود. اما در کل نگاه عیبجویانهای نسبت به این اثر ندارم و زحماتی را که برای آن کشیده شده است در اولویت میبینم. میتوانم بگویم که این فیلم درحقیقت اثری در مورد شخصیت پدر فقیدم نیست، بلکه تصویری از تاریخ کشور است که مصادف با دوران مربیگری پدرم میشود.
آیا در زمان اکران مردمی فیلم را با تماشاگران دیدهاید؟ از بازخوردهای مردمی بگویید.
تا این زمان از اکران بازخورد منفی ندیده و نشنیدهام؛ البته همانطور که گفتم برخی از دوستان نقدهایی داشتند اما ظاهرا خروجی فیلم به دل نشسته و بازخوردهای خوبی در این مدت از مردم گرفتهام. جز قسمتهایی که اشاره کردم، دیگر موارد قابلقبول است، آن هم با توجه به اینکه آقای سعید پورصمیمی نه با فوتبال و نه با شخصیت پدرم آشنایی نداشتند اما زحمت بسیاری برای ایفای این نقش کشیدند و تا حدود زیادی ظرافت، محاسن اخلاقی، مهربانی، فداکاری، عشق به کار (چه نسبت به بچههای تیم چه نسبت به جایگاه و کلیت تیم ملی و موفقیتهایش)، ملیگرایی و روحیات ایشان در عرصه مسابقات نشان داده شد.
نقش شما در فیلم را المیرا دهقان بازی کرده. درباره بازیاش بگویید و اینکه آیا توانسته است از عهده نقش بربیاید؟
خانم دهقان هم در ایفای نقش زحمت بسیاری کشید و تا حدود زیادی موفق بود؛ اگرچه وقتی با عوامل فیلم صحبت کردیم بیان کردم که من خیلی اهل نشاندادن هیجانات نبودم؛ اما ظاهرا شرایط فیلم و روایت تصویری ایجاب میکرد که این موارد تغییر کند یا اغراقگونه شود، چراکه این اثر مستند نیست که موبهمو اجرا شود و باید در جاهایی جذابیت بصری و سینمایی داشته باشد. با همه اینها من فیلم «پرویزخان» را دوست دارم؛ به این دلیل که نشان میدهد چگونه پدر با اقتدار، عشق، فداکاری و تمام وجود در آن برهه و مقطع زمانی فارغ از سلامتش و بدون چشمداشت مالی و صرفا بهدلیل علقههای ملی کار میکند و باعث موفقیت تیم میشود.
مهمترین نقدی که درباره فیلم شنیدهاید چه بود؟
مهمترین نقد در مورد ظاهر پدرم بود و اینکه در آن زمان جوانتر از آقای پورصمیمی در این نقش بودند. موضوع دیگر این بود که پدر بهخاطر خصوصیات اخلاقی و شخصیتی هرگز به خانه بازیکنی با مختصات شخصیتی «کامیاب» نمیرفتند که برای برگشتش التماس کنند. البته که بعدا کارگردان این موضوع را هم برای من تشریح کردند که این حرکت از نگاه فراملی پدرم نشئت میگیرد که میخواستند حتی به قیمت زیرپاگذاشتن غرورشان ملیگرایی را عملی کنند.
با توجه به اینکه در فیلم به خصوصیات و ویژگیهای رفتاری پرویز دهداری اشاره شده، آیا مدل رفتاری خاص دهداری در فوتبال در زندگی شخصی ایشان هم بود؟
برخی از واژه «استبداد» در توصیف ویژگیهای رفتاری دهداری استفاده میکنند که بهنظرم این کلمه مناسب نیست. پرویز دهداری همیشه در زندگی بر اصول اخلاقی سختش پافشاری میکرد و البته تحمل این موضوع برای من و خانوادهام هم سخت بود؛ اما اصول درستی داشتند که میخواستند همیشه در زندگی ما عملی شود، اصولی چون اولویتدادن به دیگران در مقایسه با خودشان و بازینخوردن و سر خمنکردن در برابر حرف زور. بهخاطر همین روحیه است که وقتی با شورشی در مقابل اصول خودشان مواجه شدند (یعنی همان داستان استعفای دستهجمعی بازیکنان تیم ملی فوتبال ایران) آن رفتارها و تصمیمات را در پیش گرفتند. البته تمام این مخالفتها مستقیم در مورد پدر من نبود و مشکلاتی بین بازیکنان تیم ملی با کل مدیریت در جریان بود و بارها و بارها این را از زبان آقایانی که ریاست فدراسیون و دیگر سمتها را برعهده داشتند شنیدم.
بهعنوان دختر پرویز دهداری کدام سکانس از فیلم «پرویزخان» را دوست داشتید؟
همه سکانسها را دوست داشتم؛ اما در سکانس پایانی و زمانی که پس از برد کویت با آرامش درونی همیشگیشان به خلوتی میآیند و نفس عمیقی میکشند، با تمام وجودم لمس کردم که چه بر پدر گذشته است.
ساخت فیلمهای سینمایی و حتی سریالهای تلویزیونی درباره شخصیتهای ملی بهخصوص شخصیتهای ورزشی بسیار کم اتفاق افتاده است. بهنظر شما تولید و اکران اینگونه فیلمها چقدر ضرورت دارد؟
آنچه واقعیت است و بسیار اهمیت دارد این است که باید تصویر زندگی شخصیتهایی مانند پدرم که کم هم نیستند ساخته شود. بهدلیل شرایط امروز، فوتبال تماما پول شده است و پرداختن صرف به پول، مسائل اخلاقی را کمرنگ و کمرنگتر کرده است. چنین نگرشی موجب میشود آدمها اخلاق را به سخره بگیرند. در چنین احوالی این که فردی مانند پدر من ریالی بابت کاری که برای تیم ملی انجام داد نگرفت، مانند قصه و افسانه است و افراد را به فکر وامیدارد؛ این فکر که شفقت، عشق، فداکاری و انسانیت چه جایگاهی دارد. به همین دلیل ساختن چنین آثاری از این منظر مهم است که مردم با این آدمها و فضایل اخلاقیشان آشنا شوند.
از کاراکترها تا سکانس های ورزشی
طرفداران ورزشی همیشه دوست دارند فیلم های سینمایی شخصیت های محبوب خود را روی پرده سینما ببیند، شاید فیلم های سینمایی ورزشی در این سال ها ساخته شده اما کمتر پیش آمده شخصیت های ورزشی تبدیل به فیلم های سینمایی شوند.
در میان ورزش ها فوتبال طرفداران زیادی دارد و فیلم های سینمایی زیادی ساخته شده که در آن کاراکترهای مرتبط به ورزش فوتبال باشد و یا سکانس هایی فوتبالی را به تصویر بکشد. از «هیچ» عبدالرضا کاهانی گرفته تا «یه حبه قند» مملو از لحظههای نوستالژیک از دورهمیهای خانوادگی است و یکی از سکانسهای جذاب آن، سکانس مربوط به شب قبل از مراسم خواستگاری است. جایی که دامادهای خانواده دورهم جمع شدند و در السیدیای که هرمز با خود آورده است، به تماشای زنده فوتبال اسپانیا و هلند نشستهاند و تخمه میشکنند! یا «عرق سرد» سهیل بیرقی تا «تومان» روایت زندگی داوشخصیتی به نام داوود است که تلاش دارد سطح زندگی خود را از راه شرطبندی در اسبسواری و فوتبال، ارتقا دهد. او برگش برنده میشود و یک شبه ره صدساله را طی میکند.
ناکام در پرداختن به شخصیت های وزرشی در اکران
اما شخصیت های ورزشی و پرداختن به زندگی شخصی و ورزشی آنها کمتر مورد اقبال فیلمسازان قرار گرفته است.یکی از شخصیت های وزرشی غلامرضا تختی است که فیلمی به نام اش به کارگردانی بهرام توکلی ساخته شد. بهرام توکلی وقتی به سراغ فیلم «غلامرضا تختی» رفت خیلیها تصور میکردند شاید این فیلم هم مثل معدود فیلم های زندگینامهای ایرانی خوب از آب درنیاید. به خصوص که قبلا فیلم «جهان پهلوان تختی» ساخته مشترک مرحوم علی حاتمی و در ادامه بهروز افخمی مورد توجه قرار نگرفته بود.
فیلم سینمایی «لاله» بر اساس زندگی لاله صدیق از قهرمانان اتومبیل رانی از دیگر فیلم هایی بود که ساخته و اکران شد. اما حاشیه های تولید این فیلم آنقدر بالا گرفت که اکران آن خیلی دیده نشد.
همچنین فیلم «بیرو» از جمله فیلمهایی است که به کارگردانی مرتضیعلی عباس میرزایی بر اساس زندگی دروازه بان معروف پرسپولیس علیرضا بیرانوند ساخته شده است. این فیلم روایتگر زندگی این بازیکن از کودکی تا ورود به سطح حرفهای فوتبال است. البته می توان به فیلم «اورکا» هم اشاره کرد، فیلمی که بر اساس زن شناگر ایرانی الهامالسادات اصغری است که توانست رکوردهای گینس را جابهجا کند. ساخته شد.
حالا «پرویزخان» که بر اساس زندگی پرویز دهداری ساخته شده است. باید دید این فیلم می توان در اکران موفق باشد؟