Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش ایکنا؛ مراسم بزرگداشت علامه اقبال لاهوری، شاعر، حکیم و فیلسوف برجسته جهان اسلام، سه‌شنبه 21 اسفندماه در تالار شهید مطهری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی برگزار شد.

در این مراسم که با حضور جمع زیادی از علاقه‌مندان به حوزه فلسفه، حکمت و زبان و ادبیات فارسی برگزار شد، حسن بلخاری، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، رضاداوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم ایران، غلامعلی حدادعادل، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی، محمدبقائی ماکان، اقبال پژوه و استاددانشگاه و اصغر دادبه، عضو هیات‌مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی به ایراد سخن پرداختند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسن بلخاری، درابتدای این نشست بیان کرد: اقبال لاهوری در سیاست، یقینا از بنیانگذاران پاکستان به حساب می‌رود و به یک معنا، نخستین کسی است که ایده یک کشور مستقل و اسلامی را در همکاری با کسانی چون مولانا محمدعلی و محمدعلی جناح در شبه قاره مطرح کرد و البته مبارزات فکری و سیاسی‌اش علیه استعمار و نوعی فلسفة سیاسی که استوار بر توحید الهی و رسالت محمدی بود. در فلسفه، آشنایی عمیق با بزرگ‌ترین فلاسفۀ غربی چون کانت و هگل و نگارش رسالۀ دکتری‌اش با عنوان رشد مابعدالطبیعه در ایران که در دانشگاه مونیخ و به سال 1899 میلادی دفاع شد. رساله‌ای که با نام سیر فلسفه در ایران به چاپ رسید.

وی در ادامه افزود: همچنین اقبال در عشق و محبت به ایران و ایرانیان و البته زبان شیرین و نغز فارسی که در اشعارش چنین تبلور می‌یافت: چون چراغ لاله سوزم در خیابان شما/ای جوانان عجم جان من و جان شما؛ غوطه‌ها زد در ضمیر زندگی اندیشه‌ام/تا به‌دست آورده‌ام افکار پنهان شما؛ مهر و مه دیدم نگاهم برتر از پروین گذشت/ریختم طرح حرم در کافرستان شما؛ تا سنانش تیزتر گردد فرو پیچیدمش/شعله‌یی آشفته بود اندر بیابان شما؛ فکر رنگینم کند نذر تهی‌دستان شرق/ پاره لعلی که دارم از بدخشان شما؛ می‌رسد مردی که زنجیر غلامان بشکند/دیده‌ام از روزن دیوار زندان شما؛ حلقه گرد من زنید‌ای پیکران آب و گل/آتشی در سینه دارم از نیاکان شما.

رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصریح کرد: در حوزه تجدید حیات اسلام و اندیشۀ اسلامی، اقبال را در عداد کسانی چون سید جمال‌الدین اسدآبادی قرار می‌دهند. اقبال در جاویدنامه مکرر از جمال‌الدین نام برده و ضمن اینکه او را موسس اصلی رنسانس اسلامی در دوره جدید می‌خواند، شایسته‌ترین فرد برای لقب نوگرا نیز می‌داند. در حوزۀ عرفان، آشنایی با آرای ابن‌‌عربی، سنایی، عطار، مولانا، عراقی، بیدل و شاه ولی‌الله و البته در میان همۀ این بزرگان، دل‌سپردگی تام و تمامش به مولانا محمد جلال‌الدین بلخی که تا آخر عمر مستمر و مداوم ادامه یافت و حتی در برخی از اشعار خود، همچنانکه مولانا جان خود را افروخته از فروغ امیرالمومنین علی (ع) می‌دانست.

بلخاری دربخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: با تأمل و تحقیق در باب حیات و آثار علامه اقبال، با شخصیتی متضلع و چندوجهی مواجهیم که در برزخ سنّت و مدرنیته و با تحصیل در شرق و غرب و با اتکاء به استعداد و پشتکار کم‌نظیرش در حوزه‌های متکثر فوق، سخن گفت و شعر سرود و کتاب نوشت. تأمل من بر برزخیت دوره تاریخی است که امثال او و سید جمال‌الدین در آن می‌زیستند.

بلخاری در انتهای سخنان خود تصریح کرد: جهان اسلام و حوزه اندیشۀ اسلامی، رادمردی و پایمردی بزرگانی چون علامه اقبال لاهوری را قدر شناخته، بزرگ می‌شمارد و آنان را بر صدر جان و جهان خود می‌نشاند. به‌ویژه ما ایرانیان که از شدّت عشق و محبت او به ایران و ایرانی آگاهیم. امیدوارم راه چنین رادمردانی هرگز از رهروان نواندیش و اصیل خالی نشود.

جمع اسلام و جهان؛ مهم‌ترین کوشش اقبال لاهوری

در ادامه این نشست نوبت به سخنرانی رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم رسید. وی در ابتدای سخنان خود بیان کرد: اقبال را ابتدا از طریق کتاب سیر فلسفه در ایران شناختم و بیشتر از طریق آنچه دکتر شریعتی درباره او نوشته بود و بعدها از طریق آثار دکتر بقایی ماکان با او بیشتر آشنا شدم. اقبال شخصیت بزرگی است و همواره این شخصیت برای من مهم بوده و هست.

وی در ادامه افزود: اقبال مسلمانی مدرن است، هم مدرن است و هم مسلمان است و کوششی که برای جمع اسلام و جهان جدید کرده شاید مهم‌ترین کوشش او باشد و بیهوده نیست که روشنفکران به اصلاح دینی ما به او توجه دارند و متاخرین که اهل فلسفه تحلیلی هستند هم به فلسفه و اندیشه او علاقه‌ دارند.

داوری‌اردکانی بیان کرد: او فیلسوفی است که از هگل و گوته آموخته، همچنین شاعر است، شاعری که فارسی را مثل ما نمی‌دانسته اما شعر فارسی گفته و شاعری کرده است؛ البته به زبان اردو هم شعر گفته است، این نکته خیلی اهمیت دارد که شخص غیر ایرانی یا ایرانی‌ترین غیر ایرانی به فارسی شعر بگوید و خیلی عجیب است که کسی از ایرانیان شهادت بدهد که او فارسی نمی‌دانسته است. در زندگینامه سید ضیا طباطبایی از قول او گفته‌اند که در مجلسی نشسته بوده و قیافه‌‌ای آشنا می‌بیند و متوجه شود که صاحب آن چهره، اقبال لاهوری است؛ سیدضیا می‌گوید: با او سخن گفتم و او گفت که من نمی‌توانم به فارسی سخن بگویم؛ البته بنده صدق این گفتار را نمی‌دانم، ولی یک چیز می‌دانم که در اواخر دهه 60، سمینار بزرگی برای اقبال برگزار شد و من درباره سیاست اقبال سخن گفتم، دکتر جاوید اقبال به من گفت که فارسی بلد نیستم اما همه حرف شما را فهمیدم و من یاد سخن سید ضیاء افتادم که از قول اقبال گفته بود مکالمه فارسی نمی‌دانم اما فارسی می‌نویسم.

رئیس فرهنگستان علوم تصریح کرد: اقبال خود را پرورده نیاکان ما و پرورش یافته فرهنگ ایران می‌داند، وقتی اقبال در سال 1317 از دنیا رفت، مرحوم محیط طباطبایی مقاله‌ای درباره او نوشت که تا حدودی چهره او را بیشتر شناساند و صد حیف که ما به خوبی «اقبال» را نشناختیم و به جایگاه او پی نبردیم.

درادامه این نشست، غلامعلی حدادعادل به ایراد سخن پرداخت و بیان کرد: اقبال، به حق از مفاخر فرهنگی ایران و جهان اسلام است و بیش از همه به پاکستان امروز تعلق دارد و همه باید اورا گرامی بداریم و اورابه خوبی بشناسیم. » اودرادامه افزود:«معتقدم اقبال لاهوری باید دائما در ایران معرفی شود، نباید به این اکتفا شود که در گذشته از او تکریم کرده‌ایم و دیگر نیازی به معرفی و تکریم او نداریم.

وی در ادامه افزود: سال ۹۶ کتابی از بنده به نام حدیث سرو و نیلوفر، حاوی ۹ مقاله درباره زبان فارسی در شبهه قاره هند منتشر شد. سه مقاله از این مقالات درباره پاکستان واقبال لاهوری است، مقاله مفصلی از این کتاب با عنوان «اقبال، شاعر و برتر از شاعر» است که بنده در آن قصد داشتم بگویم که شخصیت اقبال در مقام شاعر، به معنی محدود کردن و فروکاستن مقام او نیست و این سخن به معنی اهانت به شعر و شاعری هم نیست، چون خود بنده قدر شعر و شاعری را می‌دانم، ولی می‌خواهم بگویم که اقبال از شعر به ‌عنوان وسیله‌ای برای تاثیر بر دیگران استفاده کرده است. او با شعر، تحریک احساسات نمی‌کند و شعر برای شعر را نمی‌پذیرد، بلکه با سرودن شعر به دنبال ارائه اندیشه‌هایی رفیع بوده است.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی تصریح کرد: اقبال لاهوری به شعر، مثل مولوی و عطار و سنایی نگاه می‌کرد و لذا احساس رسالت می‌کرده و شعر می‌سروده؛ خود او هم تصدیق می‌کند که از تبار سنایی و مولاناست و به ما هم تذکر می‌دهد که دنبال پیام‌های اندیشه‌ای او در اشعارش باید باشیم.

حدادعادل درادامه افزود: اقبال لاهوری جهان بینی فلسفی خود را در اشعارش بیان کرده، او مثل حافظ که «رند »را تطهیر می‌کند و به مقام انسان کامل می‌رساند، مفهوم«خودی» که در عرفان ما مذموم بوده را معنایی متعالی می‌بخشد.

وی بیان کرد: اقبال، از یک سو می‌بیند که در شبه قاره هند، انسان هندی تهی از همه چیز و تحت استعمار انگلیس بی‌اراده زندگی می‌کند و عزت نفسی ندارد، اما وقتی به اروپا می‌رود، متوجه می‌شود که اندیشه فلسفی اروپا از دکارت به بعد با انسان محوری سیر می‌کند، چراکه آنها هستی را فرع بر «من» می‌دیدند.

رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی در پایان سخنان خود گفت: اقبال لاهوری با سیراب شدن از سرچشمه دینی مشرق زمین و دین اسلام می‌خواهد هویت انسان را تقویت کند و البته این حقایق و معارف را به زبان شعر بیان می‌کند.

شریعتی از اندیشه اقبال ذوق‌زده بود

محمد بقائی ماکان، چهارمین استادی بود که درادامه این نشست سخنرانی کرد. وی بیان کرد: بحث من درباره اقبال و مرحوم دکتر علی شریعتی است. مرحوم شریعتی چنان تحت تاثیر اقبال بود که کتاب نسبتا مهمی به‌عنوان «ما و اقبال» را نوشت، اگرچه که این کتاب عمق آثاری که بعد‌ها درباره اقبال نوشته شده را ندارد، اما حکایت از ذوق زدگی او درباره «اقبال» دارد.

وی در ادامه افزود: شیفتگی شریعتی به «اقبال» آن چنان است که ستایش‌های اغراق آمیزی از او می‌کند و می‌گوید وقتی به «اقبال» می‌اندیشم، او را انسانی بر گونه علی (ع) می‌بینم، در این سخن، قیاسی بیان شده که هیچ شخص متدینی مصداقش را نمی‌یابد، و این بسیارتعجب برانگیز است. به سبب همین ارادت بی‌حد و حصر است که به‌شدت تحت تاثیر اقبال و دیدگاه‌های او و متاثر از دستگاه فکری اوست با این تفاوت که اندیشه‌های او همانند اقبال، جنبه جهانی ندارند.

این اقبال پژوه برجسته کشور درادامه گفت: اقبال، مطلق اندیش نیست و همه جا به دنبال حقایق می‌گرددوالبته پایه‌گذار دگراندیشی حاوی تساهل هم هست، حال آنکه در تفکر دکتر شریعتی چنین اندیشه و نگاهی وجود ندارد.

وی تصریح کرد: اقبال شیفته تاریخ و فرهنگ ایران و زبان فارسی است و وقتی در این باره از او سوال می‌کنند و علت این امر را جویا می‌شوند، می‌گوید هیچ زبانی چون زبان وادب فارسی شوق من را بر نمی‌انگیزد.

بقائی ماکان درادامه به علاقه اقبال لاهوری به اهل بیت پیامبر اکرم(ص) هم اشاره کرد و افزود: از جمله شخصیت‌های اسلامی که مورد توجه اقبال است، حضرت فاطمه زهرا(س) دخت گرامی پیامبر اکرم(ص) است که حتی وجود آن حضرت را از حضرت مریم(س) بالاتر می‌داند، البته دکتر شریعتی هم در کتاب فاطمه فاطمه است به این مساله می‌پردازد که بازهم فاصله زیادی در این زمینه با اندیشه اقبال لاهوری دارد.

وی درادامه سخنان خود گفت: شریعتی به خلاف «اقبال» می‌گوید که حلاج، پوچ و دیوانه بوده و هیچ مسوولیتی را نمی‌پذیرد، درحالی که عطار او را «شیربیشه تحقیق» می‌خواند و «ابن ندیم» آثار او را بیش از ۵۰ اثر معرفی می‌کند، بنابراین در این مساله، مرحوم دکتر شریعتی به احتمال زیاد از اندیشه اقبال درباره «حلاج» کاملا بی‌خبر بوده است، اقبال تاکید می‌کند «انا الحق» حلاج، از یک فکر دینی به دست آمده و به معنای سهیم شدن «منِ دانی» در آزادی و خلاقیت «منِ الهی» است. بنابراین فکر اشتباه شریعتی درباره حلاج، کاملا نشانگر این است که در این فقره، از اندیشه اقبال لاهوری بی‌خبربوده است.

این پژوهشگر و استاد دانشگاه در بخش پایانی سخنان خود گفت: اقبال به کل تاریخ ایران مهر می‌ورزد؛ چنانکه جان خود را با این فرهنگ و تمدن گره می‌زند و به آن عشق می‌ورزد و می‌گوید که اگر تمدن و فرهنگ ایرانی نبود، تمدن اسلامی ناقص می‌ماند و تا این اندازه توسعه پیدا نمی‌کرد.

اصغر دادبه، آخرین سخنران این نشست بود. اودر ابتدا گفت: سخن من درباره فرهنگ ایران است که اقبال لاهوری به حق به آن بسیار توجه داشت، فاصله اقبال و بیدل دهلوی حدود ۲۰۰ سال است. بیدل به خوبی شرایط آن دوران را می‌دانست و به اوضاع زمانه تسلط داشت و درک می‌کرد؛ با زبان فارسی هم به خوبی آشنا بود و با احساس خطری که می‌کرد، به احیا و ترویج زبان فارسی پرداخت؛ او متوجه بود که باید به هر نحوی از زبان و فرهنگ فارسی حمایت و حفاظت کرد.

عضو هیات مدیره انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در ادامه گفت: قرن‌ها است که ما دیگر سلطان محمود غزنوی نداشتیم و فقط قدرت و نیروی معنوی زبان وادب فارسی را داشتیم که باعث حفظ این فرهنگ و زبان شد و تا امروز هم نتایج این قدرت معنوی قابل درک و مشاهده است.

دادبه تصریح کرد: بیدل دهلوی، سیر نزولی فرهنگ مردم آن زمان را حس کرده بود، ولی قدرت معنوی این زبان ۲۰۰ سال بعد، اقبال لاهوری را آفرید که او هم تبدیل به یک شخصیت جهانی شد. «اقبال» شیفته فرهنگی است که ما خودمان با آن دشمنی می‌کنیم. دیوار کشیدن میان دو بخش اسلام و ایران آنچنان افتخار نیست، چون اسلام در آن دوره به کشوری وارد شد که فرهنگی متعالی داشت و از این طریق بود که با عمق بیشتری پذیرفته شد و شرایط گسترش اندیشه دینی فراهم شد نه اینکه ایرانیان بربر بودند و بی فرهنگ که این تحلیل درستی نیست.

وی درادامه افزود: اقبال تاکید می‌کرد که مرکز فرهنگی جهان اسلام باید ایران باشد، چون در پی این بود تا مرکزیت فرهنگی جهان با جایی باشد که حاوی اندیشه‌های رفیع حافظ، مولانا و سنایی و ... باشد.کشف فرهنگی عظیم و پرداختن به دنیا و جهان و حرکتی دیگر براساس این فرهنگ و توجه به قرائت بزرگان فرهنگی ایران از اسلام، چیزی‌هایی است که «اقبال» به دنبال آن بود که البته در اشعار خود به آنها اشاره می‌کند.

این استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی بیان کرد: امیدوارم یادمان نرود که نه بی بی سی عاشق فرهنگ ایران بوده و نه خیلی از کودتاگران علیه فرهنگ ایران، عشقی به این مرز و بوم و زبان آن داشتند، در حقیقت قدرت معنوی زبان و ادب فارسی بود که این فرهنگ و تمدن را گسترش داد.

درپایان این برنامه، بیرج لال دوسانی، رایزن فرهنگی سفارت پاکستان درتهران، طی سخنانی از برگزار کنندگان این جلسه تقدیر و تشکر کرد و در ادامه لوح تقدیر انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در پاسداشت مقام علمی علامه اقبال لاهوری، به او به‌ عنوان نماینده فرهنگی دولت پاکستان درایران تقدیم شد.

انتهای پیام

منبع: ایکنا

کلیدواژه: خبرگزاری قرآن اندیشه اقبال لاهوری انجمن آثار و مفاخر فرهنگی بزرگداشت رضا داوری حداد عادل فلسفه ادبیات تاریخ شعر

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۰۹۵۴۲۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چاپ پنجمین جلد مجموعه تاریخ ایران‌زمین درباره طاهریان و آل بویه

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «نخستین دولت‌های ایرانی پس از اسلام؛ طاهریان تا آل بویه» نوشته محسن جعفری به‌تازگی توسط انتشارات ققنوس منتشر و راهی بازار نشر شده است. این‌کتاب پنجمین‌عنوان از مجموعه «تاریخ ایران‌زمین»‌ است که این‌ناشر چاپ می‌کند که تاکنون کتاب‌های «ایران در سپیده‌دمان تاریخ»، «هخامنشیان فرمانروایان جهان باستان»، «اشکانیان؛ فرمانروایان فراموش‌شده» و «ساسانیان فرمانروایان ایرانشهر» در قالب آن منتشر شده‌اند.

طرح اولیه مجموعه مورد اشاره شامل ۱۰ عنوان کتاب کم‌حجم بوده که تاریخ ایران را از دوران پیش از تاریخ تا انقلاب مشروطه را پوشش دهند. هدف اصلی از نگارش و انتشار مجموعه «تاریخ ایران‌زمین»‌ هم این است که پلی بین علاقه‌مندان غیردانشگاهی و کتاب‌های پژوهشی دانشگاهی، تاریخ‌خوانی و تاریخ‌دانی باشد. محسن جعفری می‌گوید مشکلاتی از جمله وجود کتاب‌های زیاد شبه‌تاریخی باعث شده‌اند به‌فکر تهیه و تدوین این‌مجموعه بیافتد. او می‌گوید صدها عنوان کتاب درباره تاریخ ایران وجود دارد و هرسال ده‌ها عنوان کتاب تازه نیز منتشر می‌شود اما کتاب‌های آسان‌فهم و علمی که به کار خوانندگان عادی و دانشگاهی بیایند در بازار کتاب کشور بسیار کمیاب‌اند.

کتاب‌های شبه‌تاریخی هم به بیان جعفری با هدف سودآوری و کیفیت پایین منتشر شده و می‌شوند و نویسندگانشان اغلب تحصیلات دانشگاهی مرتبط با تاریخ و فرهنگ ایران ندارند و بدون آشنایی با روش‌های پژوهش تاریخی فقط به قیچی‌کردن و چسباندن نوشته‌های تاریخی از هر منبع در دسترس می‌پردازند.

در کتاب «نخستین دولت‌های ایرانی پس از اسلام» صحبت از این است که فتوحات مسلمانان در قرن هفتم میلادی از رویدادهای مهم و تاثیرگذار تاریخ جهان بود. آن‌ها در مدت کوتاهی دو امپراتوری ساسانی و روم شرقی (بیزانس) را شکست دادند و از خراسان تا مراکش را به تصرف درآوردند. پس از پیامبر، بیشتر خلیفه‌های عرب با سیاست کوچاندن اعراب، به سرزمین های تصرف شده و تحقیر فرهنگی شکست خوردگان زمینه گسترش زبان و فرهنگ عربی را فراهم آوردند. در نتیجه این سیاست مردم تمدن های باستانی سرزمین های پهناور بین اقیانوس اطلس تا اروندرود هویت فرهنگی کهن خود را از دست دادند و از نظر زبانی و فرهنگی عرب شدند.

ایران تنها تمدن کهنی بود که در ۲ سده نخست پس از اسلام بخشی از قلمرو خلافت بود اما امروز بخشی از «جهان عرب محسوب نمی‌شود. چون ایرانیان پیوندهای استواری با هویت باستانی خود داشتند و فارسی زبان اداری، آموزشی و فرهنگی آنان بود. همین‌واقعیت باعث شکل‌گیری سوالات جالب و مهمی می‌شود؛ ازجمله این‌که چه شد ایرانیان دین اسلام را پذیرفتند ولی زبان و فرهنگ عربی را نپذیرفتند؟ یا این‌که فرهنگ ایرانی چگونه مقابل فرهنگ عربی دوام آورد و خود را با ارزش ها و آموزه های اسلامی سازگار کرد؟ سوالات دیگری که در این‌بحث به چشم می‌آیند از این‌قرارند: زبان فارسی چگونه خود را از زیر سایه سنگین زبان عربی بیرون کشید و به یکی از زبان های ادبی مهم جهان تبدیل شد؟ و چه عوامل سیاسی و فرهنگی سبب شدند ایرانیان ایرانی بمانند در حالی که دیگر اقوام باستانی در عراق و سوریه و شمال آفریقا، عرب شدند؟

محسن جعفری در «نخستین دولت‌های ایرانی پس از اسلام» در پی پاسخ‌ به چنین‌سوالاتی بوده است.

کتاب پیش‌رو ۹ فصل اصلی دارد که به‌ترتیب عبارت‌اند از: «ایران‌زمین در قلمرو خلافت»، «طاهریان، نخستین دولت ایرانی پس از اسلام»، «صفاریان، رویگرزادگان سیستانی»، «سامانیان و رنسانس فرهنگی ایران‌زمین»، «زیاریان، جنگاوران ناکام»، «آل بویه، شیعیانی از دیلم»، «زبان فارسی نو (دَری)، از پیدایش تا شکوفایی»، «فرهنگ و تمدن ایرانی در دوره نخستین دولت‌های ایرانی» و «معماری و هنر در دوره نخستین دولت‌های ایرانی».

در قسمتی از این‌کتاب می‌خوانیم:

این رابطه شکننده تا تصرف نیشابور و پایان کار دولت طاهری در سال ۲۵۹ ه.ق ادامه داشت. در نیشابور برخی عالمان دینی و بزرگان شهر از یعقوب فرمان خلیفه را خواستند، ولی او در پاسخ شمشیرش را به آنان نشان داد و پاسخ داد: «امیرالمومنین را به بغداد نه این‌تیغ نشاندست؟ ... مرا بدین جایگاه نیز هم این‌تیغ نشاند عهد من و آنِ امیرالمومنین یکی است.» (همان ۲۲۵) با این‌همه او می‌دانست با فرمان خلیفه آسان‌تر می‌تواند بر خراسان فرمانروایی کند. بنابراین نمایندگانی به بغداد فرستاد و با توضیح ناتوانی محمدبن‌طاهر فرمان امیری خراسان را از خلیفه خواستند، ولی خلیفه عباسی از تایید اقدام یعقوب خودداری کرد و به او فرمان داد از خراسان عقب‌نشینی کند. (طبری ۱۳۸۰، ج ۱۵، ۶۴۴۰)

یعقوب اعتنایی به فرمان خلیفه نکرد و به جنگ طبرستان رفت. او پس از ماه‌ها جنگ فرسایشی و بی‌نتیجه زخم‌خورده و خشمگین به خراسان بازگشت و در آن‌جا فهمید معتمد عباسی توطئه‌ای خطرناک برضد وی طراحی کرده است. کارگزاران عباسی حاجیان خراسان، ری، طبرستان و گرگان را گرد آورده و نامه‌ای از خلیفه برای آن‌ها خوانده بودند که در آن تصرف خراسان را نامشروع خوانده بود و از حاجیان خراسانی خواسته بود از یعقوب بیزاری بجویند (همان، ۶۴۴۵)

این‌کتاب با ۱۴۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۸۰ هزار تومان منتشر شده است.

کد خبر 6081297 صادق وفایی

دیگر خبرها

  • چاپ پنجمین جلد مجموعه تاریخ ایران‌زمین درباره طاهریان و آل بویه
  • به آغاز دوران تازه‌ای از عزت رسیده‌ایم
  • دانشگاه آزاد آبادان میزبان نشست سراسری مرکز آموزش زبان فارسی به غیرفارسی‌زبانان
  • هشتگ داغ میان کاربران عرب زبان ؛ شکراً ایران
  • رییس هیأت داوران بخش زبان‌های فارسی و گیلکی در ایران انتخاب شد
  • اما و اگرها برای جامع‌ترین فرهنگ زبان فارسی
  • در راستای حفظ قند پارسی / شکر بودن شرط دارد
  • ادمین اکانت‌های فارسی زبان صهیونیست‌ها چه کسی است؟
  • ثروتی به نام زبان فارسی + فیلم
  • دهمین‌جلسه درس‌گفتارهای «سعدی‌خوانی» برگزار می‌شود