ترجمه، تنها راه معرفی ادبیات کشور به جهان است
تاریخ انتشار: ۲۹ اسفند ۱۳۹۷ | کد خبر: ۲۳۱۷۵۵۱۱
تهران- ایرنا- نویسنده ادبیات کودک و نوجوان معتقد است: تنها راه معرفی و اشاعه ادبیات کودک و نوجوان ایران ترجمه تولیدات ارزشمند ادبی فارسی به زبان های دیگر است.
جمشید خانیان در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا اظهار داشت: نباید فقط بگوییم ادبیات خوب یا نویسنده خوب داریم، باید ادبیاتمان را ترجمه کنیم تا دنیا متوجه شود این ظرفیت را داریم وگرنه به زور اسم و حرف اتفاقی نمیافتد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: عمر ادبیات کودک و نوجوان کشور به دو دهه میرسد و طی این مدت تولیداتی داشته که درخور توجه است؛ اما متاسفانه عرصه ترجمه ما خیلی فعال نیست و تولیدات به جهان معرفی نمی شوند.
خانیان گفت: البته آثار ادبی ترجمه میشود؛ اما تولیدات ادبی ویژه کودک و نوجوان ما خیر.
وی در مورد وضعیت کتاب های تولید شده در حیطه ادبیات داستانی کودک و نوجوان در سال 97 گفت: همه کتاب ها را نخواندهام؛ اما کتابهایی را دیدهام که رضایت بخش نبودهاند.
وی آثار نویسندگان حوزه کودک و نوجوان شامل محمد هادی محمدی، سید نوید سیدعلی اکبر و حمیدرضا شاه آبادی را برای مطالعه در ایام نوروز پیشنهاد داد.
به گزارش ایرنا بر اساس آمار موسسه خانه کتاب، 85 هزار و ۱۲ عنوان کتاب در 11 ماه سال ۱۳۹۷ در کشور منتشر شده که این رقم در بازه زمانی مشابه سال گذشته ۸۴ هزار و ۷۲۸ عنوان بوده است.
همچنین در این مدت، 7 هزار و 611 عنوان کتاب برای کودکان و نوجوانان تالیف شده که نسبت به سال گذشته (7هزار و 574 عنوان) تغییر چندانی نداشته و میانگین شمارگان کتابهای تالیفی کودک و نوجوان 9 درصد کاهش یافته است.
افزون بر این، پنج هزار و 602 عنوان کتاب در موضوع کودک و نوجوان در 11 ماه سال 1397برای این گروه سنی ترجمه شده که نسبت به سال گذشته با پنج هزار و 342 عنوان حدود 5 درصد افزایش داشته و میانگین شمارگان کتابهای ترجمه شده این گروه سنی با کاهش 9 درصدی مواجه شده است.
جمشید خانیان (متولد 1340آبادان) از نیمه اول دهه 1360 با نگارش دو نمایشنامه «یک نیمروز در اتاق بازجویی» و «روی نی بندی» و نیز مجموعهای از داستانهای کوتاه٬ در حوزه نوشتن فعالیت خود را آغاز کرد و تاکنون در زمینههای مختلف نگارشی بیش از 40 عنوان کتاب از وی چاپ شده است. همچنین طی این سالها به عنوان مدرس٬ کارشناس و داور در جشنوارههای متعدد هنری و ادبی فعالیت داشته است.
برخی از آثار داستانی وی؛ شامل «پس یوسف من کجاست؟»٬ «همیشه همین وقت همین بازی» و «پول» به زبانهای انگلیسی٬ لهستانی و روسی ترجمه و چاپ شده و تعدادی نیز جزو منتخبان و برگزیدههای بین المللی بودهاند که از آن جمله میتوان به کتاب «قلب زیبای بابور» برگزیده کتابخانه مونیخ (2005 )٬ کتاب «طبقه هفتم غربی» برگزیده Ibby لندن - دفتر بین المللی کتاب برای نسل جوان (2012) و کتاب «عاشقانههای یونس در شکم ماهی» برگزیده Ibby مکزیک (2015) است.
وی به عنوان نمایشنامه نویس منتخب همچنین به خاطر یک عمر تلاش در نوشتن٬ در سال 1396 و در سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر تجلیل شد و در سال 97 نامزد جایزه آسترید لیندگرن بوده است.
جایزه آسترید لیندگرن یکی از جایزههای معتبر بینالمللی در رشته ادبیات کودک و نوجوان است. این جایزه پس از مرگ آسترید لیندگرن در سال 2002 هر سال به بهترین برنامه یا برترین افراد در رشته ادبیات کودک و نوجوان اهدا میشود و مبلغ آن پنج میلیون کرون سوئد است.
آسترید آنا امیلیا لیندگرن (Astrid Anna Emilia Lindgren) نویسنده سوئدی کتابهای کودکان و نوجوانان بود که در سال 2002 در سن 90 سالگی درگذشت، تعداد زیادی از کتابهایش به 85 زبان ترجمه و در بیش از 100 کشور جهان منتشر شده، «پیپی جوراب بلند» اثر معروف و شناخته شده این نویسنده مطرح است.
فراهنگ**3009**9157
منبع: ایرنا
کلیدواژه: فرهنگي فرهنگ و ادب ادبيات كودك و نوجوان ترجمه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۱۷۵۵۱۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انتشارات علمی و فرهنگی چگونه از عرش به فرش رسید؟
مهمترین عامل فاصله گرفتن انتشارات علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود، نامش بود؛ نامی که سبب شد مدیرانش از خاطر ببرند که شأن نزول این مرکز برای چه بوده است. - اخبار فرهنگی -
به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، انتشار تصویری از بسته بودن کتابفروشی علمی و فرهنگی در خیابان انقلاب، بار دیگر حواشی پیرامون این نشر با سابقه را پررنگ کرد. هرچند قاسم صفایینژاد، مدیر این انتشارات، در گفتوگو با تسنیم، خبر تعطیلی آن را تکذیب و اعلام کرد که تعطیلی کتابفروشی فقط چند ساعت بوده است، اما حرف و حدیثها درباره این نشر به اتمام نرسیده است.
انتشارات علمی و فرهنگی چگونه متولد شد؟
در سایت این انتشارات درباره تاریخچه آن آمده است: انتشارات دیرپای علمی و فرهنگی از ادغام دو مؤسسۀ انتشاراتی پیشگام و سرآمد نشر در ایران به نامهای «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» و «مؤسسه انتشارات فرانکلین» پدید آمده است. مؤسسه خصوصی «بنگاه ترجمه و نشر کتاب» در سال 1332 تأسیس شد و با مدیرعاملی بزرگانی همچون احسان یارشاطر و معاونت شخصیتهایی مثل عبدالحسین زرینکوب و ایرج افشار ادامۀ حیات داد. از گونۀ آثار ماندگار بنگاه ترجمه و نشر کتاب مجموعهای با نام «میراث ایران» بود که آثار معروف ادب فارسی را به زبانهای دیگر ترجمه میکرد. دیگر اثر شناخته شدۀ بنگاه ترجمه و نشر، انتشار دایرهالمعارفی با نام دانشنامۀ ایران و اسلام بود که تا سال 1360 تعداد 10 جلد از آن منتشر شد. ترجمۀ تاریخ طبری و نیز شروع انتشار دانشنامۀ ایرانیکا به پیشنهاد احسان یارشاطر از دیگر آثار ماندگار بنگاه چاپ و نشر است.
مؤسسه فرانکلین ایران نیز در سال 1333 به مدیریت همایون صنعتیزاده بنیان نهاده شد. فرانکلین ایران که شعبهای از مؤسسه فرانکلین بینالمللی بود، پس از مدتی با توسعۀ کارهای خود از شعبۀ مرکزی در نیویورک استقلال مالی و کاری پیدا کرد. شیوهٔ کار این نهاد فرهنگی به ابتکار صنعتیزاده این بود که پس از قرارداد با ناشر، کلیۀ امور مربوط به چاپ از ترجمه و ویرایش گرفته تا تصحیح و غلطگیری و هزینۀ تبلیغات و حتی پرداختِ اجرت نقاشی پشت جلد را برای ناشر انجام میداد. کار تا آنجا پیش رفت که مؤسسه فرانکلین علاوه بر مسئولیت چاپ کتابهای درسی کشور، در سال 1337 کتابهای درسی کشور افغانستان را هم منتشر میکرد.
پایهگذاری ویرایش، ارزیابی و نظارت بر ترجمهها، احداث کارخانۀ کاغذ پارس برای رفع مشکل تأمین کاغذ، بنیانگذاری سازمان کتابهای جیبی، تهیۀ 500 کتابخانه برای مدارس دولتی، بنیانگذاری مؤسسۀ دفتر لغت فارسی به سرپرستی دکتر مینوی و زرینکوب، کمک به ایجاد کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تهیۀ طرح مبارزه با بیسوادی برای بزرگسالان، ساخت مرکز تکنولوژی آموزشی برای تهیۀ فیلم و کمک به پاگرفتن کتابخانۀ دانشگاه صنعتی شریف از گونه شواهد این توسعه، پیشگامی و خیرگستری فرانکلین بود.
انتصاب عجیب در قدیمیترین مؤسسه انتشاراتی کشورمؤسسه فرانکلین در این مدت از سال 1332 تا 1356 نزدیک به 2000 عنوان کتاب چاپ کرد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی بنگاه ترجمه و نشر کتاب در اواخر سال 1360 به شرکت انتشارت علمی و فرهنگی تبدیل شد. مؤسسه فرانکلین نیز که در سال 1356 «سازمان آموزشی نومرز» نام گرفته بود، ابتدا به «شرکت انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی» تغییر نام داد و سپس در سال 1372 در شرکت انتشارات علمی و فرهنگی ادغام شد. انتشارات علمی و فرهنگی که در آن زمان دیگر به نهاد نشری پُخته و آزموده تبدیل شده بود، از سال 1380 تصمیم گرفت با هدف توسعه و گسترش فعالیتهای اجرایی سه شرکت مجزا و وابسته را به نامهای «شرکت چاپ و نشر کتبیه»، «شرکت بازرگانی کتاب گستر» و «شرکت فرهنگفیلم تهران» در زیرمجموعه خود تعریف کند. اما چرا یک مرکز نشر با این پیشینه امروز با انتشار یک خبر، تا مرز تعطیلی پیش میرود؟
علمی وفرهنگی از کجا به کجا رسید؟!
حاشیههای انتشارات علمی و فرهنگی در سالهای اخیر کم نبوده است؛ از انتخاب مدیران سیاسی و حلقههای نزدیک به ستادهای انتخاباتی چپ و راست گرفته تا تجمع اعتراضی کارمندان و ... .
به نظر میرسد میتوان روند افت کیفی و کمی انتشارات را در چند مورد، خلاصه کرد. نخست مشکلات مالی این نشر دیرپاست. وابستگی مالی انتشارات علمی و فرهنگی به چاپ دفترچههای بیمه و کسب درآمد از این طریق، از جمله این عوامل است. احتمالاً انتشار خبر قطع چاپ این دفترچهها برای صاحبان این نشر بیش از هر کس دیگری گران آمد. این وابستگی که منجر به تزریق میلیاردها تومان در هر سال به انتشارات شده بود، این مرکز را از فکر برنامهریزی برای تأمین اعتبارات مالی از طرق دیگر بازداشت.
قطع این شاهراه حیاتی در زمانی صورت گرفت که کاغذ برای هر ناشری به یک معضل لاینحل تبدیل شده و انتشارات قراردادهای متعددی داشت که نسبت به انجام آنها متعهد شده بود. کار تا جایی پیش رفت که به ناگزیر با برخی از نویسندگان برای انتخاب تأخیر در چاپ یا فسخ قرارداد مذاکره صورت گرفت. بدهیهای بیمهای متعدد که به گفته صفایینژاد، بعضاً از سال 69 باقی مانده بود و بدهی به پدیدآورندگان و افرادی که از این مجموعه جدا شده بودند، کار را بیش از پیش برای علمی وفرهنگی سخت و کلاف این نشر را سردرگمتر از هر زمان دیگری کرد.
گذشته از این، عامل دوم را میتوان در انتخاب مدیران اشتباهی جستوجو کرد؛ مدیرانی که با بده بستانهای سیاسی قدم در این مرکز فرهنگی گذاشتند و هرچند انتشارات علمی و فرهنگی را یک بنگاه اقتصادی توصیف کردند_که از وجهی میتواند درست باشد_ اما هیچ راهکار اقتصادی برای خروج از این بحران ارائه نکردند.
اما در کنار همه این موارد، شاید مهمترین عاملی که سبب شد علمی و فرهنگی از روزگار درخشان خود فرسنگها فاصله بگیرد، نامش بود. نام انتشارات علمی و فرهنگی آنقدر بزرگ بود که مدیرانش زیر سایه آن آرام بگیرند و این نشر در یک انفعال فرهنگی و اقتصادی به کار خود ادامه دهد. نگاهی به فهرست آثار منتشر شده حداقل در یک دهه گذشته شاید مؤید این امر باشد و ما را به این نتیجه برساند که علمی و فرهنگی همچنان از چاپ مجموعه ادبیات کلاسیک خود ارتزاق میکند. آثار جریانسازی که در این سالها منتشر شده باشد، به شمار انگشتان دست هم نمیرسد.
از سوی دیگر حضور کمرنگ در بسترهای جدید کتاب و نداشتن برنامهای مشخص در این زمینه در دورههای گذشته، علمی و فرهنگی را از یک ناشر بهروز و کارآمد به یک نشر منفعل گوشهنشین تبدیل کرد؛ آن هم در شرایطی که طی پنج سال گذشته اقبال مخاطبان ایرانی به استفاده از این فضا بیش از کتابهای کاغذی برآورد شده است.
با در نظر گرفتن این شرایط است که میتوان مدعی شد مدیران این مجموعه در سالهای اخیر در زیر سایه همین نام بزرگ از خاطر بردند که شأن نزول آن برای چه بوده است. در نهایت از انتشارات علمی و فرهنگی فقط یک نام و برند باقی ماند؛ مانند کانون پرورش فکری، حوزه هنری و دهها مرکز و نهاد دیگری که میتوان به این فهرست افزود.
انتهای پیام/