سال سيل؛ از دعای داريوش بزرگ تا نابخردی های ما فرزندان ايران
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۲۱۹۲۲۵
عصر ایران؛ جعفر محمدی - باران هايي كه اين روزها بر ايران مي بارند، بي سابقه نيستند؛ از پدر بزرگ ها و مادربزرگ ها بپرسيد كه مثلا ٥٠ سال پيش اوضاع بارندگي چگونه بوده است؟ بي ترديد آنها باران هاي پر آب و برف هاي سنگين فراواني را به ياد خواهند آورد و حتي از سيل هايي بزرگ برايتان خاطره ها خواهند گفت.
اما چرا سيل هاي دهه هاي گذشته - با آن همه فقر امكانات - به اندازه امروز خانمان برانداز نبودند؟
علت بسيار ساده است: پدر بزرگ هاي ما و اجداد آنها ، شهرها، روستاها و راه هاي خود را در تطابق با طبيعت مي ساختند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مي دانستند كه جنگل ها و مراتع، فقط پوشش گياهي نيستند بلكه سدي هستند در برابر سيل؛ از اين رو، تنها به قدر ضرورت از آنها برداشت مي كردند و ... .
اما در دهه هاي اخير ، گويا تمام آن دانش تجربي انباشته شده در هزاره هاي متمادي، ناگهان بر باد رفت، گو اين كه به آلزايمر دسته جمعي مبتلا شده باشيم.
ما ناگهان با طبيعت، نه غريبه كه دشمن شديم ، غافل از اين كه چاهي مي كنيم از بهر خودمان!
مسيل ها را شكاف هايي نابهنجار پنداشتيم و پُرشان كرديم (مانند مسيل كنار دروازه قرآن در شيراز) ، در مسير صدها و شايد هزاران ساله سيلاب ها، خاكريزي كرديم و راه آهن ساختيم تا آبهاي خروشان به جاي آن كه در دشت هاي خالي از سكنه فروكش كنند يا به دريا بريزند، به سمت شهرها بيايند( مانند آنچه در آق قلا رخ داد) ، جنگل ها و مراتع را تراشيديم و ويلا ساختيم ( مانند بخش هاي زيادي از شمال ايران) ، در كنار رودها خانه ها و رستوران هاي مجلل ساختيم ( مانند رودهاي اطراف تهران) و كارهاي نابخردانه ديگري از اين دست فراوان مرتكب شديم.
در اين ميان، خشكسالي هاي مكرر، غفلت مان را مضاعف كرد و يادمان رفت كه وقتي باران هاي شديد باز گردند و راه هاي قديمي شان را منهدم يا اشغال شده ببينند، توقف نمي كنند بلكه اين بار از روي خانه ها، جاده ها، پل ها و جنازه هاي ما رد مي شوند... و قرعه اين اتفاق گريزناپذير به نام نوروز ١٣٩٨ افتاد تا شادي عيد با غم عزا درآميزد.
ما ايراني ها، امروز تاوان بدرفتاري هاي احمقانه اي را مي دهيم كه با طبيعت داشته ايم و بي هيچ ترديد و تعارفي، اگر به خود نياييم و عذر تقصير به پيشگاه طبيعت نبريم و جبران مافات نكنيم، با هر بارندگي پشت مان خواهد لرزيد كه نكند اين بار نويت ما باشد تا در كام هيولاي سيل بلعيده شويم.
بازشناسي راه آب هايي كه دستخوش حماقت هاي ما شده اند و آزادسازي و بهسازي آنها براي پذيرش سيلاب هاي آتي، حفظ و ترميم جنگل ها و مراتع، لايروبي سدها و رودخانه ها و عقب نشيني سريع از حريم آب ها و مسيل ها با تخريب بناهاي ساخته شده در آنها، كارهايي هستند كه بايد به قيد فوريت آغاز شوند.
در غير اين صورت بايد دست به دعا شويم و برخلاف آرزوي داريوش بزرگ، از خدا بخواهيم كه خشكسالي را در اين سرزمين مستدام بدارد!
منبع: عصر ایران
کلیدواژه: سيل پوشش گياهي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.asriran.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «عصر ایران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۲۱۹۲۲۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قاچاقی یکی از مداح ها را به آسایشگاه خودمان آوردیم /مرشد گفت مرد حسابی اگر تو روسیاه هستی چرا پای ما را وسط می کشی؟
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، عباس نامداری یکی از آزادگان جنگ تحمیلی، تعریف میکند: «یک شب جمعه، قبل از شروع دعای کمیل توی آسایشگاه اتفاق جالبی افتاد. ما قاچاقی یکی از مداحها را از آسایشگاه مجاور به آسایشگاه خودمان آوردیم تا برایمان دعا بخواند.
آنگونه که فارس روایت میکند، در ادامه این خاطره نگاری آمده است؛ آقای مداح از همان ابتدا با گریه و زاری شروع کرد: «خدایا! امشب یه مشت گنهکارِ روسیاه و معصیتکار دور هم جمع شدیم. اومدیم به گناه خود اعتراف و توبه کنیم. اگه تو ما رو نبخشی کجا بریم؟»
ناگهان یکی از اسرای ۵۰ـ۴۰ ساله که مرشد صدایش میکردیم، بلند شد، ایستاد و با صدای بلند گفت: «مرد حسابی! تو اگه روسیاه و معصیتکاری، برو یه فکری به حال خودت بکن! چرا پای ما رو وسط میکشی؟ ما چند ساله اینجا اسیر قفسیم؛ از دیوار کی بالا رفتیم؟ به کدوم نامحرم نیگاه کردیم؟ مال کی رو خوردیم؟ اگه اومدی برای ما دعای کمیل بخونی، خُب شروع کن. این قدرم توی سر ما نزن. یه وقت خدا هم باورش میشه که ما آدمای بدی هستیم!»
همه بچهها زدند زیر خنده. از بس خندیدیم دل درد گرفتیم. دعا هم برگزار نشد.»
۲۷۲۱۹
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1897945