از دعا نویسی با حقوق ۲۰ میلیونی تا کار خدماتی با حقوق ۲ میلیون در گفتگو با جوان کارگر / پدر و برادرم دعانویساند
تاریخ انتشار: ۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۲۲۵۶۵۱
این بار کارش بستن بخت دیگران با احضار روح نیست. حالا دیگر به عنوان نیروی خدماتی با یک شرکت همکاری میکند و خرج زندگی اش را در میآورد. اتفاقا این روزهای دم عید هم حسابی سرش شلوغ است. به هر حال با نزدیک شدن به عید و خانه تکانیهای خانوادههای ایرانی، شرکتهایی که کارشان فرستادن کارگر برای تمیز کردن و انجام کارهای خدماتی برای خانهها و اداره هاست.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این یک مصاحبه خواندنی با جوان سخت کوش کردی است که در یک دو راهی عجیب تصمیم سختی برای آینده اش گرفت. تصمیمی که شاید خیلی از ما اگر جای او بودیم نمیتوانستیم بگیریم.
کمی از خودت و خانواده ات بگو.
متولد سال ۱۳۷۸هستم و ۱۸ سال دارم. تحصیلات ام دیپلم است و تقریبا از پانزده سالگی مشغول به کار شده خانواده ام سنندج زندگی میکنند، خیلی کم پیششان میروم و میآیم، چون بیشتر وقتها سر کارم نمیتوانم خیلی زیاد به خانواده ام سر بزنم. تا جایی که بتوانم به خانواده ام کمک میکنم، اما بیشتر خرج خانواده، با برادر بزرگم است.
چند خواهر و برادر داری؟ چه کار میکنند؟ درس میخوانند با کار میکنند؟
یک برادر و چهار خواهر دارم که همه آنها ازدواج کرده اند برادرم شغل پدرم را دنبال کرد و در کنار دعانویسی و طلسم است. خواهرها هم ازدواج کرده اند، فقط من توی خانواده ام مجردم، بعد از فوت پدرم، کتاب هایش به برادرم رسید. کتابها خیلی قدیمی بودند و برادرم هم این کار را یاد گرفته بود و با کتابهای پدرم کار را ادامه داد. من هم از برادرم کار را یاد گرفتم.
در آمدت این روزها نسبت به کار قبلی که داشتی تغییری کرده؟
درآمدم الان تقریبا ماهانه یک میلیون و ۷۰۰ تا یک میلیون و ۹۰۰ هزار تومان است، اما قبلا که کار دعا نویسی میکردم، دست کم، ماهی ۱۰ میلیون تومان درآمد داشتم. آن زمان خیلی راحت پول در میآوردم، زمانی نبود که پول بخواهم و نداشته باشه، مثلا برای یک بخت بستن یا مهر به دل انداختن ۵۰۰ هزار تومان میگرفتم
از این مشتریها زیاد داشتم، آدمهایی که میآمدند تا فقط کاری کنم که مهرتان به دل خانواده شوهر یا به دل همسرشان بیفتد، اما دیگر خسته شدم از آن کار و توبه کردم آمدم تهران تا با کار سالم انجام دادن روزیام را در بیاورم.
چی شد که قید دعانویسی با آن درآمد بالا را زدی و آمدی تهران تا در یک شرکت خدماتی کار کنی با این حقوق کم؟
در کار قبلی خیلی درآمد خوبی داشتم، درآمد ماهانهام بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان بود. برای کسی که ۱۶ سال دارد، این درآمد خیلی زیاد است، اما دیگر خسته شدم، از خودم بدم آمده بود، چون خیلی وقتها باید رابطه آدمها را به هم میریختم یا بخت دخترها را میبستم. اصلا آن بنده خداها چه گناهی کرده بودند که بختشان را بستم؟ الان هم معلوم نیست چه کار میکنند؟ دیگر تا آخر عمرشان نمیتوانند با کسی ازدواج کنند یا از کسی خوششان بیاید. شما هم جای من بودید یک روز توبه میکردید، این کار کثیف بود، دیگر از خودم بدم میآمد، تا کی باید طلسم مینوشتم یا بین زن و شوهرها جدایی میانداختم؟
گفتی برادرت هم کار دعانویسی میکند، خواهرانت هم همین کار را میکنند؟
برادرم کار را از پدرم و وقتی پدرم فوت کرد کتابها را برداشت و کار پدرم را ادامه داد. همه مشتریهای پدرم بعد از اینکه فوت کرد، پیش برادرم میآمدند. خواهرهایم ازدواج کردهاند و سر خانه و زندگیشان هستند، آنها خانه دارند و هیچکدام در این کار نیستند. تحصیلات دانشگاهی هم ندارند، تا دیپلم درس خواندهاند.
چرا برای کار آمدی تهران؟ در کردستان کار نبود؟
کردستان کار نیست، اگر بود من اصلا تهران نمیآمدم همان شهر خودمان میماندم. بیشتر جوانها برای کار یا به شهرهای دیگر رفتهاند یا بیکارند. خیلی کم هستند کسانی که در شهر خودشان کار پیدا میکنند. خیلی از بچههای سنندج و کردستان که کنکور میدهند یا در دانشگاه شرکت میکنند بیشتر به خاطر درآمد مجبورند کار کنند و مهمترین مسئله این است که، چون در خود شهر خیلی کار نیست، برای همین اکثراً دانشگاه نمیروند، اما اگر کار بود همزمان درس هم میخواندند.
الان کجا زندگی میکنی؟
توی خانهای که شرکت خدماتی داده زندگی میکنم. مجانی است، اما برای دادن کار و جای خواب ۴۰ درصد از مبلغ هر مشتری را برمیدارند. بیمه هم نداریم، فقط کار و خواب به عهده آنهاست، چون با کاری که انجام میدهم و حقوقی که دارم اصلا نمیتوانم خانهای بگیرم، اجاره هم نمیتوانم بکنم، چون هزینه اجارهها در تهران خیلی بالاست و من از پس آن برنمیآیم.
مشتریهای معروف هم داشتی؟
از همه شهرها مشتری داشتم، سیمکارت کاریام را وقتی که توبه کردم سوزاندم تا دیگر کسی زنگ نزند، اما الان شماره جدیدم را هم پیدا کردهاند و مدام زنگ میزنند تا برای آنها کاری انجام دهم. از قطر و امارات هم مشتری داشتم، اما نه، خیلی از کارهایی را که برادرم انجام میداد، همان زمان هم انجام نمیدادم.
این روزها به این فکر میکنی که دوباره از یک راه راحتتر امرار معاش کنی؟
میتوانستم پول راحتی به دست بیاورم، اما خودم نخواستم، چون راحت پول در آوردن یک حرف است و پول حلال در آوردن یک بحث دیگر. به راحتی ماهی ۲۰ میلیون تومان درآمد به دست میآوردم. هر چیزی که میخواستم داشتم، این که میگویم هر چیزی واقعاً هر چیزی بود، از پول گرفته تا هر چیزی که فکرش را بکنید. اما آن پول برایم برکت نداشت، مثلاً زمانی بود که یک میلیون بابت کاری میگرفتم، اما یک میلیون سریع خرج میشد و اصلا انگار پولی نیامده، انی پول هیچ برکتی برای زندگیام نداشت. اصلا نمیفهمیدم چه شکلی خرج میشد، کلاً پول درستی نبود، درست است که کار خیر هم میکردیم، مثلاً برای بچهدار شدن کسی که بچهدار نمیشد یا باز کردن بخت کسی که بختش بسته شده بود، اما خیلی وقتها هم جدایی میانداختم بین آدمها، یا بخت آنها را میبستم.
چه انتظاری از زندگی داری یا اصلا بهتر است بپرسم که چه هدفی برای آیندهات داری؟
انتظارم از زندگی این است که حداقل بتوانم برای خودم شغل خوبی دست و پا کنم، زندگیام را بسازم و خانه یا مغازهای برای خودم در تهران داشته باشم. برای شروع دوباره و ساختن زندگیام به تهران آمدهام، دلم میخواهد بتوانم با روزی حلال زندگیام را بچرخانم و به فکر کار بهتری هستم. چون با این کار خدماتی کاری نمیتوانم انجام بدهم. زمانی بود که هر آرزویی میکردم به آن میرسیدم، اما الان دیگر نه! آرزویم این است که بتوانم با کار کردن حداقل مغازهای برای خودم داشته باشم و کار کنم.
با شرایط کاری الانت فکر میکنی میتوانی به آرزوهایی که داری برسی؟
با این وضعیتی که الان هست، نه! امیدی ندارم که به آرزوهایم برسم، چون برای رسیدن به هدفهایم باید پول داشته باشم و الان ندارم، هر قدر هم که تلاش میکنم، به اندازهای نمیشود که بخواهم بخشی از آن را پسانداز کنم. خیلی وقتها با خودم میگویم برگردم سر کار قبلیام که حداقل راحتتر پول درآورم، اما بعد با خودم فکر میکنم، آن شرایطی که از خودت بدت بیاید به خاطر کارهایی که انجام میدهی، ارزش پولش را ندارد.
تا حالا در زندگی حسرت چیزی را خوردهای؟
قبلا نه، اما الان آره. حسرت زندگی راحت، بدون دغدغه خرج زندگی، بدون نگرانی برای آینده، اما قبلا نه، فقط ناراحت بودم که کار خوبی انجام نمیدهم.
در زندگیات چقدر تلاش کردی تا به اینجا برسی؟
خیلی، من از بچگی کار کردم تا به آرزوهایم برسم، تلاش کردم، کار کردم، شاید از نظر خیلیها کار خوبی هم نبوده، اما مسئله این بود که تنها کاری بود که میتوانستم انجام بدهم. برای رسیدن به آرزوها و هدفهایی که داشتم، تمام تلاشم را میکردم. الان هم برای رسیدن به آرزوهایم به تهران آمدم تا دوباره شروع کنم و به هدفهایی که دارم برسم.
منبع: ویژه نامه نوروزی همشهری جوان
منبع: فردا
کلیدواژه: دعا نویسی احضار روح شرکت خدماتی طلسم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.fardanews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فردا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۲۲۵۶۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سختنگیر! بیا وسط
دراین فصل به تهیهکنندگی سیدیزدان ملکآبادی و سردبیری محمدحسن روحانی که به صورت زنده راهی آنتن شبکه دو سیما میشود، بخشهایی همچون گفتوگو با سمانه رضایی(رواشناس)، دورهمی با حضور سردبیر برنامه، گفتوگو با زوجها برای تجربهنگاری در ماشین عروسی،شوخی باسختگیریها با اجرای علی فریادی،موشنگرافی با مجید خسرو انجم، آموزش آسان گرفتن در موضوعات، مصاحبه مردمی درباره سخت نگرفتن در ازدواج و...را شاهد هستیم. درباره اهمیت پرداختن به سوژه ازدواج و نگاه رسانهای برنامه بیا وسط به این موضوع با روحانی(سردبیر) گفتوگو کردیم.از واسطهگری تا آسان گرفتن
میشود گفت بحث واسطهگری ازدواج با برنامه بیا وسط بعد رسانهای پررنگتری یافته است. روحانی به جامجم درباره اهمیت پرداختن به این موضوع در رسانه میگوید: این وجه اهمیت بالایی در آگاهیبخشی دارد. بیا وسط یعنی در بحث ازدواج جوانها تماشاچی نباش، بازیکن باش و بیا وسط گود. موضوع فصل اول برنامه واسطهگری ازدواج بود و در فصل جدید با عنوان سختنگیر کار را ادامه میدهیم. مرکز پژوهشهای مجلس آماری داد که سه عامل ازدواج نکردن جوانها اول مسکن، دوم شغل و سوم پیدا نکردن مورد مناسب است که به واسطهگری برمیگردد. در واقع واسطهگری یک شیوه قدیمی بوده که نیاز داشت ریبرندینگ شود. معمولا یک پیرزن کمسواد یک دفتر داشت و در محله از همه میپرسید ازدواج کردی یا نه و اسامی را برای خود نگه میداشت. در صورتی که سنت واسطهگری میتواند بهروز شود و هر کس واسطه ازدواج یکی از نزدیکانش باشد. مثلا من معلم یا کارمند در اداره مورد مناسبی برای یکی از نزدیکانم میبینم و معرفی میکنم. هم اینکه ما نیاز داریم مؤسساتی در این زمینه کار کنند، متاسفانه تا دوسه سال پیش فقط مؤسسه همدم مجوز داشت ولی اخیرا وزارت ورزش که مسئول جواز مؤسسات واسطهگری است و سازمان تبلیغات تقریبا به صد مؤسسه جواز واسطهگری دادند که خوب است ولی کافی نیست، چون تنوع شهری پیدا نکرده است. در محلهها بیشتر میتواند این اتفاق بیفتد؛ مثلا سرای محلهها در واسطهگری وارد شوند. نکته مهم سامانههای واسطهگری است که یک کار بهروز است. در دنیا و در ژاپن بعد از اینکه وزارت تنهایی تشکیل دادند، اپلیکیشن و سامانههای همسریابی آمدند. با توجه به فرهنگ برخی کشورها، دوستیابی در دنیا پرطرفدار بود ولی الان خیلی از کشورها پای کار موضوع همسریابی آمدند.
مطالبهگر هستیم
در ادامه از روحانی میپرسیم شما به دو عامل مهم دیگر که موانع ازدواج جوانان است اشاره کردید، چون هرکسی نمیتواند برای رفع مشکل مسکن و شغل کاری کند، شما به رفع مانع سوم ورود پیدا کردید؟ وی پاسخ میدهد: ما یک جلسهای با آقای وحید جلیلی از مدیران ارشد سازمان صداوسیما داشتیم و یکی از توصیههایی که به ما کردند بحث مطالبهگری در این حوزه است. ما باید از مسئولان مطالبهگری کنیم. یعنی برنامه «بیا وسط» میزی داشته باشد و از مسئول شهری که کمترین میزان ازدواج را دارد مطالبه کنیم که چرا شهر شما وضعیت ازدواج جوانهایش چنین است؟
وی ادامه میدهد: اگر بیا وسط بتواند در بحث مطالبهگری، توجه به قانون سال ۸۴ که به تسهیل ازدواج مرتبط است را بیشتر کند، بزرگترین کار را کرده است. یک قانون فوقالعاده که از مسکن موقت، خوابگاه دانشجویی، اختصاص تالارهای دولت به ازدواج جوانها، بحث همسان گزینی و مبارزه با رسوم غلط از وظایف دولت است حرف زده.
باید رسم شود
از روحانی میپرسیم با وجود تغییرات هنوز افرادی هستند که در محلهها به کار معرفی ازدواج و واسطهگری مشغولند؛ آیا فعالیت آنان را بیتاثیر میدانید. وی پاسخ میدهد: مشکل من آنها نیستند مشکل دخترهایی هستند که جرأت پر کردن فرم واسطهگری ندارند، چون خانواده آنها بد میدانند و منجر به دعوا در خانواده میشود. دختری هم ممکن است از این نگران باشد که در آینده ممکن است همسرش بگوید لابد مشکلی داشتی که به واسطهگر مراجعه کردی و... مشکل فرهنگسازی است. یکی از لوازمش ریبرندینگ است باید روشنسازی کنیم که این کار در کل دنیا مرسوم است. وی ادامه میدهد: با سامانهها که صحبت میکنیم، میگویند ۷۰ درصد کسانی که فرم پر میکنند مدرک بالای کارشناسی ارشد دارند و نصف آنها حجاب چادر ندارند. در حالی که برخی فکر میکنند این سامانهها فقط برای کسانی است که مذهبی هستند یا مشکلی دارند اما واقعیت این است همه قشری هستند. برای برنامه ما پیامکهای فراوانی ارسال شده است که نشان میدهد مخاطبان جوان از این اقدام استقبال کردند و مدام میپرسند در شهرشان به کجا باید مراجعه کنند تا مشکل ازدواجشان حل شود؟
روحانی بیان میکند: در ادامه خواهیم گفت که لازم است خیرین نیز در این مسأله وارد شوند. کار خیر فقط ساخت مسجد نیست، خوب است برخی خیران پول یک حلقه ازدواج یا یک گل خواستگاری یا کت و شلوار را بدهند و این کار مرسوم شود. در بحث خیریه ازدواج خیلی عقب هستیم. یک آقایی را میشناسم در منطقه ابوذر ۹ طبقه و ۲۷ واحد دارد که این را فقط به زوجهای تازه ازدواج کرده به مدت زمان دو سال، با قرعهکشی هدیه میدهد. این اقدامات ارزشمند است و بیا وسط سعی در جریانسازی دارد. در این فصل که به موضوع سخت نگیر اشاره دارد، به این موضوعات میپردازیم. من به صورت لایو با بسیاری از زوجها در دیگر کشورها گفتوگو کردم. مثلا با زوجی در لندن صحبت کردم که گفتند اینجا جوانهایی که میخواهند ازدواج کنند به بازارهایی میروند و لوازم جهیزیه را دست دوم میخرند. این موضوع در آنجا خیلی عادی است. یا در سوئیس جوانها در خانههای ۳۰ یا ۴۰ متری زندگی را شروع میکنند. حرف من این نیست که لوازم دست دوم بخرند یا در ۳۰ متر زندگی کنند. حرف این است که ازدواج را خیلی سخت کردیم. هم از نظر ایدهآلگراییهای ظاهری که دخترها و پسرها نسبت به هم دارند. اگر در روزهای سخت کنار هم باشیم سازش بیشتری داریم و پای زندگی میایستیم. جوانی که پدر و مادر پولداری دارد و به پشتوانه آنان به خانه بخت میرود، قدر زندگی را نمیداند و راحت آن را برهم میزند.
من هم سخت نگرفتم
روحانی درباره تجربه شخصی خود درباره سخت نگرفتن در ازدواج بیان میکند: من ۲۰ سالگی ازدواج کردم و سه فرزند دارم. حمایتهایی از پدر و مادرم دریافت کردم ولی قطعا روزی بوده که خواستههای همسرم را نتوانستم برآورده کنم. به خصوص اوایل زندگی زمانی بوده که سه چهار کارت را در دستگاه خودپرداز زدم تا ۲۰ هزار تومان دریافت کنم و آن شب دست خالی به منزل نروم. ما که زود ازدواج کردیم طعم این چالشها را چشیدهایم. همانطور که گفتم طلبه دهه هفتادی با سه فرزند هستم که در خانهای دو خوابه زندگی میکنم. در یک خانواده دانشگاهی بزرگ شدم. پدرم استاد دانشگاه شریف بود و متولد منطقه سعادت آباد تهران هستم؛ با این حال این طور زندگیام را شروع کردم. من محمدحسن روحانی به عنوان سردبیر برنامه چندین سال است که در این حوزه کار میکنم و به نظرم یکی از مسائل اصلی امروز بحث ازدواج است. اگر بخواهیم مسائل امنیتی را حل کنیم ابتدا باید بحث ازدواج حل شود. اگر میخواهیم مشکلات فرهنگ را حل کنیم لازمه آن حل و فصل موضوع ازدواج است. آقای جوادی آملی میگویند راهحل مسأله حجاب بحث ازدواج است. در حل مسائل اقتصادی هم باید توجه داشت جوانی که ازدواج میکند، زندگیاش هدفمند میشود. حتی در امر بالا رفتن سطح تحصیلات جامعه هم ازدواج مؤثر است. من اوایل درس، ازدواج کردم و آخرش، چه در دانشگاه علامه طباطبایی و چه در حوزه علمیه بالاترین معدل را گرفتم چون با حضور همسر و مشغله زندگی مشترک، میدانستم اگر باید سه ساعت مطالعه کنیم، چه زمان ارزشمندی است و نباید به بطالت بگذرد.وی ادامه میدهد: خیلی از جوانها که میتوانند الگو باشند با کمترین امکانات وارد زندگی شدند و همه جهیزیه را ابتدا نخریدند. این جوانها آنقدر زیاد هستند که در برنامه «بیا وسط» به عنوان الگو معرفی میکنیم. این افراد به عنوان تجربهنگاری، بهترین الگو هستند. یک نکته دیگر اینکه سعی کردیم مخاطبان بیا وسط دهه هشتادیها باشند.
دهه هشتادیها در کانون توجه
روحانی درباره دلیل توجه به دهه هشتادیها در برنامه با وجود اینکه تعداد زیادی از دهه شصتیها همچنان مجرد هستند، عنوان میکند: به مسائل متولدان دهه ۶۰ میپردازیم ولی اگر به دهه ۷۰ و ۸۰ توجه نشود، مشکلات دهه شصتیها تکرار میشود. دو میلیون و صدهزار دختر مجرد بالای ۳۰ سال و دو میلیون و چهار صد هزار پسر مجرد بالای سی سال داریم. البته برای پسران چندان نگران نیستیم چون طبق عرف پسر متولد دهه ۶۰ با دختر دهه ۷۰ ازدواج میکند و پسر دهه ۷۰ به خواستگاری دختر دهه۸۰ میرود. به این ترتیب این دختران هستند که بیشتر آسیب میبینند. وی میافزاید: سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۲۳۰ معرفی شده است که مخاطبان هر نظری داشته باشند به صورت پیامک، ویدئو یا صوت ارسال کنند. من به عنوان سردبیر در جریان نظراتشان قرار میگیرم و به دغدغههای آنان قسمتی از برنامه را اختصاص میدهم. از سردبیر برنامه میپرسیم خروجی این برنامه قرار است چطور سنجیده شود؟ آیا تعداد ازدواجهایی که به واسطه این برنامه سرگرفته است را اعلام میکنید؟ او توضیح میدهد: یکی از مطالباتی که آقای جلیلی از ما داشتند این بود که در جلسات بعدی نگویید چند ساعت برنامه داشتید. بگویید چند درصد واسطهگری بیشتر شده؟چند تا موسسه بیشتر شده؟ چه تعداد آدم پای کار آمدند؟ البته باید بیان کنم که برنامه «بیا وسط» واسطهگری نمیکند. بلکه جریانی ایجاد کرده که واسطهگری رونق پیدا کند. جریانسازی کرده که خیرین ازدواج پای کار بیایند. کار ما رسانه است و شاید تخصص واسطهگری را نداشته باشیم. فقط میتوانیم کسانی که در واسطهگری تخصص دارند به مخاطب نشان دهیم و مسائلشان را مطرح کنیم. در حوزه ازدواج، کار ما جریانسازی رسانهای است.
چرا بیا وسط؟
عنوانی که برای برنامه انتخاب شده جالب است و روحانی در خصوص آن تصریح میکند: بیا وسط ایهام دارد هم به عروسیهای دهه ۶۰ و ۵۰ اشاره میکند و هم اشاره دارد همه امروز برای ازدواج کنار کشیدند. ما واسطهگری نمیکنیم اما میگوییم هر کسی از هر جا بیاید وسط و در حوزه ازدواج قدم بردارد و بازیکن باشد. مثل فوتبال دیدن در خانه هر چه داد بزنیم و انرژی خرج کنیم، در نتیجه تاثیری ندارد ولی وقتی بازیکن باشیم، هر اقدامیکنیم، مؤثریم.