خاطره آیتالله خامنهای از پیروزی انقلاب/ راهی پر از اشک و خون که به ثمر نشست
تاریخ انتشار: ۱۲ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۲۷۳۲۸۳
«خون دلی که لعل شد» شامل خاطرات رهبر معظم انقلاب از سالهای مبارزه با رژیم ستمگر شاهنشاهی است؛ راهی که ایشان از آن با تعبیر «راهی پر از اشک و خون» توصیف کردند.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کتاب 424صفحهای «خون دلی که لعل شد» بههمت محمّدعلی آذرشب گردآوری شده است. این کتاب ترجمه فارسی کتاب «إنّ مع الصّبر نصراً» زندگینامه رهبر معظّم انقلاب است که توسط انتشارات انقلاب اسلامی چاپ و روانه بازار نشر شد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
کتاب حاضر شامل بیان حکمتها، درسها و عبرتهایی است که بهفراخور بحثها بیان شده و هر کدام از آنها میتواند چراغ راهی برای آشنایی مخاطب کتاب بهویژه جوانان عزیز با فجایع رژیم منحوس پهلوی، و همچنین سختیها، مرارتها و رنجهای مبارزان و در مقابل، پایمردیها، مقاومتها، خلوص و ایمان انقلابیون باشد. در ادامه بخشهایی از این کتاب به مناسبت 12 فروردین، روز جمهوری اسلامی منتشر میشود. رهبر معظم انقلاب در این بخش از خاطرات، به سالهای مبارزه و تبعید در دوره رژیم پهلوی اشاره کردهاند:
وقتی در عنفوان جوانی، ندای امام خمینی(ره) را از همان آغاز نهضت ایشان لبیک گفتم و راه مقاومت در برابر قدرت حاکمه ستمگر را در پیش گرفتم، میدانستم این راه، راهی پر از اشک و خون است؛ لذا از نظر روحی، برای همه گونه زجر و شکنجه آمادگی داشتم. وقتی با نخستن تجربه بازداشت در شهر بیرجند روبرو شدم، این آمادگی در من آشکارا ظهور یافت. در نتیجه همین آمادگی- علیرغم زندانها و بازداشتها و تهدیدها و انواع جنگ روانی و شکنجه بدنی- توانستم به لطف و فضل و توفیق خداوند، راه را ادامه دهم.
از آغاز نهضت اسلامی در سال 1341 تا پیروزی انقلاب اسلامی، ششبار بازداشت و زندانی شدم. یکبار هم بازداشت و سپس تبعید شدم. دفعات بیشماری هم برای بازجویی و تحقیق به مقر «ساواک» فراخوانده شدم.
مقدّمتاً باید بگویم که نظامها و قوانین موجود، براساس حکمت و مصلحت انسانی، از موضوع «زندان» غافل نبودهاند. در شریعت اسلامی نیز زندان احکام خاص خود را دارد. در جمهوری اسلامی هم زندان هست، اما – بدون آنکه بخواهم منکر وجود برخی اشتباهات شوم- در جهت اصلاح زندانیان و بازپروری و گاه آموزش کار به آنها، تا پس از خروج افراد از زندان، بتوانند زندگی آبرومندی را در پیش بگیرند.
ولی در زندانهای شاه وضع چنین نبود؛ زیرا آن زندانها یا برای انتقام جویی بود، یا به این هدف بود که شخص در توقیف بماند تا نتواند کاری انجام دهد. این واقعیت را من شخصاً در تمام دوران رنج و زجری که در زندانهای طاغوت کشیدم، لمس کردم. ...
***
نخستین خبرهای انقلاب
سرآغاز اخبار انقلاب، آن زمان که در ایرانشهر بودیم، به ما رسید. حادثه قم در نوزده دیماه 1356 رخ داد. سپس حوادث به دنبال یکدیگر پیش آمد. بهمناسبت چهلم شهدای قم، حادثه تبریز پیش آمد؛ و به مناسبت چهلم شهدای تبریز، حادثه یزد و حوادث بزرگ دیگر در سایر شهرها واقع شد.
وقتی اخبار قم به ما رسید، در قبال آن، موضع شگفتزدگی توأم با ناباوری داشتیم؛ چون جو سیاسی اختناقآمیز بود و در آن، نشانهای از یک تحرک اجتماعی مردمی دیده نمیشد. وانگهی، انتظار نمیرفت که وضع به گونهای بالا بگیرد که به حد رویارویی و شهادتطلبی برسد. این حادثه، مقدماتی هم نداشت تا باعث شود آن را باور کنیم؛ بلکه به صورت پیشبینی نشده و ناگهانی رخ داد. واقعاً در حد خود، رخدادی بزرگ بود که به گونهای غیر منتظره و بدون هیچگونه علائم و مقدمات قبلی به وقوع پیوست.
وقتی حوادث در پی هم رخ داد، دریافتیم که حادثه بزرگی در حال شکلگیری است. من رخدادها را به دقت پیگیری میکردم. جوانهایی بودند که مرا در جریان جزئیات همه اموری که رخ میداد، قرار میدادند؛ از جمله طلبهای به نام صالحی، اهل قم، که آن زمان در آغاز جوانی و فعالیت و تحرک بود.
در گیرو دار آن رخدادها، آقای صدوقی از یزد به من نامه کوتاهی نوشت و از من خواست تا درباره جریاناتی که در کشور میگذرد، برای او بنویسم و بفرستم. فرصت را مناسب دیدم تا از طریق آقای صدوقی روحانیون کشور را مورد خطاب قرار دهم، با آنها حرف بزنم و تحلیل عمیقی از آنچه در جریان است و مواضع و تدبیری که باید اتخاذ کنند، در اختیارشان قرار دهم؛ زیرا روحانیون عملاً وارد میدان رهبری مردم شده بودند و این، نیازمند پختگی، عمق، تأمل در حوادث، ترسیم آینده، و هشیاری در قبال توطئهها بود. چنین ویژگیایی در علمایی که در غیر از حوزههای قم و مشهد و یا در جای دیگری جز تهران بودند، به ندرت یافت میشد، زیرا بیشتر آنها قبلاً وارد مقوله رهبری وقایع سیاسی، آن هم در این وسعت نشده بودند.
نامهای در دو صفحه بزرگ برای آقای صدوقی نوشتم و در آن، نظرم را درباره وقایع جاری، از بُعد سیاسی و دینی بیان کردم. ایشان مجدداً طی نامهای، از من سپاسگزاری کرد و خواستار اطلاعات بیشتری شد. لذا هشت صفحه بزرگ راجع به «مسئولیت علما در قبال انقلاب اسلامی و رویارویی با توطئههای دشمنان» برای ایشان نوشتم، که این متن به شکل جزوه و بدون نام منتشر شد و در مشهد، یزد و جاهای دیگر توزیع شد.
وقتی اثرات مثبت و پراهمّیّت اینگونه نوشتهها را در تبیین و ترویج موضع رهبران در قبال رخدادها دیدم، به نوشتن ادامه دادم؛ از جمله اینکه با استفاده از فرصت وقوع حوادث بزرگ شیراز، یک نامه چهارپنج صفحهای به آیتاللّه دستغیب نوشتم و در آن، ایشان و همه علمای شیراز را مورد خطاب قرار دادم. نامهای هم از جیرفت به آقای شریعتمداری نوشتم. علّت نوشتن نامه به آقای شریعتمداری، انتشار اظهارات او در روزنامهها بود، که کسانی را «تندرو» خوانده بود.
روش آقای شریعتمداری این بود که در اظهارات خود، هم رژیم حاکم و هم مردم را راضی کند؛ و البتّه کفّه سنگینتر این اظهارات، مربوط به رضایت خاطر رژیم حاکم میشد! زیرا رژیم معنی این اظهارات را میفهمید و در قبال آن، موضع قاطعانه میگرفت؛ ولی توده مردم را میشد با یک موضعگیریِ متزلزل و سست، فریب داد. عبارت «تندروها» خطرناک و حسّاس بود؛ زیرا اگر بر سر زبانها میافتاد، همهی کسانی که در مسیر انقلاب و پیرو خطّ امام خمینی(اعلیاللّهمقامه) بودند، تندرو به شمار میآمدند و محکوم به تندروی میشدند. لذا نامهای به او نوشتم و او را از عواقب بیان چنین اظهاراتی برحذر داشتم. به او گفتم: چنین سخنی، به رژیم بهانه میدهد تا به کشتار تودههای مردم انقلابی به عنوان «مبارزه با تندروی»، دست بزند؛ و بار گناه این کار بر دوش شما خواهد بود. وقتی نگارش این نامه را به پایان بردم و آن را امضا کردم، پیش از آنکه نامه را بفرستم، خبر کشتار «جمعه سیاه» (هفده شهریور 1357) که در میدان ژاله -میدان شهدای کنونی- رخ داده بود، رسید. در حاشیه نامه نوشتم: این، سرآغاز عملیّات قلعوقمع تندروها! است.
ورود من به جیرفت، مصادف بود با برکناری جمشید آموزگار از نخست وزیری، و روی کار آمدن شریف امامی. این قضّیه، نشان از تسریع در روند زنجیرهای حوادث داشت. بحران سراسر کشور را فراگرفت و اوضاع به سمتی پیش رفت که کنترل از دست رژیم خارج شد و فشارها نیز کاهش یافت. این عدم کنترل رژیم، شامل تبعیدیها هم شد. برخی از تبعیدیها بدون اجازه از جیرفت رفتند؛ از این عدّه، برخی گرفتار نشدند و نجات یافتند و برخی هم در تهران بازداشت شدند. برخی از آنها حاضر نشدند به جیرفت برگردند؛ مانند آقای محمّدجواد حجّتی کرمانی که به سنندج تبعید شده بود و بعد به او گفتند باید به جیرفت بروی. ایشان وقتی به تهران رسید، حاضر نشد به جیرفت برود و در تهران ماند و لذا، چند روزی بازداشت شد. ولی من در جیرفت ماندم تا نگویند گریخت یا از تبعیدگاه خسته شد. نمیخواستم مرا مانند برخی برادران در حال فرار دستگیر کنند، چون این کار در شأن من نبود. لذا ماندم تا حکم پایان تبعیدم رسماً صادر شود، و میدانستم به زودی این اتّفاق میافتد.
آزادی از تبعید
شبی رئیس پلیس آمد و به من گفت: شما آزادی! من هیچ تعجّب یا خوشحالی از خود نشان ندادم و با این خبر با بیتفاوتی برخورد کردم. از این موضع من خیلی متعجّب شد. گفتم: میخواهم در جیرفت بمانم! تعجّبش بیشتر شد و به من اصرار کرد که فرصت را مغتنم بشمرم و بروم. به او گفتم: نه، اینجا میمانم. من از این حرف مقصودی داشتم، زیرا احتمال میدادم آزادی من توطئهای برای از بین بردن من در جادّه باشد. شنیده بودم که برخی از تبعیدیها را در مسیر بازگشت، در تصادف ساختگی از بین بردهاند. من این خبر را از رادیو شنیدم که در آن ایّام مذاکرات مجلس شورا را پخش میکرد، و این خبر را یکی از اعضای مجلس گفت. در آن هنگام در مجلس هرجومرج عجیبی بود. برخی نمایندگان از سر خودشیرینی میخواستند از انقلابیون دفاع کنند. وانگهی، اصرار رئیس پلیس نیز احتمال چنان توطئهای را تقویت میکرد.
تصمیم گرفتم خروجم از جیرفت بدون اطّلاع رژیم باشد. کسی را به بم نزد دوستم حاجی صدّیقی که راننده کامیون بود، و فرد دیگری به نام یزدان پناه فرستادم تا آن دو را به جیرفت بیاورد. وقتی آمدند، به آنها گفتم: قصد دارم از جیرفت فرار کنم. و جریان را برایشان گفتم. گفتند: شما را شبانه میبریم، و لازم است اتومبیل و اثاثیّه شما در جیرفت بماند تا رژیم متوجّه رفتن شما از شهر نشود. من در خانه اثاث و وسایل فراوانی داشتم که غالباً کسانی که به دیدنم آمده بودند، برایم آورده بودند. وسایل ضروری را برداشتم و بقیّه را گذاشتم. به آنها گفتم: این وسایل، وقف تبعیدیهایی است که به جیرفت میآیند. امّا خوشبختانه کسی از آنها استفاده نکرد؛ انقلاب به یاری خدا بالا گرفته بود و با لطف و فضل او به پیروزی رسید.
سحرگاه از جیرفت خارج شده و به بم رفتیم. بعداً یکی از برادران ماشین مرا به بم آمورد. دو روز در بم ماندم و با اهالی دیدار کردم. سپس به طرف کرمان راه افتادیم، که سفری جالب و سرشار از خاطرات زیبا بود. در این سفر، شبانه حرکت میکردیم. چند دلیل برای احساس یک شادیِ عمیق وجود داشت: آزادی، اوجگیری انقلاب اسلامی مردم، آینده روشن. اینها همه همراه بود با لذّت سفرشبانه در مسیری سرورانگیز.
در یکی از مدارس علمیّه کرمان اقامت کردم. بعد به بازار رفتم تا کفش و جوراب بخرم؛ زیرا من در ایرانشهر و جیرفت به خاطر گرمای شدید، جوراب نمیپوشیدم؛ و این وضع، در کرمان مناسب نبود. امّا برای کفش پول نداشتم؛ لذا به خرید جوراب اکتفا کردم.
یکی از تبعیدیهای کرمان، شیخ عبّاس پورمحمّدی-اهل رفسنجان- بود. او ابتدا به بندر لنگه تبعید شده بود و سپس به علّت بیماری، برای درمان به کرمان منتقل شده و در خانه مشجّری متعلّق به یکی از تجّار کرمان سکونت داشت. وقتی فهمید به کرمان آمدهام، مرا به آنجا دعوت کرد و اصرار کرد که بمانم. من پذیرفتم و دو روز در کرمان ماندم. این دو روز هم تماماً دیدار و ملاقات بود؛ زیرا کرمانیها از قبل با من آشنایی داشتند و لذا به دیدارم میآمدند و من از صبح تا شب با گروههایی که برای دیدار به آن خانه میآمدند، ملاقات میکردم.
در کرمان، خبر اعمال فشار رژیم عراق بر امام و محاصره بیت ایشان به ما رسید. سپس به یزد رفتم. آقای صدوقی، رهبر این شهر- به معنای واقعی کلمه- بود. مواضع و وظایف مردم را در تمام امور مبارزاتی و سیاسی و اقتصادی مشخّص میکرد و همه چیز به آنها میآموخت. با شجاعت تمام در صحنه انقلاب حضور داشت و بدون واهمه از چیزی و کسی، همچون شیر با رژیم میجنگید. در ساعات آخر شب، بدون محافظ، در خیابانها و کوچهها رفتوآمد میکرد.
در یزد بودم که شنیدم امام به پاریس عزیمتکردهاند. از یزد با هواپیما به تهران و از آنجا به مشهد رفتم. در مشهد ماندم و مشغول فعّالیّتهای انقلابی بودم، تا اینکه به فرمان امام راحل- در جریانی که جای ذکر آن نیست- برای حضور در شورای انقلاب، به تهران فراخوانده شدم.
در 22 بهمن 1357 انقلاب به پیروزی رسید. در اواسط سال 1360 به ریاست جمهوری انتخاب شدم. فاصله میان آزادی من از تبعید تا عضویّت در شورای انقلاب، حدود چهارماه ماه بود. همچنان که بین آزادی و انتخاب به ریاست جمهوری، سه سال فاصله شد!
«لِلَّهِ الْأَمْرُ مِنْ قَبْلُ وَ مِنْ بَعْدُ وَ یَوْمَئِذٍ یَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ. بِنَصْرِ اللَّهِ یَنْصُرُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ». «سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَ سَلامٌ عَلَى الْمُرْسَلینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین».
انتهای پیام/
منبع: دانا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.dana.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «دانا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۲۷۳۲۸۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کوثری: بزرگترین مشکل آمریکا در ایران آیتالله خامنهای است
اسماعیل کوثری نماینده تهران در مجلس در نشست علنی صبح امروز (سهشنبه، ۴اردیبهشت ماه) مجلس شورای اسلامی در نطق میان دستور خود گفت: با سلام و درود به ارواح پاک شهدا خصوصا، شهدا و شهدای راه حق و حقیقت و بخصوص شهدای فلسطین و غزه که در این مدت بعد ازعملیات طوفان الاقصی یعنی ۱۵ مهر سال گذشته، رژیم اشغالگر قدس بیش از ۳۴ هزار نفر از مردم غزه را به شهادت رساندند که ۴۰درصد از آنها کودکان و مابقی از زنان و مردان بیپناه و مظلوم هستند که توسط جنایتکاران استکبار جهانی و صهیونیسم بینالملل به خاک و خون کشیده شدند.
به گزارش ایلنا، نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات، اسلامشهر و پردیس در مجلس شورای اسلامی، ادامه داد: به لطف خداوند بعد از عملیات شگفتانگیز و موفقیتآمیز رزمندگان حماس و مردم غزه و مقاومت ۲۰۰ روزه تا امروز و عدم موفقیت و ناامیدشدن و حقارت رژیم اشغالگر قدس با حمایت همه جانبه آمریکا مدعی دروغین حقوق بشر با کمکهای بسیار زیاد خود به ارتش شکست خورده رژیم اشغالگر به علت استیصال و درماندگی و سردرگمی نتانیاهو و فرماندهانش دچار اشتباه بزرگی شد که دستور حمله به کنسولگری ایران در سوریه را صادر کرد که موجب شهادت سرداران عزیزمان زاهدی و رحیمی و یارانش شدند.
وی تصریح کرد: این اقدام عجولانه طبق قانون کنوانسیون سال ۱۹۶۱ سازمان ملل تجاوز به کشور مربوطه یعنی ایران عزیز بود فلذا حق ایران اسلامی عزیز این بود که اقدامات متقابل با اعلام صریح فرمانده معظم کل قوا به مردم سراسر کشور باید عملی میشد و با اینکه به ظاهر چند روز به تاخیر افتاد به لطف خداوند بزرگ در ساعات اولیه روز یکشنبه ۲۶ فروردین ماه سال جاری با نام وعده صادق و با رمز یا رسولالله خوشبختانه توانمندی بالای اعضای جبهه مقاومت هر روز بیشتردر عمل نشان داده میشود به طوری که پنتاگون فرماندهی کامل را در جهت مقابله کردن و خنثی نمودن عملیات وعده صادق با بکارگیری تمام توان خود از جمله ۶ ناو ضدموشک در دریای سرخ و سیستم موشکی عربستان و امارات و حتی عربستان و ارتش آمریکا در منطقه غرب آسیا پهپادهایی را به پرواز درآوردند تا مانع دستیابی ایران به اهداف خود شوند.
کوثری افزود: اینها که با رعب و وحشت گوش جهانیان را کر کرده بودند که فضای سرزمین اشغالی را با گنبد آهنین پوشش مطمئن داده اند و هیچ موشکی نمیتواند از این گنبد عبور کند دیدیم و دیدند که نه تنها یکی دو موشک بلکه بنابر اخبار رسیده دهها موشک ایران اسلامی از این گنبد عبور کرد و به اهداف موردنظر اصابت و اهداف خود را منهدم کردند.
عضو مجمع نمایندگان استان تهران در مجلس شورای اسلامی، خاطرنشان کرد: این عملیات آنچنان توسط ستاد کل نیروهای مسلح اعم از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ارتش جمهوری اسلامی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح خصوصا نیروی هوافضای سپاه بزرگترین عملیات ترکیبی پهپادی و انواع و اقسام موشکی با فرماندهی فرمانده معظم کل قوا که در یکی دو سال گذشته روزنامه آمریکایی یو اسای دی تو دی به نقل از اندیشکده آمریکن یوتد پرایز نوشته بودند بزرگترین مشکل آمریکا در ایران حضور یک ابرحریف به نام آیتالله خامنهای است که نقشه راه را میشناسد و مردم به او اعتماد آمیخته با اعتقاد دارند.
این نماینده مردم در مجلس یازدهم، بیان کرد: بله هدایت، رهبری و راهنمایی جبهه مقاومت با این انسان الهی مدیر و مدبر است که همه ما فدایی این ابرحریف به نام ولایت فقیه هستیم، فلذا سر عقل آیید و دچار اشتباه دیگری نشوید و از این جنایتها، نسلکشیها و تجاوزها دست بردارد و سرزمین فلسطین را به خود مردم فلسطین واگذارکنید و الا از این به بعد بدانید که اگر اشتباه و خطایی کنید قطعا عملیاتی به مراتب بزرگتر، پیچیدهتر و با سلاحهای مخربتر علیه شما انجام میگیرد.
عضو کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی، تاکید کرد: تقدیر و تشکر از فرمانده محترم فراجا و نیروهای در میدان جهت مقابله با دختران و خانمهای فریبخورده درباره موضوع حجاب و عفاف که در قالب طرح نور انجام وظیفه میکنند به همه عزیزان خداقوت میگوییم و انشالله که موفق و موید باشید و ما هم از شما عزیزان حمایت میکنیم.
سایر اخبار آیا انسان میتواند در فضا تولید مثل کند؟ | رابطه جنسی و زایمان در فضا چگونه است؟ بعد از فضا چه چیزی وجود دارد، جهان کجا تمام میشود؟! (تصاویر) مرکز واقعی جهان کجا است؟ فضانوردان چگونه در فضا دستشویی میکنند؟ | سرنوشت مدفوع انسان در فضا چه میشود؟