ادبیات داستانی ایران به جنبههای آموزشی کم لطف است
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۲۴۱۸۶
تهران - ایرنا - نویسنده رمانی «نیست در جهان» که تجربه مواجهه قهرمان رمان با پدیده سیل را به تحریر درآورده است، گفت: در حال انجام کارهای تحقیقاتی برای نگارش قسمت دوم رمان هستم.
محمداسماعیل حاجیعلیان روز یکشنبه در گفتوگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا با بیان آنکه «نیست در جهان» رمان شخصیت محوری است درباره زندگی قهرمانی با نام «آراز» که از قوم ترکمن است گفت: داستان این رمان از زمانی شروع میشود که سیل در روستای آراز جاری میشود و والدین آراز سه، چهار ساله او را که سخت بیمار است روی اسبی میگذارند تا از سیل جان به در برد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی ادامه داد: این سیل اولی است که در رمان وجود دارد و ادامه ماجرا، 20 سال بعد زمانی که بار دیگر روستایی که آراز در آن زندگی میکند درگیر سیل می شود. در این فاصله پدر آراز که یکی از تک سواران و افتخارات ایل به شمار میرود با پیشکسوت ها و ریش سفیدان بحث میکند که باید به جای آنکه در چادر و کنار رودخانه زندگی کنیم، مسیرهایی را برای هدایت آب بسازیم تا در صورت بروز سیل مجدد کمترین آسیب به زندگی ایل و طایفه که چادر نشین است وارد شود.
حاجیعلیان با اشاره به آنکه بزرگان ایل به دلیل برخی از عقاید مانع عملی شدن این پیشنهاد میشوند و متاسفانه بعد از گذشت بیست سال بار دیگر به دلیل بارش سنگین باران و وقوع سیل خانواده و قوم آراز مورد تهدید قرار میگیرند، خاطرنشان کرد: بعد از وقوع این سیل تمام افراد قبیله جان خود را از دست میدهند و تنها دو نفر زنده میمانند که یکی از این دو نفر قهرمان داستان یا همان آراز و همسرش «نیست در جهان» است.
نویسنده مجموعه داستان «ساعت رنگی» با بیان آنکه یکی از مواردی که کمتر در ادبیات ما مورد توجه قرار میگیرد وجه آموزشی در کنار جنبه سرگرمی سازی داستان و رمان هایی است که به قلم نویسندگان کشورمان به رشته تحریر در می آید، تصریح کرد: هدف من از نوشتن رمان «نیست در جهان» تحقیق و مطالعه ای درباره قوم ترکمن بود که در طی بازه چند دهه اخیر بیش از 50 سیل ویرانگر را تجربه کرده و از سر گذرانده است.
وی ادامه داد: در حقیقت نقاطی که مردمان ترکمن در آن زندگی می کنند و همچنین دشت ها و مناطق گلستان در پنج دهه اخیر بارها به وسیله سیلهای ویرانگر تهدید شده اند و البته تلفات جانی و خسارات مالی فراوانی را بر این قوم تحمیل کرده است. در حقیقت میتوان قاطعانه گفت که زندگی مردمان قوم ترکمن در طی چند دهه اخیر با سیلهای استان گلستان گره خورده است. مانند آنچه در طی ایام نوروز در «آققلا» اتفاق افتاد.
به گفته حاجیعلیان، همین تحقیق و اتفاقات تاریخ معاصر قوم ترکمن در مواجهه با بلایای طبیعی به نگارش این رمان در سال 1385 منتج شد.
وی افزود: برای افزودن جنبه های داستانی رمان تلاش کردم در کنار روایت زندگی آراز به عنوان قهرمان این داستان در قالب رمان، مبانی آموزشی در مواجهه با سیل و راههای جلوگیری از آن را به مخاطبان این کتاب انتقال دهم.
نویسنده رمان «دختری با روسری سرخ» با اشاره به آنکه واقعیت آن است که در ادبیات دانستانی ما در حوزه بلایای طبیعی کارهای متفاوتی انجام شده است اما بیشتر کارها به گونه ای بوده که از این بلایای طبیعی صرفاً به عنوان یک عنصر دراماتیک برای خلق روایت و حوادث داستانی بهره برده شده است، گفت: واقعیت آن است که کمتر به جنبه آموزشی رمان پرداختهایم و اگر هم نویسندگانی چنین کرده باشند بیشتر آنانی بودند آموزش مفاهیم ایدئولوژیک و یا انگارههای سیاسی را مدنظر قرار داده اند.
حاجعلیان در پاسخ به این سوال که آیا دغدغه امور آموزشی در قالب آثار ادبیات داستانی میان نویسندگان ما وجود ندارد یادآورد شد: برخی از نویسندگان بر این مساله تاکید دارند که مقوله آموزش رسالت ادبیات داستانی و رمان نیست! آنها معتقدند مهمترین وجه رمان؛ سرگرمی است.
وی افزود: واقعیت آن است که ما نویسندگان رسالت داریم در حوزه فرهنگ کشور برای مردم خود کاری انجام دهیم که آنها بتوانند زندگی بهتر و راحت تری را تجربه کنند. از سوی دیگر ما با آسیب دیگری هم مواجه هستیم و آن اینکه جامعه ایرانی با توجه به آمارهای موجود کمتر به ادبیات تالیفی علاقه دارد و بیشتر به سمت ادبیات ترجمه گرایش پیدا کرده است. و در این میان اگر نویسندگان داخلی کشورمان با همین مفاهیم و انگاره های آموزشی درصدد خلق داستان و رمان بربیایند کمتر مورد وثوق مخاطبان قرار میگیرد.
حاجعلیان درباره آنکه آیا قصدی برای نگارش فصل دوم رمان «نیست در جهان» دارد با بیان آنکه کارهای ابتدایی و تحقیقاتی برای نگارش فصل دوم این اثر آغاز شده است خاطرنشان کرد: نباید فراموش کنیم که سیل در نقاط مختلف و مواجهه با آن در مناطق جغرافیایی متفاوت با یکدیگر متفاوت است. به عنوان مثال سیل در منطقه دشت با منطقه کوهستان متفاوت است در محیط کوهپایه سیل می شوید و می برد اما در محیط دشت سیل می آید و می ماند و تبعات ماندگاری بیشتری دارد.
وی ادامه داد: در حال حاضر مشغول کارهای پژوهشی در مورد سیلهایی هستم که در دشت ها به وقوع می پیوندند، مثل سیلی که در منطقه آق قلا و گلستان در همین ایام شاهد بودیم و امیدوارم که بعد از به پایان رسیدن این تحقیقات، کار نگارش کتاب دوم «رمان نیست در جهان» را آغاز کنم.
فراهنگ**9266** 9053
منبع: ایرنا
کلیدواژه: فرهنگي كتاب و ادبيات ادبيات آموزشي سيل 98
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.irna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایرنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۲۴۱۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
چرا در ایران از مارکز استقبال شد؟
به گزارش قدس آنلاین، ۱۰ سال از خاموشی ابدی «گابریل گارسیا مارکز»، چهره سرشناسی که با رئالیسم جادویی در ادبیات دنیا جای پای خود را محکم کرد، میگذرد.
«مارکز» که از مشهورترین نویسندگان آمریکای لاتین به حساب میآید، ششم مارس ۱۹۲۷ در آرکاتاکای کلمبیا متولد شد. مدت کوتاهی پس از تولد، پدر و مادرش به بارانکیلا نقل مکان کردند و «گابو» کوچک را به پدربزرگ و مادربزرگش سپردند. عقاید سیاسی و ایدئولوژیک مارکز بیشتر تحت تاثیر پدربزرگش که یک کلنل بازنشسته بود، شکل گرفت. پدربزرگ او در جنگ هزارروزه شرکت کرده بود و داستانهایی را از سختیهای جنگ و شجاعت خود برای نوهاش تعریف میکرد. مارکز از این قصهها به عنوان بنمایه آثار ادبیاش الهام گرفت. او در مصاحبهای گفته که از بدو تولد و از زمانی که توانسته حرف بزند، این داستانها را به خاطر میسپرده و بازگو میکرده است. رفتارهای سختگیرانه مادربزرگ هم تأثیر زیادی بر رمان «صد سال تنهایی» مارکز گذاشت.
«گابریل گارسیا مارکز» معروف به گابو، زمانی که در دانشگاه ملی کلمبیا رشته حقوق میخواند، به طور جدی وارد کار روزنامهنگاری شد. این نویسنده اولین اثر داستانی خود را در سال ۱۹۴۷ در روزنامه «ال اسپکتادور» چاپ کرد.
از آن پس «گابریل گارسیا مارکز» هفت سال برای نگارش اولین رمان کوتاه خود تحت تأثیر نویسندگانی چون «ویلیام فاکنر» و «ویرجینیا وولف» وقت صرف کرد. «طوفان برگ» سرانجام در سال ۱۹۵۵ به چاپ رسید و سپس شاهکار او «صد سال تنهایی» در سال ۱۹۶۷ روانه بازار کتاب شد.
«مارکز» در طول عمرش به نوشتن ادامه داد و آثاری را چون «پاییز پدرسالار» (۱۹۷۵) و «عشق سالهای وبا» (۱۹۸۵) که از معروفترین رمانهایش هستند، خلق کرد.
او هفدهم آوریل (برابر ۲۸ فروردین ۱۳۹۳) بعد از ۱۲ سال مبارزه با بیماری از دنیا رفت.
بهمن فرزانه در سال ۱۳۵۴ با ترجمه «صد سال تنهایی»، مارکز را به کتابخوانان ایرانی معرفی کرد. این کتاب با استقبال زیادی روبهرو شد و نویسنده آن در ایران به محبوبیت فراوانی رسید. دلیل استقبال از مارکز را با مترجمان او در میان گذاشتهایم که در ادامه نظر آنها را میخوانید:
مارکز سختخوان نیست
کاوه میرعباسی، مترجم با تأکید بر اینکه مارکز نویسنده سختخوانی نیست، میگوید: نمیگویم مارکز آسان مینویسد ولی قطعا به دلایل مختلف نویسنده سختخوانی نیست. نثر مارکز نثر خاصی است. اما او قصهگو است و به دلیل قصهگو بودنش و اینکه داستانگوی چیرهدستی است مخاطب را جذب میکند.
او ادامه میدهد: وقتی میگوییم نویسنده سختخوان، آدم نویسندهای چون ناباکوف را مجسم میکند، او واقعا بازیهای لفظی عجیب دارد یا جویس که نویسنده دشوارخوانی است، یا حتی پروست که برای خیلیها میتواند ملالآور باشد زیرا ماجرا و رویداد ندارد؛ اما کتابی مانند «صدسال تنهایی» را در نظر بگیرید که با آن همه تخیل و ماجرا و رویدادهای شگفتانگیز اصلا سختخوان نیست. البته نثر مارکز، نثر روانی است.
او تأکید میکند: داستانهای مارکز سرراست است و مخاطب میتواند با آنها ارتباط برقرار کند؛ البته اینگونه هم نیست که عامه مردم بخوانند و یا داستان عامهپسندی باشد اما در میان نویسندگان نخبهگرا از نویسندههای در دسترس است و لازم نیست خواننده خیلی به خود فشار بیاورد یا خیلی شکیبایی و حوصله نشان دهد تا بتواند روایت را پیگیری کند. مثلا خواندن کتابهای توماس مان و پروست صبر زیادی میخواهد اما این اتفاق برای مارکز نمیافتد زیرا داستانهایش کشش دارد. مثلا توماس مان در کتاب «دکتر فاستوس» دهها صفحه درباره پروانهها نوشته است که خواندن آن صبر و شکیبایی بسیاری میطلبد. بنابراین مارکز نویسنده دیریاب و دشواری نیست، نثر زیبا و شیوایی دارد، قطعا کلمات زیادی به کار برده و غنای واژگان دارد، نمیتوان منکر این موضوع شد؛ اما نویسنده دشوارنویس و دیریابی نیست.
کاوه میرعباسی خاطرنشان میکند: عامه مردم ادبیات قصهگو را ترجیح میدهند و مارکز قصهگو است و خواننده میخواهد بداند چه میشود و کتابهایش آدم را شگفتزده میکند. شاید ملالآورترین رمانش «ژنرال در هزارتوی خود» باشد و یا رمان دشوارش «پاییز پدرسالار» است اما اکثر رمانهایش اینطور نیست؛ «صدسال تنهایی» و «عشق سالهای وبا» دشوار نیستند. اما قطعا یکی از نویسندههای بزرگ قرن بیستم و کل ادبیات است. او نویسندهای است که طی دههها و شاید قرنها خوانده خواهد شد.
این مترجم آخرین اثر مارکز با عنوان «تا آگوست» را در ایران غیرقابل انتشار توصیف میکند و میگوید: با توجه به مضمونش به هیچوجه قابل انتشار نیست. کتاب کمحجمی است. به من پیشنهاد شد ترجمهاش کنم اما زمانی که کتاب را خواندم دیدم با توجه به مضمون نمیشود ترجمه کرد؛ گاه میشود بخشهایی از کتاب را حذف یا تعدیل کرد اما این کتاب در اینجا از اساس مشکل دارد.
شیوه روایت؛ دلیل استقبال از مارکز
اسدالله امرایی، مترجم نیز درباره مارکز اظهار میکند: بدیع بودن شیوه روایت مارکز از نکاتی است که باعث شد نه فقط در ایران _ که بخش کوچکی از خوانندگانش را تشکیل میدهد _ بلکه در دنیا با استقبال خوبی روبهرو شود.
او میافزاید: سختخوانی مارکز بیشتر به نوع روایت، نوع نقطهگذاری و جملات بلند او برمیگردد. اما در عین حال تصاویر قشنگی خلق کرده و پیش روی خواننده قرار میدهد. در یک لحظه میتوانید چشمانتان را ببندید و بارش گلهای زرد را ببینید. او داستانهایی را نیز برای کودکان نوشته اما متأسفانه برخی از مترجمان فکر کردهاند نباید او برای کودکان مینوشته و عبارت «داستانی برای کودکان» را برداشتهاند؛ «پیرمردی با بالهای بسیار بزرگ» از داستانهایی است که مارکز برای کودکان نوشته و در شروع داستان میگوید آن را برای کودکان نوشته اما برخی از مترجمان گویا این موضوع را کسر شأن نویسنده دانسته و آن را حذف کردهاند.
امرایی درباره اینکه پیشبینی میکند نسل جدید چقدر کتابهای مارکز را بخواند، میگوید: «چو فردا شود فکر فردا کنیم»، واقعا نمیشود پیشبینی کرد که آیا نسلهای آینده کتابهای او را میخوانند و میتوانند با آن ارتباط برقرار کنند یا نه؟ اما قطعا زمانی که ما میتوانیم بعد از چندصد سال با شکسپیر ارتباط برقرار کنیم، نسلهای آینده نیز میتوانند با آثار گذشتگان ارتباط برقرار کنند و این نکته غریبی نیست. باید دید در آینده کتابخوانی چگونه خواهد شد؛ اما آنچه مسلم است این است که ادبیات چون با روح و روان آدمی سروکار دارد، ممکن است هر نسلی نکته تازهای در داستان پیدا کند.
منبع: خبرگزاری ایسنا