Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «ایران آنلاین»
2024-04-19@03:01:18 GMT

وقتی سیل خانه گوزن ها را ویران می کند

تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۴۳۱۲۳۴

وقتی سیل خانه گوزن ها را ویران می کند

سیل فقط خانه ما آدم‌ها را خراب نمی‌کند. این روزها خیلی از ما نگران سرنوشت گوزن‌های زرد و کل و قوچ و اسب و شتر و حتی مارهای بی‌پناه بودیم. البته خیلی‌ها هم بیکار ننشستند و آستین بالا زدند که به این سیل زده‌های زبان بسته کمک کنند. سهیلا نوری گزارش نویس

  اسحاق حمایتی یکی از این جوان‌ها است. اهل استان گلستان و از سال‌ها قبل در گمیشان و شهرهای اطراف برای بهبود وضعیت سگ‌ها، گربه‌ها و حیوان‌های بی‌پناه فعالیت می‌کند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

آن طور که خودش می‌گوید کمک به حیواناتی که پناهگاه و غذایی ندارند در این منطقه از کشور آنقدرها جا نیفتاده و این کار برای مردم منطقه توجیهی ندارد، اما این طور هم نبوده که برای این کار به او انتقاد کنند. برای او مهم کمک به جاندارانی است که با چشم‌هایشان حرف می‌زنند.
با عمیق شدن فاجعه سیل در استان‌های لرستان و خوزستان، اخبار به نسبت کمتری از استان گلستان می‌شنویم، اما همچنان وضعیت این نقطه از کشور عادی نیست و اسحاق و دوستانش خود را موظف به امدادرسانی می‌دانند؛ تا انتهای شب به مردم سیل‌زده منطقه کمک می‌کنند و از بامداد تا نزدیکی‌های صبح به حیواناتی که پناهی ندارند: «جمعیت شترهای منطقه چندین هزار نفر برآورد می‌شود و ما آنها را به بخش‌های مرتفع منتقل می‌کنیم و با قایق، علوفه و آذوقه می‌رسانیم.‌ از بابت اسب‌ها نگرانی خاصی وجود ندارد چون سیل به منطقه اسبدوانی نزدیک نشد، اما بیشتر از 40 غاز و تعداد زیادی سگ و گربه ماده و توله‌هایشان را به مناطق خشک منتقل کردیم و نیمه‌شب که کار خدمات‌رسانی به مردم شهر و روستاها تعطیل می‌شود، با قایق سروقت‌شان می‌رویم که منتظر آب و غذا هستند. غازها  تا متوجه آمدن ما می‌شوند آنقدر سر و صدا می‌کنند که سرسام می‌گیرم ولی خب ناراحت نیستم برای اینکه فکر می‌کنم تهیه آب و غذای این زبان بسته‌ها به من سپرده شده است.» اسحاق از روند آهک‌پاشی در مناطقی می‌گوید که در آنها سطح آب فروکش کرده تا به این ترتیب لاشه حیواناتی که در اثر سیل تلف شده‌اند، امکان بروز انواع بیماری‌ها را فراهم نکنند، ‌اما آنچه که برای او و سایر مردم منطقه مایه نگرانی است جریان گرفتن آب به سمت بندر ترکمن است. موقعیت جغرافیایی بندر طوری است که به این سادگی امکان هدایت آب به سمت دریا وجود ندارد، ضمن اینکه در برخی از مناطق سیل‌بندهایی ساخته می‌شود که موجب بالاتر آمدن سطح آب می‌شود و در صورت شکافتن سیل بند، سیلاب بدتری به راه می‌افتد. البته داخل پرانتز باید نوشت که به گفته مردم محلی، ساخت سیل‌بند در همه نقاط گلستان به کیفیت روزهای نخست انجام نمی‌شود و اهالی شهرها و روستاها، دیگر به اندازه روزهای اول توان و انگیزه کافی برای ساخت سیل‌بند ندارند.

نجات گوزن زرد ایرانی
حمایت از حیوان‌ها در استان خوزستان هم به شکل زیبایی اتفاق افتاد. منطقه حفاظت شده اطراف کرخه به‌منظور حفظ و نگهداری از گوزن زرد ایرانی در نظر گرفته شده است، اما حیوان‌های دیگری هم در این منطقه وجود دارند که با بالا آمدن حجم آب، آنها خودشان را به مکان‌های امن و مرتفع رساندند. به‌همین خاطر است که طبق گفته محمد الوندی از فعالان محیط زیست کرخه هنوز نمی‌توان در خصوص آسیبی که به‌گونه‌های جانوری این منطقه وارد شده اظهار نظر کرد، اما خیال او و تعدادی از دوستانش راحت است که با شدت آبگرفتگی ناشی از سرریز سدهای کرخه و دز، خودشان را به قرق حفاظت شده کرخه رساندند و گوزن زرد را به منطقه‌‌ای امن منتقل کردند:
«در این محدوده 200 هکتاری، گربه جنگلی، شغال، خدنگ، رودک عسل‌خوار و گونه‌های دیگری وجود دارد که ما به حضورشان در این سایت اصراری نداریم چراکه این منطقه برای زندگی گوزن‌های زرد ایرانی طراحی شده است، اما به این معنا نیست که از حضورشان در این منطقه ممانعت می‌کنیم. فقط اینکه زنده‌گیری آنها برایمان در اولویت نیست و از همان روزهایی که هشدارها در خصوص مناطق اطراف کرخه آغاز شد، برای اینکه گونه‌های جانوری موجود در سایت حفاظت شده در خطر نباشند، بیشتر از 10 نقطه فنس‌کشی‌های سایت را باز کردیم تا در صورت بالا آمدن سطح آب، این حیوان‌ها بتوانند خودشان را نجات دهند و به نقاط مرتفع پناه ببرند.
این موضوع در مورد تعداد دیگری از گوزن‌های زردی هم که در این منطقه وجود دارد صدق می‌کند، ‌اما در مورد ماده گوزنی که در قرنطینه بود نه. حفظ جان این حیوان به منظور تصمیم‌هایی که برای زاد و ولدش وجود دارد مهم است و قصد رها‌سازی‌اش را نداریم به همین خاطر با وجود اینکه در بخش‌های مختلف سایت آب چیزی در حدود 70 سانتیمتر بالا آمده و در این شرایط امکان خفگی حیوان وجود ندارد، پیش از هرگونه خطری وارد عمل شدیم و به‌همراه تعدادی از جوان‌های علاقه‌مند گوزن را که در قرنطینه بود با قایق به مکانی امن منتقل کردیم. در مورد حیوان‌های منطقه حفاظت‌شده دز هم همین روال انجام شده و آنجا هم تمهیدات لازم صورت گرفته است.» آن‌طور که الوندی می‌گوید درست است که تا این لحظه برای حیوان‌های اطراف کرخه و دز نگرانی خاصی احساس نمی‌شود، اما از آنجا که فصل زاد و ولد حیوا‌ن‌هاست، شاید برای حیوان بالغ نگرانی کمتری وجود داشته‌ باشد، اما برای توله‌ها جای نگرانی هست و با توجه به اینکه تقریباً بیشتر قسمت‌های اطراف کرخه و دز زیر آب است، آبگرفتگی منطقه همچنان به قوت خود باقی است و امکان امدادرسانی به حیوان‌ها محدود است، به همین‌خاطر هنوز نمی‌شود در مورد آمار تلفات احتمالی و خسارت‌هایی که به فنس‌کشی‌ها وارد شده اظهارنظر کرد. البته تعداد نه چندان اندکی گاو و گاومیش و حیوان‌های بومی تلف شده‌اند که این آمار رو به افزایش است.

دغدغه جوانان دامپزشک
لرستان که به شکل دلخراشی اسیر قهر طبیعت شد وضعیتی به مراتب اسفناک‌تر از استان‌های شمالی و جنوبی دارد. میزان خسارت وارد شده به شهر و روستاها و حجم گل و لای که همه زندگی اهالی را به نابودی کشاند، فرصت فکر کردن به حیوان‌های بی‌پناه را از خیلی‌ها گرفت، اما در این میان همان کسانی که در طول سال حیوان‌های بی‌پناه را فراموش نمی‌کنند بازهم برای نجات حیوانات راهی این منطقه شدند. نمونه‌اش ماهرویی که تحصیلکرده رشته دامپزشکی است. او بلافاصله به همراه تعداد دیگری از هم‌دانشگاهی‌هایش راهی پلدختر شدند. اولویتشان با حیوان‌ها بود که در این شرایط کمتر به آنها توجه می‌شود، اما با رسیدن به پلدختر و وارد شدن به روستاهای اطراف شهر این اولویت تغییر کرد: «با خودم فکر می‌کردم به روستاها سر می‌زنم و هر حیوانی را که شکستگی یا زخم ناشی از سیل دارد مداوا می‌کنم، اما راستش را بخواهی منطقه با آن چیزی که تصور می‌کردم زمین تا آسمان فرق
داشت.
در شرایطی که تا سقف خانه‌ها را گل و لای پوشانده ‌طوری که یخچال خیلی از خانه‌ها به سقف چسبیده، از هر کسی سراغ دام‌هایش را می‌گرفتم یا نگاه عاقل اندر سفیه به من می‌کرد یا اینکه مثل خیلی‌های دیگر می‌گفت قبل از اینکه سیل بیاید دام‌ها را دادیم بردند در ارتفاعات اطراف. فرصت نشد حداقل یک حیوان دست و پا شکسته را هم مداوا کنم، البته من بیخیال نمی‌شوم. قرار است هفته‌های آتی که اهالی اسکان پیدا می‌کنند دام‌ها را بیاورند به روستاها. آن‌وقت باز می‌روم تا در صورت نیاز به حیوان‌های آسیب‌دیده رسیدگی کنم.»
معنی حرف‌های ماهرویی این نیست که چون حیوانی برای مداوا نبود، در پلدختر و روستاهای اطراف آن کاری انجام نداده است. او هم تمام روزهایی که در منطقه حضور داشت مثل همه پیرها و جوان‌هایی که مشغول تخلیه گل و لای از خانه‌ها بودند، بیل و کلنگ به دست گرفت تا حتی به اندازه ذره‌ای هم که شده چهره شهر و روستا را تغییر دهند.

منبع: ایران آنلاین

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ion.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۳۱۲۳۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور | ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از دلیل مرگ او | می‌گفتند کار ما بوده ؛ ناصر را زده بودند اما ....

به گزارش همشهری آنلاین،‌ او در اولین مصاحبه خود روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور دارد. کسی که به گفته خودش در تمام این سال‌ها متهم به قتل همسرش بوده اما قانون به او اجازه نداده تا او را پیگیری قضایی کند. این پرونده عبداللهی بدون پیگیری پدر و پسران عبداللهی مختومه اعلام شد و هرگز عاملان مرگش شناخته و مجازات نشدند.

پس از ۱۸ سال اما «فاطمه فهیمی» همسر«ناصر عبداللهی» ناگفته‌های زیادی را به زبان می‌آورد.

زندگی ناصر عبداللهی بعد از جدایی از همسر اول

فاطمه فهیمی می‌گوید: «همسر اول ناصر بعد از جدا شدن، تمام زندگی، خانه و اسناد داخل خانه که برای ناصر و بچه‌ها بود را شبانه جمع کرد. به جز وسایل خیلی کوچک که آن هم برای اتاق خواب بچه‌ها بود، حتی برخی از وسایل بچه‌ها را که می‌توانست برده بود. ایشان شبانه رفتند و مدت‌ها خبری از او نبود، ۶ سال بچه‌ها در کنار من و تا زمانی که پیش ناصر بودم زندگی می‌کردند. از بچه‌ها نگهداری کردم و هیچ خبری از آن زن نبود».

او ادامه می‌دهد: «زمانی که ما به بندر آمدیم مدت‌ها در خانه پدرم ساکن بودیم تا زمانی که بتوانیم خانه‌ای تهیه کنیم. چون رفتن ما به بندر یک دفعه اتفاق افتاد. ناصر گفت ۱۰ سال می‌شود در تهران است و می‌خواهد به بندر برگردد. وقتی به بندر آمدیم، پدرم نمازخانه‌ای را که در پایگاه فرهنگی داشت به ما داد تا ما بتوانیم وسایل را آن‌جا بگذاریم. بعد از آن تا وقتی که ما خانه پیدا کردیم در منزل پدرم ساکن شدیم».

فهیمی می‌گوید: «روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد من در منزل پدرم بودم و خانه خودم نبودم. من به خواسته خود ناصر به خانه پدرم رفتم و ناصر گفت من در حال تنظیم قطعه‌ای هستم، شما برو و من هم تا غروب خودم را می‌رسانم. همه بچه‌ها در خانه بودند (نوید، نازنین و نامی)».

او با بیان این‌که یکی دو ماه بعد از رفتن به خانه خودمان این اتفاق افتاد، ادامه می‌دهد: «روزی که این اتفاق افتاد بچه‌ها به مدرسه رفتند و من با دخترم نینا برای خرید رفتیم که ناصر به‌من گفت شما برو من خودم به دنبالت می‌آیم. وقتی من رفتم، بعد از آن با ناصر تماس گرفتم و جوابی نداد. با بچه‌ها که تماس گرفتم آن‌ها خانه بودند. یک‌بار گفتند پدرشان خواب وبار دیگر گفتند در حال کار کردن است. فردای آن روز به من گفتند شما در سورو بمان پدر خودش به دنبالت می‌آید».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «فردای صبحی که من به خانه پدرم رفته بودم خانواده ناصر به منزل پدرم آمدند؛ فکر می‌کنم برادر ناصر بود که به دنبال پدرم آمد و پدر من نیز رفت. هرچه تماس گرفتم با پدرم که بپرسم چرا خانواده ناصر به دنبالش آمدند پاسخی نداد. بعد فهمیدم که ناصر در بیمارستان است که آن هم پدرم به من گفت. هیچ‌کس به من حرفی نمی‌زد، حتی مادر ناصر به من گفت حال ناصر خوب است و گفته فعلا به خانه نیا با وجود این‌که ناصر در بیمارستان بود».

تن بی‌جانی که روی تخت بیمارستان افتاده بود…

او ادامه می‌دهد: «وقتی من به بیمارستان رفتم ناصر اصلا اوضاع خوبی نداشت. سر تا پای او دچار مشکل شده بود. حالا چه اتفاقی برایش افتاده بود واقعا متوجه نشدم. خانواده من نیز متوجه نشدند چه اتفاقی افتاده است. اما حاشیه‌ها زیاد بود. می‌گفتند کار ما بوده و ما ناصر را زده‌ایم».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «تن‌ها یک تن بی‌جانِ بدون جمجمه، کتف، زانو و مچ پا را در بیمارستان دیدم. صورت ناصر زخمی و کلیه‌ها از کار افتاده بود. من این جسمی که کاملا بی‌جان است را در بیمارستان دیده‌ام. این‌که چه بلایی سر این آدم آمده بود را تا به امروز من نفهمیده‌ام».

او ادامه می‌دهد: «ناصر یک سنی مذهب معتقد به اهل بیت بود. حتی زمانی که می‌خواست موزیک احمد سانی را بخواند وقتی با پدر من مشورت کرد، پدرم به او گفت حمایتت می‌کنم و حالا ما را به این‌که ناصر را کشته‌اید محکوم می‌کنند».

قانون به فاطمه فهیمی اجازه پیگیری نداد!

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «وقتی من به‌خاطر پرونده ناصر به تهران رفتم و پیگیری کردم؛ گفتند شما نمی‌توانید به‌عنوان همسر پیگیری کنید، فقط پدر، مادر و پسر ارشد او می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند. حتی قانون به من اجازه پیگیری نداد».

او ادامه می‌دهد: «بارها به کسانی که من را مقصر دانسته و حاشیه می‌سازند گفته‌ام اگر من قاتل ناصر هستم چرا باید زنده بگردم؟ مگر ناصر پدر، مادر و خانواده نداشت؛ چرا هیچ‌کدام از من شاکی نشدند؟ مگر به من نمی‌گویید قاتل؟ بالاخره آدم باید یک سرنخی را بگیرد تا به واقعیت برسد. وقتی من برای پیگیری می‌روم، می‌گویند شما نمی‌توانید، باید فامیل درجه یک باشد؛ من که زن ناصر بوده‌ام فامیل درجه یک محسوب نمی‌شوم. می‌گویند مادر، پدر، خواهر، برادر و پدر، این‌ها می‌توانند پیگیر پرونده ناصر باشند».

فاطمه فهیمی می‌گوید: «وقتی من برای پیگیری می‌روم و می‌گویند شما نمی‌توانی و حق این کار را ندارید، چطور پیگیر پرونده ناصر باشم؟ اگر قانون این اجازه را به‌من می‌دهد من پیگیری کنم! به من که هیچ اختیار عملی داده نشد، آن‌ها هم که اختیار داشتند نرفتند، نمی‌دانم چرا، فقط می‌شنوم که به من می‌گویند خانم فهیمی برادر ناصر گفته است که شما ناصر را کشتید. من هم به آن‌ها گفتم برادر ناصر تا دوسال بعد از فوت او در حمایت و پیش ما بود. پس چرا چیزی نگفت؟ چرا در آن دو سالی که ما به او کمک کردیم نگفت که ما قاتل هستیم، اکنون می‌گوید؟ برادرهایش می‌توانند این موضوع را پیگیری کنند، اما این‌کار را نمی‌کنند».

پزشکی قانونی؛ دلیل مرگ نامعلوم، پرونده مختومه است!

فاطمه فهیمی با اشاره به این‌که خانواده ناصر گفتند ما پیگیری کردیم پرونده مختومه است و دیگر نمی‌شود پرونده ناصر ادامه داشته باشد، ادامه می‌دهد: «حالا چه دلیلی داشت، من نمی‌دانم و متوجه نمی‌شوم. گواهی پزشکی قانونی گرفتم دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. بچه‌هاهم بعد از این اتفاق رابطه خودشان را با من قطع کردند و هیچ‌کدام جواب درستی به من ندادند. من نمی‌توانم در خصوص این‌که آیا آن‌ها خبر دارند که چه اتفاقی افتاده است، نظری دهم؛ زیرا متوجه نشدم چه اتفاقی برای ناصر افتاد».

او می‌گوید: «از خانواده عبداللهی تنها کسی که می‌توان از او به‌عنوان یک انسان حرف زد تنها ناصر بود. من هیچ چیز خوبی در این خانواده ندیده‌ام. من هم دوست‌دارم بدانم چه اتفاقی برای همسرم افتاد. چه چیزی شد که ناصر آن شکلی شد و چه کسی این بلا را سر ناصر آورد؟ برای منی که محکوم به قتل ناصر هستم نیر سوال است. حتی نمی‌دانم که چرا پسرهایش به دنبال این موضوع نمی‌روند».

فهیمی با بیان این‌که من به‌خاطر تمام شدن حاشیه‌ها می‌روم سراغ پرونده، ادامه می‌دهد: «اما نمی‌شود، زیرا تمام پرونده‌های قانونی ناصر دست برادر و خانواده او است. آن‌ها هم یک کلام می‌گویند پرونده بسته شده و این اختیار به‌من داده نمی‌شود».

مرگی که نه خودکشی بوده و نه بر اثر اعتیاد

او با تاکید بر این‌که ناصر اهل خودکشی نبود و به هیچ عنوان اعتیاد هم نداشت، ادامه می‌دهد: «ناصر را زده بودند، اما این‌که چه کسی این‌کار را کرد من هیچ‌وقت نفهمیدم. هیچ‌کس پیگیری نکرد. من می‌دانم به ناصر حمله شده است از آثاری که در بدن ناصر دیده می‌شد مشخص بود. هیچ‌کس نمی‌تواند جوری به سر خودش بزند که جمجمه‌اش ترک خورده و نرم شود. هیچ‌کس جوری که یک تکه گوشت از صورتش کنده شود خود را نمی‌زند. هیچ‌کس نمی‌تواند در این حد خود را بزند که هر دو کتف، زانو و مچ پا را خورد کند».

همسر ناصر عبداللهی می‌گوید: «من در کسی دشمنی با ناصر ندیده بودم وقتی چیزی ندیده‌ام نمی‌توانم کسی را محکوم کنم. پزشک قانونی حتی حمله را تایید نکرد و دلیل مرگ را نامعلوم زده بود. مسئله ناصر به لحاظ قانونی و پیگیری مشکل داشت».

او با اشاره به قتل روح‌الله داداشی، ادامه می‌دهد: «چند سال پیش وقتی که روح‌الله داداشی را کشتند و زمانی که قاتل او را دستگیر و اعدام کردند من در تهران بودم. برای یک کار قانونی رفته بودم و همان‌جا گفتم که قاتل روح‌الله داداشی یک شبه با این‌که متواری شده و فرار می‌کند پیدا می‌شود؛ زیرا به لحاظ قانونی پیگیری شده و او را پیدا کردند. اما برای ناصر با آن همه شدت جراحتی که روی بدن‌اش بود هیچ پیگیری انجام نشد»

محکومیتِ بی اساس

فاطمه فهیمی می‌گوید: «بردار من آن زمان هیچ سنی نداشت و الان می‌گویند او قاتل است. چرا کسی را نبردند؟ اگر می‌گویند ما قاتل هستیم چرا ما را نبرده‌اند؟ خیلی‌ها من، برادر و پدرم را محکوم می‌کنند. ناصر تمام زندگی‌اش با من و خانواده‌ام بود. اما نمی‌دانم یک‌دفعه چه اتفاقی افتاد که گفتند ما او را کشته‌ایم. اگر بحث اختلاف با زن بود بله ناصر با زن اول خود خیلی اختلاف و مشکل داشت. اما با من و خانواده من هیچ‌جوره مشکلی نداشت. من آن‌ها را هم محکوم نمی‌کنم با این‌که مشکلاتی بین آن‌ها بوده من می‌گویم بالاخره زن و مرد بودند».

او ادامه می‌دهد: «من کسی را محکوم نمی‌کنم، اما تیر محکومیت تا آخرین لحظه سمت من است. با این‌که من تا آخرین لحظه کنار ناصر بودم و یک لحظه از او جدا نشدم. بعد می‌آیم کاری کنم که ناصر نباشد؟ اما اکنون همه می‌گویند کار زن دوم او و دایی‌هایش بود».

اخباری که می‌تواند خانمان‌سوز باشد

فهیمی در ارتباط با اخباری که به گفته او کذب و دروغ بوده است، می‌گوید: «برادر من با ارشاد صحبت کرد و آن‌ها گفتند کاری که ما می‌توانیم انجام دهیم این است که در ارتباط با سایت‌های خبری قانونی پیگیر شوید که کسی به خودش اجازه ندهد همچین کاری را کند. وقتی نهاد قضایی می‌گوید پرونده ناصر مختومه است و پیگیری نمی‌شود کنید از ما چه کاری بر می‌آید؟ چرا بعد از ۱۸ سال دل بچه‌اش را آزار می‌دهید؟ طرف آمده به دختر من پیام داده است، سکوت می‌کنی، چون مادرت قاتل است؟».

او ادامه می‌دهد: «نینا به‌دلیل این اتفاقات یک دفعه دچار حمله عصبی می‌شود. او را پیش دکتر برده‌ام و می‌گوید لقمه عصبی در گلویش در آورده است و این می‌تواند بچه را دچار خفگی کند. به دلیل استرس، بغض و شوک‌های عصبی. خدا می‌داند من چگونه با کمک خانواده‌ام در تمام این ۱۸ سال نینا را بزرگ کرده‌ام و نگذاشتیم کمبودی داشته باشد. اما الان که بزرگ شده است هر کسی یک چیزی به او می‌گوید».

ابهاماتی که با گذشت ۱۸ سال، هنوز برملا نشده است

همسر ناصر عبداللهی با اشاره به این‌که روزی که این اتفاق برای ناصر افتاد همه دیدند، آن‌جا بودند، می‌گوید: «خانواده‌اش اولین کسانی بودند که او را در بیمارستان دیدند. پرسنل صدا و سیما، ارشاد، دوستان ناصر حتی از تهران همه آمدند و ناصر را در آن وضعیت دیدند. من فقط می‌دانم این اتفاق نه از سر خودکشی است نه اعتیاد».

او ادامه می‌دهد: «ناصر دچار مرگ مغزی شده و پشت جمجه‌اش نرم شده بود. آدم چه ضربه‌ای می‌تواند به خودش بزند که پشت سرش نرم شود؟ هیچ‌کس این شکلی نمی‌تواندا خودکشی کند. اگر انگشت اشاره سمت خانواده من است پس چرا وقتی خانواده ناصر حق پیگیری دارند، پیگیری نمی‌کنند؟ چرا در گوش همه می‌گویند کار خانواده زنش است. چرا بعد از ۱۸ سال هنوز پیگیری نکرده‌اند؟».
منبع: فراز

کد خبر 845014 برچسب‌ها خبر مهم موسیقی - چهره - ساز - آلبوم - اجرا

دیگر خبرها

  • وقتی خانه‌ها بوی نفت می‌داد!
  • نفتی نفت! | وقتی خانه‌ها بوی نفت می‌داد
  • روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور | ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از دلیل مرگ او
  • ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • ناگفته های همسر ناصر عبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال
  • ناگفته‌های دردناک همسر ناصر عبداللهی ۱۸ سال بعد از مرگش | چه کسی او را زده بود و اجازه پیگیری ندادند؟
  • ناگفته‌های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او بعد از ۱۸ سال: ناصر را زده بودند، اما به من اجازه پیگیری ندادند
  • ناگفته‌های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال؛ به ما می‌گفتند شما ناصر را کشتید!
  • ناگفته های همسر ناصرعبداللهی از مرگ او پس از ۱۸ سال ؛ ناصر را زده بودند اما به من اجازه پیگیری ندادند
  • روایتی جدید از مرگ پرابهام خواننده مشهور | ناگفته‌های همسر ناصر عبداللهی از دلیل مرگ او | می‌گفتند کار ما بوده ؛ ناصر را زده بودند اما ....