Web Analytics Made Easy - Statcounter

خبرگزاری مهر - گروه استان‌ها، مرتضی نجف زاده: نیروهای مسلح مقتدر نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران، همچون بازوهای قدرتمند برای رهبر معظم انقلاب قلمداد می‌شوند و اقتدار این نیروهای نظامی همواره خشم دشمنان را در پی داشته است.

یکی از این ارگان‌ها ارتش است؛ ارتش جمهوری اسلامی، مظهر اقتدار و پایداری است؛ نیرویی که با تعهد و پایبندی به ارزش‌های دینی و ملی در عرصه‌های مهم تاریخ این مرز و بوم همچون جنگ تحمیلی خوش درخشید و رؤیای دشمنان را برای تجاوز به خاک میهن به کابوسی تلخ بدل ساخت و در این میان شهیدان ارتشی مدال افتخار این نهاد نظامی هستند که همچون نگینی بر پیشانی تاریخ همیشه می‌درخشند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

خبرنگار مهر با طاهره راحمی زاده، همسر شهید حسین جباری و مادر شهید حمید جباری که یکی از یادگاران شهدای ارتش است، گپ و گفتی خودمانی را آغاز کرد و برای ما از فرزند و همسر شهیدش سخن گفت.

حاج خانم! از فرزند و همسر شهیدتان برای ما بگویید.

همسرم یک ارتشی بود و بعد از انقلاب و در بحبوحه آن با پدر من فعالیت‌های زیادی در راستای تبلیغ انقلاب داشتند؛ پس از انقلاب و در زمان جنگ سازمانی به نام سازمان خرید وجود داشت و از آنجا که خارجی‌ها امکانات و تجهیزات به ایران نمی‌دادند حسین با برآوردهایی که از منطقه انجام می‌داد، امکانات و تجهیزات لازم را تهیه و به آن منطقه تخصیص می‌داد.

چندین مرتبه افراد وابسته به کومله و دموکرات برای همسرم مشکل ساز شدند به نحوی که در یک حادثه ۱۶ قسمت بدنش دچار شکستگی شده بود و سه سال در بیمارستان بود و بعد از آن به منزل آمد؛ حسین ۱۰ روز پس از بازگشت اعلام کرد که اواخر عمر من است و به زودی دار فانی را وداع می‌کنم که همین اتفاق نیز افتاد و در حال خواندن نماز به فیض عظیم شهادت نائل شدند.

حادثه حمله کومله‌ها در سال ۸۰ اتفاق افتاد و حسین در سال ۸۳ به فیض شهادت رسید؛ همسر من بعد از ۴۲ سال خدمت و قرار گرفتن جز افسران عالی رتبه و پس از فعالیت‌های گسترده و به دلیل شرایط جسمی قادر به خدمت نبودند و شخصاً درخواست بازنشستگی دادند که موافقت شده بود.

گویی فرزند شما در راه نجات دوستانش از ته دره شهیدمی شود؛ داستان این حادثه چگونه بوده است؟

پسرم محمد حسین نیز جمعی دانشجویان افسری امام علی (ع) بود، وی در حوزه‌های علمی و ورزشی نخبه بودند و به صورت داوطلبانه به مناطق عملیاتی اعزام شد؛ محمدحسین پس از انجام یک مأموریت از فرط خستگی بدون توجه به راننده وسیله نقلیه، سوار کامیون می‌شود اما از آنجا که راننده فردی نفوذی بوده کامیون را به ته دره هدایت کرده است.

پس از این حادثه فرزندم تمامی افسران آن کامیون را از ته دره نجات داد و پس از آن احساس سرگیجه کرده و ناگهان به زمین افتاده بود، محمدحسین را به بیمارستان منتقل کردند که در بیمارستان به فیض شهادت رسید.

زمانی که علت شهادت وی را جویا شدیم پزشکان اعلام کردند که به سر فرزندم ضربه‌ای وارد شده بود و فشارهایی که در انتقال مجروحان تحمل کرده بود، باعث شده بود تا او به شهادت برسد.

نکته جالب توجه اینکه فرزندم را به بیمارستان خانواده ارتش منتقل کردند و زمانی که با او صحبت می‌کردم حضور مرا درک می‌کرد چرا که در آن زمان از گوشه چشمانش اشک جاری می‌شد اما خواست خداوند متعال بود که او شهید شود.

بارزترین ویژگی‌های فرزند شهیدتان چه بود؟

حمید علاقه فراوانی به امام راحل داشت و همیشه می‌گفت امیدوارم من نباشم اگر برای امام اتفاقی بیفتد و این موضوع تحقق پیدا کرد و یک سال پس از شهادت فرزندم، امام خمینی (ره) دار فانی را وداع گفتند.

فرزندم تا آن اندازه مظلوم بود که همسرم تا مراسم چهلم حمید خبر از شهادت فرزندش نداشت چرا که در مأموریت بود و امکان خبررسانی در آن شرایط به حسین آقا نبود.

از ملاقات خود با رهبر معظم انقلاب اسلامی برای ما بگویید.

در منزل نشسته بودیم که تلفن زنگ خورد و به ما اعلام کردند که خود را برای ملاقات با رهبری آماده کنید؛ این در حالی است که سه خانواده را برای دیدار با رهبر معظم انقلاب انتخاب کرده بودند که در نهایت یک خانواده برگزیده می‌شد که خداوند به ما عنایت داشته و ما انتخاب شدیم.

روز ملاقات فرا رسید و یک خودرو برای ما فرستادند و به محل ملاقات رفتیم؛ زمانی که آقا آمدند همگی از جا بلند شدند و ما را به رهبر معرفی کردند؛ آقا حال ما را جویا شدند که در پاسخ گفتم حال من خوب است اما غمی در سینه دارم که از آن بیرون نمی‌رود و رهبر برای ما طلب صبر و غفران الهی کردند.

رهبر معظم انقلاب یکی از تعاریف ارتش، ارتش انقلابی و مردمی است؛ به نظر شما بر چه اساسی رهبری این چنین از ارتش یاد می‌کنند؟

ایران اسلامی یک امت واحده هستند و تمامی ارگان‌های نظامی از همین انقلاب و امت اسلامی هستیم به نحوی که ارتشیان ما با اتفاقی که اخیراً برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی افتاد، لباس پاسداران را به تن کردند و بر همین اساس ارتش، ارتشی انقلابی است و از بدنه نظام جدا نیستند.

دغدغه اصلی همسر و فرزند شهیدتان برای نظام و انقلاب اسلامی چه بود؟

یک زمانی دفترچه بسیج اقتصادی وجود داشت و همسرم رئیس شورای بسیج اقتصادی در محله بود و به صورت ناشناس به خانواده‌ها رجوع کرده و از نیازهای آنان جویا می‌شد و برای رفع این نیازها نیز تا حد توان به خانواده‌ها کمک می‌کردند و این مهم اقداماتی بود که ما تا قبل از شهادتش متوجه نمی‌شدیم.

این فعالیت‌ها موجب شده بود تا مراسم تشییع پیکر مطهرش با شکوه هر چه بیشتر برگزار شود و افرادی در آن مراسم شرکت می‌کردند که ما برای نخستین بار آنها را می‌دیدیم در حالی که حسین آقا جمعه شب به شهادت رسیدند و تصور می‌کردیم مراسم تشییع پیکر او با توجه به آنکه در روز اول هفته قرار می‌گیرد، خلوت باشد.

دغدغه اصلی همسرم کمک به مستضعفان و حفظ نظام و انقلاب اسلامی بود و این دغدغه تمامی خانواده‌های شهداست و لازم است مسئولان نیز این مهم را سرلوحه امورات خود قرار دهند.

از مسئولان چه انتظاراتی دارید؟

در روایت نقل شده است که اگر از دری فقر وارد شود از همان در دین و ایمان نیز خارج می‌شود و بر همین اساس تاکید می‌شود تا به مشکلات اقتصادی توجه زیادی شود چرا که با رفع این مشکل تمامی مشکلات دیگر نیز می‌شود و سهمی که از انقلاب می‌خواهیم حفظ نظام توسط مسئولان است.

مهمترین سرمایه کشور جوانان هستند؛ چه توصیه‌ای به جوانان دارید؟

جونان امروز انتظار دارند بستری برای فعالیت و کار وجود داشته باشند اما متأسفانه امروز چنین بستری در کشور کمتر وجود دارد و این مهم مهمترین معضل برای جوانان محسوب می‌شود اما به جوانان توصیه می‌کنم تا از تلاش دست نکشند.

گفتنی است در قسمتی از وصیت نامه سرلشکر شاید حسین جباری می‌خوانیم در قولتان و فکرتان و در وجودتان از یاد خدا غافل نشوید و تقوای الهی را پیشه کنید.

کد خبر 4593385

منبع: مهر

کلیدواژه: فرهنگ ایثار و شهادت شهید شهادت

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۴۶۴۹۸۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

فرجام گروه فرقان؛ پشیمانی و خسران!

حادثه فرقان از عبرت‌های تاریخ انقلاب است. افرادی متدین، نمازخوان، نماز شب خوان و دائم روزه‌دار با شعار اسلام آمدند و بهترین آدم‌های متدین انقلاب را به شهادت رساندند. اما با کار فرهنگی که روی آن‌ها شد، به‌شدت عوض شدند و فهمیدند که اشتباه بزرگی کرده‌اند، طوری که تا نزدیکی چوبه دار، دغدغه این را داشتند که آیا خدای متعال توبه آن‌ها را پذیرفته یا نه؟

به گزارش ایسنا، یکی از گروه‌های منحط که در ابتدای پیروزی انقلاب بر اساس خط اعتقادی منحرف خود و برداشت‌های اشتباه و ناصواب از اسلام و قرآن، ترور و به شهادت رساندن مقامات سیاسی و نظامی وفادار و دلسوز نظام را در دستور کار خود قرار داده بود؛ گروه فرقان بود.

یکی از مقامات نظامی و متعهد به نظام که توسط این گروه، ترور و به شهادت رسید؛ سپهبد شهید؛ محمد ولی قرنی بود.

محمدولی قرنی در سال ۱۲۹۲ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۰۹، وارد د دانشکده افسری شد و در سال ۱۳۳۶، به اتهام توطئه برای سرنگونی پهلوی دوم دستگیر و به اخراج از ارتش و زندان محکوم گردید.

با پیروزی انقلاب اسلامی، قرنی اولین رئیس ستاد مشترک ارتش شد و در مقابله با آشوب‌های کردستان ایفای نقش کرد.

وی در سوم اردیبهشت ۱۳۵۸، به دست چند تن از اعضای گروهک فرقان به‌شدت مجروح شد و به شهادت رسید.

اما روایت سرلشکر پاسدار محسن رضایی؛ رئیس وقت سازمان اطلاعات سپاه از اعتقادات این گروه و فعالیت‌های آن‌ها و همچنین نحوه شناسایی، دستگیری و بازجویی و اعترافات آنان، روایتی جالب و در عین حال عبرت‌آموز است:

یکی دو ماه از انقلاب نگذشته بود. دولت موقت انسجام لازم را نداشت و نهادهای امنیتی هم در کشور شکل نگرفته بود. در کشور، احساسات و شور انقلابی جریان داشت و سلاح بسیار زیادی در دست مردم بود. ساختار اداری قبلی به‌کلی نابودشده و نهادها و سازمان‌های جدید هم در حال تأسیس بودند.

در چنین وضعیتی، گروه فرقان با رهبری یک طلبه جوان به نام اکبر گودرزی شکل گرفت. اعضای این گروه قصد داشتند که عده زیادی از روحانیون مبارز و سران نظام را ترور کنند.

آن موقع، مسئولان نظام محافظ و نگهبان نداشتند و هرکسی به‌راحتی می‌توانست آن‌ها را ترور کند، چون خبری از پلیس و امنیت نبود. بعلاوه گروه فرقان یک گروه جوان و ناشناخته بود و برعکس گروه‌های دیگر مانند مجاهدین خلق یا حزب موتلفه اسلامی، تقریباً هیچ شناختی از آن وجود نداشت.

اعضای این گروه جوان‌هایی مذهبی اما احساساتی بودند که با برداشت سطحی از قرآن و نهج‌البلاغه برای بیشتر مفاهیم دینی، مصادیق عینی ساخته و با یک برنامه حساب‌شده به دنبال ترور برخی از مسئولان و چهره‌های انقلابی بودند.

آن‌ها کار بسیار خطرناکی را شروع کرده و عده‌ای از متدین‌ترین، انقلابی‌ترین و وفادارترین نیروهای انقلاب و امام را نشانه گرفته بودند.

در مرحله اول، امثال محمدولی قرنی، آیت‌الله مطهری، دکتر محمد مفتح، مهدی عراقی و پسرش محمد حسام را شهید و به جان خیلی‌های دیگر مانند آیت‌الله هاشمی رفسنجانی و آیت‌الله خامنه‌ای سوءقصد کردند که ناموفق بودند.

گروه فرقان عده زیادی از افراد را نشانه گرفته بود تا شهید کند. اگر فرصت می‌یافت، احتمالاً ده تا پانزده نفر دیگر از سران نظام را شهید می‌کرد. البته بخش عمده‌ای از این اطلاعات، بعد از دستگیری آن‌ها به دست ما رسید.

در واقع، ما با جریان ناشناخته‌ای مواجه بودیم که با اتکای به آیات قرآن و شعارهای اعتقادی و ظاهر اسلامی، نزدیک‌ترین افراد به حضرت امام را هدف قرار داده بود.

نفوذ در درون گروه

یک روز مرتضی الویری یک نفر را به من معرفی کرد که به‌نوعی با گروه فرقان ارتباط پیداکرده بود. من این فرد را به آقای رمضانی و دکتر محمدی معرفی کردم و او نفر اصلی برای نفوذ در تشکیلات فرقان شد.

آن فرد به ما خبر داد که یکی از نیروهای کادر فرقان در جست‌وجوی خانه‌ای برای اجاره است. ما از این فرصت استفاده کردیم و خانه دو طبقه‌ای در نزدیکی بیت حضرت امام اجاره کردیم. در طبقه اول آن، یکی از برادران پاسدار به نام آقای قایقران را با خانواده‌اش قرار دادیم تا از نزدیک مراقب اوضاع باشد و طبقه دوم را از طریق عامل نفوذی خود به کادر فرقان پیشنهاد دادیم.

خوشبختانه آن فرد آمد و در طبقه دوم مستقر شد. ما به کمک دوستانمان در اداره دوم ارتش، در همه جای آن خانه میکروفون کار گذاشته بودیم و گفت‌وگوی افراد و جلسه‌های گروه فرقان را شنود می‌کردیم. از خلال شنودها اطلاعات خوبی به دست آوردیم. تیم تعقیب و مراقبت ما هم فعال شد و ما با تعقیب افرادی که به آن خانه تردد داشتند، اطلاعات خود را درباره فرقان تکمیل کردیم.

متأسفانه شهادت دکتر مفتح کار را برای ما سخت کرد. ما نمی‌دانستیم خانه‌های تیمی فرقان را که شناسایی کرده بودیم، بزنیم یا نه و اگر به این خانه‌ها حمله کنیم، آیا موفق خواهیم شد تا از ترور افراد دیگر به دست عوامل فرقان جلوگیری کنیم یا اینکه احتمال دارد اعضای فرقان هوشیار شوند و از دسترس ما خارج شوند؟ این تردید تا دی‌ماه سال ۵۸ که همه خانه‌های تیمی گروه فرقان را شناسایی و به آن‌ها حمله کردیم، بین دوستان ما مطرح بود.

دستگیری و بازجویی اعضای گروه

بعد از شهادت شهید مفتح در آذر ۵۸ به نتیجه رسیدیم که به هر طریق ممکن، حمله به خانه‌های تیمی گروه فرقان را شروع کنیم. بر همین اساس، به یازده خانه تیمی حمله کردیم که در نتیجه آن، نزدیک به پنجاه نفر از اعضای فرقان دستگیر شدند.

آقای گودرزی (رئیس گروه) برخلاف تصور، در ۴۸ ساعت اول اعتراف کرد و اطلاعات زیادی در اختیار ما گذاشت. من از دوستان سؤال کردم: شما چطور این‌همه اطلاعات را از ایشان گرفتید؟ آیا او را کتک زدید؟ گفتند: نه ما حتی یک سیلی هم به او نزدیم.

دوستان ما فقط کار اطلاعاتی صرف نمی‌کردند، چون می‌دانستند که این گروه، اعتقادی است. ازیک‌طرف، با اعضای گروه فرقان مباحثه اعتقادی داشتیم و در وهله اول، بطلان عقایدشان را ثابت می‌کردیم. هنگامی‌که آن‌ها از درون متزلزل می‌شدند، شروع به حرف زدن می‌کردند.

بنابراین، مهم‌ترین ابزار ما، اثبات بطلان اعتقادات آن‌ها بود که برایشان بسیار سخت بود و از اینکه می‌دیدند همه اعتقادات آن‌ها پوچ بوده، عذاب می‌کشیدند.

حادثه فرقان یکی از عبرت‌های تاریخ انقلاب است. افرادی متدین، نمازخوان، نماز شب خوان و دائم روزه‌دار با شعار اسلام آمدند و بهترین آدم‌های متدین انقلاب را به شهادت رساندند. اما با کار فرهنگی که روی آن‌ها شد، به‌شدت عوض شدند، تغییر کردند و فهمیدند که اشتباه بزرگی کرده‌اند، طوری که تا نزدیکی چوبه دار، دغدغه این را داشتند که آیا خدای متعال توبه آن‌ها را پذیرفته یا نه؟

آن‌ها حتی پدر و مادر و خواهران و برادران خود را توجیه کرده بودند که اشتباه کرده‌اند. به آن‌ها گفته بودند که برای ما دعا کنید تا خدا توبه ما را بپذیرد.

اگر این حادثه، هرسال یک‌بار به جوانان ایران یادآوری شود و به‌عنوان یک پند جلوی چشمانشان باشد، گزاف نخواهد بود.

منبع:

اردستانی، حسین، تاریخ شفاهی دفاع مقدس: راه دوران مبارزه، بحران گروه‌های سیاسی: روایت محسن رضایی، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، تهران ۱۳۹۹، صص ۳۱۷.۳۱۸، ۳۱۹.۳۲۰، ۳۲۱.۳۲۲، ۳۲۷

دیگر خبرها

  • جزئیات جایزه ملی داستان و بازآفرینی اعلام شد/ معرفی اصفهان به عنوان پایگاه روایتگری ادبی
  • برای آگاهی‌بخشی و انعکاس خواست مردم
  • ۱۴ سال پرستاری از جانبازی که بی‌نام و نشان بود
  • فرجام گروه فرقان؛ پشیمانی و خسران!
  • انقلاب اسلامی ایران بر جریان‌های استعماری دنیا مسلط شد
  • رونمایی پوستر جایزه داستان و بازآفرینی در حوزه هنری
  • آیین بزرگداشت چهل‌وپنجمین سالگرد شهادت سپهبد «قرنی» برگزار شد
  • آیین بزرگداشت چهل و پنجمین سالگرد شهادت سپهبد «قرنی» برگزار شد
  • کتاب‌های ادبیاتی جذاب
  • کتاب های پرفروش سال ۱۴۰۳