زن چهارم در دادگاه به داد شوهرش رسید
تاریخ انتشار: ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۷۵۷۵۲۷
ساعت24 - مرداد سال گذشته مردی درحالیکه بهدلیل شدت ضربات چاقوی وارده بر بدنش بیهوش شده بود، به بیمارستان منتقل شد.
مرداد سال گذشته مردی درحالیکه بهدلیل شدت ضربات چاقوی وارده بر بدنش بیهوش شده بود، به بیمارستان منتقل شد.
با اینکه ضربات متعددی بر بدن این مرد وارد شده بود، پزشکان با چند عمل جراحی موفق به نجات او شدند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مأموران خانه پدری سبحان را پیدا و خودروی مسروقه را کشف کردند. پدر سبحان گفت: من نمیدانم این ماشین متعلق به چه کسی است و پسرم آن را آورده است. پدر سبحان بعد از چند جلسه بازجویی گفت: پسرم وقتی این ماشین را آورد گفت آن را سرقت کرده است و باید چند روزی ماشین در خانه بماند و بعد آن را بفروشند. برادرم قرار بود برایش مشتری پیدا کند.
به این ترتیب پدر و عموی سبحان دستگیر شدند و مأموران با ردیابیهایی که انجام دادند موفق به بازداشت سبحان نیز شدند.
سبحان ابتدا به سرقت اعتراف کرد اما بعد آن را منکر شد. با توجه به مدارک بهدستآمده کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 8 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهم روز گذشته برای محاکمه به دادگاه منتقل شد. بعد از اینکه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و خواستار مجازات متهم با توجه به سوابق متعدد او شد، شاکی در جایگاه قرار گرفت. او گفت: سبحان به من چاقو زد و من بهدلیل سرقت ماشین و چاقوییهایی که به من زده است، از او شکایت دارم.
در ادامه متهم در جایگاه قرار گرفت او اتهام خود را رد کرد و مدعی شد در زمان سرقت خودرو در تهران نبود و به همراه همسر چهارمش به سفر رفته بود. متهم گفت: من بهدلیل شرایط بد خانوادگی خیلی زود ازدواج کردم. همسراولم بهدلیل فشارهای خانواده من را ترک کرد. بعد از جدایی با دختر دیگری آشنا شدم و با او ازدواج کردم، این ازدواج هم سرانجام نداشت و از هم جدا شدیم.
بعد با زن دیگری ازدواج کردم با او هم چندسالی زندگی کردم، ولی زندگیمان به بنبست رسید، در همه این موارد خانوادهام مقصر بودند؛ آنها هیچوقت از من حمایت نکردند. پدر و عمویم مخالف من بودند و کارهایی میکردند که زندگی من خراب شود، آنها مدام به من تهمت میزدند، هر اتفاقی میافتاد من را مقصر میدانستند و میخواستند خرابکاریهایشان را من جمعوجور کنم.
این اختلافها باعث شد که من از پدرم و عمویم جدا شوم و مدتی بود که با آنها زندگی نمیکردم تا اینکه با زنی به نام رؤیا آشنا شدم. رؤیا همان زن آرزوهایم بود؛ مثل سه زن قبلیام نبود. به صورت موقت با او ازدواج کردم تا اگر شرایط خوب بود و اخلاقمان به هم میخورد به صورت دائمی ازدواج کنیم. مدتی که با هم زندگی کردیم، هر دو مطمئن شدیم میتوانیم با هم ادامه بدهیم و زندگی خوبی داشته باشیم.
برای همین تصمیم گرفتیم با هم ازدواج دائم کنیم. به شمال رفتیم تا چند روزی خوش بگذارنیم و بعد از برگشت به تهران من رؤیا را عقد دائم کنم. وقتی شاکی چاقو خورد و ماشینش سرقت شد من شمال بودم و اصلا تهران نبودم. پدر و عمویم این کار را کردند تا من را به دام بیندازند. آنها درباره من دروغ گفتهاند. حتی به شاکی هم دروغ گفتهاند که من او را با چاقو زدهام. همسر موقتم در دادگاه هست و میتواند شهادت بدهد.
در ادامه، قضات از رؤیا خواستند در جایگاه قرار گیرد. او گفت: من و سبحان صیغه شفاهی خوانده بودیم و با هم زندگی میکردیم، قرار بود بعد از اینکه از شمال برگشتیم با هم به صورت دائم ازدواج کنیم. ما در آن تاریخ شمال بودیم. من هم فکر میکنم برای سبحان پاپوش دوختهاند، چون او گفته بود با پدر و عمویش اختلاف دارد. درحالحاضر هم عمو و پدرش که متهم در این پرونده هستند و با وثیقه آزاد بودند، فرار کردهاند.
در پایان وکیل مدافع متهم در جایگاه قرار گرفت و دفاعیات خود را مطرح کرد. در پایان هیئت قضات برای صدور رأی دادگاه وارد شور شدند.
منبع: ساعت24
کلیدواژه: دادگاه ضربات چاقو
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.saat24.news دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساعت24» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۷۵۷۵۲۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
عاقبت فرار از خانه بهعشق خواستگار شیشهای
آیا ازدواج با یک فرد معتاد که هردویمان عاشق یکدیگر هستیم، اشتباه است؟ اگر قول داد ترک کند، چی؟ میشود به او اعتماد و با او ازدواج کرد؟ میخواهم با او ازدواج کنم تا به همه ثابت شود که بهخاطر من ترک میکند، اشتباه است؟ و .... اینها سوالاتی است که ذهن برخی از مخاطبان را به خود مشغول میکند و برخی هم مانند ماجرای پربازدید اخیر با عنوان «پشیمانی زنی که بهخاطر عشقش از خانه فرار کرد» گاها با تایید گزاره آخر، چشمان خود را به روی حقایق میبندند و تصمیم خود را بدون در نظر گرفتن پیامدهای آن عملی میکنند. در ادامه، بخشی از صحبتهای این خانم را خواهید خواند و نکاتی از منظر روانشناسی مطرح میشود که باید همه دخترها و پسرهای دمبخت مورد توجه قرار دهند.
همه مخالف این ازدواج بودند
زنی که بعد از ۱۲سال زندگی مشترک به بنبست رسیده است، درباره دلیل درخواست طلاق توضیح میهد: «۱۲ سال قبل عاشق فرهاد شدم و در حالی که همه مخالف بودند تصمیم به ازدواج گرفتم و با او ازدواج کردم و حالا میخواهم طلاق بگیرم. فرهاد به شیشه اعتیاد دارد. فکر میکردم میتوانم کاری کنم که زندگی او عوض شود و آنقدر من را دوست داشته باشد که بتواند اعتیادش را ترک کند، اما اشتباه میکردم. پدرم قبل از ازدواجمان فهمید که معتاد است، به همین دلیل هم مخالف بود. البته آن زمان اعتیادش جدی نبود و تفننی میکشید، اما پدرم متوجه شده بود و بهشدت با ازدواج من مخالف بود؛ بنابراین از خانه فرار کردم. با فرهاد رفتیم شمال و بعد پدرم رضایت داد، اما گفت حق ندارم دیگر به خانه او بروم. حالا هم اعتیاد فرهاد شدید شده. او نسبت به من بدبین شده و چندین بار روی من دست بلند کرده است. به همین دلیل حاضر نیستم دیگر با او زندگی کنم، چون میدانم به من و دخترم آسیب میرساند».
نداشتن شناخت از اعتیاد و پیامدهایش
این خانم بهرغم این که میدانسته که خواستگارش شیشه مصرف میکند، باز هم با او ازدواج میکند. به این بخش از صحبتهایش دقت کنید: «فکر میکردم میتوانم کاری کنم که زندگی او عوض شود و آن قدر من را دوست داشته باشد که بتواند اعتیادش را ترک کند، اما اشتباه میکردم». این نوع تحلیل نشان میدهد که این فرد شناخت کافی از اعتیاد و پیامدهای آن ندارد. بارها در همین صفحه خانواده و مشاوره از پیامدهای اعتیاد به ویژه اعتیاد به مواد صنعتی گفتهایم.
اتکا به مواد به جای تواناییهای درونی
فردی که به شیشه اعتیاد دارد برای مدیریت هیجانات خود به جای اتکا به توانایی درونی به عاملی خارج از خود که همان مواد است احتیاج دارد. استعمال شیشه بهرغم این که به طور موقت توانایی جنسی و قدرت تمرکز و توجه را بالا میبرد ولی پس از مدتی فرد را دچار اختلالات زناشویی و شناختی میکند بهطوری که استعمال مکرر و مصرف با دوز بالا میتواند سبب بروز توهم و هذیان شود. در صورت عدم مصرف فرد دچار سندروم ترک میشود، یعنی این که فرد دچار بیقراری یا ولع و وسوسههای شدید برای استفاده مجدد میشود و برای به دست آوردن مواد ممکن است دست به اقدامات نابهنجار همچون پرخاشگری، سرقت، دروغ و ... بزند.
تعهد و صمیمیت با شوهر شیشهای؟
مثلث عشق شامل صمیمیت، شور و شوق و تعهد میشود که از جمله مهمترین ملاکهای ازدواج سالم است. حال با توجه به عوارضی که موادی همچون شیشه دارد، آیا فرد مصرفکننده شیشه میتواند در رابطه عاطفی قرار بگیرد که در آن احساس صمیمیت و تعهد را تجربه کند؟ کسی که تمام فکر و ذکرش استعمال مواد باشد توانایی متعهد ماندن به اهداف، برنامهها و نیازهای خود و همسر خود را دارد؟ با توجه به تخریب شناختی و هیجانی که مصرف شیشه دارد، آیا این فرد مصرف کننده میتواند وظایف همسری و احتمالا والدی خود را در زندگی مشترک انجام دهد؟ یکی از ملاکهای مهم ازدواج بلوغ جسمانی، عاطفی و روانی افراد است، حال به نظر شما با توجه به عوارضی که از استعمال شیشه گفتیم آیا فرد مصرف کننده شیشه توانایی رسیدن به این نوع بلوغ را دارد؟ اگر حتی فقط پاسخ یکی از این پرسشهای مطرحشده، مثبت بود میتوانید به ازدواج با این افراد فکر کنید.
منبع: خراسان
باشگاه خبرنگاران جوان وبگردی وبگردی