ناگفتههای زنی ایرانی که عروس بن لادنها شد +تصاویر
تاریخ انتشار: ۲۸ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۰۸۸۶۱
کارمن دختری دورگه از یک مرد سوئیسی و زنی ایرانی بود که بدون داشتن اطلاعات خاصی از خانواده یک جوان سعودی به او دل باخت. این وابستگی، دختر نامبرده را به دل خانوادهای مرموز و پرجمعیت کشاند که نامشان در دل تاریخ ماندگار شد اما نه به نیکی بلکه به عنوان عامل یکی از بزرگترین عملیاتهای تروریستی جهان!
کارمن بعد از جدایی از همسرش و پایان زندگی مشترکی که حاصل آن سه دختر بود، تمامی خاطرات خود را در قالب یک کتاب پرماجرا و جالب تحت عنوان “Inside The Kingdom: My Life In Saudi Arabia” (در قلمرو پادشاهان: زندگی من در عربستان سعودی) روی کاغذ آورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طبق اطلاعات منتشرشده در این کتاب، در فصل بهار کارمن و خواهرش آماده سفر از ژنو به ایران برای ملاقات مادربزرگشان میشوند اما شکستن ناگهانی پای مادربزرگ موجب بر هم ریختن برنامه سفر میشود. مادر خانواده یکی از طبقات خانه را برای خانواده توریست سعودی آماده کرده بود که لغو سفر به ایران کمی دردسرساز شد. یک جوان سیاهپوش عربزبان صحبتهای لازم را برای عقد قرارداد مطرح کرده بود و دیگر برای فسخ آن دیر شده بود. بنابراین کارمن و خواهرش مجبور به اجاره آپارتمانی در لوزان شدند و طبقه پایین طبق قرار به خانواده سعودی تحویل داده شد.
نام جوان سیاهپوش یسلام بود، پسری سعودی و مسلط به زبان انگلیسی که سرانجام با کارمن ازدواج کرد. آنها مدتی بعد برای تحصیل به دانشگاهی در لس انجلس میروند. کارمن از خانواده یسلام چیز زیادی نمیدانست تا اینکه روزی یکی از همکلاسیهای عربزبانش به نام عبداللطیف که از قضا پدر خانواده پرجمعیت جوان سعودی را به خوبی میشناخت، متحیر به جلو آمد و کمی از دانستههایش برای کارمن گفت. بزرگ این خاندان مردی به نام شیخ محمد بن لادن بود. پدر عبداللطیف یکی از شهروندان جده بود که برای وی کار میکرد. طبق گفتههای دانشجوی عرب زبان شیخ محمد فقیرزادهای بود که موفق به راهاندازی بزرگترین شرکت ساختمانسازی در خاورمیانه شد. این اولین دریچهای بود که از خانواده مرموز بنلادنها به روی کارمن باز شد. خانوادهای که یکی از اعضای آن به نام اسامه حادثه تروریستی وحشتناک ۱۱ سپتامبر را رقم زد.
کارمن به دلایلی مجبور شد علیرغم میل باطنیاش دورهای از زندگی مشترک خود را در عربستان سعودی بگذراند؛ جایی که برای یک دختر بزرگشده با فرهنگ اروپایی اصلاً زندگی در آن راحت نبود. همه چیز برای او تغییر کرده بود و باید خود را برای زندگی با قوانین عجیب و غریبی که زنان سهم بسیار ناچیزی از آن داشتند آماده میکرد.
یک روز عصر که کارمن با اولین دخترش، وفا مشغول بازی در حیات بود زنگ خانه به صدا درآمد. او جلوی در رفت و این اولین دیدار او با اسامه بن لادن بود.
کارمن درباره این لحظه در کتاب خود نوشته است:
یک روز برادر کوچک یسلام به در خانه ما آمد. هرچند که امروز انگشتنمای دنیاست اما آن روزها یک دانشجوی ساده در دانشگاه عبدالعزیز جده بود که با دختردایی سوریاش ازدواج کرد. با وجود لاغراندام بودن اما هنگام حضورش کاملاً میزان تاثیرگذاریاش روی اعضای خانواده حس میشد. سراغ یسلام را گرفت در حالی که به من پشت کرده بود. با اصرار تعارفش کردم که به درون خانه بیاید اما در همان حالت ضمن اینکه زیر لب به عربی چیزهایی نامفهوم میگفت، دستش را در هوا چرخاند. آن روز گذشت و من سالها بعد راجع به روابط نامشروع او با زنان، مطلبی در روزنامهای غربی خواندم.
یک سال در ماه آگوست که هوای عربستان بسیار سوزان و مرگبار بود با برادران بن لادن تصمیم گرفتیم به ویلای خانوادگی آنها در منطقه کوهستانی طائف برویم. چندماهی بود از متولد شدن دختر دومم ناجیه میگذشت و نجوا همسر اسامه نیز پسری به نام عبدالله را به دنیا آورده بود. این بچه مدام از تشنگی صدایش بلند و همسر اسامه هم در تلاش برای خوراندن آب با قاشق به او بود، اما نوزاد چندماهه نمیتوانست مایعات را به این صورت بنوشد. شیشه را پر آب کردم و به نجوا رساندم اما پیشنهادم را رد کرد. ام یسلام که یکی از همسرهای شیخ محمد و مادر همسرم بود برایم از دستور عجیب اسامه مبنی بر ممنوعیت خوراندن آب با شیشه به پسرش گفت. من واقعاً تحمل دیدن آن صحنه را نداشتم، آخر چطور ممکن بود در دمای صد درجه بالای صفر به دلیل عقایدی عجیب، یک نوزاد تشنه را تا این حد عذاب داد!
به یسلام گفتم برو به قسمت مردانه و به اسامه از وضعیت فرزندش و نیاز او به شیشه و پستانک بگو! او رفت اما پس از چند دقیقه با نظر منفی برادرش بازگشت. تمام مسیر بازگشت به جده در سکوت به این فکر میکردم که چرا هیچ کس مقابل زورگوییهای او نمیایستد. برای او زجر کشیدن فرزندش اصلاً اهمیت نداشت و خودش را درگیر اعتقادات بیریشه و اشتباهش کرده بود. اگر همسرم میمُرد و در آینده اختیار من و دخترانم به دست اسامه میافتاد تکلیف چه بود؟ اگر ما در همان مسیر تصادف میکردیم و همسرم جان خود را از دست میداد، من و دخترانم به عنوان زنان سعودی سرنوشتمان چه میشد؟ با یسلام در این باره صحبت کردم اما گویا او هم متوجه عمق صحبتهای من نبود. امیدهای من برای رسیدن به دنیایی آزادانه در آینده، جایی که زنها حداقل قدرت تصمیمگیری درباره آینده دخترهایشان را داشته باشند، زیر ماسههای صحرا در بطن فرهنگ عقب مانده وهابی دفن شد.
کارمن همچنین در قسمت دیگری از این کتاب به معضل همجنسبازها در عربستان سعودی اشاره کرد و نوشت:
طبق قانون سعودی کمترین مجازات برای همجنس بازان شلاق در مکانهای عمومی بود اما بسیاری از مردان آن کشور با یکدیگر روابط جنسی برقرار میکردند، مخصوصاً جوانان قبل از ازدواج! عجیبتر آنکه اگر دو پسر دست همدیگر را در خیابان میگرفتند و راه میرفتند که به وفور هم چنین صحنهای در آنجا دیده میشد برای هیچ کس عجیب نبود اما اگر زن و شوهری دست هم را در مکانهای عمومی میگرفتند پلیس آنها را با شلاق کتک میزد. همجنس بازی حتی میان شاهزادگان سعودی هم رواج داشت و این موضوع را اروپاییهایی که برای آنها کار میکردند میگفتند. به گفته آنها همجنسبازی میان عربستانیها حتی بیش از مردم اروپا بود.
کودکی کارمن در یکی از سفرها به ایران
به یاد دارم روزی مردی سعودی از آشنایان یسلام برای انجام کاری به ژنو آمد. درون پورشهاش مردی ترنس نشسته بود و انتظارش را میکشید. جالب آنکه آن مرد هرگز به همسرش اجازه نشستن در صندلی جلوی خودرو را نمیداد و این رفتارهای سعودیها واقعا باعث آزار من بود. درباره شاهدختهای سعودی هم باید بگویم که در اروپا خیلی راحت در کلوپهای شهوترانی حضور داشتند و مواد مخدر نیز مصرف میکردند.
منبع : باشگاه خبرنگاران
منبع: ساتین
کلیدواژه: جنایات آل سعود جنایات سعودی ها خاندان آل سعود شاهزادگان سعودی عکس بن لادن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت saten.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ساتین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۰۸۸۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
گناه فرشته یا گناه شهاب حسینی، لادن مستوفی، امیر آقایی و ...
سریال گناه فرشته به ایستگاه آخر رسید و برخلاف استقبالی که از قسمتهای اولیه صورت گرفت، مخاطبان از شکل تمام شدن و پایان این مجموعه راضی نبودند.
به گزارش عصرایران، در واقع از اواسط سریال این نارضایتی شکل گرفت و بیشتر هم به این دلیل بود که گرههای داستانی و معماهایی که مدام در طول سریال مطرح میشد به شکل مشخصی سرانجام پیدا نمیکرد و آخر سر هم به شکلی بسیار ساده و دم دستی گره افکنی از اتفاقات را انجام داد.
حال نکته مهم در این نوشتار، نقد یا تحلیل سریال گناه فرشته ساخته حامد عنقا نیست بلکه بیشتر به افرادی مربوط میشود که حضور آنها باعث توجه و استقبال از یک مجموعه نمایشی میشود و اکثریت مخاطبان به دلیل حضور بازیگرانی مانند شهاب حسینی، امیر آقایی، لادن مستوفی، مهدی سلطانی و حتی بهروز رضوی (دوبلور باسابقه) از همان ابتدا برای دیدن این سریال مینشینند.
در صنعت فیلم و سریال تمام جهان از هالیوود گرفته تا بالیوود و از شرق دور تا اروپا و ... بازیگران اولین قلاب برای به دست آوردن بیننده به شمار میروند به عبارتی ویترین جذب مخاطب هنرپیشگانی است که در آن مجموعه نمایشی حضور دارند.
تماشاگران همواره بیشتر از هرچیز دیگری در فیلم و سریال با بازگران هستند که آن را معرفی میکنند برای مثال میگویند: «یک سریال جدید اومده که شهاب حسینی، لادن مستوفی و ... توش بازی میکنند» حال در مراحل بعدی از کارگردان یا پلتفرم پخش کننده آن حرف به میان میآید. البته به غیر از کارگردانان صاحب نامی که خود برند معروفتری از هنرپیشهها هستند. مثل فرهادی و کیمیایی در ایران و یا اسکورسیزسی، فینچر، تارانتینو، وودی آلن و ... در جهان.
حال پرسش این است که آیا خود بازیگران هم خود به این نقطه اتصال آنها بین مخاطب و یک مجموعه نمایشی آگاه هستند یا خیر؟ بسیار بعید است که نقش آفرینان مهم سینمای ایران از درجه اهمیت حضور خودشان آگاه نباشند، حال که اصل را بر این آگاهی گذاشتهایم پس چرا حاضر به همکاریی میشوند که برند هنری آنها را خدشهدار میکند؟ فقط برای پول است یا خیر مناسبات دیگری در میان است؟
بعید است که بازیگرانی مانند شهاب حسینی یا امیر آقایی و ... فقط به دلیل دستمزد بالا حاضر به همکاری با یک مجموعه نمایشی شوند، چون برای آنها انواع و اقسام پیشنهادهای مختلف در دسترس است، از تبلیغات و همکاری با برندهای تجاری گرفته تا همین بازیگری و ...
آیا واقعا بازیگران فیلمنامه را تا آخر نخواندهاند؟ برخی اوقات هم در صنعت سینما و سریال سازی ایران از این اتفاقات هم رخ میدهد که چند قسمت ابتدایی سریال آماده است و بر اساس آن قرارداد بسته میشود، ولی بعدتر فیلمنامه سرانجام چندان موفقی پیدا نمیکند، اما بازگران قرارداد دارند و ناچارند تا آخر همراه سریال باشند. (البته این هم یکی از احتمالات است).
برخی اوقات هم پیش میآید که بازیگران به دلایل مختلف حاضر به همکاری میشوند مثل دوستی و رفاقت یا اعتماد کردن به شخصی که کارنامه موفقی داشته است و ...
بهرجهت هر کدام از حالتهای فوق باشد در نتیجه تاثیری ندارد زیراکه مخاطب نه در جریان این اتفاقات است و نه برایش اهمیتی دارد، برای او محصولی که در پیش روی است و برای آن وقت و هزینه گذاشته است ملاک است.
به این دلیل بازیگران باید مراقب این اهمیت و جایگاه خود یا بهتر است بگوییم مراقب این اعتماد تماشاگران به سابقه کاری و برند هنری خودشان باشند، چهبسا که تکرار این موضوع باعث میشود که جایگاهشان در نزد نگاه مخاطبان دچار خدشه شود و برای بازگرداندان این اعتماد راه سختی در پیش است.
در جهان امروز که روزانه از هر طرف جهان چندین فیلم و سریال در معرض دید تماشاگران به سادهترین شکل ممکن قرار میگیرد اهمیت این نکته بسیار بیش از پیش است. فرقی هم ندارد برای بازیگران، سازندگان، پلتفرمهای نمایش خانگی و ... همگی شامل این قانون اعتماد و یا سلب اعتماد مخاطب میشوند که باید از آن جلوگیری کنند و تنها راه هم ارتقا کیفیت محصول است.