ناگفتههای زنی ایرانی که عروس بنلادنها شد/ از همجنسبازی شاهزادگان سعودی تا بلایی که اسامه بر سر نوزاد شیرخوار آورد + تصاویر
تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۱۱۵۰۲
دختری ایرانی که عروس خانواده بنلادنها شده بود از خاطرات عجیب خود در این خاندان مرموز سخن گفت.
به گزارش شریان نیوز،کارمن دختری دورگه از یک مرد سوئیسی و زنی ایرانی بود که بدون داشتن اطلاعات خاصی از خانواده یک جوان سعودی به او دل باخت. این وابستگی، دختر نامبرده را به دل خانوادهای مرموز و پرجمعیت کشاند که نامشان در دل تاریخ ماندگار شد اما نه به نیکی بلکه به عنوان عامل یکی از بزرگترین عملیاتهای تروریستی جهان!
کارمن بعد از جدایی از همسرش و پایان زندگی مشترکی که حاصل آن سه دختر بود، تمامی خاطرات خود را در قالب یک کتاب پرماجرا و جالب تحت عنوان "Inside The Kingdom: My Life In Saudi Arabia" (در قلمرو پادشاهان: زندگی من در عربستان سعودی) روی کاغذ آورد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
طبق اطلاعات منتشرشده در این کتاب، در فصل بهار کارمن و خواهرش آماده سفر از ژنو به ایران برای ملاقات مادربزرگشان میشوند اما شکستن ناگهانی پای مادربزرگ موجب بر هم ریختن برنامه سفر میشود. مادر خانواده یکی از طبقات خانه را برای خانواده توریست سعودی آماده کرده بود که لغو سفر به ایران کمی دردسرساز شد. یک جوان سیاهپوش عربزبان صحبتهای لازم را برای عقد قرارداد مطرح کرده بود و دیگر برای فسخ آن دیر شده بود. بنابراین کارمن و خواهرش مجبور به اجاره آپارتمانی در لوزان شدند و طبقه پایین طبق قرار به خانواده سعودی تحویل داده شد.
نام جوان سیاهپوش یسلام بود، پسری سعودی و مسلط به زبان انگلیسی که سرانجام با کارمن ازدواج کرد. آنها مدتی بعد برای تحصیل به دانشگاهی در لس انجلس میروند. کارمن از خانواده یسلام چیز زیادی نمیدانست تا اینکه روزی یکی از همکلاسیهای عربزبانش به نام عبداللطیف که از قضا پدر خانواده پرجمعیت جوان سعودی را به خوبی میشناخت، متحیر به جلو آمد و کمی از دانستههایش برای کارمن گفت. بزرگ این خاندان مردی به نام شیخ محمد بن لادن بود. پدر عبداللطیف یکی از شهروندان جده بود که برای وی کار میکرد. طبق گفتههای دانشجوی عرب زبان شیخ محمد فقیرزادهای بود که موفق به راهاندازی بزرگترین شرکت ساختمانسازی در خاورمیانه شد. این اولین دریچهای بود که از خانواده مرموز بنلادنها به روی کارمن باز شد. خانوادهای که یکی از اعضای آن به نام اسامه حادثه تروریستی وحشتناک ۱۱ سپتامبر را رقم زد.
کارمن به دلایلی مجبور شد علیرغم میل باطنیاش دورهای از زندگی مشترک خود را در عربستان سعودی بگذراند؛ جایی که برای یک دختر بزرگشده با فرهنگ اروپایی اصلاً زندگی در آن راحت نبود. همه چیز برای او تغییر کرده بود و باید خود را برای زندگی با قوانین عجیب و غریبی که زنان سهم بسیار ناچیزی از آن داشتند آماده میکرد.
یک روز عصر که کارمن با اولین دخترش، وفا مشغول بازی در حیات بود زنگ خانه به صدا درآمد. او جلوی در رفت و این اولین دیدار او با اسامه بن لادن بود.
کارمن درباره این لحظه در کتاب خود نوشته است:
یک روز برادر کوچک یسلام به در خانه ما آمد. هرچند که امروز انگشتنمای دنیاست اما آن روزها یک دانشجوی ساده در دانشگاه عبدالعزیز جده بود که با دختردایی سوریاش ازدواج کرد. با وجود لاغراندام بودن اما هنگام حضورش کاملاً میزان تاثیرگذاریاش روی اعضای خانواده حس میشد. سراغ یسلام را گرفت در حالی که به من پشت کرده بود. با اصرار تعارفش کردم که به درون خانه بیاید اما در همان حالت ضمن اینکه زیر لب به عربی چیزهایی نامفهوم میگفت، دستش را در هوا چرخاند. آن روز گذشت و من سالها بعد راجع به روابط نامشروع او با زنان، مطلبی در روزنامهای غربی خواندم.
یک سال در ماه آگوست که هوای عربستان بسیار سوزان و مرگبار بود با برادران بن لادن تصمیم گرفتیم به ویلای خانوادگی آنها در منطقه کوهستانی طائف برویم. چندماهی بود از متولد شدن دختر دومم ناجیه میگذشت و نجوا همسر اسامه نیز پسری به نام عبدالله را به دنیا آورده بود. این بچه مدام از تشنگی صدایش بلند و همسر اسامه هم در تلاش برای خوراندن آب با قاشق به او بود، اما نوزاد چندماهه نمیتوانست مایعات را به این صورت بنوشد. شیشه را پر آب کردم و به نجوا رساندم اما پیشنهادم را رد کرد. ام یسلام که یکی از همسرهای شیخ محمد و مادر همسرم بود برایم از دستور عجیب اسامه مبنی بر ممنوعیت خوراندن آب با شیشه به پسرش گفت. من واقعاً تحمل دیدن آن صحنه را نداشتم، آخر چطور ممکن بود در دمای صد درجه بالای صفر به دلیل عقایدی عجیب، یک نوزاد تشنه را تا این حد عذاب داد!
به یسلام گفتم برو به قسمت مردانه و به اسامه از وضعیت فرزندش و نیاز او به شیشه و پستانک بگو! او رفت اما پس از چند دقیقه با نظر منفی برادرش بازگشت. تمام مسیر بازگشت به جده در سکوت به این فکر میکردم که چرا هیچ کس مقابل زورگوییهای او نمیایستد. برای او زجر کشیدن فرزندش اصلاً اهمیت نداشت و خودش را درگیر اعتقادات بیریشه و اشتباهش کرده بود. اگر همسرم میمُرد و در آینده اختیار من و دخترانم به دست اسامه میافتاد تکلیف چه بود؟ اگر ما در همان مسیر تصادف میکردیم و همسرم جان خود را از دست میداد، من و دخترانم به عنوان زنان سعودی سرنوشتمان چه میشد؟ با یسلام در این باره صحبت کردم اما گویا او هم متوجه عمق صحبتهای من نبود. امیدهای من برای رسیدن به دنیایی آزادانه در آینده، جایی که زنها حداقل قدرت تصمیمگیری درباره آینده دخترهایشان را داشته باشند، زیر ماسههای صحرا در بطن فرهنگ عقب مانده وهابی دفن شد.
کارمن همچنین در قسمت دیگری از این کتاب به معضل همجنسبازها در عربستان سعودی اشاره کرد و نوشت:
طبق قانون سعودی کمترین مجازات برای همجنس بازان شلاق در مکانهای عمومی بود اما بسیاری از مردان آن کشور با یکدیگر روابط جنسی برقرار میکردند، مخصوصاً جوانان قبل از ازدواج! عجیبتر آنکه اگر دو پسر دست همدیگر را در خیابان میگرفتند و راه میرفتند که به وفور هم چنین صحنهای در آنجا دیده میشد برای هیچ کس عجیب نبود اما اگر زن و شوهری دست هم را در مکانهای عمومی میگرفتند پلیس آنها را با شلاق کتک میزد. همجنس بازی حتی میان شاهزادگان سعودی هم رواج داشت و این موضوع را اروپاییهایی که برای آنها کار میکردند میگفتند. به گفته آنها همجنسبازی میان عربستانیها حتی بیش از مردم اروپا بود.
کودکی کارمن در یکی از سفرها به ایران
به یاد دارم روزی مردی سعودی از آشنایان یسلام برای انجام کاری به ژنو آمد. درون پورشهاش مردی ترنس نشسته بود و انتظارش را میکشید. جالب آنکه آن مرد هرگز به همسرش اجازه نشستن در صندلی جلوی خودرو را نمیداد و این رفتارهای سعودیها واقعا باعث آزار من بود. درباره شاهدختهای سعودی هم باید بگویم که در اروپا خیلی راحت در کلوپهای شهوترانی حضور داشتند و مواد مخدر نیز مصرف میکردند.
ادامه دارد...
برچسب هاسوئیسیبنلادنمنبع: شریان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت shariyan.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «شریان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۱۱۵۰۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ناگفته های خسرو حیدری از دربی جام حذفی
به گزارش ورزش سه، خسرو حیدری مربی سابق استقلال از خاطرات دربی فینال حذفی میگوید و اعتقاد دارد که داور در آن مسابقه دنبال بهانه بود تا سرمربی آبی پوشان را از زمین مسابقه خارج کند و بدون هیچ دلیل خاصی ساپینتو را پس از گل تساوی استقلال به سکوها فرستاد.
مربیسابق استقلال درباره اخراج ساپینتو توضیحاتی داد و گفت: وقتی دقیقه صد تیم گلزنی میکند همه میروند و خوشحالی میکنند، همانکاری که ساپینتو کرد من هم انجام دادم اما داور به دنبال این بود تا او را اخراج کند و حتی بعد از بازی هم در گزارش نوشته بود که بی احترامی کرده اما خوشحالیاش خیلی عادی بود، همه ما رفته بودیم داخل زمین، فوتبال اروپا هم همینطور است وقتی دقیقه صد گل زده شود همه داخل زمین میشوند، داوری ها روی ساپینتو حساس شده بود و دنبال این بودند که او را اخراج کنند.
ویدئو: 330807حیدری در صحبتهایش از شرایط سخت استقلال در وقتهای اضافه پرده برداری کرد و گفت: ما بعد از اینکه گل را زدیم و وارد وقتهای اضافه شدیم سه بازیکن ما صالح حردانی، رافائل سیلوا و محمد مرادمند خواستند که آنها را تعویض کنیم و ما یک تعویض بیشتر نداشتیم، ماتا دستیار ساپینتو حامدیفر را به جای محمد مرادمند میخواست وارد زمین بکند و در دفاع وسط بازی کند، عارف غلامی هم مصدوم شده بود و معلوم نبود که میتواند بازی کند، از او خواستم که اگر میتواند وارد زمین شود.
حیدری در ادامه گفت: صبر کردیم تا ببینیم کدام بازیکن اعلام مصدومیت بیشتر میکند تا او را تعویض کنیم که محمد مرادمند اعلام کرد که نمیتواند، عارف غلامی را جانشین مرادمند کردیم، ما بعد از این تعویض داشتیم 9 نفره بازیمیکردیم، رافائل سیلوا و صالح حردانی با مصدومیت داخل زمین بودند و ما در اصل داشتیم 9 نفره بازی میکردیم و برای حفظ روحیه تیم این بازیکنان را از زمین خارج نکردیم، ریکاردو ساپینتو از بالا پنالتیزن ها را نوشته بود و من داشتم با توجه به روحیه بازیکنان پنالتیزن هارو مشخص میکردیم که متاسفانه گل خوردیم و شکست خوردیم.
خسرو حیدری با تمجید از عملکرد مربی سابق استقلال گفت: ساپینتو میتوانست چند فصل در استقلال بماند، اما مشکلات مدیریتی باعث شد که جدا شود و نتیجه نگیرد، شاید ما با آن تیم یک سری مشکلات دفاعی داشتیم اما با همان تیم راحت میتوانستیم قهرمان شویم، مشکلات مدیریتی به تیم ما ضربه زد، اگر ساپینتو در استقلال میماند استقلال امسال با اختلاف قهرمان میشد.
ویدئو: 330798حیدری در ادامه صحبتهایش به تعصب رنگی مسئولان اشاره کرد و گفت: : وقتی فشار روی داور باشد ممکن است روی او تاثیر بگذارد، خیلی از مسئولان کشور بیشتر پرسپولیسی هستند و این روی روند داوری ها تاثیرگذار است، من اصلا تعصبی نمیگویم، من دیدم مسئولانی را که برایش نباید آبی و قرمز مهم باشد، وارد دفتر یکی از مسئولین شدم و گفت چقدر به موقع آمدی داریم بازی تیم محبوبمان را نگاه میکنیم!
ویدئو: 330800او در ادامه گفت: اگر پرسپولیسی هم هستی نباید نشان دهید، من بازیکن تیم ملی هستم و نباید با من کری بخوانید، همیشه بازیکنان اصلی و ستاره های خارجی میروند اما وقتی علیرضا بیرانوند که داشت از پرسپولیس میرفت مسئولانی که دوست دارند پرسپولیس را او را تحت فشار قرار دادند، حتی زمان آجرلو که استقلال قهرمان شد و فرهاد مجیدی رفت مدیرعامل استقلال مجبور شد قراردادها را بالاتر ببرد چون تیم داشت از هم میپاشید، هوادار از مدیرعامل میخواهد بازیکن بگیرد و همین موضوعات باعث شد تا مشکلات بیشتری پیش بیاید.
حیدری با اشاره به مشکلاتی که استقلال در وقتهای اضافه بازی با پرسپولیس داشت گفت: ما در وقتهای اضافه 9 نفره بازی میکرد، صالح حردانی، محمد مرادمند و رافائل سیلوا بازیکنانی بودند که از کادرفنی خواستند آنها را تعویض کنیم و فشار زیادی روی تیم به وجود آمده بود.