چالشهای آموزش زبان انگلیسی در مدارس
تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۱۲۱۵۷
پژوهشگران زمان آغاز آموزش زبان انگلیسی در مدارس ( پایه هفتم تحصیلی) را با تاخیر، ارزیابی میکنند و به رویکرد سنتی مبتنی بر روش دستور- ترجمه انتقاد دارند.
به گزارش ایسنا، ایران یکی از نخستین کشورهای منطقه در زمینه آغاز آموزش زبان انگلیسی، در جایگاه یکی از مواد درسی در نظام آموزش رسمی خود است و پیشینه آموزش رسمی زبان انگلیسی در مدارس ایران به سال ۱۸-۱۳۱۷ باز میگردد که در آن سال و با حمایت وزارت فرهنگ آن زمان، مجموعه شش جلدی کتابهای زبان انگلیسی برای تدریس در مقطع شش ساله دبیرستان را گروهی از مؤلفان ایرانی و غیر ایرانی تدوین و منتشر کردند و از آن پس تاکنون، آموزش زبان انگلیسی در مدارس کشور به مثابه یکی از دروس اصلی نظام آموزشی کشور، بدون وقفه محسوس و طولانی مدت، در جریان بوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در پژوهشی که رضا خیرآبادی، استادیار گروه زبانهای خارجی از سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی و سید بهنام علوی مقدم، دانشیار گروه زبانهای خارجی از سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی انجام دادهاند، آمده است: «آموزش زبان انگلیسی در سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی چهار نقطه عطف را تجربه کرده است که عبارتند از: سه مقطع ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۹، ۱۳۷۰ تا ۱۳۸۲ و ۱۳۸۳ تا ۱۳۹۱ که در همه این سه مقطع، مجموعه کتابهای Right Path to English محور تدریس بودهاند و تنها با اضافه شدن پایه پیشدانشگاهی و تألیف کتابهای مختلف برای این پایه، شاهد تغییراتی در نظام آموزش زبان انگلیسی بودیم.»
محققان در این پژوهش میگویند: «از سال تحصیلی ۹۲-۱۳۹۱ و با ورود مجموعه کتابهای موسوم به Prospect آموزش زبان در کشورمان با تحولی جدی و مبنایی روبهرو شد. بررسی پژوهشهای انجام شده نشان میدهد که نظام آموزش رسمی کشور در آموزش بهینه دانشآموزان با چالشهای متعددی روبهرو بوده و هست و در هر دو سطح آکادمیک و نظرات والدین و دانشآموزان، با انتقاداتی جدی روبهرو است.»
پژوهش حاضر به شیوهای فراتحلیلی انجام میشود و پژوهشهای انجام شده در دهه اخیر، در ارتباط با بررسی وضعیت آموزش زبان در کشور دادههای این پژوهش را تشکیل میدهند.
دادهها از بین مقالات، پایاننامهها و پژوهشهای منتشر شده در بازه زمانی ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۱ انتخاب شده و تهدیدها، چالشها و پیشنهادیهای موجود در این پژوهشها، احصاء و سپس اولویتبندی شدند. پژوهشهایی که دادههای تحقیق را تشکیل میدهند از میان پژوهشهای فارسی و انگلیسی منتشر شده در داخل و خارج کشور انتخاب شد و به منظور انسجام بحث، یافتههای کسب شده از دادههای تحقیق در چهار محور دستهبندی شدند: محور نخست: اصول و سیاستگذاریها؛ محور دوم: محتوای آموزشی؛ محور سوم: ارزشیابی؛ محور چهارم: تربیت معلم و آموزشهای ضمن خدمت.
در این پژوهش آمده است: «در محور اول اکثر پژوهشهای مورد بررسی قرار گرفته بر این اعتقاد هستند که نظام آموزش رسمی کشور ما، از فقدان سیاستگذاری کلان، در زمینه آموزش زبانهای خارجی چه در سطح آموزش مدرسهای و چه در مقطع تحصیلات دانشگاهی رنج میبرد. تدوین راهنمای برنامه درسی زبانهای خارجی، از جمله پیشنهادهایی بوده است که در بیشتر تحلیلها و پژوهشهایی که مورد بررسی قرار گرفتند، به چشم میخورد.»
در ادامه این مطالعه آمده است: «دومین موضوع مورد نظر در محور اصول و سیاستگذاریهای آموزشی، بحث رویکرد آموزش زبان انگلیسی در سطح مدارس است که تقریباً در همه پژوهشهای مورد بررسی در این تحقیق به آن توجه شده و رویکرد سنتی مبتنی بر روش دستور- ترجمه و روش خواندن محور، مورد نقد قرار گرفته است. پیشنهاد اکثریت پژوهشهای انجام شده، حرکت به سوی رویکردهای ارتباطی بوده است.»
خیرآبادی و همکارش در این مطالعه میگویند: «برآیند پژوهشهای موردنظر، موید این موضوع است که اکثریت پژوهشگران، زمان آغاز آموزش زبان انگلیسی (پایه هفتم تحصیلی) را با تأخیر ارزیابی میکنند و ساعات اختصاصیافته به زبان را به منظور تحقق اهداف موردنظر کافی نمیدانند و پیشنهاد کردهاند که آموزش زبانهای خارجی، از پایههای پایانی دوره دبستان آغاز شود.»
در این پژوهش آمده است: «در بحث محتوای آموزش، از نظر کارشناسان آموزش زبانهای خارجی و دبیران این درس، محتوای کتابهای زبان انگلیسی مقاطع مختلف از جهات گوناگون قابل قبول نیست. جمعبندی انتقادات وارده به محتوای کتابهای آموزشی نشان دهنده ضعفهایی چون: عدم انسجام محتوای کتابهای پایههای مختلف با یکدیگر و یادآوری شدن مطالب آموخته در پایههای قبلی، گرامر محور بودن کتاب و عدم توجه به مهارتهای گفتاری و شنیداری، عدم جذابیت ظاهری کتاب و عدم توجه به رویکردهای نوین آموزش زبان در کتابهای درسی زبان انگلیسی است.»
در بخش دیگری از این مطالعه آمده است: «پژوهشهای بررسی شده نشان داد که بخشی از دبیران زبان انگلیسی با روشهای تستسازی استاندارد آشنایی ندارند و در تهیه و تنظیم آزمونهای پایانی و میانترم، از برگههای آزمون سال گذشته خود یا دیگر همکاران استفاده میکنند و کمتر به طرح آزمون جدید علاقه نشان میدهند؛ همچنین دغدغه آزمونهای پایانی سبب میشود معلمان در طول سال تحصیلی توجه زیادی به نمونه سوالات سالهای قبل نشان دهند.»
محققان میگویند: «نتایج پژوهشها حاکی از آن است که کلاسهای ضمن خدمت در اشاعه اهداف و محتوای برنامه درسی به سطح دبیران توفیق چندانی نداشته است. از جمله نقاط ضعف برنامههای ضمن خدمت فعلی میتوان به بیتوجهی به نیازهای علمی و اجرایی دبیران در طراحی دورهها، توجه بیش از حد به مسائل نظری و نپرداختن به موضوعات کاربردی، برگزار نشدن منظم دورهها و استفاده نکردن از مدرسان زبده که خود تجربه تدریس در مدارس را داشتهاند، اشاره کرد.»
این پژوهش در اولین شماره نهمین دوره نشریه "پژوهشهای زبانشناختی در زبانهای خارجی" منتشر شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا
کلیدواژه: آموزش و پرورش پژوهش زبان انگليسي
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.isna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایسنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۱۲۱۵۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
حجاب و چالش خلاقیت در حکمرانی
واقعیت این است که نظام حکمرانی ما هنوز به اندازه رشد مردم غنا نیافته است. نظام حکمرانی ما هنوز تصور میکند مردم یعنی صندوق رأی و خلاص.
به گزارش مشرق، محسن مهدیان؛ مدیرمسئول روزنامه همشهری طی یادداشتی نوشت:
ماجرای حکمرانی در این روزگار با گذشته یک تفاوت اساسی کرده است. مهمترین رکن متفاوت آن حکمرانی در فضای شیشهای است؛ جایی در معرض چشم مردم. اساسا در نزدیکترین حالت ممکن به متن مردم هستیم.
همه تصمیمات مسئولان در مقابل چشم مردم قرار دارد و نتیجه اقدامات آنها توسط مخاطب دیده و ارزیابی میشود. اجمالا اگر این حکمرانی شیشهای منجر به مردمسالاری و رشد آگاهی مردم شود، باید بدان بالید، و اما اگر ثمرهاش پوپولیسم باشد باید نگران بود. پدیدههایی شبیه پروژهبگیری در فضای مجازی ثمره همین آسیب است. بماند. در این رابطه باید بیشتر نوشت. اما غرض این متن توجهدادن به مسئله دیگری ازجمله قصه دامنهدار حجاب است.
هر میزان که حاکمیت مردمیتر شود، باید به هنر نزدیکتر شود. مخلص کلام همین یک جمله است. هر میزان مردم سهمشان در حاکمیت فربهتر شود، چالش هنر و بهطور اخص خلاقیت بیشتر خود را نشان میدهد.
واقعیت این است که نظام حکمرانی ما هنوز به اندازه رشد مردم غنا نیافته است. نظام حکمرانی ما هنوز تصور میکند مردم یعنی صندوق رأی و خلاص. فضای مجازی با همه آسیبهایش باعث شده است مردم به شکل ناخواسته قدر و منزلت پیدا کنند. جبر روزگار کمکاری ما را جبران و به تحقق مردمسالاری بهمثابه آرمان انقلاب اسلامی کمک کرده است. اینجاست که باید قدر دانست، اما باید متناسب با این تحول خودمان را مهیا سازیم. یکی از مهمترین مقدمات نیز همین ساحت هنر در سیاست است.
هر میزان تصمیم حاکمیتی مردمیتر شود، باید هنریتر جلوه کند. هر میزان به متن حقیقی مردم نزدیکتر شویم، باید هنرمندانهتر رفتار کنیم؛ چون ساحت وجودی انسان ساحتی هنری است. هنر زبان فطرت است. گرایش فطرت، جمالپرستی است. به همین دلیل است که شهید مطهری هنر را زیباییآفرینی مینامد و آیتالله جوادیآملی هنر را در اعلیدرجهاش حرکت به سمت جمال وجودی میدانند. با این مقدمه مختصر وقتی قرار است حکمرانی مردمی شود و به زبان فطرت اجتماعی باشد و مردم را همراه سازد، باید هنرمندانه باشد و خلاقیت ابزار گفتوگو با مردم است.
اینکه در مواردی گویی بین حاکمیت و مردم یک زبان بیگانه حاکم است، به همین دلیل است؛ چون سهمی برای خلاقیت در سیاستورزیمان قائل نیستیم. اساسا زبان هنر و خلاقیت را بلد نیستیم. هر تصمیمی که بدون خلاقیت باشد محکوم به شکست است. خلاقیت تبدیل یک ایده کارشناسی در سطح حاکمیت به ادراک اجتماعی است؛ یعنی بهقاعده سیاست هنرمندانه. تصمیمات در بالاترین سطح کارشناسی اگر ابعاد هنری نداشته باشد، نمیتواند به زبان مردم ترجمه شود و لذا همراهی مردم را نخواهد داشت. با این توضیح ماجرای حجاب را نگاه کنید. مردم ما واقعا دیندارند؛ اما ما چقدر توانستهایم با خلق زیبایی و زبان فطری مردم از دین بگوییم؟ چقدر با زبان هنر از حجاب گفتهایم؟ فقط هم وجه تبلیغی و فرهنگی حجاب نیست که هنر لازم دارد؛ حتی قهریه ما نیز برای اقدام سلبی باید به رنگ هنر و خلاقیت شود؛ وگرنه بهترین تصمیمات شکست میخورد. اینجاست که در اجرای مقدسترین سیاستها دچار لکنت میشویم.
چه باید کرد؟ واقعیت این است که هنوز مسئولان ما فکر میکنند رسانه یعنی همان روابطعمومی سنتی گذشته. سالها گفته میشد تصمیمات حاکمیتی باید همراه با پیوست رسانهای باشد؛ اما واقعیت این است که هنوز به این مرحله نرسیده، باید از آن عبور کنیم. در دورهای قرار داریم که اینبار سیاستها و تصمیمات حاکمیتی باید پیوست هنر و رسانه شود؛ چون ابتدا جان مخاطب هدف است و بعد محیط و کالبد او. برای ساخت ذهن و قلب و ادراک اوست که توسعه و پیشرفت را در واقعیت رقم میزنیم. اساسا انقلاب اسلامی یعنی همین. باید بیشتر گفت.