گسترش عملی سازههای قرآنی نیازمند برنامههای مدون است
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۳۸۶۱۸
به گزارش خبرنگار ایکنا؛ نشست علمی «سنجشپذیری و مقیاسسازی در تحلیل مفاهیم قرآنی»، شب گذشته، 30 اردیبهشت در مصلی امام خمینی(ره)، محل برگزاری بیستوهفتمین نمایشگاه بینالمللی قرآن، برگزار شد.
باقر غباریبناب، استاد دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران در این نشست به ارائه تحلیل در زمینه «پژوهشپذیری سازههای قرآنی» پرداخت و بیان کرد: این مسئله با پیشفرضهایی مرتبط است که به آنها اشاره میکنم؛ یکی از پیشفرضها این است که توجه کنیم سازههای قرآنی برای عمل است و اگر سنجشپذیر نشود، در اینصورت عمل درستی هم نخواهیم داشت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی در ادامه تصریح کرد: قرآن برای تذکر است و تذکر میدهد که چه کاری انجام دهیم و به وجدان اصلی خود بازگردیم. در واقع قرآن مانند نقشه است و نقشه کمک میکند که خودمان راه را پیدا کنیم و بپیماییم. پیشفرض دیگر در این مسئله این است که هر کسی بر مبنای عمل خود رشد میکند. درست است که معارف مختلفی را به صورت نقلی به ارث میبریم، اما باید نقشه راه را طی کنیم و قرآن، نقشه است و به ما راه را نشان میدهد تا به درجه نهایی برسیم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: در این زمینه و در مورد پژوهشپذیر بودن سازههای قرآنی، دو مسئله مهم وجود دارد؛ یکی قابل اندازهگیری بودن سازههای قرآنی است و دیگری نیز قابلیت آموزش و برنامه تهیه کردن است. ما باید برنامههایی تهیه کنیم که بتوانیم مثلا توکل و بخشایش را افزایش دهیم و بسیاری از این سازهها را به صورت علمی گسترش دهیم.
وی در ادامه با اشاره به تجربیات شخصی خود در این زمینه تصریح کرد: بنده به چند کار علاقهمند بودهام، چه اینکه رشتهام روانشناسی است و وقتی به ایران آمدم، احساس کردم که برخی از مشکلات وجود دارد که حداقل تا جایی که من میدانم، روانشناسی برای حل آنها جوابی نمیدهد. چون آن زمان در مرکز مشاوره دانشگاه تهران بودم و در این بیست سال سابقهای که داشتم، متوجه شدم که بسیاری از مواقع، با معارف معنوی بهتر میشود افراد را درمان کرد. مثل اینکه توکل به خدا در شرایط سخت و قدرت پیدا کردن برای اقدام را مهم یافتم.
این استاد دانشگاه بیان کرد: تجربه من این بود که قرآن را همانطور که میخوانیم، اینگونه تصور کنید که قرآن به ما نازل شده است و در مورد مشکلات ما صحبت میکند. داستانهایی که در قرآن وجود دارد، مانند انذارها و تبشیرها نیز اینگونه است و باید فکر کنیم که برای خودمان است و اگر بخواهیم با خداوند یک رابطه صمیمی و به اصطلاح «من و تویی» پیدا کنیم، همچنان که در سوره حمد میفرماید «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین»، یکی از مسائل مهم این است که بافت آن سازه را در آیه ببینیم و آیه را در بین آیات دیگر نیز مورد ملاحظه و توجه قرار دهیم.
غباریبناب در بخش دیگری از سخنان خود به تحلیل یکی از آیات به عنوان نمونه پرداخت و تصریح کرد: برای نمونه باید به آیه 177 سوره بقره اشاره کنم که میفرماید: «لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلَائِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى حُبِّهِ ذَوِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقَابِ وَأَقَامَ الصَّلَاةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولَئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوا وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ». در اینجا باید ببینیم که معنای بِر و نیکوکاری چیست. در واقع خداوند میخواهد نیکوکاری را توضیح دهد. بنابراین ما آیه را تحلیل میکنیم.
وی بیان کرد: یکی از مسائلی که در آیه بدان اشاره شده ایمان است. میفرماید بِر آن نیست که صورت خود را به سمت شرق و غرب بچرخانید، بلکه بِر عبارت از ایمان به خدا، روز قیامت، کتاب و پیامبران خدا است. همچنین به این معنا است که مال خود را به یتیم و مسکین و ... عطا کنید، با این حال که آن را دوست دارید و دیگر اینکه نماز را اقامه کنید، زکات بدهید، به عهد وفا کنید و در سختیها و خوشی ها و در هنکام ترس و فقدان و ناراحتی صبر پیشه کنید.
این استاد دانشگاه بیان کرد: اینها یک مقدار خودِ بِر را که موضوع ساده ما است نشان میدهد. سپس حداقل دسته بندی آن را نشان میدهد. اما ما قصد داریم که عمیقتر بشویم و ببینیم که خرده طبقات آن چطور برای ما معنا میشوند. در اینجا باید رجوع کنیم به پیشینه، تفاسیر عرفانی، فلسفی، روایی و ... تا ببینیم که از آیه چه گفتهاند و در ادامه اینها را در کنار هم بگذاریم و فکر کنیم که مراحل مهمی را تشکیل میدهند و دانشی را به وجود میآورد که در مورد بِر، میتوانیم تصور و اندیشه خود را داشته باشیم.
غباریبناب با اشاره داستانهای قرآن تصریح کرد: خودِ شکافتن دریا که برای حضرت موسی(ع) ایجاد شد و قومش ترسیده بودند را نظر بگیرید که همان موقع موسی(ع) گفت اینطور نیست که گرفتار شویم و در آیه نیز دارد که موسی(ع) گفت «إِنَّ مَعِيَ رَبّي سَيَهدينِ». لذا باور و اعتماد به خداوند داشت. بنابراین خواندن داستانها در مورد سازهها، بیشتر ما را به سازه رهنمون میسازد و روانشناسان نیز به داستانها علاقهمند هستند و معتقدند که موسی(ع) همیشه زنده است. همچنین از دیگر نکات مهمی که باید بدان توجه داشت، استفاده کردن از سازهها در بافت متن است. یعنی شبیه همین کاری که در مورد واژه بِر اتفاق افتاده است.
وی در ادامه افزود: بنده پس از خواندن متن و داستانها و استفاده از احادیث، فکر میکردم که الآن وقت آن است که بین این دانش پیشینی و بین آن چیزی که در مردم باید پیدا کنم کدگذاری انجام دهم و کد من اینطور بوده است که بر مبنای بافت آیات و داستانهایی که در مورد بِر و توکل و ... بود، برنامه مصاحبه تهیه میکردم و به مصابحه نیمهساختاری با افراد مختلف، از جمله دانشجویان میپرداختم. این کار کمک میکرد که مبنای مصاحبه را از قرآن بگیرم، ولی مصاحبه به عنوان یک رابط به من کمک کند که ببینم آنهایی که در قرآن است و فهمیدهام، امروزه چطور در سنین مختلف این آموزهها را دارند و نشان میدهند.
این استاد دانشگاه تصریح کرد: مصاحبههایی که داشتم نیز عمیقتر میشد و مثلا اگر مصاحبه شوندگان، بِر را تعریف میکردند، میگفتم که بیشتر توضیح دهید و بگویید که هنگام نیکوکاری چه رفتارهایی دارید و ... . مصاحبههایی که گزارهها به اشباع میرسیدند و میدیدم که مطلب تازهای نیست، فکر میکردم که حال میتوانم به دادههایم رجوع کرده و آنها را کدگذاری کنم. بعد از طبقهبندی و کد دادن به دادهها، فکر میکردم که از این طبقاتی که تشکیل دادهام، سه چیز میخواهم؛ اول اینکه آیا اینها به من یک الگو میدهند که مثلا یک الگویی در مورد توکل داشته باشم. دوم اینکه آیا به من اجازه میدهند که از گزارهها، مقیاسی بدهند و اینها را به صورت گزاره بنویسم و اینکه مقایس اندازهگیری هم تعین میکردم و سومین مورد اینکه اینها به من فرایند تحول و فرایند رشد را نشان میدهند یا خیر.
غباریبناب در ادامه افزود: همان زمان متوجه میشدم که یکسری چیزها، خودبهخود دیده میشوند و به من نشان میدهند که مثلا توکل چگونه شکل گرفته است و سؤال میکردم تا علاوه بر اینکه مقیاس بسازم، برنامه افزایشی برای توکل بگذارم یا نه و بعد به صورت آزمایشی این را انجام میدادم و اگر جواب میدادند مطمئنتر میشدم. مثلا در توکل، فهمیدم که توکل در موقعیتهای مختلفی اتفاق میافتد. البته توکل افراد همیشه وجود دارد اما مانند سوختوساز بدن است که در شرایطی تشدید میشود و آن هم زمانی است که نیاز به آب میکنیم. در شرایطی هم، انسان در معرض رخدادهایی قرار میگیرد که فکر او، فقدان و مشکلاتی دارد و میخواهد که کسی به او کمک کند و آنجا توکل فعال میشود و متوجه میشدم که در سیستم توکل، وقتی بیدار میشود چه چیزهایی مطرح است و دیدم آن آرامشی که از پناه بردن داریم، برای ما حاصل میشود و وقتی پناه میبریم و احساس میکنیم رها نیستیم، آرامشی به ما اعطا میشود. سپس فکر میکردم، فردی که در این شرایط، این بهرهها را میبرد، به چه نیرویی میتواند تکیه کند؟ بعد میفهمیدم به یک نیرویی تکیه میکند که قدرتمند است و شخص میتواند به او تکیه کند و بداند که او علم دارد و راهها را نیز میشناسد.
وی تصریح کرد: اینها برای من مفید بودند و کمک میکردند که رفتهرفته به پیش بروم. موضوعی که سؤال میشود این است که کجاها میتوانم فریب بخورم؟ چون رشتهام روانشناشی است و همیشه محدودیتهای خود را میگفتم که راهی که رفتهام مبتنی بر دادههای من است. برخی از محدودیتها را از ابتدا قبول کرده بودم که خودم را به الگویی از الگوهای روانشناسی محدود کردهام و در اینصورت بود که من آرام میشدم و میگفتم که باید بیشتر کوشش کنم. در همان زمان که فکر میکردم محدود هستم، علاقهمند به خواندن الگوهای عرفانی و فلسفی و کتابهای ملاصدرا و سهرودی شدم که آنها را میخواندم و برای نمونه به فردی که متکلم بود برخورد کردم که مفاهیم بیشتری را بفهمم و او نیز کسی نبود جز آقای هانری کربن که بسیاری از مسائل را که از علامه طباطبایی گرفته را به صورت مرتب و منظم درآورده است که به من کمک کرد که راحتتر بتوانم از این مسائل الهیاتی، به سمت روانشناسی بروم و همان زمان به چند سطحی بودن پی بردم.
غباریبناب بیان کرد: در معراج میگویند که حضرت نبی اکرم(ص)، این هفت آسمان را که طی کرد، در آسمان اول حضرت آدم(ع) را دید، در آسمان ششم ابراهیم(ع) و .. ،. ولی گذر کرد و به مقام بیمقامی رسید و یک معنایش برای روانشناسی این است که علم درجاتی دارد و انبیاء(ع) نیز به درجاتی میرسند و علم موسی(ع) و عیسی(ع) و ... یک راه را توضیح میدهند، اما طبقات آنها متفاوت است. از همین رو، چند لایه بودن توکل برای من سؤال بود. یک زمان است که لایه اول آن دیده میشود که توکل میکنم، تکیه میدهم، قوی میشوم و در اینصورت ترسو هم نمیشوم و اعتماد به نفس نیز به همین معنا است. یعنی خودم ضعیف هستم، اما به نیروی قویتری تکیه میکنم. این در مسائل انسانی، مانند کسی است که اصطلاحا پُشت او به رئیس جمهور گرم است که احساس قدرت بیشتری میکند و در یک زمانی کمک میکند که انسان راحت تصمیم بگیرد. یا مثلا میفهمم که خود توکل کمک میکند که اضطراب را به خدا واگذار کنم. اما در سطوح دیگر، مسائل دیگری پیدا میکند.انسان وقتی به سطوح بالاتری میرود، میفهمد، یک معنای این نیست که خدا به من کمک کند تا این برنامه را انجام دهم، بلکه همه چیز را به خدا میسپارد و به عبارت دیگر، در حقیقت به تفویض نزدیک میشود.
وی بیان کرد: یک مسئله دیگر نیز تجربه زیسته است. ما میتوانیم علومی را کسب کنیم که از طریق مطالعه کتاب و دیدن استاد و ... حاصل میشود که اینها علوم نقلی هستند و انتقال پیدا میکنند، ولی در مقابل آن، تجربیاتی هم داریم که درونی و برونی هستند و تجربیات درونی و برونی حرف اول را می زنند. یعنی آن چیزی که برای ما اتفاق افتاده را، خودمان حل کردهایم. یکسری از این مسائل خودشان را نشان میدادند که برای من جالب بود.
غباریبناب افزود: یک مسئله دیگر نیز این است که بسیاری از مواقع افراد قرآن را تفسیر میکنند. مثلا میگویند که این اتفاق در سال چندم بعثت و در مکه یا مدینه اتفاق افتاد و این سوره در پی آن نازل شد که این مطالب نیز خوب است، اما چند بعدی بودن قران و ظاهر و باطن داشتن آن، به ما میگوید که باطن آن را نیز پیدا کنیم که باطنش نیز با تأویل گِره میخورد. مثلا، درست است که معراج تاریخی انجام شد، اما همه انسانها نیز در حد خود معراج دارند و انسان کامل همواره رشد میکند و چیزهایی که قبلا میدید را اکنون قبول ندارد، به این دلیل که بالاتر رفته است و این معیار، همیشه وجود دارد و اگر معنای باطنی و تاویلی معراج را در نظر بگیریم که عروج روانی است، بیشتر خود را مسئول میدانیم که از آن طریق، معراج کنیم و روانشناسان نیز به این مسائل علاقهمند هستند.
وی در انتهای سخنان خود تصریح کرد: نبی اکرم(ص) فرمود که معراج یونس(ع) به عمق دریا را کمتر از معراج من به آسمان ندانید. بله، ظاهرش نهنگ است، ولی باطنش خود فرد است و ما نیز نهنگ و آسمان و رب خود را داریم که باید آن را پیدا کنیم. یا در ظلمات و تاریکترین نقطه روان ناخودآگاه و یا در آسمان چندم، آن را پیدا میکنیم. این مسائل نیز، خود را به من نشان میدادند که البته تمام شدنی هم نیستند.
انتهای پیام
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری قرآن اندیشه پژوهش های قرآنی قرآن تفسیر روانشناسی نمایشگاه قرآن
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۳۸۶۱۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
انسان به ذکر، یادآوری و توجه نیازمند است
محمدعلی انصاری، صاحب تفسیر مشکاة و مفسر قرآن، در نشست مجازی که امروز، ۴ اردیبهشت ماه، با موضوع «ذکر» برگزار شد، اظهار کرد: خداوند در آیه ۴۰ سوره مبارکه «بقره» میفرماید: «یا بَنی إِسْرائیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَوْفُوا بِعَهْدی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ وَ إِیَّایَ فَارْهَبُونِ؛ ای فرزندان اسرائیل، نعمتهایم را که بر شما ارزانی داشتم، بهیاد آرید و به پیمانم وفا کنید تا به پیمانتان وفا کنم و تنها از من بترسید.» واژه «ذکر» در لغت به معنای «اِسْتِحْضارُ الْمَعْنیَْ فِی اللَّفْظِ أَوِ النَّفْسِ» است؛ یعنی حضور معنا در زبان یا در جان است.
وی ادامه داد: باتوجه به این امر ذکر بر دو قسم تقسم میشود، نخستین مورد ذکر لسانی یا لفظی و دومین مورد ذکر قلبی یا نفسی است. گاهی انسان معنایی را طلب کرده و آنرا بر زبان نیز جاری میکند که به آن ذکر لفظی میگویند، اما گاه معنا فقط در نفس و جان حاضر میشود که «ذکر نفسی و قلبی» است.
انصاری بیان کرد: در قرآن کریم فراوان دیده میشود که خداوند سبحان انسانها را به ذکر و تذکر دعوت میکند. حال سؤال این است که آیا اساساً ذکر، مطلوبیت ذاتی دارد یا خیر؟ به بیانی دیگر، ذکر «طریقیت» دارد یا «موضوعیت»؟ برای روشن شدن این دو اصطلاح مثالی بیان میکنیم که این امر را تبیین میسازد. به عنوان مثال گاه، شخصی لیوان آبی طلب میکند و هدف او استفاده از آب درون لیوان است و نوع لیوان برای او مهم نیست. درواقع، لیوان طریقی است برای رسیدن به آب که موضوع و مقصود اوست؛ اما گاه خود لیوان مهم است و موضوعیت دارد و هدف، رسیدن به خودِ این ظرف است. بنابراین باید گفت که ذکر طریقیت دارد و مطلوبیت ذاتی ندارد، یعنی ذکر مقدمه و طریقی برای رسیدن به ذیالمقدمه است. بنابراین ذکر در حقیقت، راهی برای زدایش غفلتها است.
صاحب تفسیر مشکاة تصریح کرد: خداوند در آیه ۱۴ سوره «طه» فرموده است: «إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِی وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی؛ همانا! من خدایم که جز من معبودی نیست، پس مرا بپرست و نماز را برای یاد من برپا دار.» این امر در این آیه به صراحت بیان شده است چون نماز عامل اصلی زدودن غفلت است. همچنین وحی الهی و حتی شخص پیامبران نیز ذکر نامیده میشوند، چون مسیر زدایش غفلت از شاهراه مبارک وحی و نبوت میگذرد. از کارکردهای عمده ذکر این است که طریقی برای رسیدن به حقیقت شکر است و شکر از مسائلی است که مطلوبیت ذاتی دارد. پس ذکر زمانی حلاوت داشته و ارزشمند است که به شکر ختم شود و البته شکر واقعی نیز فقط با ذکر محض حاصل نمیشود. بنابراین اگر خداوند بندگانش را به ذکر دعوت میکند، مراد او ذکری است که همراه با آثار و برکات آن است.
وی گفت: غفلت پدیدهای بسیار تأثربرانگیز و مهلک است که متأسفانه انسانها بهشدت گرفتار آن هستند و با آن پلههای سقوط را بهتدریج طی کرده و از بسیاری فرصتها و داشتههای خویش بهآسانی میگذرند. غفلت آن است که انسان چیزی را میبیند، اما گویا نمیبیند، چیزی را لمس میکند، اما به آن توجه ندارد و یا در مسیر راه از کنار منظرهای میگذرد، اما به آن بیتوجه است. ما انسانها از بسیاری حقایق پیرامون خود و حتی حقایق برتر وجود غفلت داریم.
انصاری افزود: بر این اساس باید گفت که در مقابل مفهوم ذکر و تذکر، مفهوم غفلت قرار دارد. غفلت عاملی است که انسان را از حق و حقیقت دور میکند. راه برونرفت از غفلت و نجات از این مهلکه، تمسک به نقطه مقابل آن یعنی ذکر و تذکر است. البته مقصود، ذکر سجادهای و زبانی نیست، بلکه باید ذکری باشد که جان را بپروراند و ذهن و اندیشه انسان را تسخیر کند. اینگونه ذکر، مقدمهای برای گام بعدی یعنی فکر است که در واقع همان ذکر مدام است.
این مفسر قرآن در پایان اظهار کرد: همانگونه که سلولهای جسم انسان دائماً نیاز به اکسیژن و آب و غذا دارند، روح انسان نیز همیشه به ذکر، یادآوری و توجه نیازمند است. درواقع هنگامیکه ذکر در وجود آدمی لحظهبهلحظه بیاید، به فکر تبدیل میشود که نیاز جان انسان است. اما، غفلت انسان را از این نیاز اساسی محروم میکند و با شدت آن، حجابها روزبهروز ضعیفتر شده تا جایی که قلب او میمیرد و حیات انسانی را از دست میدهد. همچنین یکی از عوامل و ریشههای اصلی غفلت، بحث ظاهرگرایی است که موجب محرومیت انسان از دیدن حقایق میشود، بنابراین انسان، محتاج تعمق و ژرفنگری است و این مقام و مرحلهای است که انسان پس از ذکر و فکر در آن گام مینهد.
منبع: ایکنا (خبرگزاری بینالمللی قرآن)