بازخوانی پروندهای که اتهام کودک آزاری دارد/قوانین بازدارنده نیست
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۳۹۶۲۹
خبرگزاری مهر، گروه استانها - مهناز همتی: خانواده قمی وقتی با یک کودک چهارساله خود در پارک آبشار شاهرود بهعنوان مسافر اقامت موقتی کردند تا استراحتی کرده و به سمت مشهد حرکت کنند، شاید فکرش را هم نمیکردند که سرنوشت سفرشان این چنین رقم بخورد و متهم به خشونت علیه کودکان شناخته شوند.
ماجرا از یک روز پایانی فروردین ماه آغاز میشود آن هم زمانی که صدای جیغ، فریاد، گریه و سپس کتک خوردن پسربچهای از درون سرویس بهداشتی پارک آبشار شاهرود توجه رهگذران را به خود جلب میکند و با ورود مردم کودک عریان درحالیکه بهشدت شوک زده بودبا اثرات جراحات بر روی بدنش خارج م ی شود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
مردم شاهرود خوشبختانه بی تفاوت از این ماجرا عبور نکرده و با فوریتهای پلیسی تماس میگیرند بعداً نامادری این پسربچه ادعا کرد که در حال شستن کودک با آب گرم کودک بوده است.
کار به مشاجره کشید
یکی از شهروندان شاهد این ماجرا به خبرنگار مهر، میگوید: بعد از اعتراض شهروندان و رهگذران کار به مشاجره بین آنها و نامادری کودک کشید تا در نهایت مردم به ۱۱۰ تماس گرفته و نیروی انتظامی به محل آمد. خوشبختانه مردم در قبال این اتفاق بیتفاوت نبودند و ناجا نیز به خوبی ورود کرد.
وی با بیان اینکه توصیف این صحنه دردناک است، میگوید: بچهای برهنه در سرمای روزهای پایانی فروردین شاهرود و زنی که او را کتک میزد موضوعی نیست که هر روز با آن روبرو شوید در وهله نخست موجب تعجب و سپس انزجار از این اقدام است.
کودک در راه کلانتری
ماجرا با ورود ناجا و دستگیری والدین کودک تمام میشود و این کودک چهار ساله نیز برای سیر مراحل درمانی به بیمارستان انتقال مییابد. امروز پرونده والدین به دادسرای شاهرود ارجاع داده شده و از آنجا که زخمهای روی بدن کودک نشان از آسیب جدی وی داشت دادستان با بهرهگیری از حدود اختیارات خود و با در نظر گرفتن قیم کودک را به بهزیستی این شهرستان تحویل داده و پرونده وارد مرحله بازجویی میشود.
در اولین بازجویی مشخص شد که این فرد نامادری کودک است که حدود هفت ماه قبل با پدر این پسربچه ازدواجکرده همچنین نامادری در ادعاهای خود بر این اصل پافشاری داشت که زخمهای موجود در بدن کودک ناشی از آزار و اذیتهای مادر اصلی وی بوده و اکنون نیز پرونده آن به جرم کودکآزاری در دادسرای قم مفتوح است و پدر نیز همین ادعا را داشت که این زخمهای کودک به همسر سابق وی مربوط میشود.
با توجه به اینکه این دو فرد خواستند مسئولیت را از خودشان سلب کنند به دستور مقام قضائی پرونده به پزشک قانونی ارجاع داده شد تا تاریخ ایجاد زخمهای متعدد بر بدن کودک مشخص شود که مربوط به چه بازه زمانی بوده است در این مدت رهگذرانی که این موضوع را اطلاعرسانی کرده بودند همه در مرجع قضائی شهادت داده و تائید کردند که این بچه را از زیردست و پای این نامادری جمع کردند و شاهدند که فحشهای بسیار رکیکی به کودک داده میشد.
اظهارات ضد و نقیض
درحالیکه اظهارات ضدونقیض والدین بر سر این موضوع بود که تقصیر را بر گردن هم میانداختند، نامادری میگفت زدن کودک خواست پدر بود و پدر ادعا داشت که «میگفتم اما نه اینطور شدید» در نهایت نتیجه گواهی پزشک قانونی آماده شد.
علاوه بر آثار کبودی و جراحتی که از قبل موجود بود تعداد ۱۱ فقره آسیب جسمانی در بدن کودک مشهود بوده که شش فقره آسیب جسمانی در ۴۸ ساعت گذشته مقارن با تاریخ وقوع جرم و یک فقره سوختگی با جسم داغ در ۴۸ الی ۷۲ ساعت گذشته در بدن کودک اتفاق افتاده بود.
نکته عجیب اینکه نامادری پرستار خود کودک در خانه بوده و درواقع پدر این کودک پس از جدا شدن از زن سابق خود با پرستار بچه ازدواج کرده است! میتوان دریافت که این کودک متأسفانه از هر دو سوی دچار لطمات روحی و روانی شدید شده است.
قوانین سفت و سخت نداریم
روایت محمد جواد بابایی وکیل این پرونده نیز وجوه دیگری از این ماجرا را شرح میدهد. او در گفتگو با خبرنگار مهر و با بیان اینکه با توجه به اینکه برای جرایم علیه کودکان، در کشور ما مجازات مناسبی وضع نشده است، لذا این امر دست قانون را در اعمال مجازات سنگین میبندد، میگوید: پدر و مادر این کودک علاوه بر آسیب جسمی اتهاماتی نظیر اخلال در نظام و آسایش عمومی، توهین و فحاشی، صدمه بدنی و جریحهدار شدن عفت و اخلاق عمومی را نیز دارند زیرا تعرض به کودکان در اماکن عمومی نیز خود جرمی مستقل محسوب میشود.
بابایی درباره سرنوشت کودک میگوید: عملکرد مسئولانه دادستان شاهرود در این پرونده جای تقدیر بسیار دارد لذا با توجه به اینکه این خانواده صلاحیت نگهداری از کودک را ندارند موقت به بهزیستی تحویل داده شد اما بهتازگی درخواستی از سوی پدربزرگ پدری کودک مبنی بر نگهداری کودک به شاهرود دادهشده است که تصمیم نهایی بعد از نیابت خوردن به دادسرای قم و تکمیل برخی تحقیقات در آنجا اعمال میشود و با توجه به اینکه این پرونده به مرحلهای رسیده که اقرار ضمنی خودشان، اظهار شهود و گزارش مرجع انتظامی کامل است باید منتظر ماند تا در دادگاه مجدد رسیدگی شود.
وی درباره خلاءهای قانونی جرم کودکآزاری معتقد است: متأسفانه جرایم کودکآزاری ضمانت اجرایی درستی ندارد و در نهایت به پرداخت جزای نقدی یا حبس کوتاهمدت ختم میشود که دست قاضی را کاملاً میبندد زیرا قاضی نمیتواند بیشتر از مجازات تعیینشده حکم صادر کند.
آیا میتوان از پدر هم شکایت کرد
این وکیل در پاسخ به سوالی با این موضوع که اگر پدر بهعنوان کودکآزار باشد آیا میتوان از او شکایت کرد؟، میگوید: هیچ فرقی نمیکند، قانون بهنوعی مسئولیت را متوجه پدر نیز میکند کودک توسط هر شخصی که مورد آزار قرار گیرد قانون مصداق است، قانون حمایت از خانواده ماده چهار صراحتاً درجشده است که هرگونه صدمه، آزار، اذیت و شکنجه جسمی و روح کودکان و نادیده گرفتن سلامت و بهداشت روانی و جسمی، ممانعت از تحصیل آنها جرم به شمار میرود و متهم به سه ماه و یک روز تا شش ماه حبس یا جزای نقدی محکوم میشود، وجود حداکثر مجازات شش ماه حبس برای کودکی که زندگی خود را ازدستداده است قابل جبران نیست حداکثر جزای نقدی یکمیلیون تومان را شامل میشود که این مجازات با قاطعیت میتوان گفت بههیچعنوان بازدارنده نیست.
بابایی میگوید: اگر مجازات کودکآزاری به نحوی تنظیم شود که همدست قاضی را باز کند میتواند به ارعابی بودن آن کمک کند بهعنوانمثال حبس از شش ماه تا دو سال اگر در نظر گرفته شود در کمترین حالت قاضی شش ماه و در بیشترین حالت دو سال حبس را میتواند اعمال کند اما متأسفانه در شرایط فعلی قانون حمایت از خانواده اصلاً جنبه ارعابی ندارد.
کودک هم میتواند اعلام جرم کند؟
این وکیل دادگستری درباره اینکه آیا خود کودک نیز میتواند اعلام کودکآزاری کند؟ میگوید: این جرم نیاز به شاکی خصوص ندارد و تنها بهصرف اعلام رسیدگی میشود و در زمره جرایم عمومی به شمار میرود لذا بهصرف مراجعه کودک یا اشخاص دادسرا موظف به پیگیری است زیرا جنبه عمومی دارد، قانون در مورد انسان این حقوحقوق را در نظر گرفته است و اگر کودکآزاری در اماکن عمومی اتفاق افتاده باشد حداقل دو الی سه نفر میبایست این موضوع را شهادت دهند زیرا در صورت تنها بودن در اثبات آن شاید با مشکل مواجه شود.
وی درباره راهکار این موضوع میگوید: مردم در اینگونه مواقع حتماً با ۱۱۰ تماس گرفته و هیچوقت از پاسخ به مراجع قضائی نترسند، در این موارد با ذهنیت مثبت به افراد نگریسته میشود و صرفاً این شهادت بابت وظیفه انسانی است هرچقدر که افراد بیشتری موضوع را دیده باشند ادله محکم خواهد بود البته باید برای خود فرد کاملاً مسجل شود که جرم تنبیه نیست و کودکآزاری است و بهصرف اعلام کفایت میکند.
ضرورت وضع قوانین بهتر
بابایی معتقد است قانون حمایت از آمران معروف و نهی از منکر سال ۹۴ به تصویب رسید اما متأسفانه اطلاعرسانی درستی پیرامون آن صورت نگرفت، شاید این موضوع در نگاه اول مسئله را متوجه حجاب کند اما درواقع این بخشی از آن است، اگر مردم در اماکن عمومی دیدند شخصی کار خلاف و غیرقانونی انجام میدهد و اخلاق عمومی را جریحهدار میکند اختیار تذکر را قانونگذار به فرد داده و این در مورد جرم همسر آزاری و کودکآزاری در معابر و حتی خودرو داده شده است، قانون از فرد بهعنوان تذکردهنده به این جرایم دفاع میکند پس از مردم انتظار میرود در قبال کودکآزاری و همسر آزاری بههیچعنوان ساکت و نظارهگر نباشند.
در شاهرود اما به واسطه حضور به موقع مردم و پلیس و همچنین ورود دادستانی به این ماجرا و سلب مسئولیت از والدین خوشبختانه نگذاشت تا این کودک بیشتر از این آسیب ببیند هرچند متأسفانه داغ روحی این کودک تا سالها با او همراه خواهد بود، امید است در نبود قوانین سفت و سخت در رابطه با کودک آزاری حداقل نمایندگان مجلس بتوانند طرحهایی را ارائه کنند تا شاهد تکرار چنین مواردی نباشیم.
کد خبر 4619192منبع: مهر
کلیدواژه: بهزیستی کودک آزاری خشونت و افراطی گری شاهرود دادگستری استان سمنان نیروی انتظامی سمنان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۳۹۶۲۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قانون نانوشته!
برای یک جامعه اسلامی که کمترین انتظار ما از آن جامعه داشتن قوانین منظم و مدون برای مراودات اجتماعی است؛ جامعهای که هدف اصلی آن رشد و تعالی انسان است، چگونه میشود به همه وجوه مسائل ذهنی و روانی انسان در مراودات توجه نکرده باشد؟
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو- لیلا بکائیان*: ساعت ۷ صبح متروی تهران، مسیر هرروز بنده برای رسیدن به محل کار است؛ حدود ۷ یا ۸ ایستگاه را باید طی کنم؛ در قسمت واگن خواهران سوار میشوم؛ درآن ساعات همیشه شلوغتر است؛ میدانم که در این ساعت کسی برای خرید و گردش و بازار گردی سوار مترو نمیشود؛ اکثر این بانوان یا به محل کار میروند و یا برای رسیدن به کلاس درس و مدرسه و آموزشگاه وارد مترو شدهاند.
به آنها نگاه میکنم بعضی چهرهها شاداب و بعضی خسته، بعضی در حال چرت زدن، آخربعضی از اینها مادرانی هستند که ضمن کار در بیرون از خانه تا پاسی از شب در منزل به امور خانه و فرزندان هم رسیده اند گاهی خستگی از چهره تک تک آنها پیداست، اما یک چیزعجیب است، گاهی با همان خستگی همان بانو چهره خود را آرایش کرده!
حجاب درستی ندارد و یا گاهی هم مکشفه میباشد؛ برایم سوال میشود آنچه که باعث شده یک خانم در این ساعت از روز اینچنین به سر و صورت خود برسد واقعا چه چیز است؟ اصلا این آرایش صورت و این نوع پوشش برای چه کسی و برای کجا میباشد؟
تعدادی چادری هستند، تعدادی مانتو به تن کرده وبسیار آراسته هستند، یادم از مهماندارهای هواپیما میآید، تعدادی بلوز و شلوار بدون شال و روسری و یا با شال و روسری، برایم جالب است این همه تنوع در پوشش در ساعت ورود به دنیای مراودات کاری و اجتماعی و آموزشی!
با خود فکر میکنم به قوانینی که نوشته شد و اجرا شد و یا اجرا نشد و یا قوانینی که اصلا نوشته نشد!
برای یک جامعه اسلامی که کمترین انتظار ما از آن جامعه داشتن قوانین منظم و مدون برای مراودات اجتماعی است؛ جامعهای که هدف اصلی آن رشد و تعالی انسان است، چگونه میشود به همه وجوه مسائل ذهنی و روانی انسان در این مراودات توجه نکرده باشد؟
البته نباید بی انصاف بود بسیاری از قوانین خوب ما بر گرفته از دین و آئین ما است؛ مثل قوانین حمایت از بانوان در سطوح مختلف خانواده و اجتماع؛ قوانین حمایت از اصل کرامت انسان و؛ و هزاران قانون زیبای دیگری که فقط در جامعه اسلامی پیدا میشود، اما یک جای کار میلنگد؛ بحث فرهنگ و هویت ملی و مذهبی!
چرا طی این یکی دو سال اخیر به جایی رسیدیم که چشممان باید به بانوانی بیوفتد که در جامعه اسلامی خود را مکشفه کرده اند و با سر برهنه به خیابان و اجتماع آمده اند!
این مسیری نبود که بعد از چهل و اندی سال از انقلابمان با آن همه خونهای پاک که در راه استواری این انقلاب ریخته شد؛ منتظرش بودیم؛ این مدل فرهنگی روشی نبود که ما را در راه تحقق اهداف والای یک جامعه اسلامی برای رسیدن به یک تمدن جهانی، کمک کند!
یک جای کار ایراد دارد!
کجا اشتباه کردیم، کجا لغزیدیم که جامعه به لحاظ فرهنگی به این سمت حرکت کرده است؟
باید بازنگری کنیم، باید برگردیم به گذشته، کمی عقبتر، شاید بشود روزنههای نفوذ فرهنگی را پیدا کرد.
روزنههایی که اکنون با عمق بیشتر تبدیل به منافذ بزرگی شده اند که مانند رودی در حال حرکت، یک استحاله فرهنگی را به خورد جامع اسلامی میدهد؛ باید برگریم به عقب!
اولین روزهای ورود رسانهای جدید در بین خانوادههای ایرانی، ورود دستگاه پخش فیلم یا همان ویدئو؛ روزهایی پر از خاطرات تلخ و شیرین، بگیر و ببند دستگاه و دورهمیهای خانوادگی که برای تماشای یک فیلم بدون سانسور و یا اکشن مشتاق این رسانه جدید بودند و برخورد نظام ناظر که با این رسانه برخورد میکرد و آن را ضبط میکرد.
اما کار از کار گذشت دیگر نمیشد همه خانهها را زیر و رو کرد و دیگر نمیشد همه دستگاههای جدید را ضبط کرد؛ رسانه و صنعت با یک سرعت بالا ورود خود را به همه خانهها اعلام کرده بودند و روز به روز در حال پیشرفت بودند. تحولی عظیم برای ارائه فیلمهای مختلف با سبک زندگیهای متفاوت از ملتهای مختلف!
و باز هم ورود مهمانان جدید برای توسعه جامعه و زندگی مرفه تر؛ ورود کامپیوترها و کم کم ورود ماهوارهها که هر کدام زمینه و بستری جدید بود برای تغییر ذائقهها و تغییر خرده فرهنگها و تغییر باورهای دینی و ملی، ولی هنوز اول راه است قطعا در این زمان آن تغییر اساسی صورت نگرفته است، پله پله و قدم به قدم!
ابتدا تغییرات جزئی توسط تولیدکنندگان لباس و پوشاک و ارائه پوشاک خارجی توسط وارد کنندگانی که فقط به دنبال جذب مشتری بیشتر با ارائه مدلهای جدید هستند؛ اما برخوردهای سلبی هم از طرف دولتها صورت گرفت از جمع آوری ماهوارهها و پارازیت انداختن در آنتن دهی و امواج ماهواره، تا زمزمههای زیر سوال بردن بعضی از پوشاک مانند ساپورتهای زنانه، مانتوهای تنگ و چسبان، استفاده از شال به جای مقنعه و روسری و... توسط عدهای از دغدغهمندان و دلسوزان فرهنگ و عفاف.
اما تنها چیزی که نتیجه این روشها و پیگیریها شد دعوای نخبگان و عوام و خاص بود که هر کدام در رد یا توجیه یا پذیرش حرفی داشتند و آنچه باقی ماند دنیای رو به رشد تغییر فرهنگ پوشش و عفاف بود که کم کم تبدیل به یک عرف پذیرفتنی میشد که محبوب بسیاری از دلها بود!
و با ورود غول بزرگ رسانهای یعنی فضای مجازی و تبدیل همه دنیا به یک دهکده جهانی، دیگر حرفی از تغییر نوع پوشش و عفاف و حجاب نبود؛ در این فضای بیکران همه چیز جذاب بود و هرکس در این عرصه متبحرتربود سود بیشتری میکرد.
ارائه همه چیز در یک اقیانوس بی انتها، مد، پوشاک، تیپ و استایل، فرهنگ و آداب و رسوم، ارائه دین و آئینهای مختلف، ارائه چهرهای جدیدی از مدلهای مختلف باور و اعتقادات، طبیعت و طبیعت گردی، آشپزی، ورزش و سلامتی، مدیریتهای اقتصادی، طب از صنعتی تا سنتی، مدل خانه داری، مدل ساخت خانه، کسب در آمد و ثروت و در کل ارائه مدل شهروندی و جامعه داری و اکنون در این فضا دیگر حتی حریم خانه و خانواده هم از بین رفته بود برای خودش انقلابی شده بود هم پای انقلابهای بزرگ دنیا؛ فیلسوفی که متحول کننده فکر و عقیده و باور و متحول کننده کل مسیر زندگی است!
و بازخورد آن در جوامع مختلف تغییر در سبک زندگی و دین و باور و اعتقادات قلبی بود، مانند مار خوش خط و خالی که با حرکت نرم و آهسته خود سمی را به جامعه وارد میکرد که کشنده نبود، ولی تمام افکار و عقاید و باورها و سنتها و هویت ملی را تغییر میداد، انقلاب رسانهای!
و انسان روزبه روز به این مار خوش خط و خال وابستهتر و از هویت فرهنگی، انسانی و ملی خود فاصله دارتر میشود؛ اکنون دولت مردان چه باید میکردند؟ بگیرند، ببندند، فیلتر کنند؟ و یا رهایش کنند تا تبدیل به اژدهایی صد سر بشود که همه آنچه را که داشتیم، ببلعد؟
و باز هم بر سر این موضوع بین همه دلسوزان وخواص و نخبگان دعوا وجود داشت و این اژدها در حال رشد و توسعه و اینطور شد که به اینجا رسیدیم، جایی که هم اکنون هستیم غول رسانهای دنیا اژدهایی شده است که با هر سر خود یک قسمت از هویت ملی و مذهبی ما را بلعیده است و زائیده هایش اکنون این جمعیت رها شده با افکار مختلف و شبهات ذهنی بسیار، غرق در دنیا و به دنبال آرامش از دست رفته اند.
اما آیا راهی برای کنترل زائیدههای این غول بزرگ وجود دارد؟
به دلیل وابستگی فضای مجازی امروزه با پیشرفت و توسعه جهانی که نمیشود آن را از بین برد، چون تبدیل به بخش عظیمی از زندگی مردم و جوامع شده است؛ اما آیا نمیشود هم زمان با توسعه این فناوریها قوانین را هم توسعه داد؟
خوشبختانه در جوامع اسلامی بنا به نگرش دینی دولت مردان و پیاده سازی شعائر دینی تا حدودی توانسته ایم هویت مذهبی و ملی را حفاظت کنیم؛ اما اگر در جاهایی خللی میبینیم که رنگ جامعه اسلامی را از نظر ظاهر کمی مشوش و به هم ریخته است، باید نگرشی در نوع برخورد و وضع قوانین انجام دهیم؛ مانند همین مساله عفاف و حجاب در جامعه امروزی ما.
بانوانی که ضمن این جریان انقلاب رسانهای بخشی از باورها و عقاید خود را از دست دادهاند و در دام ذائقه متقاضیان هوس بازی قرار گرفتهاند که زن را وسیله ملعبه و هوس و کالایی در دست قرار میدهند.
از جمله تولیدکنندگان پوشاک و واردکنندگان آن، صنایع آرایش و بهداشتی، جراحان زیبایی و آرایشگران متهمین ردیف اول این تغییرات هستند.
متهمین ردیف دوم کسانی هستند که ارائه رفتار میدهند، روانشناسان، جامعه شناسان، فیلسوفان، بعضا پزشکان و پیراپزشکان، اصحاب رسانه از تولیدکنندگان فیلم و سریال و تئاتر، صوت و پادکست تا نویسندگان رمان و داستان و شعر، طراحان و دیزاینرها و مدرسان علوم متافیزیک، فنگشویی، کدهای کیهانی، چاکراها، علم اعداد و قوانین جذب و متهمین ردیف سوم طیف وسیع فعالان و مدیران و مسئولان عرصه اجتماعی در حیطه شرکتها و موسسات خصوصی و دولتی، ادارات خصوصی، دانشگاهها، دانشکدهها و آموزشکدهها، کلینکها و درمانگاهها و مطب اطبا و...
و آخرین گروه قانون گذاران و ضابطین و ناظرین بر اجرای قوانینی که فراموش کردند برای ورود بانوان به عرصه اجتماع فقط نباید زنان را قانون مدار بدانند!
نمیشود بدون رسیدگی به این جریانات فقط در خیابان به زن تذکر بدهید و او را مواخذه کنید، اقتضای وجودی زن زیبا پسندی است؛ موجودیتش بر اساس جلب توجه عواطف مردانه است، و اگر فضای اطراف، او را زیبا بپسندد چنانچه در اعتقادات دینی ضعیف باشد، به سرعت به سوی تحول ظاهری پیش میرود.
حال مجدد باید پرسید برای ورود زنان به عرصه فعالیتهای اجتماعی، آیا صرفا برای زنان باید قانون گذاشت؟
برای موسسات و شرکتهایی که یکی از شروط استخدامشان بانوان آراسته و زیبا و مجرد است نباید قانون نوشته شود؟
برای کلینیکها و مطب اطبایی که به احترام پزشک بودن گاهی خودشان تقیدات دینی را کنار گذاشته و عوامل و پرسنل خود را هم ملزم به همکاری میکنند؛ نباید قانون نوشت؟
برای فروشگاهها، مجتمعهای تجاری، امثال ایران مالها و؛ که در آن زنان وسیله جذب مشتری هستند؛ نباید قانون نوشت؟
برای آموزشکدهها، موسسات آموزش عالی و دانشگاهها که عرصه کسب علم و آموزش هستند، نباید قانون نوشت؟
برای کسبه بازار و مغازهها، کافی شاپها، کافه کتابها، کافه پاتوقها، رستورانها، باغ تالارها، بوم گردیها و اماکن تفریحی و گردشگری، نباید قانون نوشت؟
چرا حتما نوشته اند؛ قطعا مجوزها بر اساس یک بند در قرارداد به آنها داده شده است و آن یک جمله است، " رعایت شئون اسلامی و ملزم بودن به قوانین ملی و مذهبی" بوده است؛ و این جمله چقدر آشنا میباشد بر سردرب ورودی هر مکانی این جمله را میبینیم: " رعایت شئون اسلامی الزامی است"، پس قانون نوشته شده، فقط رعایت نمیشود!
آیا وقت آن نرسیده که ما هم مانند غول عرصه مجازی که حتی برای اتاق خواب خانواده مذهبی ایرانی برنامه دارد؛ کمی وارد جزئیات بشویم و برای این جمله الزام شئونات اسلامی وارد جزئیات شویم و قانون را کمی محکمتر کنیم؟
چرا نباید به صنعت پوشاک نظارت بیشتری شود تا به طور مثال تولید کنندگان همین امسال به جای تولید مانتو این همه کت زنانه ارائه ندهند!
چرا هیچ حمایتی از چادر نمیشود که برای یک بانوی مسلمان اقلا در سال یک چادر به صورت یارانه هدیه داده شود تا بهانه گرانی پوشش نداشته باشد؟
چرا نظارتی بر آرایشگاهها و ارائه خدمات زیبایی نمیشود که اگر قرار است به طور مثال کاشت ناخن جنبه درمانی داشته باشد این جراحی به متخصصان پوست و مو سپرده شود نه اینکه فقط دلالان آرایشی این کار را با هزینه اندک انجام دهند و خود این کار ارائه مد و تقویت بی دینی شود؟
چرا قانونی برای اجرای زیباییهای مختلف نیست تا حتی یک پزشک عمومی هم در مطب جراحی ژل و بوتاکس انجام ندهد؟
چرا نباید با فعالان عرصه فضای مجازی در هر کسوتی که هستند و در حال ارائه رفتار و تغییر هویت ملی و مذهبی هستند، برخورد محکم و بازدارندهای داشت؟
چرا نباید شرکتها و موسسات خصوصی به کارمندان لباس فرم بدهند؟
چرا نباید برای موسسات آموزشی و دانشگاهها لباس فرم تعریف شود، حتما میگویند خنده دار و مضحک و زشت است؛ اما آیا اگر دانشجوی رشته پزشکی و پیراپزشکی همان ترم اول ملزم به پوشیدن روپوش سفید میشود اینکار برایش زشت و ناپسند است؟
و یا بعضا بانکها که لباس فرم برای کارمندان خانم و آقا تعریف میکنند، و همچنین مهمانداران هواپیما که لباس فرم دارند؛ آیا این کار هم زشت و مضحک است؟ اما این یک شرط استخدام است و هیچ کس حرفی نمیزند؛ ولی بقیه شرکتها و موسسات و...؟
یادم میآید پسرم را برای آموزش زبان به یک موسسه معرفی کردم؛ همان جلسه اول که رفت و برگشت به خانه، گفت دیگر نمیروم! با کلی تلاش علت را جویا شدم؛ سرش پایین بود با کلی این پا و آن پا کردن گفت مامان خانمی که تدریس میکرد یک کت قرمز و یک رژ لب قرمز زده بود که من متوجه شدم بیشتر حواس من به صورت و لباس و حرکات این خانم است برای همین از این کلاس اصلا خوشم نیامد!
میدانم در قیود مجوز این موسسه قطعا نوشته شده است رعایت شئون اسلامی الزامی است، اما این قیود هرگز باز نشده است که لباس مدرسان چگونه باشد، لباس متربیان چگونه باشد، فضای آموزشی کلاس چطور تعریف شود، محل استراحت دختران و پسران جدا باشد، مسئولین آموزشگاه خودشان لباس ساده داشته باشند، آرایش ممنوع باشد، بی حجابی و کشف حجاب ممنوع باشد و در آخر ذکر شود چنانچه هر کدام از موارد بالا مشاهده گردد یک یا دوبار اول توبیخ و دفعه سوم پلمپ موسسه؟!
و به همین روش، قانون نوشتی برای هر مکانی چه تفریحی، چه کسب و خرید و چه مکانها گپ و استراحت و تغذیهای!
اگر اینطور نوشته میشد، ورود بانوان به جامعه کاری و آموزشی و تفریحی نیاز به تذکر نداشت، خود به خود قانونمند میشد!
اما اگر به همین ریزی نوشته شده است و رعایت نمیشود؛ باید گفت ناظرین و ضابطین قوانین پس کجا را نظاره میکنند و با چه چیزی دقیقا برخورد میکنند؟ و اگر نوشته نشده است که قانون مداران باید آنها را بازنگری و دوباره بنویسند!
و در انتها باید گفت برای داشتن حیا و عفت در جامعه، قانون باید برای همه محکم و ثابت باشد نه صرفا برای موجودی که ضعیف است و شاکله وجودیش خواهان زیبایی؛ گاهی باید دنیای مردانه را محکوم به اجرای قوانین سخت کرد تا دنیای زنانه ساخته شود!
یادمان باشد مردان فریاد نمیزنند و در اجرای قوانین صبورتر و آرامتر هستند!
* لیلا بکائیان؛ دانشجوی دکتری فلسفه تعلیم و تربیت
انتشار یادداشتهای دانشجویی به معنای تأیید تمامی محتوای آن توسط «خبرگزاری دانشجو» نیست و صرفاً منعکس کننده نظرات گروهها و فعالین دانشجویی است.