«از افغانستان تا لندنستان» چاپ دومی شد
تاریخ انتشار: ۳۱ اردیبهشت ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۴۰۳۴۴
به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «از افغانستان تا لندنستان» خاطرات عمر الناصری (ابوامام المغربی) است، یک جوان اهل مغرب که از کودکی در بلژیک بزرگ شده و بعد از یک زندگی پرفراز و نشیب، به شبکههای تکفیری داخل اروپا متصل میشود، اما در همان زمان بنا به دلایلی دیگر، به عضویت «دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه» (DGSE) نیز درمیآید.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
در مقدمهی کتاب که به قلم عمر الناصری نوشته شده است میخوانیم:
از رادیو خبر حملات ۱۱ سپتامبر را شنیدم. سوار ماشینم بودم، داشتم میرفتم همسرم را از محل کارش به خانه ببرم. خبرنگاران احتمال میدادند که هواپیما به صورت تصادفی به برج اول خورده باشد. همسرم سوار ماشین شد. او هم خیال میکرد برخورد، فقط یک حادثهی اتفاقی بوده است. اما من میدانستم که این یک حادثهی اتفاقی نبوده. حتی پیش از برخورد هواپیمای دوم فهمیده بودم قضیه از چه قرار است؛ و میدانستم کار کیست.
به خانه که رسیدیم، تلویزیون را روشن کردم و زدم کانال سی ان ان. حالا، هر دو برج داشتند میسوختند. و مردم در خیابانها از ترس فریاد میکشیدند.
تنها کاری که میتوانستم بکنم را کردم: گوشی تلفن را برداشتم و به رابطم در دستگاه اطلاعاتی آلمان زنگ زدم. یک سال و نیم میشد که با او حرف نزده بودم. حالم از او به هم میخورد. اما حالا هزاران نفر داشتند میمردند و من هیچ گزینهی دیگری نداشتم.
سریعاً جواب داد. وقتی برایش گفتم قضیه کار کیست، ظاهراً تعجب کرد. گفتم: تماس گرفتم که پیشنهاد کمک بدهم.
- «میدانی چه کسی این کار را کرده؟ کسی از هواپیمارباها را میشناسی؟»
- «نه، ولی طرفی که در پس این عملیات است را میشناسم. میدانم چرا دست به این کار زدهاند. هویت این افراد را میشناسم، همانطور که طرز فکرشان را میشناسم.»
این چیزها را میدانستم، چون القاعده را میشناختم. در بلژیک سالها با اعضای القاعده زندگی کرده بودم، اگرچه آن زمان، هنوز با نام القاعده شناخته نمیشدند. برایشان تفنگهایی خریدم، آنها را به چهارگوشهی دنیا فرستادند. مواد منفجرهشان را به قلب آفریقا بردم، در آنجا در جنگ داخلی الجزایر مورد استفاده قرار گرفت. خبرنامههایشان را پخش کردم. رهبران ارشدشان در اروپا را میشناختم؛ یکیشان همان کسی بود که انفجارهای خونین متروی پاریس در سال ۱۹۹۵ را سازمان داد. بقیهشان هم با یک عملیات آدمربایی فاجعهآمیز و کُشنده مرتبط بودند. این آدمها در خانهی من زندگی میکردند.
بعداً، به افغانستان رفتم. در آنجا با نیروهای القاعده در پادگانهای آموزشی [زندگی کردم:] خوردم، نماز خواندم و خوابیدم. تلاش کردم تا جایی که میتوانم روابطم را با القاعده مستحکم کنم. با نیروهایش در خشمشان و امیدشان شریک شدم، با تفنگ و عرقم با آنها شریک شدم. بارها برای آنها جانم را به خطر انداختم. آنها برادرانم بودند و حاضر بودم هرچه دارم را با کمال میل تقدیمشان کنم.
با آنها، مجاهد شدم، روش کار با همهی انواع سلاحهایی که روی کرهی زمین وجود داشت را خوب خوب یاد گرفتم؛ از مسلسلهای کلاشینکوف گرفته تا موشکهای ضد هواپیما. رانندگی تانک و روش منفجر کردنش را یاد گرفتم. یاد گرفتم چطور مین کار بگذارم. و چطور یک نارنجک دستی را پرتاب کنم که بیشترین میزان تخریب را به بار آورد. فن جنگیدن در شهر و راههای ترور و عملیات آدمربایی و اینکه چطور در مقابل شکنجه مقاومت کنم را یاد گرفتم. یاد گرفتم چطور بمبهای کشنده بسازم، حتی از سادهترین عناصر و مواد، مثل قهوه و وازلین. یاد گرفتم چطور یک انسان را با دستهایم بکُشم.
دربارهی توپ، قرآن و سیاست جهانی از ابن الشیخ اللیبی یاد گرفتم، همان کسی که مسئولیت ادارهی پادگانهای آموزشی اسامه بن لادن را به عهده داشت و همان کسی که، بعدها، دربارهی وجود ارتباط بین بن لادن و صدام حسین به سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا دروغ گفت.
با ابوخباب المصری، بزرگترین کارشناس بن لادن در موضوع مواد منفجره دیدار داشتم که تلاش کرد مرا برای انفجار یک سفارتخانه به خدمت بگیرد.
با ابوزبیدة بزرگترین جذبکنندهی نیروی القاعده دیدار کردم، که مرا به اروپا بازگرداند تا به عنوان نیرویی در یک هستهی مخفی جهادی فعالیت کنم و موقع مقدمهسازی و آمادهشدن برای حملات، تجربیاتم در موضوع مواد منفجره را ارائه کنم.
اما هیچ کدام از آنها حقیقت را نمیدانستند: این حقیقت که من ضد آن شوریده بودم و به خاطر اینکه بیگناهان را میکشتند مخالفشان شده بودم. این حقیقت را که من یک جاسوس بودم. این حقیقت را که من به عنوان جاسوس دستگاه اطلاعات خارجی فرانسه (DGSE) به پادگانهایشان نفوذ کرده بودم. هنوز برای آن دستگاه کار میکردم و بعد از آن هم (بعد از بازگشتم از افغانستان به اروپا) با دستگاه ام آی ۵ انگلیس شروع به همکاری کردم؛ با این وجود ابوزبیده هنوز مطمئن بود من برای او کار میکنم. برای دو دستگاه اطلاعاتی فرانسه و انگلیس به دو مسجد لندنی تندرو که متعلق به ابوقتادة و ابوحمزة بودند نفوذ کردم. در راستای حمایت از جهاد، به پاکستان پیغام، و حتی پول، بردم. این پولی بود که افسران دستگاه اطلاعاتی بریتانیا در اختیارم میگذاشتند.
در سفرهایم، با صدها نفر دیدار کردم که کپی برابر اصل هواپیماربایان ۱۱ سپتامبر بودند. مردانی بودند بدون وطن؛ مردانی که در غرب لعنت شده بودند چون سفیدپوست و مسیحی نبودند، و در کشورهای خودشان لعنت شده بودند چون دیگر از نظر لباس پوشیدن و روش حرفزدن شباهتی به مسلمانها [ی سنتی] نداشتند. تنها پناهگاهشان، خشم مشترکشان بود، تنها چیزی که آنها را به اعتقاداتشان، به خانوادههایشان، و به زمین پیوند میداد.
همه اینها را میفهمیدم چون من یکی از همان مردان بودم.
چاپ دوم کتاب پرفروش «از افغانستان تا لندنستان» خاطرات عمر الناصری (ابو امام المغربی) در قطع رقعی و ۵۶۸ صفحه به ترجمه وحید خضاب توسط انتشارات شهید کاظمی روانه بازار شده است.
کد خبر 4622486 حمید نورشمسیمنبع: مهر
کلیدواژه: نشر شهید کاظمی کتاب و کتابخوانی تکفیری ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۴۰۳۴۴ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کاش رئیس بایرن بودم تا ناگلزمان اخراج نشود
به گزارش "ورزش سه"، یولیان ناگلزمان و فدراسیون فوتبال آلمان چند روز پیش اعلام کردند که همکاری خود را تا پایان جام جهانی 2026 ادامه خواهند داد. این مربی پس از جام ملتهای اروپا در تابستان امسال به کار با تیم ملی ادامه میدهد و تا 2026 خواهد ماند. این در حالی است که گفته میشد بایرن میخواهد او را برگرداند.
لوتار ماتئوس، اسطوره فوتبال آلمان، تصمیم ناگلزمان برای تمدید قراردادش با آلمان را درک میکند و از بایرن بهخاطر کنار گذاشتن او در مارس 2023 انتقاد کرد: «دوست داشتم ناگلزمان به بایرن مونیخ بازگردد، اما تصمیم او را درک میکنم.»
ماتئوس در ادامه گفت: «او میخواهد یک قهرمانی اروپا را کسب کند و سپس تجربه بزرگ یک جام جهانی را نیز به دست بیاورد. من ناگلزمان را درک میکنم و فکر میکنم فوقالعاده است که او با تیم ملی ادامه دهد.»
ماتئوس با انتقاد از اخراج او از باشگاه مونیخی گفت: «اگر من رئیس بایرن بودم، هرگز ناگلزمن را اخراج نمیکردم. کاش هرگز این اتفاق نمیافتاد. آنجا همه کاملاً از یولیان حمایت نمیکردند و او احتمالاً این را میدانست.»
ماتئوس معتقد است که گزینههای مطلوب برای تصاحب نیمکت بایرن مونیخ، رالف رانگنیک (مربی فعلی اتریش) و راجر اشمیت (بنفیکا) هستند. البته اگر آنها میخواهند مربی آلمانی بیاورند. اما اگر زبان در اولویت نیست، او اونای امری را انتخاب میکند.