Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «اکوفارس»
2024-04-25@02:34:54 GMT

مرگ غم انگیز مادر و پسر در شب چهلم

تاریخ انتشار: ۲ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۶۴۲۱۰

به گزارش ایران، ساعت 9:30 دقیقه صبح چهارشنبه اول خرداد مأموران کلانتری 119 مهرآباد جنوبی در تماس با بازپرس کشیک قتل پایتخت از سقوط مرگبار زن جوان و پسرش خبر دادند.
بدنبال اعلام این خبر، بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی محل حادثه که آپارتمان شماره 6 کوچه محمد بیکلو در مهرآباد جنوبی بود، شدند. با حضور در حیاط پشتی ساختمان 6 طبقه آنها جسد زن 33 ساله و پسر 6 ساله‌اش را غرق در خون پیدا کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!


در بازرسی‌های اولیه به دستور بازپرس شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران مشخص شد که زن جوان ساکن طبقه اول همین ساختمان بوده و به همراه همسر و دو پسرش یک ماه قبل به این خانه نقل مکان کرده بودند. در ادامه تحقیقات کارآگاهان به سراغ شهرام همسر این زن رفتند. او که در یک شرکت خصوصی مشغول به کار است گفت: 39 روز قبل پدر همسرم در یک تصادف جان خود را از دست داد. بعد از آن حال همسرم بد شد. حتی برای بهبود حالش او را نزد پزشک بردم و تحت درمان قرار گرفت. زندگی خوبی باهم داشتیم و مشکل خاصی بین ما نبود. شب قبل هم از من خواست تا شبانه  او را به شمال، محل زندگی پدرش ببرم تا در مراسم چهلم آن مرحوم شرکت کند. به او گفتم فردا حرکت می‌کنیم. سر همین موضوع کمی بحثمان شد. صبح به سر کار رفتم و همسرم و دو پسر 11 ساله و 6 ساله‌ام در خانه تنها بودند.با این اطلاعات کارآگاهان به سراغ پسر 11 ساله این زن رفته و او در تحقیقات گفت: ساعت 8 صبح مادرم برایمان صبحانه آورد و پس از خوردن صبحانه از ما خواست به همراه او به پشت بام برویم. من حوصله نداشتم و نرفتم اما او به همراه برادر کوچکترم به پشت بام رفت و بعد از چند دقیقه صدای مهیبی به گوش رسید.
به دستور بازپرس دشتبان از شعبه دهم دادسرای امور جنایی تهران، اجساد به پزشکی قانونی منتقل شدند. این فرضیه که زن جوان با در آغوش گرفتن پسرش در اقدامی جنون‌آمیز به پایین پریده است در حال بررسی است و بازپرس جنایی دستور بازبینی دوربین‌های مداربسته ساختمان را صادر کرد تا مشخص شود در زمان حادثه فرد دیگری روی پشت بام بوده یا خیر؟ همچنین در رابطه با سابقه پزشکی زن جوان نیز دستور تحقیق و پیگیری صادر شده است.  

از زندگی ام ناراضی ام!

دکتر مسعود غفاری
روانشناس
مادری به همراه بچه‌اش خود را از ساختمان پایین می‌اندازد تا هم به‌زندگی او و هم زندگی خودش پایان دهد. حدود یک ماه قبل نیز پدری به همراه دو فرزندش خود را به ساختمانی نیمه کاره رساند و بعد از اینکه پسر کوچکش را از ساختمان به پایین پرت کرد به زندگی خود نیز خاتمه داد. چرا آستانه تحمل افراد به حدی رسیده که نه تنها به خودکشی می‌اندیشند بلکه برای سرنوشت و جان عزیزترین کسان شان هم تصمیم گرفته و با خود می‌گویند حالا که قرار است من نباشم پس فرزندانم هم نباشند.
فرد زمانی که می‌خواهد دست به خودکشی بزند با خودش می‌گوید که بعد از مرگم چه اتفاقی برای خانواده‌ام رخ خواهد داد و چه سرنوشتی بدون من برای بچه‌ام رخ خوا‌هد داد. به همین دلیل است که افراد دست به چنین کاری می‌زنند. اما برای ریشه‌ یابی این موضوع که چرا افراد به این جایگاه می‌رسند، نخست باید خودکشی را تعریف کرد.
خودکشی عملی است که فرد با آن به بازماندگانش پیام می‌دهد که من به هیچ وجه از زندگی‌ام راضی نیستم تا جایی که زیر خاک را با انتخاب خودم به روی خاک ترجیح دادم.
خودکشی به دو صورت است، درون زا یا برون زا، خودکشی درون زا نتیجه‌اش ابتلا به بیماری‌های روانی است. ولی درخصوص خودکشی برون زا می‌توان گفت برخی از مردم امروز امیدی به آینده ندارند و پیوسته شاهد از دست دادن هایشان هستند نه دستاوردهایشان. فرض کنید پارسال 10 میلیون تومان داخل کمد گذاشته اید الان 10 میلیون تومان شده سه میلیون تومان. پس بنابراین چشم‌انداز زیبایی از زندگی ندارند. این مشکلات اقتصادی روی ازدواج، تحصیل، فعالیت‌ها و... روی هر شرایطی تأثیرگذار بوده است.گمانم این است برای پیشگیری از این گونه آسیب‌های اجتماعی باید در افراد امید زندگی ایجاد شود وقتی بخواهیم که افراد حال خوبی داشته باشند باید دلایل خوبی هم داشته باشند. جنون، خودکشی، اعتیاد، افسردگی و... همگی عواملی هستند که نشان می‌دهند زندگی مناسبی جریان ندارد.
یا باید مسئولان در شرایط کلان اجتماعی، دگرگونی به وجود آورند که اصلاً آسان نیست یا باید منتظر شرایط بدتر باشیم. باید زندگی مردم به یک حد استاندارد برسد، حد استاندارد نه یک زندگی لوکس است نه یک زندگی که در آن محرومیت باشد. در این مورد خاص نیز زن جوان پس از مرگ پدرش دچار افسردگی شده است. تصور کنید شما یک انبار مواد اشتعال زا دارید و کافی است یک رهگذر یک سیگار پرتاب کند. اما اگر یک انبار سرامیک داشتید 10 تا سیگار هم بیندازند اتفاقی نمی‌افتد. امروزه 80 درصد افراد انبار کاه شده‌اند و فقط با یک ته سیگار مشتعل می‌شوند.

      

منبع: اکوفارس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت ecofars.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «اکوفارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۶۴۲۱۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم

همشهری آنلاین- شهره کیانوش راد: از دکتر سوسن مرندی، می‌خواهیم تا برایمان از ویژگی های پدرش بگوید و او با خنده و به شوخی می‌گوید: « پدرم بسیار آدم منظمی است و نظم پدرم یکی از زجرهای دوران کودکی و نوجوانی ما بود!» در گفت‌وگو با دکتر سیده سوسن مرندی با سبک زندگی وزیر بهداشت دهه ۶۰ بیشتر آشنا می‌شویم.

اگر موافقید گفت‌وگو را از مهم‌ترین ویژگی پدرتان شروع کنیم. برایمان بفرمایید دکتر مرندی، با سیمای جدی‌ای که ما اغلب ایشان را در تلویزیون دیده‌ایم چه ویژگی شاخصی در میان اعضای خانواده‌اش دارد؟

ایشان به‌عنوان پدر، ویژگی‌های بسیار زیادی دارند، اما از نظر من ۲ویژگی بسیار شاخص دارند. پدرم فوق‌العاده آدم منظمی هستند. به‌یاد ندارم دیر سر قرار رسیده باشند. همیشه به موقع و بلکه قبل از ساعت مقرر حاضر می‌شوند. من متأسفانه با وجود تلاش زیاد نتوانستم هیچ وقت مثل پدر باشم. همیشه از ما انتظار دارند که برای وقت دیگران ارزش قائل باشیم و می‌گویند حتی اگر مدیر یک بخش هم بودید، نخستین نفری باشید که در محل کار حاضر می‌شوید و آخرین نفر هم باشید که محل کار را ترک می‌کنید تا بقیه افراد هم متوجه ‌شوند که کار جدی است.

و دومین ویژگی شاخص پدرتان چیست؟

پدر بسیار اهل مشورت کردن با خانواده هستند. هم پدر و هم مادر همیشه در تصمیم‌های بزرگ مربوط به خانواده، ما بچه‌ها را دخیل می‌کردند و همین که به‌نظر ما بها می‌دادند، باعث می‌شد احساس مسئولیت بیشتری داشته باشیم. یادم هست زمان جنگ وقتی برای نخستین‌ بار ۲تور مسافرتی خارج از کشور (هند و سوریه) ثبت‌نام می‌کردند، برخی بستگان ما به هندوستان سفر کرده بودند و از جاهای دیدنی هند خیلی تعریف می‌کردند.

ما دوست داشتیم هند را ببینیم. پدر و مادرم با ما صحبت کردند و گفتند که هندوستان جاهای بسیار دیدنی دارد اما رفتن به سوریه هم سیاحت و هم زیارت است. اگر بخواهید می‌توانیم هر دو سفر را برویم، اما رفتن به سفر صرفا تفریحی آن‌ هم در این شرایطی که کشور درگیر جنگ است، شاید اسراف باشد.

پدرم پیشنهاد دادند که می‌توانیم یک سفر را برویم و پول سفر دیگر را به جبهه اهدا کنیم و از من و خواهر و برادرم خواستند با هم مشورت کنیم و نتیجه را به ایشان بگوییم و تأکید کردند که در نهایت هر کجا شما انتخاب کنید می‌رویم. با این توضیحات ما فهمیدیم که انتخاب با ماست و باید بهترین گزینه را انتخاب کنیم. دوران جنگ بود و احساس کردیم بهتر است گزینه سفر تفریحی را کنار بگذاریم. در نهایت سفر زیارتی را انتخاب کردیم و نتیجه مشورتمان را به پدر و مادر اطلاع دادیم.

زمانی که پدر و مادرتان تصمیم گرفتند به ایران برگردند، با شما و خواهر و برادرتان هم مشورت کردند؟

بله. شرایط زندگی و تحصیل در آمریکا از هر نظر برای ما مهیا بود. همان جا به مدرسه می‌رفتیم و آنجا دوستانی داشتیم. جدا شدن از همه اینها برای ما سخت بود ضمن اینکه فارسی هم نمی‌توانستیم صحبت کنیم. پدر و مادرم از دلایل رفتن به ایران برای ما گفتند و شرایط آن روزهای ایران را برای ما ترسیم کردند. بنابراین همه ما در یک تصمیم جمعی مشارکت کردیم و نظرمان برگشتن به ایران شد.

بعد از برگشتن به ایران همان امکانات را داشتید؟

پدرم پزشک حاذقی هستند و تخصص دارند و در آمریکا حتی نسبت به بیشتر آمریکایی‌ها وضع مالی خوبی داشتیم. پدر و مادرم گفتند با رفتن به ایران ممکن است یک‌ سری امکانات را از دست بدهید. گفتند که ما قول می‌دهیم تا جایی که امکان داشته باشد شرایط مشابهی را برای شما فراهم کنیم و گفتند نقشه خانه را با خودمان به ایران می‌بریم که مشابه آن را بسازیم. اما وقتی بعد از انقلاب به ایران آمدیم، شرایط کشور نابسامان بود و بعد هم جنگ شروع شد.

مشخص بود که داشتن زندگی مرفه شبیه به آنچه در آمریکا داشتیم یا حتی در سطوح پایین‌تر هم مطلوب نبود. پدر و مادرم درباره وضعیت کشور و شرایط مردم با ما صحبت کردند و گفتند اگر راضی هستید ما فعلا در خانه‌ای ساده زندگی کنیم. یک سال اول را خانه پدر و مادربزرگ زندگی کردیم. بعد از آن تا سال‌ها در خانه‌ای بسیار معمولی در مرکز شهر زندگی کردیم. من در مدرسه بین‌المللی درس می‌خواندم و یادم هست که یکی از بچه‌ها مرا مسخره می‌کرد و می‌گفت اینها حتی مبل هم ندارند.

مادرتان با این نوع ساده‌زیستی چگونه کنار آمده بودند؟

مادرم و پدرم، هر دو مشوق ما در ساده‌زیستی بودند و برای آنها مهم بود که ما مثل مردم معمولی زندگی کنیم. وقتی پدرم دارای مسئولیت شدند، تأکید بیشتری بر ساده‌زیستی داشتند. عروسی من در منزل برگزار شد. لباس عروسی‌ام را خاله‌ام دوخت. حتی آرایشگاه هم نرفتم. مراسم عقد و ازدواجم خیلی ساده برگزار شد. با وجود اینکه پدرم وزیر بودند اما فقط بستگان و چند نفر از دوستان نزدیک‌مان را دعوت کردیم. وقتی من بچه‌دار شدم، خب نخستین نوه پدرم بود. مادرم گفتند اگر بخواهی به بیمارستان خصوصی بروی من کمکت می‌کنم، اما بیشتر مردم پول بیمارستان خصوصی رفتن را ندارند. من برای زایمان به بیمارستان دولتی رفتم.

دورانی که آقای دکتر مرندی وزیر یا نماینده مجلس بودند، حتما کمتر در منزل حضور داشتند. برای ما از نقش مادرتان در آن دوران بگویید.

اوایل که به ایران آمده بودیم مادر در مدرسه‌ای بین‌المللی ناظم بودند. من و خواهر و برادرم نمی‌توانستیم فارسی صحبت کنیم و مادر هر شب به من، خواهرم و برادرم زبان فارسی آموزش می‌دادند. هر شب یکی یکی و نوبتی با ما کار می‌کردند. هیچ وقت به‌دنبال پیشرفت و کسب موقعیت اجتماعی برای خودشان نبودند و همیشه وقت خود را در اختیار پیشرفت تحصیلی ما قرار می‌دادند.

زمانی هم که بزرگ شده بودیم به ما و به‌خصوص در نگهداری از بچه‌هایمان کمک می‌کردند. مادر در همه زمینه‌ها از تحصیل گرفته تا تربیت بچه‌ها تکیه‌گاه ما بودند. حتی وقتی مدرس دانشگاه بودم و قرار بود نرم‌افزار SPSS را برای نخستین‌بار به دانشجویانم درس بدهم، برای تمرین تدریس و رفع اشکالاتی که داشتم از مادرم کمک گرفتم. من کمی از تدریس آن درس نگران بودم و چون ایشان به زبان انگلیسی تسلط خوبی دارند و هم‌رشته بودیم، با حوصله به من می‌گفتند بیا اول نرم‌افزار به من درس بده! از این طریق اشکالاتی که داشتم برطرف و تسلط من به تدریس بیشتر می‌شد.

شما با داشتن ۲ فرزند تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطع دکتری ادامه دادید. چگونه می‌توانستید همزمان به درس و خانواده و بچه‌داری رسیدگی کنید؟

خانواده من همیشه خیلی پشتیبان و حامی بودند. همه جوره به من کمک می‌کردند و دست من را باز گذاشتند که به هدفی که می‌خواهم برسم. قبل از ازدواج پدر و مادرم و خواهر و برادرم و بعد از ازدواج همسرم، بچه‌ها و خانواده همسرم با من همراهی کردند. برای من هم همیشه خانواده در اولویت بوده و هست و سعی کرده‌ام خانواده را قربانی اولویت‌های خودم نکنم. آخر هفته و تعطیلات را مختص خانواده می‌دانم و خیلی از دوستان من می‌دانند معمولا پاسخگوی تلفن نیستم. من و همسرم دوتا فرزند داریم که الان هر دو ازدواج کرده‌اند. تشکیل خانواده داده و بچه دارند. کارشناسی ارشد و دکتری را با داشتن دو فرزند خواندم. خانواده‌ام در بچه‌داری کمک من بودند چون برای من مهم بود بچه‌ها را پیش هر کسی نگذارم.

روابط خوب میان زن و شوهر چه تأثیری در تحکیم بنیاد خانواده دارد؟

بسیار تأثیرگذار است. البته علاوه بر اظهار محبت، رعایت حقوق دو طرف هم نقش زیادی در تحکیم خانواده دارد. متأسفانه اینطور مطرح می‌شود که در اسلام حقوق زن نادیده گرفته شده است درحالی‌که اینطور نیست. برای مثال شوهر وظیفه دارد مخارج همسر و فرزندان را تامین کند. حتی توصیه شده که ‌شأن همسرش را حفظ کند ‌طوری که نسبت به زندگی در خانه پدری احساس کمبود نکند. بنابراین هر پولی که مرد دربیاورد فقط متعلق به‌خودش نیست بلکه متعلق به کل خانواده است درحالی‌که درآمد زن برای خودش است و همسرش اجازه ندارد در آن دخل و تصرفی بکند.

البته خانم‌ها به‌خصوص در ایران از خانواده چیزی دریغ نمی‌کنند ولی به هر حال اسلام این حق را برای زن قائل شده‌ است. اینکه آیا من مسلمان اینها را رعایت کنم یا خیر، بحث دیگری است. وقتی هر دو طرف حقوق همدیگر را مدنظر بگیرند، طبیعتا اگر مشکلی پیش بیاید، هر دو از جان و دل برای هم از خودگذشتگی می‌کنند و در خیلی مواقع با اشتیاق حتی از حقوق خودشان می‌گذرند. طبیعتا این ازخودگذشتگی، محبت میان اعضای خانواده را افزایش می‌دهد و به خانواده تحکیم می‌بخشد.

در اسلام از زوایای مختلف به مسائل خانوادگی پرداخته شده ‌است. اشکالی که وجود دارد در ارائه آموزش‌هاست که متأسفانه آنگونه که باید این آموزه‌های دین اسلام در مسائل خانوادگی به نسل جوان ارائه نشده‌ است.

دکتر سوسن مرندی: سمت چپ پشت سر دکتر مرندی

نگویید ایران زمان شاه بهتر بود!

دکتر سیده‌سوسن مرندی، روایت متفاوتی از زندگی در ایران و آمریکا دارد. او می‌گوید: «زمانی که از آمریکا به ایران آمدیم ۱۰سال داشتم و کاملا تفاوت میان ایران با آمریکا را احساس می‌کردم. با توجه به زندگی مرفهی که آنجا داشتیم و وضعیتی که ایران در آن زمان داشت، خیلی تفاوت این دو کشور برای من محسوس بود. افرادی که آن زمان یا کشورهای دیگر را ندیده‌اند، از سر ناآگاهی می‌گویند وضعیت زمان شاه چقدر خوب بود و چقدر شرایط ایران بهتر بود! در حالی‌ که آن زمان که ما به ایران آمدیم، ایران سطح پایینی از نظر بهداشت، تحصیلات، تولید و... داشت. من به‌عنوان عضو هیأت علمی دانشگاه برای شرکت در کنفرانس به کشورهای بسیاری سفر کرده‌ام. بیش از ۲۰کشور را دیده‌ام و به ۵قاره سفر کرده‌ام. حقیقتا می‌توانم بگویم ایران با وجود شرایط انقلاب، جنگ و تحریم از بسیاری جهات بر کشورهای دیگر برتری دارد. مطمئنا وضعیت ایده‌آل نیست، اما به جرأت می‌توانم بگویم که پیشرفتی که در ایران در ابعاد مختلف علمی و دانشگاهی، تحصیلات و حتی اقتصاد اتفاق افتاده از بسیاری جهات محسوس‌تر از زمان قبل انقلاب است و نسبت به کشورهای دیگر شرایط خیلی مطلوب‌تری دارد. هر کدام از ما می‌توانیم منشأ تأثیر باشیم و تحولات بزرگی به‌وجود بیاوریم. ان‌شاءالله دست به‌دست هم بدهیم و بدون یأس و ناامید شدن برای آبادانی و پیشرفت کشورمان تلاش کنیم.»

دکتر سیده سوسن مرندی در یک نگاه

دکتر سیده سوسن مرندی، استاد تمام آموزش زبان انگلیسی و عضو هیأت علمی دانشگاه الزهرا(س) است و در رشته آموزش زبان به کمک فناوری فعالیت می‌کند.

او چندین سال پیش برای نخستین بار این تخصص را به‌عنوان یکی از دروس اختیاری در مقاطع دکتری و سپس کارشناسی ارشد رشته آموزش زبان در دانشگاه الزهرا(س) گنجاند. بعد از چند سال موفق شد با پیگیری در وزارت علوم و همکاری کارگروه زبان‌های خارجی، درس اختیاری آموزش زبان به کمک فناوری را به سرفصل وزارت علوم در مقاطع تحصیلات تکمیلی آموزش زبان انگلیسی و سایر زبان‌ها اضافه کند. او همچنین در سال۱۳۹۸ موفق شد رشته گرایش جدید آموزش زبان به کمک فناوری را برای نخستین بار در ایران و منطقه در مقطع کارشناسی ارشد راه‌اندازی کند.

آموزش زبان انگلیسی به کمک فناوری ابتدا برای نخستین بار در دانشگاه الزهرا(س) و در حد یک درس اختیاری در مقطع دکتری ارائه و بعد به مقطع ارشد اضافه شد. حمایت وزارت علوم و استقبال دانشجویان از این درس موجب شد تا در سایر دانشگاه‌ها به‌عنوان درس اختیاری در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری اضافه شود و بعد از چند سال به‌تدریج در سایر دانشگاه‌ها هم تدریس شد و اکنون چند سال است به شکل رشته گرایش کارشناسی ارشد در دانشگاه الزهرا(س) ارائه می‌شود.

روایت دختر دکتر مرندی از رابطه حسنه میان پدر و مادرش: پدر جلوی ما دست مادر و روی مادرمان را می‌بوسد

اظهار محبت کلامی، میان زن و شوهر یکی از سفارش‌های دکتر مرندی به فرزندانش است. دکتر سیده سوسن مرندی درباره این ویژگی پدرش معتقد است کمتر مردی را مانند او دیده است. او می‌گوید: «پدرم به اظهار محبت بین زن و شوهر اعتقاد دارند و می‌گویند که این موضوع یکی از معضلات فرهنگی است و باید درصدد رفعش باشیم. به‌خاطر ملاحضلات دینی و حجب و حیایی که وجود دارد که خوب هم هست، این امکان وجود ندارد که اظهار محبت بین زن و شوهر را در فیلم‌ها یا در جامعه آموزش یا نمایش بدهیم. خیلی از پدر و مادرها نمی‌توانند در حضور فرزندانشان به هم اظهار محبت کنند. اما پدر من اعتقاد دارند که بچه‌ها باید شاهد محبت میان پدر و مادر خود باشند و این در تربیت آنها تأثیر دارد تا یاد بگیرند در آینده با همسران خود رابطه خوبی داشته باشند.»

کمتر مردی را مانند پدرم دیده‌ام

دکتر سوسن مرندی درباره ارتباط مادر و پدرش می‌گوید: «با وجود اینکه پدرم به همه ما اظهار محبت زبانی می‌کنند و از نقاط قوت ما جلوی خودمان و پیش دیگران تعریف می‌کنند، ولی این موضوع درباره مادرم به‌طور خاص هست و همیشه طوری درباره ایشان رفتار می‌کنند که برایمان مشخص است که مادرم نفر اول زندگی شخصی پدر و مهم‌ترین فرد در زندگی اوست. پدر به اظهار محبت کلامی اعتقاد دارند. همیشه به مادرم محبت دارند و به‌خصوص جلوی ما به مادر اظهار محبت می‌کنند. جلوی ما دست مادر و روی ایشان را می‌بوسند. مقید هستند وقتی از راه می‌رسند با مادرم روبوسی کنند. وقتی می‌خواهند از منزل خارج شوند، با مادر روبوسی می‌کنند. خیلی زیاد قربان صدقه مادرم می‌روند و می‌گویند: «من شانس آوردم که تو همسرم شدی!» مادرم اهل خرید نیست و پدر همیشه به ما سفارش مادرم را می‌کنند. حتی به ما زنگ می‌زنند که مادرتان برای خودش خرید نمی‌کند و از ما می‌خواهند مادر را به خرید ببریم. در مجموع می‌توانم بگویم کمتر مردی را دیده‌ام که اینقدر بدون رودربایستی و شرمندگی به همسرش اظهار محبت کند و این خصوصیت برای من و همه ما الگوی بسیار خوبی است.

فیلم خاطره دکتر مرندی از هدیه صدام را ببینید:

کد خبر 845867 برچسب‌ها مجله زندگینامه چهره‌های سیاسی جهان چهره‌های مشهور خانواده مجله زندگینامه چهره‌های سیاسی ایران

دیگر خبرها

  • سقوط مرگبار یک مادر ۱۹ ساله در ارتفاعات ماغر
  • کمک فوری/ حال این دو مادر بیمار خوب نیست
  • شاهنشاه آریامهر حقوق دهخدا را قطع کرد / بازجویی هایی که به مرگ رئیس دانشگاه تهران منتهی شد / سرگذشت غم انگیز سیاستمدار میانه‌رو و ادیب دانشمند
  • مدرس حوزه: اکثر خودکشی‌های اخیر مولود فقر است
  • مدرس حوزه علمیه: اکثر خودکشی‌های اخیر مولود فقر است
  • «اکثر خودکشی‌های اخیر در ایران مولود فقر و جیب خالی است»
  • مدرس حوزه علمیه قم : اکثر خودکشی‌های اخیر در ایران مولود فقر و جیب خالی است/ «هیچ توصیه‌ای نداریم که فرد خودکشی‌کننده در قبرستان عمومی دفن نشود»
  • برخی از فرزندان مادر ایرانی همچنان در انتظار صدور شناسنامه
  • سبک زندگی دکتر مرندی به روایت دخترش | ساده‌زیستی را از پدر و مادر یاد گرفتیم
  • خودکشی ۶۰ جوان بدلایل فقر، اعتیاد و بیکاری