Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فرارو»
2024-04-25@15:05:12 GMT

عباس عبدی: جوانگرایی به شیوه احمدی‌نژاد انجام نشود

تاریخ انتشار: ۳ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۷۵۸۸۰

عباس عبدی: جوانگرایی به شیوه احمدی‌نژاد انجام نشود

تاکید مجدد رهبر انقلاب بر جوانگرایی در آستانه گام دوم انقلاب در دیدار با دانشجویان، نکته‌ای بود که بیش از همه به چشم ناظران سیاسی آمد، به‌ویژه اینکه این بار رهبری به روشنی از حضور جوانان در سطح مدیریت کلان کشور و مدیران ارشد نظام سخن گفتند.

در همین راستا عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح‌طلب می‌گوید جوانگرایی مدنظر رهبر انقلاب اگر به شیوه دولت‌احمدی نژاد انجام شود، برون‌دادی نخواهد داشت چرا که مدیران جوانی که در دولت احمدی‌نژاد روی کار آمدند، بی‌پرواتر، غیرمسئول‌تر و غیر پاسخگوتر عمل کردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

این روزنامه‌نگار اصلاح طلب که با خبرآنلاین گفتکو کرده، درباره جوانگرایی در سطح مدیران ارشد می‌گوید: «اگر بتوان گردش نیرو را براساس صلاحیت انجام داد و ساختاری تعبیه کرد که بر اساس صلاحیت، مدیران را انتخاب کند، دیگر پیر یا جوان بودن مدیر مسئله نیست.»

مشروح گفت‌وگوی خبرآنلاین با عباس عبدی را در ادامه می‌خوانید:

آقای عبدی! رهبر انقلاب در دیدار اخیر با دانشجویان از حضور مدیران جوان و حزب‌اللهی در سطح مدیران بالا دستی و مدیریت کلان کشور سخن گفتند؟چه تفسیری از این بخش از بیانات رهبری دارید؟

بنده تفسیر خاصی ندارم فقط برداشت خودم را از اصل موضوع توضیح می‌دهم. نبودن جوانان در حوزه مدیریت تمام مشکل ما نیست، درست است که این موضوع به عنوان یک مشکل مطرح است اما یک مشکل مقدم بر این موضوع وجود دارد که ابتدا باید آن را حل کرد. شما تصور کنید که یک فوتبالیست به سن ۴۰ سالگی می‌رسد، این فرد، فوتبالیست خوبی بوده است، ولی اکنون قدرت بازی در ۹۰ دقیقه را ندارد، در این شرایط می‌گویند که یک بازیکن جوان بیاورید تا توان بازی کردن داشته باشد.

حالا تصور کنید که مرا با 60 سال سن را در یک تیم فوتبال برای بازی بگذارند، الان مشکل فقط پیر بودن من نیست، مسئله این است که من مطلقا صلاحیت بازی به عنوان فوتبالیست را ندارم. در چنین تیمی هم اگر جوان انتخاب شود قطعا جوانی که صلاحیت ندارد را انتخاب می‌کنند، بنابر این مشکل اصلی حضور افراد فاقد صلاحیت است چه جوان چه میانسال و چه پیر.

مشکل ما فقط این نیست که نیروهای ما پیر هستند و باید با جوانان عوضشان کنیم، مگر در دوره احمدی نژاد این اتفاق نیفتاد؟ برون‌داد آن چه فاجعه‌ای بود؟ پیر و جوان بودن مدیران، فرع بر یک مسئله دیگر است، مشکل اصلی این است که گردش آزاد نیرو در ایران وجود ندارد و انتصاب‌ها براساس صلاحیت نیست، در نتیجه با این وضعیت پیر و جوان بودن نیرو در برون‌داد مدیریت فاقد صلاحیت فرقی ندارد. اگر بتوان گردش نیرو را براساس صلاحیت انجام داد و ساختاری تعبیه کرد که براساس صلاحیت، مدیران را انتخاب کند، دیگر پیر یا جوان بودن مدیر مسئله نیست. و بطور عادی جوانان می‌آیند و جانشین می‌شوند. آمدن جوانان خوب است اما به شرطی که مبتنی بر ساز و کار انتخاب و انتصاب نیروهای با صلاحیت باشد. در این صورت جوانان با صلاحیت جانشین افراد بزرگتر از خود می‌شوند. در غیر این صورت جوانانی که خواهند امد بدتر از پیران عمل خواهند کرد.

شخصا معتقدید این جوانگرایی باید در سمت هایی چون ریاست جمهوری، ریاست دیگر قوا و کابینه کلید بخورد یا ...

از نظر من در این مشکل تفاوتی در سطوح رئیس جمهور، وزرا و سایر مسئولان وجود ندارد. گردش نیرو باید براساس صلاحیت باشد و امکان آن باشد که افراد شایسته جایگزین شوند و پیر و جوان بودن افراد تفاوتی ندارد. زمانی که این همه مانع برای ورود نیرو می‌گذاریم، نتیجه‌اش این می‌شود که آن فرد مسئول چه پیر باشد و چه جوان، تفاوت خاصی ایجاد نمی‌کند، کما اینکه در دوره احمدی‌نژاد دیدیم افراد جوانی در رأس کار قرار گرفتند و یک بخشی از آنها فاجعه‌بار عمل کردند.

بخش عمده‌ای از وضعیت ولنگاری اداری امروز میراث دوران احمدی‌نژاد است. هرکسی(جوان یا پیر) که آمد بی‌پرواتر، غیرمسئول‌تر و غیر پاسخگوتر عمل کرد و به همین شکل پیش رفت. بخش عمده‌ای از فساد گسترده‌ای که وجود دارد، مربوط به آن دوره است.

بنابراین جوانگرایی به خودی خود مشکلی را حل نمی‌کند، درست مانند تیم فوتبالی که سنش بالا رفته است. وقتی قرار است از جوانان استفاده شود باید بهترین جوانان را بیاوریم تا جایگزین نیروهایی که سنشان بالا رفته است شوند نیروهایی که در مقطع زمانی خودشان بهترین نیروها باشند.

اگر گردش کار درست باشد به طور عادی این اتفاق خواهد افتاد، در هیچ تیم با اعتباری جوانگرایی تبدیل به مساله نخواهد شد. بهترین و با سابقه‌ترین و پرافتخارترین نیروهایشان را به محض افول با جوانان جایگزین می‌کنند. به طور عادی کسی که نتواند خوب بدود و سنش بالا رفته باشد، خودش کناره‌گیری می‌کند تا فرد جوان و با صلاحیت جایگزینش شود. زیرا می‌داند ادامه کار موجب بدنامی و هو کردن او خواهد شد. اگر دیدید یک تیم با میانگین سنی ۵۰ سال دارد بازی می‌کند دنبال جوانگرایی آن نباشید بلکه دنبال این باشید که مشکل ریشه‌ای او چیست که حاضر به تغییر مدیرانش نشده است.

رهبر انقلاب از تعبیر حزب‌اللهی و متدین برای مدیران جوان استفاده کردند، شاید برخی این تعبیر را ناظر بر جریان اصولگرایی قلمداد کنند و آن را به نفع یک جریان مصادره کنند، از نظر شما این تعابیر رهبری شامل چه کسانی می‌شود؟

من صلاحیتی ندارم که نظر ایشان را تعبیر کنیم. به گمانم هر فرد با صلاحیتی که توانایی کار داشته و در یک رقابت برابر بالا آمده باشند جزو این دسته‌ هستند. زمانی که فردی انقلابی و حزب‌اللهی، خودش می‌بیند که یک فرد با صلاحیت‌تری از او وجود دارد هیچ‌وقت حاضر نمی‌شود جای آن فرد را بگیرد و اگر ماند معلوم می‌شود که فرد انقلابی و حزب‌اللهی نیست. بنابراین هر فردی که صلاحیت دارد فارغ از تعلقات فکریش باید بتواند در جایگاه مناسب قرار بگیرد.

رهبری در برخی انتصابات اخیر این جوانگرایی را کلید زدند مثلا تغییرات در قوه قضاییه یا برخی رده های نظامی، چقدر این رویکرد رهبری می‌تواند در سطوح مدیریتی دیگر نظام مبنا و الگو قرار گیرد؟

همانطور که گفتم هرگاه و در هر ساختاری جوانانی که انتخاب می‌شوند از نظر صلاحیتی کامل و شایسته باشند و از افراد پا به سن گذاشته قبلی بهتر باشند قطعا نتایج مطلوبی به دست می‌آید، اما اگر صلاحیت‌شان تفاوتی نداشته یا کمتر باشد، باید بگویم که متاسفانه در این شرایط نه تنها نتایج مطلوبی نمی‌گیریم بلکه باید انتظار نتایج بدتری را کشید. بنابراین باید امیدوار بود و این نتایج جوانگرایی را تا حد زیادی تجربه کرد. فکر می‌کنم تا پایان سال می‌توانیم نتایجش را ببینیم.

به نظر می‌رسد این جوانگرایی پس از ۴۰ سال خیلی دیر اتفاق افتاده است و باید از سال ها پیش احزاب و جریانات سیاسی کشور به سمت کادرسازی پیش می رفتند.

بله قطعا دیر رخ داده است و الان هم فکر نمی‌کنم تنها با آوردن نیروی جوان مشکل حل شود، چون مشکل ایران فقط سن مدیران نیست. باید پرسید که چرا تا به حال نمی‌گذاشتند جوانان روی کار بیایند؟ حتما یک عاملی وجود دارد که ساختار عمومی اجازه حضور جوانان را نمی‌دهند، باید این عامل را حل کرد. این مدیران اگر بخواهند جوان بیاورند، فردی را می‌آورند که شبیه خودشان یا ضعیف‌تر باشد. بنابر این تا وقتی که عامل تبعیض و بی‌صلاحیتی وجود دارد مشکل حل نمی‌شود و در نتیجه ابتدا باید به عامل تبعیض در ساختار مدیریتی مراجعه و آن را حل کرد.

27216

 

منبع: فرارو

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت fararu.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فرارو» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۷۵۸۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

عباس عبدی: ضربه ایران به اسرائیل پیروزی راهبردی بود /جذب حمایت مردم از این حمله در تعارض با برخورد با زنان در خیابان ها است

 عباس عبدی روز قبل از حمله ایران به اسراییل یادداشتی نوشت که درباره ایران و اسرائیل بود. این یادداشت روز بعد و پس از حمله پهپادها وموشک‌های ایران به سرزمین‌های اشغالی منتشر شد.   به گزارش اعتماد، تحریریه روزنامه و همچنین آقای عبدی اطلاع نداشتند که حمله‌ای در راه است. بعد از حمله در برخی رسانه‌ها اعلام شد که علیه آقای عباس عبدی و روزنامه اعتماد اعلام جرم شده است. از آنجا که 10 روز از این ماجرا گذشته و احضاریه‌ای برای هیچ‌کدام ارسال نشده، تصمیم گرفتیم درباره نظرات آقای عباس عبدی که در آن مصاحبه اعلام شده بود گفت‌و گویی داشته باشیم که می‌خوانید:   آقای عبدی! ماجرای احضار شما به کجا انجامید؟ هنوز اقدام قضایی به بنده اعلام نشده است.

آیا فکر می‌کنید منتفی شده است؟ نمی‌دانم؛ ولی با توجه به توضیحاتی که داده‌ام و از مفاد آن مطلع هستند، به گمانم برداشت دقیقی از نوشته من نداشتند. البته معتقد نیستم که برای نوشتن باید برای کسی اعلام جرم کرد، اگر نوشته افراد متضمن دروغ و جعل نباشد، صرفا تحلیل و نظر باشد، باید محترم شمرده شود. و این را نشانه قدرت می‌دانم. هر چند معتقدم که با توجه به شرایط کلی کشور نیز برخی از مسائل را باید به عنوان نویسنده رعایت کنیم.   البته اکنون که مرز رسانه داخلی و خارجی برداشته شده است، متأسفانه نویسندگان داخل و در رسانه‌های رسمی کشور در موقعیت نابرابری با کسانی که در خارج هستند قرار دارند و این نابرابری یکی از عوامل خروج مرجعیت رسانه‌ای از داخل است و این خطر امنیتی برای ایران دارد.   با توجه به آن اعلام جرم، گفتید که دیگر در این موضوع خاص نمی‌نویسید. آیا اکنون که حداقل تا حالا منتفی شده، باز هم اظهارنظر نخواهید کرد؟ اگر اعلام جرم را اعلام نکرده بودند، بهتر بود. من متأسف شدم که چرا باید چنین تصوری را در جامعه القا کرد کسانی که سعی در نوشتن تحلیل‌های منطقی دارند، نیز با اعلام جرم مواجه می‌شوند؟ اگر بدون اعلام بود، من هم خبرش را مثل موارد دیگر منتشر نمی‌کردم. با این حال اکنون می‌توانم حرف بزنم، چون گمان می‌کنم نظراتم دچار تعبیرهای ناخواسته نخواهد شد.   پس اولین سوال را می‌پرسم؛ آیا ایران می‌توانست پاسخ ندهد؟ در عمل می‌توانست، همچنان که در موارد دیگر هم چنین کرده بود. ولی در سیاست نمی‌توانست، زیرا سیاست با روابط شخصی فرق می‌کند. در روابط شخصی «گذشت و عفو» و «بزرگ‌منشی» و این گونه رفتارها معنی می‌دهد و اتفاقا پسندیده هم هست. با گذشت از دیگران می‌توان اختلافات را بهتر حل کرد تا انتقام گرفتن. در عفو لذتی است که در انتقام نیست. ولی در سطح سیاست به‌ویژه در سطح بین‌الملل، گذشت بی‌معناست و چه بسا موجب تشدید خصومت هم باشد. پس پاسخ ندادن موجب تشدید بحران می‌شود   . ولی در هر حال باید به اثرات این پاسخ توجه داشت. این اتفاقات موجب می‌شود تنش میان دو طرف از حالت انعطاف‌پذیر و الاستیکی به وضعیت متصلب تغییر شکل بدهد. پیش از این طرفین اقداماتی را علیه یکدیگر انجام می‌دادند. گاه مستقیم، گاه غیرمستقیم و اغلب بدون پذیرش رسمی، در حالی که ناظران سیاسی می‌دانستند که کدام طرف، مستقیم یا با واسطه پشت ماجراست.   با این حال وضعیت آنها مثل مشت‌هایی است که بوکسورها به کیسه چرمی لاستیکی می‌زنند. ابتدا قدری تغییر شکل داده، فرورفتگی و عقب‌نشینی کرده، سپس بازگشت به حالت اول را شاهدیم.   پس اکنون ماجرا فرق کرده و از حالت الاستیکی و انعطاف‌پذیری به حالت نیمه شکننده تبدیل شده و در ادامه به وضعیت شکنندگی خواهد رسید. به عبارت دیگر ضربات علیه یکدیگر پرهزینه است و به‌ صورت متعارف قابل ترمیم نیست و هزینه بازی را بالا برده و امکان ادامه بازی را کم کرده است.   پس آیا می‌توان نتیجه گرفت که بحران میان ایران و اسراییل تشدید شده است؟ در واقع همان‌گونه که گفتم این بحران شکننده‌تر شده است. شما به راحتی می‌توانید به یک جسم الاستیک ضربه بزنید بدون اینکه نگران شکستن آن باشید، ولی چنین ضربه‌ای را به راحتی به شیشه نمی‌زنید. بنابراین مدیریت امور از این پس اهمیت دارد.   آیا به همین علت ایران پاسخ حمله بعدی اسراییل را نداد؟ طبیعی است که طرف مقابل هم نمی‌خواسته که ایران پاسخ بدهد، لذا ضربه محدودی را انتخاب کرده که این شیشه نشکند. به عبارت دیگر طرفین از یکدیگر تحلیلی داشته‌اند که منجر به مهار بحران شود. فراموش نکنیم که موضع غربی‌ها به ویژه ایالات متحده نیز در عدم رغبت آنان به رشد تنش نیز مهم بوده است.   گمان می‌کنید که زدن سفارت و پاسخ ایران و نیز پاسخ بعدی اسراییل متوازن بود؟ به نظر می‌رسد که این ماجرا از نظر تاکتیکی و نظامی و خسارات وارده متوازن نبود. در هر حال سفارت ایران را زدند و ایران تعدادی از فرماندهان خود را از دست داد و چنین خسارتی حداقل با اطلاعات موجود به اسراییل وارد نشده است.   ولی از نظر راهبردی کفه حمله کاملا به سود ایران بود. به عبارت دیگر اعلام رسمی و با اطلاع یافتن طرف مقابل و حمله از خاک ایران به اسراییل، فارغ از جزییات ماجرا و با آن حجم حمله یک پیروزی راهبردی بود. به‌ویژه که انتظار قبلی به عدم حمله بوده است.   به نظر می‌رسد که اقدام ایران نیز معطوف به همین هدف بوده و نه وارد کردن خسارت. فراموش نکنیم که ایالات متحده و بریتانیا و دیگر کشورهای غربی دربست در کنار اسراییل ایستاده بودند.   این پیروزی راهبردی چه آثاری در ایران می‌تواند داشته باشد. رسیدن به پیروزی همیشه ممکن است و حتی در مواردی ممکن است راحت رخ بدهد، مهم حفظ و تثبیت آن است. اجازه بدهید که مستندتر صحبت کنم. در سال ۱۳۸۸ تحلیلی نوشتم از وضع ایران و برای اطلاع مقامات فرستادم. بخشی از این تحلیل چنین است: پیش از خرداد ۸۸ بارها نوشته بودم که حکومت در ایران از ۴۰۰ سال گذشته یعنی از زمان اوج صفویه تا کنون هیچگاه بدین پایه که اکنون هست، قدرتمند نبوده است، ولی همیشه بلافاصله اضافه می‌کردم که متاسفانه این قدرت با نوعی از بی‌ثباتی هم همراه است.

افزایش قدرت حکومت مثل مناره‌ای است که قد می‌کشد و بلند‌تر می‌شود، اما به تناسب این ارتفاع پایه‌های آن عمیق‌تر و پهن‌تر نشده است. بنابراین به‌رغم اوج گرفتن، بر ناپایداری آن افزوده شده است و این پایه‌ها در حکومت چیزی نیست جز قدرت نرم‌افزاری آن. اگر از این زاویه نگاه کنیم، هر دستاورد خارجی باید از دو طریق پایدار و مستحکم شود. اول از طریق قرار دادن آن در دل یک سیاست خارجی معقول و قابل دفاع و عملی. دوم از طریق حمایت داخلی.

یک دستاورد خارجی را می‌توان مثل دست یافتن به یک بازیکن عالی فوتبال دانست که فقط هنگامی مفید و موثر است که ۱۰ بازیکن دیگر نیز کمابیش هم‌سطح او باشند؛ زمین و امکانات و دریافتی و استادیوم و اقتصاد باشگاه خوب باشد والا آوردن رونالدو در یک تیم ایرانی هیچ فایده‌ای برای فوتبال ما ندارد و همه هزینه‌های آن، زیان است. حمایت داخلی از این اقدام از دو طریق ممکن است. اول احترام گذاشتن به مردم و مطالبات آنان.   روشن است که وضعیت کنونی در مواجهه با زنان و با این ویدیوهایی که منتشر شده در تعارض با این مساله است. دوم و سوم و چهارم نیز بهبود اقتصادی است. پیروزی‌های خارجی به سرعت فراموش می‌شوند باید از طریق بهبود شرایط تثبیت شوند والا به ضد خودشان بدل خواهند شد.   نکته مهم ضربه راهبردی است که اسراییل در مجموعه ماجرای اخیر خورده است که در آینده به آن خواهم پرداخت. کانال عصر ایران در تلگرام

دیگر خبرها

  • عباس عبدی: ضربه ایران به اسرائیل پیروزی راهبردی بود /جذب حمایت مردم از این حمله در تعارض با برخورد با زنان در خیابان ها است
  • ضربه راهبردی ایران به رژیم صهیونیستی از نگاه عباس عبدی
  • ضربه راهبردی ایران به اسرائیل از نگاه عباس عبدی
  • روایت ده نمکی از پیشنهاد وزیر شدنش در دولت احمدی نژاد
  • عباس عبدی : درمورد زنان چند بار دست در حفره حجاب کردند و گزیده شدند، اما باز هم تکرار می‌کنند!
  • عکس| سرنوشت ترسناک احمدی نژاد از زبان رائفی‌پور
  • فاصله بین محمود احمدی نژاد و محصولی به روایت عباس زاده مشکینی /کسی در پرونده سوآپ نفتی اردبیل بازداشت نشد
  • چرا دوباره مادر چاوز؟
  • فاصله بین محمود احمدی نژاد و صادق محصولی به روایت عباس زاده مشکینی /کسی در پرونده سوآپ نفتی اردبیل بازداشت نشد
  • سه گروه اصولگرایان از نظر عباس عبدی : از "ارزشی های واقعی" تا "بی شخصیت های هتاک"