Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «خبرگزاری آریا»
2024-04-24@15:43:58 GMT

فرجام ازدواج‌هاي احساسي

تاریخ انتشار: ۵ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۳۸۹۶۱۷۷

فرجام ازدواج‌هاي احساسي

خبرگزاري آريا -

ازدواج، مهم‌ترين رخداد زندگي هر انساني پس از تولد و پيش از مرگ است
در بسياري از موارد وقتي که رابطه ناشي از عشق رمانتيک، با توجه به ماهيت آن به سوي سلطه ميل کرد، زنان معمولا به سوي ساير اشکال عشق ازقبيل عشق والديني، عشق به فرزند يا عشق خواهرانه پناه مي‌برند
از من بپرسيد مي‌گويم كه ازدواج، مهم‌ترين رخداد زندگي هر انساني پس از تولد و پيش از مرگ است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حركتي که مردم در سراسر جهان متاثر از زندگي‌هاي فردي و حضور شبكه‌هاي مجازي پيش‌رو گرفته‌اند، اگر چه از جذابيت‌ها و حساسيت‌هاي سنتي ازدواج کاسته، ولي باعث نمي‌شود نقش، اهميت و کارکرد آن را در جامعه ناديده گرفت. تشکيل خانواده که با ازدواج آغاز مي‌شود، نقش بسزايي در تداوم و مانايي بشر، تربيت و پيراستگي اخلاقي و حتي شخصيت بخشي مردان و زناني دارد که هسته اصلي اجتماعات انساني‌اند. اما اين روزها تكليف احساسات و عشق در ازدواج چيست؟ ما تبديل به موجوداتي مكانيكي شده‌ايم تا انسان‌هايي مهرورز! اصلا عشق بايد باشد يا بايد به‌وجود بيايد يا ضروري نيست؟ درگذشته چطور بوده و در آينده چطور خواهد بود؟
عشق از فلسفه گرفته تا الهيات و علوم‌اجتماعي، تعاريف متعددي دارد. اما آنچه که به آن نياز داريم و در پي تشريح آن در قالب ازدواج هستيم تنها به موردي اشاره مي‌کند که زن و مرد در دو طرف بازوان عشق قرار مي‌گيرند. عشق يعني گرايش عاطفي شديد. مهر يا علاقه، دلبستگي بسيار به چيزي يا کسي. عشق بيانگر دلبستگي فيزيکي و شخصي متقابلي است که دو نفر نسبت به يکديگر احساس مي‌کنند. اين روزها برخي افراد درباره اين نظر که عشق هميشگي است ترديد دارند، اما ما معمولا فکر مي‌کنيم که عاشق شدن از احساسات و عواطف انساني ناشي مي‌شود.
جامعه‌شناسي احساسات
جامعه‌شناسي احساسات يا Sociology of Emotions رشته‌اي است که تلاش مي‌کند با استفاده از نظريات و تکنيک‌هاي جامعه‌شناسي، احساسات انسان را مطالعه کند. در يک نگاه کلي جامعه‌شناسي به‌عنوان پاسخي براي تاثيرات منفي مدرنيزاسيون به وجود آمد و حتي مي‌شود گفت که بسياري از نظريات کلاسيک اين رشته بدون اين‌که ادعاي اين‌کار را داشته باشند، با احساسات انساني سر و کار داشته‌اند. کارل مارکس، سرمايه‌داري را باعث جدايي انسان از وجود خود مي‌دانست، زيمل در مورد تاثيرات کلانشهر بر انسان مي‌نوشت و ماکس وبر تأکيد داشت بر خاصيت عقلاني‌کننده مدرنيته بر انسان‌ها. اما من مي‌خواهم از احساس عشق بگويم در ازدواج‌هاي ايراني...
راستش زماني زن بودن در زندگي مشترك را برابر مادري مي‌دانستند و هويت اجتماعي زنان در فرزندپروري تعريف مي‌شد، اما اکنون زنان هويت اجتماعي خود را به‌گونه‌اي ديگر تعريف مي‌کنند. همچنين عرصه انتخاب براي دختران نيز باز شده تا با اراده خود و بدون ازدواج بتوانند مادر بودن را تجربه کنند؛ چراکه اخيرا در قانون خانواده آمده که دختر مجرد ٣٥ ساله مي‌تواند بدون ازدواج کودکي را به فرزندي قبول کند. اگر اينگونه باشد، مقوله عشق در اين رفتار در كجاي قلب انسان معاصر قرار مي‌گيرد؟ يك‌نفر چگونه مي‌تواند عشق پدر و مادر را حس كند و خود را محصول عشق يا پرورش يافته عشق بداند و بنامد؟
شايد نگاهي به رساله دکتراي دکتر عليرضانژاد تحت‌عنوان «عشق و جنسيت با تأکيد بر مطالعه‌اي درباره عشق در زندگي زنان تحصيلکرده» در اين ميان راهگشا باشد؛
هم‌اکنون براي بسياري از زنان ازدواج به مثابه يک تقدير ناگزير مطرح نيست، بلکه احساسات عاشقانه قدرت محرکه‌اي است که انگيزه ازدواج را سامان مي‌دهد. از سوي ديگر زنان بسياري، از احساسات متناقضي نسبت به شريک زندگي خود، پس از ازدواج ياد مي‌کنند.
هم‌اکنون براي بسياري از زنان ازدواج به مثابه يک تقدير ناگزير مطرح نيست، بلکه احساسات عاشقانه قدرت محرکه‌اي است که انگيزه ازدواج را سامان مي‌دهد. از سوي ديگر زنان بسياري، از احساسات متناقضي نسبت به شريک زندگي خود، پس از ازدواج ياد مي‌کنند. گويي نمي‌توانند بين احساسات متفاوت خود تمايز قايل شوند. بسياري از زنان ناگزيرند در خلال روابط عاطفي خود به پرسش‌هايي پاسخ گويند. اين مجموعه پرسش‌ها عبارتند از عشق چيست؟ آيا تقدير، عشق را براي ما تعيين مي‌کند يا خودمان در اين‌باره تعيين‌کننده هستيم؟ آيا زن بودن به معني عاطفي بودن است و اگر اين‌طور است چرا ما نمي‌توانيم يا نبايد عاشق شويم؟ آيا زن بايد معشوق باشد؟ آيا عاشق بودن براي زن قدرت به همراه مي‌آورد يا او را در رابطه به سوي ضعف بيشتر مي‌کشاند؟
اما دوست دارم قبل از اينكه به موضوع عشق و ازدواج چه در ايران گذشته و چه در ايران امروزي بپردازم، بگويم كه تعاريف هميشه نسبي هستند آن‌هم در هر كجاي جهان! و ديگر اينكه بسياري از تعاريف در طول زمان دچار دگرگوني شده‌اند. شما هم اگر در طول زندگي خود معاني متفاوتي از احساسات، زندگي و عشق را درك كرده‌ايد بر خود خرده نگيريد!
تعاريف از عشق
بله گفتم كه تعاريف از عشق در طول زمان متفاوت شده است. مي‌گويند عشق يک احساس نيست چون مي‌‌تواند تغيير در ظاهر و فيزيولوژي نداشته باشد. پس عشق چيست؟ عشق يک نگرش است
(rubin 1970). يک موقعيت(ekman 1992)، يک احساس(turner 1970). يک سازه فرهنگي‌، سندرم احساسي
(avrill 1985). يک آميزه از چندين احساس ديگر مثل لذت و عصبانيت (laird oately and johnson 1987) و (izard 1992). عشق يک حالت انگيزشي جهت‌دار است تا يک احساس(aron and aron 1991). مانند گرسنگي، ترس و خواب يک حالت کشش و علاقه است (rimper&berth 2005) و...
لازم است كه بدانيد در تبيين جامعه‌شناختي‌ احساس عشق، چهار فعاليت اصلي‌ انجام پذيرفته است. تبيين ساختاري از عشق، از دو دسته ساختار اجتماعي کلان و خرد سخن مي‌‌گويد. در ساختار اجتماعي کلان به نقش عشق در کنترل اجتماعي و اين‌که عشق توسط ساختار اجتماعي کنترل مي‌‌شود، پرداخته مي‌شود. درسطح ساختار اجتماعي خرد به عشق هم به‌عنوان يک تجربه عاطفي و همزمان با آن تمايل به تناسب وضع دوست داشتن يک شخص نگاه مي‌‌شود. نظر ديگر، ديدي تاريخي‌ به عشق دارد و دگرگوني‌هايي‌ که در نوع عشق براساس دوره تاريخي‌ مطرح مي‌‌شود را مورد توجه قرار مي‌‌دهد. در اين رابطه گيدنز حرکت از عشق رمانتيک به عشق مطلق را مطرح مي‌‌کند. عشق سازه‌اي فرهنگي‌ است، تلاشي ديگر در تبيين جامعه‌شناختي از عشق است. عشق و نابرابري اجتماعي به بي‌‌عدالتي با دوام و ذاتي در تجارب عشق اشاره دارد.

عشق و محبت بين زن و شوهر از ارکان اصلي نظام خانواده است
ازدواج‌هاي قديم
از مباحث كلاسيك و دانشگاهي فاصله بگيرم. ما بايد مصاديق را در گوشه و كنار خانه، محله و شهر خود ببينيم و در مورد آن به بحث بپردازيم. دکتر احمدنيا در نشستي با موضوع «چالش‌هاي ازدواج و معضلات سلامت اجتماعي خانواده در ايران» گفته بود جامعه ايران شاهد تغييرات ارزشي و هنجاري پرشتابي در دوره زماني نسبتا کوتاه چند ساله پس از انقلاب‌ سال ٥٧ در سطح جامعه ايراني و به‌ويژه در زمينه ازدواج و خانواده بوده‌ است. در سال‌هاي اخير شاهد تغييرات ارزشي و شتابنده بوده‌ايم.
اما شرايط شکل‌گيري ازدواج در ايران درگذشته چگونه بوده است؟ نحوه انتخاب همسر به عهده پدر و مادر و گاهي قوم و قبيله فرد بوده و انگيزه دختر و پسر از ازدواج، فرزندآوري تلقي مي‌شده‌ است. در انتخاب همسر نيز به بحث عقد دخترعمو و پسرعمو اهميت داده مي‌شد و عقيده بر اين بود که عقد آنها در آسمان‌ها بسته شده است. ازدواج‌ها درگذشته بيشتر درون‌گروهي بود تا برون‌گروهي و اگر ازدواج برون‌گروهي صورت مي‌گرفت، مرزهاي شناسايي و هدايت جمعي آن گروه مخدوش مي‌شد. به همين علت است که امروزه بسياري از زبان‌ها و فرهنگ‌هاي قومي را از دست داده‌ايم؛ چراکه شيوه‌هاي تشکيل خانواده مضمحل شده‌اند. در ازدواج نسل قبل، اين‌که افراد در چه سني و با چه کسي و به چه شيوه‌اي ازدواج کنند، از قبل مشخص بود. به‌طورکلي اراده پذيرش همسر با جمع بود نه با فرد؛ به‌صورتي‌که گاهي ازدواج‌ها براساس منافع مالي و سياسي گروه و قبيله شکل مي‌گرفت.
اينکه در گذشته آيا عشق معيار ازدواج بوده يا نه؟ سوالي است که دكتر احمدنيا در پاسخش مي‌گويد: در گذشته معيارهاي مختلفي براي انتخاب همسر وجود داشته که مي‌توان به پول، زيبايي، مسکن، شغل، اخلاق، دينداري، سواد، تحصيلات و صداقت اشاره کرد که البته ترتيب و تنوع معيارهاي زن و مرد با هم متفاوت بوده ‌است.
اما معياري كه کمتر به آن توجه مي‌شود بحث سلامت است؛ هم از بعد جسماني، هم رواني و اجتماعي. شايد عشق هم نقش عمده‌اي در سلامت ازدواج و زندگاني داشته باشد.
اما معياري كه کمتر به آن توجه مي‌شود بحث سلامت است؛ هم از بعد جسماني، هم رواني و اجتماعي. شايد عشق هم نقش عمده‌اي در سلامت ازدواج و زندگاني داشته باشد.
ازدواج‌هاي جديد
آنقدر روند ازدواج‌هاي جديد رو به تغيير گذاشته كه كمتر دو نفري را پيدا مي‌كنيد كه مشابه دو نفر ديگر، هم را پيدا كرده و عاشق شده و براي بقاي عشقشان ازدواج كرده باشند. امروزه اما سن تجرد قطعي براي زن و مرد فرق کرده و تحمل اجتماعي براي عدم ازدواج دختر و پسر افزايش پيدا کرده ‌است. حتي شيوه و معيار همسرگزيني نيز تفاوت کرده و کنش عقلايي معطوف به هدف، موجب مي‌شود که دست به انتخاب بزنيم. شکل آشنايي و همسرگزيني از جمع‌گرايي به فردگرايي تغيير پيدا کرده‌ و اين تحول از انتخاب جمعي به فردي، قابل تأمل است. عشق به‌عنوان يکي از ملاک‌ها و معيارهاي مهم تلقي مي‌شود و نيز فضاي همسرگزيني به شرايطي تبديل شده که گزينه‌هاي زيادي را پيش روي افراد قرار مي‌دهد. اين فضاها مي‌تواند دانشگاه يا فضاهاي شغلي و نيز فضاهاي مجازي باشد. ارزش‌ها نيز دچار تغيير شده‌اند؛ به‌طوري‌که ديگر فرزندآوري تنها هدف و دليل ازدواج نيست. از دلايل اين مسأله مي‌توان به مصرف‌گرايي فرزندان اشاره کرد که ديگر پشتوانه زمان پيري و درآمدزا نيستند.
دختران و پسران امروز در فضاهايي مانند خيابان و مراسم مختلف و حتي ازدواج غيابي به انتخاب همسر مي‌پردازند. متاسفانه موضوعي که امروزه ازدواج را دچار مشکل مي‌کند اين است که سابقه آشنايي‌هاي پيش از ازدواج کم است. موضوع ديگر نيز بحث رواج ازدواج‌هاي ناهمگون است. از منظر جامعه‌شناسي خانواده بهتر است که ازدواج‌ها همگون‌ باشد که دو نفر از لحاظ فرهنگي، اجتماعي، تحصيلات، قومي و مذهبي شباهت بيشتري داشته باشند و اينگونه شانس موفقيت ازدواج خود را افزايش دهند. با اين تفاسير، نمي‌دانم در اين ميان سرنوشت عشق چه مي‌شود؟ نمي‌دانم براي پيوندهاي جاري و آتي عشق را چگونه مي‌توان به تصوير كشيد...
عشق و زندگي مشترك
در نگاه اول به‌نظر مي‌رسد که عشق پديده‌اي شخصي و در حد زيادي جسمي است. براي مدت‌ها اينگونه تصور مي‌شد که عشق عرصه‌اي مناسب براي مطالعه جامعه‌شناس نيست. عشق به مثابه احساس، به‌رغم ويژگي‌هاي جسمي آن، فرد را به ديگراني که موضوع اين احساس هستند مرتبط مي‌کند و از اين رو بعدي اجتماعي-فرهنگي بر آن حاکم است. دکتر سهيلا عليرضانژاد مي‌گويد: در زنان پيوندي عميق بين احساسات، روابط اجتماعي و کيفيت آن وجود دارد. با افزايش سن بيان احساسات به‌طور فزاينده‌اي تحت‌تأثير ارزش‌هاي فرهنگي قرار مي‌گيرد و بدين ترتيب تجربه و بيان احساسات هر چه بيشتر ناهمخوان مي‌شوند. بدين معني که ما کيفيت و شدت احساساتي را که بيان مي‌کنيم به‌ويژه آنهايي که ما را با ديگران مرتبط، نظارت و کنترل مي‌کند. بسياري از عشاق نمي‌توانند به روشني بگويند که از رابطه‌اي که به واسطه عشق ايجاد شده، چه انتظاري دارند اما ظاهرا فداکاري عنصري ضروري براي برقراري يک رابطه بلندمدت است. نکته مقابل اين ويژگي، تمايل فرد به حفظ آزادي و فرديت خود است. اين اولين دوگانه‌اي است که در عشق ديده مي‌شود.
برخي جامعه‌شناسان ٧ نوع مختلف از عشق را معرفي مي‌کنند.
١- عشق رمانتيک: که با جاذبه جسمي، احساسات جنسي، رمزآلودي عاشقانه و فعاليت‌هاي هورموني همراه است
٢- عشق عملگرايانه و واقع‌بينانه
٣- عشق نوعدوستانه
٤- عشق به مثابه يک عقده روحي: حسادت، وسواس يا احساسات قوي بي‌ثبات
٥- عشق برادرانه
٦- عشق معمول
٧- عشق خانوادگي
برخي ديگر سبکي متفاوت از عشق را معرفي کرده‌اند. ١- عشق والديني؛ ٢- عشق براي وقت‌گذراني که مبتني است بر تفريح، غيرمتعهد و آسان‌گير؛ ٣- شيدايي؛ ٤- عشق الهي؛٥- شهوت؛٦- پراگما: سبکي منطقي که انتخاب شريک فرد به دقت براساس معيارهاي عقلاني از قبيل طبقه‌اجتماعي يا مشابهت‌ها در زمينه اجتماعي برنامه‌ريزي شده است.
سوال اين است كه آيا عشق به مثابه محصول فوري و بلافصل و در عين حال عکس‌العمل نسبت به فرآيند عقلايي شدن، ارزيابي مي‌شود؟ آيا عشق راهي است براي جست‌وجوي رستگاري شخصي در اين دنيا؟ آيا عشق تأکيد بر عدم عقلانيت در برابر عقلانيت است؟ آياعشق رمانتيک ابزاري براي ارتباط و محقق ساختن خواست‌ها و استعدادهاي فردي در يک دنياي پيچيده، غيرشخصي و بي‌نام و نشان است. بدين‌ترتيب نمي‌توان عشق را به مثابه يک مشخصه ثابت از پيش داده شده زندگي انساني تلقي کرد.
در پژوهش دکتر عليرضانژاد به‌ويژه بر عشق رمانتيک در زندگي زنان پرداخته شده است. مصاحبه‌هاي او نشان مي‌دهد که بانوان مصاحبه‌شده براين باورند که عشق سودايي نوعي نابرابري در رابطه ايجاد مي‌کند. يعني هر يک از طرفين که در دام اين عشق درافتد، بي‌قدرت مي‌شود.
در پژوهش دکتر عليرضانژاد به‌ويژه بر عشق رمانتيک در زندگي زنان پرداخته شده است. مصاحبه‌هاي او نشان مي‌دهد که بانوان مصاحبه‌شده براين باورند که عشق سودايي نوعي نابرابري در رابطه ايجاد مي‌کند. يعني هر يک از طرفين که در دام اين عشق درافتد، بي‌قدرت مي‌شود. از اين‌رو بودن در کنار مردي عاشق براي آنان يک نقطه قوت تلقي مي‌شود، به همان‌سان در افتادن خود به دام عشق برايشان ترس‌آفرين و خطرناک تلقي مي‌شود. نکته جالب آن که، اين ترس در بين متولدين نيمه دهه ٦٠ و ٧٠ بسيار کمتر از زنان متولد دهه‌هاي پيشين بود.
اگر چه ظاهرا عشق وابستگي را افزون مي‌کند، اما زنان در خلال مصاحبه عشق را به مثابه عامل استقلال مي‌نگريستند. ظاهرا عشق رومانتيک که منجر به رابطه بلندمدت مي‌شود، مي‌تواند آنها را از سلطه موجود در عشق والديني برهاند. در بسياري از موارد وقتي که رابطه ناشي از عشق رمانتيک، باتوجه به ماهيت آن به سوي سلطه ميل کرد، زنان معمولا به سوي ساير اشکال عشق ازقبيل عشق والديني، عشق به فرزند يا عشق خواهرانه پناه مي‌برند.
آسيب‌شناسي عشق در ازدواج
فروپاشي و از بين رفتن بيشتر خانواده‌هايي که روزي عاشق يکديگر بوده‌اند اولين آسيبي است که ازدواج‌هاي نامعقولانه و غيرمنطقي مي‌بيند. البته گاهي هم اتفاق مي‌افتد که منجر به ازدواج نشده آنگاه به مراتب دردناک‌تر از پيش است. افسردگي روحي، خودکشي و نوميدي از زندگي مي‌تواند بعدها در روابط فردي به وجود آيد. دسته ديگر علاوه‌بر چشيدن ناکامي، متوسل به خشونت مي‌شوند و مي‌خواهند از اين طريق آنچه را که نتوانستند به دست بياورند جبران کنند. منصفانه نيست مانند دکتر استل پنستي، عشق را نوعي تصور و تفاهم فرض کنيم يا مانند «گيدنز» يک بيماري رواني قلمداد کنيم ولي هرچه که هست اگر ادعا کنيم ازدواج هر چه سنجيده‌تر و مناسب‌تر و براساس عقل و منطق صورت پذيرد استحکام و پايداري خانواده بيشتر خواهد بود؛ و هرچه زناشويي نامناسب‌تر و براساس رفتاري غيرعقلايي تأثير گرفته باشد گسيختگي خانواده بيشتر اتفاق خواهد افتاد.
فراموش نكنيم كه عشق و محبت بين زن و شوهر از ارکان اصلي نظام خانواده است؛ اما با گذشت زمان ممکن است شور و شوق دوران نخستين ازدواج کمتر شده و حتي به خاموشي کشيده شود. برخي همسران، هنگامي‌که در زندگي مشترک خود خدشه‌اي مي‌بينند، چنان آشفته مي‌شوند که پل‌هاي پشت‌سر خود را خراب مي‌کنند؛ طوري‌که ديگر نمي‌توانند روابط‌شان را با يکديگر ترسيم کنند. آنها مي‌توانند در زندگي روزمره، در عادت‌هاي فردي و در سليقه‌هاي شخصي تنش و کشمکش ايجاد کنند، نه عشق. چنانچه برخي معتقدند که عشق با گذشت زمان زياد دوام پيدا نمي‌کند. حتي به‌طور افراطي گفته‌اند: ازدواج گورستان عشق است!
براي وجود عاشق و معشوق، انسان بودن، اخلاقي ماندن، مهرباني، صبوري و ايثار لازم است. اگر هركدام از اين عناصر نباشد، عشق ديگر عشق نيست...
براي وجود عاشق و معشوق، انسان بودن، اخلاقي ماندن، مهرباني، صبوري و ايثار لازم است. اگر هركدام از اين عناصر نباشد، عشق ديگر عشق نيست...
در گذشته معيارهاي مختلفي براي انتخاب همسر وجود داشته که مي‌توان به پول، زيبايي، مسکن، شغل، اخلاق، دينداري، سواد، تحصيلات و صداقت اشاره کرد که البته ترتيب و تنوع معيارهاي زن و مرد با هم متفاوت بوده ‌است. اما معياري كه کمتر به آن توجه مي‌شود بحث سلامت است؛ هم از بعد جسماني، هم رواني و اجتماعي. شايد عشق هم نقش عمده‌اي در سلامت ازدواج و زندگاني داشته باشد.
دختران و پسران امروز در فضاهايي مانند خيابان و مراسم مختلف و حتي ازدواج غيابي به انتخاب همسر مي‌پردازند. متاسفانه موضوعي که امروزه ازدواج را دچار مشکل مي‌کند اين است که سابقه آشنايي‌هاي پيش از ازدواج کم است. موضوع ديگر نيز بحث رواج ازدواج‌هاي ناهمگون است. از منظر جامعه‌شناسي خانواده بهتر است که ازدواج‌ها همگون باشد که دو نفر از لحاظ فرهنگي، اجتماعي، تحصيلات، قومي و مذهبي شباهت بيشتري داشته باشند و اينگونه شانس موفقيت ازدواج خود را افزايش دهند.
سوال اين است كه آيا عشق به مثابه محصول فوري و بلافصل و در عين حال عکس‌العمل نسبت به فرآيند عقلايي شدن، ارزيابي مي‌شود؟ آيا عشق راهي است براي جست‌وجوي رستگاري شخصي در اين دنيا؟ آيا عشق تأکيد بر عدم عقلانيت در برابر عقلانيت است؟ آياعشق رمانتيک ابزاري براي ارتباط و محقق ساختن خواست‌ها و استعدادهاي فردي در يک دنياي پيچيده، غيرشخصي و بي‌نام و نشان است. بدين ترتيب نمي‌توان عشق را به مثابه يک مشخصه ثابت از پيش داده شده زندگي انساني تلقي کرد.
منبع:سلامت نيوز


منبع: خبرگزاری آریا

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.aryanews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری آریا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۳۸۹۶۱۷۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

سخت‌نگیر! بیا وسط

  دراین فصل به تهیه‌کنندگی سیدیزدان ملک‌آبادی و سردبیری محمدحسن روحانی که به صورت زنده راهی آنتن شبکه دو سیما می‌شود، بخش‌هایی همچون گفت‌وگو با سمانه رضایی(روا‌شناس)، دورهمی با حضور سردبیر برنامه، گفت‌وگو با زوج‌ها برای تجربه‌نگاری در ماشین عروسی،شوخی باسختگیری‌ها با اجرای علی فریادی،موشن‌گرافی با مجید خسرو انجم، آموزش آسان گرفتن در موضوعات، مصاحبه مردمی درباره سخت نگرفتن در ازدواج و...را شاهد هستیم. درباره اهمیت پرداختن به سوژه ازدواج و نگاه رسانه‌ای برنامه بیا وسط به این موضوع با روحانی(سردبیر) گفت‌وگو کردیم.
   
از واسطه‌گری تا آسان گرفتن
می‌شود گفت بحث واسطه‌گری ازدواج با برنامه بیا وسط بعد رسانه‌ای پررنگ‌تری یافته است. روحانی به جام‌جم درباره اهمیت پرداختن به این موضوع در رسانه می‌گوید: این وجه اهمیت بالایی در آگاهی‌بخشی دارد. بیا وسط یعنی در بحث ازدواج جوان‌ها تماشاچی نباش، بازیکن باش و بیا وسط گود. موضوع فصل اول برنامه واسطه‌گری ازدواج بود و در فصل جدید با عنوان سخت‌نگیر کار را ادامه می‌دهیم. مرکز پژوهش‌های مجلس آماری داد که سه عامل ازدواج نکردن جوان‌ها اول مسکن، دوم شغل و سوم پیدا نکردن مورد مناسب است که به واسطه‌گری برمی‌گردد. در واقع واسطه‌گری یک شیوه قدیمی بوده که نیاز داشت ری‌برندینگ شود. معمولا یک پیرزن کم‌سواد یک دفتر داشت و در محله از همه می‌پرسید ازدواج کردی یا نه و اسامی را برای خود نگه می‌داشت. در صورتی که سنت واسطه‌گری می‌تواند به‌روز شود و هر کس واسطه‌ ازدواج یکی از نزدیکانش باشد. مثلا من معلم یا کارمند در اداره مورد مناسبی برای یکی از نزدیکانم می‌بینم و معرفی می‌کنم. هم این‌که ما نیاز داریم مؤسساتی در این زمینه کار کنند، متاسفانه تا دوسه سال پیش فقط مؤسسه‌ همدم مجوز داشت ولی اخیرا وزارت ورزش که مسئول جواز مؤسسات واسطه‌گری است و سازمان تبلیغات تقریبا به صد مؤسسه جواز واسطه‌گری دادند که خوب است ولی کافی نیست، چون تنوع شهری پیدا نکرده است. در محله‌ها بیشتر می‌‎تواند این اتفاق بیفتد؛ مثلا سرای محله‌ها در واسطه‌گری وارد شوند. نکته مهم سامانه‌های واسطه‌گری است که یک کار به‌روز است. در دنیا و در ژاپن بعد از این‌که وزارت تنهایی تشکیل دادند، اپلیکیشن و سامانه‌های همسریابی آمدند. با توجه به فرهنگ برخی کشورها، دوست‌یابی در دنیا پرطرفدار بود ولی الان خیلی از کشورها پای کار موضوع همسریابی آمدند.
   
مطالبه‌گر هستیم
در ادامه از روحانی می‌پرسیم شما به دو عامل مهم دیگر که موانع ازدواج جوانان است اشاره کردید، چون هرکسی نمی‌تواند برای رفع مشکل مسکن و شغل کاری کند، شما به رفع مانع سوم ورود پیدا کردید؟ وی پاسخ می‌دهد: ما یک جلسه‌ای با آقای وحید جلیلی از مدیران ارشد سازمان صداوسیما داشتیم و یکی از توصیه‌هایی که به ما کردند بحث مطالبه‌گری در این حوزه است. ما باید از مسئولان مطالبه‌گری کنیم. یعنی برنامه «بیا وسط» میزی داشته باشد و از مسئول شهری که کمترین میزان ازدواج را دارد مطالبه کنیم که چرا شهر شما وضعیت ازدواج جوان‌هایش چنین است؟
وی ادامه می‌دهد: اگر بیا وسط بتواند در بحث مطالبه‌گری، توجه به قانون سال ۸۴ که به تسهیل ازدواج مرتبط است را بیشتر کند، بزرگ‌ترین کار را کرده است. یک قانون فوق‌العاده که از مسکن موقت، خوابگاه دانشجویی، اختصاص تالارهای دولت به ازدواج جوان‌ها، بحث همسان گزینی و مبارزه با رسوم غلط از وظایف دولت است حرف زده. 
   
باید رسم شود
از روحانی می‌پرسیم با وجود تغییرات هنوز افرادی هستند که در محله‌ها به کار معرفی ازدواج و واسطه‌گری مشغولند؛ آیا فعالیت آنان را بی‌تاثیر می‌دانید. وی پاسخ می‌دهد: مشکل من آنها نیستند مشکل دخترهایی هستند که جرأت پر کردن فرم واسطه‌گری ندارند، چون خانواده‌ آنها بد می‌دانند و منجر به دعوا در خانواده می‌شود. دختری هم ممکن است از این نگران باشد که در آینده ممکن است همسرش بگوید لابد مشکلی داشتی که به‌ واسطه‌گر مراجعه کردی و... مشکل فرهنگ‌سازی است. یکی از لوازمش ری‌برندینگ است باید روشن‌سازی کنیم که این کار در کل دنیا مرسوم است. وی ادامه می‌دهد: با سامانه‌ها که صحبت می‌کنیم، می‌گویند ۷۰ درصد کسانی که فرم پر می‌کنند مدرک بالای کارشناسی ارشد دارند و نصف آنها حجاب چادر ندارند. در حالی که برخی فکر می‌کنند این سامانه‌ها فقط برای کسانی است که مذهبی هستند یا مشکلی دارند اما واقعیت این است همه قشری هستند. برای برنامه ما پیامک‌های فراوانی ارسال شده است که نشان می‌دهد مخاطبان جوان از این اقدام استقبال کردند و مدام می‌پرسند در شهرشان به کجا باید مراجعه کنند تا مشکل ازدواج‌شان حل شود؟
روحانی بیان می‌کند: در ادامه خواهیم گفت که لازم است خیرین نیز در این مسأله وارد شوند. کار خیر فقط ساخت مسجد نیست، خوب است برخی خیران پول یک حلقه‌ ازدواج یا یک گل خواستگاری یا کت و شلوار را بدهند و این کار مرسوم شود. در بحث خیریه‌‌ ازدواج خیلی عقب هستیم. یک آقایی را می‌شناسم در‌ منطقه‌ ابوذر ۹ طبقه و ۲۷ واحد دارد که این را فقط به زوج‌های تازه ازدواج کرده به مدت زمان دو سال، با قرعه‌کشی هدیه می‌دهد. این اقدامات ارزشمند است و بیا وسط سعی در جریان‌سازی دارد. در این فصل که به موضوع سخت نگیر اشاره دارد، به این موضوعات می‌پردازیم. من به صورت لایو با بسیاری از زوج‌ها در دیگر کشورها گفت‌وگو کردم. مثلا با زوجی در لندن صحبت کردم که گفتند اینجا جوان‌هایی که می‌خواهند ازدواج کنند به بازارهایی می‌روند و لوازم جهیزیه را دست دوم می‌خرند. این موضوع در آنجا خیلی عادی است. یا در سوئیس جوان‌ها در خانه‌های ۳۰ یا ۴۰ متری زندگی را شروع می‌کنند. حرف من این نیست که لوازم دست دوم بخرند یا در ۳۰ متر زندگی کنند. حرف این است که ازدواج را خیلی سخت کردیم. هم از نظر ایده‌آل‌گرایی‌های ظاهری که دخترها و پسرها نسبت به هم دارند. اگر در روزهای سخت کنار هم باشیم سازش بیشتری داریم و پای زندگی می‌ایستیم. جوانی که پدر و مادر پولداری دارد و به پشتوانه آنان به خانه بخت می‌رود، قدر زندگی را نمی‌داند و راحت آن را برهم می‌زند. 
   
من هم سخت نگرفتم
روحانی درباره تجربه شخصی خود درباره سخت نگرفتن در ازدواج بیان می‌کند: من ۲۰ سالگی ازدواج کردم و سه فرزند دارم. حمایت‌هایی از پدر و مادرم دریافت کردم ولی قطعا روزی بوده که خواسته‌های همسرم را نتوانستم برآورده کنم. به خصوص اوایل زندگی زمانی بوده که سه چهار کارت را در‌ دستگاه خودپرداز زدم تا ۲۰ هزار تومان دریافت کنم و آن شب دست خالی به منزل نروم. ما که زود ازدواج کردیم طعم این چالش‌ها را چشیده‌ایم. همان‌طور که گفتم طلبه دهه هفتادی با سه فرزند هستم که در خانه‌ای دو خوابه زندگی می‌کنم. در یک خانواده دانشگاهی بزرگ شدم. پدرم استاد دانشگاه شریف بود و متولد منطقه‌ سعادت آباد تهران هستم؛ با این حال این طور زندگی‌ام را شروع کردم. من محمد‌حسن روحانی به عنوان سردبیر برنامه چندین سال است که در این حوزه کار می‌کنم و به نظرم یکی از مسائل اصلی امروز بحث ازدواج است. اگر بخواهیم مسائل امنیتی را حل کنیم ابتدا باید بحث ازدواج حل شود. اگر می‌خواهیم مشکلات فرهنگ را حل کنیم لازمه آن حل و فصل موضوع ازدواج است. آقای جوادی آملی می‌گویند راه‌حل مسأله‌ حجاب بحث ازدواج است. در حل مسائل اقتصادی هم باید توجه داشت جوانی که ازدواج می‌کند، زندگی‌اش هدفمند می‌شود. حتی در امر بالا رفتن سطح تحصیلات جامعه هم ازدواج مؤثر است. من اوایل درس، ازدواج کردم و آخرش، چه در دانشگاه علامه طباطبایی و چه در حوزه‌ علمیه بالاترین معدل را گرفتم چون با حضور همسر و مشغله زندگی مشترک، می‌دانستم اگر باید سه ساعت مطالعه کنیم، چه زمان ارزشمندی است و نباید به بطالت بگذرد.وی ادامه می‌دهد: خیلی از جوان‌ها که می‌توانند الگو باشند با کمترین امکانات وارد زندگی شدند و همه‌ جهیزیه را ابتدا نخریدند. این جوان‌ها آن‌قدر زیاد هستند که در برنامه‌ «بیا وسط» به عنوان الگو معرفی می‌کنیم. این افراد به عنوان تجربه‌نگاری، بهترین الگو هستند. یک نکته دیگر این‌که سعی کردیم مخاطبان بیا وسط دهه هشتادی‌ها باشند.
   
دهه هشتادی‌ها در کانون توجه
روحانی درباره دلیل توجه به دهه هشتادی‌ها در برنامه با وجود این‌که تعداد زیادی از دهه شصتی‌ها همچنان مجرد هستند، عنوان می‎کند: به مسائل متولدان دهه‌ ۶۰ می‌پردازیم ولی اگر به دهه‌ ۷۰ و ۸۰ توجه نشود، مشکلات دهه‌ شصتی‌ها تکرار می‌شود. دو میلیون و صدهزار دختر مجرد بالای ۳۰ سال و دو میلیون و چهار صد هزار پسر مجرد بالای سی سال داریم. البته برای پسران چندان نگران نیستیم چون طبق عرف پسر متولد دهه ۶۰ با دختر دهه ۷۰ ازدواج می‌کند و پسر دهه ۷۰ به خواستگاری دختر دهه۸۰ ‌‌می‌رود. به این ترتیب این دختران هستند که بیشتر آسیب می‌بینند. وی می‌افزاید: سامانه پیامکی ۳۰۰۰۰۲۳۰ معرفی شده است که مخاطبان هر نظری داشته باشند به صورت پیامک، ویدئو یا صو‌ت ارسال کنند. من به عنوان سردبیر در جریان نظرات‌شان قرار می‌‎گیرم و به دغدغه‌های آنان قسمتی از برنامه را اختصاص می‌دهم. از سردبیر برنامه می‌پرسیم خروجی این برنامه قرار است چطور سنجیده شود؟ آیا تعداد ازدواج‌هایی که به واسطه این برنامه سرگرفته است را اعلام می‌کنید؟ او توضیح می‌دهد: یکی از مطالباتی که آقای جلیلی از ما داشتند این بود که در جلسات بعدی نگویید چند ساعت برنامه داشتید. بگویید چند درصد واسطه‌گری بیشتر شده؟چند تا موسسه بیشتر شده؟ چه تعداد آدم پای کار آمدند؟ البته باید بیان کنم که برنامه «بیا وسط» واسطه‌گری نمی‌کند‌. بلکه جریانی ایجاد کرده که واسطه‌گری رونق پیدا کند. جریان‌سازی کرده که خیرین ازدواج پای کار بیایند. کار ما رسانه است و شاید تخصص واسطه‌گری را نداشته باشیم. فقط می‌توانیم کسانی که در واسطه‌گری تخصص دارند به مخاطب نشان دهیم و مسائل‌شان را مطرح کنیم. در حوزه ازدواج، کار ما جریان‌سازی رسانه‌ای است. 

چرا بیا وسط؟
عنوانی که برای برنامه انتخاب شده جالب است و روحانی در خصوص آن تصریح می‌کند: بیا وسط ایهام دارد هم به عروسی‌های دهه ۶۰ و ۵۰ اشاره می‌کند و هم اشاره دارد همه امروز برای ازدواج کنار کشیدند. ما واسطه‌گری نمی‌کنیم اما می‌گوییم هر کسی از هر جا بیاید وسط و در حوزه‌‌ ازدواج قدم بردارد و بازیکن باشد. مثل فوتبال دیدن در خانه هر چه داد بزنیم و انرژی خرج کنیم، در نتیجه تاثیری ندارد ولی وقتی بازیکن باشیم، هر اقدامی‌کنیم، مؤثریم.

دیگر خبرها

  • چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی‌خندیم
  • واکنش احساسی حسن یزدانی به حذف دیوید تیلور
  • ۳۰۰۰جوان کهگیلویه و بویراحمدی در صف پرداخت وام ازدواج هستند
  • چرا دیگر از دیدن سریال‌های «نون. خ» و «زیرخاکی» نمی خندیم
  • وام بزرگ ۳۰۰ میلیون تومانی را از این بانک‌‎ها دریافت کنید
  • فرجام گروه فرقان؛ پشیمانی و خسران!
  • فرجام گروه فرقان با پشیمانی و خسران
  • نقش مهم حمایت والدین در سلامت روانی و احساسی فرزندان
  • برگزاری مراسم ازدواج ۱۰۰ زوج جوان در شهرستان قشم
  • سخت‌نگیر! بیا وسط