حافظ مدرسهسازی ایران، خداحافظ
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۸ | کد خبر: ۲۴۰۳۰۵۴۸
به گزارش ایکنا؛ این روزها، روزهای خداحافظی با جسم انسانیست که قلبی خدایی داشت، قلبی که مأمن کودکان و نوجوانان این سرزمین بود. این جسم از آن محمدرضا حافظی، بزرگ مرد خیر مدرسهساز ایران بود، با دستانی که کار کردند تا سرمایهای بیاندوزند و هزینه مدرسهسازی برای فرزندان این سرزمین کنند، پاهایی که در راه دعوت از سایر خیران، شهر به شهر رفتند، زبانی که از درد و غصه دانشآموزان مدارس کپری گفتند، این اجزا اگر چه دیگر قوتی برای حرکت ندارند، اما قلبی که از عقل فرمان خدمت به اجزا داد، چنان تحولی در کشور آفرید و فرزندانی را صاحب مدرسه کرد که اگرچه جسم دکتر حافظی را به خاک میسپاریم اما نام و یاد او همواره در ذهنمان ماندگار میماند.
بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از جمله این خیرین محمدرضا حافظی، بزرگمرد مدرسهسازی ایران و رئیس جامعه خیرین مدرسهساز کشور است، مردی که صاحب پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک بود؛ مردی که انفاق در راه خدا را بهترین راه یافت و آنگونه که شایسته بود در این مسیر قدم برداشت، همان مردی که مصداق «رسد آدمی بهجایی که بهجز خدا نبیند» بود و در صدر اعلای آن نشست.
امروز اگر در کوچه پس کوچههای کشور، از دورترین نقاط مرزی تا مرکزیترین محلههای پایتخت قدم بزنیدم، دیوارها، مدرسهها، کلاسها و آجرهایی را میبینیم که دانهدانه آنها باعشق این مرد و هزاران خیر دیگر به برجهای عاطفه و امید تبدیل شدهاند که عطرشان همیشگی و ماندنی خواهد بود.
خیرین مدرسهساز را میتوان ستارگان آسمانی خدا بر روی زمین دانست. محمدرضا حافظی نمونه بارز بزرگمردی بود که زندگی خود را تمام و کمال وقف آموزش، سلامت و پرورش فکر کودکان کرد. آری خیر که باشید، تفاوتی ندارد کجا و برای چه کسانی هزینه میکنید، همین که بدانید گرهای از مشکلات باز میکنید، کفایت میکند. حساب دلتان که بزرگ باشد تفاوتی ندارد که سرمایه در کجا خرج میشود. سکهای که دو روی آن برد است
حافظی را میتوان ازجمله ثروتمندانی دانست که سرمایههای خود را برای پول روی پول گذاشتن نمیخواست، ذهن او فراتر از اینها بود که سرمایه مادی را فقط برای این دنیا بخواهد، او سرمایه خود را برای خرج کردنی که دو روی سکه آن برد بود، هزینه کرد. همانجا که گفت: «جوانی ۲۴ ساله داشتم که عصای پیریام بود و هرچه او را شارژ مالی میکردم احساسم این بود که چیزی برای او باقی نمیماند و فوقالعاده نگران زندگی و آینده این جوان بودم، نگران از اینکه وقتی این دنیا را ترک کنم، آنچه اندوخته زندگیام است را به باد فنا دهد؛ برداشتم از این جوان چنین بود که از پولی که به او میدهم در راه غیر ثواب هزینه میکند.
حافظی از سرگذشت خود چنین میگفت: دختری را برای فرزندم انتخاب کرده و منزلی را در خیابان آفریقا خریداری کردم و خانواده آن دختر جهیزیه را در این خانه مستقر کردند و قرار بود فروردین سال بعد مراسم عروسی برگزار شود. ایام عید که فرا میرسید در تمام خانوادهها رسم این بود که جشن گرفته و شیرینی و گل آماده کنند. هنوز تمام جزئیات آن را در خاطر دارم؛ هنگام تحویل سال تلفن منزلمان به صدا در آمد. بنده و همسرم در آشپزخانه نشسته بودیم؛ همسرم گوشی را برداشت و بعد از لحظاتی گوشی از دستش افتاد و نشست. گوشی را که گرفتم، فرد پشت خط پرسید «شما با امیر حافظی چه نسبتی دارید؟» پاسخ دادم «فرزندم است!» ادامه داد «با مریم مهدوی چه نسبتی دارید؟» و باز پاسخ دادم «عروسم است»؛ لحظهای تأمل کرد و گفت «متأسفانه کامیونی روی خودروی آنها آمده و هر دوی آنها فوت کردهاند. برای لحظاتی دنیا پیش چشمانم سیاه شد؛ دوستان جسدها را به پزشکی قانونی بردند و پس از تشییع، مقبرهای در بهشت زهرا خریداری کردم و شعری با همان احساس سرودم و بالای مزارشان قرار دادم و در آن شعر از خدای خودم گلایه کردم که در این موقعیت و کهولت سن سزاوار نبود زندگی چنین ظلمی به من کند؛ اما در ادامه همان شعر استغفار کردم و گفتم اگر از حدود ادب خارج شدم احساس پدری است و خدایا مرا خواهی بخشید. اما اتفاق عجیب هنگام مجلس ترحیم بود که دیدم جمعیت انبوهی حضور پیدا کردند و من هیچ ارتباطی با آنها ندارم؛ آن زمان بنده رئیس جامعه خیرین مدرسهساز نبودم، اصلا مدرسهسازی انجام نمیدادم و این همه آدم مرا نمیشناختند. در مراسم متوجه شدم تمام افرادی که آمده بودند همه به نیکی از امیرم صحبت میکردند و یکی میگفت «پسرت چرخی برای یک فرد خریده و این فرد سرمایهاش را روی آن چرخ میگذارد و با آن کاسبی کند»؛ یا خانمی که کارشناس وزارت صنایع بود به منزلمان آمد و به همسرم گفت «تو فرزندت را نمیشناختی که چقدر به اجتماع کمک میکرد». آن زمان فهمیدم میهمانان مجلس ختم تنها به خاطر امیر آمدهاند و نه به خاطر بنده.
مرگ فرزندم امیر برای من آرامش به وجود آورد نه تکدر خاطر؛ به خدایم گفتم «خدایا تو به من آموزش دادی که کار خیر در جوانی لذت دارد». روز سوم به بالای مزار امیر رفتم و گفتم «مرگ تو به من آرامش داد و تو به من آموختی که چگونه به زندگی عمل کنم». بعد از آن اولین کاری که کردم منزلم را در خیابان آفریقا فروختم و یک دبیرستان احداث کردم و آقای مظفر وزیر وقت آموزش و پرورش آن را افتتاح کرد. آقای مظفر آن زمان به بنده گفت «مشیت الهی تعلق گرفت که تو با مرگ فرزندت این کار خیر بزرگی را انجام دهی و اگر یک فرزند از دست دادی امروز ۱۲۰۰ فرزند به دست آوردی» و در این زمان احساس کردم بهشت موعود را میبینم. بعد از آن بررسی کردم و متوجه شدم مدارس کشور همه چهارنوبته هستند و در آن زمان ۲۸ استان در کشور وجود داشت و نمایندگان خیراندیشان هر استان را شناسایی کرده و در جوار حرم امام رضا(ع) گرد هم آمدیم و هسته مرکزی این حرکت بزرگ را در آنجا پایهگذاری کردیم و باور نداشتم این حرکت با چنین رشدی مواجه باشد».
محمدرضا حافظی مسیر پیشرفت فرزندان این کشور را ساخت و با مدرسهسازی این مسیر را هموارتر کرد. ثروتمندان خیر، سرمایه خود را در این دنیا چنان هزینه میکنند که همین هزینه نه تنها مسیر پیشرفت هزاران نفر را میسر میکند بلکه سرمایهای نیز برای آخرت آنان میشود. قلب آنان بزرگتر از حساب بانکیشان است، آنان در مسیری قرار گرفتهاند که هر جا نشانهای از ایران باشد، حتی اگر حضور هم نداشته باشند، نشانههایشان وجود دارد.
حافظی، حافظ راهی بود که توانست در بستر استعداد، فعالیت و توکل به خدا بیش از 80 هزار نفر را به امر مدرسهسازی دعوت کند و میلیاردها تومان را در این مسیر از سوی کمکهای خیرین به در حوزه مدرسهساز هزینه کند. او و جامعه خیرین موفق شدند ۳۷ درصد مدارس کشور را با مشارکت جمیع خیران ایجاد کنند و همیشه دغدغه این را داشت تا دانشآموزان کشور در شرایط بهتر و مناسبتری به تحصیل بپردازند. علم را برای بندگی خدا و برای نجات انسان در مدرسه میتوان آموخت شاید این چند خط و حتی چند سطر نتواند گوشهای از خدمات این مرد خدا را بیان کند، اما نجوایی بود تا بگوییم، خیرمدرسهساز روح تو، انگیزه تو و نگاه انسانی تو زمینی نبود، تو آسمانی بودی تا معراج، مهری بودی تا بیکران و سبز بودی تا ماورای انسانیت؛ هرچند ما توان تشکر وقدردانی از شما را نداریم؛ اما اگر بپرسند از مدرسهساز، مسجدساز و بیمارستانساز کدام خیر را بیشتر دوست دارید، خواهیم گفت مدرسهساز را، چرا که علم را برای بندگی خدا و برای نجات انسان در مدرسه میتوان آموخت و شما شایستهترین بندگان خدا و ناجیان انسانهای روی زمین بود. دستانی که مهربان میمانند آری نیت شما خیرین، خداپسندانه است؛ آنگاه که خود او شما را قدرت داد تا وسیلهای باشید برای مهربانی، آن هنگام که نگاه پر مهر خداوند بر دستان شما افتاد و آن دستها بانی مدرسه شد. آری این دستان باید همچنان مهربان بمانند تا در ایران عزیز هیچ مدرسهای چادری، کپری، گلی و چوبی نباشد. دستان پر مهر شما را بوسه باران میکنیم و تا عمر داریم قدردان شما هستیم. دکتر محمدرضا حافظی، رئیس جامعه خیرین مدرسهساز کشور روز گذشته، 21 خرداد، در بیمارستان ایرانمهر تهران دارفانی را وداع گفت. روحش شاد و راهش پررهرو باد.
به قلم وهاب خدابخشی
منبع: ایکنا
کلیدواژه: خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا جامعه حافظی خیرین مدرسه ساز محمدرضا حافظی مدرسه ساز
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iqna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایکنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۴۰۳۰۵۴۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
کالبدشکافی یک پیوند نامبارک
برنامه هستهای ایران ابتدا بالنفسه برای غرب حساسیتبرانگیز بود! با بی نتیجه ماندن مذاکرات به تدریج و بیش از پیش برنامه هستهای را به برنامه موشکی ارتباط دادند و حول محور اینکه این دو برنامه یک «هدف مشترک» دارند و آن هم ساخت و پرتاب کلاهک هستهایست تبلیغات گستردهای به راه انداختند. سپس با سوءاستفاده از اظهارات غیرضروری و حساسیتبرانگیز برخی اشخاص در داخل کشور در مورد «هولوکاست»، این بار فضا را مناسب دیدند تا «برنامه هستهای» و «برنامه موشکی» و «یهودستیزی» را به هم پیوند زنند و اینگونه القا کنند که هدف نهایی ایران از برنامه هستهای به پا کردن یک «هولوکاست» دیگر در منطقه است!
در نهایت هم اوج این امنیتیسازی را در قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت متبلور کردند و در متن قطعنامه نیز عباراتی گنجاندند که برای توجیه توسل به زور علیه ایران - با سوءتفسیر و برداشتی مغرضانه - قابل استناد باشد؛ و جالب اینکه این عبارات را نیز نه در مورد تاسیسات هستهای ایران که در مورد برنامه موشکی ایران بکار بردند!
در مذاکرات برجام، یکی از پیچیدهترین چالشها گشودن این گرهی بود که میان برنامه صلحآمیز هستهای ایران، برنامه موشکی و نیت منتسب به ایران در بکارگیری سلاح کشتارجمعی در راستای اهداف ایدئولوژیک خود در افکار عمومی و فضای سیاسی جهان برقرار شده بود.
حل معضل «نیتسازی» برای ایران را عمدتاً شخص دکتر ظریف - با هزینه شخصی فراوان در خارج و داخل کشور - برعهده گرفت.
با مواضعی که در ابتدای کار، از جمله در فضای مجازی، منتشر کرد تا حضور فعالانهاش در رسانههای بینالمللی، اندیشکدهها، دانشگاهها و محافل دیپلماتیک، دکتر ظریف تلاش کرد فضای تصنعی و مسمومی که در سالهای قبل علیه ایران شکل گرفته بود را - به بهای ترور شخصیتی توسط لابی اسرائیل و اپوزیسیون وابسته به آن در خارج و تهمتها و تخریبهای بی پایان و برچسبزنیها در داخل کشور - خنثی سازد.
تیم مذاکرهکننده او نیز مذاکرات را به گونهای طراحی کرد که برنامه موشکی کشور - بی آنکه در موردش کمترین معاملهای صورت بگیرد - با ابتکارات حقوقی - از جمله تغییر متن قطعنامه ۲۲۳۱ و گنجاندن عباراتی با بارِ حقوقی خاص در آن - عملا از موضوع هستهای منفک گردد و عبارات الزامآوری که در قطعنامه ۱۹۲۹ در مورد برنامه موشکی وجود داشت عملا به عبارات «ترغیبی» - آن هم صرفاً در مورد موشکهایی که با «نیت حمل کلاهک هستهای طراحی شده باشند» - فروکاسته شود.
در متن قطعنامهای که در نهایت با دخل و تصرف ایران تدوین شد، عبارت «طراحی شده برای» که پیش از عبارت «قابلیت حمل...» اضافه شده بود مستقیم به عنصر «نیت» طراح موشک (Element of intent) برمیگشت و شرایط ایجاد کرد که اگر کسی که قصد داشته باشد متعاقباً اتهامی را متوجه ایران سازد و آن را به نقض قطعنامه به دلیل فعالیتهای موشکی متهم کند، باید ابتدا در فرایندی دشوار اثبات کند نیت سازنده از ساخت موشک ایجاد قابلیت حمل سلاحهای هستهای بوده که با این نیز توجه به احراز صلحآمیز بودن برنامه هستهای - و همچنین ابتکارات دکتر ظریف در حوزه امنیتیسازی - بلاموضوع شده بود.
شکست چند باره آمریکا در شورای امنیت پس از انجام رزمایشهای موشکی سپاه و ناکام ماندن آن در اخذ قطعنامه و بیانیه علیه ایران در هر مورد نشان میدهد پیوندی که سالها میان برنامه هستهای، موشکی و نیت منتسب به ایران شکل گرفته بود، در عمل گسسته شده است!
حال، به امروز برگردیم که ایران مجددا در کانون توجهات بینالمللی قرار گرفته، توان موشکیاش به نمایش گذاشته شده و حملات سنگین تبلیغاتی و دیپلماتیک علیه آن به راه افتاده تا مجدداً آن پیوند کذایی برقرار شود، دوباره بستری برای تهدید جلوه دادن ایران در افکار عمومی جهان فراهم گردد و به واکنشهای خصومتآمیز احتمالی اسرائیل و آمریکا به ایران «مشروعیت» داده شود.
پرسش اینجاست که در چنین فضایی، اظهارات جسته گریخته برخی افراد - که غالباً مسئولیتی هم در حوزه هستهای و نظامی ندارند - در مورد ساخت سلاح هستهای، آزمایش سلاح هستهای و حرکت ایران به سمت نظامیسازی برنامه هستهایاش چه سودی برای منافع ملی دارد؟
چرا در زمانی که اسرائیل فعالانه در صحنه بینالمللی تلاش میکند تا برنامه موشکی ایران را - که تا کنون صرفاً کارکرد دفاعی داشته - تهدیدی نه فقط برای خود که تهدیدی برای «اروپا» جلوه دهد و از این طریق زمینه را برای احیای قطعنامههای شورای امنیت و مشروعیتبخشی به اقدامات خصومتآمیز خود فراهم کند، عدهای با این قبیل اظهارات بی اساس زمینه را برای «نیتسازی» برای ایران و امنیتیسازی آن مهیا میسازند؟
حال که اسرائیل در افکار عمومی جهان به عنوان یک بازیگر «یاغی» و قانونشکن شناخته شده و در آسیبپذیرترین وضعیت ممکن به سر میبرد، کدام رویکرد برای کشور منفعت بیشتری دارد؟ اینکه ایران را به تلویح یا تصریح ناقضNPT و قراردادهای پادمانی جلوه دهیم، بهانه دست آژانس بینالمللی انرژی اتمی بدهیم تا مطالبات سختگیرانهتری از ایران داشته باشد، بر اتهامات و نیتسازیهای اسرائیل و آمریکا صحه بگذاریم، کشورهای همسایه را نسبت به برنامه هستهای خود نگران سازیم و حتی چین و روسیه را نیز نسبت به نیات و اهدافمان حساس کنیم؛ یا اینکه با گفتمانی قانونمحور - که برخلاف ادعای عدهای هیچ تضادی با قدرت بازدارندگی کشور ندارد - با وجههای کاملاً متضاد با رژیم اسرائیل در صحنه بینالمللی حضور بهم رسانیم؟
در حالی که اعتراضات به جنایات و قانونشکنیهای آمریکا و اسرائیل شکل سازمانیافته به خود گرفته و تا عمق دانشگاههای آمریکا نیز سرایت کرده، و در حالی که حتی دادگاه بینالمللی کیفری در پی صدور حکم بازداشت نخستوزیر و مقامات ارشد اسرائیل برآمده، مصلحت این است که حمایت افکار عمومی و خیابانها را به خود جلب کنیم و وجههای کاملا عکس وجهه اسرائیل به نمایش بگذاریم، یا اینکه با طرح بحث بی اساس نظامیسازی برنامه هستهای، افکار عمومی جهان را از خود برانیم و همزمان دستمان را نیز برای جلب توجه جهان به زرادخانه هستهای اسرائیل و ایجاد حساسیت نسبت به آن ببندیم؟
پاسخ این پرسشها به نظر مشخص است اما گویی عدهای در داخل کشور - از دانشگاهی گرفته تا برخی نمایندگان مجلس و افراد نامرتبط به حوزه هستهای و نظامی - راه دیگری را برگزیدهاند!
در این شرایط حساس به نظر ضروری است انضباط بیشتری در حوزه گفتمانی سیاست خارجی برقرار شود تا یک صدا - آن هم همراستا با دکترین دفاعی کشور، اسناد بالادستی و فتوای رهبری - از ایران به جهان مخابره شود.
311311
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898863